نوشته اصلی توسط
sarime64
تعریف مثل
مثل سخن کوتاه و حکیمانه ی پیشینیان است که برای ما به ارمغان نهاده شده است و تصویر روشنی از تجربه و اندیشه ی گذشتگان را در قالب پند و اندرز و حکمت در عباراتی کوتاه یا شعری نغز، در دسترس مردم قرار می دهد و جای توضیح بیشتر را می گیرد و جایگاه ویژه ای در زبان و ادبیات هر کشوری دارد و هر ضرب المثل نشانگر طرز تفکر، روحیه و خصوصیات اخلاقی و عقیدتی افراد آن جامعه محسوب می گردد.
الف: بنا بر فرهنگ ناظم الاطبا «مثل وصف حال و حکایت افسانه و داستان واقعی و قصه ی مشهور شده است که برای ایضاح مطلب آوردند.»
ب: بنا بر فرهنگ معین «مثل 1. مانند،نظیر 2. داستان، قصه، حکایت، افسانه 3. داستانی (واقعی یا افسانه ای)» که در میان مردم شهرت یافته است و آن را برای ایضاح مطلب و مقصود خود به نثر یا نظم حکایت کنند.
پ: شادروان استاد بهنیار در مقالات خود چنین نوشته است:
«مثل کلمه ای است عربی از ماده ی مثول بر وزن عقول به معنی شبیه بودن چیزی به چیز دیگر یا به معنی راست ایستاده و بر پای بودن. این کلمه در عربی به چند معنی آمده است». «مانند و شبیه، برهان و دلیل ، مطلق سخن و حدیث، پند و عبرت».
مثل حکمتی است برای مردم و وظیفه ی مردم نیز حفظ و نگهداری و نقل مثلهاست به گونه ای که در گفتار از آن بهره گیرند و در کردار بدان عمل نمایند.
پیدایش مثلها :
از قدیم الایام ضرب المثل وجود داشته و این ضرب المثل ها را کسی خلق نکرده است و در هیچ جای دنیا کسی را به این منظور که خالق ضرب المثل باشد نمی توان یافت.
معلوم نیست و نمی توان تعیین نمود هر یک از این گونه مثل ها از کجا سرچشمه گرفته و از کدام ملت است.
ضرب المثل پدیده ای است که ضرورت و نیازهای مردم آن را خلق کرده است و از سالهای قبل تاکنون سینه به سینه گشته و به ما رسیده است و هر قوم یا ملتی به زبانی مناسب با اوضاع و احوال خود آن را بیان کرده است.
ضرب المثل ساخته و پرداخته ی یک یا چند روز نبوده و سالیان دراز طول کشیده تا یک ضرب المثل بوجود آمده است.
اقسام مثلها:
1. مثلهای تمثیلی یا تشبیهی:
بسیاری از مثلها نتیجه ی داستان یا سرگذشت و یا حادثه ای ریشه دار است. خواه حقیقی، خواه افسانه ای
مانند: حکیم باشی را دراز کنید.
2. مثلهای منثور:
آن است که با وزنی از اوزان شعری تطبیق نکند و بیشتر امثال فارسی از این نوع می باشند
مانند: بیدی نیست که با این بادها بلرزد
3. مثلهای منظوم:
کتابهایی در زبان فارسی وجود دارد که در آن مقدار زیادی از مثلهای ادبی و عامیانه به صورت یک عبارت و گاهی یک قسمت از نثر یا یک بیت شعر جمع آوری شده است.
مانند : چو کردی با کلوخ انداز پیکار، سر خود را به نادانی شکستی
نقش مثلها در شناسایی اقوام :
از مطالعه و بررسی دقیق هر قوم به خوبی می توان از طرز زندگی اجتماعی و میزان تمدن و تربیت آن جامعه آگاه شد و به نیک و بد رسوم و عادات آن ملت پی برد.
سالیان دراز طول کشیده تا این مثلها به وجود آمده است و این بوجود آمدن بجز رد و بدل کلمات وو تجزیه، چیز دیگری نبوده است.
همچنین این کلمات پس از پدید آمدن بیان مردم آن سرزمین، جا افتاده و رواج پیدا کرده است و عامه ی مردم به مرور زمان پذیرای آن شده اند و ضمن سخنان خود به عنوان شاهد و تأیید گفته از آن «مثل» استفاده نموده اند و مثلهای ایرانی نیز یکی از این سخنان و کلمات شیرین ملل جهان به شمار می رود.
بنا به گفته ی مرحوم استاد بهمنیار:
«هر قومی که امثالش بیشتر باشد ذوق و فکر ادبی او کاملتر خواهد بود و از شماره ی امثال هر زبان می توان به درجه و میزان وسعت آن زبان پی برد».
نقش مثلها در حفظ الفاظ و واژه های فارسی:
به گفته ی شادروان استاد بهمنیار:
«امثال فارسی در زنده ساختن لغات و کنایات و اصطلاحات فارسی، عاملی قوی و در انجام این خدمت، پیرو شعر و دیگر انواع سخن ادبی است.»
یکی از فواید مثلها آن است که جمله ها کوتاه و مختصر و زیباست؛ بیشتر مردم در گفتگو های خود بارها آنها را شنیده اند؛ بی درنگ بر دل می نشینند و باعث می شوند که گفتگوهای طولانی، کوتاه شود.
اگر کسی مثلی را درست و در جای خود بکار ببرد، گفتارش شیرین تر و حرفش اثر بخش تر می گردد.
مثلها عقل را زیاد و هوش را تقویت و سخن را شیرین و دیده را بینا و نظر را صائب و یاد دارنده اش را عزیز و بزرگ و صدرنشین می سازد.
پس رواست که این فرهنگ را پاس بداریم و در حفظ آن کوشا باشیم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)