Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: کتابخوانی گروهی: بیگانه

  1. #1
    همکار بازنشسته بخش کتاب و کتابخوانی binke آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    پشت دریاها
    نگارشها
    117

    کتابخوانی گروهی: بیگانه

    بیگانه



    نوشته البر کامو



    این کتاب داستان یک مرد درونگرا به نام مرسو را تعریف می*کند که مرتکب قتلی می*شود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است. داستان در دههٔ ۳۰ در الجزایر رخ می*دهد.
    داستان به دو قسمت تقسیم می*شود. در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت می*کند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمی*دهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه می*یابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم می*شود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمی*کند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری می*کند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادت*های خود می*گذراند خشنود است...


    اندکی در مورد نویسنده:
    آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار الجزایری-فرانسوی‌تبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است.

    کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوان‌ترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است که این عنوان را کسب می‌کند.[۵] همچنین کامو در بین برندگان نوبل ادبیات، کمترین طول عمر را دارد و دو سال پس از بردن جایزهٔ نوبل در یک سانحهٔ تصادف درگذشت.

    با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته می‌شود او همواره این برچسب خاص را رد می‌کرد.[۶] در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۴۵ کامو هرگونه همراهی با مکاتب ایدئولوژیک را تکذیب می‌کند و می‌گوید:«نه، من اگزیستانتیالیست نیستم. من و ژان پل سارتر از اینکه نام‌مان اینگونه برچسب می‌خورد متعجب می‌شویم.»[۷]

    او در کتاب یاغی می‌نویسد که تمام عمر خود را صرف مبارزه با فلسفهٔ پوچ‌گرایی کرده‌است و عمیقا به آزادی‌های فردی اعتقاد دارد.

    محتویات [نهفتن]
    ۱ زندگی شخصی
    ۱.۱ تولد و کودکی
    ۱.۲ جوانی و خبرنگاری
    ۱.۳ ازدواج
    ۱.۴ میان‌سالی و ترک الجزایر
    ۱.۵ فعالیت علیه نازیسم و پایان جنگ
    ۱.۶ فعالیت‌هایی برای الجزایر
    ۱.۷ مرگ
    ۲ سابقهٔ ادبی
    ۳ نظرات فلسفی
    ۴ سیاست
    ۵ فوتبال
    ۶ آثار
    ۶.۱ رمان
    ۶.۲ نمایش‌نامه‌ها
    ۶.۳ آثار غیر داستانی
    ۶.۴ آثار ترجمه شده به فارسی [۲۰]
    ۷ تاثیرات فرهنگی
    ۷.۱ فیلم
    ۷.۲ موسیقی
    ۸ برای مطالعهٔ بیشتر [۲۰]
    ۹ منابع
    ۱۰ پانویس
    ۱۱ پیوند به بیرون
    زندگی شخصی [ویرایش]

    آلبر کامو در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکده‌ای کوچک در الجزایر به دنیا آمد. پدرش «لوسین کامو» فرانسوی فقیری بود که در الجزیره برزگری می‌کرد و در آنجا با زن خدمتکاری که اهل اسپانیا بود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام‌های لوسین (هم‌نام پدر) و آلبر شد. لوسین کامو یک سال بعد از به دنیا آمدن آلبر در نبرد مارن در جنگ جهانی اول کشته شد و از آن به بعد آلبر همراه با مادرش به خانهٔ مادر مادری‌اش در الجزیره می‌رود. پدر ِ کامو جزو آن دسته از مهاجرانی بود که از فرانسه برای گرفتن زمین و کشاورزی به الجزایر آمده بود.

