می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ میگیرد به بر .
باد وحشی میدود در کوچه ها
تیرگی سر می کشد از بام و در.
می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ میگیرد به بر .
باد وحشی میدود در کوچه ها
تیرگی سر می کشد از بام و در.
ویرایش توسط Roksana : 05-14-2012 در ساعت 02:01 PM
دلگشا . آینده روزی هست پیدا ، بی گمان با او.
گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمیکاهم .
ترا من چشم در راهم...
پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...
آرزو دارم:خورشید، رهایت نکند
غم، صدایت نکند
ظلمت شام، سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند...
سلسله موي دوست حلقه دام بلاست*هر كه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست
گفت، شعری گوی در وصف دوست
گو،از دوستی دوست نگنجم در پوست
ما روز و شب شکایت ها، حکایت کردیم
کم کن این شکوه ها را، هرچه آید از اوست
http://www.micro-source.ir
Alice, ali_sh, arya, Dr_of_Love, gimme5_sh, lio_polo, Piroz, Roksana, Sh_shlove6
شکر لله که میان من و دوست صلح اوفتاد...
صوفیان رقص کنان ساغر مستانه زدند..
با من ای دوست اگر خوب اگر بد باشی
تپش قلب من اینست که باید باشی
آتش از اندوه هجران بهتر است
بی قرارم کردی و گفتی صبوری بهتر است
من نمی دانم کجا خواندم ، که یادم داده است ؟
یار وقتی در کنارت نیست ، کوری بهتر است ...
بعد از باران نگاهم،
آفتابی شو ..!
رنگین کمان "بودنت" را ،
دوســـتــــــ دارم...!!
بعضی آدمــــــــا رو باید حرفــــاشونو قاب گرفت,بس كه حرفاشــــون "عكــــــــــــــــــس" از آب در میاد!!!!!!
Alice, ali_sh, arya, Dr_of_Love, Piroz, Roksana, Sh_shlove6
گر خردمند از اوباش جفایی بیند
تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سنگ بیقیمت اگر کاسهی زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
Thank you for everything
چه كسی میداند كه تو در پیله تنهایی خود، تنهایی ؟؟!
چه كسی میداند كه تو در حسرت یك روزنهدر فردایی ؟؟!
پیله ات را بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن ، زیبایی .....
در سرم حس مبهمی مثل (هی به داددلم برس) دارم
هم بدون تو مردنم قطعی است، هم کنارتو استرس دارم
روزهایی که من نخواهم بود زندگی لطف دیگری دارد
دلم ازعشق عاشقت بودن کارهای مهم تری دارد
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گم شدگان لب دریا میکرد.....
هزار جهد بكردم كه يار من باشي
مرادبخش دل بي قرار من باشي
چراغ ديده شب زنده دار من گردي
انيس خاطر اميدوار من باشي
جانا به غريبستان چندين به چه ميماني
بازآ تو از اين غربت تا چند پريشاني
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
يا راه نميداني يا نامه نميخواني
گر نامه نميخواني خود نامه تو را خواند
ور راه نميداني در پنجه ره داني
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشين چون گوهر اين کاني
اي از دل و جان رسته دست از دل و جان شسته
از دام جهان جسته بازآ که ز بازاني
هم آبي و هم جويي هم آب هميجويي
هم شير و هم آهويي هم بهتر از ايشاني
چند است ز تو تا جان تو طرفه تري يا جان
آميختهاي با جان يا پرتو جاناني
نور قمري در شب قند و شکري در لب
يا رب چه کسي يا رب اعجوبه رباني
هر دم ز تو زيب و فر از ما دل و جان و سر
بازار چنين خوشتر خوش بدهي و بستاني
از عشق تو جان بردن وز ما چو شکر مردن
زهر از کف تو خوردن سرچشمه حيواني
مولانا
All good work is done the way ants do things, little by little
پیام من این است که
نباید ناله کرد ،نباید غمگین بود
بلکه باید استوار بود ، بلکه باید عاشق بود
بلکه باید غم را از درون و از دل برون کرد
و در مقابل سختی ها ، رنج ها و ظلم ها ایستاد
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)