Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 11 از 40 نخستنخست ... 91011121321 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 165 , از مجموع 586

موضوع: شهروندی سبز و سالم باشیم

  1. #151
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    زندگی همیشه آنطور که ما فکر می کنیم پیش نمی رود
    اما تا زمانی که هستیم ، باید بخندیم و سپاسگذار باشیم
    آنچه امروز هستی ، حاصل دیروز توست. قدر امروز را بدانیم و انسانی بهتر برای فردا شویم.

  2. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #152
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    تنها راه براى همواره خرسند بودن ، زيستن لحظه به لحظه است .

  4. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #153
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
    نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
    این تیغ نه از بهر ستمگاران کردند
    انگور نه از بهر نبیدست به چرخشت
    عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
    حیران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
    گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
    تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
    انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
    تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

  6. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #154
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    با درود
    صائب تبريزى شاعرى حيرت انگيز و فرزانه اى ارجمند است كه كلامش هر شنونده اى را مست و مسحور مى سازد ، علاقه بى پايان من به صائب باعث شد كه مجموعه اى از ابيات برگزيده اين شهريار ملك سخن را تقديم دوستان گرانقدر اين مجمع نمايم .

    قسمت اول




    از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است
    چون توان کردن دو یکدل را ز یکدیگر جدا؟
    می‌کند روز سیه بیگانه یاران را ز هم
    خضر در ظلمات می‌گردد ز اسکندر جدا

    می‌شوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
    برگ‌ها را می‌کند فصل خزان از هم جدا
    تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من
    می‌شود نزدیک منزل کاروان از هم جدا

    از متاع عاریت بر خود دکانی چیده‌ام
    وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
    چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند
    چرخ سنگین‌دل ز من هر دم کند یاری جدا

    به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان
    که رنگ سرخ به خون جگر شود پیدا

    ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
    که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا

    ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن
    که وقت چیدن گل، باغبان شود پیدا
    چنین که همت ما را بلند ساخته‌اند
    عجب که مطلب ما در جهان شود پیدا

    گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم
    که صد دریای آتش از شراری می‌شود پیدا
    من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را
    که می‌لرزم ز هر جانب غباری می‌شود پیدا

    دل عاشق ز گلگشت چمن آزرده‌تر گردد
    که هر شاخ گلی دامی است مرغ رشته برپا را

    به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
    نبسته است کسی شاهراه دلها را

    کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند
    نه از رحم است اگر بر پای دارد آسمان ما را

    هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد
    به یوسف می‌توان بخشید تقصیر زلیخا را

    نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می‌برد ما را
    به گلشن لذت ترک تماشا می‌برد ما را
    مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل
    که دست از جان خود شستن به دریا می‌برد ما را

  8. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #155
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    قسمت دوم

    ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند
    بیم رسوایی نباشد نامه‌ی ننوشته را

    شد ره خوابیده بیدار و همان آسوده‌اند
    برده گویا خواب مرگ این همرهان خفته را
    زود گردد چهره‌ی بی‌شرم، پامال نگاه
    می‌رود گلشن به غارت، باغبان خفته را

    عالم از افسردگان یک چشم خواب آلود شد
    کو قیامت تا برانگیزد جهان خفته را؟

    مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را
    دفتر مساز این ورق باد برده را
    بپذیر عذر باده‌کشان را، که همچو موج
    در دست خویش نیست عنان، آب برده را

    می‌کند باد مخالف، شور دریا را زیاد
    کی نصیحت می‌دهد تسکین، دل آزرده را

    گریه بسیار بود، نو به وجود آمده را
    خاک زندان بود از چرخ فرود آمده را
    ساحلی نیست بجز دامن صحرای عدم
    خس و خاشاک به دریای وجود آمده را

    عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را
    پروای باد نیست چراغ نشانده را

    چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال ؟
    در گریبان تا به کی ریزم گل ناچیده را؟

    شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
    معشوق در کنار بود پاک دیده را

    آسمان آسوده است از بیقراری‌های ما
    گریه‌ی طفلان نمی‌سوزد دل گهواره را

    شاید به جوی رفته کند آب بازگشت
    چون شد تهی ز باده، مبین خوار شیشه را
    چون آمدی به کوی خرابات بی‌طلب
    بر طاق نه صلاح و فرود آر شیشه را
    شد جهان در چشم من از رفتن جانان سیاه
    برد با خود میهمان من چراغ خانه را

    میل دل با طاق ابروی بتان امروز نیست
    کج بنا کردند از اول، قبله‌ی این خانه را
    آسمانها در شکست من کمرها بسته‌اند
    چون نگه دارم من از نه آسیا یک دانه را

    عقل میزان تفاوت در میان می‌آورد
    عشق در یک پله دارد کعبه و بتخانه را

    از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟
    سیل یک مهمان ناخوانده است این ویرانه را

  10. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #156
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    قسمت سوم

    از خون چو داغ لاله حصار دل من است
    هر جا که بوی خون شنوی منزل من است

    با پاکدامنان نظری هست حسن را
    تا آفتاب سرزده، در خانه من است

    خزان ز غنچه‌ی تصویر، راست می‌گذرد
    همیشه جمع بود خاطری که غمگین است
    درین دو هفته که مهمان این چمن شده‌ای
    به خنده لب مگشا، روزگار گلچین است

    به قرب گلعذاران دل مبندید
    وصیت نامه شبنم همین است

    غربت مپسندید که افتید به زندان
    بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است

    تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست
    از بلندی شمع ما پرتو به دور انداخته است

    غافل مشو ز پاس دل بیقرار ما
    کاین مرغ پرشکسته قفسها شکسته است
    خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر
    سنگین دلی که توبه‌ی مارا شکسته است!

    جام شراب، مرهم دلهای خسته است
    خورشید، مومیایی ماه شکسته است

    بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
    شبنم به روی گل به امانت نشسته است

    پیوسته است سلسله موجها به هم
    خود را شکسته، هر که دل ما شکسته است

    از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
    دیوانه‌ای میانه‌ی طفلان نشسته است

    صد بیابان درمیان دارند از بی نسبتی
    گر به ظاهر کوه باصحرا به هم پیوسته است
    خنده بیجاست برق گریه‌ی بی اختیار
    اشک تلخ و قهقه مینا به هم پیوسته است

    غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش
    آن که پندارد که در دست اختیاری داشته است

    کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
    ابر سفید اینهمه باران نداشته است
    جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
    یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است

    گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال
    از جویبار ساقی کوثر گذشته است

    از ما سراغ منزل آسودگی مجو
    چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته است