    تولد و کودکی [ویرایش]
    کودکی کامو در یک زندگی فقیرانه‌ٔ طبقه‌ٔ کارگری سپری شد. فقر، احترام به رنج و همدردی با بیچارگان را به او یاد داد. پسندخاطر غریزی کامو قناعت و بی‌پیرایگی بود. در جزیرهٔ فقر، خود را در خانهٔ خویش احساس می‌کرد.[۸] خود او گفته‌است که آفتاب الجزیره و فقر محله بلکور چه مفهومی برایش داشت: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست.» [۹]

    به خاطر فقر خانواده، آلبر مجبور بود پس از پایان دبستان کارگری پیشه کند. اما آموزگارش لویی ژرمن به استعداد وی پی می‌برد و او را به امتحان کمک هزینه بگیران و ادامهٔ تحصیل تشویق می‌کند. او در این آزمون پذیرفته می‌شود و به هزینهٔ دولت وارد دبیرستان می‌شود. در آن زمان تحصیلات متوسطه در الجزیره اختصاص به ثروتمندان داشت. به همین جهت، از این پس کامو در دو دنیای جداگانه زندگی می‌کند. روز، در کنار اغنیا وارد دنیای اندیشه می‌شود و شب، بر عکس، در کنار فقرا در جهانی دشوار گام می‌زند. خود او بعدها می‌گوید:«آزادی را من در آثار مارکس نیاموختم، بل خود آن را در دل فقر شناختم»[۱۰]

    جوانی و خبرنگاری [ویرایش]
    کامو در تعطیلات تابستانی در برابر دریافت دستمزدی اندک در مغازه‌ها کار می‌کرد؛ به آموختن انگلیسی پرداخت و با زبان اسپانیایی آشنا شد، ولی نتجهٔ کار مطلوب نبود. در برابر، در فوتبال که در سراسر زندگی به آن علاقه‌مند بود، به موفقیت‌هایی رسید. در سال ۱۹۲۹ به عنوان دروازه‌بان، به تیم جوانان دانشگاه ریسینگ الجزیره (RUA) پیوست.

    در سال ۱۹۳۰ و با دریافت دیپلم، نخستین گام را به سوی ترقی برداشت. سپس در دسامبر همان سال نخستین نشانه‌های ابتلا به بیماری سل در او نمایان شد و به همین خاطر مجبور شد فوتبال را کنار بگذارد، هرچند که تا آخر عمر کوتاهش یک تماشاچی فوتبال باقی ماند.

    لیسانس فلسفه را در سال ۱۹۳۵ گرفت در ماه مه سال ۱۹۳۶ پایان‌نامه خود را دربارهٔ فلوطین ارائه داد.

    در ۱۹۳۵ در جنبش ضد فاشیستی آمستردام پله‌یل (که هانری باربوس و رومن رولان بنیاد گذاشته بودند) به مبارزه پرداخت. کامو زیر نفوذ ژان گرونیه، که او را رهبر آینده می‌دید، وارد حزب کمونیست شد و مسئولیت تبلیغ در جامعهٔ مسلمان را پذیرفت. سپس در ۱۹۳۶ کامو در نامه‌ای به ژان گرونیه تردید روشنفکرانه‌اش دربارهٔ مارکسیسم و بی‌اعتمادی خود نسبت به مفهوم پیشرفت (پروگره) را بیان داشت و پیوستنش به حزب را احساسی و نوعی تمایل به همبستگی به خودی‌ها تعبیر کرد و سرانجام در ۱۹۳۷ بر اساس نامه‌ای از بلامیش به فرمی‌نویل با اتهام کلیشه‌ای تروتسکیست از حزب کمونیست اخراج شد. واقعیت این بود که کامو به دشمنی علنی حزب کمونیست با جنبش ملی‌گرای مصالی حاج، ستارهٔ شمال آفریقا که تحت پیگرد فرمانداری کل بود، اعتراض کرده بود.

    او در سال ۱۹۳۸ در روزنامهٔ تازه تأسیس جبههٔ خلق الجزایر، آلژه رپوبلیکن (الجزیرهٔ جمهوری‌خواه) که پاسکال پیا آن را اداره می‌کرد، به کار پرداخت. با انتشار تهوع سارتر، کامو در آلژه ریپوبلیکن نقدی بر آن نوشت:«قهرمان آقای سارتر، وقتی به جای آنکه بر عظمت برخی دلایل ناامید بودنش تکیه ورزد به آنچه در انسان نفرت او را بر می‌انگیزاند اصرار می‌ورزد، شاید به مفهوم واقعی اضطرابش آگاه نیست.»

