مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي
پركن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي
وصف رُخ چو ماهش در پرده راست نايد
مطرب بزن نوائي ساقي بده شرابي
مخمور جام عشقم ساقي بده شرابي
پركن قدح كه بي مي مجلس ندارد آبي
وصف رُخ چو ماهش در پرده راست نايد
مطرب بزن نوائي ساقي بده شرابي
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
آنچه امروز هستی ، حاصل دیروز توست. قدر امروز را بدانیم و انسانی بهتر برای فردا شویم.
یاد باد آن که مهم رسم جفا یاد نداشت
خبر از قیمت هر بوسه که می داد نداشت
تويي تنها عشقم اي بهترين يارم
ديوانه شدم
جديد جديد چپتر9:مرگدر داستان اشك صدفي
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و اسان میرسد
341 تا آخر عمر
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
من آن فریب که در نرگس تو میبینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد
فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم
بايد اول به گفتن كه چنين خوب چرايي!
يار كوچه هاي تاريك زندگي امروز تنهام گذاشته
پس تو كجايي !!!
همین دور و برا هستم ، رفتم صف بربری !!!
یک شب ز لوح خاطر من بزدای
تصویر عشق و نقش فریبش را
? How could an angel break my heart
? Why didn,t he catch my falling star
I wish Ididn,t wish so hard
. maybe I wished Our lOve apart
از من جدا مشو كه توام نور ديده ي
آرام جان و مونس قلب دميده ي
از دامن تو دست ندارندعاشقان
پيراهن صبوري ايشان دريده ي
از چشم بخت خويش مبادت گزند از آنك
در دلبري بغايت خوبي رسيده ي
یار با دل به کنار امد و امد به کنار
ماهم از ابر برامد گلم از خار گذشت
تن ادمی شریف است به جان ادمیت
نه همین لباس زیباست نشان ادمیت
((مارمولک))
تا كى از تزوير باشم ره نماى؟
تا كى از پندار باشم خودپرست
پرده پندار مىبايد دريد
توبه تزوير مىبايد شكست
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)