Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 16 نخستنخست 123412 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 226

موضوع: معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

  1. #16
    tensho
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان



    سنت اگزوپری . آنتوان دو


    سنت اگزوپری، آنتوان دو Saint-Exupery, Antoine de داستان‌نویس فرانسوی (1900-1944) سنت‌اگزوپری در شهر لیون Lyon و در خانواده‌ای اصیل، زاده شد، پدر خود را در کودکی از دست داد، در 1914 برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. آنتوان به هنگام تحصیل به شعر و در عین حال به امور فنی شوق فراوان نشان می‌داد. در 1917 به فرانسه بازگشت تا به مدرسه نیروی دریایی وارد شود و با آنکه در امتحانات ورودی پذیرفته شد، در قسمت شفاهی مردود گشت. پس به مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته معماری وارد شد، اما به هنگام خدمت نظام وظیفه در استراسبورگ به نیروی هوایی ارتش پیوست و شغل خلبانی را برای آینده خویش برگزید و سالها در راههای هوایی فرانسه-افریقا و فرانسه-امریکای جنوبی پرواز کرد. در 1923 پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان بود که نویسندگی را آغاز کرد. سنت اگزوپری جوان به دختر زیبایی دل بسته بود که خانواده دختر به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانه‌ای از این عشق را در اولین اثرش به نام "پیک جنوب" Courrier Sud (1929) می‌توان دید. داستان پیک جنوب از یکی از پروازهای سنت‌اگزوپری الهام گرفته است که در آن خلبان به سبب خرابی دستگاه هواپیما به فرود اضطراری تن در می‌دهد و دچار حوادث خطرناک می‌گردد. داستان با استقبال بسیار روبرو گشت، اما شهرت نویسنده با انتشار داستان "پرواز شبانه" Vol de Nuit آغاز شد که با مقدمه‌ای از آندره ژید در 1931انتشار یافت و موفقیت قابل ملاحظه‌ای به دست آورد. حوادث داستان در امریکای جنوبی می‌گذرد و نمودار خطرهایی است که خلبان در طی توفانی سهمگین با آن روبرو می‌‌گردد و همه کوشش خود را در راه انجام وظیفه به کار می‌برد. پرواز شبانه داستانی است در ستایش انسان و صداقت او در به پایان رساندن مسئولیت اجتماعی و آگاهی دادن از احساس و ندای درون آدمی. این داستان برنده جایزه "فمینا" گشت. سنت‌اگزوپری در طی یکی از پروازهایش که با سمت خبرنگار جنگی به اسپانیا رفته بود، مجروح گشت و ماهها در نیویورک دوران نقاهت را گذراند. در این دوره "زمین انسانها" Terre des Hommes را نوشت که در 1938 منتشر شد. نویسنده در این اثر نشان می‌دهد که چگونه انسانی که در فضای بی‌پایان خود را تنها می‌یابد، هر کوه، هر دره و هر خانه را مصاحبی می‌انگارد که درواقع نیز نمی‌داند دوست است یا دشمن. سنت‌ اگزوپری در این داستان تجربه غم‌انگیز زندگی را با تحلیلی درونی آمیخته است که از طراوت ولطف فراوان سرشار است. زمین انسانها به دریافت جایزه بزرگ آکادمی فرانسه نایل آمد. سنت‌اگزوپری که به هنگام جنگ خلبان جنگی شده بود، پس از سقوط فرانسه، به امریکا گریخت و در 1942 حوادث زندگی خود را به صورت داستان "خلبان جنگ" Pilore de guerre منتشر کرد که گزارشی بود از ناامیدی‌ها و واکنشهای روحی خلبانی در برابر خطرهای مرگ و اندیشه‌ها و القای شهامت و پایداری. اثر کوچکی که در امریکا نوشته شده بود به نام "نامه به یک گروگان" Letter a un otage در 1943 منتشر شد. حوادث این داستان در 1940 به هنگامی می‌گذرد که نویسنده از لیسبون، پایتخت پرتغال، پرواز می‌کند و آخرین نگاهش را به اروپای تاریک که درچنگال بمب و دیوانگی اسیر است، می‌افکند. به چشم او حتی کشورهایی چون پرتغال که ظاهراً از جنگ برکنار است، غمزده‌تر از کشورهای مورد تهدید یا ویران شده به نظر می‌آید و با آنکه مردمش آسایشی دارند، همه چیز در شبحی غم‌انگیز فرورفته است. در 1943 شاهکار سنت‌اگزوپری به نام "شازده کوچولو" Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شنهای صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است. خرابی دستگاه هواپیما خلبان را به فرود اجباری در دل افریقا وامی‌دارد و از میان هزاران ساکن منطقه؛ پسربچه‌ای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه می‌کند. پسربچه‌ای که اصلاً به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسشهایی را مطرح می‌کند که خود موضوع داستان قرار می‌گیرد. شازده کوچولو از کتابهای کم‌نظیر برای کودکان و شاهکاری جاویدان است که در آن تصویرهای ذهنی با عمق فلسفی آمیخته است. سنت اگزوپری در 1944 در جریان مأموریتی که برفراز خاک فرانسه انجام می‌داد، ناپدید گشت. چهار سال پس از مرگش"ارگ" Citadelle از او انتشار یافت و چنانکه خود نویسنده در آن اظهار کرده بود، اثری ناتمام است که هرگز پایان نمی‌پذیرد. این اثر شامل مجموعه یادداشتهایی است که سنت اگزوپری از تجربه‌ها و اندیشه‌های زندگی خود بر جای گذارده است.
    سنت اگزوپری، نویسنده‌ای شاعر و مخترعی با استعداد و مردی متفکر است. در آثار او که همه حاکی از تجربه‌های شخصی است، تخیلهای نویسنده‌ای انساندوست دیده می‌شود که در دنیای وجدان و اخلاق به سر می‌برد و فلسفه‌اش را از عالم عینی و واقعی بیرون می‌کشد. شخصیت پرجاذبه سنت اگزوپری که نمونه واقعی بلندی طبع و شهامت اخلاقی بود، پس از مرگش ارزش افسانه‌ای یافت و آثارش در شمار پرخواننده‌ترین آثار قرار گرفت.





  2. #17
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    هاروکی موراکامی

    زمینه فعالیت نویسنده، داستان نویس تولد ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹
    کیوتو ، ژاپن ملیت ژاپنی کارهای برجسته کافکا در ساحل وب‌گاه رسمی موراکامی


    نویسنده برجسته ژاپنی و خالق رمان کافکا در ساحل




    موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته خودش در آوریل سال ۱۹۷۴ در هنگام تماشای یک مسابقه بیسبال، ایده اولین کتاب‌اش به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در همان سال یک بار جاز در کوکوبونجی توکیو گشود. در سال ۱۹۷۹ اولین رمانش به آواز باد گوش بسپار منتشر شد و در همان سال جایزه نویسنده جدید گونزو را دریافت کرد و در سال ۱۹۸۰ رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۱ بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه حرفه ای خودش کرد. در سال ۱۹۸۲، رمان تعقیب گوسفند وحشی از او منتشر شد که در همان سال جایزه ادبی نوما را دریافت کرد.
    در اکتبر ۱۹۸۴ به به شهر کوچک فوجیتساوا در نزدیکی کیوتو نقل مکان کرد و در سال ۱۹۸۵ به سنداگایا. در سال ۱۹۸۵، کتاب سرزمین عجیایب و پایان جهان را منتشر کرد که جایزه جونیچی را گرفت.
    رمان جنگل نروژی در سال ۱۹۸۷ از موراکامی منتشر شد. در سال ۱۹۹۱ به پرینستون نقل مکان کرد و در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت. در سال ۱۹۹۳ به شهر سانتا آنا در ایالت کالیفرنیا رفت و در دانشگاه هاوارد تفت به تدریس مشغول شد. او در سال ۱۹۹۶ جایزه یومیوری را گرفت و در سال ۱۹۹۷ رمان زیرزمینی را منتشر کرد. در سال ۲۰۰۱ به ژاپن بازگشت.



    رمان ها

    فارسی Japanese سال نام سال نام
    به آواز باد گوش بسپار
    風の歌を聴け
    Kaze no uta o kike
    پینبال، ۱۹۷۳
    1973年のピンボール
    1973-nen no pinbōru
    تعقیب گوسفند وحشی
    羊をめぐる冒険
    Hitsuji o meguru bōken
    سرزمین عجایب و پایان جهان
    世界の終りとハードボイルド・ワン ーランド
    Sekai no owari to hādoboirudo wandārando
    جنگل نروژی
    ノルウェイの森
    Noruwei no mori
    رقص رقص رقص
    ダンス・ダンス・ダンス
    Dansu dansu dansu
    جنوب مرز، غرب خورشید
    国境の南、太陽の西
    Kokkyō no minami, taiyō no nishi
    سرگذشتنامه پرندگان بادپرواز
    ねじまき鳥クロニクル
    Nejimaki-dori kuronikuru
    دلدار اسپوتنیک
    スプートニクの恋人
    Supūtoniku no koibito 200۷ کافکا در ساحل (انتشارات کاروان، ترجمه گیتا گرکانی)
    海辺のカフカ
    Umibe no Kafuka
    بعد از تاریکی
    アフターダーク
    Afutā Dāku
    مجموعه داستان اسرارآمیز توکیو


    東京奇譚集
    Tōkyō Kitanshū
    مجموعه داستان ها

    =| 野球場
    "Yakyūjō"
    سال نام ژاپنی نام انگلیسی 1980 中国行きのスロウ・ボート
    "Chūgoku-yuki no surou bōto" "A Slow Boat to China" 貧乏な叔母さんの話
    "Binbō na obasan no hanashi" "A 'Poor Aunt' Story" 1981 ニューヨーク炭鉱の悲劇
    "Nyū Yōku tankō no higeki" スパゲティーの年に
    "Supagetī no nen ni" 四月のある晴れた朝に100パーセント 女の子に出会うことについて
    "Shigatsu no aru hareta asa ni 100-paasento no onna no ko ni deau koto ni tsuite" "On Seeing the 100% Perfect Girl One Beautiful April Morning" かいつぶり
    "Kaitsuburi" "Dabchick" カンガルー日和
    "Kangarū-biyori" " روز حسابی برای کانگوروها - جشن کتاب شماره ۲" カンガルー通信
    "Kangarū tsūshin" "The Kangaroo Communique" 1982 午後の最後の芝生
    "Gogo no saigo no shibafu" 1983
    "Kagami" "The Mirror" とんがり焼の盛衰
    "Tongari-yaki no seisui" "The Rise and Fall of Sharpie Cakes" 螢
    "Hotaru" "Firefly" 納屋を焼く
    "Naya wo yaku" "Barn Burning" "Crabs" Blind Willow, Sleeping Woman 嘔吐1979
    "Ōto 1979" "Nausea 1979" ハンティング・ナイフ
    "Hantingu naifu" "Hunting Knife" 踊る小人
    "Odoru kobito" "The Dancing Dwarf" レーダーホーゼン
    "Rēdāhōzen" "Lederhosen" パン屋再襲撃
    "Panya saishūgeki" "The Second Bakery Attack" 象の消滅
    "Zō no shōmetsu" "The Elephant Vanishes" ファミリー・アフェア
    "Famirī afea" "A Family Affair" ローマ帝国の崩壊・一八八一年のイ ディアン蜂起・ヒットラーのポーラ ド侵入・そして強風世界
    "Rōma-teikoku no hōkai・1881-nen no indian hōki・Hittorā no pōrando shinnyū・soshite kyōfū sekai" "The Fall of the Roman Empire, the 1881 Indian Uprising, Hitler's Invasion of Poland, and the Realm of Raging Winds" ねじまき鳥と火曜日の女たち
    "Nejimaki-dori to kayōbi no onnatachi" "The Wind-up Bird And Tuesday's Women" 1989 眠り
    "Nemuri" TVピープルの逆襲
    "TV pīpuru no gyakushū" "TV People" 飛行機―あるいは彼はいかにして詩 読むようにひとりごとを言ったか
    "Hikōki-arui wa kare wa ika ni shite shi wo yomu yō ni hitorigoto wo itta ka" "Aeroplane: Or, How He Talked to Himself as if Reciting Poetry" 我らの時代のフォークロア―高度資 主義前史
    "Warera no jidai no fōkuroa-kōdo shihonshugi zenshi" "A Folklore for My Generation: A Prehistory of Late-Stage Capitalism" トニー滝谷
    "Tonī Takitani" 沈黙
    "Chinmoku" "The Silence" 緑色の獣
    "Midori-iro no kemono" "The Little Green Monster" 氷男
    "Kōri otoko" "The Ice Man" 人喰い猫
    "Hito-kui neko" "Man-Eating Cats" 1995 めくらやなぎと、眠る女
    "Mekurayanagi to, nemuru onna" 七番目の男
    "Nanabanme no otoko" "The Seventh Man" UFOが釧路に降りる
    "UFO ga kushiro ni oriru" "UFO in Kushiro" アイロンのある風景
    "Airon no aru fūkei" "Landscape with Flatiron" 神の子どもたちはみな踊る
    "Kami no kodomotachi wa mina odoru" "All God's Children Can Dance" タイランド
    "Tairando" "Thailand" かえるくん、東京を救う
    "Kaeru-kun, Tōkyō wo sukū" "Super-Frog Saves Tokyo" 蜂蜜パイ
    "Hachimitsu pai" バースデイ・ガール
    "Bāsudei gāru" "Birthday Girl" 偶然の旅人
    "Gūzen no tabibito" ハナレイ・ベイ
    "Hanarei Bei" "Hanalei Bay" どこであれそれが見つかりそうな場 で
    "Doko de are sore ga mitsukarisō na basho de" "Where I'm Likely to Find It" 日々移動する腎臓のかたちをした石
    "Hibi idō suru jinzō no katachi wo shita ishi" "The Kidney-Shaped Stone That Moves Every Day" 品川猿
    "Shinagawa saru" "A Shinagawa Monkey"
    ویرایش توسط rezaee : 05-02-2008 در ساعت 11:08 PM

  3. #18
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان





    جبران خلیل جبران (۶ ژانویه ۱۸۸۳ - ۱۰ آوریل ۱۹۳۱) زاده بشرّی لبنان از نویسندگان سرشناس لبنان و آمریکا و خالق اثر بسیار مهم و مشهور پیامبر است.