    در ژوئن ۱۹۳۹ مجوعه مقالاتی تحت عنوان فقر در قبایلیه نگاشت که کیفرخواستی علیه استعمارگران بود:«نفرت‌آور است اگر گفته شود قبایلیه‌ای‌ها با فقر خو گرفته‌اند. نفرت‌آور است اگر گفته شود این مردم همان نیازهای ما را ندارند [...] در یکی از روزها، صبح زود، در نیزی‌اوزو (شهری در غرب قبایلیه) کودکانی ژنده‌پوش را دیدم که بر سر تصاحب محتویات یک سطل آشغال با سگ‌ها درگیر شده بودند. یکی از ساکنان محل گفت:صبح‌ها همیشه همین‌طور است.»

    تعداد بسیاری از این مقاله‌ها در کتاب در گذر روزها، رویدادنگاری الجزایر به چاپ رسیده‌است.

    در ۱۹۳۹ کامو نشریهٔ ریواژ (ساحل‌ها) را با مشارکت ادی‌زیو و روبلس بنا گذاشت. در سپتامبر همان سال جنگ جهانی دوم آغاز شد و روزنامهٔ آلژه رپوبلیکن که با سانسور دست و پنجه نرم می‌کرد، در بیست و هشتم اکتبر تعطیل شد و به جایش لوسوار رپوبلیکن منتشر شد که گسترهٔ نشر آن شهر الجزیره بود. انتشار این روزنامه نیز به نوبهٔ خود در دهم ژانویه ۱۹۴۰ به حالت تعلیق درآمد و پس از آن کامو کوشید که با ورود به ارتش به جنگ برود، ولی به دلیل وضعیت جسمانی و گرفتاری‌اش به بیماری سل نتوانست عضو ارتش شود.[۱۱]

    او تمام مقاله‌های خود را به صورت اول شخص می‌نوشت که تا آن زمان در شیوهٔ گزارشگری فرانسوی متداول نبود.

    ازدواج [ویرایش]
    کامو در ۱۹۳۴ با «سیمون‌هیه»، دختری جوان، ثروتمند، زیبا و البته معتاد به مرفین ازدواج کرد و دو سال بعد در اثر خیانت‌هایی از هر دو طرف و با تحمل «تجربه‌ای دردناک» از هم جدا شدند. این جدایی در مقالهٔ «مرگ روح» به صورتی غیر مستقیم دیده می‌شود.[۱۲]

    ازدواج دوم کامو در ۱۹۴۰ بود و او با فرانسین فور، که یک پیانیست و ریاضی‌دان بود، ازدواج کرد. هرچند که کامو عاشق فرانسین فو بود اما در مقابل خواستهٔ او برای ثبت قانونی ازدواج‌شان طفره می‌رفت و آن را روندی غیر طبیعی برای پیوندی عاشقانه می‌دانست. حتی به دنیا آمدن فرزندان دو قلوی او، کاترین و ژان، در ۵ سپتامبر ۱۹۴۵ نیز کامو را مجاب به ثبت قانونی ازدواج با فرانسین نکرد.

    بعد از ۱۹۴۴ او چندین نمایشنامه را با بازی ماریا کاسارس، هنرپیشهٔ اسپانیایی، روی صحنه برد و برای مدتی نیز دلباختهٔ او بود.[۱۳]

    میان‌سالی و ترک الجزایر [ویرایش]
    با نزدیک‌تر شدن جنگ جهانی دوم، کامو به عنوان سرباز داوطلب شد، اما به دلیل بیماری سل او را نپذیرفتند. او در این زمان سردبیر روزنامهٔ عصر جمهوری شده بود که در ژانویهٔ سال ۱۹۴۰ دستگاه سانسور الجزایر آن را تعطیل کرد. در مارس همان سال فرماندار الجزیره، آلبر کامو را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و به او پیشنهاد کرد که شهر را ترک کند. در این هنگام کامو به پاریس رفت.

    او کار خود را در روزنامهٔ عصر پاریس شروع کرد بعدها برای دوری از ارتش نازی به همراه دیگر کارمندان روزنامه، ابتدا به شهر کلرمون فران و سپس به شهر غربی بوردو نقل مکان کرد.

    در ۱۹۴۲ کامو، رُمان بیگانه و مجموعه مقالات فلسفی خود تحت عنوان افسانه سیزیف را منتشر کرد.

