Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 15 , از مجموع 28

موضوع: معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

  1. #1
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    news معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    سلام ؛

    از اسم تاپیک کاملا مشخص هست در این تاپیک چه کاری میخواهیم انجام بدهیم ...

    نام های ایرانی و ایرانی تبار رو به ترتیب حروف الفبا برای شما اینجا قرار میدهم ...


    منبع همه اینها هم سایت : ویکی پدیا ، هست .
    اینا رو خیلی وقت پیش جمع اوری کردم و به صورت 1فایل دراوردم ...

    و الان برای شما اینجا قسمت قسمت قرار میدهم و در هر پست یا نهایتا 2پست ، یکی از حروف الفبا رو تمام میکنیم ...



    vi veri veniversum vivus vici
    به قدرت حقیقت ، من جهان هستی رو فتح میکنم

  2. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #2
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    news معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    در این پست ایندکس قرار میگیرد ....(سره فرصت کامل میشه ! لول)
    ویرایش توسط ASUMA : 04-16-2011 در ساعت 10:09 PM

  4. سپاس


  5. #3
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    آ

    آبان: نام ایزد نگهبان در کیش زرتشت

    آرتمن:نام فرزند داریوش و برادر بزرگ خشایارشا.

    آبان دخت: دخترآبان، نام زن داریوش سوم

    آبتین: نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

    آتوسا: قدرت و توانمندی - دختر کورش و همسر داریوش اول (هدیهٔ بهشتی)

    آتنا:الهه مهربانی

    آفر: آتش - ماه نهم سال شمسی

    آفره دخت: دختر آتش - دختری که در ماه آذر به دنیا آمده‌است.

    آدنيا: الهه زيبايي ها

    آذرنوش: شیرین و دل انگیز

    آذین: زیور، طاق نصرة، تزئین، آرایش

    آراه: نام فرشته موکل روز ۲۱ ازماه پنجم درآئین زرتشت

    آرتا: پاک و مقدس

    آرزو: کام، مراد، معشوق، امید

    آرش: درخشان، آفتاب، جد بزرگ اشکانیان - پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر

    آرشام: بسیار قوی - پدر بزرگ داریوش هخامنشی، نیرومند

    آرمان: هدف -آرزو - خواهش - امید

    آرمین: آرام گرفتن - دلیر - جنگجو- پسر کیقباد پادشاه پیشدادی

    آرمیتا: آرامش یافته، کلمه‌ای زرتشتی است

    آریا فر: دارنده شکوه آریائی

    آریا: آزاده نجیب

    آریا مهر: دارنده مهر ایران - از سرداران داریوش سوم

    آرین: سفید پوست آریائی

    آزا: سالم - نام کردی و لُری و لَکی

    آزاده: بدون وابستگی به تعلقات دنیایی - وارسته

    آزرم: شرم، مهر

    آزرمدخت: یکی از ملکه‌های ساسانی، دختر همیشه جوان

    آزیتا: آزاده

    آناهیتا: الهه آب

    آنیسا: به معنی مانند عشق، ایرانی، نام دختر

    آونگ: شبنم - نام کردی

    آهو: شاهد، معشوق، یکی از همسران فتحعلی شاه قاجار

    آیدا: شاد، ماه(ترکی)

    آیسان: شبیه ماه(ترکی+فارسی)

    آوان: نام کوهستانی در کردستان، نام کردی، دختر

    آله: دختر مو بور، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر

    آلا: بیرق، پرچم، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر و پسر

    آلان: نام کوهستانی در کردستان، (تلفظ با تشدید ل)، نام کردی، دختر

    آونگ: شبنم، آونگ در زبان کردی (متفاوت با آونگ در زبان فارسی و یکسان از لحاظ املایی)، نام کردی، دختر