    دوران کودکی

    او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که کامله نام داشت. مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام پیتر، شش سال بزرگ‌تر از خودش، و دو خواهر کوچکتر به نام‌های ماریانه و سلطانه داشت که در تمام عمرش به آن‌ها وابسته بود. از آنجا که جبران در فقر بزرگ می‌شد، از تحصیلات رسمی بی بهره ماند و آموزش‌هایش محدود به ملاقات‌های منظم با یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبان‌های سوری و عربی آشنا کرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به علت عدم پرداخت مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی تمام اموالشان را ضبط و خانواده را آواره کرد. سرانجام مادر جبران تصمیم گرفت با خانواده اش به امریکا کوچ کند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگی با مادر، برادر و دو خواهرش لبنان را ترک و به ایالات متحده آمریکا رفت و در بوستون ساکن شد. وی در بوستون به مدرسه رفت، در مدرسه، اشتباهی در ثبت نام، نام او را برای همیشه تغییر داد و به کهلیل جبران Kahlil Gibran تبدیل کرد که علی رغم تلاش‌هایش برای بازیابی نام کاملش، تا پایان عمرش بر جا ماند. جبران در سال ۱۸۹۶ با فرد هلند دی ملاقات کرد و از آن به بعد وارد مسیر هنر شد. دی جبران را با اساطیر یونان، ادبیات جهان، نوشته‌های معاصر و عکاسی آشنا کرد.

    بازگشت به لبنان

    همچنین دختر جوانی به نام «ژوزفین پی بادی» که ثروت سرشاری از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت این نوجوان بست و در رشد و کمال او بسیار موثر واقع شد. وی در آمریکا به نگارگری پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهای عالی در پاریس شد و مدت سه سال زیر نظر تندیسگر معروف «اگوست رودن» درس خواند. رودن برای جبران آینده درخشان و تابناکی را پیشبینی نمود. زنان دیگری نیز بعدها در زندگی جبران ظاهر شدند که از همه مهم‌تر خانم «مری هسکل» و «شارلوت تیلر» است. این دو زن اخیر بخصوص خانم هسکل شاید بیشترین تأثیر را در زندگی فرهنگی و هنری و حتی اقتصادی جبران داشته‌اند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در آمریکا به شوق زادگاه و عشق به آشنایی با زبان و فرهنگ بومی خویش به وطن بازگشت. جبران که به کمک فرد هلند دی کم کم وارد حلقه بوستونی‌ها شده بود و شهرت کوچکی به هم زده بود، با نظر خانواده اش تصمیم گرفت به لبنان برگردد تا تحصیلاتش را به پایان برساند و عربی بیاموزد. جبران در سال ۱۸۹۸ وارد بیروت شد و به «مدرسه الحکمه» رفت. جبران در این دوره کتاب مقدس را به زبان عربی خواند و با دوستش یوسف حواییک، مجله‌ای به نام «المناره» منتشر کرد که حاوی نوشته‌های آن دو و نقاشی‌های جبران بود.

    مرگ در خانواده و بازگشت به ایالات متحده

    جبران دانشگاه را در سال ۱۹۰۲ تمام کرد. زبان‌های عربی و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسیده بود. در این هنگام رابطه اش با پدرش قطع شد و از او جدا شد و زندگی محقر و فقیرانه‌ای را از سر گرفت. در همان هنگام شنید که برادر ناتنی اش سل گرفته، خواهرش سلطانه مشکل روده‌ای دارد و مادرش گرفتار سرطان است. با شنیدن خبر بیماری هولناک سلطانه، جبران در ماه مارس ۱۹۰۲ لبنان را ترک کرد. اما دیر رسید و سلطانه در چهارده سالگی در گذشته بود. در همان سال، پیتر به بیماری سل و مادرش به سرطان درگذشتند.
    خلیل جبران بعد از پایان تحصیلاتش در فرانسه دوباره وارد آمریکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگی کرد.

    نویسندگی

    جبران از همان ایام نوجوانی به میدان هنر و شعر و نویسندگی قدم نهاد. در پانزده سالگی مدیر مجله «الحقیقة» شد و در شانزده سالگی نخستین شعرش در روزنامهٔ جبل به طبع رسید و در هفده سالگی به طراحی چهرهٔ بزرگانی چون عطار و ابن سینا و ابن خلدون و برخی دیگر از حکما و نویسندگان پیشین دست زد و پس از پایان تحصیلات رسمی خود برای تکمیل هنر نقاشی به پاریس رفت و طی دو سال اقامت در فرانسه ضمن آشنایی با مکاتب گوناگون هنر نقاشی کتابی با عنوان الارواح المتمردة (روانهای سرکش) نوشت و در بیروت به طبع رساند.
    این کتاب که فریاد هم میهنان مظلوم او و در سطح وسیعتر فریاد همهٔ انسان‌های مظلوم بود، دولت عثمانی را سخت مضطرب کرد. کشیشان بر کتابش تهمت‌های ناروا نهادند و روزی در میدان عمومی شهر انبوهی از این کتاب را به آتش کشیدند و حکومت وقت بازگشت او را به وطن ممنوع کرد.
    در این حال اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بیماری مادر به او رسید و او علیرغم منع سیاسی به میهن بازگشت. پس از دو سال اقامت در وطن باز سفری به پاریس کرد تا از هنرمندان آن دیار بخصوص رودن، لطائف فنون صورتگری را بیاموزد. در این سفر جبران با بزرگانی چون روستاند، دبوسی و مترلینگ آشنا شد و از ذوق و اندیشهٔ آنان بهره‌های فراوان برد. در آن روزگار دفتر نقاشی رودن کعبه‌ آمال هنرجویان جهان بود و جبران مدتی در آن دفتر در کنار آموختن لطائف هنر نقاشی، شیوهٔ نگاه هنرمندانه را نیز از او بیاموخت و رودن چون شعر و نقاشی را در جبران به کمال یافت او را با ویلیام بلیک، شاعر و نقاش شهودی انگیس در قرن هجدهم بیشتر آشنا کرد. و معروف است که او را ویلیام بلیک قرن خواند. جبران وقتی اولین کتاب نقاشیهای بلیک را خرید چون درویشی که به گنج رسیده باشد. به چنان وجد و نشاط و شادی و مستی رسید که از بیخودی در پوست نمی‌گنجید، گوئی در غربتگاه این عالم دوستی دیرین و آشنایی محرم یافته‌است.
    در سال ۱۹۱۰ جبران بار دیگر به آمریکا رفت و در نیویورک در خیابان دهم دفتری تأسیس کرد که سالها مجمع نویسندگان و شاعران و هنرمندان عرب و دوستان و شیفتگان آمریکایی او بود. بهترین و پخته‌ترین آثار شعری و نقاشی او در این دوران بیست و یک ساله‌ اقامت در آمریکا شکل گرفت و به صورت کتابها و نمایشگاههای متعدد به جهانیان عرضه شد و جبران را در زمانی کوتاه به اوج شهرت و محبوبیت رسانید.
    از جبران مجموعا ۱۶ کتاب به زبان‌های عربی و انگلیسی بر جا مانده‌است که نام‌های آنها به ترتیب سال انتشار عبارت‌اند از:
    الف - به زبان عربی:
    ۱. موسیقی (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. اشک و لبخند ۵. بالهای شکسته ۶. کاروان‌ها و توفان‌ها ۷. نوگفته‌ها و نکته‌ها
    ب - به زبان انگلیسی:
    ۸. دیوانه ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. پیشتاز ۱۲. خدایان زمین ۱۳. سرگردان ۱۴. مسیح، فرزند انسان ۱۵. پیامبر ۱۶. باغ پیامبر (انتشارات کاروان)
    تا چندین سال پیش، برخی از آثار جبران به صورت پراکنده به فارسی ترجمه شده بودند، به گونه‌ای که بعضی از کتاب‌های او (مانند پیامبر) بیش از بیست ترجمهٔ فارسی دارد، اما برخی از کتاب‌هایش به فارسی ترجمه نشده بود. از بهترین و پرفروش ترین ترجمه‌های «پیامبر» می‌توان ترجمهٔ نجف دریابندری را نام برد.
    چندی پیش، ترجمهٔ مجموعه کامل آثار جبران خلیل جبران به فارسی (۱۶ کتاب در ۱۲ مجلد) با ترجمهٔ مهدی سرحدی توسط نشر کلیدر منتشر شد.
    از نکات قابل توجه در ترجمه و انتشار آثار جبران در ایران آن است که در سال‌های اخیر، عده‌ای بی‌توجه به عناوین اصلی کتاب‌های جبران، گزیده‌ها و برگرفته‌هایی از آنها را با نام‌ها و عنوان‌های متفرقه، ترجمه و چاپ کرده‌اند که این کار بیشتر به نوعی «کتاب سازی» شبیه‌است و برخی ازعلاقه‌مندان به آثار جبران را نیز با مشکل مواجه کرده‌است، زیرا بسیاری از آنان عنوان‌های اصلی کتب را نمی‌دانند.
    در سال ۱۹۳۱ ندایی آسمانی جبران را به بازگشت فراخواند. سفینه‌ای از عالم غیب در رسید و جان شیفته‌ او را در ساحل فراق برگرفت و روانه‌ دریای وصال کرد و جسم شریفش را نیز که تنگ‌چشمان دور از مسیح شایسته‌ دفن در جوار کلیسا نمی‌دیدند بنابر وصیت جبران سفینه‌ دیگری به زادگاهش بازآورد و به خاک البشری محبوبش سپرد.

  4. #19
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان


    سردیسی از هومر در موزه لوور. این سردیس یک کپی رومی (در سده دوم) از روی پیکره اصلی یونانی مربوط به سده دوم پ.م. است.


    هومِر (در یونانی: Ὅμηρος هُمرُس) شاعر و داستانسرای یونانی است. وی احتمالاً در حدود سال ۸۰۰(بعضی این تاریخ را 2000 سال ذکر کرده) پیش از میلاد می‌زیسته‌است. این تنها چیزی است که درباره هومر میدانیم. تنها آثار به جای مانده از وی، دو گلچين شعر به نامهای ایلیاد و ادیسه است. همه ی آنچه که ما درباره تاریخ و افسانه‌های یونان باستان می‌دانیم از موضوعهای همین شعرها گرفته شده‌است. ایلیاد داستان جنگ تروا را تعریف می‌کند. اُدیسه، سرگذشت ماجراهایی را که ادیسوس قهرمان یونان، هنگام بازگشت از جنگ به سوی منزل با آنها روبرو گردید، بازگو می‌کند.
    زندگي او را در قرن نهم ق . م. نوشته اند. وي در پایان زندگی با چشم نابينا در شهرها ميگشت و اشعار خود را برمردم ميخواند.
    گويند در پایان زندگی نابينا شد و از شهري به شهري ميرفت و اشعار رزمي خود را به نواي چنگ ميخواند

  5. #20
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    ایتالو کالوینو

    تصویر نویسنده در کتاب «عشقهای سخت»
    زمینه فعالیت نویسنده تولد ۱۵ اکتبر ۱۹۲۳
    سانتیاگو دِلاس وگاس، کوبا مرگ ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۵
    سیه‌نا، ایتالیا

    ایتالو کالوینو (به ایتالیایی: Italo Calvino) ‏ (۱۵ اکتبر ۱۹۲۳ - ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۵) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم است. بسیاری از آثار وی به زبان فارسی ترجمه شده‌است. او نویسنده، خبرنگار، منتقد و نظریه‌پرداز ایتالیایی است که در سال ۱۹۲۳ به دنیا آمد و فضای انتقادی آثارش باعث شده او را یکی از مهم ترین داستان نویس‌های ایتالیا در قرن بیستم بدانند.

