Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 165 , از مجموع 226

موضوع: معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

  1. #151
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان



    منيرو رواني پوردرسال1333در نزدیکی بوشهرمتولد شد.اوداستان نويس و مترجم معاصراست.اولین کتاب او "کنیزو" است داستان "رعنا " از مجموعه "نازلی"در سال 1382 برنده جایزه گلشیری شد.او جدا از داستان نویسی نقش مهمی هم در زمینه آموزش داستان نویسی در دهه های 70 و 80 ایفا کرده است.
    آثار او :
    مجموعه داستان: كنيزو، سنگهاي شيطان،زن در فرودگاه فرانکفورت ، سیریا ، نازلی ،
    رمان:
    اهل غرق، دل فولاد.کولی کنار آتش،


    آثار او براي كودكان: گنجشك و آقاي رئيس جمهور. ترانه هاي كودكان.
    از جمله كساني كه ميتوان برآثار كوتاه داستاني او موثر دانست صادق چوبك نويسنده زاد بوم خود اوست كه ديداري با او داشته است. سبك عمده آثار او رمانها رآليسم جادويي ست كه به واسطه حفظ و بروز فضاهاي بومي بي شباهت به آثار راليسم جادويي آمريكاي جنوبي نيست.اين ويژگي در رمان اهل غرق بيشتر به چشم ميخورد.
    شايد ساكنان روستاي كوچك " جفره " در جوار شهر بوشهر هيچ گاه فكر نمي كردند دختر كوچك همسايه‌شان روزي يكي از بزرگترين زنان رمان نويس ايران شود . منيرو رواني پور با رمان كنيزو اولين قدم را در بين رمان نويسان برتر ايراني محكم برداشت . منيرو كه همسر بابك تختي - فرزند غلامرضا تختي - است چند سال پيش به كمك همسر نويسنده اش نشر قصه را در تهران بنا نهادند . در تمام داستانهاي او مي توان عشق و علاقه اش به جنوب و رگه هاي نوستالژيكش در بوشهر را كشف كرد . تحصيلات او هم كه در شهر شيراز بود در داستانهايش قابل كشف است . رمان كولي كنار آتش داستان زني‌ست كه از شيراز به تهران مي آيد و نويسنده مي شود . در واقع داستانهاي منيرو رواني پور طول زندگي او را مي پيمايد . او اين روزها بيشتر نظرات و ديدگاه هايش را در وبلاگش مطرح مي كند و وبلاگش باعث شده است كه هيچ اتفاق ادبي و حاشيه اي از ديدگاه و نظر او دور نماند . رواني پور به واسطه ارائه‌ي ديدگاه هايش در مورد وقايع ادبي از نويسندگان پر حاشيه‌ي ايراني‌ست . او جدا از نوشتن رمان به نوشتن فيلمنامه و نمايشنامه علاقه نشان مي دهد و در كارنامه ي او كارهاي زيادي در زمينه ي فعاليت براي كودكان به چشم مي خورد .

    ویرایش توسط manusha : 06-01-2008 در ساعت 04:39 PM

  2. #152
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    فرخنده آقايي متول21 بهمن 1335 تهران فوق ليسانس علوم اجتماعي و کارمند بانک مرکزي ايران است که اولين مجموعه داستان او «تپه ­هاي سبز» نام دارد که در سال 1366 با حال و هوايي ناک و سورئاليستي منتشر شد. سال 1372 دومين مجموعه داستان خود را با عنوان «راز کوچک» منتشر کرد که جايزه بهترين مجموعه داستان کوتاه مجله گردون (قلم زرين) را از آن خود نمود. سومين مجموعه­اش «يک زن يک عشق» و آخرين مجموعه داستانش «گربه ­هاي گچي» بود که مورد استقبال مسابقات ادبي نيز قرار گرفت. از خانم آقايي تنها يک رمان به نام «جنسيت گمشده» به چشم مي­خورد. اما اين‌ها از آن نظر اهميت دارند که نشان مي­دهند نويسنده بيش از آن که رمان ­نويس باشد داستان کوتاه نويس است و بيش از آنکه دغدغه ­ي رمان داشته باشد دغدغه ­ي مجموعه داستان دارد و آخرين اثر او يعني «از شيطان آموخت و سوزاند» نيز با وجودي که رمان‌اش مي‌خوانيم مجموعه داستاني است که راوي ­اش يک نفر و ماجراهايش پيرامون همان يک نفر است.
    او اين بار نيز نگاه ريزبين خود را به زني مي­دوزد که تنها آرزويش اين است که آن قدر پول داشته باشد تا خانه ­اي اجاره کرده و با پسرش زندگي کند.
    زني که قرار است نمونه ­ا ي از زناني باشد که در اين جامعه به خاطر نداشتن حامي و کسي که با عنوان شوهر خرج کششان باشد, بايد استقلال مالي بيابند و براي ماندن با سختي‌ها و نداشتن‌ها دست و پنجه نرم نمايند و با سختي­هايي که آنان را دچار مشکلات روحي رواني مي­کند بسازند و براي داشتن حداقل‌هازندگي بجنگند.. نکته جالب اين اثر آن است که فرخنده آقايي نخواسته که شخصيت داستان­اش خواننده را نااميد ومايوس نمايد چرا که در پايان راوي وضع مالي اش بهبود مي­يابد و قرض­هايش رامي­دهد و زندگي برايش صورت بهتر و قابل تحمل­تري مي­يابد.
    آثار ديگر او عبارتند از:
    مجموعه داستان "راز كوچك"، به عنوان بهترين مجموعه داستان سال 1372
    مجموعه داستان "يك زن، يك عشق"، 1376
    رمان "جنسيت
    گمشده"، 1379
    از شيطان آموخت و سوزاند 1384
    برگزيده هفتمين دوره كتاب سال منتقدان و نويسندگان مطبوعات به عنوان بهترين رمان سال 1384 وكانديد بهترين رمان سال 1384در بنياد هوشنگ گلشيري
    تپه هاي سبز( مجموعه داستان)
    گربه هاي گچي( مجموعه داستان)
    كانديد بهترين مجموعه داستان سال 1382در پنجمين دوره كتاب سال منتقدان و نويسندگان مطبوعات
    من ببر نيستم تاكم پيچيده به بالاي خود تاكم»
    اقايي همچنين همكار بنياد داستان نويسي گلشيري نيز هست.


  3. #153
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    زويا پيرزاد ، نويسنده و مترجم ، متولد ۱۳۳۰ ، آبادان
    - برنده جايزه بهترين رمان سال پكا
    - برنده جايزه بهترين رمان بنياد هوشنگ گلشيرى
    - برنده لوح تقدير جايزه ادبى يلدا
    - برنده جايزه كتاب سال ايران به خاطر رمان
    «من چراغها را خاموش مى كنم »
    - برنده جايزه بيست سال ادبيات داستانى در سال۱۳۷۶ به خاطر داستان كوتاه «طعم گس خرمالو »
    برخى از آثار او عبارتند از : مثل همه عصرها ، طعم گس خرمالو ، يك روز مانده به عيد پاك ،چراغ ها را من خاموش مى كنم ، عادت مى كنيم ، آليس در سرزمين عجايب(ترجمه ) و آواى جهيدن غوك ( ترجمه )
    در ميان زنان نويسنده ايرانى در دوره معاصر كمتر كسى را مى توان يافت كه به شهرت و موفقيت سيمين دانشور دست يافته باشد . با اين همه نام زويا پيرزاد در چند سال گذشته بيش از ساير نويسندگان زن ايرانى بر زبانها بوده و علت آن هم تسلط او بر فرآيند نويسندگى در ميان زنان نويسنده در دوران معاصر است . پيرزاد اگرچه بسيار دير نوشته هايش شناخته شد اما در همين چند سال هم توانسته اعتبار لازم را براى ماندگار شدن در عالم ادبيات ايران كسب كند . زبان ساده ، نثر گويا و بدون زوائد و از همه مهمتر انتقال دقيق حس زنانگى ( آنچه بعد از دانشور كمتر در ادبيات زنانه ايران بوقوع پيوست ) باعث شد تا كمتر از يكسال پس از چاپ اولين رمانش با نام «چراغ ها را من خاموش مى كنم« اين كتاب براى بار سيزدهم تجديد چاپ شود و در بازار نشر ايران كمتر كتابى يافت مى شود كه به اين سرعت در ميان خوانندگان گسترش يابد و در عين حال مورد تأييد و تشويق روشنفكران و نويسندگان نامى ايرانى واقع گردد .
    زويا پيرزاد در سال ۱۳۳۰ در آبادان به دنيا آمد ، در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج كرد و دو پسرش ساشا و شروين را به دنيا آورد. در سال ۱۳۷۰ ، ۱۳۷۶ ، ۱۳۷۷ سه مجموعه از داستانهاى خود را به چاپ رساند. «مثل همه عصرها ، طعم گس خرمالو و يك روز مانده به عيد پاك» مجموعه اى از داستانهاى كوتاهى بودند كه با نثر متفاوتى مورد استقبال مردم قرار گرفتند. اولين رمان بلند زويا پيرزاد ، با نام : «چراغ ها را من خاموش مى كنم» در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسيد . اين كتاب با نثر روان و ساده اى كه داشت جايزه هاى بسيارى را دريافت كرد .... از جمله : برنده جايزه بهترين رمان سال ۱۳۸۰ پكا، برنده جايزه بهترين رمان ۱۳۸۰بنياد هوشنگ گلشيرى و برنده لوح تقدير جايزه ادبى يلدا در سال ۱۳۸۰ و جايزه كتاب سال ايران در همين سال . داستان كوتاه «طعم گس خرمالو» هم برنده جايزه بيست سال ادبيات داستانى در سال ۱۳۷۶ شد. زويا پيرزاد دو كتاب هم ترجمه كرده است : «آليس در سرزمين عجايب» اثر لوييس كارول و كتاب «آواى جهيدن غوك» كه مجموعه اى از شعرهاى آسيايى است.
    بسيارى از منتقدين سرسخت ادبى معتقدند كه فضاهاى داستانى پيرزاد درست از همان جايى مى آيد كه اكثريت هنرمندان در آن به دنبال استثناها و اتفاقات غيرطبيعى مى گردند .اما زويا پيرزاد با دستمايه قرار دادن همين روال طبيعى و روزمره زندگى به جايى مى رسد كه همان اكثريت سابق از رسيدن به آن عاجزهستند و شايد متهم كردن او به بازارى نويسى دقيقاً از همين نقطه شروع مى شود : شباهت ماده خام رمانهاى خانم پيرزاد با بازارى نويسها .
    اين البته همان دستمايه هميشگى«دسس پدس» نويسنده مشهور ايتاليايى هم هست به خصوص در دفترچه ممنوع و شايد دليل شباهت اين رمان با «چراغها را من خاموش مى كنم» پيرزاد در واقع نويسنده رمان «من چراغها را خاموش مى كنم» با انتخاب راوى اول شخص دست خود را براى بيان احساسات و افكار شخصيت اول رمان كاملاً بازمى گذارد و آن را تبديل به نقطه قوت داستان مى كند . چرا كه با شخصيتى درون گرا مواجه هستيم . اما در رمان «عادت مى كنيم» زويا پيرزاد ، با شخصيتى بيشتر برون گرا و پركار روبرو مى شويم و احساس نياز به توصيفات و عكس العمل هاى فيزيكى شخصيت ها بيشتر مى شود . پس نويسنده دست به تغيير زاويه ديد خود مى زند و ناچار نقاط قوت و در مقابلش ضعف خودش را رو مى كند.
    در واقع مى توان چنين عنوان كرد كه پيرزاد على رغم هنرش در زنده و واقعى جلوه دادن گفت وگوها ، با تكيه بيش از حد به اين تكنيك كفه تعادل رمان را به هم مى زند و اين نقيصه البته در رمان «عادت مى كنيم» او بيشتر به چشم مى آيد . كمبود ديگرى كه در رمان دوم او برخلاف رمان اولش حس مى شود كم توانى نويسنده در فضاسازى يا تصوير پردازى است . كمبودى كه در رمان قبل با بيان افكار و طبيعتاً كمتر بودن بار ديالوگ ها حس نمى شود .هرچند پيرزاد با تغيير فضاى هر فصل و شخصيت هاى گفت وگوكننده در رمان «عادت مى كنيم» (كه مسلماً يك پاى ثابت آن آرزوست) سعى در حفظ خواننده دارد اما بازهم فضاهاى تكرارى چون بنگاه و خانه مادرى در اين رمان باعث كسالت خواننده و ضربه خوردن ريتم رمان مى شود .
    با اين همه استقبال از رمان دوم پيرزاد به حدى است كه كمتر در عالم نشر و كتاب در ايران وجود داشته است . كتاب در عرض همان سه ماه ابتداى انتشار بيش از يازده بار تجديد چاپ شد و امروز شايد اين رقم از مرز بيست بار تجديد چاپ هم گذشته باشد. بايد به جرأت اعتراف كرد كه تا همين جاى كار هم از اين كه نويسنده اى توانسته با مضمونى كاملاً دم دستى و در عين حال فراموش شده و ناديدنى به اين سطح از موفقيت برسد خود نشانه اى است از چيره دستى اين نويسنده . اما پافشارى بيشتر به تكرار اين مضمون در قالب شخصيت هاى متفاوت به قمار تمام آبروى حرفه اى اين نويسنده مى تواند شبيه باشد . قمارى كه برنده نهايى آن كسى نيست جز زويا پيرزاد .
    نكته مهم ديگرى كه در نوشته هاى پيرزاد وجود دارد اين است كه زنان داستان هاى زويا پيرزاد واقعى هستند. از جنس همين زنانى كه هر روز در خيابان هاى شهرمان مى بينيم. نه ضعيف و ناتوانند و نه سرخوش ومست از قدرت. زنان داستانهاى پيرزاد، مدام در حال تلاشند تا زندگى شان را آنگونه كه مى خواهند بسازند و البته هر از چند گاه هم طعنه اى مى زند به زنانى كه نقش سنتى زن در جامعه ايرانى را پذيرفته اند و به آن دلخوش كرده اند.
    از پيرزاد در سال هاى ۱۳۷۰ ، ۱۳۷۶ و ،۱۳۷۷ سه مجموعه از داستانهاى كوتاهش چاپ شد كه عبارت بودند از «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «يك روز مانده به عيد پاك» كه به دليل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند و اين در حالى بود كه بسيارى از خوانندگان او نمى دانستند پيرزاد نويسنده اى است كه تا چهل سالگى اصلاً كتابى به چاپ نرسانده و اولين رمان بلندش، با نام «چراغ ها را من خاموش مى كنم» تازه در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسيد.
    داستان اين رمان كه با نثر ساده و روانى نوشته شده است، در شهر آبادان دهه چهل خورشيدى مى گذرد و شخصيت هاى داستان از خانواده هاى كارمندان و مهندسين شركت نفت هستند كه در محله بريم جدا از بوميان آبادان زندگى مى كنند. زويا پيرزاد دو كتاب هم ترجمه كرده است : «آليس در سرزمين عجايب» اثر لوييس كارول و كتاب «آواى جهيدن غوك» كه مجموعه اى است از شعرهاى شاعران آسيايى.
    « چراغ ها را من خاموش مى كنم » برشى از زندگى يك خانواده ارمنى با خصوصيات يك خانواده, مادر مهربان پدر خوب و ... در مجموع يك خانواده معمولى اما با همسايگى يك خانواده عجيب زندگى عوض مى شود و مادر خانواده در مى يابد كه ارزش هايش را بايد عوض كند... ريتم داستان بسيار سريع است و به گونه اى شيوا شما را به عمق روابط اجتماعى و دوستانه روزانه مى برد. در مجموع زويا پيرزاد به اتفاقات و جرياناتى مى پردازد كه در عين عادى بودن بسيار ظريف و زيرپوستى هستند و در آنها زنان نقش عمده اى را بازى مى كنند. احساسات يك زن, نگرشش به زندگى و محدوديت هايش .
    دومين رمان پيرزاد «عادت مى كنيم» نام داشت كه در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسيد . «عادت مى كنيم» در ميان رمان هاى ايرانى اتفاق نيست. نه تكنيك تازه اى دارد ، نه شيوه روايت متفاوتى. رمانى است براساس سنت هاى كلاسيك رمان نويسى ، با روايتى خطى و شخصيت هايى ساده و معمولى ، با اين همه به نظر من رمان خوبى است؛ واين خوبى به ساختار ادبى آن بر نمى گردد و در محتواى آن نهفته است، هر چند نبايد از زبان ساده و در عين حال داستانى(كنار هم قرار دادن اين دو صفت درباره زبان بسيارى از رمان هاى ايرانى ناممكن است)آن بى اعتنا عبور كرد. با اين همه اين رمان را نبايد با معيارهاى رمان هاى جديد سنجيد، كه اگر چنين كنيم بى ترديد، ارزش هاى آن به چشم نمى آيد. ( به نقل از روزنامه ايران)


