Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: چراغ آگاهی

  1. #1
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    چراغ آگاهی

    با درود
    مدتی است که در پاسخ به پرسش یکی از دوستان در باب "هدف زندگی " در یکی از گروهای تلگرام مطالبی را می نویسم ، خالی از لطف ندیدم که شما دوستان مهربان این بهشت کوچک ، نیز این موارد را مطالعه بفرمایید و با هم اندیشی بتوانیم در پاسخ به پرسشی چنین بنیادین همراه هم باشیم.
    آنچه امروز هستی ، حاصل دیروز توست. قدر امروز را بدانیم و انسانی بهتر برای فردا شویم.

  2. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #2
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : چراغ آگاهی

    با طرح پرسش " هدف از زندگی " کارزاری مهیب در ذهن و اندیشه شکل می گیرد که پاسخ به آن در نهایت به پارادایم فرد وابسته است.
    از دیدگاه من هدف از زندگی دست یابی به یک آگاهی تمام عیار است .و آگاهی اول و آخر رهایی است.وقتی برای اولین بار با افکار هراکلیتوس آشنا شدم بیقراری ذهن این فیلسوف حیرت آور مرا به وجد آورد و متاثر ساخت ، با توجه بیشتر به مفهوم لوگوس هراکلیتوس دریافتم که چگونه او به پاسخی نهایی و حیرت انگیز دست یافته است.پاسخی که در خور و اندازه پرسشی بزرگ چون " هدف از زندگی " است.
    پیش از طرح پاسخ هراکلیتوس ، به بخشهایی از قطعات و پاره متنهای برجای مانده از او لازم است که توجه شود :
    "هرچند که لوگوس همواره وجود دارد ، اما مردم آن را نمی فهمند چه هنگامی که آن را نشنیده اند و چه هنگامی که برای نخستین بار آن را می شنوند ، زیرا اگرچه همه چیز بر اساس این لوگوس پدید می آید اما آدمیان چنان رفتار می کنند که گویی هرگز از آن تجربه ای نداشته اند .... بسیاری از افراد از آنچه در بیداری انجام می دهند همان گونه بی خبرند که از آنچه در خواب صورت می دهند ناآگاهند."
    "شخص باید از آنچه جهان شمول است پیروی کند ، چرا که هر چند لوگوس مشترک است ، بسیاری از آدمیان چنان زندگی می کنند که گویی فهمی متفاوت دارند "
    "بسیاری ، آنچه می دانند ، به زیادی آنچه می بینند نیست ، وقتی می آموزند شناخت درستی از آموخته ندارند ، گرچه گمان می کنند که دارند "
    "نه می دانند چگونه شنوند و نه می دانند چگونه بگویند "
    "بسیار دانستن ، آگاهی ایجاد نمی کند "
    "خردمندی این است گوش فرا دادن ، نه به من ، بلکه به لوگوس و هم آوازی با آن که همه چیز یکی است ..."
    " آدمیان فراموش می کنند راه به چه سرانجامی منتهی می شود ... "
    " ایشان که بیدارند در جهانی مشترک هستند اما خفتگان هریک به جهان خود می پردازند ..."
    " روح لوگوسی است که خود را افزایش می دهد ... "


    کمی در سخنان هراکلیتوس تامل کنیم ...
    ادامه دارد ...

  4. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #3
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : چراغ آگاهی

    و اما در باب واژه لوگوس می توان گفت که ساختمان فکری یونانیان باستان ، مفاهیم لوگوس و موثوس ، به معنای "عقل" و "اسطوره" در برابر یکدیگر به کار گرفته می شدند.
    بر طبق گفته های "کورنفورد Cornford" این تمایز واژه ای نشان می دهد که یونیان باستان میان باورهای اسطوره ای و تحلیل های عقلی تمایز قائل بوده اند.
    حال می توانیم درک کنیم که چرا هراکلیتوس گفتار تلخی بر ضد بعضی از گذشتگان خود داشته است .
    در لیست افراد مورد حمله هراکلیتوس بارزترین نامها "هومروس" و "هسیودوس" هستند که هر دو از بزرگترین سرایندگان "اساطیر" بوده اند ، اشعار و گفتار این حماسه سرایان تاثیر گسترده ای بر تفکر مردمان یونان باستان داشته است و قدرت و پایداری این اساطیر به گونه ای بود که برای سالیان متمادی ذهن یونیان را فاسد و تخدیر نموده بود به گونه ای که در برابر "موثوس" یا اساطیر "لوگوس" یا عقل از نفس افتاده بود. هراکلیتوس مردی که به فیلسوف تاریک مشهور شد در تلاشی ستودنی بر خود فرض دید که تا با نقد افرادی چون هومروس ، در قیامی فکری لوگوس را به جایگاه سزاوار خود بازگرداند.

    اما برای درک بهتر کلید واژه لوگوس هراکلیتوسی ، شاید قطعه ای که توسط اپیخارموس "450 – 540 ق م " به تحریر درآمده است ، راهگشا باشد :
    "لوگوس انسان را هدایت کرده و همواره او را در مسیر زندگی محفوظ نگاه می دارد ، انسان اندیشه ای دارد اما اندیشه فراتر نیز هست و در واقع اندیشه انسان از این اندیشه فرابشری سرچشمه گرفته و تغذیه می شود ..."
    شاید در تعبیرلوگوس هراکلیتوسی بتوان آن را معادل ابر آگاهی یا طبق تعبیر رواقی خرد حاکم بر کائنات دانست ، لوگوسی که از ویژگیهای زیر را دارد :


    1- لوگوس "هست" و همه چیزهای دیگر "می شوند ".