    آگرین: آتشین، نام یک کوهستان در کردستان، نام کردی، دختر

    آسو: افق، نام کردی،، پسر

    آکار: ؟؟، نام کردی،، پسر

    آکام: سرانجام، نام کردی،، پسر

    آکو: قله کوه، نام کردی،، پسر

    آمانج: هدف، نام کردی،، پسر

    آندیا: نام همسر بابلي اردشير درازدست شهريار هخامنشي است، اعلام، دختر

    آوات: امید و آرزو، نام کردی،، دختر و پسر

    آرتین: پاک و مقدس، نام کردی،، پسر

    آزا: دلاور، همریشه با آزاد، نام کردی،، پسر

    آمی تیس: نام دختر پادشاه ماه و ملکه بابل

    آیلین: هاله ماه

  6. 13 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #4
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    الف

    اتابک: پدر بزرگ، مربی کودکان و شاهزادگان - نام ترکی

    اتسز: لاغر و استخوانی - از پادشاهان خوارزم

    اختر: ستاره، علم، درفش

    ارد: خیر وبرکت، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکانی

    ارد شیر: شیر زیبا - اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانیان

    اردوان: پاسدار راستی و درستی - نام پادشاهان معروف اشکانی

    اردلان: (مرکب از: ارد درستی و راستی و پارسائی + لان مزید موخر) - اسم طایفه‌ای از ایلات کرد ایران که در سنندج مسکن دارند. اهالی آن از دیگر طوایف بحسن خلق و جلادت امتیاز دارند.

    ارژن: درختی با چوب بسیار سخت و محکم - نام کردی

    ارژنگ: آرایش - کتاب مانی نقاش - دیوی که رستم در هفتخوان اورا کشت

    ارسلان: شیر، دلیر و شجاع - نام پادشاه سلجوقی

    ارشیا: تخت واورنگ پادشاهی

    ارغوان: نام درختی با گل و شکوفه‌های سرخ رنگ

    ارمغان: هدیه، تحقه، سوغات

    ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشید شاه پیشدادی

    اروانه: نام گلی کوهی است - نامی کردی

    استدیریکا: مرد دانشمند

    استر: ستاره - برادرزاده مردخای و زن خشایارشا

    اسرین: اشک (زلال)، نام کردی / اورامی/ هورامانی/، دختر

    اسفندیار: پاک آفریده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد

    اشکان: منسوب به اشک - بنیانگذار سلطنت پارته، همانند اشک (پاک و زلال)

    اشکبوس: پهلوان دارای جامه کبود رنگ / (اَشک +کَبوس یا(کَبوث)/ «اشک» به معنی «پهلوان» و «کَبوس یا کَبوث» به معنی «رنگ کبود» و در مجموع اَشک کَبوس یا اَشکَبوس -که به سکون کاف نیز خوانده می‌شود- به معنی «پهلوان دارای جامه کبود رنگ» می‌باشد / اشکبوس در شاهنامه نام پهلوان کوشانی است که به کمک افراسیاب آمد، اما به دست رستم کشته شد

    افسانه: داستان، سرگذشت، حکایت گذشتگان

    افسون: سحر و جادو، حیله و تزویر

    افشین: با همت - سردار ایرانی که بابک خرمدین را دستگیر کرد.

    افشار: شریک، رفیق نام یکی از سلسله پادشاهی ایران

    امید: انتظار، آرزو

    انوش (آنوشا): استوار و جاوید - دخترمهرداد ششم

    انوشروان: دارنده لوح جاویدان - لفب خسرو اول پادشاه ساسانی

    اورنگ: عقل و کیاست، تخت پادشاهی

    اوژن: شکست دهنده، دشمن برانداز

    اوستا: نام کتاب آسمانی زردشت

    اهورا: صاحب، فرمانروای دان

    ایاز: بزرگ و پاینده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوی

    ایده: فکر نو

    ایران: محل زندگی آریائیه

    ایراندخت: دختر ایران

    ایرج: یاری دهنده آریائیها - پسرفریدون، پادشاه و پهلوان ایرانی

    ایزدیار: کسی که خداوند یار اوست

  8. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #5
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    ب


