Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 3 از 6 نخستنخست 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 45 , از مجموع 84

موضوع: امثال و حکم

  1. #31
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    جنگ سر لحاف ملا نصرالدین بودن

    شبی در کوچه هیاهو در گرفت. ملا لحاف را به دوش افکند و به کوچه درآمد تا سبب نزاع را دریابد و به پندی یا ریش به گرو نهادنی بدان پایان بخشد. چون به میان حلقه ی نزاعیان رسید، یک دزد در تاریکی لحاف او را کشید و تا ملا به خود آید، آن را به در برد و اتفاقاٌ در همان لحظه هم اصحاب دعوا کنار آمده و پی کار خود رفتند. ملا سرخورده به خانه رفت و در پاسخ زنش که سبب دعوا را می پرسید، گفت: هیچ، زن، تا آنجا که من توانستم دریابم دعوا بر سر تصاحب لحاف ما بود که به خوشی و خرمی پایان یافت.
    • عشق طوفانی و متلاطم است
    دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

  2. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #32
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    شغال کجا، نماز جماعت کجا!

    خروسی دم صبح از بالای درختی آواز داد. شغال در باغ انگور می خورد، آمد گفت: آهای موذن مگر صبح شده؟
    گفت: بله.
    گفت: بیا پایین نماز بخوانیم من به تو اقتدا کنم، ثواب دارد.
    خروس گفت: من موذنم، پیشنماز آن پشت خوابیده بیدارش کن وضو بسازد، من هم اذانم تمام شد می آیم.
    شغال پشت درخت را نگاه کرد دید سگ نکره ای خوابیده، دمش را گذاشت رو کولش و فرار کرد.
    خروس داد زد: کجا می روی مومن؟ نماز جماعت چه شد؟
    شغال همانطور در حال فرار گفت: خدا مسجدت را به سرت خراب کند! من کجا، نماز جماعت کجا!

  4. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #33
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    ريشي جمباندن

    کنايه از عملي ناچيز است که سبب رفع موانع و باز شدن گره از کارها مي شود و داستان آن اينگونه است:

    شاه عباس شبي در لباس درويشي در کوه صفه ي اصفهان سوسوي چراغي ديد. پيش رفت به غاري رسيد که دزدان جمع بودند و راي مي زدند که کجا را بزنند. شاه عباس که از عزم آنها آگاهي پيدا کرد، اصرار کرد که او را هم با خود ببرند. دزدها گفتند: وجود تو فقط مي تواند مايه ي دردسر باشد، چون ما هرکدام هنري داريم. مثلا من سرمه اي دارم که چون به چشم کشم از نظرها ناپديد شوم، اين دومي بوقي دارد که وقتي در آن بدمد هر دري باز مي شود، اين رفيق سوم مان زبان حيوانات را مي داند، اين چهارمي هر که را، حتي اگر در ظلمت شب ديده باشد، روز تا ببيند مي شناسد. تو را براي چه با خودمان همراه کنيم؟
    شاه عباس گفت: پس خبر نداريد که هنر من به تنهايي از هنر همه تان بهتر است؛ من فقط کافي است ريشم را بجمبانم تا همه ي کارهاي عالم درست شود!
    گفتند: ببينيم و تعريف کنيم!
    و او را هم با خودشان بردند. همين طور که از کوه سرازير شدند به طرف شهر، شروع کردند به مشورت که کجا را بزنند و کجا را نزنند، درويش گفت: حالا که من با آن هنر نجات بخش همراه شما هستم، چرا نرويم خزانه ي شاه را بزنيم؟
    باري، تصميم مي گيرند همين کار را بکنند؛ سرمه را مي کشند به چشم هاشان، دومي بوق را ميزند در خزانه باز مي شود، سومي پارس سگ ها را به زبان خودشان جواب مي دهد و ساکت شان مي کند، گنج را تقسيم مي کنند و بر مي گردند، درويش هم سهم خود را مي گيرد و مي رود يک عده را مي فرستد بروند در فلان غار دزدان خزانه را دستگير کنند.
    اول صبح که شاه به تخت مي نشيند آنها را مي آرند و شاه عباس دستور مي دهد همه شان را بي معطلي گردن بزنند. چهارمين دزد که درويش ديشبي را شناخته بود، مي گويد: قربان ما هرکدام هنري را که داريم نشان داديم، حالا نوبت تو است که غيرت کني و ريش را بجمباني!
    شاه عباس خنده ي مفصلي کرد و پس از آنکه ازشان قول گرفت هنرشان را در کار شرافتمندانه به کار بگيرند، از سر تقصيرشان گذشت و هر کدام را به خدمتي گماشت.

