هرگز"،"به ندرت" ،"بعضي اوقات"، "معمولاً" ،"هميشه
. در زمان تصميم گيري به احساسم در مورد آن اطمينان دارم. معمولا
ii. كاملاً مي دانم چه هدفي در زندگي دارم.همیشه
iii. دوستان زيادي دارم.همیشه
iv. سعي مي كنم در اولين برخورد با ديگران اثر خوبي بر روي آنان گذارم.معمولا
v. بدون دفع وقت به جنگ مشكلات مي روم.معمولا
vi. بطور غريزي مشكلات را احساس مي كنم.گاهی اوقات
vii. اگر كسي استحقاق ستايش را دارد او را ستايش مي كنم.به ندرت
viii. به راحتي بر روي كارها تمركز مي كنم.گاهی اوقات
ix. براي انجام كاري كه تصميم گرفته ام به شدت تلاش مي كنم.گاهی اوقات
x. ديگران دوست دارند در مهمانيهاي آنان شركت كنم زيرا كه از هم صحبتي با من لذت مي برند.به ندرت(دی)
xi. در مورد تاثير رفتارم بر روي ديگران فكر مي كنم.هرگز
xii. احساس غريزي ام در مورد مسائل درست از آب در مي آيد.گاهی اوقات
xiii. اگر بخواهم مي توانم روحيه ام را تغيير دهم.به ندرت
xiv. در هر موقعيتي بر روي جتبه هاي مثبت تاكيد مي كنم.به ندرت
xv. دوست شدن با همكاران برايم امري طبيعي است.گاهی اوقات
xvi. به عنوان عضو جديد يك گروه مي دانم چگونه جاي خود را باز كنم.گاهی اوقات
xvii. به مشكلات به عنوان چالشهايي نگاه مي كنم كه نياز به راه حل دارند.گاهی اوقات
xviii. متوجه شده ام كه قادرم احساسات ديگران را حس كنم.معمولا
xix. استعداد خوبي براي تشخيص رابطه بين افراد در مهماني ها دارم.معمولا(البته این مورد روی ترکا صدق نوکنه احتمال داره با هم خیلی رفیق باشن ولی همدیگه رو از رو نفرت وکشن دی)
xx. اگر كاري خوب پيش نرود دوباره تلاش مي كنم.معمولا
علاقه مندی ها (Bookmarks)