    بابک:سردار ایرانی که علیه اعراب قیام کرد، جد اردشیر، پسر ساسان

    باپوک: کولاک، نامی کردی

    باربد: پرده دار، موسیقی دان و نوازنده دربار خسرو پرویز

    بارمان: لایق - نام سردار افراسیاب

    بامداد: پگاه، سپیده دم - نام پدر مزدک

    بامشاد: کسی که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانیان

    بانو: خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب

    بختیار: خوشبخت، خوش اقبال - استاد رودکی در موسیقی

    برانوش: مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی

    بردیا: پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجیه

    برزو: بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان

    برزویه: طبیب مشهور انوشیروان و مترجم کلیله ودمنه از هندی به پهلوی

    برزین: بلند و تنومند - ازپهلوانان ایران - نام پسر گرشاسب

    برمک: از وزیران ساسانی - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ

    بزرگمهر: خورشید بزرگ - نام وزیر دانشمند انوشروان ساسانی

    بکتاش: بزرگ ایل و طایفه - نامی ترکی

    بنفشه: گلی رنگارنگ و زینتی با عمر نسبتاً طولانی

    بوژان: رشد کرده - نامی کردی-سرد و خنک

    بویان: خوشبو - مامی کردی

    بهادر: شجاع و دلاور - نامی ترکی

    بهار: شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسی

    بهارک: بهار کوچولو - چند روز کوتاه در زمستان که آب و هوا مانند فصل بهار می شود

    بهاره: بهاری

    بهتاش: خوب ومانند

    بهداد: نیک آفریده شده - در کمال عدل وداد

    بهراد:بهترین جوانمرد-پسر اسفندیار در شاهنامه

    بهرام: پیروز، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، خدای جنگ در اساطیر یونان

    بهدیس: خوش رنگ، خوشگل

    بهدخت: دختر خوب و نیکو

    بهرخ: زیبا چهره، قشنگ

    بهرنگ: خوش رنگ، بهترین رنگ

    بهروز: خوشبخت، نیکبخت

    بهزاد: نیک نژاد - مینیاتوریست مشهور صفویان - نام اسب سیاوش

    بهشاد: خوشحال وشاد

    بهمن: نیک اندیش - برف انبوه که از کوه فرو ریزد - جانشین اسفندیار

    بهناز: خوش ناز و ادا - با ناز و کرشمه

    بهنام: نیک نام

    بهنود: سلامت، عافیت

    بهنوش: کسی که نیک می‌نوشد

    بیان:صبحگاه

    بیتا: بی همتا، بی مانند

    بیژن: ترانه خوان، جنگجو - پسر گیو و دلداده منیژه

    بتین: آتشین، نام کردی، پسر

  10. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #6
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    پ


    پارمین: تکه‌ای از بلور، نام همسر داریوش هخامنشی

    پارمیدا: مترادف: پارمیس، پر دانش و دانا، پر مهر و پرعهدوپیمان، بهشت کوچک، دختر باران(عروس باران)

    پارسا: پاکدامن، زاهد

    پاکان: پاکها - نامی کردی

    پاکتن: نیکو چهر پاکیزه تن

    پاکدخت: دختر پاک

    پانته آ: زن زیبای شوشی.همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هدیه کردند اما نپذیرفت

    پدرام: آراسته، نیکو، شاد

    پرتو: روشن، تابش

    پرشنگ: تابش، آتشپاره

    پرتو: روشن، تابش، فروغ

    پوروچیستا: دختر دانا - نام دختر کوچک زرتشت گرامی و همسر جاماسپ

    پرستو: پرنده مهاجر

    پرویز: پیروز - لقب خسرو دوم، پادشاه ساسانی

    پروین: (پَرو + ین) واژه «پَرو» در «پروانه و پروین» به معنای «پر» است و «پروین» یعنی " به ظرافت و زیبایی پر، دختر زیبا و با ظرافت یا دختر سفید روی و زیبا / پروین اعتصامی موجب ماندگاری این نام شد / واژه پروین در خوشه پروین نام مجموعه‌ای از ستارگان است که با عُنقود ثُـرَیّـــا در عربی برابری می‌کند

