Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 5 از 5 نخستنخست ... 345
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 75 , از مجموع 75

موضوع: سخنانی قابل تامل و توجه

  1. #61
    همکار بازنشسته فروم Siavash آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    paradise
    نگارشها
    1,841

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    holding on anger is like drinking poison
    and expecting the other person to die

  2. 11 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #62
    Registered User Kami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    Fars Kingdom
    نگارشها
    1,156

    پاسخ : گذری بر افکار من ، شما و دیگران

    Holding on to anger is like grasping a hot coal with the intent of throwing it at someone else
    You’re the one who gets burned

    LAST UCHIHA
    Sometimes you just have to die a little inside
    In order to be reborn and rise again as a stronger and wiser version of you

  4. 11 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #63
    Registered User Kami آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    Fars Kingdom
    نگارشها
    1,156

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    IN MY LIFE,I’ve lived,I’ve loved,I’ve lost,I’ve missed,I’ve hurt
    I’ve trusted,I’ve made mistakes,but most of all,I’VE LEARNED


  6. 11 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #64
    مدیر بخش مترجمان slimshady21 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    هرجا
    نگارشها
    1,629

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻟﺬﺕ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﺎ
    ﺩﯾﺪﻥ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ.
    ﻣﺜﻞ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺣﻮﺻﻠﻪ.
    ﺫﻭﻕ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﺑﺖ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻌﻄﯿﻞ. ﮔﺎﺯ ﺯﺩﻥ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﮐﯿﻢ ﺩﻭﻗﻠﻮ .
    ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺑﻘﺒﻘﻮﯼ ﯾﺎﮐﺮﯾﻢ ﻫﺎ ﺳﺮ ﻇﻬﺮ ﺩﺍﻍ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ.
    ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻥ ﻣﺪﺍﺩ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﻭ ﭼﯿﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻗﺎﺏ ﻓﻠﺰﯼ.
    ﻧﺎﻣﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻫﻢ ﮐﻼﺳﯽ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺟﻮﺍﺑﺶ.
    ﺷﺐ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﻼﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻞ ﺩﺭﺷﺘﺶ.
    ﺑﻮﯼ ﻭﺭﻕ ﻫﺎﯼ ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﻫﯽ. ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻣﺪﺍﺩ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ
    ﺻﺪﺍﯼ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ. ﺑﯿﺴﺖ ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﺷﻌﺮ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻥ،

    ﺁﻏﻮﺵ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺷﻮﻕ ﯾﮏ ﺳﻔﺮ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﺎ ﻓﺎﻣﯿﻞ. ﺷﺐ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ.
    ﺍﺳﻢ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺟﺮ ﺯﺩﻥ. ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ.
    ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ
    ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﺳﺮ ﺷﻮﻗﺶ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺧﻮﺑﯽ
    ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺖ، ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ . ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ
    ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﻩ ﮐﻮﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ،
    ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﻡ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

    ...
    حس هاي زيباي فراموش شده ات را بيدار كن!!

    really?

  8. 14 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #65
    Registered User Orangy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    همین دور و برا
    نگارشها
    125

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    مهم نیست که الان کجا هستید
    درمقایسه با جایی که میتوانید باشید،
    این جایی که هستید خیلی کمه...!!

    برای کشف اقیانوس های جدید،
    باید شهامت ترک ساحل ارام خود را داشته باشید.
    این جهان،جهان تغییر است نه تقدیر

    خدایا...
    اوج خوشبختی من پیدا کردن تو
    از میان این همه ضمیر بود...!

    اگر توقعی نداشته باشید؛همیشه با چیزی سورپرایز خواهید شد.


    هرگز نمی فهمی چقدر قوی هستی؛
    تا این که قوی بودن...تنها گزینه انتخابی تو باشد.

    کسی که بینایی راخلق کرده یقینا بیناست
    یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند.
    پس او تو را میبیند،از او کمک بخواه...

    صدا باش!
    نه انعکاس صدا

    شنیده ای که برگی از درخت نمی افتد مگر به اراده ی من ....؟
    تاکنون اندیشیده ای من چرا برای تو برگ میریزم؟

    تو روح نداری!
    تو روحی هستی که جسم داری...

