عصاره ی همه ی مهربانیها را گرفتند و از آن مادر ساختند. "شکسپیر"
مقام مادر آنقدر والاست که وطن را به مادر تشبیه کردهاند. "ناپلئون اول"
عصاره ی همه ی مهربانیها را گرفتند و از آن مادر ساختند. "شکسپیر"
مقام مادر آنقدر والاست که وطن را به مادر تشبیه کردهاند. "ناپلئون اول"
مادر سمبل زندگی است. "فروید"
پدرم به من زندگی داد و مادرم زندگی کردن را به من یاد داد. "نیوتن"
خداوند بی نهایت است و لامكان و لازمان
اما به قدر فهم تو كوچك می شود
وبه قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو كارگشا
یتیمان را پدر می شود و مادر
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریكی ماندگان را نور می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود و همه كس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاكی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبانهایتان را از هرآلودگی در بازار و بپرهیزید از
هر ناجوانمردی ، ناراستی و نامردی
چنین كنید تا ببینید خداوند چگونه
بر سفره شما با كاسه ای خوراك و تكه ای نان می نشیند
در دكان شما كفه های ترازوهایتان را میزان می كند
در كوچه های خلوت شب با شما آوازمی خواند
مگر از زندگی چه می خواهید كه در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟؟
ویرایش توسط GINZILATOR : 05-15-2008 در ساعت 01:03 AM
آنچه امروز هستی ، حاصل دیروز توست. قدر امروز را بدانیم و انسانی بهتر برای فردا شویم.
با درود
manusha عزيز اين مطلب مربوط به صدرالمتالهين ( ملاصدرا ) است.
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند
به آرامي آغاز به مردن ميكنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر ميكنند،
دوری كنی . .. .،
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا احساست شاد نيستی، آن را عوض نكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگيت
ورای مصلحتانديشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
شادی را فراموش نكن!
An idle mind is the devil's workshop
مغز بیکار کارگاه شیطان است
هر چه هستیم نتیجه همان است که فکرش را کرده ایم. بودا (پیش از میلاد 483-563)
اولین گام را با ایمان و اعتقاد راسخ بردار. لزومی ندارد کل راه پله را بدوی. فقط گام اول را بردار.
دکتر مارتین لوتر کینگ (1968-1929)
نمی دونم این از کیه ولی از روی زبون بابام نمی افته
در را باز کن باغبان ...........................من مرد گلچین نیستم
من اسیر یک گلم .............................دنبال هر گل نیستم
"پازل دل كسي رو شكستن هنر نيست، با تيكه هاي شكسته دل يكي پازل درست كردن هنره"
با طراوت باشيد.
سخن ماندگار امشب را از دكتر علي شريعتي تقديم شما عزيزان روشن انديش مي كنم.
انسانها را ميتوان به چهار دسته عمده تقسيم کرد:
١- آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نيستند هم نيستند. (عمده آدمها . حضورشان مبتنی به فيزيک است . تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم ميشوند . بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند)
٢- آنانی که وقتی هستند نيستند، وقتی که نيستند هم نيستند. (مردگانی متحرک در جهان . خود فروختگانی که هويتشان را به ازای چيزی فانی واگذاشته اند . بی شخصيت اند و بی اعتبار . هرگز به چشم نمی آيند . مرده و زندهشان يکی است)
٣- آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نيستند هم هستند. (آدمهای معتبر و با شخصيت . کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می گذارند . کسانی که هماره به خاطر ما می مانند . دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم)
۴- آنانی که وقتی هستند نيستند، وقتی که نيستند هم هستند. (شگفت انگيز ترين آدمها . در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم . اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم . باز می شناسيم . می فهميم که آنان چه بودند . چه می گفتند و چه می خواستند . ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم . هزار حرف داريم برايشان . اما وقتی در برابرشان قرار می گيريم . قفل بر زبانمان می زنند . اختيار از ما سلب ميشود . سکوت می کنيم و غرقه در حضور آنان مست می شويم . و درست در زمانی که میروند يادمان می آيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم . شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد)
من از بيقدري خار سر ديوار دانستم
كه ناكس ، كس نميگردد از اين بالانشينيها
من از روييدن سنبل به زير خاك دانستم
كه كس، نا كس نمي گردد از اين افتان خيزان ها
کنفوسیوس : اگر میدانی پایداری کن و اگر نمی دانی بگو نمی دانم . نشان دانش این است .
مردم مردن براي هدف خود را اغلب ساده تر از زندگي براي آن مي يابند.( ااسپينوزا؟)
ابزارهاي رصد ستارگان توسط انسان به قدر خود ستارگان جالب است.( كوپرنيك)
کنفوسیوس : مرد بزرگ را می توان براهی واداشت اما به پستی نمی رود . می توان او را اغفال کرد اما ابله نمی شود .
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)