  4. #154
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    غزاله علیزاده
    (۲۷ متولد بهمن ۱۳۲۵ در مشهد - فوت۲۱ اردیبهشت۱۳۷۵ در جواهر ده )، نویسنده ایرانی که از آثار مشهور او رمان خانه ادریسی‌ها است.
    زندگی
    او با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، برای تحصیل در رشتهٔ فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. وی پیشهٔ ادبی خود را از دههٔ ۱۳۴۰ و با چاپ داستان‌های خود در مشهد آغاز کرد.يک سال پيش از مرگش به دعوت انجمن ايرانيان «والدو مارن» در جنوب پاريس، به آنجا رفت و به خواندن قسمتي از قصه ها و داستانهايش پرداخت. وی که از بیماری سرطان رنج می‌برد بعد از دو بار اقدام ناموفق به خودکشی، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵ در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلق‌آویز کرد. وي در ياداشت خداحافظي خطاب به دو دخترش نوشت: دخترها هزار بار ميبوسمتان...
    ر سال 1373 کتاب «چهارراه» او به‌عنوان بهترين مجموعه‌ي داستان سال 1373 برگزيده شد. مجله‌ي ادبي «گردون» در آن زمان با او مصاحبه‌اي ترتيب داده بود که خواندني‌است. با ذکر شماره‌ي اين نشريه(گردون شماره‌ي 51، مهرماه 1374)، متن اين مصاحبه را در اينجا مي‌آورم تا خوانندگان بيشتري با انديشه‌هاي اين زن نويسنده‌ي معاصر آشنا شوند.پاري از گفتار هاي او را در اينجا به يادگار ميگذاريم:

    «بازمی‌گردیم با کاغذهای شکلات و ته‌بلیط‌های نمایش در جیب و تکه‌هایی از اعلان‌های پاره در دست، تا تار و پود آنچه را که از دست رفته، در رؤیا ببافیم. رؤیاهای بی‌خریدار.»
    ...
    اغلب دراز مي‌کشيدم روي چمن مرطوب و خيره مي‌شدم به آسمان. پاره‌هاي ابر گذر مي‌کردند، اشتياق و حيرت نوجواني بي‌قرار مي‌دميدم به آسمان.
    در گلخانه مي‌نشستم، بي‌وقفه کتاب مي‌خواندم، نويسندگان و شاعران بزرگ را تا حد تقديس مي‌ستودم. از جهان روزمرگي، تقديس گريخته‌ است و اين بحران جنبه‌ي بومي ندارد. پشت مرزها هم تقديس و آرمان‌گرايي به انسان پشت کرده و شهرت فصلي، جنسيت و پول گريزنده، اقيانوس‌هاي عظيم را در حد حوضچه‌هايي تنگ فروکاسته است
    ......
    روي دوچرخه مي‌پريديم، کوچه‌ها را دور مي‌زديم، فکر مي‌کرديم به معضلات انساني و هستي. «چنين گفت زرتشتِ» «نيچه» را به تازگي خوانده بودم. تنها جمله‌اي که از اين کتاب در آن مقطع زندگي به ياد من مانده، اين است: «من زمين را که در آن، کره و عسل فراوان باشد، دوست ندارم». با اين تعبير مي‌خواست بگويد از راحتي مي‌گريزد و به پيشواز خطر مي‌رود .
    ....

    «ادبيات داستاني اين دوران، مثل معدني است با رگه هايي از الماس که در تاريکي مانده است."

    آثار:
    سفر ناگذشتنی
    دو منظره
    چهارراه
    تالارها
    شب‌های تهران
    خانه ادریسی‌ها

    چهار اثر نخست در مجموعه‌ای با نام با غزاله تا ناکجا در سال ۱۳۷۸ توسط نشر توس منتشر شده‌است. کتاب خانه ادریسی‌ها سه سال پس از مرگ غزاله، جایزه بیست سال داستان‌نویسی را از آن خود کرد.فيلمي با بازي پگاه آهنگراني درباره زندگي اين نويسنده كه سكانس هايي از آن شمال و مشهد فيلم برداري گرديده تهيه شده است.
    نکته‌ای جذاب در زندگی غزاله هست که نکته‌ای انسانی که به گمان ما رمانی است نانوشته از انسانيت زنی اهل قلم. غزاله بعد از زلزله‌ی سهمگين «بوئين‌زهرا» گويا، دختری از زلزله‌زدگان را به فرزندی می‌پذيرد و مثل دختر خود بزرگ كرد.( به نقد شوراي شعر فارسي- ويكي پديا- آتي بان .و..)


  5. #155
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان



    هوشنگ گلشيري در سال 1316در اصفهان به دنيا آمد. در سال 1321همراه با خانواده به آبادان رفت.
    از سال 1321تا 1334در آبادان اقامت داشت که اين دوره از زندگيش را بايد شكلدهندهُ حيات فكري و احساسي او دانست. پدرش كارگر بنا، سازندهُ منارههاي شركت نفت بود، و ما مدام از خانهاي به خانهُ ديگر مي رفتند. از سال 1334 تا 1352 هم در اصفهان زيسته است.گلشيري اولين داستانش را در سال 1337زماني که در دفتر اسناد رسمي کار مي کرد نوشت.
    پس از گرفتن ديپلم، معلم شد، در دهي دورافتاده در سرراه اصفهان به يزد. گلشيري در سال 1338 تحصيل در رشتهُ ادبيات فارسي را در دانشگاه اصفهان آغاز كرد. آشنايي با انجمن ادبي صائب در همين دوره نيز اتفاقي مهم در زندگي او بود.
    شركت در جلسات انجمن صائب زمينهساز آشنايي با برخي اهل قلم آن روز اصفهان شد كه در نشستهاي ادبي ديگر تداوم يافت. آشنايي با برخي فعالان سياسي در اين جلسات او را وارد عرصهُ فعاليت سياسي كرد كه به دستگيرياش در اواخر سال 1340 انجاميد. در پايان شهريور 1341 از زندان آزاد و در همان سال از دانشكدهُ ادبيات دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد.