    نمایشنامهٔ کالیگولا را در سال ۱۹۴۳ به چاپ رسانید. او این نمایش‌نامه را تا اواخر دههٔ پنجاه بارها بازنویسی و ویرایش کرد. در سال ۱۹۴۳ کامو کتابی را به نام نامه‌هایی به یک دوست آلمانی نیز به صورت مخفیانه به چاپ رسانید.



    مرگ [ویرایش]


    مقبره آلبرکامو
    کامو در بعداز ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ و در سن ۴۶ سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن، در شهر ویل‌بلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفاده نشده پیدا شد، او ابتدا قرار بود با قطار و به همراه همسر و فرزندانش به سفر برود ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند.[۱۴] رانندهٔ اتوموبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو، نیز در این حادثه کشته شدند.[۱۵]

    آلبر کامو در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.

    پس از مرگ کامو، همسر و دو دختر دو قلوی او حق تکثیر آثارش در اختیار گرفتند و دو اثر از او را منتشر کردند. اولین آن‌ها کتاب مرگ شاد بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. شخصیت نخست این کتاب پاتریس مورسو نام دارد که بسیار شبیه مورسو، شخصیت نخست کتاب بیگانه است. در محافل ادبی مباحث بسیاری در مورد ارتباط این دو کتاب در گرفته‌است. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام آدم اول بود که سال ۱۹۹۵ منتشر شد. انسان اول یک خودزندگی‌نامه دربارهٔ دوران کودکی نویسنده در الجزایر است.

    سابقهٔ ادبی [ویرایش]

    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
    نظرات فلسفی [ویرایش]

    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
    سیاست [ویرایش]

    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
    فوتبال [ویرایش]

    کامو در سال ۱۹۲۸ فوتبال را در باشگاه ورزشی مون پانسیه آغاز کرد. خود او می‌گوید:«خیلی زود یاد گرفتم که توپ هیچ‌گاه از طرفی که فکر می‌کنید نمی‌آید و این درس، در زندگی‌ام - به خصوص در پاریس که هیچ‌کس با دیگری رو راست نیست - خیلی به دردم خورد.»[۱۶]

    یک سال بعد کامو دروازه‌بان ردهٔ جوانان تیم راسینگ دانشگاه الجزیره (RUA) شد. این تیم در دههٔ ۱۹۳۰ دو بار برندهٔ جام قهرمانان شمال آفریقا شده‌است.[۱۷] در همین دوران بود که روحیهٔ تیمی، برادری و در خدمت جمع بودن در کامو تقویت شد. در گزارش‌هایی که از دوران فوتبال کامو به جای مانده او دروازه‌بانی توصیف شده که با فریادهای خود شور و اشتیاق را به سایر بازیکنان تیم تزریق می‌کرد.[۱۸]

    اما بیماری سل تمام آیندهٔ حرفه‌ای آلبر کاموی فوتبالیست را نابود کرد. او معالجه شد، اما نه به اندازه‌ای که بتواند رویای برابری با ستارگان بزرگ و استثنایی دروازه‌های فوتبال را که در سر می‌پروراند محقق کند. هرچند که کامو دیگر بعد از سن هفده سالگی نتوانست فوتبال بازی کند اما همیشه تا پایان عمر کوتاهش یک تماشاگر پر و پا قرص فوتبال باقی ماند. علاقهٔ او به فوتبال به حدی بود که وقتی چارلز پونسه، یکی از دوستانش، از او پرسید فوتبال را ترجیح می‌دهد یا تئاتر پاسخ داد:«بدون تردید، فوتبال»[۱۹]

    در دههٔ ۱۹۵۰ در مصاحبه با یک مجلهٔ ورزشی هنگامی که از کامو خواسته شد تا چند کلامی دربارهٔ تیم سابقش، RUA، بگوید گفت:«احساساتی می‌شوم... پس از سال‌ها که جهان نمایش‌های زیادی را پیش رویم گذاشت، آنچه را از اخلاق و تعهدات اخلاقی آموختم مدیون ورزش هستم. این‌ها را در RUA آموختم... چقدر تیم خودم را دوست داشتم. به خاطر شادی پس از پیروزی، آن‌گاه که با خستگی پس از تلاش در هم می‌آمی‌زد... چقدر بی‌نظیر! و همچنین به خاطر میل احمقانهٔ گریستن در شب‌های شکست...»[۱۹]

