Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 43 , از مجموع 43

موضوع: زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

  1. #31
    مدیر بازنشسته بخش فرهنگ Roksana آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    841

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    ای نوعروسان و ای شاه دامادان در زندگانی منش نیک را به کار ببندید و آن را در مغز خود جای دهید و دین را درست در یابید . باشد که هر یک از شما در راستی از دیگری پیشی جوید ، تا آن برای شما زندگانی نیکی باشد.


    ما پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را که در این جا و هر جای دیگر انجام شده باشد ، می ستاییم . چنانکه خود با همه کوشش برای پیش بردن نیکی میکوشیم.
    دلگشا . آینده روزی هست پیدا ، بی گمان با او.
    گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمیکاهم .
    ترا من چشم در راهم...

  2. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #32
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    کوروش بزرگ چنین میفرماید :

    دستانی که کمک میکنند از لب هایی که دعا میکنند مقدس ترند و ستودنی تر ، دست های خود را با کمک کردن پاک و منزه نگه دارید .
    vi veri veniversum vivus vici
    به قدرت حقیقت ، من جهان هستی رو فتح میکنم

  4. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #33
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    نکاتی برای بهتر زیستن از نظر زرتشت


    13- با مرد خشمگين همراه مشو

    14- با فرومايه مشورت مکن



  6. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #34
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    نکاتی برای بهتر زیستن از نظر زرتشت





    15- با مست هم خوراک مشو

    16- از پست فطرت و بداصل قرض مگير و وام مده زيرا تنزيل زياد بايد داد و همواره بر در خانه تو بايستد و کسان بگمارد و اين براي تو زيان بزرگي است.

  8. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #35
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    .::جوانمردی کوروش بزرگ::.

