Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

نمایش نتیجه های نظرسنجی ها: آیا شما کتاب شاهنامه ی فردوسی را دارید ؟؟

رأی دهندگان
44. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • بله

    28 63.64%
  • خیر

    16 36.36%
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 36

موضوع: شاهنامه ( تایپیک کلی )

  1. #16

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    سلام

    این داستان کیومرث که به صورت نثر گذاشتمش ( اون ابیات هم برای نگه داشتن حال و هوای شاهنامه هست ) چندین و چند نکته داره ؛ اگه دوستان لطف کنند بخونند و نظر بدن و نکات داستان رو بگن ممنون می شم

    اگه کسی هم بتونه ویرایشش کنه و یه نثرش رو بهتر کنه ممنون می شم

    منتظر چکیده های شما هم هستم

    گفتم چکیده بنویسید ولی خودم بلند نوشتم ؛ عادتی شده این بلند نویسی ، چه می شه کرد

    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم


  2. 9 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #17
    Registered User KAKASHI_LOVER آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    Iran -Ahwaz-In my room with kakashi & byakuya
    نگارشها
    3,994

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    من که از لحاظ نثر ایرادی نمیبینم خیلی شیوا رسا نوشته بودی شفق جان
    واقعا لذت بردم من دستت درد نکنه
    کیومرث خیلی خوب معرفی شد



  4. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #18

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    سلام

    موضوع بعدی داستان هوشنگ هست ( نسبتا کوتاه هست )

    تو داستان هوشنگ

    چگونگی کشف آتش

    جشن سده

    آهنگری

    و ....

    رو می خونیم

    اگه دوستان یه همکاری کنند خیلی زود به جمشید و ضحاک و فریدون و داستان های معروف می رسیم ....

    حالا این داستان هوشنگ تا بهمن ماه وقت داره ( می دونم گرفتار امتحانات هستید ) ::#13

  6. 6 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #19

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    هوشنگ
    بخش اول : پادشاهی هوشنگ
    پس از مرگ کیومرث ، هوشنگ بر تخت نشست و چهل سال با خردمندی و بلند نظری حکومت کرد و کمر به گسترش عدل و داد و آباد کردن جهان کمر بست.
    به فرمان یزدان پیروزگر /// به داد و دهش تنگ بستم کمر
    بخش دوم : کشف آتش و جشن سده
    روزی هوشنگ به همراه گروهی از مکانی در حال گذر بود که ناگهان از دور موجودی دراز و سیه پوست و تیره رنگ آشکار شد ، مارسیاه چشمانی سرخ و دهانی که از آن دود می آمد داشت .
    هوشنگ دست زد و سنگی برداشت و به طرف مار سیاه پرتاب کرد ولی مار به تندی جستی زد و فرار کرد و سنگ به سنگ دیگری خورد و هر دو سنگ خرد شدند .
    به زور کیانی رهانید دست /// جهانسوز مار از جهانجوی جست
    بر آمد به سنگ گران سنگ خرد /// همان و همین سنگ بشکست گرد
    از برخورد و شکستن سنگها جرقه ای به وجود آمد و بر گیاهان اطراف افتاد و در آنها آتشی پدید آمد.
    مار کشته نشد ولی از این خاصیت سنگ ، آتش کشف شد ؛ هوشنگ با دیدن این رویداد دست به نیایش پروردگار زد و شکر گفت و خداوند بخشنده ی مهربان را به خاطر چنین هدیه ای که بر آنان ارزانی داشت ستود ، و پس از آن آتش را به عنوان قبله قرار داد و به دیگران گفت که : « این آتش هدیه ای از طرف پرودگار است و اگر خِرَد داشته باشید باید آن را به پرستید . »
    چون شب شد ، هوشنگ آتش بزرگی بر پا کر د و خود و همراهانش دور آن را گرفتن و جشنی برپا کردند و نام آن جشن را سده نهادند .
    بخش سوم : کشف آهن ، ساخت ابزار آلات ، کشاورزی ، سامان دادن به جهان و مرگ هوشنگ
    هوشنگ پس از آنکه آتش را شناخت ، توانست با هوش و خرد خود از سنگ ، آهن را به دست آورد و پس از آن دست به آهنگری زد و اره و تیشه و ابزار آلات را ساخت .
    پادشاه به وسیله ی ابزرا آلاتی که خود ساخته بود ؛ از جوی ها و رودها ، آبراه ها و نهرها را ساخت و آب را به سایر نقاط برد و رنج مردم را از بین برد .
    پس از آن چراگاه ها را به وسیله ی نهرهای آبی که ساخته بود سیراب و پربار کرد و پس از آن دست به کشت و زرع زد و محصول را درو کرد و از آن زمان هر کسی به زور و بازوی خویش توانست نان خود را از زمین به دست آورد و در زمین زمینی برای خود انتخاب کند و خانه ای برای خود تهیه کند .
    هوشنگ پس از کشت و زرع از شکارگاه گورخر و گوزن ، چهارپایانی چون خر و گاو و گوسفند را جدا کرد و آنهار را اهلی نمود و در اختیار مردم نهاد .
    از جهندگان هم هر کدام را که پوست و موی خوب داشتن همچون روباه و قاقم و سنجاب و سمور رو به دام انداخت و کشت و پوستشان را جدا کرد و به مردم داد تا با پوستین ها برای خود پوشاکی بسازند و تن خود را بپوشانند .
    سر انجام هوشنگ که در عمر خود از شدت فکر و اندیشه رنجیده خاطر گشته بود ، جهان را وداع گفت و مُرد .
    چو پیش آمدش روزگار بهی /// ازو مـُردری ماند تخت مهی
    زمانه ندادش زمانی درنگ /// شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ
    نپیوست خواهد جهان با تو مهر // نه نیز آشکارا نمایدت چهر
    ویرایش توسط Shafagh : 12-24-2010 در ساعت 01:23 PM