    در اين زمان ديگر چند شعر و يك داستان از او در مجلات پيام نوين، فردوسي، و كيهان هفته به چاپ رسيده بود. اين نشستهاي ادبي كه به دليل حساسيت ساواك در خانهها ادامه يافت، هستهُ اصلي جنگ اصفهان شد.
    از شمارهُ دوم ابوالحسن نجفي، احمد مير علايي، ضياء موحد و بعدتر تعدادي از نويسندگان و شاعران جوان به حلقهُ همكاران پيوستند. جنگ اصفهان كه اين جمع را به عنوان قطبي در ادب معاصر شناساند كمابيش با همين تركيب تا سال 1360 در يازده شماره منتشر شد. گلشيري تعدادي از داستانهاي كوتاه و چند شعر خود را در شمارههاي مختلف جنگ به چاپ رساند. در سال 1347، اين داستانها را در مجموعهُ مثل هميشه منتشر كرد.
    گلشيري و تعدادي از ياران جنگ اصفهان، در سال 1346، همراه با عدهاي ديگر از اهل قلم در اعتراض به تشكيل كنگرهاي فرمايشي از جانب حكومت وقت بيانيهاي را امضا كردند و با تشكيل كانون نويسندگان ايران در سال 1347 به عضويت آن درآمدند. در سه دوره فعاليت كانون در جهت تحقق آزادي قلم و بيان و دفاع از حقوق صنفي نويسندگان، گلشيري همواره از اعضاي فعال آن باقي ماند. در دورههاي دوم و سوم فعاليت كانون، به عضويت هئيت دبيران نيز انتخاب شد.

    رمان شازده احتجاب را در سال 1348، و رمان كريستين و كيد را در سال 1350 منتشر كرد. در اواخر 1352، براي بار دوم به مدت شش ماه به زندان افتاد و به مدت پنج سال نيز از حقوق اجتماعي، از جمله تدريس محروم شد. ناچار در سال 1353 به تهران آمد. در تهران با بعضي از ياران قديمي جنگ كه ساكن تهران بودند و عده ا ي ديگر از اهل قلم جلساتي هفتگي برگزار كردند. مجموعه داستان نمازخانهُ كوچك من (1354) ، و جلد اول رمان برهُ گمشدهُ راعي (1356) حاصل همين دوره بود. در سال 1354، نمايشنامهاي از او به نام سلامان و ابسال به روي صحنه آمد. اين نمايشنامه هنوز منتشر نشده است.
    در سال 1356، تدريس در گروه تئاتر دانشكدهُ هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را به صورت قراردادي آغاز كرد. در پائيز همين سال، گلشيري در ده شب شعري كه كانون نويسندگان ايرانبا همكاري انجمن فرهنگي ايران و آلمان - انستيتو گوته - در باغ اين انجمن بر پا داشت، سخنرانياي با عنوان جوانمرگي در نثر معاصر فارسي ايراد كرد. در بهمن همين سال، برندهُ جايزهُ فروغ فرخزاد شد. در تابستان 1357، براي شركت در طرح بينالمللي نويسندگي به آيواسيتي در آمريكا سفر كرد. در چند ماه اقامت در خارج از كشور در شهرهاي مختلف سخنراني كرد و در زمستان 1357، پس از بازگشت به ايران، به اصفهان رفت و تدريس در دبيرستان را از سر گرفت.
    گلشيري در بهمن 1358 معصوم پنجم را منتشر كرد. سال 1361 آغاز انتشار گاهنامهُ نقد آگاه بود. مطالب اين گاهنامه را شورايي متشكل از نجف دريابندري، هوشنگ گلشيري، باقر پرهام و محسن يلفاني (بعدتر، محمدرضا باطني) انتخاب ميكردند. انتشار اين نشريه تا سال 1363 ادامه يافت.
    در اواسط سال 1362، گلشيري جلسات هفتگي داستانخواني را كه به جلسات پنجشنبهها معروف شد، با شركت نسل جوانتر داستاننويسان آغاز كرد. در اين جلسات كه تا اواخر سال 1367 ادامه يافت،نويسندگاني چون اكبر سردوزامي، مرتضي ثقفيان، محمود داوودي، كامران بزرگ نيا، يارعلي پورمقدم، محمدرضا صفدري، اصغر عبداللهي، قاضي ربيحاوي، محمد محمدعلي، ناصر زراعتي، رضا فرخفال، آذر نفيسي، بيژن بيجاري، عبدالعلي عظيمي، علي موذني، عباس معروفي، منصور كوشان، شهريار مندنيپور، منيرو روانيپور شركت داشتند.
    در اين جلسات آثار منتشر شدهاي از شهرنوش پارسيپور، سيمين دانشور، تقي مدرسي، محمود دولتآبادي، رضا جولايي، ابوالحسن نجفي، رضا براهني، نجف دريابندري و اكبر رادي نيز با حضور خود آنها نقد و بررسي شد.
    جبهخانه در سال 1362 و حديث ماهيگير و ديو در سال1363 منتشر شد. گلشيري از اواخر سال 1364، با همكاري با مجلهُ آدينه از اولين شمارهُ آن، و پس از آن، دنياي سخن، و پذيرش مسئوليت صفحات ادبي مفيد براي ده شماره (65 تا 66) دور تازهاي از كار مطبوعاتي خود را در حالي آغاز كرد كه انتشار اين نشريات سرآغاز فضاي تازهاي در مطبوعات ادبي بود. سردبيري ارغوان كه فقط يك شماره منتشر شد (خرداد 1370)، و سردبيري و همكاري باچند شمارهُ نخست فصلنامهُ زنده رود (1371 تا 1372) ادامهُ فعاليتهاي مطبوعاتي او تا پيش از سردبيري كارنامه بود. در سال 1368، در اولين سفر به خارج از كشور پس از انقلاب براي سخنراني و داستانخواني به هلند (با دعوت سازمان آيدا)، و شهرهاي مختلف انگستان و سوئد رفت. در سال 1369 نيز براي شركت در جلسات خانهُ فرهنگ هاي جهان در برلين به آلمان سفر كرد. در اين سفر در شهرهاي مختلف آلمان، سوئد، دانمارك و فرانسه سخنراني و داستانخواني كرد. در بهار 1371 به آلمان، امريكا، سوئد، بلژيك و در بهمن 1372 هم به آلمان، هلند، بلژيك سفر كرد.
    مجموعه داستان پنجگنج در سال 1368 (سوئد) فيلمنامهُ دوازده رخ در سال 1369، رمانهاي در ولايت هوا در سال 1370 (سوئد)، آينههاي دردار (امريكا و ايران) در سال 1371، مجموعه داستان دست تاريك،دستروشن در سال 1374،و در ستايش شعر سكوت (دو مقالهُ بلند در بارهُ شعر) در سال 1374 منتشر شد.
    گلشيري تدريس ادبيات داستاني را كه پس از اخراج از دانشگاه مدت كوتاهي دردفتر مجلهُ مفيد ادامه داده بود، در سال 1369 با اجارهُ محلي در تهران و برگزاري كلاسهاي آموزشي و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در اين دوره كه به دورهُ تالار كسري معروف شد، ابوالحسن نجفي،م.ع. سپانلو و رضا براهني نيز به دعوت گلشيري كلاسهايي برگزار كردند.

    در كنار ادبيات و نقد معاصر، ضرورت شناخت متون كهن نيز از دلمشغوليهاي گلشيري بود. او به همراه دوستاني از اهل قلم در جلساتي هفتگي، كه از سال 1361 آغاز شد و پانزده سالي ادامه داشت، بسياري از آثار كلاسيك فارسي را بازخواني و بررسي كرد.
    در فروردين 1376، اقامتي نهماهه در آلمان به دعوت بنياد هاينريش بل فرصتي شد براي به پايان رساندن رمان جننامه كه تحرير آن را سيزده سال پيشتر آغاز كرده بود. در همين دوره، براي داستانخواني و سخنراني به شهرهاي مختلف اروپا رفت و جايزهُ ليليان هلمن/ دشيل همت را نيز دريافت كرد. در زمستان 1376، رمان جننامه (سوئد) و جدال نقش با نقاش انتشار يافت.
    گلشيري سردبيري ماهنامهُ ادبي كارنامه را در تابستان 1377 پذيرفت و نخستين شمارهُ آن را در دي ماه همين سال منتشر كرد. در اين دوره جلسات بررسي شعر و داستان نيز به همت او در دفتر كارنامه برگزار ميشد. يازدهمين شمارهُ كارنامه به سردبيري او پس از مرگش در خرداد 1379 منتشر شد.
    گلشيري در دوازدهم تيرماه 1378 جايزهُ صلح اريش ماريا رمارك را در مراسمي در شهر ازنابروك آلمان دريافت كرد.اين جايزه به پاس آثار ادبي و تلاشهاي او در دفاع از آزادي قلم و بيان به او اهدا شد.در مهر ماه همين سال در آخرين سفرش در نمايشگاه بينالمللي كتاب فرانكفورت شركت كرد. سپس براي سخنراني و داستانخواني به انگلستان رفت.مجموعهُ مقالات باغ در باغ در پاييز 1378 منتشر شد.
    به دنبال يك دورهُ طولاني بيماري، كه نخستين نشانههاي آن از پاييز 1378 شروع شده بود، هوشنگ گلشيري در 16 خرداد 79 در بيمارستان ايرانمهر تهران در گذشت و در امامزاده طاهر در مهر شهر كرج به خاك سپرده شد.

    به نقل از سايت بنياد گلشيري
    ویرایش توسط manusha : 06-04-2008 در ساعت 05:31 PM

  6. #156
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    هوشنگ گلشيري
    قسمت دوم آثار
    رمان :
    شازده احتجاب
    چاپ اول: تهران، كتاب زمان، 1348، 95 صفحه. چاپ دوم: 1350. چاپ سوم: 1353. چاپ چهارم: 1353. چاپ
    پنجم: 1355. چاپ ششم: 1356. چاپ هفتم: تهران، انتشارات ققنوس، 1357. چاپ هشتم: تهران، انتشارات نيلوفر، 1368. چاپ نهم: بهار 1370، اجازهُ پخش: 1379. چاپ نهم: بروكسل، نشر ميترا، پاييز1373. چاپ دهم و يازدهم: 1379، 120صفحه. چاپ دوازدهم: 1380. چاپ سيزدهم: زمستان 1381

    كريستين و كيد (مجموعهُ هفت داستان بلند به هم پيوسته)
    چاپ اول: تهران، كتاب زمان، 1350، 134 صفحه. چاپ دوم: 1356

    برهُ گمشدهُ راعي، جلد اول: تدفين زندگان
    چاپ اول: تهران، كتاب زمان، 1356، 224 صفحه. چاپ دوم: انتشارات ققنوس: مرداد 1357، اجازهُ نشر نيافت. چاپ دوم: سوئد، انتشارات عصرجديد، 1369

    معصوم پنجم يا حديث مرده بر دار كردن آن سوار كه خواهد آمد
    (تحرير: 1354 تا 1358)
    چاپ اول: تهران، كتاب آزاد، 1358، 82 صفحه

    حديث ماهيگير و ديو (داستان بلند براي نوجوانان)
    چاپ اول: تهران، انتشارات آگاه، 1363، 76 صفحه. چاپ دوم

    مجموعه داستان
    مثل هميشه (مجموعهُ هفت داستان كوتاه: "شب شك"، "مثل هميشه"، "دخمه‌اي براي سمور آبي"، "عيادت"، "پشت ساقه‌هاي نازك تجير"، "يك داستان خوب اجتماعي"، "مردي با كراوات سرخ")
    چاپ اول: اصفهان ، انتشارات پيام، 1347، 116 صفحه. چاپ دوم: 1352.چاپ سوم: تهران، كتاب زمان، 1356


    نمازخانهُ كوچك من (مجموعهُ نه داستان كوتاه: "نمازخانهُ كوچك من"، "عكسي براي قاب عكس خالي من"، "هر دو روي يك سكه"، "گرگ"، "عروسك چيني من"، "معصوم اول"، "معصوم دوم"، "معصوم سوم"، "معصوم چهارم")

    چاپ اول: تهران، كتاب زمان، 1354، 132 صفحه. چاپ دوم: زمان، 1354، كه اندكي بعد نسخه‌هاي آن از كتاب‌ فروشي‌ ها جمع شد. چاپ دوم: تهران، كتاب زمان، 1356. چاپ سوم: تهران، كتاب تهران، 1364