    پردیس: بهشت، باغ و بستان

    پرهام: پرهام یکی از قدیمی‌ترین نامهای پارسی باستانی (مخفف پیر همه) و به معنی فرشته خوبی است. همچنین نام پارسی و کهن یکی از پیامبران اوللعزم است، قبل از آنکه با نام حضرت ابراهیم و از طریق قرآن به ایرانیان معرفی گردد.

    پژمان: افسرده، غمگین

    پژوا: بیم و هراس

    پژواک: انعکاس صدا، طنین

    پرنیا: پارچه حریر

    پشنگ: میله آهنی - نام پدرافراسیاب

    پروانه: (پرو + انه = پروانه / به مانند پر یا به ظرافت و زیبایی و سفیدی پر پرندگان)حشره‌ای زیبا که خود را به شعله می‌زند

    پرسام: پهلوان.مانند سام

    پری: فرشته

    پریچهر: زیبا روی -دارای چهرهای به زیبایی پری- نام همسر جمشید شاه

    پریدخت: دختر پری، همسر سام نریمان و مادر زال

    پریسا: همچون پری = پری افسای.افسون کننده حور و پری

    پرناز: پری ناز دار

    پریوش: پری روی، فرشته روی

    پریا: زیبا جمع پری

    پوپک: هدهد

    پوران: جانشین، یادگار

    پوراندخت: نام دختر خسروپرویز

    پوریا: پهلوان محمد خوارزمی ملقب به پوریای ولی و برگرفته از نام قدیمی پوربای (پور=پسر و بای=مرد بزرگ یا رئیس) که به شکل امروزی آن، پوریا تغییر کرده و به معنی پسر مرد بزرگ یا پسر رئیس می‌باشد.

    پولاد: آهن سخت و کوبیده، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد

    پویا: سرشار از زندگی

    پویان: رونده و دونده - جستجو کننده - دکتر امیر پرویز پویان، رهبر نهضت سیاهکل

    پونه: گیاهی خوش عطر و بو که در کنار جویها می‌روید.

    پیام: الهام، وحی، پیغام

    پیروز: کامیاب، فاتح، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی

    پیمان: عهد، قول وقرار - عنوان اسامی مردان در فارسی دری

    پرسام:پهلوان.مانند سام

  12. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #7
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    ت


    تابان: تابنده، منور

    تاباندخت: دختر تابناک

    تاجی: تاجدار، نام و عنوانی در فارسی دری

    تارا: یک دسته ستاره، تور قرمز رنگی که عروس بر سر دارد(کردی)، الهه محافظ و نگهدارنده (هند و اروپایی)، مدینه فاضله (ایرلندی)،

    تاراز:نام یکی ازقله‌های زاگرس (نامی بختیاری)

    تاویار: آتشبان - نامی کردی و پسرانه

    ترانه: زیبا و صاحب جمال، سرود، نغمه

    تناز: نازنین، با ناز و کرشمه - نامی کردی

    توران: نام دختر خسروپرویز - سرزمین تور

    توراندخت: دختری از توران

    تورج: دلاور، یکی از سه پسر فریدون شاه

    تورنگ: خروس صحرایی، قرقاول

    توفان: باد سخت

    توژال: برف اندک - نامی کردی

    تیر داد: داده تیر، اشک دوم پادشاه اشکانی

    تیام:چشمهایم(استعاره ازعزیزم) نامی بختیاری

    تینا: گل، نامی کردی

    تینو: تشنه، نامی کردی

  14. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  15. #8
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    ج


    جابان: سردار ایرانی یزدگرد

    جامین: اسم یکی از قهرمانان ایران زمین، نامی کردی

    جاماسب: وزیر گشتاسب که با دختر زرتشت ازدواج کرد

    جاوید: پایدار، همیشگی

    جریره: نام دختر پیران ویسه که همسر سیاوش شد.