    زندگی

    کالوینو در سانتیاگو دِلاس وگاس در کوبا به دنیا آمد پدر و مادرش هر دو گیاه‌شناس بودند و تأثیر آن‌ها در طبیعت‌گرایی آثار وی مشهود است[نیازمند منبع]. وی تا پنج سالگی در کوبا ماند، سپس به ایتالیا رفت و بیشتر زندگی خود را همان‌جا سپری کرد.
    کالوینو تا هجده سالگی در سان‌رمو ماند، سپس، در سال ۱۹۴۱ به تورین رفت. در سال ۱۹۴۳ به نهضت مقاومت ایتالیا و بریگاد گاریبالدی، و پس از آن بهحزب کمونیست ایتالیا پیوست،
    کالوینو در سال ۱۹۴۷ با نوشتن پایان‌نامه‌ای دربارهٔ جوزف کنراد در رشتهٔ ادبیات از دانشگاه تورین فارغ‌التحصیل شد، و سپس به همکاری با روزنامهٔ محلی حزب کمونیست لونیتا پرداخت. در همین سال، پس از انتشار کتاب راه لانهٔ عنکبوت با مضمون نهضت مقاومت که برای او جایزهٔ ریچنه را به ارمغان آورد، با برخی مشاهیر ادبی ایتالیا از قبیل ناتالیا گینزبرگ و الیو ویتورینی آشنا شد. او در این سال‌ها با مجلات کمونیستی مختلفی همکاری می‌کرد.
    کالوینو در سال ۱۹۵۰ به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد. یادداشت‌های این سفر در روزنامهٔ لونیتا چاپ شد و برای او جایزه به ارمغان آورد.[۱] در دههٔ پنجاه کالوینو به نوعی تخیل ادبی‌تر نزدیک به حکایت‌های پندآمیز گرایش پیدا کرد که در آن هجو اجتماعی و سیاسی با تفننی طنزآمیز همراه است. چند کتاب از جمله شوالیهٔ ناموجود و مورچهٔ آرژانتینی را منتشر کرد و با نشریات کمونیستی و مارکسیستی همکاری کرد، تا این که در سال ۱۹۵۷ به شکل غیرمنتظره‌ای از حزب کمونیست کناره‌گیری کرد و نامهٔ استعفایش در نشریهٔ «لونیتا» چاپ شد. کتاب بارون درخت‌نشین هم در همین سال منتشر شد.
    به رغم سخت‌گیری‌های موجود برای ورود بیگانگان متمایل به دیدگاه‌های کمونیست، توانست با دعوت بنیاد فورد به امریکا سفر کند و شش ماه آنجا بماند. کالوینو چهار ماه از این شش ماه را در نیویورک گذراند و به گفتهٔ خودش کاملاً تحت تأثیر دنیای جدید قرار گرفت. در این مدت با ایستر جودیت سینگر هم آشنا شد، که چند سال بعد در سفری به کوبا، در هاوانا با او ازدواج کرد. کالوینو در این سفر کوبا، به زادگاهش نیز رفت و با ارنستو چه گوارا هم دیدار کرد.
    کالوینو در طول دههٔ ۶۰ به همراه الیو ویتورینی نشریه ادبی منابو را منتشر کرد. از این دوره به بعد، کالوینو بی آن که از طنز دور شود و یا خوانش بسیار شخصی خود را از کلاسیک‌ها را منکر شده باشد، به داستان‌های مصور و علمی-تخیلی با ترکیب بندی شکل‌گرایانه روی آورد. در این زمینه می‌توان از «مارکو والدو»، «کمدی‌های کیهانی»، «کاخ سرنوشت‌های متقاطع» و «شهرهای نامرئی» نام برد. مرگ ویتورینی در سال ۱۹۶۶، روی کالوینو که یکی از معدود دوستان زندگیش را از دست داده بود تأثیر عمیقی گذاشت. پس از آن بود که سفرهای زیادی به پاریس داشت و با رولان بارت ملاقات کرد، و فعالیت‌هایی در زمینهٔ ادبیات کلاسیک در سوربن و دیگر دانشگاه‌های فرانسه انجام داد. به این ترتیب آثار چاپ شده از او در طول دههٔ هفتاد (از جمله «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری») چاشنی یا درون‌مایه‌ای از ادبیات کلاسیک دارند.
    ایتالو کالوینو در دهه ۱۹۶۰ به زادگاهش کوبا برگشت و در هاوانا با ارنستو چه‌گوارا دیدار کرد. این نویسنده در اواخر دهه ۱۹۶۰ به همراه ویتورینی نشریة معتبر منابو را منتشر کرد و عضویت در کارگاه داستان‌نویسی (اولیپو) را پذیرفت و از این طریق با (رمون کنو) نیز آشنایی شد.
    کالوینو از پایان همین دهه با حفظ سبک اصلی و طنز خاص خود روی به ادبیات علمی ـ تخیلی و فانتزی آورد داستان‌هایی چون مارکووالدو، کمدی‌های کیهانی و شهرهای نامریی را نوشت.
    کالوینو در طول حیات ادبی خود در ژانرهای گوناگونی قلم زده‌است، داستان کوتاه، رمان، مقاله و رساله علمی و ادبی نوشته و تحقیقات فراوانی کرده‌است مشخصه بارزِ نوشته‌های او از هر سنخی که باشد (کالوینویی) بودن آنهاست چرا که سبک و سیاق خاص او در تمامی آثارش به چشم می‌خورد.
    کالوینو نویسنده‌ای مبدع و نوآور است. خلاقیت او در قصه‌نویسی از موضوع داستان تا طرح و چگونگی پرداخت آن اعجاب‌آور است. رولان بارت او را با بورخس به دو خط موازی تشبیه کرده و از کالوینو به عنوان نویسنده پُست مدرن نام می‌برد. کالوینو نویسنده‌ای است که جایی چنان روشن همه‌چیز را به طنز می‌گیرد و جایی جهانی خلق می‌کند. سراسر ابهام و رمز و راز و از این رو بر غنای داستان می‌افزاید.
    شروع فوق‌العاده کتاب (اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری) گویای تسلط و توانایی او بر شیوه‌های داستان‌گویی مدرن است: (تو داری شروع به خواندن داستانِ جدید ایتالوکالوینو می‌کنی، آرام بگیر، حواست را جمع کن و ...) در دهه ۱۹۵۰ میلادی مطالعه بر روی افسانه‌های ایتالیایی را آغاز می‌کند که حاصل آن چاپ کتاب (افسانه‌های ایتالیایی) و همچنین تریلوژی معروف او: ویکنت شقه شده، شوالیه ناموجود، بارون درخت نشین اوج خلاقیت و پرواز فکری کالوینو در آثار تخیلی‌اش خواننده را حیران می‌کند. تسلط او در جمع مباحث علمی و جذابیت داستان‌نویسی راه‌ها و شیوه‌های نوین در چشم‌انداز ادبیات معاصر جهان خلق کرده‌است.
    اومبرتو اکو نویسنده و اندیشمند هموطن کالوینو در مقاله‌ای تحتِ عنوان (نقش روشنفکران) از کتاب بارون درخت‌نشین و پرسوناژ اصلی آن به عنوان یکی از کلیدهای مهم درک مسئولیت روشنفکران نام می‌برد. و مطالعه آثار کالوینو را به همه توصیه می‌کند. غالب آثار مهم این نویسنده به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.
    در سال ۱۹۸۱ نشان افتخار فرانسه به او اعطا شد.
    او بر اثر خونریزی مغزی در سیه‌نا چشم از جهان فرو بست.



    آثار

    داستانیغیر داستانی
    ویرایش توسط rezaee : 05-02-2008 در ساعت 11:22 PM

  6. #21
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    آنا آخماتووا

    آخماتووا در ۱۹۲۲ - پرتره از پتروف ودکین
    زمینه فعالیت شاعر. نویسنده. تولد ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹
    حوالی اودسا، روسیه. مرگ ۵ مارس ۱۹۶۶
    بیمارستان دٌمو ددوو در حوالی مسکو نام دیگر آنّا آندرییوا گارینکو ملیت روس سال‌های فعالیت ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۶ همسر یا شریک زندگی نیکولای گومیلیف (شاعر) (ازدواج ۱۹۱۰ - جدایی ۱۹۱۸)
    ولادمیر شی‌لی‌کو (باستان‌شناس) خیلی زود جدا شدند.
    نیکلای پونین (مورخ هنری) در ۱۹۵۳ در اردوگاه کار اجباری مرد. فرزندان لف گومیلیف والدین پدر:آندره گارن‌کو آرامگاه گورستان کوماروو لنین‌گراد گفتاورد «من در شعر رابطه‌ام را با زمان و زندگی نوین مردمم یافتم. خوشبختم از این‌که در این سال‌ها زندگی کرده‌ام و وقایعی را که نظیرشان در تاریخ یافت نمی‌شود، به چشم‌ دیده‌ام.»

    زندگی


    کودکی

    آنّا در ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹ (در گاه‌شماری رایج در آن زمان ۱۱ ژوئن) در بالشوی فانتان (فوارهٔ بزرگ) در نزدیکی بندر ادسا به دنیا آمد. جد مادری‌اش، احمدخان (احمد به روسی می‌شود آخمات)، از خان‌های تاتار و از نسل چنگیز بود. در آن زمان پدرش مهندس مکانیک کشتی بود و از نیروی دریایی بازنشسته شده بود. یک ساله بود که به همراه خانوادهٔ به تسارسکویو سلو، یا «روستای شاهی» نزدیک سن پترزبورگ نقل مکان کردند و او تا شانزده سالگی در همان جا زندگی کرد. تسارسکویو سلو همان جایی است که پوشکین، شاعر برجستهٔ روس، نیز جوانی‌اش را در آن گذرانده بود. این تقارن برای آنا الهام بخش بود و همیشه از آن سخن می‌گفت. در زندگی‌نامه‌ای به نام «مختصری از خودم» آخماتووا می‌نویسد:
    «نخستین خاطرات‌ام از تسارسکویه سلو این‌ها است: شکوه ِ سبز و مرطوب ِ پارک‌ها، مرتعی که ل‍‌‍له‌ام مرا به آن‌جا می‌برد، میدان ِ اسب‌دوانی با اسب‌های ِ ریزودرشت و رنگارنگی که در آن می‌تاختند، ایست‌گاه ِ قدیمی و چیزهای ِ دیگری که بعدها ذکرشان در چکامهٔ روستای ِ شاهی آمد.»
    خواندن را با کتاب الفبای تالستوی آموخت. در پنج سالگی سخن گفتن به فرانسه را یاد گرفت آن‌هم تنها با گوش دادن به درس‌هایی که خانم معلمی به بچه‌های بزرگ‌تر می‌داد. در مدرسه گرامر تسارسکویه نخستین شعر خود را، در یازده سالگی، ‌سرود. پدرش، آندره گارنکو، وقتی از زبان او شنید که می‌خواهد شاعر شود معلوم نیست چرا تصور کرد شاعر بدی خواهد شد برای همین به او اخطار داد که نام خانوادگی‌شان را با این شعرها خراب نکند. آنا هم به‌جای استفاده از نام خانوادگی پدرش از نام جد مادری‌اش آخماتووا استفاده کرد و نام‌اش از آن پس شد آنا آخماتووا. در ۱۹۰۵ پدر و مادرش از هم جدا شدند و مادر فرزندان‌اش را با خود ابتدا به اوپاتوریا برد و بعد از مدتی به کی‌یف رفتند و آنجا ساکن شدند. ۱۹۰۷ در کی‌یف، در دبیرستان فوندوکلی‌یفسکایا تحصیلات متوسطه را تمام کرد و همان‌جا به دانش‌گاه رفت. در دانشکده حقوق آموزشگاه عالی زنانه، حقوق خواند.

    ازدواج

    در سال ۱۹۱۰، در بیست و یک سالگی، با وجود مخالفت خانواده‌اش، با شاعری به نام نیکولای گومیلیف ازدواج کرد. «این ازدواج نتیجهٔ ِ عشق ِ یک‌طرفهٔ گومیلیوف و چند بار اقدم به خودکشی‌ی ِ او بود، از همین رو دیری نپایید.» به هر روی پس از ازدواج برای ماه‌عسل به پاریس رفتند و پس از بازگشت از پاریس، گومیلیوف برای مدتی به حبشه رفت و آخماتووا به سن‌پترزبورگ نقل مکان کرد و در آنجا برای ادامهٔ تحصیل به دانشگاه رایف رفت و به تحصیل تاریخ و ادبیات پرداخت. سال بعد با همسرش و چند شاعر دیگر گروه موسوم به «کارگاه شعر» را تشکیل دادند و مکتب آک‌مه‌ایسم را بنیان نهادند.

    آنّا آندرییونا آخماتووا و همسرش نیکولای گومیلیف و فرزندشان لف گومیلیف در ۱۹۱۳


    در این سال‌ها شعرهای او در نشریات مختلف منتشر شد. در ۱۹۱۲ ضمن سفری به شمال ایتالیا از جنوا، پیزا، فلورانس، بولونیا، پادووا، ونیز دیدن کرد. نخستین مجموعه اشعارش به نام «شامگاه» منتشر شد. «این کتاب و اثر بعدی و قرینه‌اش، باغ گل(۱۹۱۴)، که در میان منتقدان و عموم مردم توفیق بسیاری به‌دست آورد، دو کتاب کوچک و بی‌تکلف بودند که توفیق اولیه آک‌مه‌ئیسم تا اندازهٔ زیادی مدیون آنها بود.»در اول اکتبر همین سال فرزندش لِف به دنیا آمد. همسرش خیلی زود آن‌ها را ترک کرد و داوطلبانه به ارتش پیوست. در ۱۹۱۸ از همسرش جدا شد و بعد از مدتی با باستان‌شناسی به نام ولادمیر شی‌لی‌کو ازدواج کرد. امیدوار بود با این دانشمند برجسته بتواند زندگی خوبی داشته باشد اما شی‌لی‌کو زن می‌خواست نه شاعر؛ برای همین شعرهای آنا را در سماور می‌سوزاند. به هر حال این ازدواج هم دیر نپایید. پس از اعدام نیکولای گومیلیف در ۱۹۲۱ به جرم فعالیت‌های ضدانقلابی به تنهایی مسئولیت بزرگ کردن فرزندشان را به عهده گرفت.

    اختناق و سانسور

    برای ایوسیف برودسکی
    دیگر برای خود یا نسل خود نمی‌گریم،
    اما کاش ناگزیر نبودم که ببینم بر این زمین
    داغ زرینِ شکست
    فرود می‌آید بر پیشانیهایی که هنوز چین نخورده‌اند. (۱۹۶۴) ترجمه:محمد مختاری.

    هر چند اکثریت نویسندگان و هنرمندان و فرهیختگان روس به تنگ آمده از دیکتاتوری تزار به استقبال انقلاب اکتبر رفتند اما آخماتووا، هر چند هرگز حاضر نشد جلای وطن کند و به صف مخالفان حکومت جدید در خارج از روسیه (اتحاد جماهیر شوروی) بپیوندد، اما از همان آغاز هم‌راهی چندانی با انقلاب نداشت و با اعدام همسر سابق‌اش و فضای خفقان‌آوری که حکومت استالین حکم‌فرما کرده بود در صف ناراضیان جای گرفت. طی سال‌های بعد، در دهه سی میلادی، هر چند تحت سانسور شدید حکومت استالین قرار داشت اما به مطالعه و تحقیق در مورد معماری پترزبورگ باستانی و شاعر کلاسیک روس پوشکین پرداخت و عضو آکادمی علوم در پوشکین‌شناسی شد و مقالات متعددی از او در مورد پوشکین منتشر شد. سه کتاب نیز در بارهٔ پوشکین نوشت که هر سه در زمان خود منتشر شدند. اما از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۰ فقط یکی از کتاب‌های‌اش اجازه چاپ مجدد می‌گیرد.
    تنها فرزندش لف در بین سال‌های ۱۹۳۳ و ۱۹۴۹ چندین بار به اتهامات واهی دستگیر و هر بار پس از مدتی کوتاه آزاد می‌شود. دستگیری پی‌درپی فرزندش و زندانی و تبعید در اردوگاه‌های کار اجباری نیکلای پونین شریک زندگی‌اش در شعر بلندش به نام سوگواره، که مرثیه‌ای است برای زندگان، به خوبی ترسیم شده است. سوگواره حاصل ساعت‌ها انتظار او پشت در زندان لنینگراد به نام کرستی یا صلیب‌ها است. انتظار برای ملاقات با فرزند و شنیدن خبر سلامتی‌اش.