  10. 8 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #66
    Registered User Orangy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    همین دور و برا
    نگارشها
    125

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه





    ویرایش توسط Orangy : 08-08-2014 در ساعت 02:14 PM

  12. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #67
    مدیر بخش مترجمان slimshady21 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    هرجا
    نگارشها
    1,629

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه


    هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
    قیمت یه روز بارونی چنده؟
    یه بعد ازظهر دلنشین رو چند می خری؟
    پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟
    هیچ وقت از ابرا تشکرکردی؟ شده بگی دستت درد نکنه؟ شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو رو سر ما گریه می کنن اون قدر که دیگه چیزی برای خودشون نمی مونه؟
    ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟
    چرا نیلوفر صبح باز می شه و ظهر بسته می شه؟ بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟
    چرا فیش پول بارون برای ما نمیاد؟
    آبونمان اکسیژن هوارو چرا پرداخت نمی کنیم؟
    چقدر باید بابت مکالمه روزانمون با خدا پول بدیم؟
    تو که قیمت همه چیز رو با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی
    قیمت یه دست سالم چنده؟
    یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟
    چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پول بدم؟
    قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟
    خنده داره...
    اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز اینارو ازت بگیرن به زمین و زمان فحش میدی.
    اینا همه لطفه نعمته نه حق و حقوق
    اینو بدون اگه جواب همه این سوالارو فهمیدی اونوقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی می کنی و چقدر خدا دوستت داره!

  14. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  15. #68
    Registered User Orangy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    همین دور و برا
    نگارشها
    125

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﻪ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻧﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻧﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺁﯾﻨﺪﻩ ؛ ﺩﻟﻢ ﺑﭽــــــﮕﯿﻤﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ !
    ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﺑﺎ ﺁﺗﯿﺶ ، ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺷﻨﯽ و ﺩﺳﺘﺎﯼ ﮐﺎﮐﺎﺋﻮﯾﯽ !
    ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻼﻝ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﮐﻞ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺯﻏﺎﻟﯽ ﺷﻪ !
    100ﺑﺎﺭ ﯾﻪ ﺳﺮﺳﺮﻩ ﯼ 1ﻣﺘﺮﯼ ﺭﻭ برم و ﺑﺎﺯﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻢ !
    ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ 10ﺗﺎ ﻗﻨﺪ ﺑﺨﻮﺭﻡ !
    ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻭ ﭘﻔﮏ ﻭ ﻟﻮﺍﺷﮑﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﻡ !
    ﺳﺮ ﭼﯿﺰﺍﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﻧﻘﺪ ﺑﺨﻨﺪﻡ تا ﺑﯿﺎﻓﺘﻢ ﮐﻒ ﺍﺗﺎﻕ !
    ﺑﺎ ﺧﻂ ﻟﺐ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﻡ ﺳﯿﺒﯿﻞ ﺑﮑﺸﻢ !
    ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻣﺚ ﺑﭽﮕﯿﺎ ﺑﻮﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺣﺎﻟﻤﻮ ﺑﺪ ﮐﻨﻪ !
    ﺁﺩﺍﻣﺲ ﺑﭽﺴﺒﻮﻧﻢ ﺯﯾﺮ ﻣﯿﺰ ﮐﻼﺳﺎ !
    ﻋﯿﺪﯾﺎﻣﻮ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻗﻠﮏ ﭼﻮﺑﯿﻪ !
    ﻫﺮﮐﯽ ﻣﻨﻮ ﺩﯾﺪ ﺑﮕﻪ ﺷﻌﺮ ﺟﺪﯾﺪ ﭼﯽ ﺑﻠﺪﯼ ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺨﻮﻧﻢ !
    ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﭘﻮﺵ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺑﺪﺭﻧﮓ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ !
    ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎﺯﻡ ﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﮐﻨﻢ !
    ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﺷﮑﻤﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻪ ﻧﻪ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺗﻨﻢ !
    ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺷﺒﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻠﺖ ﺑﺰﻧﻢ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ …
    .
    .
    .
    روزمره گی عین مُردنه
    حتی اگه شب رو دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو !
    زیر بارون راه برو ، نترس از خیس شدن !
    هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !
    توی حموم آواز بخون ! آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟!
    بی مناسبت کادو بخر !
    بگو اینو تو ویترین گذاشتن برای من !
    آب نبات چوبی لیس بزن !
    بستنی قیفی بخور !
    تلفن رو بردار به دوست قدیمیت زنگ بزن !
    چای بخور واسه بقیه هم چای دم کن !
    جوراب های رنگی بپوش !
    خواب ببین !
    شعر بگو !
    قاصدک هارو بگیر ، آرزو کن ، آرووووم فوتشون کن !
    هرکی هرچی دوست داره فکر کنه… بیخیال ؛ تو شاد باش !
    نون خامه ای بخر و با لذت بخور !
    قبل خواب کارهای روزت رو مرور کن ، هیچوقت خودت رو به مُردن نزن !
    همه ی اینارو گفتم و تو خوندی …
    فقط خواستم یه چیزی بهت بگم :
    دوست من ، هرجا وایسی مُردی !
    زنده باش و زندگی کن !
    بذار زندگی از اینکه تو زنده ای به خودش بباله !
    روزمره گی عین مُردنه …
    برای خسته شدن همیشه زوده !!!
    .