    جمشید: پسر طهمورث چهارمین پادشاه پیشدادی

    جوان: برنا، دلیر، شاداب

    جویا: جوینده - پهلوان مازندرانی بود که بدست رستم کشته شد.

    جهان: دنیا، عالم، گیتی، کیهان

    جهانبخت: شانس و اقبال جهان

    جهانبخش: بخشنده جهان

    جهاندار: نگهبان جهان

    جهانشاه: شاه جهان - نام یکی از امپراتوران مغول

    جهانگیر: فاتح جهان - نام پسر رستم

    جهان بانو: بانوی جهان، ملکه جهان

    جهاندخت: دختر گیتی

    جهان ناز: مایه فخر عالم

    جیران: آهو، نامی ترکی

  16. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  17. #9
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    چ


    چابک: زرنگ، چالاک

    چالاک: سریع و زبردست

    چاوش: پیشرو و پیش قراول کاروان

    چترا: دوازدهمین پادشاه سلسله ماد

    چوبین: کنیه و لقب بهرام چوبین سردار انوشیروان

    چهرزاد: نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد

  18. 13 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  19. #10
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    خ


    خاتون: خانم، کدبانو، نامی ترکی

    خاوردخت: دختر مشرق زمین

    خداداد: خدا داده

    خدایار: دوست خدا - فرمانروای بخارا بوده‌است

    خرداد به: خورشید داد - یکی از جغرافیدانهای معروف اسلامی

    خرم: شاد و خندان - پهلوان خرم از عهد شاه شجاع است

    خرمدخت: دختر شاد و خندان

    خسرو: مشهور، نیک نام - لقب چند تن از پادشاهان ساسانی

    خشایار: قهرمان، نیرومند - نام پسر داریوش هخامنشی

    خورشید: درخشنده آفتاب - معشوقه جمشید درداستان جمشید و خورشید

  20. 13 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  21. #11
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    د

    دادمهر: عدالت دوست، نام استاندار پارسی طبرستان

    دارا: مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند

    داراب: نام پسر بهمن پادشاه کیانی

    داریا: دارنده، ازنامهایی که در اوستا آمده‌است

    داریوش: نگهبان نیکی - فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی

    دانوش: از اسمهائی که در کتاب وامق و عذرا آمده‌است

    دامون: نام اصیل ایرانی - جایی که هرگز آفتاب ندیده انبوه از جنگل

    داور: حاکم عادل، قاضی

    دایان: ماما، نامی کردی

    دریا: بحر، نام فرزند علاالدین عماد شاه

    دل آرا: محبوب و معشوق

    دل آویز: دلچسب، دلکش، آویزه دل

    دلارام: مایه آرامش دل / معشوقه بهرام گور

    دل انگیز: گوارا، مطلوب

    دلبر: برنده دل، یار و معشوق

    دلبند: عزیز و گرامی

    دلربا: رباینده دل، محبوب

    دلشاد: شادمان و خوشحال

    دلکش: جذب کننده دل، دلربا، دلپذیر

    دلناز: آنکه قلب و دلش ناز است

    دلنواز: مهربان، مشفق

    دورشاسب: نام جد پنجم گرشاسب، دور از اسب پادشاه

    دنیا: عالم و گیتی

    دیااکو: اولین پادشاه مادها در قرن هفتم پیش از میلاد

    دیانا: الهه ماه و شکار در اساطیر روم باستان

    دیانوش: دزد دریائی در داستان وامق و عذر

    دیبا: پارجه ابریشمی رنگی، روی زیب

    دیبا دخت: دختر زیبا، دختری همچون پرنیان

  22. 13 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  23. #12
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    ر

    رابو: نام گلی بهاری - نامی کردی است.