    آثار [ویرایش]

    رمان [ویرایش]
    بیگانه - ۱۹۴۲ - نام اصلی: L'Étranger
    طاعون - ۱۹۴۷ - نام اصلی: La Peste
    سقوط - ۱۹۵۶ - نام اصلی: La Chute
    مرگ خوش - نوشته شده در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ و منتشر شده در سال ۱۹۷۱ - نام اصلی: La Mort heureuse
    آدم اول - کامو پیش از اتمام این اثر جان باخت و در سال ۱۹۹۵ این اثر نیمه‌تمام منتشر شد - نام اصلی: Le premier homme
    نمایش‌نامه‌ها [ویرایش]
    کالیگولا - نوشته شده در ۱۹۳۸ و اجرا شده در ۱۹۴۵ - نام اصلی: Caligula
    مرثیه‌ای برای راهبه - ۱۹۵۶ - اقتباس از رمانی نوشتهٔ ویلیام فالکنر با همین نام - نام اصلی: Requiem pour une nonne
    سوء تفاهم - ۱۹۴۴ - نام اصلی: Le Malentendu
    حکومت نظامی - ۱۹۴۸ - نام اصلی: L' Etat de Siege
    عادل‌ها - ۱۹۴۹ - نام اصلی: Les Justes
    تسخیر شدگان - ۱۹۵۹ - اقتباس از رمانی نوشتهٔ فئودور داستایوسکی با همین نام - نام اصلی: Les Possédés
    آثار غیر داستانی [ویرایش]
    پشت و رو - ۱۹۳۷ - مجموعهٔ مقاله - نام اصلی: L'envers et l'endroit
    عیش - ۱۹۳۸ - مجموعهٔ چهار جستار - نام اصلی: Noces
    افسانهٔ سیزیف - ۱۹۴۲ - نام اصلی: Le Mythe de Sisyphe
    انسان طاغی - ۱۹۵۱ - نام اصلی: L'Homme révolté
    یادداشت‌ها ۱۹۳۵-۱۹۴۲ - انتشار: ۱۹۶۲ - نام اصلی: Carnets, mai ۱۹۳۵ — fevrier ۱۹۴۲
    یادداشت‌ها ۱۹۴۳-۱۹۵۱ - انتشار: ۱۹۶۵
    یادداشت‌ها ۱۹۵۱-۱۹۵۹ - انتشار: ۱۹۸۹ - نام اصلی: Carnets Tome III: Mars ۱۹۵۱ – December ۱۹۵۹
    آثار ترجمه شده به فارسی [۲۰] [ویرایش]
    آدم اول، ترجمهٔ منوچهر بدیعی، تهران، نیلوفر، ۱۳۸۴
    اسطورهٔ سیزیف، همراه: امید و محال در آثار کافکا، ترجمهٔ شهلا شریعتمداری، بی‌نا
    افسانهٔ سیزیف، (مقاله دربارهٔ پوچی). ترجمهٔ علی صدوقی، م. ع. سپانلو، اکبر افسری. تهران: دنیای‌نو، ۱۳۸۲
    افسانهٔ قرون و تحلیلی از افکار کافکا، ترجمهٔ عنایت‌الله شکیباپور. تهران: بی‌نا، بی‌تا
    انسان طاغی، ترجمه مهبد ایرانی‌طلب. تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴
    بیگانه، ترجمهٔ جلال آل‌احمد و علی اصغر خبره‌زاده. تهران: کانون معرفت، ۱۳۴۵
    بیگانه، ترجمهٔ امیر جلال‌الدین اعلم، تهران: نشر نیلوفر، ۱۳۷۷
    بیگانه، ترجمهٔ محمدرضا پارسایار. تهران: هرمس، ۱۳۸۸
    بیگانه، ترجمهٔ خشایار دیهیمی. تهران: نشر ماهی، ۱۳۸۸
    بیگانه، ترجمهٔ عنایت‌الله شکیباپور. تهران: بی‌نا، بی‌تا
    بیگانه، ترجمهٔ پرویز شهدی. تهران: مجیدی، ۱۳۸۸
    بیگانه، ترجمهٔ لیلی گلستان. تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۶
    بیگانه، ترجمهٔ هدایت‌الله میرزمانی. تهران: گلشایی، ۱۳۶۱
    پشت و رو، ترجمهٔ عباس باقری. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰
    تبعید و حکومت وجدان، ترجمهٔ عنایت‌الله شکیباپور. تهران: غزالی، بی‌تا