    جنگ جهانی دوم

    چرا این قرن از دیگر زمان‌ها بدتر است؟
    نه آیا زان که در هنگامهٔ ِ سرسام و درد
    به ‌زخمی بس کهن‌سال و سیه یازید دست
    ولیکن چاره نتوانست و درمان‌اش‌ نکرد؟
    (۱۹۱۹) ترجمه:ایرج کابلی

    در جنگ جهانی دوم آنا آخماتووا لنین‌گراد محاصره شده را با هواپیما ترک کرد. او نخست به مسکو و بعد به تاشکند رفت. تا ژوئن ۱۹۴۴، که به لنین‌گراد باز گشت، در تاشکند ماند و مانند بقیه شاعران در بیمارستان‌های نظامی شعرخوانی می‌کرد. در دوران جنگ چند شعر از او در مطبوعات چاپ شد. «پس از آن نیز هنگامی که از تاشکند، پناه‌گاه ِ زمان ِ جنگ‌اش، باز می‌گشت، سر ِ راه در سالن ِ موزهٔ ِ پلی‌تکنیک ِ مسکو در برابر ِ جمعیتی سه‌هزار نفری شعر خواند. در پایان ِ این جلسه جمعیت با به پا خاستن و کف زدنی پرشور و ممتد نشان داد که علا‌رغم ِ فشار ِ سانسور و اختناق، مردم چهره‌های ِ تسلیم‌ناپذیر را می‌شناسند و ارج می‌گذارند.»
    پس از پایان جنگ امید تازه‌ای برای باز شدن فضای سیاسی شکل گرفت. آیزایا برلین که در سفری در ۱۹۴۵ به روسیه با آخاماتووا ملاقات کرد در این باره می‌نویسد «از او خواستم اجازه دهد شعر بدون قهرمان و یادواره را رونویسی کنم. گفت: «نیازی نیست. مجموعه‌ای از اشعارم قرار است در فوریۀ ۱۹۴۶ از چاپ در آید. دارم غلط‌گیری‌اش را می‌کنم. نسخه‌ای از آن را برایتان به آکسفورد خواهم فرستاد.»» در همین سال‌ها نخستین نوشتهٔ ادبی خود در قالب نثر را تجربه کرد و آن را به میخائیل میخایلوویچ زوشچنکو (۱۸۹۵۱۹۵۸) نشان داد و او پیشنهاد کرد بعضی قسمت‌ها را حذف کند و آخماتووا هم موافقت کرد اما پس از دستگیری تنها فرزندش لف تمام یادداشت‌های خود را سوزاند.

    پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۴ اوت ۱۹۴۶ قطع‌نامهٔ کمیتهٔ مرکزی، که گزارش ژدانوف نیز به آن الصاق شده بود، منتشر شد. «در این قطع‌نامه از آنا به عنوان ِ «فردگرا» و «خانمی از طبقات ِ بالا که پیوسته میان ِ اتاق ِ خواب و نمازخانه در آمدوشْد است» و «یک راهبه یا روسپی یا در واقع راهبهٔ روسپی که روسپی‌گری را با دعا درهم می‌آمیزد» و «شعرش به کلی دور از خلق و متعلق به ده‌هزار تن اشراف ِ روسیهٔ ِ قدیم است» یاد شده بود.»پی‌رو آن در روزنامه‌های ایزوستیا و لنینگراد از اشعار او به شدت انتقاد شد و سرانجام در همین سال از شورای نویسندگان اخراج شد. هر چند او هرگز بازداشت نشد و به زندان نیفتاد اما در عوض پسرش لف گومیلیوف مانند گروگانی در دست حکومت بارها به زندان افتاد و وقتی برای سومین بار بازداشت شد. آنا که جان تنها فرزندش را در خطر می‌دید در ۱۹۵۰ مجموعه‌ای انتشار داد به نام درود بر صلح این مجموعه که شامل پانزده قطعه شعر در مدح استالین است در مجله آگانیوک چاپ شد.

    اعاده حیثیت


    آنّا آندرییونا آخماتووا در سال ۱۹۵۰ میلادی


    با مرگ ژوزف استالین در ۵ مارس ۱۹۵۳ انتظار باز شدن فضای سیاسی فرهنگی در شوروی می‌رفت و سرانجام در ماه مه ۱۹۵۶ با نطق معروف نیکیتا خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی فضای سیاسی فرهنگی این کشور به‌طور نسبی باز شد. چند ماه پس از این نطق لف گومیلیف از زندان آزاد شد و به مطالعات قوم‌شناسی‌اش پرداخت و فضای کاری برای آخماتووا هم مناسب‌تر از پیش شد. هر چند آخماتووا با ناباوری به بازشدن فضای فرهنگی نگاه می‌کرد اما اعاده حیثیت از او تا جایی پیش رفت که سرانجام در ۱۹۵۹ بار دیگر به عضویت اتحادیهٔ نویسندگان پذیرفته شد و به عضویت هیئت رئیسه آن درآمد.
    در ۱۹۶۱ مجموعه‌ای به نام شعرها از او منتشر شد و سال بعد منظومهٔ بدون قهرمان را پس از بیست و یک سال به پایان برد. سرانجام در ۱۹۶۴ در هفتاد و پنج سالگی از آخماتووا به‌طور کامل اعاده حیثیت شد و بخش عمدهٔ آثارش در اتحاد جماهیر شوروی مورد پذیرش قرار گرفت و سال‌های پایانی عمرش در آرامش گذشت. در ۱۲ دسامبر همین سال در ایتالیا جایزه اتنا تائورمینا (به ایتالیایی: Etna Taormina) به او اهدا شد و برای دریافت جایزه به کاتانیا در ایتالیا سفر کرد. این جایزه طی مراسمی با حضور نویسندگان و منتقدین ایتالیایی و غیرایتالیایی در قلعه اورسینی در سیسیل به او اهدا شد. این جایزه و حضور او در اروپا بار دیگر نام آخماتووا را برسرزبان‌ها انداخت و کسانی که تصور می‌کردند او در همان سال‌های اول انقلاب کشته شده است از زنده بودن او اطلاع پیدا کردند. آخماتووا از ایتالیا به فرانسه و انگلستان رفت. در انگلستان به او دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد اهدا شد.
    او به شوروی بازگشت و تاپایان عمر آن‌جا بود. البته ماندن‌اش در شوروی موجب نشد که سکوت اختیار کند و از شاعران و نویسندگانی که با سانسور روبه‌رو می‌شدند دفاع نکند. در ۱۹۶۴ آشکارا به حمایت از ایوسیف برودسکی (۱۹۴۰۱۹۹۶) درآمد. «هنگامی که ایوسیف برودسکی در یک «محاکمهٔ نمایشی»، که یادآور دوران استالین بود، محکوم شد، آخماتووا بی‌درنگ برایش تقاضای آزادی نوشت و منتشر کرد. در آن زمان در اتحاد شوروی این حرکت آخماتووا انسانیت و شجاعت عالی به‌حساب می‌آمد.»

    سال‌های آخر


    بنای یادبود آنّا آخماتووا و همسرش نیکولای گومیلیف و فرزندشان لف گومیلیف در بیژیتسک Bezhetsk در روسیه.


    سال‌های آخر عمر آنا آخماتووا سرشار از فعالیت ادبی بود و او در اوج شهرت و محبوبیت به‌سر می‌برد. از سراسر اتحاد جماهیر شوروی هر روز نامه‌های ستایش‌آمیز دریافت می‌کرد و اطراف او همیشه پر بود از شاعران جوانی که او را می‌ستودند. مردان جوانی به‌گردش حلقه زده بودند که همیشه آماده بودند تا هر کاری را برای او انجام دهند.
    هر چند در این سال‌های پایانی از انزوا خارج شده بود و فرزندش لف هم به مدارج بالای دانشگاهی رسیده بود اما بیماری اجازه نمی‌داد زندگی پروپیمانی داشسته باشد و پیوسته بیماری او شدیدتر می‌شد. او از دهه پنجاه به بعد چندین بار سکتهٔ قلبی کرد و هر سال چند هفته‌ای در آسایش‌گاه یا بیمارستان بستری می‌شد تا آن که سرانجام در پاییز ۱۹۶۵ دچار حمله قلبی شد و دیگر هرگز سلامت خود را به‌طور کامل به‌دست نیاورد و در ۵ مارس ۱۹۶۶ در بیمارستان دٌمو ددوو در حوالی مسکو درگذشت. چند روز بعد جنازه او را با هواپیما به لنین‌گراد بردند و بنا نبود مراسم رسمی برگزار شود. در ۹ مارس چند تن از دوستان او برای‌اش مراسم سوگواری، ‌چنان‌که آرزو داشت طبق مراسم باستانی کلیسای اورتودوکس، برگزار کردند اما حضور تعداد زیادی از مردم که برای وداع با شاعر مورد علاقه‌شان به کلیسا آمده بودند موجب شد اتحادیه نویسندگان لنین‌گراد روز بعد برای او مراسم خاک‌سپاری رسمی بگیرد. و سرانجام در ۱۰ مارس تابوت او با همراهی مردم و فرزندش لف گومیلیوف و برودسکی (بعدها در ۱۹۸۷ برنده جایزهٔ نوبل ادبیات شد.) در گورستان کوماروو در لنین‌گراد به خاک سپرده شد. او پس از مرگ بزرگ‌ترین شاعر زن روسیه نامیده شد.

    شعرشناسی

    «آنا آخماتووا از آن دسته شاعرانی است که نه تبارنامه‌ای در شعر دارد و نه «سیر تطور»ی مشخص و معلوم. او از آن قسم شعرایی است که ناگهان «حادث می‌شوند»... » هرچند سخن ایوسیف برودسکی در باره شعر آخماتووا در کلیت‌اش درست است اما به هر حال شعر آخماتووا از «شام‌گاه»، ۱۹۱۲، تا «شعر بدون قهرمان»، ۱۹۶۳، تغییرات زیادی کرده است.

    آنا آخماتووا در ۲۵ سالگی، اثر ناتان آلتمن، ۱۹۱۴


    نخستین شاعری که تأثیر عمیقی بر آخماتووا گذاشت اینّاکینتی فیودوروویچ آننسکی (۱۸۵۶۱۹۰۹) بود. ایرج کابلی در این باره می‌نویسد:«در سال ِ ۱۹۱۰... تصادفا نمونهٔ ِ حروف‌چینی‌ی ِ مجموعه شعر ِ جعبهٔ ِ چوب ِ سرو، کار ِ یکی از خبره‌گان و مترجمان ِ برجستهٔ ِ ادب ِ کلاسیک ِ غرب به نام ِ آننسکی به دست‌اش افتاد و باعث شد که به قول ِ خودش «دنیا را فراموش» کند. سبک ِ کار ِ آننسکی بر خلاف ِ سمبولیست‌ها، که او را ابتدا از خود می‌دانستند، کاملا «زمینی» و «این جهانی» بود.»سرود در آن زمان در روسیه سمبولیسم مکتب شعری مسلط بود اما دو جریان شعری جدید نیز در حال شکل‌گیری بود یکی جریانی که آخماتووا و همسر اول‌اش و چند شاعر جوان دیگر آن را به‌وجود آوردند و به آک‌مه‌ایسم مشهور شد و جریان دیگر شعری جنبش فوتوریسم بود که شاعر شاخص‌اش مایاکوفسکی بود. هرچند بعدها فوتوریست‌ها بسیار مطرح شدند و آک‌مه‌ایست‌ها تداوم پیدا نکردند اما «عقاید شعری آغاز دههٔ بیست روسیه تقریباً به تساوی میان هواداران آخماتووا و مایاکوفسکی تقسیم شده بود.» حتا در آغاز فعالیت اک‌مه‌ایست‌ها «در سال ۱۹۱۴ از سوی منتقدان و جامعه‌شناسان مارکسیست به خوبی استقبال شد» اما بعدها در زمان استالین به آن عنوان «ادبیات اشراف و زمین‌دارن» دادند و محکومش کردند.
    از نظر فنی آخماتووا مانند سایر شاعران هم‌عصرش در حال شکستن وزن‌های عروضی در شعر بود. اما او در حاشیه آنچه قانون و قاعدهٔ مجاز شمرده می‌شد کار می‌کرد. «او حتا روشی را برقرار کرد که معمولاً به عنوان «روش آخماتووا» پذیرفته شده است و به تعبیری «ترکیب دوهجاییها و سه‌هجاییها» نام دارد.» او به فراتر بردن حد و مرزهای قافیه نیز کمک زیادی کرد. آن‌چه را قبلا قافیهٔ آزمایشی می‌نامیدند او تثبیت کرد. درک ظرایف موسیقیایی شعر آخماتووا فقط با دانستن زبان روسی و شنیدن آن امکان‌پذیر است و ترجمهٔ آن به زبان‌های دیگر بسیار دشوار و شاید محال باشد.

    آثار


    مجموعه اشعار

    انسان
    اینجا گویی صدای انسان
    هرگز به گوش نمی‌رسد
    اینجا گویی در زیر این آسمان
    تنها من زنده مانده ام
    زیرا نخستین انسانی بودم
    که تمنای شوکران کردم
    ۱۹۱۷. فوج پرندگان سفید. پروین سلاجقه
    • ۱۹۱۲ - شام‌گاه.
    • ۱۹۱۴ - تسبیح.
    • ۱۹۱۴ - گلستان یا باغ گل.
    • ۱۹۱۴ - فوج پرندگان سفید.
    • ۱۹۲۱ - بارهنگ.
    • ۱۹۲۲ - ۱۹۲۲ بعد از میلاد (Anno Domini MCMXXI)
    • ۱۹۴۰ - گزیده اشعار "از شش کتاب".
    • ۱۹۶۳ - فاتحه و شعر بدون قهرمان.
    • ۱۹۶۵ - پرواز زمان و صدای شاعران. گزیده‌ای از برگردان شعرهای خارجی.
    پس از مرگ
    • ۱۹۶۷ - شعرهای آخماتوا.
    • ۱۹۷۳ - افسانه بدون قهرمان و بیست و دو شعر.
    • ۱۹۷۶ - گزینه اشعار.
    • ۱۹۸۹ - گزینه اشعار.
    • ۱۹۸۵ - دوازده شعر از آنا آخماتوا.
    • ۱۹۹۰ - کلیات اشعار آنا آخماتوا.
    کتاب‌های
    • خروسک طلایی،
    • آدولف بنیامین سونستان
    • میهمان سنگی
    ترجمه‌ها

    آخماتوا اشعار ۱۵۰ شاعر، از ۷۸ زبان مختلف، را به روسی برگردانده است. بیت‌های ترجمه شده توسط او بالغ بر ۲۰ هزار است.
    • ۱۹۵۶ - شعر کلاسیک کره.
    • ۱۹۵۶ - شعر کلاسیک چین.
    • ۱۹۶۵ - اشعار تغزلی مصر باستان.
    نمایش‌نامه

    آخماتووا در کارنامهٔ ادبی خود نمایش‌نامهٔ نیمه تمامی دارد به نام اِنوما اِلیش. فکر نوشتن این نمایش‌نامه در سال‌های تاشکند(۱۹۴۲ - ۱۹۴۴) به سراغ‌اش آمد. زمانی که به بیماری تیفوس دچار شده بود در کابوسی هذیان‌وار طرح اولیه این نمایش‌نامه را می‌نویسد و بعد می‌سوزاند. آخماتووا در آغاز دهه ۶۰ میلادی کار بر روی این نمایش‌نامه را از سر می‌گیرد و با کمک دوستان‌اش نادژدا ماندلشتام و رانفسکایا و دیگرانی که قبل از سوزاندن متن تاشکند آن را برای‌شان خوانده بود سعی می‌کند که متن فراموش شده را بازنویسی کند که البته توفیق چندانی نصیب‌اش نمی‌شود. به هر حال در سفری که آخماتووا برای دریافت جایزهٔ اتنا تائورمینا به ایتالیا کرد در ضیافتی که به افتخار او برگزار شده بود بخش‌های بازسازی شدهٔ اِنوما اِلیش را می‌خواند و تئاتر دوسلدورف به او پیشنهاد می‌کند که آن را روی صحنه ببرد و آخماتووا هم می‌پذیرد و پی‌گیرانه روی آن کار می‌کند که سکتهٔ قلبی و سپس مرگ این کار را نیمه تمام می‌گذارد.

