سلام به همگی :)
خيلی وقت هست که وقت online شدن و پست زدن نداشتم. فکر کنم دليلش هم شروع ترم جديد و ساعت های متمادی TA بودن و کنفرانس داشتن و در شرف دفاع بودن هست. خلاصه دلم برای فروم گردی يه کمی تنگ شده بود:p و البته پست های طولانی و بلند زدن.:D ياد قديما بخير!
ولی خوب امروزم حوس کردم و ميخوام دوباره يه کم سرتون رو ببرم.:D
تابستون امسال نميدونم چه حکمتی داشت که من به دلائل مختلفی توفيق ديدن جزيره های زيادی نسيبم شد! همون طور که ميدونين من تو شهر ويکتوريا زندگی ميکنم که بزرگترين شهر جزيره ونکوور (نه شهرش) هست. جزيره ونکوور بزرگترين جزيره کانادا هست. البته کانادا همش 2 تا جزيره بيشتر نداره! يکيش همين جزيره ونکوور هست ، اون يکيش هم جزيره پرنس ادوارد هست که سريال آن شرلی و قصه های جزيره ميديدم. يکيش اين سر کانادا ست، يکيش اون سر.
از اينا بگذريم، اطراف اين جزيره ونکوور، ده ها جزيره ريز و درشت ديگه هست، که نصف شون متعلق به کانادا ست و نصف شون مال امريکاست. به کل اين جزاير Gulf Islands ميگن:
به اونايی که مال کانادا ست ميگن north gulf islands, به اونايی که مال امريکاست ميگن south gulf island. اين جزيره ها و آبای اطراف شون به خاطر عمق کمی که دارن محل رفت و آمد نهنگ ها هستن و کلاً يکی از جاذبه های توريستی ويکتوريا whale watching ه.:D
خلاصه تابستون امسال به هوای ديدن نهنگ و ... من تونستم 4-5 تا از اين جزيره ها رو ببينم. البته همه چيز ديدم جز نهنگ! :p ولی زيبايی اين جزيره ها وصف ناپذيره! طبق معمول از بابت عکاسی غير حرفه اي عذر خواهی ميکنم. اميدوارم از منظره ها لذت ببرين.;)
ویرایش توسط Crown Clown : 11-03-2009 در ساعت 02:21 PM
Sidney Spit Island
به موازات شهر سيدنی، شهر کوچيکی با فاصله زمانی نيم ساعت از ويکتوريا، جزيره Sidney spit قرار گرفته، که يه جزيره غير مسکونی هست.
در واقع يه آدم پولداری کل جزيره رو خريده، و چون به محيط زيست خيلی علاقمند بوده، از آوردن هر گونه سيم کشی و ... به جزيره جلوگيری کرده! ميگن که خودش در قسمت شرقی جزيره زندگی ميکنه و تمام سيستم خونه اش سولار هست!!! قسمت غربی جزيره رو، يه قسمت کوچيکيش رو برای عموم مردم آزاد گذاشته که همه بتونن ببينن!
تو عکس پايين قسمت سبز رنگ برای عموم آزاد هست و بقيه جزيره اختصاصی ست:
حالا برای چی بهش ميگن سيدنی سپيت؟ بخاطر اون راه باريک ماسه اي که داره. خيلی قشنگ و مهيج هست. پياده، رفت و برگشت روی اين راه باريک تقريباً يک ساعت طول ميکشه. وقتی به نوکش ميرسين احساس ميکنين که تو دل اقيانوس هستين.
اين جزيره يه هلال هم داره که ورود قايق ها بهش ممنوعه! به خاطر عمق کم و محيط زيست و ...
از شهر سيدنی تا اين جزيره حدود 20 دقيقه تا نيم ساعت با قايق فاصله هست :
و دور و اطرافش اينقدر قايق و کشتی شخصی بود که آدم سرش گيج ميرفت! تقريباً ميشه گفت که همه برای پيکنيک و کمپينگ به اين جزيره ميآن.
اين آب اينقدر زلال بود که ...
يه نگاهی هم بکنيم به حيوانات داخل جنگل، اين کوچولو رو ميتونين تو اين عکس ببينين؟
بهتون گفته بودم که آهوا و گوزن ها حياط خونه های ويکتوريا رو خونه خودشون ميدونن و هميشه در حال خوردن گل ها و چمن های حياط های ما هستن. کلاً ديدن گوزن و آهو برای ما خيلی عادی هست. چند روز پيش تو دانشگاه، جلوی پنجره دفتر من داشتن رژه ميرفتن! بسی ديدنی بود! ولی ديدن همينا تو دل جنگل يه چيز ديگست! ميدونين وقتی هيچ صدايی نيست، جز صدای باد، خش خش شاخه ها و برگ ها! هيچ کسی نيست جز شما و انبوه درختا و اين گوزن ها!!! حال و هوای عجيبی بود!
اينجا هم شاهد جنگ و دعوا بين يه لک لک (فکر کنم) با يه عقاب بوديم!:p
در همون بين هم دنيای تکنولوژی خودشو به زور وارد جزيره کرد! واقعاً ديدن و شنيدن صدای يه هواپيما وسط اون طبيعت بکر، ناهنجار بود!