    در سال 546 قبل از میلاد جنگ لیدیا با ایران اغاز شد علت این جنگ تجاوز کروسوس شاه لیدیا به ایران بود که در این جنگ لیدیا سقوط کردو کروسوس تسلیم شد.
    پس از اینکه کوروش در این جنگ به پیروزی رسید سپاهیان کوروش ملکه شوش پانته آ همسر آبراتادس را که زیباترین زن آسیا بشمار میرفت را برای کوروش اختصاص دادند
    هنگامیکه کوروش از این جریان آگاه شد به آراسپ یکی از سردارانش دستور داد سرپرستی و مراقبت از این زن را به عهده بگیرد تا بعدها وی را به شوهرش تحویل دهند پس از شنیدن این دستور آراسپ از کوروش پرسید آیا تو این زنی را که سرپرستیش را به عهده من سپرده ای دیده ای؟
    کوروش گفت :نه
    آراسپ شروع کرد به توصیف زیبایی و کمالات پانته آ اما
    کوروش جواب داد :با وجود همه توصیفاتی که از زیبایی این زن کردی من حتی میل دیدنش را هم ندارم عشق اختیاری نیست و انسان معمولا بدون اراده مغلوب عشق می شود به همین دلیل نمی خواهم این زیبا رو را ببینم زیرا می ترسم عنان عقل از کفم برود وعاشق این زن شوم و از پس دادن او به شوهرش خودداری کنم به تونیز توصیه می کنم زیاد چشمهایت را روی افراد زیبا ندوزی تا در اتش عشقشان نسوزی بالاخره آراسپ مراقبت از پانته آ را پذیرفت ولی نتوانست در برابر زیبایی این زن مقاومت کند و قصد خیانت به پانته آ را کرد و وی را تهدید کرد که اگر خود را در اختیارش نگذارد با زور او را واداربه تسلیم خواهد کرد پانته آ شخصی را نزد کوروش فرستاد تا آگاهش کند وقتی کوروش از این موضوع آگاه شد آراسپ را به یک ماموریت جنگی فرستاد وقتی آبراداتاس شوهر پانته آ از این موضوع آگاه شد به پیشگاه کوروش رفت و تا لحظه مرگش به او خدمت کرد
    در بهار سال 539 قبل از میلاد قصد تسخیر بابل را کرد کوروش برای این کار مجبور بود از دیوارها و سدهای مرزی وجویبارهای پهن و رودهای پر آب بگذرد برای این کار با استفاده از نبوغ نظامی اش دستور داد آب دجله و گیندس(دیاله) را به خندقهای ژرفی که به فرمانش کنده بودند بریزندپس سپاه کوروش از دجله عبور کرد و بابل را تسخیر کرد و نبونید پادشاه ظالم آن دیار را به کرمان تبعید کرددر حالی که مردم بابل خود را برای ديدن صحنه های ويران شدن معابدشان به دست سپاهيان پارسی آماده می کردند
    کوروش در ميان آنان حاضر شد و در مقابل چشمان حيرت زده آنان ، مردوک خدای خدايان بابل را به گرمی ستود و فرمان آزادی مذهبي را در سراسر کشور بابل صادر کرد. اين فرمان از جمله شامل يهوديانی مي شد که بختنصر همه چيزشان را گرفته بود ، کشورشان را در شعله های آتش ويران کرده بود و خودشان را به اسارت به بابل آورده بود
    اندکی پس از ورود به بابل ، کوروش به يهوديان اجازه داد تا پس از هفتاد سال زندگی در اسارت و بندگی به فلسطين بازگردند و درآنجا به بازسازی اورشليم بپردازند
    کوروش به خزانه دار خود « مهرداد » دستور داد تا هر چه از ظروف طلا و نقره و اسباب و اثاث مذهبی که در دوره بختنصر از معابد اورشليم غارت شده و در معبد های بابل باقی مانده است را به يهوديان بازگرداند و او نيز همه آن اثاث را که مشتمل بر پنج هزار و چهارصد تکه بود به آنان مسترد داشت سپس کوروش از مردمانی که يهوديان در ميان آنان می زيستند خواست تا آذوقه و خواربار و مواد لازم برای سفر را برايشان فراهم آورند و آنان نيز چنين کردند. باری ! هزاران يهودی پس از صدور فرمان آزاديشان از جانب کوروش ، به سوی شهر و ديار خود روانه شدند وبا کمک ايرانيان موفق شدند شهر خود را از نو بسازند و حيات ملی خود را احيا کنند.
    کوروش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کوروش درگذشت و بعد از او کوروش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید
    در زمان کوروش خشکیهای شناخته شده روی زمین 50 میلیون کیلومتر مربع بوده است . از 148.822 میلیون کیلومتر مربع کنونی که از این 50 میلیون کیلومتر مربع تنها 11 میلیون آن جهان متمدن بوده است و بقیه آن وجود مادی نداشته است که کوروش شاهنشاه بزرگ ایران زمین موفق شده بود از این 11 میلیون کیلومتر مربع جهان متمدن آن زمان 8 میلیون کیلومتر مربع را از آن ایران کند و خود پادشاهی شود که بر 8 میلیون کیلومتر مربع حکمرانی میکرد
    او پس از 28 سال سلطنت پر افتخار در راه سر افرازی وطتش ایران زمین کشته شد . معتبرترین سند در باره مرگ کوروش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آن اقتباس کرده است .
    طبق گفته های هرودوت : کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جريان فتوحاتی که او در مغرب زمين داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسايگان شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگيده است. بسياری از مورخين ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبيله ماساژتها ( يا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند.

  10. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #36
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    هرکس داستان بالا رو خوند ، اگر میشه نظرش رو بده ...


    خیلی خوب بید !

  12. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #37
    مدیر بازنشسته بخش فرهنگ Roksana آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    841

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    کوروش فقط مختص ایران نیست ، بلکه مایه مباهات بشر است. چرا که او مظهر انسانیت و عدالت است . و انسان در جستجوی چیزی که کمتر یافت میشود .
    کوروش به همه نشان داد که رئیس یک مملکت در عین رئیس بودن ابتدا باید انسان باشد.
    کما اینکه در زمان حاضر فقط نلسون ماندلا تا حدی اینگونه بود.