  16. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  17. #69
    مدیر بخش مترجمان slimshady21 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    هرجا
    نگارشها
    1,629

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    رفیق که باشی
    فرقی نمی کند که زن باشی یا مرد
    دور باشی یا نزدیک
    رفاقت فاصله ها را پر می کند
    گاهی با حرف
    گاهی با سکوت
    نسبت ها بی معنی می شوند
    فرقی نمی کند مادرم باشی یا فرزند
    رفیق که باشی
    فرقی نمی کند کدام خون در رگهایمان است
    از کدام نسلیم یا کدام فصل
    کدام سقف بالای سرمان
    کدام خاک قلمرومان
    رفیق بودن لفظ ظریفیست
    نه مقدس مثل عشق
    نه سرسری مثل همسایه
    یک سود دوسویه
    نه تنها میان من و تو
    میان من و من
    میان دنیایی از آدمها و حیوانات و ابزارها
    و حتی خیال ها و تصویرها
    رفیق که باشی
    انتظارها تهدید نیستند
    یک بازی بدون بازیچه
    فرقی نمی کند جیب هایت پر است یا خالی
    هر چه هست میان دست های توست
    در فکرت
    در قلبت
    در عملت
    رفاقت نه وصل است و نه فصل
    گرهی میان من و دنیا
    مرا که رفیق خواندی
    اعتماد ها با لفظ تو رنگ می گیرند
    می شوی همسفر
    هم سفره
    هم کاسه
    هم حرف
    حتی اگر فراموش کنم که زمان تقسیم به سه بخش است
    در گذشته تو را چه خواندند
    و دراینده تو را چه خواهند خواند
    خواهی ماند
    ماندنی جسورانه و معنی دار

  18. 8 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  19. #70
    مدیر بازنشسته بخش فرهنگ Roksana آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    841

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    اگر میخواهی ، حتی از نَرم ، نرم تر میشوم.
    مَرد ، نه .
    اَبری شلوارپوش میشوم .

    مایاکوفسکی

  20. 9 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  21. #71
    Registered User Orangy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    همین دور و برا
    نگارشها
    125

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    نقل قول نوشته اصلی توسط slimshady21 نمایش پست ها
    اعراب


    اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال ...آنکه در زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود.

    اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم
    و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با ... کلمۀ "تن" میشمارند؟
    شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی میشناسید.

    اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟

    اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.

    حد اقلّ بیائید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار (حقارت پذیری) را کنار بگذاریم.

    بجای "غذا" بگوئیم "خوراک"

    بجای "نفر" بگوئیم "تعداد" و یا "تن"(هرچند عربیست)

    بجای "پارس سگ" بگوئیم "واق زدن سگ"

    بجای " شاهنامه آخرش خوش است " بگوئیم "جوجه را آخر پائیز میشمارند"