    جوایز و افتخارات در سینما و تآتر


    تآتر

    در ۲۰۰۶ بر اساس نمایش‌نامه‌ای به قلم جان اتیکن نمایش‌نامه‌نویس استرالیایی به نام «کشتی‌ها آهسته می‌گذرند» در استرالیا به روی صحنه رفت. در این نمایش که اکثر وقایع آن در آشپزخانه می‌گذرد آنا که ویوین گلنس نقش او را بازی می‌کند دارد اشعارش را برای لیدیا (با بازیگری ایرنه جارزابک) می‌خواند تا او حفظ کند و بعد اشعار سوزانده شوند.

    سینما

    در ۲۰۰۷ لیندا فیورنتینو امتیاز ساخت فیلمی از روی فیلم‌نامهٔ نوشته شده توسط جیم کورتیس را خریداری کرد که بر اساس زندگی آخماتووا نوشته شده است.آخماتووا در زبان‌های دیگر

    آثار آخماتووا به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. در ۲۰۰۴ کتابی با عنوان کلمه‌ای که مرگ را شکست می‌دهد: شعرهای خاطره (به انگلیسی: The Word that Causes Death's Defeat: Poems of Memory) از شعرهای آخماتووآ ترجمه ننسی ک. اندرسن توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شد. در این کتاب اندرس ضمن ترجمهٔ سه شعر از آخماتووا تحلیل مفصلی از شعرها ارائه داده است.

    در زبان فارسی


    نمونه‌ اشعار ترجمه شده

    برای آشنایی با اشعار آخماتووا و تفاوت‌های برگردان اشعارش در زبان فارسی نمونه‌هایی ذکر می‌شود.
    سوگواره (رکوئیم) قطعه II ایرج کابلی محمد مختاری احمد اخوت دن ‌است آرام بر بستر روانه، درآید ماه ِ زرد این‌جا شبانه.
    شود داخل، کُله کج‌کرده یک سو
    ببیند سایهٔی در خانه ام او.
    من ام این‌جا: زنی رنجور و بیمار؛
    من ام این‌جا: زنی تنها و بی‌یار.
    پسر در بند دارم شوی در گور،
    بخوانیدم دعایی از ره ِ دور.
    دُنِ آرام به آرامی روان است، به خانه می‌آید ماه زرد،
    به درون می‌آید و کلاهش را شنگولانه کج نهاده،
    ماه زرد سایه‌ای می‌بیند.
    این زن بیمار است،
    این زن تنهاست،
    شوهر در گور و پسر در زندان،
    برایم کمی دعا کن.
    دُن نجیب به آرامی جاری است ماه زردفام به درون می‌آید
    ماه کج کلاه پا به خانه می‌گذارد
    ماه زردفام سایه‌ای می‌بیند
    در خانه یک زن است، زنی بیمار
    در خانه یک زن است، زنی تنها
    شوهر زن مرده است، پسر او در زندان
    پس دعایی بخوان، دعایی برای من
    قسمت‌هایی از چند شعر و چند ترجمه احمد پوری عبدالعلی دست‌غیب سیروس طاهباز از «درشتی‌ها» با تو چنان خواهم گفت که از من دوری کنی.
    هرگز نه شهرتی خواستم نه ستایشی:
    سی سال تمام
    در زیر بال نابودی
    زیستم.
    کتاب هفتم. سرآغاز
    سرزمینی که از آن ما نیست ولی تا ابد خاطره‌انگیز است
    و آب دریایش شیرین است و یخ‌زده.
    و در ژرفا ماسه از گچ سفیدتر است،
    و هوا مستی‌افزا چون شراب،
    انبوه کاخهای زردفام
    در لحظهٔ غروب عریان ایستاده‌اند.
    از مرثیه‌های شمال. درجاده
    یقین می‌دانم که سرنوشت ما چیست و چه در پیش داریم،
    زمان دلیری فرا رسید
    و دلیری، ما را فراموش نتواند کرد.
    بی‌هراس، در میان صفیر گلوله‌ها، می‌میریم
    و نمی‌گرییم.

    آثار ترجمه شده
    • ۱۳۵۳ - مرثیه‌های شمال (برگزیده شعر)، ترجمهٔ عبدالعلی دستغیب، تهران، بابک.
    • ۱۳۵۳ - «نماز برای آرامش روح مردگان» (رکوییم)، ترجمهٔ پروین گرانمایه، اندیشه و هنر، دفتر پنجم، مرداد. کتاب هفتم، شهریور ۵۰.
    • ۱۳۵۷ - «پیشهٔ ما»، «خاک سرزمین من»، «مرز»، «عاشقانه»، « بیاد شاعر» و «آلاچیق»، ترجمهٔ ایرج مهدویان، آلاچیق (مجموعهٔ شعر از چند شاعر)، تهران، رز.
    • ۱۳۶۷ - «آنا آندره‌اونا آخماتووا و چند شعر از او»، ترجمهٔ حشمت جزنی، آدینه، ۲۲،اردیبهشت.
    • ۱۳۶۸ - «دلیری»، ترجمهٔ سیروس طاهباز، مصیبت نویسنده بودن، تهران، انتشارات به‌نگار.
    • ۱۳۶۹ - «طرحی از یک چهره تراژیک» (یادداشت‌های آنا آخماتووا دربارهٔ مندلشتام)، ترجمهٔ احمد پوری، آدینه، مرداد ۴۸
    • ۱۳۷۰ - «مرثیه» (رکوییم)، ترجمهٔ احمد اخوت، کلک، فروردین، ۱۳.
    • ۱۳۷۲ - «برای ان. گ. چولکووا»، «شب سفید»، « خدای شعر Muse»، «باغ تابستان»، «نخستین اخطار»، «شعر نیمه شب» و « دیدار شبانه»، ترجمهٔ حشمت جزنی، ده شاعر نامدار قرن بیستم، تهران، مرغ آمین.
    • ۱۳۷۳ - «؟»، ترجمه خشایار دیهیمی، شباب، ۱۱، (شهریور و مهر).
    • ۱۳۷۴ - «آمادئو مودیلیانی»، ترجمهٔ عباس صفاری، زنده‌رود، ۱۰ و ۱۱ (بهار).
    • ۱۳۷۵ - «همچون کسی که»، «همیشه تر و تازه‌ای»، «زیر حجاب تاریک» و «از فاخته پرسیدم»، ترجمهٔ‌ مراد فرهادپور، دوران، آذر، ۱۳.
    • ۱۳۷۶ - «شعر»، ترجمهٔ رضا سیدحسینی،مکتب‌های ادبی (جلد دوم)، تهران، نگاه.
    • ۱۳۷۷ - خاطره‌ای در درونم است: گزینه اشعار عاشقانه، ترجمه احمد پوری، تهران، نشر چشمه.
    درباره آخماتووا و آثارش
    • ۱۳۶۹ - سیری در نقد ادبیات روس «دربارهٔ بوریس پاسترناک، آنا آخماتووا، آندرهٔی وازنه منسکی، و بو. ت. آکودژاوا»، نوشتهٔ آندرهٔی سینیاوسکی، ترجمهٔ ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
    • ۱۳۷۲ - ده شاعر نامدار قرن بیستم «آنا آندره‌اونا آخماتووا»، نوشتهٔ حشمت جزنی، تهران، مرغ آمین.
    • ۱۳۷۳ - «آنا آخماتووا ننه دلاور جهان شعر»،نوشتهٔ بلنا بلیاکووا، ترجمهٔ هادی غبرایی، پیام یونسکو.
    • ۱۳۷۴ - «دیوها و دلبرها» نقد کتاب آنا آخماتووا اثر روبرت وید، نوشتهٔ الین فینستین، ترجمهٔ رضا رضایی، تهران، نگاه نو.
    • ۱۳۷۵ - الههٔ سوگوار شعر، نوشتهٔ ژوزف برودسکی، ترجمهٔ فضل‌الله پاکزاد، تهران، دوران.
    • ۱۳۷۸ - آناآخماتووا، نوشتهٔ ایرج کابلی، کارنامه، سال اول شماره پنجم.
    • ۱۳۷۹ - نویسندگان روس،نوشتهٔ گروه نویسندگان (سام درایور)، ترجمهٔ گروه مترجمین (محمد مختاری)، تهران، نی.
    • ۱۳۸۶ - بخارا، ویژه‌نامهٔ آنا آخماتووا سردبیر علی دهباشی. شماره ۶۱.
    ویرایش توسط rezaee : 05-02-2008 در ساعت 11:43 PM

  7. #22
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان


    ویکتور هوگو


    ویکتور ماری هوگو (۲۶ فوریه، ۱۸۰۲ - ۲۲ مه، ۱۸۸۵) رمان‌نویس، شاعر، و هنرمندفرانسوی. ویکتور هوگو مهم‌ترین نویسنده رمانتیک جهان به حساب می‌آید. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مقدار زیادی مجموعه شعر اشاره کرد. وی هم‌چنین چندین نمایش‌نامه نوشته‌است.
    هرچند که هوگو بیش‌تر به‌عنوان یک رمان‌نویس شناخته می‌شود، خیلی‌ها معتقدند که او به‌عنوان یک شاعر نقش به‌مراتب مهم‌تری را ایفا کرد. ویکتور هوگو عقیده داشت که شاعر دو وظیفه دارد:
    • انعکاس عواطف و احساسات جهانی به‌وسیلهٔ آشکار ساختن احساسات خودش، و به‌هم پیوستن صدای نسل بشر، طبیعت، و تاریخ.
    • تعلیم دادن و راهنمایی کردن خواننده
    هوگو در ۲۲ مه ۱۸۸۵ در پاریس درگذشت. آرامگاه وی در پانتئون نزدیک پارک لوگزامبورگ است.




    نوشته‌های ویکتور هوگو

    آثار هوگو را بطور کلی در چهار بخش می‌توان از دید گذراند:



    آثار آغاز نوجوانی

    ۱. اینه دوکاسترو درامی به نثر در سه پرده که هوگو در پانزده سالگی نوشته‌است.
    ۲. ترجمه بخش‌هایی از انه اید شاهکار ویرژیل:
    هخامنشی
    پیرمرد گالز
    غار سیکلوپ‌ها
    کاکوس
    ۳. درلیدی ترجمه‌ای از اشعار اوراس
    ۴. سزار از از روبیکون می‌گذرد ترجمه‌ای از فارسال تصنیف لوکن




    شعرهای هوگو

    ۱. اغانی جدید
    ۲. اعانی و قصاید
    ۳. شرقی‌ها
    ۴. برگ‌های خزان
    ۵. نغمات شفق
    ۶. صداهای درونی
    ۷. پرتوها و سایه‌ها
    ۸. کیفرها
    ۹. سیر و سیاحت
    ۱۰. افسانه قرون
    ۱۱. غزلیات کوچه‌ها و بیشه‌ها
    ۱۲. سال مخوف
    ۱۳. فن پدربزرگی
    ۱۴. پاپ
    ۱۵. شفقت عالی
    ۱۶. ادیان و دین
    ۱۷. خر
    ۱۸. ریاح چهارگانه روح
    ۱۹. عاقبت شیطان
    ۲۰. مکنونات چنگ
    ۲۱. خدا
    ۲۲. سال‌های شوم
    ۲۳. دسته گل آخرین




    نمایشنامه‌های هوگو

    ۱. کرامول
    ۲. آمی روبسار
    ۳. ارنانی
    ۴. ماریون دلورم
    ۵. شاه تفریح می‌کند
    ۶. لوکرس بورژیا
    ۷. ماری تودور
    ۸. آنژلو
    ۹. اسمرالدا
    ۱۰. روی بلاس
    ۱۱. توامان
    ۱۲. بورگراوها
    ۱۳. تورکه مادا
    ۱۴. تئاتر در هوای آزاد




    رمان‌های هوگو

    ۱. بوگژارگال
    ۲. هان دیسلند
    ۳. آخرین روز یک محکوم
    ۴. نتردام دو پاری یا گوژپشت نتردام
    ۵. کلود گدا
    ۶. بینوایان
    ۷. کارگران دریا
    ۸. مردی که می‌خندد
    ۹. نود و سه




    آزادیخواهی در تبعید

    ویکتور هوگو در زمان حیاتش همواره به دلیل داشتن عقاید آزادیخواهانه و سوسیالیستی و حمایت قلمی و لفظی از طبقات محروم جامعه، مورد خشم سران دولتی و حکومتی بود و علیرغم فشارهایی چون سانسور، تهدید و تبعید هرگز از آرمانهای بلند خود دست نکشید. نگارش کتاب جنجال برانگیز ناپلئون صغیر در همین دوران انجام شد. او در باره نگارش رمان بینوایان گفته‌است: «من این کتاب را برای همه آزادیخواهان جهان نوشته‌ام»



