نویسنده:Emily Roda
قالب:adventure
سال انتشار اولین کتاب مجموعه:2000
زبان اصلی:انگلیسی
ترجمه به فارسی:محبوبه نجف خانی
ناشر فارسی:انتشارات قدیانی
خلاصه ی داستان:
مجموعۀ اول Deltora Quest:داستان ماجراجویی های لیف و دوستش باردا را دنبال می کنه
که در جهت پیدا کردن *7 سنگ ارزشمند کمربند دلتورا جستجو می کنن و در یکی از این جستجو ها
دختر جنگلی به اسم جاسمین رو پیدا می کنن که بعدا به گروه جستجوشون ملحق میشه.
قرار دادن این 7 سنگ در کمربند می تونه اتحاد نابود شدۀ 7 قبیلۀ مهم سرزمین دلتورا رو برگردونه
و این باعث میشه که حکومت وحشیانۀ ارباب سایه ها تموم شه...ولی زرشک!!!
ارباب سایه ها هر سنگ رو جایی مختلف و با نگهبانای عجیب و غریب قایم کرده و تازه...بعد از پیدا
کردن سنگا هم کمربند باید به کمر وارث حقیقی تاج و تخت بسته شه!!!
*سنگ ها عبارتند از:Diamond,Emerald,Lapis lazuli,Topaz,Opal,Ruby,Amethyst
مجموعۀ دوم Deltora Shadowlands:تو این یکی مجموعه لیف و باردا و جاسمین به
سرزمین سایه های دلتورا سفر می کنن که یه زمانی جای خیلی قشنگی بوده ولی حالا ارباب
سایه ها اختیار اونجارو به دست گرفته و ولکن هم نیست!!!
برای نجات دادن سرزمین فلوتی وجود داره که 3 تیکه تقسیم شده و هر تیکش دست یکی از
قبیله های اون سرزمینه...
لیف و دوستاش سعی می کنن که این تیکه هارو پیدا کنن و با نواختن فلوت یک بار برای همیشه
سرزمین رو نجات بدن!
مجموعۀ سومDragons of Deltora:باز هم یه بدبختی دیگه...این دفعه لیف می فهمه که
ارباب سایه ها واسش یه آشی پخته یه هکتار روغن روش!!!
توی دلتورا همه جا قحطی و گرسنگی اومده و لیف متوجه میشه 4تا خواهر شیطانی هستن که
یه آواز فلاکت بار میخونن تا هیچ جا گلی در نیاد و درختی نروید!!!
لیف و دوستاش به کمک یه نقشه موقعیت 4 تا خواهر رو پیدا می کنن و به جستجوی اونا میرن تا
با کمک اژدهایان دلتورا اونا رو نابود کنن و سرزمینهای مسموم شدۀ دلتورا رو نجات بدن!
معرفی شخصیتها:
لیف:تو کتاب اول وارد میشه و بچۀ یه آهنگره.از نظر دوستاش بویژه باردا اون کله شق و
بی پرواس ولی ته مهای داستان به معنای واقعی کلمه به یه مرد جسور و شجاع تبدیل میشه.
متن پنهان: اخطار!!!حاوی اسپویل:
چند بار از جستجو ناامید میشه ولی وقتی میبینه دوستان و مردم سرزمینش چه رنج و عذابی
می کشن بچم دوباره جوگیر میشه و جستجو رو ادامه میده!
همچنین لیف با جاسمین خیلی دعوا می کنه ولی واقعا دوستش داره.
متن پنهان: اخطار!!!حاوی اسپویل:
باردا:اولای داستان اون فقط یه گدای خیابونیه ولی بعد بابای لیف،باردا رو به عنوان للۀ لیف
و مراقب و همکارش می فرسته و لیف می فهمه باردا،همون گدای خیابونی تمام عمرش مراقبش
بوده و قبلا تو قصر کار می کرده.باردا همیشه از این که با دو تا آدم عجول و کله شق هم سفره
(لیف و جاسمینو میگما!!!)غر می زنه ولی راستیتش خوشحاله که کسایی رو کنارش داره
که باهاش سفر می کنن.
متن پنهان: اخطار!!!حاوی اسپویل:
جاسمین:اون اوایل یه دختر جنگلی بود که تنها دوستاش یه زاغی سیاه به اسم کری و
یه موجود خزدار به اسم فیلی بودن.اون می تونه با درختا و خیلی از حیوونا حرف بزنه و مثل
لیف کله شقه...اون نسبت به نظراش متعصبه و خیلی خود مختار و مستقله...
اون خیلی نرم و نازک چست و چابکه() و درست مثا لیف 16 سالشه.
اون پدرشو گم کرده و با بزرگ شدن توی جنگل تمام خصوصیات و انواع نوکرهای ارباب سایه هارو
یاد گرفته.
همچنین ایشون خیلی حق گرا و عادل هم تشریف داره و با باردا هم خیلی دعوا می کنن...
لینک دانلود :
متن پنهان: ترجمه:
علاقه مندی ها (Bookmarks)