    2- یافتنی است و میتوان با آن هم آوازی کرد.


    3- همگانی است.


    4- همه چیز بر اساس لوگوس پدید می آید.


    5- لوگوس گفتار هراکلیتوس و یا هیچ انسان دیگری نیست چرا که بر اساس گفته خود او مستقل از کلام او است.


    6- و یکی از مفاد لوگوس این است "همه چیز یکی است".


    به شخصه معتقدم که در تاریخ یونان طلوع خورشید اندیشه زمانی صورت گرفت که لوگوس تمام قد در برابر موثوس قد علم کرد و زیبایی ، سادگی ، جامعیت و همه چیز دانی اساطیر به زیر سئوال رفت و ذهن انسانهایی ارزشمند با تیغ تیز اندیشه به هماوردی اساطیر رفتند و در پایان مبارزه ای زمانبر و نفسگیر ، جهانی نو خود را به نمایش گذاشت.
    انسان برای این مبارزه بها پرداخت کرد ، اندیشمندان بسیاری تکفیر شدند ، اعدام شدند (سقراط ) سوزانده شدند ( برونو ) اما آنچه باید متولد شد.
    انسان دست به دامان اندیشه شد و پس از آن بود که تمدن و تاریخ انسانی دارای لحظاتی چنان باشکوه شد که قلم قادر به وصف نیست.
    ادامه دارد ...

  6. 7 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #4
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : چراغ آگاهی

    کائنات و کهکشانها و تمامی آنچه که به نام جهان می شناسیم نمایشی حیرت انگیز از یک سامانه دقیق و خویش کار است.طبیعت نیز نمایشگر همان ویژگیهاست ، دقیق و خویش کار .
    یک گربه ، یک درخت ، یک اردک ، همان الگو را دارد ، ساختاری دقیق و خویش کار ، یک دانه ، یک سلول ، یک اتم بازهم همان ساختار تکرار می شود.
    انسان در بعد جسم و در بعد ذهن نیاز به همان الگو دارد ، ساختاری درست و دقیق و خویشکاری .


    در بعد ذهن ، مغز یک موجود هوشمند همواره به دنبال یک الگو ، روش و خط السیر است تا به سامان شود و ذهن به عنوان فرمانده و هدایتگر یک جسم ، بتواند آن را در مسیری که باید ، قرار دهد و این الگو باید طبق نمونه های فوق الذکر درست و دقیق و خویشکار باشد.
    زمانی که ذهن و ارگانیسم در مسیر درست قرار ندارند ، موجود دستخوش ترس و اضطراب و آزار و حقارت و تردید و ناامیدی می شود و این ها علائم و زنگ خطری هستند که یک موجود هوشمند باید با رسیدن به آنها بلافاصله چاره جویی کند که همه اینها در کنار هم آنچه را که نابود می کنند یک مورد است ، خوشبختی !
    ذهن بیمار می شود ، ذهن تخدیر می شود ، ذهن تنبل می شود ، ذهن هویتی می شود ، ذهن جبون می شود ، ذهن اسیر عادتها و وابستگیها می شود ، ذهن ویران می شود و در نهایت یک ذهن ویران ، ساختار فیزیکی ارگانیسمش را تخریب می کند و در نهایت جسم از میان می رود .
    اما از لحظه ای که ذهن تلنگری می خورد ، گاهی این تلنگر را ذهن دیگر می زند ، گاه پدیده ای طبیعی باعث آن می شود و شاید هم در اوج ترس و تردید و ناامیدی ...
    به هر دلیل زمانی که ذهن یک موجود هوشمند اندیشیدن را آغاز می کند یک سه گانه باشکوه آغاز می شود که عبارتند از ( در اینجا میان فکر و اندیشه تمایز قائلم ، بسیاراست که زیاد فکر می کنیم اما کم اندیشه ، پس واژه فکور و اندیشمند نیز باید متفاوت در نظر گرفته شوند)
    1- آگاهی
    2- بیداری
    3- هوشیاری
    سه گانه ای که مرحله نخستین آن را شخصا یکی از مهم ترین رسالتهای زندگی هر انسانی می دانم
    آگاهی ...
    سه گانه ای که در نهایت آنچه نیاز است به ذهن و جسم موجود هوشمند می دهند ساختاری درست و دقیق تا آنچه که باید ، متولد گردد.
    ادامه دارد...

  8. 5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #5
    Registered User C.CryingEnemy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    Melbourne, Australia
    نگارشها
    718

    پاسخ : چراغ آگاهی

    نمیدونم اگر شایسته هست که بگم، اما شخصا جرات نمیکنم وارد صحبت بشم از بس که دانش تون سنگین هست. میترسم چیزی بگم و یا سوالی بپرسم، که مشخص کنه چقدر نمیدونم :d
    اما دلیل اینکه تصمیم گرفتم نظرم رو بنویسم، اینه که خیلی خیلی خیلی از خوندن نوشته هاتون لذت میبرم. امیدوارم بازهم بنویسید و به اشتراک بگذارید ^_^

    Happy Halloween

  10. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