- من این تایپک ایجاد کردم برای اینکه اشعار منتخب خودم رو اینجا قرار بدم
- دوستان اگه نظری درباره شعر ها دارند بگن و گرنه خودشون اینجا برای
نوشتن شعر پست نزنند.
- من این تایپک ایجاد کردم برای اینکه اشعار منتخب خودم رو اینجا قرار بدم
- دوستان اگه نظری درباره شعر ها دارند بگن و گرنه خودشون اینجا برای
نوشتن شعر پست نزنند.
ویرایش توسط SHAUN : 09-23-2010 در ساعت 02:30 PM
روزشمار رفتن من به سربازی : 4 روز دیگر
- به من اين عتاب منما كه گذشته ام ز هستي
- من و فكر جان سپردن تو و كار خود پرستي
- بشكستي آن دلي را كه شكسته بُد ز عشقت
- ز چه رو به خويش بالي؟ كه شكسته اي شكستي!
- به فتادگان راهت به تكبري گذشتي
- تو نخورده باده دانم ز غرور حسن مستي
- به كه گويم اين حكايت كه مرا ز خود براندي
- ز چه به آشنايان تو در سراي بستي ؟
- به درون جسم و جانم كه جز از تو راه دارد؟
- به جز از تو در دل من, كه كند دراز دستي؟
- به وفا بگير دستم كه ز غم ز پا فتادم
- بنواز از ترحم دل خسته اي كه خستي
- چه اميد داري (( افسر )) به جهان كه زنده ماندي ؟
- به چه كارت آيد اين چو ز يار خود گسستي!
- افسر بختیاری
ویرایش توسط SHAUN : 09-23-2010 در ساعت 02:28 PM
- همچو شمعم ، به شبستان حرم یاد کنید
- یا چو مرغم ، به گلستان اِرم ، یاد کنید
- روز شادی همه کس یاد کند از یاران
- یاری آن است ، که ما را شب غم ، یاد کنید
- گر چنان است ، که از دلشدگان می پرسید
- گاهگاهی ، ز من دلشده هم ، یاد کنید
- چشم دارم ، که من خسته دلسوخته را
- گاهی از چشم گهربار قلم ، یاد کنید
- در چمن ،چون قدح از لاله عذاران طلبند
- جام گیرید و ز عشرتگه جم ، یاد کنید
- بلبل خسته ی بی برگ و نوا را ، آخر
- به نسیم گلی ، از باغ کرم ، یاد کنید
- سوخت ، در بادیه از حسرت آبی ، (( خواجو ))
- آن جگر سوخته ، در بیت حرم ، یاد کنید
خواجوی کرمانی
ویرایش توسط SHAUN : 09-22-2010 در ساعت 09:18 PM
- ای شمع زردروی ، که با آب دیده ای
- سر خیل عاشقان مصیبت رسیده ای
- فرهاد وقت خویشی ، می سوز و می گداز
- تا خود چرا ز صحبت شیرین ، بریده ای
- یک شب سپند آتش هجران شوی ، چه باک
- شش مه ، جمال یار نه آخر تو دیده ای؟
- گر شاهدی ، ز عشق چرا زرد گشته ای
- ور عاشقی ، برای چه قد بر کشیده ای؟
- آن را که نور دیده ، گمان برده ای تو خود
- دائم در آب دیده ، از آن نور دیده ای
- .
- .
- اثیرالدین اخسیکتی
- ( اخسیکت روستایی از فرغانه در ماوراء النهر)(قرن ششم)
ویرایش توسط SHAUN : 09-23-2010 در ساعت 02:42 PM
- کی رفته ای ز دل ، که تمنا کنم تو را؟
- کی بوده ای نهفته ، که پیدا کنم تو را؟
- غیبت نکرده ای ، که شوم طالب حضور
- پنهان نبوده ای ، که هویدا کنم تو را
- با صد هزار جلوه ، برون آمدی که من
- با صد هزار دیده ، تماشا کنم تو را
- بالای خود در آینه چشم من ببین
- تا باخبر ز عالم بالا کنم تو را
- رسوای عامی شدم از شور عاشقی
- ترسم خدا نخواسته ، رسوا کنم تو را
- شعرت ز نام شاه ، ((فروغی)) شرف گرفت
- زیبد که تاج تارک شعرا کنم تو را
- .
- .
- فروغی بسطامی
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)