    ویکتور هوگو در سینما

    بر اساس داستان‌ها و رمان‌های ویکتور هوگو فیلم‌های زیادی ساخته شده‌است.
    1. - نتردام دوپاری، کارگردان: آلیس گی، فرانسه، ۱۹۰۶م.
    2. - ولگرد، بخاری، سرقت شمعدانی، کارگردان:؟، فرانسه، ۱۹۰۷م. بر اساس بینوایان
    3. - سلطان تفریح می‌کند، کارگردان: آلبرتو کاپه‌لانی، فرانسه، ۱۹۰۹م.
    4. - نتردام دوپاری، کارگردان: آلبرتو کاپه‌لانی، فرانسه، ۱۹۱۱م.
    5. - بینوایان، کارگردان: آلبرتو کاپه‌لانی، فرانسه، ۱۹۱۲م.
    6. - نود و سه، کارگردان: آلبرتو کاپه‌لانی، فرانسه، ۱۹۱۴م.
    7. - زیبایی پاریس (نتردام دوپاری) کارگردان: گوردن ادواردز، آمریکا، ۱۹۱۷م.
    8. - کارگران دریا، کارگردان: آ. آنتوان، فرانسه، ۱۹۱۸م.
    9. - ماریون دلورم، کارگردان: هانری کراوس، فرانسه، ۱۹۱۸م.
    10. - بیوایان، کارگردان: فرانک للوید، آمریکا، ۱۹۱۸م.
    11. - گوژپشت نتردام، کارگردان: والاس وورسانی، آمریکا، ۱۹۲۳م.
    12. - بینوایان، کارگردان: هانری فسکور، فرانسه، ۱۹۲۵م.
    13. - مردی که می‌خندد، کارگردان: پل‌لنی، آمریکا، ۱۹۲۸م.
    14. - بینوایان، کارگردان: ریمون برنار، فرانسه، ۱۹۳۳م.
    15. - بینوایان، کارگردان: ریچارد بولسلاوسکی، آمریکا، ۱۹۳۵م.
    16. - گاوروش، کارگردان: ت. لوکاته‌ویچ، شوروی، ۱۹۳۷م. بر اساس بینوایان
    17. - گوژپشت نتردام، کارگردان: ویلیام دیترله، آمریکا، ۱۹۳۹م.
    18. - بینوایان، کارگردان: کمال سلیم، مصر، ۱۹۴۴م.
    19. - ری‌بلاس، کارگردان: پی‌یر بیلوس، فرانسه، ۱۹۴۸م.
    20. - بینوایان، کارگردان: فرناندو ریورو، مکزیک، ۱۹۴۴م.
    21. - فراری از تبعیدگاه اعمال شاقه، کارگردان: ریکاردو فره‌را، ایتالیا، ۱۹۴۸م. بر اساس بینوایان
    22. - بینوایان، ژان والژان، کارگردان: لویس مایلستون، آمریکا، ۱۹۵۲م.
    23. - بینوایان، کارگردان: دایسوکه اتیو، ماساهیرو ماکینو، ژاپن، ۱۹۵۲م.
    24. - ازاعی پادام پادو، کارگردان: رامنوت، هند/اندونزی، ۱۹۵۳م. بر اساس بینوایان
    25. - بینوایان، کارگردان: ژان پل لوشانوآ، فرانسه، ۱۹۵۷م.
    26. - هیولا، کارگردان: سیامک یاسمی، ایران، ۱۳۵۵ه.خ بر اساس گوژپشت نتردام
    27. - بینوایان، کارگردان: گلن جردن، آمریکا/انگلستان، ۱۹۷۸م.
    28. - بینوایان، کارگردان: روبر حسین، فرانسه، تلویزیون، ۱۹۸۲م.

  8. #23
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    ژول ورن (به فرانسوی: Jules Verne) (۱۹۰۵-۱۸۲۸) نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت.
    او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین فیلم از آثار او ساخته شده‌است.
    زندگی

    ژول ورن در هشتم فوریه ۱۸۲۸ میلادی در یک خانواده مرفه در منطقه فدو از شهر نانت فرانسه به دنیا آمد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان برد اما ذوق نمایشنامه‌نویسی و رمان‌نویسی او را بر آن داشت که کم‌کم به سوی ادبیات کشیده شود. در ابتدا هرچند موفق نبود، ولی بعد پیشرفت سریعی کرد. «پنج هفته در بالون» او بسیار موفق بود و هواخواهان بسیاری یافت. ناشر آثار او، پیر-ژول هتزل برای او دوست و مشاور و همراه بسیار خوبی بود.
    از این گذشته، ژول ورن با دقت و نکته بینی به معرفی کشورها می‌پرداخت برای نمونه در بخشی از کتاب فاتح آسمان‌ها به شناساندن ایران نیز می‌پردازد. از کویر لوت و خطه شمال و دریای مازندران سخن به میان می‌آورد و در توصیف آن مکانها از خود مهارت به سزایی نشان می‌دهد.
    در آغاز آثار ژول ورن تنها در میان کودکان طرفداران و علاقمندانی داشت تا آن که منتقد و نویسنده‌ای به نام مارسل موره (۱۹۶۹-۱۸۸۷) چندین کتاب و رساله درباره ژول ورن نوشت و او را چنان که بود به دنیا معرفی کرد. مارسل موره در دو کتاب: «ژول ورن بسیار شگفت انگیز» (۱۹۶۰) و «اکتشافات ژول ورن» (۱۹۶۳) ژول ورن را به دنیا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدی تری به ژول ورن می‌نگرند.
    ژول ورن که هفتاد وهفت سال (۱۹۰۵-۱۸۲۹)درین گویال(کره) خاکی زیست، نزدیک به هشتادو داستان داراز وکوتاه وماتیکان(رساله) نوشتهٔ پژوهشی ونوشتار نوشته‌است.مانند تاریخ مصر و فرانسه و مستعمره‌هایش (۱۸۶۸) تاریخ رهنوردیهای بزرگ و رهنوردیهای بزرگ (۱۸۷۸) کریستف کلمب (۱۸۸۳) و افزون بر آن پانزده نمایشنامه نوشته که در آن دوره بروی صحنه رفته‌است.بااین باز یاد این نغزک(نکته) بایسته‌است که نام اوری او با سه درازداستان نام آورش پنج هفته در بالن ورهنوردی به میان زمین و از ماه به زمین آغاز شد.با این باز دلکش اینکه در دورانی که نویسندگان خوش قریحه وچیره دستی چون بالزاک، دیکنز، آلکساندردوما و تولستوی و داستایوسکی، تورگینف، فلوبر، استاندال و ژرژ الیوت و امیل زولا و ده‌ها نویسنده نامدار دیگر بودند، ژول ورن نه تنها نویسنده وگردآور ورزیده جای خود را باز کرد، بلکه با پیش بینی‌های ارزنده و روشن بینانهٔ خود، چراغ راهنمای نوآوران و دانشمندان در نیم وهتا یک سده پس از آن گردید که شایع استکشتی هسته‌ای ناتیلوس از روی نوشتهٔ نامدار او هشتاد فرسنگ زیر دریا ساخته شد وبه همین شُوَند(علت) نام آن کشتی افسانه‌ای بر این کشتی راستین نهاده شدژول ورن در۸ فوریه ۱۸۲۸ در شهر نانت به گیتی آمد.پدرش پیر ورن در سال ۱۸۲۷ با دختری ازنانت عروسی کرده بود وهرچند که خانواده دختر از توانگری سرشاری برخوردار بود، با این باز پیرورن که دلبستگی به آموختن وخواندن داشت به کار دادگویی(وکالت) پرداخت.ژول ورن برادری به نام پل(۱۸۹۷-۱۸۲۹) وسه خواهر به نامهای آنا، ماتیلد وماری داشت.در سال ۱۸۳۹سوار برکشتی خویشی به نخستین دریانوردی دور ودرازش پرداخت وبه هند رفت... درسال۱۸۴۴در دبیرستان نانت نام مینویسد وبه آموختن چیمهای(معنی‌های) بیان وفرزانش(فلسفه) میپردازد.پس از گرفتن گواهینامه به پیشنهاد پدربه کارهای حقوقی راه می‌یابد.هم‌زمان به نوشتن نمایشنامه واندوه نمایش (تراژدی) می‌پردازد بااین باز ازسوی خانواده برای نوشتن داستان‌های اندوه انگیزبه او واسرنگ(حمله) می‌شود وکمابیش از آن دست میکشد.در سال ۱۸۴۸با گرفتن پرگ (اجازه) از پدربرای دنبالهٔ آموختن در رشته حقوق به پاریس میرود با بهره وری از گزک(فرصت) میکوشد تا نمایشنامه‌های خود را به روی صحنه ببرد.با این باز کارها آنجور که جوان ساده دل شهرستانی می‌اندیشید برابر کام پیش نمیرود، پدر ماهانهٔ اندکی برای او میفرستد واو ناچار برای گذارن زیست هزینهٔ آموختن باید با دشواری بکوشد و صرفه جویی کند.جوریکه برای خریدن پته ی(بلیت) نمایش شکسپیر ناچار می‌شود سه روز ازخوردن خوراک روبرگرداند. با این باز در همهٔ این چندگاه دمی ازکار نوشتن بازنمی ماند وهمچنان به آفریدن نوشته‌های گرانمایهٔ خود دنباله می‌دهد ودرین چندگاه که الکساندردوما روی آور چَشش(ذوق) وقریحهٔ وی شده‌است نویسندهٔ جوان را به زیروبال وپر خود میگیرد وهتا برای دیدن نمایشنامه‌ها او را به لژ ویژهٔ خود میفرستد(نمایشنامهٔ جوانان تفنگدار)در سال ۱۸۴۹ با الهام از دوما سه نمایشنامه مینویسد که یکی را دومای پدر میپسندد ودر سال ۱۸۵۰ نمایشنامه ی یاد شده به نام «پوشالهای برباد رفته» برنمایشخانه (تئاتر) تاریخ ی برروی صحنه میرود وبا کامیابی نسبی روبرو می‌شود.ژول ورن دنبالهٔ آموختن در رشتهٔ حقوق را نمی‌فراموشد وبه به درخواست پدر قرار است پس از پیراختن(فراغت) از آموختن در شهر نانت به کار دادگویی بپردازد.با این باز مهر نویسندگی او را بخود نمیگذارد وروانه پاریس می‌شود.برای روزگذراندن ناچار از آموزانیدن می‌شود و درآن حال به نوشتن میپردازد ودستاورد آن روزگار چند نسک است که در سالیان پس از آن زیر نام شگفتین اسپاشنوردیها (اسپاش=فضا)پخش می‌شود.در سال ۱۸۵۲ژول ورن نخستین بزرگ نوشتهٔ خود رابه نام «مارتین پاز» را که داستانی میژویی (تاریخی) درباره جنگ‌ها وبرخوردهای هندو‌ها ودورگه‌های پرونی واسپانیولیست دررشته پخشگریهای دیرینکدهٔ خانواده‌ها چاپ کرد.نویسنده ۲۴ ساله فرانسه ای اینک به چنان نام آوری رسیده که در همهٔ محفل‌های ادبی از ذوق وقریحه و پهناوری دانسته‌های او بویژه در رشته میژوی گیتی شناسی گفتگو می‌شود.در سال ۱۸۵۳نمایشنامه دیگر ژول ورن در نمایشخانه لیریک با کامیابی فراوانی روبرو می‌شود.سپسین سال نخستین دراز داستان خود به نام ارباب زاخاری و زمستانی در قطب رپیتوا(جنوب) زا پخش می‌کند ودرین حال از نوشتن نمایشنامه دست برنمیدارد.در سال ۱۸۵۷ با انباز زیستش که بیوه ایست بیست وشش ساله آشنا می‌شود کار به عروسی میکشد.در سالهای ۱۸۵۹تا ۱۸۶۱به رهنوردیهای پژوهی خود میپردازد وبه اسکاتلند و نروژ اسکاندیناوی میرود.پس از یازگشت اپرتی را برروی صحنه میبرد.در ۳ اوت ۱۸۶۱ میشل ورن تنها کودک وی به گیتی می‌آید.در سال ۱۸۶۲با پخشگری به نام هتزل قرارداد فروش نسک نامدار خودپنج هفته در بالن را دستینه(امضا) می‌کند وهمکاری این دو بیست سال دنباله مس سابد.دلکش اینکه تازه ژول ورن درمی یابد که قریحه او درداستان نویسیست ونخست فرانسه ودر زمانی کوتاه پس از آن گیتی از هستی این نویسنده آفریننده آگاه می‌شود.هتزل که اینک ستاره ای را یافته به ژول ورن پیشنهاد همکاری با ماهنامه‌ای زیر نام آموزش وسرگرمیها پخش می‌شود می‌دهد او میپذیرد ودر۲۰ مارس ۱۶۶۴ سرگذشت‌های ناوخدا هاتراس را در آن به گونه پانویس پخش می‌کند وسپس آنرا به نگاره نسک درمی آورد ودر سال ۱۸۶۵رهنوردی به میان زمین وسپس از زمین به ماه رازیر نام خط سیر یکراست در ۹۷تسو(ساعت) و۲۰ریزمار(دقیقه) میپخشد. با این باز نباید فراموشید که روزنامه جدی وپر خوانندهٔ دبا گفتمانهای پاورقی از زمین به گویال ماه ورهنوردی به دور ماه را چاپ کرده‌است. فرزندان ناوخدا گرانت(۱۸۶۷) بیسا هزار فرسنگ زیر دریاها(۱۸۶۹) دور گیتی در هشتاد روز(۱۸۷۳) گزیره(جزیزه، آبخَست)[ راز آمیز(۱۸۷۴)میشل استروگف(۱۸۷۶) هندوهای سیاه(۱۸۷۷) ناوخدای پانزده ساله(۱۸۷۸)گرفتاریهای یک چینی در چین پرتوسبز(۱۸۸۲) گرابان سزسخت(۱۸۸۳) شهر عصبه در آتش(۱۸۸۴) ماتساس ساندروف(۱۸۸۵) گشاینده(۱۸۸۶) دو سال در تعطیلات(۱۸۸۸) کاخ کارپات(۱۸۹۲) رهنوردی به بیابان رازآمیز وگزیره چرخدار(۱۸۹۵) در برابر درفش(۱۸۹۶) رخدادی در لیوونی(۱۹۰۴) ارباب گیتی(۱۹۰۴) در سال ۱۸۶۶ که ژول ورن به اوج نام آوری وکامیابی خود رسیده بود برای خود یک کشتی گردشی خرید و آن را به نام پسرش سن میشل گذاشتکام ناکام این کشتی گویا برای رهنوردی او ویژگی داشت بااین باز در بن ابن کرجی ماهیگیری دفتر کار مرکز خوانشهای او شمرده میشد وهنگامی که در دریا ی مانش دریانوردی یا در روی رودخانه سن کشتی میراند، درهمان هنگام به اندیشیدن می‌پراخت ودستاورد اندیشه‌های خود را به گونهٔ اثرهای جاودانی به روی رُخنَه(کاغذ) می‌آورد.در سال ۱۸۶۷ به همراه برادرش پل با کشتی نهمار ومجهزی به گریت ایسترن رهسپار آمریکا شد ودر بازگشت شاهکار ارزندهٔ خود به نام بیست هزار فرسنگ زیر دریاها را نوشت.در سال ۱۸۷۲به شهر آمین زادبوم همسرش رفت ودر آنجا جای گرفت.دو سال پس از آن یک مهمانخانه خودمانی و این بار یک کرجی گردشی راستین را خرید ونام آنرا سن میشل دویم گذاشت دور گیتی در هشتاد روز را به روی صحنه برد که دوسال با کامیابی بسیار بَشولش (اجرا) آن دنباله می‌یافت.(۱۸۷۴) ژول ورن در سال ۱۸۷۱ پدر ودر سال ۱۸۸۷ مادر خود را ازدست داد.درسال ۱۸۹۷ برادرش پل رخت به سرزمین دیگر کشید وخود وی در سال ۱۹۰۲ دچار آب سپید(آب مروارید) گردید اگرچه که در سالهای نام آوری وسرافرازی چنین یاد کرده‌است:«من هیچ گلایه‌ای از زیستن ندارم کم وبیش هرآنچه را میخواسته‌ام، بدست آورده‌ام.» در سال ۱۸۸۶-۱۸۸۷ پس ازیک درام خانوادگی که به تیراندازی برادزاده اش به سوی او انجامید وبا دوگلوله زخمی اش ساخت وهیچکس هم شُوَندش(علت) را ندانست، ژول ورن به دنباله کار خود در شورای شهر آمین که از چندی پیش به آن سرگرم بود، پرداخت اینجور به نگر میرسد که شخصیت اَواره ای(اداری) ونویسندگی وی ناهمسازی ندارند وبخوبی یکدیگر را می‌پذیرند.در یال ۱۸۹۲ به خواهرانش مینویسد:پاریس دیگر مرا نخواهد دید.زیست نامه نویسهای ژول ورن او را در سالهای ۱۸۸۴-۱۹۰۵خاموش افسرده وسرخورده گواشیده اند(توصیف) واین برداشت را از یکی از نامه‌هایی که برای خواهرش فرستاده بدست آورده‌اند:«هر جور خوشی وشادی برایم برنتافتنی شده وشخصیت ومنش من به هماد(کل) دگریده(تغییر کرده) وکوفت‌هایی بر من راه یافته که هرگز از آن رهایی نخواهم یافت.» هرچند که با پشتیبان جویی به نوشته‌های دیگر وارونهٔ این دیدمان رفتاری نیز اورده شده‌است.زیرا او تا ذ واپسین دمی که توانا به گرفتن کِلک بود از تکاپو دست بر نداشت.هتا یک بار در نزد نویسنده ایتالیا یی دوآمی چیس گفته بود:زمانیکه من کاری ندارم، میسَُهم (احساس میکنم) که زندگی از هستی ام رخت بر بسته‌است.او همچنان به خواندن نوشته‌های ادگار آلن پو که بسیار به آن دلبسته بود نوشتن دراز داستان نامدارش هیولای یخ بسته(ابوالهول یخ‌ها) دنباله می‌داد وتا ۲۴ مارس ۱۹۰۵که به همیشگی(ابدیت) میپیوندد ده نسک دیگرمینویسد.بن مایه:سفر به صحرای اسرارآمیز- ژول ورن-هوشیاررزم آزما-ارغوان-هشتم-۱۳۷۵ ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵ بر اثر بیماری دیابت، در شهر آمیین درگذشت.