    جبه‌خانه مجموعهُ داستان بلند "جبه‌خانه" (تحرير اول: مهر 1353، تحرير نهايي: خرداد 1360) و داستانهاي كوتاه "به خدا من فاحشه نيستم"، "بختك"، "سبز مثل طوطي، سياه مثل كلاغ"
    " چاپ اول: تهران، كتاب تهران، 1362، 118 صفحه . چاپ دوم: تابستان 1379



    پنج گنج مجموعهُ پنج داستان كوتاه: "فتحنامهُ مغان (آذر 1359)، "بر ما چه رفته است، باربد؟" (ارديبهشت 1361)، "مير نوروزي ما" (خرداد 1363)، "نيرواناي من" (مهر 1366)، "خوابگرد" (بهمن 1366)
    چاپ اول: سوئد، انتشارات آرش، 1368، 138 صفحه


    دست تاريك، دست روشن (مجموعهُ پنج داستان كوتاه: "دست تاريك، دست روشن" (خرداد 1372)، "خانه روشنان" (اسفند 1370 تا 15 شهريور 1371)، "نقاش باغاني" (6 تا 8 شهريور 1372)، "نقشبندان" (خرداد 1368)، "حريف شب‌هاي تار" (آذر 1373)
    چاپ اول: تهران انتشارات نيلوفر، 1374، 145 صفحه. چاپ دوم: با اضافه شدن داستان كوتاه " انفجار بزرگ"، نيلوفر، پاييز1378، 160 صفحه


    مجموعه اثار

    نيمهُ تاريك ماه، جلد اول: مجموعهُ 36 داستان كوتاه
    چاپ اول: تهران، انتشارات نيلوفر، بهار 1380، 565 صفحه. چاپ دوم: بهار 1382
    چند توضيح: فرزانه طاهري
    مقدمهُ هوشنگ گلشيري: در احوال اين نيمهُ روشن
    داستانهاي چنار؛ دهليز؛ ملخ؛ پرنده فقط يك پرنده بود؛ شب شك؛ مثل هميشه؛ دخمه‌اي براي سمور آبي؛ عيادت؛ پشت ساقه‌هاي نازك تجير؛ يك داستان خوب اجتماعي؛ مردي با كراوات سرخ؛ عكسي براي قاب عكس خالي من؛ معصوم اول؛ معصوم سوم؛ هردو روي يك سكه؛ گرگ؛ عروسك چيني من؛ نمازخانهُ كوچك من؛ بختك؛ به خدا من فاحشه نيستم؛ سبز مثل طوطي، سياه مثل كلاغ؛ فتحنامهُ مغان؛ مير نوروزي ما؛ نيرواناي من؛ نقشبندان؛ شرحي بر قصيدهُ جمليه؛ خانه روشنان؛ دست تاريك، دست روشن؛ نقاش باغاني؛ انفجار بزرگ، حريف شبهاي تار؛ گنجنامه؛ زير درخت ليل؛ بانويي و آنه و من؛ آتش زردشت؛ زنداني باغان






    ویرایش توسط manusha : 06-04-2008 در ساعت 05:23 PM

  7. #157
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    احمد محمود
    احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود (۴ دی ۱۳۱۰ اهواز - ۱۲ مهر ۱۳۸۱ تهران) نويسندهٔ معاصر ايرانی بود. او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانند. معروفترين رمان او همسايه‌ها ، در زمره‌ی آثار برجسته‌ی ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شود.
    او در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادر دزفولی الاصل به دنیا آمد. به همین دلیل هم او بیشتر خود را دزفولی می دانست. [۲]همسايه‌ها و مدار صفر درجه بعضاً لغات و جملاتی به گویش دزفولی آمده است.

    بیماری و مرگ
    او در اواخر عمر با بیماری تنگی نفس مواجه شده بود و این بیماری به قدری حاد بود که در سال ۱۳۸۰ یکبار او را به بیمارستان کشاند. در اول مهرماه ۱۳۸۱ مجدداً حال او به وخامت گرایید و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن در روز جمعه، ۱۲ مهر سال ۱۳۸۱، به‌دنبال يک دورۀ بیماری سخت ریوی، در بيمارستان مهراد، در تهران درگذشت.
    جايگاه محمود در عرصه‌ي ادبيات داستاني
    احمد محمود توانست در داستان‏ها و رمان‏هاي خود، وقايع جنبش‏هاي اجتماعي و مبارزه‏هاي آزادي‏خواهانه‌ي دهه‌ي 1330 را به نحوي جان‌دار و مؤثر بيان كند. وي حدود پنجاه سال به آفرينش آثار داستاني پرداخت و تقريباً تمام زندگي خود را با پشتكار و تداوم كم‏نظير، وقف نوشتن كرد. همه‌ي نوشته‏هاي او به استثناي دو فيلمنامه، فقط رمان و داستان كوتاه بود و هيج نوع مقاله، نقد ادبي يا شگرد داستان‏نويسي، از خود به جاي نگذاشت. حاصل كار او چهارده رمان قطور و مجموعه‌ي داستان‏هاي كوتاه است كه در تاريخ و گنجينه‌ي ادبيات فارسي و به ويژه ادبيات داستاني ما به يادگار خواهد ماند.

    درونمايه‌ي آثار او بيش‌تر مسائل انساني و اجتماعي‌ست و به ويژه محيط خطه‌ي جنوب و روزگار مردم آن‌جا و مبارزه‏هاي سياسي مربوط به ملي شدن صنعت نفت را به نحوي ملموس و واقعي، در خلال داستان‏هايش توصيف كرده است. وصف او از زندان و زندانيان و شكنجه‌ي مبارزان سياسي، از نمونه‏هاي برجسته‌ي اين صحنه‏ها در ادبيات فارسي معاصر است. او هم‌چنين در آثار متأخر خود به مسائلي پرداخته كه مي‏توان آن‌ها رابه نوعي تقابل سنت و مدرنيته يا زوال خانواده‏هاي اشرافي دانست.
    نثر بخش اول رمان‏هاي او، پخته و سنجيده است و در آن‌ها به نگارش ويژگي‏هاي شهرهاي اهواز و بندرلنگه مي‏پردازد و مناسبات شهرنشيني و ساكنان متفاوت هر شهر را بررسي مي‏كند و روابط طبقاتي و كاركرد نهادهاي رسمي و نفوذ نظاميان را در آن‌ها به خوبي تحليل مي‏كند.
    يكي از دلايل اقبال به آثار محمود با توجه به حجم آن‌ها كه در حوصله‌ي خواننده‌ي‌ امروزي نمي‏گنجد، اين بود كه محمود در آثارش بسيار شفاف عمل مي‏كرد. او تجربيات خود و آن‌چه را واقعاً احساس كرده بود، در نهايت نيرومندي و با زباني بسيار ساده بيان مي‏كرد.
    آثار
    مول (۱۳۳۸)
    دریا هنوز آرام است (۱۳۳۹)
    بیهودگی (۱۳۴۰)
    زائری زیر باران (۱۳۴۷)
    از دلتنگي(۱۳۴۸)
    پسرک بومی (۱۳۵۰)
    غریبه ها (۱۳۵۲)
    ديدار (۱۳۶۸)
    قصه آشنا (۱۳۷۰)
    از مسافر تا تبخال (۱۳۷۱)

    رمان‌ها
    همسايه‌ها (۱۳۵۳)
    داستان یک شهر
    (۱۳۶۰)
    زمین سوخته (۱۳۶۱)
    مدار صفر درجه (۱۳۷۲)
    آدم زنده (۱۳۷۶)
    درخت انجیر معابد (۱۳۷۹)،

    برندهٔ دورهٔ اول جایزهٔ هوشنگ گلشیری به عنوان بهترین رمان.
    سایر نوشته ها
    دو فيلمنامه
    ازززندگي اين نويسنده يك فيلم 56 دقيقه اي نيز ساخته شده است. اين فيلم مستند درباره زندگی "احمد محمود" در سالن مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اکران خصوصی شد.