  6. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #34
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    بِدَم: بمیر و بِدَم

    خطاب به آدم تنبل و فرصت طلب که بخواهد از زیر کار شانه خالی کند

    پسری به شاگردی چلنگری برای دمیدن (دم) گذاشتند. پسر دقایقی که دمید پرسید: آیا می تواند زنجیر دم را گرفته، نشسته بدمد؟ استاد اجازه داد.
    پسر چون از آن نیز خسته شد پرسید می تواند خوابیده بدمد؟ استاد گفت: تو بِدَم، بمیر و بدم !
    در هر شرایطی از زندگی که باشی. هر چقدر هم که ناجور باشد. هست چیز هایی که بتوانی بابتش از خدا تشکر کنی. مثلا امروز دیالیز نمی شوی.با چشمانت می توانی ببینی.می توانی گریه کنی. می توانی داد بزنی. می شنوی. و هنوز زنده ای و وقت داری و...
    بنگر... تو پر از معجزه ای

  8. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #35
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    برای خالی نبودن عریضه

    در گذشته وقتی به صاحب مقامی نامه (عریضه) نوشته می شد، هدیه یا مبلغی پول به آن ارسال و در نامه ذکر می شد: برای خالی نبودن عریضه، فلان چیز یا فلان مبلغ تقدیم گردید

  10. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #36
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    پول نداده میان لحاف خوابیده

    کنایه از کسی که در حصول نتیجه هیچ سهمی نداشته و بیش از دیگران طلب سهم می کند

    گویند دو مرد به شراکت لحافی خریدند، مردی اصفهانی شب بی بالاپوش بود نزد آن دو آمده گفت: هر یک از شما چون پول داده اید زیر دو طرف لحاف بخوابید ولی من چون سهمی نداده ام در تنگنای وسط لحاف می خوابم!

  12. 8 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #37
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    تخم مرغ دزد شتر دزد می شود

    اشاره به این است که کارهای خطا از کارهای کوچک شروع می شود و به خطاهای بزرگتری منجر می گردد.

    پسری در خردسالی تخم مرغی دزدیده به مادر داد. مادر او را بنواخت و کرده ی او را بستود، پسر چون به حد رشد و مردی رسید شتری به سرقت برد. عوانان شحنه او را بگرفتند و پادشاه امر به کشتن او فرمود. پسر هنگام مرگ از جلاد التماس دیدار مادر کرد تا وداع باز پسین به جای آرد. مادر را بیاوردند، پسر به مادر گفت: آرزوی من آن است که زبان تو را ببوسم.
    تا زبان بیرون کرد، پسر زبان او با دندان از بن بکند و گفت: تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود. (امثال و حکم دهخدا)

  14. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  15. #38
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    توپ را در کنید، اما آهسته در کنید

    این مثل منتسب به مشیرالسلطنه حاکم اصفهان است که در پایان ماه رمضان به او اطلاع دادند که عده ای از مسلمانان رویت هلال کرده اند و گروهی دیگر آن را ندیده اند، آیا باید توپ را در کرد تا مردم دیگر فردا روزه نگیرند یا خیر؟ حاکم جواب داد: توپ را در کنید اما آهسته در کنید.

  16. 8 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  17. #39
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    حالا که تالان تالان است، صد تومان هم زیر پالان است

    جمعی از دزدان به خانه ی یکی از اهالی کاشان رفته و اموال او را به تاراج و یغما بردند. مرد چون دید تمام کالا و اثاث او را به غارت می برند صد تومان نقدینه ی خود را که زیر پالان نهفته داشت به دزدان نشان داد و گفت: حالا که تالان تالان است، صدتومان هم زیر پالان است.

  18. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  19. #40
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    حالا من میو

    گربه ای سخت گرسنه در کنار سفره ی مردی میو میو سر داد. مرد لقمه ای به او می داد و لقمه ای خود می خورد. هنوز مرد لقمه ی خود را نخورده، گربه صدا در می داد و طلب سهم خود را می کرد. غذا تمام شد باز گربه صدا کرد. پس از چندبار تکرار مرد کتکی به گربه زد و خود چهارپا به جای گربه نشست و گفت حالا من میو

  20. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  21. #41
    Registered User sarime64 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    627

    پاسخ : امثال و حکم

    سر زا رفت

    کنایه از مفقود شدن و از بین رفتن چیزی.

    روزی ملانصرالدین از همسایه قابلمه ای قرض گرفت و موقع پس دادن دیگچه ای در آن گذاشت و گفت قابلمه تان بچه کرده. بار دوم نیز به همین ترتیب عمل کرد بار سوم که همسایه به دنبال قابلمه ی خود رفت ملا گفت با عرض معذرت این دفعه قابلمه تان سر زا رفت!!!