    رابین: مشاور، متعمد - نامی کردی است.

    رادبانو: بانوی بخشنده و جوانمرد

    رادمان (رادمن): نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی

    رازبان: راز دار - عنوان مردان بزرگ در پارسی دری

    راژانه: رازیانه - نامی کردی برای دختران

    راسا: هموارو صاف - نامی کردی

    راشین:سبز و خرم- نامی کردی برای دختران

    رامتین: آرامش تن - موسیقی دان عهد ساسانیان

    رامش: فراغت، آسودگی، راحتی، نام هیربد زردشتی

    رامشگر: خواننده و نوازنده، خنیاگر

    رامونا: نگهبان عاقل

    رامیار: چوپان و گوسفند چران

    رامیلا: خدای بزرگ، نامی آشوری است

    رامین: معشوقه ویس، نام یکی از سرداران ایران

    راویار: شکارچی - نامی کردی

    راهیل:کوچ کننده

    رایحه:بوی خوش

    رزیتا:مانند گل رز

    رژینا: مانند روز - نامی کردی

    رخپاک: دارای چهره پاک

    رخسار: چهره، سیم

    رخشانه: منسوب به رخش

    رخشنده: تابان، کنایه از خورشید است

    رزمیار: رزمنده، مبارز

    رستم: تنومند و قوی اندام، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه

    رکسانا: نورانی، روشن

    روبینا: یاقوت سرخ

    رودابه: فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه‌ای در غرب ایران

    روزبه: خوشبخت: بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی

    روجا: درخشان‌ترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح می‌درخشد. نام دختر و از نام‌های مازندرانی

    روشنک: مشعل دار، همچنین نام دارویی گیاهی است

    روناک: روشن

    روماک: صادق، منظم، صاف و تمیز، محکم، نام پسر و از نام‌های مازندرانی

    رهام: نام پسر گودرز

    رهی: راهی شده، روان، مسافر

    ریبار: رهگذر، نامی کردی

    راسپینا: پائیز، لغت زند و پازند

    روژان: خورشید، روز، نام کردی، دختر

    روژانو: روز نو، نام کردی، دختر

  24. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  25. #13
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    ز


    زادبخت: خوشبخت، خوش اقبال

    زاد به: بهزاد، نیک زاده شده

    زاد چهر: دارای نژاد پاک و اصیل

    زاد فر: زاده روشنی

    زال: فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان

    زادماسب: برادر شاپور ساسانی، نام یکی از قضات ساسانی

    زاوا: داماد، نامی کردی

    زردشت: صاحب شتر زرد و زرین، پیامبر ایران باستان

    زرنگار: طلا کوب، زرین

    زری: طلائی، زربفت

    زرین: طلائی رنگ، منصوب به زر

    زرینه: آنچه منسوب به زر است

    زلیخا: لغزنده - زن فرعون که عاشق یوسف شد

    زمانه: روزگار، دهر

    زونا: گیاهی با گل کبود رنگ، نامی کردی

    زیبا: خوشگل، قشنگ، خوب ونیکو

    زیبار: قبیله‌ای از کردها، نامی کردی

    زیما: زمین، لغت اوستائی

    زینو: زنده، پابرجا - نامی کردی

  26. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  27. #14
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    ژ

    ژاله: شبنم، قطره

    ژالان: گلهای دارای قطره و شبنم - نامی کردی

    ژیار: زندگی، زندگی شهری - نامی کردی

    ژیان: زندگی، نام دختر و پسر، کردی

    ژینا: زندگی و حیات - نامی کردی

    ژیوار: زندگی-نامی کردی

  28. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  29. #15
    Registered User ASUMA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل سکونت
    جهنم همینجاست به جان خودم
    نگارشها
    4,020