  8. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #20

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    طهمورث
    به تخت نشستن طهمورث ، ریسندگی و جدا کردن حیوانات سودمند :
    طهمورث پس از پدرش هوشنگ به پادشاهی رسید و موبدان و بزرگان را به درگاه خود خواند و به ایشان چنین گفت :
    « اکنون که من فرمانروای جهانم ، می خواهم جهان را از بدی ها پاک کنم و دست دیوان رو از همه جا کوتاه کنم و هر چیزی که در جهان برای مردم سودمند باشد را بیابم . »
    پس از آن طهمورث از پشت بره و میش ، پشم ها را برید و آنها را رشته کرد و به ریسندگی پرداخت و پوشش و لباس از آن برای مردم ساخت و در میان مردم رواج داد .
    او همچنین از میان مرغان و حیوانات آنها را که برای مردم سودمند بودن را جدا کرد و پرورش داد ، ماکیان و خروس را به مردم داد و باز و شاهین را برای شکار انتخاب کرد .
    از میان دردنگان هم یوز و سیه گوش را با حیله به دام انداخت تا از آنان استفاده کند .
    طهمورث مردم را به برخورد درست با حیوانات تشویق می کرد و به آنها می گفت که : « این خواست و لطف پرودگار است که ما می توانیم بر حیوانات مسلط شویم و به همین دلیل باید سپاس گذار باشیم . »

    به بند کردن اهریمن :
    طهمورث عابدی بود زاهد ؛ روزها را روزه می گرفت و شب ها را به نماز شب می پرداخت
    همه روز بسته ز خوردن دو لب /// به پیش جهاندار برپای شب
    چنان بر دل هر کسی بود دوست /// نماز شب و روزه آئین اوست
    از عبادت و زهد زیاد ، طهمورث به درجه ای از پاکی رسید که فرّ ایزدی در وجود او شروع به تابیدن کرد . طهمورث با فر ایزدی که داشت به افسون ( با جادو ) اهریمن را بند کشید و او را به چهار پایی تبدیل کرد و بر رویش زین نهاد و بر پشت اهریمن در جهان می گشت .
    برفت اهرمن را به افسون ببست /// چو بر تیزرو بر بارگی بر نشست
    زمان تا زمان زینش بر ساختی /// همی گرد گیتیش بر تاختی