    ویرایش توسط manusha : 06-04-2008 در ساعت 06:08 PM

  8. #158
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    سماعيل فصيح، متولد ۱۳۱۳ تهران، درخونگاه. - اخذ ليسانس شيمى از دانشگاه مانتاناى آمريكا - اخذ ليسانس ادبيات انگليسى از همان دانشگاه - «فوق ليسانس» در رشته زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ميشيگان اسماعيل فصيح در داستان نويسى امروز ايران، اشتهار و اعتبار شايسته اى دارد. كارنامه اش با در برداشتن بيش از ۲۰ اثر، پربرگ و هم پربار است.
    اسماعيل فصيح در تاريخ دوم اسفند ماه سال ۱۳۱۳ هجرى شمسى به دنيا آمد. در تهران، زير بازارچه در خونگاه، طرف هاى چهارراه گلوبندك. زندگى فصيح با جنگ ها و انقلاب هاى متعدد كشورمان عجين بوده كه در زندگى و كارهاى او نيز بى شك آثار عمده نهاده اند.خودش در اين باره مى گويد: «من فرزند آخر (چهاردهم يا شانزدهم) يك كاسب چهارراه گلوبندك بودم. از ۵ ، ۶ سالگى «قصه خوانى» را شروع كردم.
    در آغاز تابستان سال ۱۳۳۵ فصيح پس از چند سال كار و تدريس و پس انداز در خونگاه، ايران را ترك مى كند و از راه استانبول و پاريس به آمريكا مى رود و در كالج مانتانا در شهر «بوزمن» به تحصيل ادامه مى دهد و ليسانس شيمى را دريافت مى كند و پس از يك سال زندگى در سانفرانسيسكو و ازدواج با دخترى اروپايى، طى مسافرتى به ايالت مانتانا بازمى گردد و طى يك سال از دانشگاه مانتانا در شهر ميسولا، ليسانس ادبيات انگليسى اش را اخذ مى كند.
    در شهر مزولا كه به نوعي مجتمعي براي نويسندگان آمريكايي بوده با همينگوي ديدارو گفتگو ميكند.ندگى در واشنگتن دى.سى و تراژدى عشق و ازدواج ناكام مانده و مرگ همسرش به ايران، به تهران، به درخونگاه بازگشت. چون مادرش هرگز حاضر نبود «درخونگاه» را ترك كند و درخونگاه ديگر جاى اسماعيل فصيح نبود، پس از يك سال زندگى در تهران، و درگيرى با شروع كار ترجمه براى مؤسسه انتشارات فرانكلين و شركت ملى نفت ايران و آشنايى با عده اى از بزرگان اهل قلم آن سالها از جمله صادق چوبك، نجف دريابندرى و غلامحسين ساعدى، با معرفى چوبك در تابستان سال ۱۳۴۲ به استخدام رسمى شركت نفت درآمد و به اهواز رفت و در هنرستان صنعتى شركت نفت به كار همت گماشت و همين سال هاى تنهايى و دلمردگى در اهواز بود كه فصيح را به خلق و نشر داستان هاى كوتاه واداشت.اولين رمان فصيح «شراب خام» در سال ۱۳۴۷ توسط انتشارات فرانكلين و زير نظر نجف دريابندرى و ويراستارى بهمن فرسى منتشر شد و با اين همه هنگام چاپ اين كتاب او در يك سفر پژوهشى از سوى شركت ملى نفت ايران در آمريكا و در دانشگاه ميشيگان مشغول گذراندن دوره فوق ليسانس خود در رشته زبان و ادبيات انگليسى بود. پس از بازگشت ازاين سفر او وارد دانشكده نفت آبادان شد و تا سه سال بعد دو كار داستانى اش به چاپ رسيد. «خاك آشنا» و «دل كور». خودش درباره «خاك آشنا» مى گويد: اين كتاب براى من كتاب عزيزى بود. چون اولين كارى بود كه در آمريكا در سنين ۲۴ ، ۲۵ سالگى انجام داده بودم؛ از جمله «خاله تورى».متعاقب آشنايي با صادق چوبك و پس از جنگطى دو سال اول پس از انقلاب فصيح رمان «لاله برافروخت» را مى نويسد و با شروع جنگ تحميلى ايران و عراق و بسته شدن دانشكده نفت آبادان قديمى، فصيح در ۴۷ سالگى با سمت استاديار زبان انگليسى تخصصى مجبور به بازنشستگى مى گردد و اين سال وقوع حوادثى است كه باعث بدعت نو و سرعت جديدى در كارهاى فصيح محسوب مى شود. رمان «ثريا در اغما» در سال ۱۳۶۲ توسط نشرنو چاپ مى شود و مورد توجه شديد و نقد ايرانيان در كشور و خارج از كشور وجهان ادب و دنياى سوم قرار مى گيرد.رمان «درد سياوش» اسماعيل فصيح كه سال ها پيش از انقلاب در تنهايى هاى آبادان نوشته شده بود در سال ،۱۳۶۴ پس از طى مراسم چاپ كتب جديد در اداره نشر وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى توسط انتشارات صفى عليشاه بيرون آمد. رمان بزرگ جنگى «زمستان ۶۲» فصيح نيز در پاييز همين سال توسط نشر نو منتشر شد و ترجمه انگليسى آن زير نظر بخش زبان فارسى دانشگاه كلمبيا در نيويورك چاپ شد. رمان «شهباز و جغدان» كه آن هم در سال هاى قبل از انقلاب در آبادان نوشته شده بود و فصيح حوصله نشر آن را نيافته بود در سال ۱۳۶۹ توسط انتشارات صفى عليشاه بيرون آمد و همچنين در همين سال مجموعه داستان هاى مربوط به سال هاى جنگ با نام «نمادهاى دشت مشوش» توسط همين ناشر منتشر شد. اسماعيل فصيح از همان ايام كودكى تاكنون با مداد مى نويسد و از تايپ فارسى گريزان است.سماعيل فصيح رمان عظيم و كيانى «فرار فروهر» را پس از سالها پژوهش و ويراستارى توسط مردان اهل موضوع اساطيرى ايران، در سال ۱۳۷۲ نشر البرز به چاپ رسيد و پس از انتظار پخش كه مدت مديدى (هشت ماه) به طول انجاميد، در خرداد سال ۱۳۷۲ انتشار يافت و در مدت كوتاهى ناياب و در همين سال چاپ دوم آن منتشر گريد.(۲) او در اوايل پاييز سال ۱۳۷۳ رمان عرفانى «باده كهن» را نوشت و چاپ كرد كه خوانندگان ربع قرن اخير فصيح را به شدت متحير كرد. از اسماعيل فسيح ترجمه هاى متعددى نيز انتشار يافته كه روشنگر دو زمينه از اشتغال ذهنى او به ادبيات جهانى و همچنين به علم جديد تحليل رفتار متقابل روانشناختى و حالت هاى شخصيتى فرد را منعكس مى سازد، علمى كه امروزه تحت عنوان Transactional Analysis در رشته هاى بسيار گوناگون روانشناسى، روان درمانى، آموزش، مديريت و بازسازى شخصيت در جهان كار بردهاى متعدد و مؤثر دارد. از لحاظ نگاه تاريخى به ترجمه هاى فصيح در ادبيات جهانى، مجموعه داستانهاى «استادان داستان» كه شامل سى داستان كوتاه از نويسندگان شهير جهان ترجمه و انتخاب و به صورت ناشر مترجم انتشار يافت و اكنون به صورت چاپ پنجم توسط نشر البرز بيرون آمده است، قابل توجه است. مشهور ترين، و بطور معجزه آسايى پرفروش ترين «ترجمه هاى» فصيح و «وضعيت آخر» نوشته دكتر تامس آ.هريس در سال ۱۳۶۱ است كه اكنون چاپ شانزدهم را هم پشت سر گذاشته است.
    - برخى از آثار تأليفى او عبارتند از:
    ديدار در هند، دل كور، عقد و داستانهاى ديگر، داستان جاويد ، خاك آشنا، نمادهاى دشت مشوش، زمستان ،۶۲ نامه اى به دنيا، فرار فروهر، شهباز و جغدان، درد سياوش و..
    برخى از ترجمه هاى او عبارتند از:
    استادان داستان ( داستانهاى كوتاه نويسندگان بزرگ جهان) ماندن در وضعيت آخر (تامس ا.هريس)، بازى ها (اريك برن)، رستم نامه (پرفوراى، هم ويليموت - باكستون).
    او آثار بزرگ روانشناسى را هم ترجمه مى كند و «وضعيت آخر» و «ماندن در وضعيت آخر» و «بازى ها» و «رستم نامه» گواه اين مدعاست.عكس زير از دوران بيماري او پس از ابتلا به سكته مغزي و بستري در بيمارستان شركت نفت گرفته شده( جالبه بدونين اسماعيل مرگ بسياري از قهرمانان داستان خودشو با اين نوع مرگ رقم زده! خياط تو كوزه افتاد!)

    كتاب ها
    اسير زمان‌ بازگشت‌ به‌ درخونگاه‌
    پناه‌ بر حافظ: بر حسب‌ حال‌
    تراژدي‌ / كمدي‌ پارس‌
    خاك‌ آشنا
    داستان‌ جاويد
    درد سياوش‌
    دل كور
    شهباز و جغدان‌
    لاله‌ برافروخت‌
    زمستان 62

  9. #159
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    بزرگ علوی
    سيد مجتبي بزرگ علوي در بهمن ماه 1282 (دوم فوريه 1904) در تهران به دنيا آمد. پدر او حاج سيد ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سيد محمد صراف نماينده ي نخستين دوره مجلس شوراي ملي بود. مادر وي نوه ي آيت اله طباطبايي ركن ركين مشروعست ايران بود. سيد ابوالحسن علوي و همسرش خديجه قمر السادات كه خانواده اصيل سنتي و طرفدار مشروطه بودند داراي شش فرزند، سه دختر و سه پسر كه مجتبي بزرگ فرزند سوم آنان بود. پدر آقا بزرگ از اعضاي حزب دمكرات ايران بود كه اين حزب به گواه تاريخ از بدو تشكيل در آغاز مشروطه با نفوذ بيگانگان يعني انگليس و روس كه در آن زمان چشم طمع به ايران دوخته بودند، مقابله مي كرد. او به عنوان بازرگان با آلمان معاملات تجاري داشت و در هنگام جنگ جهاني اول در اين كشور اقامت داشته و پس از اتمام جنگ نيز اينجا ماند.
    آقا بزرگ به همراه برادر بزرگش مرتضي در سال 1920 (99/1289 شمسي) جهت تحصيل روانه ي آلمان شد و دوران دبيرستان را در شهرهاي مختلف از جمله شهري كه امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند. در سال 1927 (1305 و 1306 شمسي) پدر وي يك شكست بزرگ تجاري را تاب نياورده و خودكشي كرد. يك سال پس از اين واقعه تلخ بود كه آقا بزرگ از دانشگاه مونيخ فارغ التحصيل شد اما نتوانست تاب بياورد و به ايران بازگشت. در آن زمان يك بورس تحصيلي براي ادامه تحصيل در آلمان به وي تعلق مي گرفت اما با اين وجود علاقه اي نشان نداد و در شيراز به عنوان معلم در خدمت معارف قرار گرفت. در اين شهر بود كه او نخستين كار ادبي را با ترجمه قطعه اي ار آثار شيلر تحت عنوان « دوشيزه اورلئان » آغاز كرد. آقا بزرگ در آن ساليان ناآرام بود و قرار ماندن در يك جا نداشت. او را در شهرهاي گوناگوني در شمال مي يابيم كه گاهي هم براي مدتي به تهران مي آمد. اين سرگرداني ها و ناآرامي ها با استخدام براي معلمي در هنرستان صنعتي تهران پايان يافت، او در سال 1931 (10/1309) كار در هنرستان را آغاز كرد كه با دستگيريش در سال 1937 (16/1315) به همراه 52 تن ديگر پايان يافت، داستان 53 نفر را او در كتابي به همين نام آورده است اما براي آنان كه كتاب 53 نفر را خوانده اند و تصاويري از آن را به خاطر دارند بد نيست بدانند كه آقا بزرگ اين نماد فروتني و وقار در آن باره در ساليان اخير چه مي انديشيد، چند سال پيش در گفتگويي با مجله ي جوانان گفت:
    « من ... گهگاهي كه كتاب 53 نفر را ورق مي زنم تعجب مي كنم كه مردم چطور آن را مي خوانند، با تحليلي كه من تز آدم هاي اين كتاب، كه بعدها به عنوان رجال مملكت معرفي شدند و افتضاح بار آوردند دارم، شرمنده مي شوم. به هر حال من پيغمبر نبودم از كجا مي دانستم كه روزي شاهد چنين صحنه هايي خواهم شد ...
    عده اي از آن ها بعد از رهايي از زندان جزو همان طاغوتي ها شدند، عده اي سرمايه دار شدند، ديگري در آمريكا فرش فروش شده ... ديگري بانكدار شد ... قوام گفتنش در زندان بود و مبارزه با مرگ و رنج و بدبختي و مصيبت بود. آن جا آب ديده شدند اما بعدها هركس به كارهاي سابق خود بازگشت. »