  14. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  15. #38
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    نقل قول نوشته اصلی توسط roksana نمایش پست ها
    کوروش فقط مختص ایران نیست ، بلکه مایه مباهات بشر است. چرا که او مظهر انسانیت و عدالت است . و انسان در جستجوی چیزی که کمتر یافت میشود .
    کوروش به همه نشان داد که رئیس یک مملکت در عین رئیس بودن ابتدا باید انسان باشد.
    کما اینکه در زمان حاضر فقط نلسون ماندلا تا حدی اینگونه بود.
    درسته ، انسان بودن و انسانیت خیلی مهم هست ولی خوب همه جا دیده نمیشه .....
    الکی نیست که کوروش نامش در کتاب مسلمانان (قران) هم هست .....


    Anime Spoilerمتن پنهان: ذولقرنین !:

    کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است .

    ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده و سر انجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است.

    اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی ازآهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد.

    به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد.در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء"خود بیان نموده است.دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب"تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در" الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند . در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.

    اکنون می توان گفت همه ی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.


  16. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  17. #39
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    زماني کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنيمت هاي جنگي چيزي را براي خود بر نمي داري و همه را به سربازانت مي بخشي.

    کورش گفت اگر غنيمت هاي جنگي را نمي بخشيديم الان دارايي من چقدر بود؟ گزروس عددي را با معيار آن زمان گفت. کورش يکي از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش براي امري به مقداري پول و طلا نياز دارد.

    سرباز در بين مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانيد.مردم هرچه در توان داشتند براي کورش فرستادند. وقتي که مالهاي گرد آوري شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسيار بيشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اينجاست.

  18. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  19. #40
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    نکاتی برای بهتر زیستن از نظر زرتشت


    17- مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مکن.

    18 - مال خود را به مرد حسود نشان نده

  20. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  21. #41
    Registered User Gaara kazekage آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    ploto!
    نگارشها
    828

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    البته یه نکته ای رو هم که به نطرم رسید بگم باید به این هم توجه کنیم که کورش و داریوش چه زمانی هم میزیستن....من بعید میدونم اگه در زمان حال بودن هم باز انقدر عادل و به فکر می بودن.....
    این هم یکی از گفته های زیبای کورش:
    1. با درود و سپاش
      ایرانی بودن افتخار است و ایرانی ماندن افتخاری به بلندی شب یلدا
      ** مردم اغلب بی انصاف و بی منطق و خود محورند ، آنان را ببخش . اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه پنهان متهم می کنند ، ولی مهربان باش . اگر شریف و درستکار باشی ، فریبت می دهند ولی شریف ودرستکار باش . نیکی های اکروزت را فراموش می کنند ، ولی نیکوکار باش . بهترینهای خود را به دنیا ببخش حتی اگر کافی نباشد، و در نهایت می بینی هر آنچه که هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم . ( کوروش کبیر )
    You can fly...
    maybe You dont have wings...just like me. but with your gold heart!!! yes! you can.
    come in my dream....


  22. 4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  23. #42
    Registered User lordsohrab آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    Somewhere I don't Belong
    نگارشها
    445

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    نقل قول نوشته اصلی توسط ASUMA نمایش پست ها
    کتاب : چنین گفت زردشت



    چنین گفت زردشت، کتابی برای همه و هیچ‌کس (به آلمانی: Also sprach Zarathustra: ein Buch fur Alle und Keinen)
    نام کتابی فلسفی و شاعرانه است که فریدریش نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی آن را طی سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵* نگاشته‌است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته‌است.
    . این کتاب حالت داستان‌گونه دارد و قهرمان اصلی آن شخصی به نام «زرتشت»است.