    به بند کردن دیوان و آموختن نوشتن از آنان :
    دیوان که وضع را این گونه دیدند با یکدیگر متحد شدند و بر طهمورث شوریدند و با لشگری بزرگ به جنگ او رفتن و از آن سو طهمورث نیز با لشکری به جنگ با آنان رفت و در جنگ با افسون عده ای از ایشان را به بند کرد و عده ای دیگر را با فر و زور کیانی با گرز در هم کوبید و آنان را مغلوب و خوار ساخت .
    دیوان اسیر از طهمورث به جان امان خواستن و در عوض قول دادن به او چیزی را که نمی داند بیاموزند .
    طهمورث به آنان امان داد و دیوان ناچار مجبور به وفای عهد شدن و به شاه علم نوشتن و خواندن را آموختن ، آن هم نه فقط به یک زبان بلکه به سی زبان .
    طهمورث هم پس از سی سال پادشاهی همچون پدرانش در برابر روزگار تسلیم شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد .
    برفت و سرآمد برو روزگار /// همه رنج او ماند ازو یادگار

  10. 6 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #21

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    سلام

    سه پادشاه اول و دست آوردهاشون و داستانشون رو گفتیم ...
    از حالا به بعد وارد داستان های جمشید و ضحاک می شیم ...
    پادشاهی جمشید طولانی هست
    و شامل خود جمشید و معرفی ضحاک و شیطان و در آخر سقوط جمشید و به تخت نشستن ضحاک می شه ...


    یه نکته رو هم بگم ، به یک ویراستار خوب که بتونه متون بالا رو تصحیح کنه ( تصحیح جمله بندی ، انتخاب واژه و ... ) نیازمندیم د رضمن اگه یکی هم شاهنامه رو بخونه و این ها رو تائید کنه من نکاتی به ذهنش می رسه رو بگه ممنون می شویم

    در ضمن کسی نقید ، نظری ، چیزی نداره

    داستان جمشید تا آخر بهمن ماه وقت داره ، قرار بود داستان طهمورٍث رو برای بهمن بزارم ولی ...

    راستی کسی نمی خواد چکیده نویسی کنه !!؟

    .................................................. ............................
    اگه مشکل هم داره کارم بگین تا یا کنارش بزارم یا مشکل رو برطرف کنم ...

    در مورد نثر هم نظر بدین ...




  12. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #22
    Registered User KAKASHI_LOVER آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    Iran -Ahwaz-In my room with kakashi & byakuya
    نگارشها
    3,994

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    شفق جان خسته نباشی عزیز واقعا زحمت میکشی
    عزیزم قلم شیوای شما آدم سرحال میکنه

  14. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  15. #23

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    سلام
    داستان های شاهنامه به نثر تو وب هستند ولی از اونجایی که قراره این خلاصه نویسی ها کار بچه های سایت باشه ، از کپی کردن خودداری می کنیم ...

    ولی یه نکته رو در مورد اهریمن و طهمورث خواستم بگم :

    در متون پارسی میانه
    روایت سواری بر اهریمن در متون پهلوی به تفصیل بیشتری آمده‌است. خلاصهٔ داستان این است که طهمورث سی‌سال از اهریمن سواری می‌گرفت. تا اینکه اهریمن همسر طهمورث را به‌وعده فریفت و از او این اطلاع را کسب کرد که در سراشیبی البرز کوه بر طهمورث که سوار بر اهریمن است ترس مستولی می‌شود. اهریمن در مقابل این خدمت زن به وی دو چیز بداد: یکی دشتان بد و دیگری کرم ابریشم. پس اهریمن طهمورث را در آنجا زمین زد و بلعید. بعدها جمشید طهمورث را از شکم اهریمن بیرون کشیده و در استودان دفن کرد.