    تبعید و سلطنت، ترجمهٔ محمدرضا آخوندزاده. تهران: ققنوس، ۱۳۸۵
    تعهد اهل قلم، (مجموعه مقاله) ترجمهٔ مصطفی رحیمی. تهران: نیلوفر ۱۳۸۵. چاپ اول ۱۳۶۲ به نام تعهد کامو. تهران: آگاه
    چند نامه به دوست آلمانی، ترجمهٔ رضا داوری. تهران: نیل، ۱۳۴۷
    حکومت نظامی؛ شهربندان. ترجمهٔ یحیی مروستی. تهران: جامی، ۱۳۸۸
    خوشبخت مردن، ترجمهٔ قاسم کبیری. تهران: جامی ۱۳۸۸/چ اول، ۱۳۷۰. تهران: ادیب‌پور.
    در محاصره، ترجمهٔ محمدعلی سپانلو. تهران: بی‌نا، ۱۳۴۱
    دلهرهٔ هستی، ترجمهٔ محمد تقی غیاثی. تهران: نگاه، ۱۳۸۴
    راستان، (نمایش‌نامه در پنج پرده). ترجمهٔ ابوالفضل قاضی. تهران: نیل، ۱۳۴۹
    راستان، ترجمهٔ سپیده نوروزی. تهران: نیلوفر، ۱۳۸۱
    رکوییم برای یک راهبه، ترجمهٔ کیاسا ناظران. تهران: اندیشه‌سازان، ۱۳۸۴
    سقوط، ترجمهٔ اصغر بهروز. تهران: هنر، ۱۳۵۶
    سقوط، ترجمهٔ آناهیتا تدین. تهران: روزگار، ۱۳۸۷
    سقوط، ترجمهٔ علی صدوقی. تهران: بی‌نا
    سقوط، ترجمهٔ شورانگیز فرخ. تهران: نیلوفر، ۱۳۷۷
    سقوط، ترجمهٔ امیر لاهوتی. تهران: جامی، ۱۳۸۸
    سوء تفاهم، نمایشنامه در سه پرده، ترجمهٔ جلال آل‌احمد. تهران: بی‌نا، 1329
    سوء تفاهم و عادل‌ها، ترجمهٔ مهوش قومی. تهران: آشیان، 1389
    شادیها و ناکامیها، ترجمهٔ عنایت‌الله شکیباپور. تهران: عطایی، 1325
    شهربندان و عادل‌ها، ترجمهٔ محمدعلی سپانلو. تهران: نگاه، 1385
    طاعون، ترجمهٔ رضا سیدحسینی. تهران: نیلوفر، 1375
    طاعون، ترجمهٔ عنایت‌الله شکیبا‌پور. تهران: فرخی، 1351
    طاعون، ترجمهٔ پرویز شهدی. تهران: مجید، 1388
    طاعون، ترجمهٔ علی صدوقی. تهران: خرد، 1340
    طاعون، ترجمهٔ اقدس یغمایی. تهران: جامی، 1388
    عادل‌ها، ترجمهٔ محمدعلی سپانلو. تهران: متین، 1341
    عادل‌ها، ترجمهٔ خرم مهدوی. سوئد: 1987. تهران: بی‌نا، 1366
    عصیانگر، ترجمهٔ مهستی بحرینی. تهران: نیلوفر، 1387
    عیش، ترجمهٔ محمدتقی غیاثی. تهران: پیام، 1357
    غریبه، ترجمهٔ رحمت مصطفوی. تهران: صفی علیشاه، بی‌تا
    فلسفه پوچی (گزیده مقاله‌های کامو)، ترجمهٔ محمدتقی غیاثی. تهران: پیام، 1356
    کالیگولا، نمایش‌نامه در چهار پرده.، ترجمهٔ خسرو جمشید. بی‌جا: کانون شهریار، 1329
    کالیگولا، ترجمهٔ پری صابری. تهران: هنوز، نشر قطره، 1388. نیل، 1350
    کالیگولا، ترجمهٔ شورانگیز فرخ. تهران: خانه کتاب، 1347. مروارید، 1357. فیروزه، 1375
    کالیگولا، ترجمهٔ ابوالحسن نجفی. تهران: نیل، 1346 و 1350. فیروزه، 1375. کتاب زمان، 1382 و 1388
    مرگ خوش، ترجمهٔ علیرضا طاهری. تهران: آسیا، 1363
    مرگ خوش، ترجمهٔ احسان لامع. تهران: نگاه، 1387
    میهمان و چند داستان دیگر، ترجمهٔ شهرزاد بیات‌موحد. کرج: نشر نادی، 1379
    میهمان، ترجمهٔ نرگس تنها. تهران: کوله‌پشتی، 1388
    یادداشت‌ها، ترجمهٔ خشایار دیهیمی. تهران: تجربه، دفتر ویراسته 1374
    تاثیرات فرهنگی [ویرایش]