و مرغ های دريايی يا سيگال:
آکواريوم وايکيکی
جزيره Oahu
هاوايی
با عذر خواهی مجدد به خاطر عکس های کج و کله! روی صندلی چرخ دار و با چوب زير بقل بهتر از اين نميشه عکس گرفت!:p بعلاوه اينکه ماهی هم وا نميسادن من ازشون عکس بگيرم!:D و اينکه نور هم خيلی کم بود، با فلش عکس ها خراب ميشد ، بی فلش هم که ...
همه عکس ها رو حجم شون رو نصف کردم که راحت ببينين ولی کيفيت هم بالطبع کم شده!
به بزرگی خودتون ببخشين:)
خوب اين يکی به سفر ربطی نداره ولی ميتونه جالب باشه!
من امروز به سر ملکه معظم اينگيليس قسم خوردم و رسماً کانادايی شدم!
چيزايی که باعث تعجبم شد O.O :
يک اين بود که توی اين ماه، 6 بار اين مراسم انجام شده، هر بار 50 نفر، ميشه ماهی 300 نفر، اونم تو يه شهر کوچيک که به ده شباهت داره!!! چقدر مهاجر؟؟؟
دو، تو مراسم امروز ما 50 نفر، از 20 کشور مختلف دنيا بوديم!فقط من ايرانی بودم.
سه، آخه به اينم ميگن دادگاه؟؟؟!!! من انتظار دادگاه های تو فيلما رو داشتم نه اين ...
چهار، بالاخره يه پليس سوار کانادا (به سوی جنوب، فريزر) رو از نزديک ديديم و باهاش عکس گرفتم!
کلاً چيز جالبی نبود! فقط قيافه من موقع خوندن سرود "اوه کانادا" ديدنی بود!!!:rofl: يه کلمه اش رو بلد نبودم!
سنت پتربورگ چی شد؟
دوستان عزیز الان که این فریدا ساما نیست یعنی تو 1مسافرته طولانیه ؟
پس کی میاید از سنت پترز بوک بگید ؟(من اگر بخوام سفرنامه های من باز کنم باید اسم تمام داهات های ایران رو بنویسم ، چون همه رو رفتم دیدم ...
فریدا میگه سنت پترز بوک ما میگیم خسرویه تو خوزستان ...)
فریدا جون منتظریم بیای ببینیم عکسها رو ...
از خودتم عکس گذاشتی اشکال نداره (مطمئنا با چادر نمیگردی تو این باغها ...)
vi veri veniversum vivus vici
به قدرت حقیقت ، من جهان هستی رو فتح میکنم
ميخواستم يه چيزی رو تعريف کنم، هيچ تاپيکی رو موافق احوالت موضوع نديدم! همينجا ميگم:
من ديروز يه مصاحبه داشتم، امروز يکی ديگه! پشت به پشت هم! از اون چيزای عجيب و غريب! مصاحبه ديروز، عادی بود ، همون سؤال های هميشگی و ... به جز اينکه پسرک به من گفت قلم و کاغذ در بيار اين مسئله اي که ميگم رو حل کن!!!!!!! خلاصه که ...
anyway ... ولی مصاحبه امروز بسی جالبناک بود! مصاحبه با شرکت RIM, شرکت سازنده black berry, البته برای فقط يه مدت 4 ماهه برای کار آموزی.
خوب شروع مصاحبه که برام گفت کار چيه، من چی بلدم، چی بلد نيستم، ...
بعدش سؤال tell me about yourself و ....
تا رسيديم به اواخر مصاحبه:
tell me what is the color of number three?
من تو دلم: ها؟! ... O.O با يه تاخير 2 ثانيه اي :
that would be Blue!من ، تو دلم:
He: wow, I never saw any one answers this question so fast!!! every body normally asks what do you mean?! numbers don't have color!
me: well, I do have a strong imagination!
he: tell me who is your fav cartoon character?!
من تو دلم: ها؟! ... O.Ome: that would be Kenshin. do u know him?
He: no, tell me about him
sure, I will tell you about him until tomorrow morning! lol you ask the right person to tell you about an anime character!!!
و
me: well Kenshin was a samurai who lived in Meiji era, during the Japanese revolution. He was a great swordsman but ... blaa blaa blaa
he: that's quite enough. thank you!!!
و اين بود مصاحبه برای position مهندس مکانيک!!! :rofl::rofl::rofl:
ویرایش توسط Crown Clown : 11-25-2010 در ساعت 10:47 AM
این چیش جالبه ؟
تازه این نشون میده که اون اقا 1سری اطلاعات داشت ...
داخل ایران خو میپرسن ، چند دفعه ریشت رو با ژیلت زدی ؟!
رو به بالا زدی یا رو به پایین و ...
در کل ، چیزه جالبی نبود ...
جالب اینه که بیای مصاحبه با مردم رو تو ایران بنویسی ...
(ولی خارج از شوخی خیلی خندیدم ، از کی پرسید کدوم کاراکتر ! دو دل نشدی برا انتخاب >؟!)
ویرایش توسط Crown Clown : 11-25-2010 در ساعت 12:48 PM
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)