    منبع : ویکی پدیا

  16. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  17. #24
    Registered User Don Corleone آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    Everywhere
    نگارشها
    57

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    «طهمورث ديو بند»

    هوشنگ پس از آن سال ها به فرمان يزدان پادشاهي کرد و درآباداني جهان و آسايش مردمان
    کوشيد و روي گيتي را پر از داد و راستي کرد. اما هوشنگ نيز سرانجام زمانش فرا رسيد و
    جهان را بدرود گفت و فرزند هوشمندش طهمورث بجاي او به تخت شاهي نشست.
    اهريمن بدسرشت با آنکه چندبار شکست خورده بود دست از بدانديشي و بدکاري برنمي
    داشت. همواره در پي آن بود که اين جهان را که آفريده يزدان بود به زشتي و ناپاکي بيالايد و
    مردمان را در رنج بيفگند و آسايش و شادي آنان را تباه کند و گياه و جانور را دچار آفت سازد و
    دروغ و ستم را در جهان پراگنده کند.

    طهمورث در انديشه چاره افتاد و کار اهريمن را با دستور خود « شيداسب » که راهنمائي آگاه
    دل و نيکخواه و يزدان پرست بود در ميان نهاد. شيداسب گفت کار آن ناپاک را با افسون چاره
    بايد کرد. طهمورث چنين کرد و با افسوني نيرومند سالار ديوان را پست و ناتوان کرد و
    فرمانبردار ساخت. آنگاه چنانکه برچارپا مي نشينند بر وي سوار شد و به سير و سفر درجهان
    پرداخت. ديوان و ياران اهريمن که در فرمان طهمورث بودندچون زبوني و افتادگي سالار خود را
    ديدند برآشفتند و از فرمان طهمورث گردن کشيدند و فراهم آمدند و آشوب بپا کردند. طهمورث
    که از کار ديوان آگاه شد بهم برآمد و گرز گران را برگردن گرفت و کمر به جنگ ديوان بست.
    ديوان و جادوان نيز از سوي ديگر آماده نبرد شدند و فرياد به آسمان برآوردند و دود و دمه به پا
    کردند. طهمورث دل آگاه باز از افسون ياري خواست: دو سوم از سپاه اهريمن را به افسون
    بست و يک سوم ديگر را به گرز گران شکست و برزمين افکند. ديوان چون شکست و خواري خود را ديدند زنهار خواستند که «مارا مکش و جان ما را برما ببخش تا ما نيز هنري نو بتو بياموزيم.» طهمورث ديوان را زنهار داد و آنان نيز در فرمان او درآمدند و رمز نوشتن را به وي آشکار کردند و نزديک سي گونه خط از پارسي و رومي و تازي و پهلوي و سغدي و چيني به وي آموختند.
    طهمورث نيز پس از سالياني چند درگذشت و پادشاهي جهان را به فرزند فرهمند و خوب چهره
    اش جمشيد باز گذاشت.

    (ویرایش با داستان عامیانه)
    Please Suit Up

  18. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  19. #25

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    سلام

    در مورد اساطیر ما یه نکته خیلی جالبه

    از همون اول دین و سیاست از همون اولین پادشاه با هم بودن ... اصولا تو شاهنامه اولین حکومت بر پایه تائید یزدان پاک بود ...
    پادشاهان با داشتن فر ایزدی به درستی که نماینده ی دین بودن و حکومتشون بر پایه اعتقادات مذهبی بوده .

    مثلا می شه اینکه به کیومرث سروش ایزدی خبر آورد و به او دستور داد از عزاداری دست برداره و به جنگ با اهریمن بره رو نشانه ی اینکه کیومرث یکی از مردان الهی بوده در نظر بگیرم چون سروش و وحی به بندگان خاص خدا عرضه می شه ( در واقعیت وحی فقط به پیامبران خدا نازل می شده
    )