  22. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  23. #42
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    آدم گرسنه ایمان ندارد

    مردی از گرسنگی در حال مرگ بود. شیطان برای او غذایی آورد به شرط آن که ایمان خود را به او بفروشد. مرد پس از سیر شدن از دادن ایمان خودداری کرد و گفت: آن چه را که در حال گرسنگی فروختم بی خودی بود، چون آدم گرسنه ایمانی ندارد که بفروشد.

  24. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  25. #43
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    کاسه ی داغ تر از آش

    ناصرالدین شاه قاجار بنا بر نذری که داشت سالی یک روز در قصل بهار به روستای سرخه حصار در شرق تهران می رفت. به فرمان او دوازده دیگ آش بار می گذاشتند که در آن ترکیب نامناسبی از تکه های گوشت و انواع خوردنی ها می ریختند که این ترکیب ناموزون را به آش شله قلمکار تشبیه می کنند.
    در این روز هر یک از اعیان و اشراف در پختن آش کاری بر عهده داشتند. شاه سبزی آش را پاک می کرد و اتابک نخود آن را، خلاصه در این جشن آش پزان، هر یک از ارکان دولت کاری بر عهده داشتند. پس از آن که آش پخته می شد آن را در کاسه های بزرگ و کوچک به تناسب مقام اشخاص ریخته و برای هریک می فرستادند، و رسم چنین بود که آن شخص پس از خوردن آش کاسه ی خود را پر از پول کرده نزد شاه می فرستاد. کسانی که مقام بالاتری داشتند آرزو می کردند پاین ترین مقام را داشته باشند تا پول کمتری بدهند، و چون کاسه ی هرکس بزرگ تر بود در این معامله زیادتر پول می پرداخت، داغ تر می شد، می گفتند: کاسه از آش داغ تر است.

  26. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  27. #44
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    علی ماند و حوضش

    عالمی بر منبر مجلس می گفت و برای استحقاق آب کوثر که ساقی آن علی علیه السلام است ،شرایطی صعب و دراز می شمرد . چون سخن در این معنی به پایان برد، لری از مستمعین برخاست و گفت :
    « ای شیخ اگر این ها که گویی راست است پس علی ماند و حوضش».

  28. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  29. #45
    Registered User Alireza_1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    همه ی ایران سرای من است
    نگارشها
    622

    پاسخ : امثال و حکم

    شاه بخشید،شیخ علی خان نمی بخشه

    حکايت کنند که :شاعري به پيشگاه کريم خان زند رفت و قصيده اي را که در مدح وي ساخته بود خواند. شاه به وزير خود شيخ علي خان زنگنه امر کرد که 1000اشرفي صله به او بدهد. شيخ علي خان که اين مبلغ را زياد ميدانست در پرداخت آن بناي تعلل را گذاشت و هر روز به نحوي براي شاعر عذري مي آورد تا بالاخره شاعر به ستوه آمد و يک سر رفت نزد شاه و عرض کرد شيخ علي خان صله ي امير را نمي دهد. شاه رو به شيخ علي خان کرد و فرمود 2000 اشرفي به او بدهيد . شيخ علي خان که دادن يک هزار اشرفي را زياد مي دانست ، معلوم بود در پرداخت 2000 اشرفي زيادتر تعلل مي کند. شاعر بازهم نزد شاه رفته و به پيشگاهش از دست شيخ علي خان شکايت برد. شاه اين بار امر مي فرمايد 3000 اشرفي به او بدهند . شيخ علي خان باز مسامحه مي کند و بالاخره کار به جائي مي رسد که بر اثر کثرت رفت و آمد و شکايت شاعر ، صله او به چندين هزار اشرفي مي رسد و در آخرين باري که شاه حکم مي کند هزار اشرفي بيشتر هم به او هديه شود ، رو به شيخ علي خان کرده و مي فرمايد :

    "خود مي دانيم که از چه رو در پرداخت اين وجه مسامحت را جايز مي شماري ، ولي من در اشتباه نيستم بلکه تو در اشتباه بزرگي هستي . من از آن رو امر کردم 1000 اشرفي به عنوان صله به او داده شود که اين پول در خزانه ما راکد مانده و ديناري بکار مردم و کشور نمي آيد ، بايد در دست توده مردم پخش شود ، اين بود که هر دفعه 1000 دينار بر آن افزودم ، چون مي دانم که اين شاعر مي رود و با اين پول خانه اي مي سازد يک دسته بنا و عمله از اين راه نان مي خورند ، اثاثيه مي خرد دسته اي ديگر به نوا مي رسند ."

    شيخ علي خان اطاعت مي کند و بدون تامل حواله ي شاعر را مي پردازد.

  30. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