    پاسخ : معانی نام‌های ایرانی و ایرانی تبار

    س


    سارا: خالص - زبده - شاهزاده خانم - نامی عبری


    سارک: سار کوچک، پرنده‌ای سیاه رنگ وبزرگ‌تر از گنجشک

    سارنگ: نام سازی شبیه به کمانچه

    ساره: خالص، بی آلایش - نامی کردی

    ساسان: سوال کننده، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند

    ساغر: پیاله شرابخوری، جام

    سام: سیه چرده - جهان پهلوان ایرانی وجد رستم

    سامان: ترتیب، نظام، زندگی

    سانا: سهل و آسان

    ساناز: کمیاب، نادر، زودقهر نام گلی است - اسمی ترکی است

    سانیار: حامی و یار و پشتیبان - نامی کردی

    ساویز: خوش اخلاق، مهربان - نامی کردی

    ساهی: آسمان صاف - نامی کردی

    ساینا: سیمرغ، دانا و باخرد، فرشته پیروزی، خاندانی از موبدان زردشتی

    سایه: منطقه تاریک پشت هر جسم، حمایت

    سپنتا: مقدس،

    سپند: اسفند

    سپهر: آسمان، نام فرزند کیخسرو

    سپهرداد: بخشیده اسمان - داماد داریوش هخامنشی

    سپیدار: درخت سفید

    سپید بانو: بانوی سفید و درخشان

    سپیده: سحرگاه، سپیدی چشم

    ستاره: کرات آسمانی که در شب می‌درخشند

    ستی: دختر، سیت

    سحر: سپیده دم، بامداد

    سرافراز: سربلند، متکبر

    سرمد: همیشگی. دائم.

    سرور: رئیس، پیشو

    سروش: شنیدن و فرمانبرداری - فرشته مظهر اطاعت

    سرور: شادمانی، خوشحالی

    سوبا: شناگر، فرد

    سوبار: اسب سوار - لغت زند و پازند

    سنبله: یک خوشه گندم

    سودابه: دختر زا - سود ده

    سوران: اسم شاخه اصلی زبان کردی، نام پسر

    سوری: سرخ رو، نام دختر اردوان پنجم

    سورن: خانواده‌ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند

    سورنا: سردار دلیر و خردمند پارتی

    سوزان: سوزنده، ملتهب

    سوزه: سبزه، نامی کردی

    سوسن: گلی به رنگهای سفید، کبود، زرد و حنایی

    سومار: نام قبیله‌ای از کرده

    سولان: نام گلی است، نامی کردی

    سولماز: زنی که پیرو پژمرده نمی‌شود

    سوگند: شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند

    سها: نام ستاره ای در دب اصغر (اسم دختر)

    سهراب: سرخ روی، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود

    سهره: پرنده‌ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد

    سهند: کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان

    سهیلا: سهل، سهیل، سهیلا، بسیار آسان، بسیار روان، در اشعار به معنای نرم، ملایم و لطیف

    سیامک: مجرد - نام پسر کیومرث

    سیاوش: دارنده اسب سیاه، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید

    سیبوبه: مانند سیب، دانشمند شهیر ایرانی، منصف الکتاب

    سیروس:

    سینا: گشایش دهنده ی دل، مرد دانشمند، نام پدر شیخ ابوعلی سینا، سینه، سوراخ کننده، کوه طور سینا

    سیما: چهره . صورت، قیافه . نشان و علامتی که شناخته شود بدان خیر و شر. (غیاث اللغات ). نشان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). نشان . علامت . (منتهی الارب )

    سیمدخت: دختر نقره‌ای و سفید

    سیمین: نقره‌ای، سفید، روشن

    سیمین دخت: دختر نقره‌ای و سفید

    سیروان: نام رودی در منطقه اورامان کردستان ایران، نام کردی، پسر

    سمیرا: دختر گندمگون

  30. 15 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