    طهمورث ( یا درستترش > تهمورس >>>) با داشتن فر ایزدی نشانه ی بارز یک زاهده

    نکته ی جالب دیگه هم اینه که اهریمن با فریب زن طهمورس بر او غلبه یافت ( یه جورایی شبیه به فریب مادربزرگمون حوا به دست اهریمن که باعث فریب خوردن جدمون حضرت آدم شد و در نهایت باعث شد که اونها از بهشت اخراج بشن >>> واقعا این اهریمن دشمن آشکاری برای بشریت هست )

    اگه به حضرت آدم و حوا به چشم پدر و مادر خودتون نگاه کنید که اهریمن با فریبشون باعث شده ما فرزندانش از بهشت خدا اخراج بشیم ، کینه ی اهریمن رو به دل می گیرید




  20. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  21. #26
    مدیر بخش هنر داستان نویسی نویسنده برتر hamed 128 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    خونمون
    نگارشها
    515

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    سلام...شفق جان
    نمی دونم به درد می خوره یا نه اما من یه کتاب شاهنامه دارم که به نثر روان نوشته شده...اگه وقت کنم شاید بتونم از اون چیزی بزارم...حالا هر جور خودت می دونی


    You hold your every breath
    but life is for the living, in the water
    You feel that you should run, but where are you to hide
    in the water

  22. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  23. #27
    Registered User yuki آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نگارشها
    297

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    یه کتاب هست با مشخصات زیر که میگن داستان شاهنامه رو خوب تعریف میکنه
    کاملا از اول با تاریخچه ماجراهای شاهنامه رو تعریف می کنه
    بعضی جاهاشم شعر های شاهنامه رو آوورده
    واسه علاقه مند ها خوبه ولی نثر ای یکم سخته ولی نه اون قد
    یعنی بچگونه نیست

    نام کتاب : برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر
    نویسنده : دکتر سید محمد دبیر سیاقی
    Princes of Vampires
    Be Care full...Death is near

  24. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  25. #28
    مدیر بازنشسته بخش فرهنگ Roksana آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    841

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    روایت شاهنامه به نثر
    نویسنده : ایرج گلسرخی
    چاپ اول :زمستان 1369

    من خودم شاهنامه رو با این کتاب جلو رفتم، چون نظم کتاب اصلی برام یه خورده سنگین بود.

    شاهنامه فردوسی ، شاهکار ادب پارسی هست.

    بسی رنج بردم در این سال سی
    عجم زنده کردم بدین پارسی
    دلگشا . آینده روزی هست پیدا ، بی گمان با او.
    گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمیکاهم .
    ترا من چشم در راهم...

  26. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  27. #29
    مدیر بخش هنر داستان نویسی نویسنده برتر hamed 128 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    خونمون
    نگارشها
    515

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    نقل قول نوشته اصلی توسط yuki نمایش پست ها
    یه کتاب هست با مشخصات زیر که میگن داستان شاهنامه رو خوب تعریف میکنه
    کاملا از اول با تاریخچه ماجراهای شاهنامه رو تعریف می کنه
    بعضی جاهاشم شعر های شاهنامه رو آوورده
    واسه علاقه مند ها خوبه ولی نثر ای یکم سخته ولی نه اون قد
    یعنی بچگونه نیست

    نام کتاب : برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر
    نویسنده : دکتر سید محمد دبیر سیاقی
    آره فكر كنم همينو داشته باشم....نثرش خيلي خوبه. نه پيچيده و نه بچه گونه

  28. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  29. #30
    Registered User yuki آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نگارشها
    297

    پاسخ : شاهنامه ( تایپیک کلی )

    به نظر من شاهنامه اثر بزرگیه اما چند عیب داره
    اول اینکه رستم واقعا ادم خوبی نیست
    چون واسه حس و حال و انتقام شخصی اش آدم های بی گناه رو می کشه و اصلا یه ذره حقوق بشر تو شاهنامه رعایت نشده
    تازه خیلی جا هم به زن ها توهین شده و اون ها رو حقیر شمرده
    شاهنامه اثر بزرگی هست
    اما قهرمانانش فقط قوی اند و خوب نیستند
    ای دیگه ...

  30. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