    علوي اين وارستگي را در جمله اي چنين بيان مي كند:
    « ... زندگاني من هميشه طوري بود كه از حوادث روز متاثر شده ام و كوشش نهايي من اين بود كه حوادث را تا آن جا كه عقلم قدر مي داد و فهمم مي رسيد و تا آن جا كه شهامت داشته ام روي كاغذ بياورم ... »
    تصور نمي كنم از نويسندگان معاصر كه شب ها خواب دريافت جايزه ي نوبل مي بينند و مدعي اند كه اگر جز ايران در هر كشوري به دنيا آمده بودند تا حالا صد بار جايزه ي نوبل به آن ها داده شده بود، چنين اعتراف پاكدلانه اي را بشنويد.
    يكي از ويژگي هاي زندگي استاد علوي نزديكي و محشور بودن او با صادق هدايت است. اين داستان كه احتمالا تا كنون نشنيده ايد از زبان خودش چنين آغاز مي شود:
    « در دوران مدرسه ي ابتدايي كه آقاي غلامعلي فريور كه يكي از رجال پاك و وارسته ي دوران ما است همكلاي بودم. چون هر دوي ما كوتاه قد بوديم روي نيمكت جلوي كلاس پهلوي هم مي نشستيم. اين همكلاس بودن به دوستي انجاميد ... » وقتي استاد در سال 1928 از آلمان به تهران مي آيد، به جستجوي دوست قديمي خود غلامعلي فريور مي پردازد و به مصداق « عاقبت جوينده يابنده بود » او را مي يابد روزي در خانه ي غلامعلي فريور كتاب « پروين دختر ساسان » به دستش مي افتد آن را مي خواند و مي بيند كه با كتاب هاي موجود آن دوران هم سطح نيست و از نظر شكل و محتوا چيز ديگري است از آقاي فريور مي پرسد نويسنده ي اين كتاب كيست؟ آقاي فريور در پاسخ مي گويد جوان خوب و خوشمزه اي است بايد با او آشنا شوي ... مدتي پس از اين گفتگو روزي آقا بزرگ و آقاي فريور در خيابان ناصريه آن زمان و ناصر خسروي بعدي، به كتابخانه ي معرفت مي روند تصادفا زنده ياد صادق هدايت هم آنجا بوده است كه فريور مي گويد: « اين همان آقا است » . اين سرآغاز آشنايي اين دو دوست است كه بعدها « مسعود فرزاد » و « مجتبي مينوي » نيز به آن ها مي پيوندند و جمعي به وجود مي آيد كه بعد ها ربعه ناميده شد.
    نامگذاري « ربعه » را خود آقا بزرگ بدين گونه تعريف كرد او گفت در آن روزها هدايت مينوي و فرزاد و من ( كه بعد ها ديگران هم به آن پيوستند ) ديدارهاي مرتبي داشتيم بازار ادب در انحصار هفت هشت شخصيت ممتاز بود مثل حكمت، تقي زاده، اقبال، قزويني، سعيد نفيسي و از اين شمار. يك روز همين طور بي مقدمه فرزاد گفت ما خودمان هم گروه « ربعه » هستيم گفتيم بابا ربعه كه معنا ندارد، فرزاد در پاسخ گفت: معنا ندارد ولي با سبعه ( هفت ) قافيه دارد با اين ترتيب بود كه ربعه در برابر سبعه پيدا شد وگرنه گروهي با نام و برنامه اي خاص نبود بلكه تنها زاييده ي يك شوخي بود.
    دوران تدريس در دانشگاه هومبولت:
    آقا بزرگ در روز دهم فروردين 1332 برابر با 31 مارس 1953 در سن 49 سالگي از ايران از ايران خارج شد و در برلين شرقي سكونت يافته و در سال 1335 ازدواج نمود. در اين زمان در دانشگاه هومبولت به عنوان استاد يار اشتغال يافته و ماموريت يافت در پايه گذاري رشته ايران شناسي و زبان فارسي شركت نمايد. در سال 1959 كرسي استادي دريافت كرد و تا سن 65 سالگي (1969) در اين دانشگاه به تحقيق و تدريس پرداخت از جمله ثمرات اين دوران تدوين لغت نامه ي فارسي – آلماني با همكاري پروفسور سولكر مي باشد، بعضي از شاگردان مجرب ايشان مانند پروفسور زوندومن و پروفشور لورنس در دانشگاه هاي برلين و بعضي ديگر در كتابخانه هاي آلمان مشغول فعاليت هستند او پس از بازنشستگي از كار دست نكشيد و در كنار رسيدگي به رساله هاي دكترا و تحقيقات شاگردانش به پاسخگويي يه سئوالات و جواب هاي فراوان اهل فرهنگ مي پرداخت و گاهي ساعت ها وقت صرف يافتن منابع و اسناد مي كرد و دست رد به سينه ي كسي نمي زد.
    روزهاي پايان عمر:
    مجتبي بزرگ علوي به علت سكته ي قلبي در بيمارستان فريدريش هاين برلين بستري شد و سرانجام در روز يكشنبه 21 بهمن 1375 برابر با 16 فوريه 1997 ساعت 20 و 23 دقيقه دار فاني را وداع گفت.
    آقا بزرگ يك فرزند پسر از همسر اول خود فاطمه علوي به نام ماني به يادگار گذاشته كه به عنوان متخصص رشته ي فيزيك در آلمان شاغل است و شريك زندگي آقا بزرگ در 42 سال گذشته گرترود علوي است، استاد علوي حق چاپ و انتشار و كليه نوشته ها و كتاب هايش را طبق وصيت نامه ي رسمي به پسر خود دكتر ماني علوي منتقل كرده است.
    روانش شاد باد.

    منبع: سايت اختصاصي بزرگ علوي

  10. #160
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان

    ابراهيم گلستان در سال ۱۳۰۱ شمسی در شيراز به دنيا آمد. پدرش مدير روزنامه "گلستان" در شيراز بود. در ۱۳۲۰ به تهران آمد و وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد اما پس از مدتی تحصيل را نيمه كاره رها كرد و جذب فعاليت های سياسی در حزب توده شد. پس از مدتی بدنبال اختلاف با روش سران آن حزب از حزب جدا شد و به كار خبری و عكاسی و فيلمبرداری برای شبكه های تلويزيونی بين المللی و آژانس های خبری مشغول شد.
    گلستان در سال ۱۳۲۶ نخستين قصه اش را به نام "به دزدى رفته ها" نوشت كه همان سال در ماهنامه مردم و بعدها در ۱۳۲۸ در مجموعه ای با عنوان "آذر ، ماه آخر پاييز" منتشر شد. در همين دوران داستان هايی از ارنست همينگوی ، ويليام فاكنر و چخوف را ترجمه كرد كه آن ها را در مجموعه ای تحت عنوان "كشتى شكسته ها" منتشر ساخت.
    او كه از جوانی به عكاسی و فيلمبرداری علاقمند بود نزد خود با اين فنون آشنا شد. بيشتر مطالعات ادبی آغازين او هم در سال های ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ مربوط به خواندن آثار كافكا ، اشتاين بك ، يوجين اونيل ، هرمان هسه ، فاكنر و همينگوی بوده ولی بيشتر به آثار همينگوی و فاكنر علاقه نشان داده است. گلستان در بيشتر داستان های دهه سی اش سرگذشت شكست و سرخوردگی آدم هايی را بازگو می كند كه آرزوهای بزرگی در سر داشته و برای آن مبارزه كرده اند. پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گلستان به عنوان طرف قرارداد ، اداره امور دايره تهيه عكس عكس و خبر كنسرسيوم نفت را عهده دار می شود و از مجموع فيلم های خبری شخصی و با كمك فيلم هايی كه به كمك دوربين بولكس ۱۶ ميليمتری شخصی خود گرفته ، مستند "از قطره تا دريا" را می سازد. اين فيلم يعنی نخستين فيلم مستند گلستان ، بشدت مورد پسند رئيس فرانسوی كنسرسيوم و آرتور التون مستندساز سرشناس انگليسی و رئيس بخش فيلم كمپانی شل ﴿Shell﴾ انگلستان قرار می گيرد. در ۱۳۳۶ مجموعه داستان "شكار سايه" را منتشر می كند و پس از آن دست به كار تهيه و ساخت مجموعه مستندی برای كنسرسيوم با نام مجموعه "چشم اندازها" می شود كه ساخت اين مجموعه از ۱۳۳۶۶ تا ۱۳۴۱ طول می كشد. نخستين بخش اين مجموعه با نام "يك آتش" درباره مهار چاه های نفت دچار حريق شده است، آتشی كه برخی آن را يكی از بزرگترين آتش سوزی های تاريخ نفت دانسته اند و خاموش كردن آن شصت و پنج روز طول كشيده است. "يك آتش" در ۱۳۴۰ برنده جايزه مركور طلايی بخش فيلم های مستند جشنواره فيلم ونيز و پس از آن شير سن ماركو شد

    از حيث دريافت جايزه ، اين فيلم نخستين اثر سينمايی ايران در تاريخ سينمای جهان است كه موفق به اخذ جايزه ای بين المللی شده است. پس از آن گلستان در ادامه مجموعه "چشم اندازها" ، مستند استثنايی و معروف خود با نام "موج و مرجان و خارا" را در سال ۱۳۴۱ ﴿شروع ساخت از سال ۱۳۳۷ بوده است﴾ عرضه می كند. كنسرسيوم كه "چشم اندازها" مسحورش كرده بود ، در همان حدود ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ برای گلستان تدارك استوديو گلستان را به صورت اجاره بشرط تمليك ﴿Lend Lease﴾ می بيند، تجهيزاتی كامل كه بهای آن از طريق حق الزحمه و دستمزد كارهای آتی گلستان پرداخت شد. "موج و مرجان و خارا" با تجهيزات استوديو گلستان و كمك برادرش شاهرخ گلستان و همكاران مورد علاقه اش : محمود هنگوال ، فروغ فرخزاد ، و برادران ميناسيان و عده ای ديگر ساخته شد و ستايش همگان را برانگيخت.
    گلستان در ۱۳۴۱ دست به كار ساخت نخستين فيلم بلند سينمايی اش با نام "دريا" بر اساس داستان كوتاه "چرا دريا توفانى شده بود؟" ﴿"شبى كه دريا توفانى شد"﴾ صادق چوبك شد ولی پس از فيلم برداری چند سكانس از ادامه كار صرفنظر كرد و آن فيلم نيمه كاره رها شد. گلستان در همين سال فروغ فرخزاد را از طرف استوديوی خود مامور ساخت فيلم مستند "خانه سياه است" كرد و خود ضمن مشاوره و همفكری با فروغ در اين زمينه ، مشغول ساخت فيلم كوتاه "خواستگارى" به سفارش موسسه فيلم ملی كانادا شد. فيلم "خانه سياه است" چندان مورد استقبال منتقدان وقت ايرانی قرار نگرفت ولی عليرغم ممانعت گلستان از نمايش محدود آن ﴿به بهانه ء كراهت﴾ در جشنواره كن ، جايزه نخست بهترين فيلم مستند جشنواره اوبرهازن آلمان ﴿۱۹۶۴﴾ را دريافت كرده و مورد تقدير داوران جشنواره ء مؤلف پزاروی ايتاليا در ﴿۱۹۶۷﴾ قرار گرفت. مستند بعدی گلستان با عنوان "تپه هاى مارليك" در ۱۳۴۲ درباره كشفيات باستان شناسی در منطقه مارليك ايران جايزه شير سن ماركو در جشنواره ونيز ۱۹۶۴ را بدست آورد.
    گلستان در ۱۳۴۴ نخستين فيلم بلند سينمايی و داستانی اش با نام "خشت و آينه" را می سازد. "خشت و آينه" به حق و به زعم بسياری نخستين فيلم روشنفكری و غيرمتعارف سينمای ايران است. در ۱۳۴۵ به سفارش بانك مركزی ايران مستند "كنجينه هاى گوهر" ﴿"گنجينه هاى سلطنتى"﴾ را می سازد و تا هجرتش از وطن دو فيلم مستند ديگر با عناوين "خراب آباد" و "خرمن بذر" را عرضه داشته و در ۱۳۴۶ به انگلستان می رود. او در ۱۳۵۰ دوباره به ايران بازگشت. "اسرار گنج دره جنى" را در ۱۳۵۲ ساخت و با توقيف آن پس از يك هفته نمايش برای هميشه از ايران رفت. پس از خروج از ايران سه داستان خود را در مجموعه "مد و مه" ﴿۱۳۴۸﴾ و داستان بلند ديگرش "خروس" را در ﴿۱۳۴۹﴾ و پس از آن "گفته ها" را كه مجموعه ای است از نوشته های غيرداستانی و گفت گو منتشر كرده و دو داستان "برخوردها در زمانه برخورد" و "...؟" را در دست چاپ داشته و يك داستان فعلا" بدون عنوان ديگر را هم می نگارد.
    گلستان در حال حاضر در لندن اقامت دارد و همچنان می نويسد و می خواند. او از گفت گو و مصاحبه های روزنامه نگارانه بشدت پرهيز می كند و لحنی تلخ و تند دارد ولی اين امر مانع درك او بعنوان فرهيخته ای ايرانی كه مايه مباهات و افتخار اين آب و خاك است نمی شود. به هيچ وجه نان به كسی قرض نمی دهد و اهل ريا نيست ، از نيش و زخم زبان ديگران و انتقاداتشان نيز واهمه ای ندارد. حضور او در سن ۸۳ سالگی برای ادب ما جدا" غنيمت است. عمرش دراز باد.
    زمستان ۱۳۸۴