    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
    فیلم [ویرایش]
    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
    موسیقی [ویرایش]
    این بخش نوشتار نیازمند گسترش است.
    برای مطالعهٔ بیشتر [۲۰] [ویرایش]

    بره، ژرمن. آلبر کامو. ترجمه‌ی خشایار دیهیمی. تهران: نشر نشانه و دفتر ویراسته (نسل قلم)، 1372
    تادی، فیلیپ مالکوم والر. آلبر کامو و اسطوره‌ی اندوهبار بیگانه به انضمام مضمون شناسی. ترجمه‌ی زهره محمدی. تهران: حسام شیرمحمدی، 1385
    خولیو، لوئیس. همرهان، گیلاس مشروب (نمایش‌نامه) با مقدمه‌ی آلبر کامو. ترجمه‌ی عبدالله توکل. تهران: موسسه چاپ و انتشارات کورش کبیر، 1356
    رستمی، شهرام. جست‌و‌جوی کامو. تهران: شورآفرین، 1385
    روی، گره‌گوری. نقد آثار فرانس کافکا؛ نقد محاکمه قصر و آثار دیگر همراه با مقاله‌ای از آلبر کامو. ترجمه‌ی مقصود خدایاری. تهران: کتاب امروز، 1382
    ری، پیرلوئی. تقسیری بر بیگانه‌ی کامو. ترجمه‌ی محمدتقی غیاثی. تهران: امیرکبیر
    زین میروتینر. کامو، قدم اول. طراح، آلن کرکز. ترجمه‌ی رزوبه معادی. تهران: پردیس دانش، 1387
    شرکت مقدم، پردیس. اندیشه‌های آلبر کامو. تهران: بدیهه، 1389
    عقیلی آشنایی، علی‌اکبر. (ترجمه و گردآوری) بررسی تطبیقی قهرمانان
    صیقلانی، مهدی. حسین و محمدرضا، پنجه. عصر دلتنگی و انسان
    بیگانه از خود. تهران: کوله‌پشتی، 1389
    پوچی، در آثار آلبر کامو، ژان‌پل سارتر و سال‌بلو. تهران: بی‌تا، بی‌نا
    فرجی، علی‌رضا. آلبر کامو، نیهیلیستی عصیانگر. ایلام: معاف دینی، 1388
    کروز اوبراین، کانر. آلبر کامو. ترجمه‌ی عزت‌الله فولادوند. تهران: انتشارات خوارزمی، 1350
    کمبر، ریچارد. درباره‌ی آلبر کامو. ترجمه‌ی کیهان بهمنی. تهران: افراز، 1386
    گی‌یر، لویی. خانه‌ی مردم و همراهان. با مقدمه‌ای از آلبر کامو. تهران: امیرکبیر، 1358
    نوشته‌های پراکنده. تهران: هنر امروز، 1388
    هاجری، ضیاءالدین. زندگینامه و نقدی بر آثار آلبر کامو. تهران: کویر، ایفاآ، 1370



    لینک دانلود
    ویرایش توسط binke : 09-30-2011 در ساعت 11:50 AM

  2. 20 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #2
    Registered User christ.mm آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    Tehran
    نگارشها
    138