    اهم اهم...اینو خوندم گفتم یه چیزی بگم..البته فک نکنم جاش باشه حرف خودمه..اگه مشکلیم بود بعدا میحذفمش^^
    خیلی وقته با این مطلب برخورد میکنم...همه جا هست...ولی به نظرم فوق العاده بچه گونس=_=ببخشیدااا
    اصن همه چی رو با هم قاطی کرده
    Anime Spoilerمتن پنهان: ^^:
    *فارس‌ها، به صدا کردن سگ، واق واق هم نمی‌گویند، چرا که «واق» یک کلمه‌ی عربی و از واژگان قرآنی به نام «نگهدارنده» است. بلکه عوعوُ»‌ی سگ می‌گویند. پس معلوم می‌شود که القا کنندگان این شبهه فارسی هم نمی‌دانند و فقط قصد ضد تبلیغ دارند.
    نمی‌شود که هم «غذا»ی عربی را آنها جایگزین کرده باشند و هم «پارس» فارسی را. در حالی‌ که در زبان عربی اصلاً لفظ «پ» وجود ندارد، به همین دلیل قوم پارس را نیز «فارس» می‌گویند و اصلاً القا نکرده‌اند که به صدای سگ، «فارس کردن» گفته شود.
    بله، چنان چه در لغتنامه‌ی دهخدا نیز آمده، در زبان پارسی قدیم که در کتیبه‌های هخامنشیان نیز دیده می‌شود، «پارسه» نام یکی از اقوام مقیم در جنوب ایران آن زمان بوده است و محل اقامت‌شان نیز «پارس» نامیده شده است.
    اما این واژه، به معنای «خبر» یا خبر کردن هم آمده است [و یا بعدها این معنا را نیز به خود گرفته است]. پس اگر به صدای «عوعو»ی سگ، پارس کردن گفته‌اند، به خاطر خبر دادن آنان از خطر، به هنگام نگهبانی از محدوده و یا گله بوده است. و اگر واق واق هم گویند، به معنای همان نگهداشتن از خطر بوده است. اگر گفته می‌شود که «سگ پارس می‌کند»، یعنی سگ خبر می‌دهد، نه این که نام صدای سگ، پارس باشد.(یه جا دیگم این جوری گفته بودن: واژه ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست .تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ " پاس " است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است . وظیفه ی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست .
    سگ پاس می کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می کند . امروزه کردها( مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی ) درست تلفظ می کنند و پارس نمی گویند . ئه و سه گه فره پاس ئه کا . یعنی آن سگ خیلی پاس می کند
    )
    در جای دیگه هم این جور توضیح داده:حتی واق واق و عوعو را ما اشتباه می نویسیم . عوعو با عین درست نیست . مگر کلمه ای عربی است که با عین می نویسیم و واق واق نیز به صورت واغ واغ درست است . چون قاف در عربی و ترکی است و کلمات فارسی اصیل با قاف نیستند . به زبان دیگر هر چه کلمه دارای قاف در فارسی است یا عربی است مانند قاسم ، مقسم ، تقسیم ، منقسم مقسوم علیه ، قسمة و یا ترکی و مغولی است . مانند دوقلو، چاقو ، آقا ، قالپاق ، قاراشمیش ، قره قروت . البته قوری روسی است و کلمات فارسی قهرمان و قند و قباد نیز در اصل کهرمان و کواذ و کند بوده اند که تحت تأثیر عربی با قاف نوشته شده اند و در اصطلاح معرّب هستند.

    *گاهی در تکلم‌ها و گویش‌ها، صدا‌ها به غلط بیان شده و مصطلح می‌گردد. مثل این که به بهبود بیماری می‌گوییم «شَفا»، در هر حالی «شِفا» صحیح است و «شَفا» یعنی مرگ. پس اگر با گویش مصطلح به کسی گفتیم که خدا شَفایت دهد، منظورمان این نیست که خداوند مرگت دهد. و یا به کسی که او را به کار گرفته‌ایم «مُستَخدِم» می‌گوییم، در حالی که معنای «مُستَخدِم» آن کسی است که به کار می‌گیرد. یعنی کارفرما – و به کارگرفته شده را «مُستَخدَم» می‌گویند.
    واژه غذا نیز از همین دسته است. واژه‌ای که در زبان عربی به معنای خوراک می‌باشد «غِذاء» بر وزن «فِعال» و همگون با «نِساء» است، که جمع آن «اغذیه» و عمل به آن «تغذیه» گفته می‌شود. چنان چه در معروف‌ترین کتاب لغت غرب به نام «المنجد» و نیز «فرهنگ جامع عربی به فارسی» نیز به همین معنا [غِذاء - اَغْذِيَة: خورش، طعام، پرورش] آمده است.
    پس، اگر ما در گویش مصطلح خود به جای کسره، از فتحه استفاده کرده‌ایم و همزه‌ی آخرش را نیز انداخته‌ایم و به جای «غِذاء»، «غّذا» می‌گوییم، ربطی به عرب‌ها و دشمنی‌شان با پارس‌ها ندارد

    .
    ویرایش توسط Orangy : 03-11-2015 در ساعت 11:08 PM

  22. 10 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  23. #72
    Registered User Orangy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    محل سکونت
    همین دور و برا
    نگارشها
    125