    آثار

    • نوولِ مارتین پاژ-۱۸۵۲
    • نمایشنامه کولی مابارد-۱۸۵۳
    • ارباب زکریا-۱۸۵۴
    • ترانه کمدی «یازده روز در پایتخت»-۱۸۶۰
    • پنج هفته در بالن- ۱۸۶۲
    • سفر به مرکز زمین- ۱۸۶۴
    • از زمین تا ماه- ۱۸۶۵
    • فرزندان کاپیتان گرانت – ۱۸۶۷
    • جغرافیای مصور فرانسه و مستعمرات آن-۱۸۶۸
    • سفر به مدار ماه – ۱۸۷۰
    • بیست هزار فرسنگ زیر دریا- ۱۸۶۹
    • دور دنیا در هشتاد روز – ۱۸۷۳
    • جزیره اسرارآمیز – ۱۸۷۴
    • میشل استروگوف – ۱۸۷۶
    • خطهای سیاه-۱۸۷۷
    • تاریخ مسافتهای بزرگ و مسافران نامدار-۱۸۷۸
    • ابوالهول یخی
    • ناخدای پانزده ساله-۱۸۷۸
    • مسافرت در راه چین-۱۸۷۹
    • پانصد میلیون-۱۸۷۹
    • اشعه سبز-۱۸۷۹
    • فرشته لجباز-۱۸۸۳
    • ماتیاس ساندروف-۱۸۸۵
    • جزیره‌ای در آتش-۱۸۸۴
    • فاتح شبگرد-۱۸۸۰
    • روبر فاتح
    • دو سال تعطیلات-۱۸۸۸
    • کاخ کارپات‌ها-۱۸۹۲
    • جزیره آفتاب‌پرستان-۱۸۹۵
    • در برابر پرچم-۱۸۹۶
    • یک درام در لیونی-۱۹۰۴
    • صاحب جهان-۱۹۰۴
    • جنگل‌های تاریک آمازون
    • انسان‌های میمون نما (شهر شناور)
    • کاروان لجوج
    • پایان دنیا
    • مدرسه رابینسونها
    • اژدهای دریایی
    • خانه متحرک
    • سرزمین تاریکی
    • دیوار چین
    • آوارگان جزیره
    • آتشفشان طلایی
    • فاتح آسمانها
    • آخرین هدیه
    • زیر زمین اژدها(پانصد ملیون ثروت)
    • اسرار کشتی سنتیا
    • سوداگرای پوست
    • فانوس دریایی
    • ماجراهای ناخدا هاتراس
    • ماجراهای آفریقا
    • آقای سزار
    • فرزند ایرلند
    • جزیره‌ای در آتش
    • جزیره یخبندان
    • حادثه‌ای در لیونی
    • شکار شهاب
    • در سیارات چه میگذرد؟
    • کشتی شکستگان
    • تونل زیر دریایی(در برابر پرچم)
    • سفر به صحرای اسرار آمیز(هجوم دریا)
    • قلعه مرموز(قصر کارپاتها)
    • اشعه سبز
    • سفر پر ماجرا
    • سیاره سرگردان
    • جزیره آفتاب پرست
    • ابوالهول یخ‌ها
    • ماتیاس ساندروف
    • فرزندان کاپیتان گرانت
    • سفر به مرکز زمین
    • سفر به کره ماه
    • جزیره اسرار آمیز
    • میشل استروگف
    • دور دنیا در ۸۰ روز
    • ناخدای ۱۵ ساله
    • جنگلهای تاریک آمازون
    • ۲۰۰۰۰فرسنگ زیر دریا
    • خطهای سیاه
    • ۲سال تعطیلات
    • دلاور
    • ستاره جنوب
    • ۵هفته در بالن
    • جزیره ناشناخته

  9. #24
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان


    بالزاک


    انوره دو بالزاک (۱۸۵۰-۱۷۹۹) نویسنده نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب
    رئالیسم اجتماعی در ادبیات می‌دانند. «کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را در بر می‌گیرد برگزیده‌است.
    توصیفات دقیق و گیرای او از فضای حوادث و تحلیل نازک بینانه روحیات شخصیت‌های داستان، بالزاک را به یکی از شناخته شده ترین و تأثیر گذارترین رمان نویسان در طول دو قرن اخیر تبدیل کرده‌است.

    سرگذشت

    در خانواده‌ای میانه حال در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسه‌ای شبانه روزی فرستاده شد، اما در ۱۸۱۳ مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. در ۱۸۱۹ در رشته حقوق مدرک گرفت، اما به رغم خواست خانواده بر ان شد تا به ادبیات بپردازد. پس از نوشتن چند رمان عامه پسند و فکاهی و تلاش برای مال اندوزی از عرصه چاپ و نشر که به بدهی سنگینی برای او انجامید، انتشار رمان چرم ساغری در سال۱۸۳۱ شهرت را برای او به ارمغان آورد. بالزاک پس از آن بیشتر شبانه روز را به نوشتن می‌پرداخت و با توجه به اقبالی که آثار او به خود جلب کرده بود و خوش پوشی وخوش گفتاری و خود نمایی اش میهمان خوش آمد سالن‌های پاریس بود. ازمیان زنانی که دلبسته شان شد، مادام هانسکا همسر اشرافزاده‌ای لهستانی که املاک وسیعی در روسیه داشت، بیشترین درخشش را داشت. هر چند که مادام هانسکا پس از مرگ شوهر در ۱۸۴۱ از ازدواج با او سرباز زد، اما در ۱۸۵۰ زمانی که بالزاک سخت بیمار بود به ازدواج با او رضایت داد. چند ماه بعد بالزاک در پاریس درگذشت.


    سبک

    آثار بالزاک آیینه‌ای از جامعه فرانسه روزگار اوست. او افراد هر طبقه اجتماعی، از اشراف فرهیخته گرفته تا دهقانان عامی را در کمدی انسانی خود جای می‌دهد و جنبه‌های گوناگون شخصیتی آنان را در معرض نمایش می‌گذارد. بهره گیری او از شگرد ایجاد پیوند میان شخصیت‌ها و تکرار حضور آنها در داستان‌های مختلف موجب می‌شود تا در گسترش روان شناسی شخصیت‌های منفرد توفیق یابد.
    رئالیسم عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویداست، او را زمینه ساز ایجاد جنبش ناتورالیسم در ادبیات فرانسه کرده‌است، تأثیر او بر بسیاری از نویسندگان ناتورالیست از جمله امیل زولا کاملاً آشکار است.


    آثار

    بسیاری از داستان‌های بالزاک به فارسی ترجمه شده‌اند، از جمله:

  10. #25
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    پرش به: ناوبری, جستجو




    اِدگارآلِن پو (۱۸۰۹-۱۸۴۹ میلادی)، نویسنده داستان‌های کوتاه، شاعر، نقاد و ویراستار
    آمریکایی است که عمده شهرتش به خاطر توسعه‌بخشیدن به سبک‌های ادبی ژانر وحشت و فانتزی می‌باشد. فضای ترسناک و درون‌مایهٔ گوتیک حاکم بر آثار او، در ادبیات داستانی آمریکا بی‌همتایند. پو از پیشروان داستان‌های پلیسی مدرن محسوب میشود و بسیاری از آثار او شهرت جهانی دارند.
    زندگی

    پو زادهٔ شهر بوستون در آمریکا بود. وی در آغاز سروده‌هایش را در مجله‌ای در نیویورک به چاپ رساند. وی با دختر عمویش پیمان زناشویی بست. با مرگ همسرش دچار سرخوردگی و ناامیدی بسیاری شد که این غم و اندوه وی بر آثارش نیز اثر گذاشت.
    در کودکی پدر خود را از دست داد. با آن‌که توانست به دانشگاه برود، تحصیل خود را از برای ناسازگاری با ناپدری خویش رها کرد و از خانه گریخت. پس از چندی به دانشکدهٔ افسری وست پوینت رفت با این باز آن‌ها را نیز موافق طبع خویش نیافت و ترک کرد.
    وی استاد نوشتن داستان کوتاه بود. از ادگار آلن پو به عنوان بنیان‌گذار داستان کوتاه امروزی یاد می‌کنند. داستان‌های کوتاه وی، نوعی از قصه‌های کهن بود که در زمینه‌های وحشت، انتقام و حوادث مهیب و هولناک بازآفرینی شده و گسترش یافته بود.
    در ۱۸۴۹ او را بیهوش در جوی خیابانی پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر برد و هذیان گفت. از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف می‌زد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده و در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ در بیمارستان، دیده از جهان فرو بست.

    زندگی ادبی

    نخستین نوشته‌هایش سه مجموعه شعر بودند که در سال‌های ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ منتشر شد. در این میان داستان نیز می‌نوشت و در یک مسابقه داستان کوتاه برنده شد. پس از آن به همکاری با روزنامه‌ها‌ و ماهنامه‌های ادبی پرداخت و برای داستان‌هایش پاداش‌هایی گرفت. داستان‌های کوتاه‌، نیرومند با پیامد گذارا مانند روبند سرخ مرگ و فروریزی خاندان آشر جهانی آفرید. پو در داستان‌های کوتاه خویش مانند قتل در خیابان مورگ و راز ماری روژه توانایی ویژهٔ خویش را نشان داد. در سال ۱۸۴۰ کوده‌ای از این گونه داستان‌های خویش را با نام داستانهای گروتسک وعربسک grotesque and arabesque پخش کرد که از برجسته نوشته‌های او شمرده می‌شود. به همین دلیل است که پو را پدر داستان پلیسی امروز خوانده‌اند.
    ادگار آلن پو، گذشته از داستان‌نویسی، منتقد ادبی توانا وهوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشته‌های ادبی می‌نگریست. پخش مجموعه شعر کلاغ و شعرهایی دیگر در سال ۱۸۴۵ برای پو کامیابی و نام‌آوری به ارمغان آورد. شعرهای او که سرشار از پنداره‌های پراحساس و جمله‌های آهنگین و جاندار است؛ جایگاهی سزاوار در ادبیات انگلیسی یافت و به بسیاری زبان‌های دیگر ترجمه شد. پو با همهٔ این تکاپوهای ادبی و با اینکه چندگاهی سردبیر یکی دو نشریه ادبی بود، در تنگدستی و دشواری می‌زیست و چون از تندرستی کامل نیز برخوردار نبود و روحیه‌ای نامنظم تا اندازه‌ای بی‌بندوبار داشت، نتوانست به شرایط فراخور و آسوده دست یابد. پس از مرگ همسرش در اثر بیماری سل در سال ۱۸۴۷ میلادی بیش از پیش به نابسامانی‌های بدنی و روانی دچار شد و به باده‌نوشی افتاد، اگرچه باز هم دراین دوره نوشته‌هایی از خود به جا گذاشت. او سرانجام در ۱۸۴۹ هنگامی که تندرستی روانی خود را از دست داده بود، درگذشت.