    این کتاب مهمترین اثر نیچه است که در آن نظریاتی چون «ابرمرد» و «بازگشت جاودانی» کامل‌ترین صورت و مثبت‌ترین معنی خود را پیدا می‌کنند. "زردشت" پس از ده سال آمادگی در عزلت کوههای آلپ احساس می‌کند که می‌خواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند، پس به شهر فرود می‌آید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمی‌دهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازیهای یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمی‌فهمند می‌خندند. پس زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمانهای کهن است و به سبکی انجیلی تقریر می‌شود، خطاب به آنها بیان کند. نخستین گفتار تمثیلی است با عنوان «سه دگردیسی» که در آن می‌توان چگونگی تحول روح انسانی را درک کرد، از اطاعت که با نماد شتر نشان داده می‌شود گرفته تا نفی شدید که با نماد شیر مجسم می‌شود، و تصدیق محض که کودک تجسم آن است. در گفتارهای بعدی به موضوعات بسیار متنوعی پرداخته می‌شود: نویسنده با ضعف نفس آدمهای کم‌مایه‌ای که به رخوت آرام اخلاق پناه می‌برند؛ با متافیزیک، که جهان را با موعظه تجرید بی‌اعتبار می‌کند؛ با جمود کتابی فرهنگی که بیش از حد در خود فرورفته است؛ با ریاضت‌کشی که انسان را به فکر مرگ می‌اندازد؛ با کیش دولت‌پرستی که انسانها را با تبدیل آنها به بردگان دستگاهی غیرشخصی خفه می‌کند؛ و سرانجام با ابتذال اندیشه به مبارزه برمی‌خیزد. گفتارهای دیگر برعکس حاوی تصدیقاتی تهییج‌کننده است: یکی جنگ را به مثابه محرک انرژی انسانها می‌ستاید؛ دیگری در دوگانگی شخصیت که ثمره عزلت و تأمل است زیباترین صورت دوستی را مشاهده می‌کند؛ دیگری در مقابل ارزشهای مجرد، ارزش زندگی را می‌نشاند که غایت خود را در خود دارد؛ و سرانجام در آخرین گفتار، آن سخاوتمندی وافر فضیلت سالم را که دوست دارد به خود ببخشد تعلیم می‌دهد.
    زردشت بار دیگر به عزلت کوهستان بازمی‌گردد؛ پس از «ماهها و سالها» وعظ خویش در مخالفت با «ایدئالیستها» را از سر می‌گیرد: زندگی باید پیروز شود و انسان با پیروزی بر خویش باید خود را از غریزه زیانبار اطاعت خلاص کند تا به تثبیت شادمانه اراده خویش برکشیده شود. پس مجادلات تازه‌ای با کرنش‌گران ضعیف در مقابل ترس از خداوند، با نوع‌دوستان، کشیشان و پرهیزکاران، با کسانی که مساوات را موعظه می‌کنند، با دانشمندان، شاعرانی که خیالات واهی می‌آموزند و با سیاستمداران آغاز می‌شود. نیچه برخلاف این مجادلات، به صورت نوعی میان‌پرده، سه ترانه باشکوه از زردشت می‌سازد: «ترانه شبانه» که در آن سرشاری سعادت، که بی‌وقفه خواستار عطای آن است، ستایش می‌شود؛ «بالاد» که به ستایش زندگی در حالت طبیعی آن می‌پردازد؛ «ترانه سوگواری» که سرودی است در تعظیم قدرت‌طلبی. زردشت سرانجام پس از بزرگداشت خرد انسانی، به مثابه غفلت الاهی، و اعتماد به زندگی، یک‌بار دیگر دوستانش را ترک می‌کند.