  11. #161
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    محمود دولت آبادی
    محمود دولت آبادی نویسنده معروف معاصر در سال ۱۳۱۹ در دولت آباد بیهق متولد شد و در خانواده ای روستایی که از راه کار بر زمین سخت کویر ؛ روزگار می گذراندند بزرگ شد . کودکی اش در روستا سپری شد . برای تحصیل به دولت آباد رفت و همزمان به کارهای گوناگونی از جمله کفاشی و سلمانی گری تا کارگری در کارخانه پرداخت . در ۲۰ سالگی به تهران مهاجرت کرد و برای جامه عمل پوشاندن به دغدغه های اصلی ذهنش به کار نوشتن و بازی در تئاتر مشغول شد و از راه کارگری در چاپخانه امرار معاش می کرد .
    دغدغه نوشتن با او قبل از مهاجرت به تهران او را به نوشتن چند داستان از سال ۱۳۳۷ واداشت . نخستین داستان چاپ شده او به نام « ته شب »در سال ۱۳۴۱ در مجله آناهیتا در تهران چاپ شد . از آن پس ؛ کار نوشتن را به صورت جد و با پشتکار ادامه داد و از سال ۱۳۴۷ داستانهایش در نشریات ادبی و بصورت کتاب به چاپ رسید و برای وی شهرت زیادی را به بار آورد .
    آثار وی عبارتند از :« ته شب (داستان )؛ هجرت سلیمان و مرد (مجموعه داستان) ؛لایه های بیابانی (مجموعه داستان) ؛ آوسنه بابا سبحان (داستان بلند) ؛ تنگنا (نمایشنامه ) ؛ باشبیرو ( نمایشنامه ) ؛ گاواره بان (داستان) ؛ ناگریزی و گزینش هنرمند ( مجموعه مقاله ) ؛ عقیل عقیل ( داستان ) ؛ موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی ( مجومعه مقاله ) ؛ دیدار بلوچ (سفرنامه) ؛ کلیدر ( رمان) ؛ جای خالی سلوچ ( رمان) ؛ ققنوس ( نمایشنامه ) ؛ آهوی بخت من گزل ( داستان) ؛ ما نیز مردمی هستیم ( گفت و گو ) ؛ کارنامه سپنج ( مجموعه داستان و نمایشنامه ) ؛ مجموعه مقالات دو جلد و روزگار سپری شده مرد سالخورده ( رمان) . »

    برای بسیاری از خوانندگان حرفه‌ای رمان "کلیدر" دولت‌آبادی مظهری از رمان فارسی است.
    دوران کودکی او در بحبوحه جنگ جهانی دوم و فقر ناشی از آن و سرخوردگی​های پس از جنگ و اقتدار روس​ها بر ايران سپری شد.
    همه اين عوامل و عشق توأم دولت​آبادی به ادبيات و هنر, باعث شد که او جنگ برای نوشتن را آغاز کند، همان گونه که در نوشته​هايش اظهار می​دارد که" من در ادبيات نبردی را آغاز کرده​ام، که از آن بايد پيروز بيايم بيرون, توجه می​کنيد اين نبرد من است. "
    دولت​آبادی, از آغاز مشاغل مختلفی​ را تجربه می​کند, کار روی زمين, چوپانی, پادويی کفاشی, صاف کردن ميخ​های کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پيچ کارگاه تخت گيوه​کشی, دوچرخه سازی, سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرده است, در آثارش به خوبی نمود پيدا می​کند.
    دولت​آبادی, پس از تجربه​هايی که در سبزوار پشت سرمی​گذارد، عازم مشهد و آنگاه تهران می​شود و به نوعی آغاز آوارگی که در اين دوران باز هم مشاغل ديگری نظير حروف​چين چاپخانه, سلمانی کشتارگاه, رکلاماتور برنامه​های تأتر, سوفلور کنترل​چی سينما, ويزيتور روزنامه کيهان و ... را تجربه می​کند.
    اما تهران برای شهرستانی ۱۸ ساله​ای که گاه به ناچار در حاشيه خيابان گرگان می​خوابد و گاه روی بام آغل گوسفندهای سلاخ​خانه, همه​اش اين نيست.

    تهران, تهران سينما هم هست. تهران سرنوشت يک انسان، تهران کتاب، تهران چخوف، جنگ اصفهان و سرانجام تهران سال ۱۳۴۰ است و در همين دوران است که دولت​آبادی به صورت جدی با تأتر آشنا می​شود و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تأتر می​خواند. در اين دوره شاگر اول می​شود و پس از آن "شب​های سفيد داستايوسکی" را بازی می​کند و بعد" قرعه برای مرگ" اثر" واهه کاچا"؛ بازی در نمايش" اينس مندو"," تانيا"," نگاهی از پل"اثر" آرتور ميلر", و بعد از آن کار در اراده برنامه​های تأتر است. جايی که برای دولت​آبادی دلچسب نيست ؛ چرا که مجالی برای بازيگران جوان فراهم نيست, پس به گروه هنر ملی می​پيوندد که دوره پرباری برای او آغاز می​شود.
    بازی در نمايش "شهر طلايی" تدوين "عباس جوانمرد" قصه طلسم و حرير و ماهی​گير" نوشته علی حاتمی," ضيافت و عروسک​ها" نوشته بهرام بيضايی, سه نمايش​نامه پيوسته "مرگ در پاييز" نوشته اکبر رادی و "تمام آرزوها" نوشته "نصرت نويدی" و پس از آن بازی در نمايش "راشومون" که کارگردانی آن را بعدها خود به عهده می​گيرد. بعدها مشارکت در انجمن تأتر, بازی در نمايش​نامه "حادثه درويشی" نوشته "آرتور ميلر" با کارگردانی "ناصر رحمانی​نژاد" چهره​های سيمون ماشار اثر برشت با کارگردانی مشترک محسن بلغانی و سعيد سلطان​پور.
    در سال ۱۳۵۳ مهين اسکويی، کارگردان تأتر از او دعوت می​کند که در نمايش​نامه "در اعماق" اثر ماکيسم گورکی ايفای نقش کند.
    خود او می​گويد: تصميم داشتم آن کار را به عنوان آخرين بازی صحنه​ای خودم داشته باشم, تا در واقع پايانی شايسته بر شروع صميمانه بوده باشد که البته خودم نمی​دانستم پليس هم در اين مورد با من هم عقيده است, قرار است آخرين اجرا در سوسنگرد صورت بگيرد.
    بيش از آن که به سوسنگرد بروم, پليس آمد و بازی به آخر رسيد! و بازجويی کوچک يکی دو ساعته, دو سال به درازا کشيد.
    بازجو او را کمونيست عارف خطاب می​کند و در اين دوره است که نوشتن کليدر متوقف می​شود و اين يکی از دريغ​های زندگی دولت​آبادی است ؛ چرا که در اين سال که خود معتقد است بسيار سيال و روان می​نوشته است, کار نوشتن را مجبور است رها کند.
    از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تأتر و داستان نويسی، دوشادوش هم، ذهن دولت​آبادی را تسخير کرده بود.
    او در همين سال تأتر را برای هميشه کنار می​گذارد .
    دولت​آبادی, کار منظم داستان​نويسی را با انتشار "ته شب" در سال ۱۳۴۱ آغاز می​کند که در آثار او از همان نخستين اثر تا آخرين آنها سلوک خطوط تفکری کلی نگر و نشانه​هايی مشخص وجود دارد, همچنين تسلط​های رشک​آميز او در فضاسازی و ديالوگ نويسی از همان آغاز کار پيداست. در ضمن داستان​های او داستان گذار است. گذار از يک وضعيت به وضعيت ديگر، گذاری بحران​ساز و حوادثی که در زمينه همين بحران شکل می​گيرند. آوارگی نيز از همان آغاز يکی از مشخصه​های آثار او است, ويژگی که در دوران جوانی ويژگی بارز زندگی خود اوست.

    مشخصه ديگر آثار او عشق به پدر يا خاطره پدری است, ارادت به صادق هدايت، همدلی او با هدايت به​رغم تفاوت نگاه​شان که به خوبی در رمان سلوک وجه روشن​تری به خود می​گيرد, از ديگر مشخصه​های آثار دولت​آبادی است.
    مشخصه ديگر آثاراو ندای اميدواری در عين کلافگی است و نگاه تلخ او به زندگی که اين اميدواری از تربيت و آموزش روستايی او ناشی می​شود, که قناعت و صبوری ويژگی آن است و کاملا با نگاه شهری صادق هدايت متفاوت است.
    مشخصه ديگری که در کارهای دولت آبادی بارز بود, اين است که او به شرح بيرونی آدم​ها بيشتر رغبت نشان می​دهد تا شرح درونی آنها, گاه به نظر می​رسد که اين آدم​ها درون ندارند, از بس که نويسنده به شرح بيرونی آنها پرداخته است, به قد و قامت​شان به شکل و شمايل​شان و خلق و خوی آنها بيش از آنکه نشان داده شود, به وصف در می​آيند و از صافی ذهن و زبان راوی نويسنده عبور می​کنند, تا ماجرا سرانجام پس از آن آغاز شود.
    تم اصلی داستان​های او بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر.
    خود او در اين باره می​گويد: در کار من, از آغاز دو رگه وجود داشت, يکی رگه يا جريانی که موضوعاتش عمدتا موضوعاتی روستايی بود و يکی رگه​ای که موضوعاتش مربوط می​شد به مسايل حول و حوش شهر و شهرنشينی ..... رگه اولی با لايه​های بيابانی آغاز شد و دومی را می​شود گفت با سفر.
    پس از ته شب دولت​آبادی "ادبار" را به همراه داستان​های بند, پای گلدسته امامزاده, هجرت سليمان, سايه​های خسته و بيابانی را در مجموعه لايه​های بيابانی​ در سال ۱۳۴۷ منتشر می​کند.
    داستان بعدی او هجرت سليمان و سايه​های خسته, است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسيار متفاوت است. در اين اثر، دخالت نويسنده بسيار ناچيز است, ديالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پيش می​برد که نقش تاثر در آن غير قابل انکار است.
    اثر بعدی دولت​آبادی "بيابانی" است که نقطه عصيان آثار دولت​آبادی نيز به شمار می​رود, داستان ديگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوين اجتماعی.
    پس از آن، دولت آبادی اولين رمانش را تحت عنوان "سفر"به چاپ می​رساند که اين رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نيست.
    سفر داستان يک گره, يک بن​بست است, داستان با يک بحران آغاز می​شود, از بی​کار شدن مختار و طليعه دنيای جديد و ورود ماشين که اين گرفتاری​ها را آغاز کرده است. پس از آن دولت​آبادی رمان" اوسنه بابا سبحان" را منتشر می​کند که از ساخت خوبی برخوردار است که با بابا سبحان آغاز می​شود و بعد عروسش، شوکت و آنگاه پسرها, صالح و مصيب و ديگر شخصيت​ها در شبکه​ای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزير که يکی​يکی پا به صحنه داستان می​گذارند.رمان بعدی دولت​آبادی "بشبيرو" است که اين اثر با آثار قبلی دولت​آبادی تفاوت فاحشی دارد.
    دولت​آبادی, داستان​هايی دارد که پرده​ی داستان به روی يک زن باز می​شود , جای خالی سلوچ و کليدر از آن جمله​اند, باشبيرو نيز از آن جمله است, پس از آن "گاواره​بان" را می​نويسد که رمانی کوتاه​تر از باشيرو و نه به خوبی "اوسنه بابا سبحان" است, گاواره​بان نيز چون هميشه با يک بحران آغاز می​شود.