    تأثیرگذاری

    ادگار آلن پو تأثیر چشمگیری بر ادبیات پس از خود گذاشت و از بنیانگذاران داستان کوتاه به مثابه یک فرم ادبی و همین طور از بنیانگذاران ژانرهای پلیسی، علمی‌تخیلی و وحشت شمرده می‌شود. نویسندگان و شاعرانی نظیر والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل و ری بردبری، و در فرانسه شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسوی که آثار او را به فرانسه ترجمه کرد و استفان مالارمه، و همین طور اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس و توماس مان از او تأثیر گرفته‌اند.

    برخی از آثار


    داستان‌ها
    اشعار
    • آنابل لی
    • زنگ‌ها
    • شهری در دریا
    • الدورادو
    • قصر جن زده
    • لنور
    • کلاغ
    • اولالوم
    ویرایش توسط rezaee : 05-02-2008 در ساعت 11:43 PM

  11. #26
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان


    مجسمه اشتاینبک در مونتری کالیفرنیا


    جان اشتاین بک (۲۷ فوریه ۱۹۰۲-۲۰ دسامبر ۱۹۶۸) یکی از شناخته شده‎ترین و پر
    خواننده‎ترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا است. او در سال ۱۹۶۲ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. مشهورترین آثار او موش‎ها و آدم‎ها (۱۹۳۷) و کتاب برنده جایزه پولیتزر، خوشه‎های خشم (۱۹۳۹) هستند که هر دو نمونه‎هایی از زندگی طبقه کارگر آمریکا و کارگران مهاجر در دوره رکود بزرگ هستند. البته وی در اواخر عمر به مانند جرج اورول از مواضع چپ خود اظهار ندامت کرده و از جنگ آمریکا در ویتنام بر علیه حکومت کمونیستی آن نیز پشتیبانی کرد. حتی خود به ویتنام رفته و به قول خود از «عملیات قهرمانانه» سربازان آمریکایی گزارش تهیه می‌کرد.

    ترجمه فارسی آثار


  12. #27
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان


    جک لندن


    جک لندن (۱۸۷۶-۱۹۱۶) نویسنده سوسیالیست آمریکایی بود. آثار او مانند آوای وحش و
    گرگ دریا با استقبال خوانندگان روبرو شد. او از نخستین نویسندگان آمریکا بود که از راه نوشتن به ثروت زیادی دست یافت. جک لندن در خانواده تنگدستی در سان فرانسیسکو بدنیا آمد و در اوکلند بزرگ شد. او با اینکه توانست در دانشگاه پذیرفته شود، تحصیلات رسمی چندانی نداشت و هرچه آموخت، خود آموخت و بسیاری از آثار ادبی را در کتابخانه عمومی اوکلند خواند.
    در ۱۸۸۹ در کارخانه کنسروسازی کاری سخت و سنگین پیدا کرد. بعد با پولی که از نامادریش وام گرفت قایقی خرید و به دزدی صدف پرداخت. در ۱۸۹۳ به عنوان کارگر با یک کشتی شکار شیر دریایی به ژاپن رفت. بازگشت او با بحران اقتصادی سال ۱۸۹۳ و مبارزات کارگری همزمان شد.
    مدتی بی‌کار و ولگرد بود و در شهر بافلو به زندان افتاد. یعد به اوکلند بازگشت و دبیرستان را تمام کرد. خیلی دوست داشت که به دانشگاه کالیفرنیا برود و پس از سه ماه کوشش فشرده در تابستان ۱۸۸ در آنجا پذیرفته شد. اما به دلیل بی‌پولی ناچار پس از یک سال دانشگاه را رها کرد.
    در ۱۸۹۷ با کشتی و همراه با دیگر جویندگان طلای کلوندایک به شهر داوسون در یوکان رفت. در آنجا بیمار شد و پزشکی او را درمان کرد. داستان کوتاه برپا کردن آتش یادگار این دوره از زندگی او است.
    پس از بازگشت به اوکلند بیش از پیش به تبلیغ سوسیالیسم و نیز نوشتن پرداخت. او سعی داشت که با نوشتن و فروش آثارش (به گفته خودش با فروش مغزش) از بی‌پولی و اجبار به کار بدنی رها شود. همزمانی این تصمیم او با گسترش مجله‌های عامه‌پسند ارزان که به‌دنبال داستان‌های کوتاه بودند باعث شد که او بتواند از راه نویسندگی پول در آورد. به‌زودی نویسنده‌ای موفق شد و در سال ۱۹۰۰ درآمد او از نویسندگی به ۲۵٬۰۰۰ دلار رسید.
    جک لندن دو بار ازدواج کرد. در ۱۹۱۰ ملکی یه وسعت جهار کیلومتر مربع را در شهرستان سونوما در کالیفرنیا خرید و سعی در کشاورزی با روش‌هایی ابتکاری و ویژه خود کرد ولی موفقیتی نداشت. این ملک اکنون با نام پارک تاریخی جک لندن به دست دولت آمریکا اداره می‌شود.
    جک لندن در ۱۹۱۶ از نارسایی کلیه درگذشت، اگر چه برخی روایات مرگ او را ناشی از الکلیسم یا حتی خودکشی می‌دانند. بر گور او در پارک تاریخی جک لندن در سونوما صخره‌ای خزه گرفته گذاشته‌اند.
    میدان بزرگی در شهر اوکلند بنام او هست و کلبه‌ای چوبی که او هنگام جستجوی طلا در یوکان در آن می‌زیست در گوشه‌ای از میدان قرار دارد.

    برخی از آثار


  13. #28
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    مارک تواین نام قلمی ساموئل لنگهورن کلمنس نویسنده آمریکایی بود.
    او در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز میسوری در روستای فلوریدا با کلبه‌های چوبی پراکنده به دنیا آمد. پدرش قاضی بخش و تاجری کوچک و اصلالتاً اهل ویرجینیا بود که در کنتاکی درس حقوق خوانده و در همانجا به جین همپتون موخرمایی برخورده و با او ازدواج کرده بود. در ۱۲ سالگی پدرش فوت کرد و سموئیل مجبور شد در چاپخانه‌های محلی پادویی کند و بعد در روزنامه‌ای که برادرش اوریون دایر کرده بود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالات طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را می‌نوشت و با امضای عجیب‌غریب چاپ می‌کرد. در ۱۸ سالگی به سنت لوئیس بزرگ‌ترین شهر میسوری رفت. سپس به نیویورک رفت و مدت کوتاهی در چاپخانه‌های کوچک کار کرد. در طی ۲-۳ سال به شهرهای مختلف می‌رفت و در آنجا حروفچینی می‌کرد. وی سفر نافرجامی به امریکای جنوبی داشت. از ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۴ سوار بر کشتی بخار بر میسی‌سیپی سفر می‌کرد .در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای مختلف برای مجلات مقاله‌های طنز می‌نوشت. در جنگ داخلی امریکا نقش کوچکی را بر عهده گرفت. در سال ۱۸۶۶ با آلتا کالیفرنیا برجسته‌ترین روزنامه غرب قراردادی به این مضمون امضا کرد: خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان زمان و سمت که دور کره زمین می‌گردد و ضمن سفر گزارش می‌نویسد.
    با اولیوه لنگدن دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک پس از مغازلات بسیار ازدواج کرد. در بیست سال بین ۱۸۷۵ و۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتاب‌هایش را در این مدت نوشت. اما در نپمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخ‌کامی روز افزونی نصیبش شد. دختر جوانش سوزی وقتی پدر و مادرش در خارج بودند مرد, خانم کلمنس که سال‌ها بیمار بود از دنیا رفت و کوچک‌ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد. در ۱۹۰۶ انشای سرگذشتش را آغاز کرد. ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتاب‌های جدی و چند کتاب طنز گذراند. کلمنس نام مارک تواین را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلات می‌نوشت به عنوان ادای دین گرفت و در تمام کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد



    آثار


  14. #29
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان

    رنست همینگوی
    ارنست همینگوی
    زمینه فعالیت نویسنده، رمان‌نویس، روزنامه‌نگار تولد ۲۱ ژوئیه 1899
    اوک پارک، ایلینویز، آمریکا، مرگ ۲ ژوئیه، ۱۹۶3
    کچوم، ایداهو، ملیت آمریکایی کارهای برجسته پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه گفتاورد همهٔ ادبیات مدرن آمریکا از یک کتاب نوشتهٔ مارک تواین به وجود آمده است به نام هاکلبری فین.

    زندگی


    ارنست همینگوی، ۱۹۰۰.


    ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۸ در اوک پارک (Oak Park) ایالت ایلینویز چشم به جهان گشود. پدرش کلارنس یک پزشک و مادرش گریس معلم پیانو و آواز بود.ارنست تابستان‌ها را به همراه خانواده اش در شمال میشیگان به سر می‌برد و در همان جا بود که او متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.

    او پس از اتمام دوره دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدتی در کانزاس‌سیتی به عنوان گزارشگر گاهنامه استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول او داوطلب خدمت در ارتش شد اما ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان رانندهٔ آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئیه ۱۹۱۸ مجروح و برای ماه‌ها در بیمارستان بستری شد.
    در بازگشتش به ایالت متحده مردم شهر و محله‌اش در اوک پارک از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسن اهل سن لوییز آشنا و عاشق او شد.
    آنها با هم ازدواج کردند و بنا بر توصیه شروود اندرسن برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب کردند.در آنجا ارنست برای تورنتو استار (Toronto Star) مشغول به کار شد. آن‌ها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده می‌کردند و ارنست به کار داستان‌نویسی نیز می‌پرداخت.طی همین دوران یعنی بین سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.
    سبک ویژه او در نوشتن او را نویسنده‌ای بی‌همتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستان‌های کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان عید متغیر انتشار یافت، برداشتی شخصی و بی‌نظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دههٔ ۱۹۲۰ می‌باشد.

    ارنست همینگوی، ۱۹۵۰.


    ارنست و هدلی در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را جان گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانواده جوان به مکان‌های زیادی از اروپا بویژه اروپای مرکزی سفر می‌کردند و در زمستان‌ها به اسکی می‌پرداختند.در تابستان‌ها آنها برای شرکت در جشنواره سن فرمین در پامپلونا به اسپانیا سفر می‌کردند که اولین سفرشان در تابستان ۱۹۲۳ بود.در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربه‌های بدست آمده‌اش از اسپانیا با نام خورشید هم طلوع می‌کند به چاپ رسید.
    در سال ۱۹۲۶ ارنست همینگوی با پائولین فیفر ثروتمند دیدار کرد و این آشنایی ازدواج اول او را به جدایی کشاند. ارنست و پائولین در سال ۱۹۲۷ با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو پسر شدند. پاتریک درسال ۱۹۲۸ و گرگوری درسال ۱۹۳۱ به دنیا آمد. او در همان دوران زندگی‌اش با پائولین خانه‌ای در کی وست فلوریدا خرید.
    در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ همینگوی عاشق زنی روزنامه‌نگار و نویسنده به نام مارتا گلهورن شد و در سال ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. ارنست، فینچا ویجیا (Finca Vigia) را در کوبا خرید. در سال ۱۹۴۴ با مری ولش ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد، از مارتا در سال ۱۹۴۵ جدا شد و در ۱۹۴۶۱ با مری ازدواج کرد.
    خودکشی
    او در ژوئیه سال 1963 میلادی با قرار دادن اسلحه در دهان خود و خودکشی به زندگی جسم خود خاتمه داد .
    آثار ارنست همینگوی

    • آثاری که پس از مرگ همینگوی منتشر شده‌است:
    • عید متغیر (عیدی که در مسیحیت زمان مشخصی ندارد)۱۹۶۴ / A Moveable Feast
    • با نام ارنست همینگوی (یادداشت‌های همینگوی از سال‌های اولیه اقامت در پاریس)۱۹۶۷ / Byline: Ernest Hemingway
    • داستان‌های کانزاس سیتی استار ۱۹۷۰ /Stories Cub Reporter: Kansas City Star
    • جزایر در طوفان ۱۹۷۰ / Islands in the Stream
    • (رمان نا تمام) باغ عدن ۱۹۷۰ / The Garden of Eden
    • حقیقت در اولین تابش ۱۹۹۹ / True at the First Light

  15. #30
    rezaee
    Guest

    پاسخ : معرفي نويسندگان مورد علاقه تان


    هنری میلر


    هنری میلر (به انگلیسی: Henry Miller) ‏ (۱۸۹۱-۱۹۸۱) نویسندهٔ معاصر امریکایی در
    میلادی در منهتن به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را تا پایان دبیرستان در بروکلین گذزاند و باقی دانش خود را به طور غیر رسمی از طریق مطالعه و سفر به گوشه و کنار جهان کسب کرد. هنری میلر در سال ۱۹۸۱ میلادی از جهان رفت.
    در زبان فارسی

    • نکسوس (تصلیب گلگون)(Nexus) ترجمهٔ سهیل سُمی، انتشارات ققنوس
    • مکس (Max and the white Phagocytes) ترجمهٔ امید نیک فرجام، انتشارات نیلا
    • ادبیات مرده‌است و چند اثر دیگر ترجمهً داود قلاجوری،نشر آتیه
    • پیکرهٔ ماروسی(colossus of maroussi) ترجمهٔ مهبد ایرانی طلب، نشر پرسش
    ۱۸۹۱

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