    زردشت پس از فهم آموزه «بازگشت جاودانی»، یعنی عالی‌ترین صورت تصدیق، سومین بار خود را به انسانها می‌نمایاند و این‌بار ناخودآگاهی خوشبختی را تمجید می‌کند؛ به ستایش قدرتهای طبیعی که طغیانشان شکل خشن و شگفت‌آوری از رضایت است می‌پردازد، پیروزی بر غم را می‌ستاید و انسانها را دعوت می‌کند تا خود را از ثقل خویش رها سازند؛ زیرا در طریق خرد زردشت، باید «سبکپا» بود. سرانجام «الواح نوین» ارزشهای خود را تقریر می‌کند که به افتخار «بی‌اخلاقی» سازنده زندگی، مفاهیم کهن مبتنی بر اصل خیر و شر را زیر و زبر می‌کنند. اما زردشت اکنون دیگر به عزلت خویش بازگشته است. پس از سرگردانی دشوار در شک و تردید، به ستایش سرشاری روح خویش و زندگی می‌پردازد، و به نام شادی، ابدیت را فرامی‌خواند.
    و سرانجام، آخرین بخش کتاب نوعی «وسوسه زردشت» است. او در عزلت از فریادخواهی اضطراب‌آمیزی شگفت‌زده می‌شود: پس از اینکه به جستجو برمی‌آید به هفت مخلوق، برخورد می‌کند که تجسم نمادین باقی ماندن ارزشهای کهن یا چهره مبدل ارزشهای نوین‌اند: یک غیب‌گو که تجسم بیزاری از زندگی است؛ دو شاه دلزده از دروغین بودن قدرت؛ یک «روح وسواسی» مسموم از جهل خویش؛ یک جادوگر، برده خیالات تمام‌نشدنی‌اش؛ آخرین پاپ که از زمانی که «خدا مرده است» بی‌هدف سرگردان است؛ زشت‌روترین مرد جهان که از سر بغض و کینه خدا را کشته است؛ فقیر ارادی در جستجوی سعادت زمینی. این انسانهای برتر به نزد زردشت پناه برده‌اند. بدین‌گونه ضیافت به افتخار «ابرمرد» آغاز می‌شود؛ ابرمردی که از میان توده مردم سربرمی‌آورد و به این ترتیب به او توان تازه‌ای می‌بخشد. اما همین که زردشت دور می‌شود میهمانان او خود را در چنگال نوعی اضطراب مبهم حس می‌کنند؛ آنها که نمی‌توانند بدون خدا زندگی کنند خری می‌پرستند. اما زردشت غفلتاً بازمی‌گردد و این ننگ و رسوایی را پاک می‌کند و سپس «ترانه سرمستی» واپسین تصدیق ایمان به بازگشت ابدی را سرمی‌دهد. کتاب با «روندوی زردشت» که شعر فشرده و کوتاهی است پایان می‌یابد که در آن، همانند ترانه نیمه شب، از «ابدیت ژرفِ ژرف» طلب یاری می‌شود. بدین‌گونه سرگذشت زردشت در صبحگاه درخشان پایان می‌گیرد و به زودی نوبت به ظهور حواریون حقیقی او فرا خواهد رسید.
    نیچه در افسانه خود قانون «قصاص» را به کار برده است، زیرا می‌خواهد همان زردشتی که «توهم یک نظام اخلاقی در عالم را به وجود آورد» به انسانها بیاموزد که خود را از اخلاق‌گرایی رهایی بخشند. درباره اسطوره «ابرمرد» هم باید گفت که این اسطوره از پاک‌ترین اعماق اندیشه نیچه برآمده است؛ در عین حال این نامی که نویسنده مدعی است از «خیابان جمع کرده است» از گوته به او رسیده است. (فاوست، اول، ۱، و منظومه مرسوم به «اهدانامه» اشعار).با همه این اوصاف ارزش هنری زردشت در همه‌جای آن یکسان نیست.