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    ادامهههه :دی
    Anime Spoilerمتن پنهان: ^^:
    *نفر نیز یک واژه‌ی عربی است که به معنای «دسته» برای شمارش به کار می‌رود. چنان چه در قرآن کریم هم برای شمارش انسان به کار رفته است و هم برای شمارش جنّ. پس یک واژاه‌ی فارسی برای شمارش شتر نبوده که اگر برای شمارش انسان به کار رفت، بگوییم خواسته‌اند ما را خوار کنند. و اگر چنین باشد، عکس آن صادق است، یعنی باید بگوییم که ما برای اهانت، واحد شمارش انسان در عربی را در فارسی برای شمارش شترانمان به کار می‌بریم، مضاف بر این که برای واحد شمارش «دندان» – چه دندان انسان باشد یا حیوان – نیز همان «نفر» را به کار می‌بریم.
    حال مجبور نیستیم از واژه‌ی عربی «نفر» استفاده کنیم. اگر از واژهایی چون «عدد» استفاده کنیم، آن نیز عربی است. بهتر است بگوییم «دانه». مثل 5 دانه پرتقال یا 10 دانه انسان یا 20 دانه شتر یا هر چیز دیگری، که باز واحد شمارش‌ها یکی می‌شود. آیا بعد نمی‌گویند که «دانه» به بذر گیاه گفته می‌شود و خواستند ما را تحقیر کنند و آن را واحد شمارش انسان کردند؟! یا چرا برای شمارش شتر، الاغ و انسان واژه‌ی مشترک «دانه» را استفاده کرده‌اند؟!
    علاوه بر آن "تن" کلمه ای فارسی است و اصلا عرب ها چنین کلمه ای ندارند!

    اینم واسم جالب بود...چون نفرو من تو انواع احادیث و متون عربی دیدم که منظور ادم باشه..
    و اون 5 تن و 72 تن...راستش من تا حالا ندیدم عربی واژه تن رو به کار ببره...یکی از دوستانمونم عرب عراقه ولی این رو نمیگه....

    و در مورد شاهنامه..نمیدوم چه قد این ادعایی که تو متن اعراب اومده درسته ولی تا اون جایی که من میدونم موضوع اون نیست

    *به نظر می رسد، نویسنده متن اساساً اعتقادی به تحقیق و پژوهش ندارد، چرا که با جستجوی عبارت "ریشه ضرب المثلهای فارسی" در اینترنت براحتی می توانست علت استفاده از ضرب المثل "شاهنامه آخرش خوش است" و بسیاری ضرب المثلهای دیگر را بیابد. علی الحساب توجه شما را به ریشه تاریخی استفاده از ضرب المثل "شاهنامه آخرش خوش است" جلب می کنم: ریشه تاریخی این ضرب المثل از آن سرچشمه گرفته است که نقل شده فردوسی پس از سرودن هجانامه موفق گردید یک نسخه از هجانامه را به وسیله دوستان و طرفدارانی که در دستگاه سلطنت محمود غزنوی داشت مخفیانه به آخر شاهنامه موجود در کتابخانه سلطنتی الحاق و اضافه نماید و همین عمل موجب شده است بعد ها که از شاهنامه کتابخانه سلطنتی به وسیله نساخان و خطا طان به منظور تکثیر و توزیع نسخه ها بر می داشته اند قهرا آن هجانامه آخر شاهنامه را هم می نوشته اند.

    با این توصیف اجمالی که صحت و سقم آن بر عهده راویان اخبار است سابقا هر کس شاهنامه مطالعه می کرد چون مکرر به مدح و ستایش از سلطان محمود غزنوی برخورد می کرد به گمان خود همت و جوانمردانی سلطان را که مشوق فردوسی در تنظیم شاهنامه گردیده است از جان و دل می ستود و بر آن همه عشق و علاقه به تاریخ و ادب ایران آفرین می گفت! بی خبر از آنکه شاهنامه آخرش خوش است زیرا وقتی که به آخر شاهنامه می رسید و منظومه هجاییه را در آخر شاهنامه قرائت می کرد تازه متوجه می شد که محمود غزنوی نسبت به سلطان ادب و ملیت ایران تا چه اندازه ناجوانمردی و ناسپاسی کرده است.