    داستان بعدی دولت​آبادی، "مرد" است که در سال ۵۱ نوشته می​شود ؛ ولی در سال ۵۳ به دست مخاطبان می​رسد. داستان کوتاه نسبتا بلندی راجع به مرد شدن يک پسر نوجوان, اين نوشته، مثل بقيه آثار دولت​آبادی داستان فقر است ؛ اما داستان نکبت نيست و اين درست در جهت عکس نوشته​های نويسنده​ای مثل چوبک است که در آنها می​توان بوی چرک و کثافت را فهميد ؛ولی تفاوت دولت​آبادی با چوبک در اين است که وقتی دولت​آبادی از مردم عادی يا فرودست جامعه صحبت می​کند, نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است.
    اثر بعدی او "عقيل عقيل" است, اين اثر ديگر با بحران شروع نمی​شود؛ بلکه داستان با فاجعه آغاز می​شود, زلزله در مرکز فاجعه، عقيل​ قرار دارد که همه کس اش مرده​اند, جز دخترش شهربانو که با او به صحرا بوده است و جز پسرش تيمور که در گناباد به سربازی رفته است.
    در "عقيل, عقيل" اين پدر است که پسر را گم کرده است ؛ اما در واقع تيمور تنها پسر عقيل نيست که همه کس و کار اوست پس باز هم عقيل پدر گم کرده​ای بيش نيست.
    پس از آن " از خم چنبر" را منتشر می​کند که بسياری معتقدند: موضوع يا ماجرا در اين داستان اهميت ندارد, اثر ديگری که از دولت​آبادی منتشر می​شود "ديدار بلوچ" سفرنامه کوتاهی است, که شرح سفری است که دولت​آبادی به زاهدان و آن حدود داشته است. سفرنامه از مشاهدات دولت​آبادی از زاهدان آغاز می​شود و بعد همراه راوی به ميرجاوه و زابل هم سری می​زنيم. که در اين اثر برخی افکار و روحياتی که دولت​آبادی در جابه​جای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستان​هايش بروز داده است, در اين اثر نمودی آشکار و مستقيم پيدا می​کند.
    اثر بعدی او "جای خالی سلوچ است" رمان جای خالی سلوچ با غيبت سلوچ, با جای خالی او آغاز می​شود, پدر نقطه اتکاء و اطمينان خانواده، ناگهان نيست شده يا از بين رفته است.
    اثر بعدی دولت​آبادی "کليدر" است, رمانی در ستايش کار و زندگی و طبيعت، که خود دولت​آبادی بارها گفته است "ديگر گمان نکنم که نيرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کامل​تر از کليدر بکنم.
    کليدر از جهت کمی و کيفی، کامل​ترين کاری است که من تصور می​کرده​ام که بتوانم و شايد بشود, گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زيادتر است.
    کليدر, يک رمان عظيم روستايی است در ۱۰ جلد و بالغ بر ۳ هزار صفحه که او بيش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است و حجيم​ترين رمان فارسی به شمار می​رود ؛ البته گمان نمی​رود که دوباره چنين حادثه​ای تکرار شود, با زبانی فخيم و حماسی و بيش از شصت شخصيت که جملگی تمام و کمال پرداخته شده​اند.اثر بعدی او سلوک است که جنجال​های بسياری را به پا کرد.
    سلوک، حديث نفس هم هست, حديث نفس يک نويسنده و اين نويسنده فقط محمود دولت​آبادی نيست,

    جایزه نوبل ادبیات

    دولت‌آبادی روز 16 مهر ( فاش ساخت که برای سال‌های متمادی نامزد جایزه نوبل در رشته ادبیات بوده است. حتی یک بار قرار بوده است این جایزه به وی تعلق گیرد، اما به دلایلی جایزه به نویسنده زن اهل آفریقای جنوبی رسید( به نقل از سايت انجمن عمومي كتابخانه هاي سبزوار)
    كتابنامه:

    شبنامه ققنوس
    - نه شب (1341)
    - ادبار (1347)
    - پای گلدسته امامزاده (1347)
    - هجرت سلیمان (1347)
    - سایه های خسته و بیابانی (1347)
    - لایه های بیابانی (1347)
    - سفر
    - اوسنه بابا سبحان
    - باشبيرو
    - گاواره بان
    - مرد (1353)
    - عقیل عقیل
    - خم چنبر
    - دیدار بلوچ (سفرنامه)
    - جای خالی سلوچ
    - کلیدر
    - روزگار سپری شده مردم سالخورده
    آهوي بخت من گزل( براي نوجوانان)

    - سلوک( به نقل از سايت جشن كتاب)
    تنگنا( اخيرا منتشر شده)
    خانه آخر
    روز و شب يوسف
    يك زندگي كوچك

    آن ماديان سرخ

  12. #162
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    عباس معروفی به سال ۱۳۳۶ خورشیدی در تهران متولد شد. فارغ التحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته هنرهای دراماتیک است و حدود یازده سال معلم ادبیات در دبیرستان‌های تهران بوده‌است.
    نخستین مجموعه داستان او با نام «روبه روی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستان‌های او در برخی مطبوعات به چاپ می‌رسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش به عنوان نویسنده تثبیت شد.
    در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایه گذاری کرد و بطور جدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد.
    معروفی در پی توقیف «گردون» معروفی او به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت. اما پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ مدتی به عنوان مدیر یک هتل کار کرد و پس از آن «خانه هنر و ادبیات هدایت» را که کتابفروشی بزرگی است در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد. و کلاس‌های داستان نویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد و در حال حاضر از طریق این کارها روزگار می‌گذراند.
    تازه ترین اثر چاپ شده معروفی، «فریدون سه پسر داشت» نام دارد و اکنون مشغول نوشتن رمانی است با نام «تماما مخصوص». >
    وی اکنون در برلین زندگی می‌کند.
    شيوه نگارش او در كتب سال بلوا.. سمفوني مردگان و پيكر فرهاد بي شباهت به رآليسم جادويي نيست.

    آثار
    رمان
    سمفونی مردگان (۱۳۶۸)
    سال بلوا (۱۳۷۱)
    پیکر فرهاد
    فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)
    مجموعه داستان
    پیش روی آفتاب (۱ ۳۵۹)
    آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)
    عطر یاس (۱۳۷۱)
    دریاروندگان جزیره آبی‌تر (۱۳۸۲)
    آن شصت هزار، آن شصت نفر
    ساير مشخصات
    نمایشنامه
    تا کجا با منی (۶۲-۱۳۶۱)
    ورگ (۱۳۶۵)
    دلی بای و آهو (۱۳۶۶)
    آونگ خاطره‌های ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)
    مجله
    مجله ادبی گردون
    جوایز
    جایزه«بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ»
    ۲۰۰۱، ( به نقل از ويكي پديا- سايت عباس معروفي)

  13. #163
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    Yu Gi OH پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا متولد شده‌است. پدر وی نظامی بود و به همین دلیل او در سال‌های جوانی در شهرهای مختلف ایران زندگی کرده بود. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس می‌خواند و شاگرد هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده‌است.
    او لیسانس آموزش ابتدایی دارد. وی سال‌ها در شهر شیراز به کودکان عقب‌مانده ذهنی آموزش می‌داد. در حال حاضر او بازنشسته شده‌است و در شیراز زندگی می‌کند. خسروی متأهل است و سه فرزند دارد.
    آثار ابوتراب خسروي با مضاميني گاها سوررئال، با تكيه بر ويژگيهاي رمان‌هاي پست مدرن قابليت كنكاش دارد.او مثل هيچ‌كس نمي‌نويسد و بر ادبيات كهن احاطه دارد. در آثار خسروي زبان ويژه يي را كه تمايل به باستان گرايي، كهن الگويي و بازگشت به زبان متون مقدس دارد، مي بينيم. گفت وگوي متن هاي گوناگون و بينامتنيت در آثار خسروي ديده مي شود. نوشته هاي خسروي بوي رويا و اسطوره مي دهند و به همين دليل همه زماني و همه مكاني اند. زمان در اين آثار مي شكند. آثار خسروي انسان را به درنگ، انديشيدن و استغراق در واژه ها دعوت مي كند. موضوعاتي مثل هستي، مرگ، عشق و انسان كه با استحاله هاي پي در پي در آثار وي وجود دارند از موضوعات اصلي كارهاي اوست. كلمه، كليدواژه اصلي آثار ابوتراب خسروي است. «كلمه» در آثار خسروي اصالت دارد.


    آثار:
    هاویه (۱۳۷۰) مجموعه داستان
    دیوان سومنات (۱۳۷۷) مجموعه داستان
    اسفار کاتبان (۱۳۷۹) رمان، برنده جایزه مهرگان ادب و برنده جايزه كتاب سال 79
    رود راوی (۱۳۸۲) رمان، برنده بهترین رمان در دوره چهارم جایزه هوشنگ گلشیری
    ملکان عذاب (در دست انتشار) رمان
    كتاب ويران (مجموعه داستان )در دست انتشار توسط نشر چشمه
    حاشيه‌اي بر مباني داستانمقالاتي در خصوص تئوري‌هاي داستان با تكيه بر مقوله داستان ايراني-(در حال نگارش)( ويكي پديا- سايت يوسف عليخاني و..)

  14. #164
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان


    اميرحسين چهل‌تن در نهم مهر 1335 در تهران متولد شده است. در رشته‌ي مهندسي برق تحصيل كرده و در بيست سالگي نخستين مجموعه داستانش، "صيغه" (1355) را منتشر كرد.

    آثار ديگر او عبارتند از:
    مجموعه داستان "دخيل بر پنجره‌ي فولاد"، 1357
    رمان "روضه‌ي قاسم"، 1362 (خروج از چاپخانه در 1381)
    رمان "تالار آئينه"، 1370
    مجموعه داستان "ديگر كسي صدايم نزد"، 1371
    مجموعه داستان "چيزي به فردا نمانده است"، 1377
    رمان "مهر گياه"، 1377
    رمان "تهران شهر بي‌آسمان"، 1380
    رمان "عشق و بانوي ناتمام"، 1381
    مجموعه داستان "ساعت پنج براي مردن دير است"
    1381 ( به نقل از سايت سخن)
    ویرایش توسط manusha : 06-05-2008 در ساعت 09:51 PM

  15. #165
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : بیوگرافی نویسندگان



    میترا الیاتی متولد 1329 و ساكن سعادت آباد تهران است.( اينوبذارين به حساب اطلاعات شخصي خودم!)او كه سال هاي چندي را هم در خارج از كشور زيسته است تعدادي از داستان هاي خود را به موضوع زندگي در غربت اختصاص داده است.
    مادمازل کتی و چند داستان دیگر، اولین مجموعه داستان میترا الیاتی در سال 1380توسط انتشارات چشمه منتشر شد. این کتاب از سوی منتقدین ادبی مورد توجه بسیاری قرارگرفت و جوایزی مختلفی همچون: جایزه اولین مجموعه داستان سال 81 «بنیادگلشیری»، و جایزه‌ی کتاب سال «خانه‌ی داستان»، را از آن خود کرد.
    مجموعه داستان مادمازل کتی شامل 7 داستان کوتاه است که بهچاپ سوم رسیده.
    میترا الیاتی علاوه بر داستا‌‌‌ننویسی تاکنون داوری چندجشنواره‌ی داستان‌کوتاه کشوری از جمله: داوری داستان‌های برتراصفهان/ مشهد/ خرمآباد/ گرگان... را بعهده داشته. همچنین داور مرحله اول چهارمین دوره‌ی جایزه‌یبنیاد گلشیری در سال 83 و داور بخش نخست و بخش نهایی پنجمین دوره‌ی جایزه یبنیاد هوشنگ گلشیری در سال 84 ( در بخش مجموعه داستان) و داور اولین دوره‌ی جایزه ادبی روزی روزگاری در سال 85، و داور نهایی برترین داستان‌های علمی تخیلی و فانتزی سال 1385و همچنین داور نهایی ششمین دوره‌ي جايزه‌ی داستان‌نويسي صادق هدايت، در سال 86 است.
    سخنرانی در باره‌ی مقوله «خودسانسوری در ادبیات زنان»، در کشورهای سوئد، آلمان و فرانسه از دیگر فعالیت‌های این نویسنده است.
    دومین مجموعه داستان او تحت عنوان« کافه پری دریایی»/ نشر چشمه/ سال 86، اکنون در انتظار مجوز چاپ است.
    این نویسنده، در حال حاضر، سردبیر مجله‌ی ادبی اینترنتی «جن و پری» است. ( به نقل از مجله ادبي جن وپري)
    ویرایش توسط manusha : 06-05-2008 در ساعت 09:42 PM

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