    اثر از نوعی نمادگرایی سنگین خالی نیست؛ بازی با کلمات که تا سرحد جناسهای مبهم پیش می‌رود و فصاحتی بیش از حد دریافت مخاطب در آن دیده می‌شود. مع‌هذا به همین صورت نیز نوعی شاهکار شعری است و علی‌رغم تنوع منابع (که از انجیل تا اشعار گوته و از لوتر تا کلمات قصار اخلاقیون فرانسوی را در برمی‌گیرد) اصالتی تام را حفظ می‌کند. نیچه توانست به حق نزد دوست خود روده (۲) به خود ببالد از اینکه با چنین گفت زردشت، زبان آلمانی را به سرحد کمال خود رسانده است.
    این اثر نیچه مستقیماً الهام بخش ریشارد اشتراوس (3) (۱۹۴۹-۱۸۶۴)، موسیقی‌دان آلمانی، گردید که در ۱۸۹۶ «پوئم سمفونیک»ی به نام چنین گفت زردشت (اپرای ۳۰) ساخت که از درخشان‌ترین آثار این نوع است
    .
    ببخشید عزیز ولی گویا شما کتاب چنین گفت زرتشت رو نخوندید چرا که این کتاب دیدگاه های زرتشت رو تعریف نمی کنه بلکه نیچه از شخصیت زرتشت برای بیان دیدگاه های خودش بهره برده،اگر با فلسفه نیچه آشنا باشید میدونید که این فلسفه هیچ شباهتی به فلسفه دین زرتشت نداره.
    نیچه در همین کتاب و کتابی که پس از آن نوشت کاملا خط رو برای وجود ابر مرد کشیده "موجودی که فراتر از خوبی و بدی،شیطان و فرشته بیاندیشد" با اینکه فلسفه آیین زرتشتی (نه به صورت امروزی آن) به خوب و بد اعتقاد داره و واقعیت و دروغ را داخل محدودیات خود کشیده.
    شکی نیست که نیچه احترام خاصی برای زرتشت داشت که از او به عنوان شخصیت اصلی خود بهره برد ولی این رو در نظر داشته باش که این زرتشت نیچه اون زرتشتی نیست که در گاتها ازش نام برده شده....
    البته سخن من رو به اشتباه تلقی نکنی وجه تشابهاتی میان این دو فلسفه مانند طبیعت گرایی و ارزش دادن به راستی و جوانمردی و افتخار وجود دارند.
    ولی بعضی ها فقط بخاطر اینکه این نام در کتاب استفاده شده بدون خوندن این کتاب پیش خود این توهم رو شکل می دن که نیچه پیرو دیدگاه های زرتشت بوده و نیچه فلسفه زرتشت رو قبول داره.
    what can be asserted without evidence can also be dismissed without evidence.
    آنچه که بدون مدرک ارائه می شود را میتوان بدون مدرک ارائه دادن رد نمود.

  24. 6 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  25. #43
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : زرتشیان و زرتشت و هخامنش و هخامنشیان

    البته یه نکته ای رو هم که به نطرم رسید بگم باید به این هم توجه کنیم که کورش و داریوش چه زمانی هم میزیستن....من بعید میدونم اگه در زمان حال بودن هم باز انقدر عادل و به فکر می بودن.....
    بهترین جوابی که میتونم بدم اینه که :
    ای کاش بودن و صلح و صفای اون موقع رو به ارمغان میاوردند (نظر شخصی خودم : کوروش و داریوش مخصوص زمان خاص، مکان خاص ، کشور یا شهر خاصی نبودن ، کوروش بزرگ و داریوش بزرگ هر 2نمادی از صلح و ازادی و خوبی و معرفت هستند ...
    به نظرم چه 5000 سال قبل از زمانی که بودن یا 5000 سال بعد از زمانی که بودن یا حتی 5000سال بعد از الان ما هم بودن ، بازم همینقدر عادل بودند و تلاش میکردن)

    حداقل کاش اینطور باشه ... بهترین دید به این حرفت : حتما بودند .

  26. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