    به همین جهت هر کس در ازمنه گذشته به قرائت شاهنامه می پرداخت قبلا به او متذکر می شدند تا زمانی که کتاب را به پایان نرسانده باشد و در قضاوت نسبت به سلطان محمود غزنوی عجله نکند زیرا شاهنامه آخرش خوش است یعنی در آخر شاهنامه است که فردوسی محمود غزنوی راه به خواننده کتاب می شناساند و با این قصیده هجاییه حق ناسپاسی و رفتار توهین آمیز را در کف دستش می گذارد.
    (یه جور دیگش:دی
    حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» می‌گوید : این ضرب‌المثل اشاره‌ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می‌رود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله‌ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمد‌علی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حمله‌ی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.
    محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضرب‌المثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دوره‌ی کامل «شاهنامه» فارغ می‌شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا می‌شد و خوش‌بودن در پایان مراسم شاهنامه‌خوانی را ریشه‌ی این ضرب‌المثل می‌داند)
    .


    من نمیگم اینا صددرصد درسته ولی با عقل بیشتر جورمیاد تا اون مطلبی که قشنگ مشخصه هدفش چیه....
    یه معذرت خواهی...من قصد توهین به کسی که این متن این جا گذاشته ندارم....نویسنده اصلی رو میگم:دی
    نژادپرستی بده..دوست باشیم^_______^

    منابع: .shayeaat.ir.تبیان. نام شناسی و ریشه واژه ها .x-shobhe . isna.ir . jamkhabar.ir
    ویرایش توسط Orangy : 10-05-2015 در ساعت 04:41 PM

  24. 11 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  25. #73
    **** مدیر ارشد ****
    Shaparak
    Shaparak آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل سکونت
    هر کجا که دلم خوش باشه ;-)
    نگارشها
    4,120
    Blog Entries
    128

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    حرف حساب جواب نداره!
    ولی گذشته از تمام این حرفها من نمی دونم چرا همیشه چیزهای بد رو به ما می آموزن در حالی که چیزهای خوب رو یا از اول میدونستیم یا خودمون یاد گرفتیم! لول




  26. 10 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  27. #74
    مدیر بخش هنر داستان نویسی نویسنده برتر hamed 128 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    خونمون
    نگارشها
    515

    پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    و اینم اضافه کنیم که کلا کجای این فرهنگ 2500 ساله اینقدر لق بوده که اعراب اینقدر راحت به ما می آموختند و ما هم مقش می کردیم. :دی


    You hold your every breath
    but life is for the living, in the water
    You feel that you should run, but where are you to hide
    in the water

  28. 10 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  29. #75
    Hime Sama
    Hime Sama
    Crown Clown آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    محل سکونت
    Paradise
    نگارشها
    5,092

    Re: پاسخ : سخنانی قابل تامل و توجه

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamed 128 نمایش پست ها
    و اینم اضافه کنیم که کلا کجای این فرهنگ 2500 ساله اینقدر لق بوده که اعراب اینقدر راحت به ما می آموختند و ما هم مقش می کردیم. :دی
    با اينکه اعراب با ما چی کار کردن کاری ندارم ولی يه جای اين فرهنگ 2500 حتماً لق بوده!!!


    اتفاقاً چند وقت پيش که داشتم با پری تلفنی صحبت ميکردم، حرف مون به همينجا کشيده بود. اگه مثل من 10-12 سال يا بيشتر از کشور و فرهنگش دور بوده باشين، ميتونين درک کنين که چقدر سريع تغيير کرده و اون هم نه مثبت، بلکه منفی!


    حتماً يه جای اين فرهنگ مشکل داشته، که فرهنگ برره و امثالهم خيلی سريع جای فرهنگ قديمی تر 10 سال پيش که خيلی معقول تر بود رو گرفته ...

    ما هر 6 ماه يه بار دلمون برای يه فيلم و سريال ايرانی تنگ ميشد، ميگفتيم tv ايران رو بگيريم، ببينيم چه خبره؟! هر بار بعد 15-20 دقيقه سرمون رو تکون ميديم و برميگرديم به همون کانال های خارجی! مثل اينه که فرهنگ مصطلح صحبت کردن ايران شده فرهنگ لغت &%$!... و tv هم تو ترويجش از هيچ چيزی کوتاهی نميکنه ... متاسفانه تأثيرش رو ميشه تو صحبت کردن اکثر دوستان و آشنايان ديد. فقط معدود کسايی هستن که هنوز خيلی خيلی مراقب هستن که درست صحبت کنن و نميذارن صحبت کردن بقيه، تأثيری روی طرز صحبت خودشون داشته باشه ...


    خلاصه من خودم يکی از شاکی های اين مطلب هستم که چرا داره زبان مون هر روز تغيير ميکنه ... واقعاً هم تقصير اعراب و ... نيست. تقصير خودمونه!

  30. 10 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


صفحه 5 از 5 نخستنخست ... 345

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