    پاسخ : کتابخوانی گروهی: بیگانه

    به به بيگانه!!
    5 سال پيش خوندمش و بعدش داغون شدم!!!واقعا يكي از اون كتابايي هستش كه وقتي تمومش ميكني به شدت تو فكر ميبرتت و مخت رو به كار ميگيره.
    ديدم يه تاپيك از طاعون هم ساخته شده . مثل اينكه تب كامو اومده.طاعون رو هم دوست دارم . تم و فضاي داستان تقريبا شيبه هستن ولي خوب فرقهاي زيادي با هم دارن.
    من خودم اين 2 تا كاره كامو رو بيشتر از بقيه كاراش دوست دارم(البته افسانه سيزف و نمايش نامه سوءتفاهم رو هم دوست ميداريم)
    ترجمه خانوم ليلا گلستان از اين كار به نظرم از بقيه ترجمه هاي بهتره و نشر مركز منتشر كرده.
    100 برابر حجم اين كتاب در رابطش نقد و بررسي نوشته شده .براي درك درست و خوب از اين داستان خوندن مقداري از اين نقدها واجبه وگرنه معني درست داستان گم ميشه. تو اين نقدها ، نقدي كه سارتر عزيز نوشته رو سعي كنيد از دست ندين.
    Gl

  4. 15 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #3

    پاسخ : کتابخوانی گروهی: بیگانه

    من طاعون رو که خوندم و بسیار دوست داشتم، گفتم خب! باز هم کامو بخونیم! :دی
    بیگانه رو خوندم و وای! تا چند روز گیج می زدم رسما! کتاب خیلی عجیبیه. بعدش که بزرگتر شدم :دی تلاش کردم باز هم بخونمش اما راستش موفق نشدم. سنگینیش رو هنوز حس می کردم.
    خلاصه دوستانی که می خوان بخونن، بدونن که کار آسونی نیست! اما مسلما ارزشش رو داره. کمتر کتابی هست که با این قطر کم، اینقدر فکر آدم رو به بازی بگیره.

  6. 9 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #4
    Registered User christ.mm آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    Tehran
    نگارشها
    138

    پاسخ : کتابخوانی گروهی: بیگانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط KuchikiByakuya نمایش پست ها
    بعدش که بزرگتر شدم :دی تلاش کردم باز هم بخونمش اما راستش موفق نشدم.
    جات خالي اتفاقا همين 2-3 ماه پيش بود دوباره داشتم بيگانه رو ميخوندم .حدس بزن كجا؟!!!
    سربازيم تموم شده بود و رفته بودم تصويه حساب كنم(كجا؟ اهواز - بچه تهرانم) بعد از تموم شدن كارام كه ديگه ميخواستم برگردم رفتم بيلط قطار گرفتم و داشتم ميومدم تو كوپه رفتم تو تخت و هدفون رو استاد كردم و بيگانه خوندن رو دوباره شروع كردم! پسر نميدوني چه حس خفن انگيزي داشت! هي تلق تلق قطار آدم رو ياد زمانهاي قديم مينداخت (منم كه بعد جور توهم دارم و يه ثانيه ذهنم رو ول كنم هميجوري واسه خودش داستان سازي و محيط سازي و توهم پردازي ميكنه!)

  8. 8 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #5
    مدیر بازنشسته بخش فرهنگ Roksana آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    841

    پاسخ : کتابخوانی گروهی: بیگانه

    بیگانه بیهودگی و پوچی دنیایی را نشان میدهد که آدمی از سازش با آن عاجز میماند.
    خود کامو در چهارم ژانویه 1960 در 47 سالگی در حادثه اتومبیل جان سپرد . مرگی که به صورتی غم انگیز پوچی سرنوشت آدمی را که وی هرگز از اعتقاد به آن دست باز نداشت ، به نوعی به اثبات رساند.


    قسمتی از کتاب:
    (از من پرسید : این زندگی جدید که تو تصور آنرا میکنی چگونه است؟
    زندگی جدیدیست که بتوانم وضع فعلی خود را درک کنم.)
    دلگشا . آینده روزی هست پیدا ، بی گمان با او.
    گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمیکاهم .
    ترا من چشم در راهم...

  10. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