  12. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #157
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال است.ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
    این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد.
    نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه تر نشانه یی از غلبه تاریکی.
    ● پیشینه جشن
    یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.
    ● مراسم و آداب جشن
    برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.
    آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.
    جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است.
    یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذاری شده.
    در «مهریشت» اوستا آمده است؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».
    ● آیین های جشن شب یلدا
    یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.
    در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
    در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
    مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره یی می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بی شمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به ویژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.
    در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خوردند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
    در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و باورمندند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود.
    در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه یی خارج از هوای گرم اتاق می گذارند، ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس (ازگیل) در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل و تازه و پخته را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.بنا به روایت مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه یی استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.
    ● جشن شب یلدا
    جشن شب یلدا یک جشن کاملاً زنده است و همه مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار می کنند. یلدا و مراسمی که در نخستین شب بلند زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند سابقه یی بسیار دراز داشته و مربوط می شود به ایزد مهر.
    این جشن که یکی از کهن ترین جشن های ایران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم می گویند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول می انجامد و آن را چله بزرگ می نامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا می رسد که دهم از بهمن تا بیستم اسفند به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.
    چله اول که اولین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست ناپذیر است، زیرا مردم دوره های گذشته که پایه زندگی شان برکشاورزی و چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را براساس آن تنظیم می کردند و به تدریج دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان است اما بلافاصله بعد از این با آغاز دی روزها بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود.
    اقوام قدیم آریایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند خصوصاً ژرمن ها که این ماه را به خدای آفتاب نسبت می دهند و زیاد هم بی تناسب نیست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود. در این شب آتش برمی افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیاطین نابود شده و بگریزند و همچنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود آتش نیز همان والایی را نزد مردمان دارا شد.
    چون تاریکی فرا می رسید در پرتو روشنایی آتش تاریکی اهریمنی را از بین می بردند. در شب یلدا یا تولد خورشید افراد دور هم جمع می شدند و جهت رفع این نحوست آتش می افروختند و خوان ویژه مانند سفره یی که عید نوروز تهیه می کنند اما محتویات آن متفاوت است می گستراندند و هر آنچه میوه تازه فصل که نگهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند.
    این سفره جنبه دینی داشته و مقدس بود و از ایزد خورشید روشنایی و برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه شب را در پرتو چراغ و نور و آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. سفره شب یلدا سفره میزد است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرک که از لوازم این جشن بود که به افتخار و ویژگی مهر یا خورشید برگزار می شد.
    امروز هم ایرانیان در سراسر جهان این جشن زیبا را در کنار یکدیگر برگزار می کنند و به خواندن شاهنامه و گرفتن فال حافظ می پردازند. شب چله بر تمامی دوستان و هم میهنان عزیز فرخنده باد.

  14. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  15. #158
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
    آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
    خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
    کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
    لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
    گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
    کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
    صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
    عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
    زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
    کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
    حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
    از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

  16. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  17. #159
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    15 درس زندگی

    همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس ، درسهایی از زندگی نیز می آموزیم که هردوی آنها مهم است .
    مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می برد و این در حالی است که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها امیدواریم که روزی به همه ی جوانب دست پیدا کنیم ، پس بطور منطقی دانش ما همیشه عقب تر از زندگی است.
    در اینجا به درسهایی از زندگی اشاره کرده ایم که براحتی می توانید از آنها بهره بگیرید :
    1- طبق گفته ی Richard Carlson " چیزهای بی ارزش را نچشید " ، این بدان معنی است که خیلی از مردم خود را درگیر استرس و به انجام رساندن کارهای بی ارزش می کنند که در نهایت در مقابل اهداف اصلی زندگی ، هیچ ارزشی ندارند .وقتی آنقدر خود را درگیر این مسائل کوچک می کنیم دیگر جایی برای نیل به آرزوهایمان باقی نگذاشته ایم و از لحظات خود هیچ لذتی نمی بریم.
    2- "زندگی غیر قابل پیش بینی است " و ممکن است هر لحظه شما را در شیب و فراز قرار دهد " . فقط بگویید "هرگز" و بعد ببینید چه اتفاقی می افتد . برای مقابله با گره هایی که زندگی در مسیر شما قرار داده است ، تنها با ذهنی باز و خوش بین ، به آنها خوش آمد بگویید !!
    3- خسته کننده ترین واژه در هر زبان " من " است . بله تصور این است که تکرار این کلمه اعتماد به نفس را بالا می برد. ولی خوب! بیشتر وقتها همه ی آن چیزیی که در مورد خود با تکرار " من " توضیح و تعریف می کنید، واقعیت ندارد! اینکه یک نفر دائما" از خود و فضایل خود تمجید و تفسیر کند ، بسیار خسته کننده و یکنواخت است . این حالت "خود محوری " است نه "اعتماد به نفس "
    4- انسانیت مهم تر از مادیات است
    اهمیت روابط اجتماعی بسیار مهم تر از درجات مادی است که هر کدام از ما در مسیر آرزوها به آنها می رسیم. بدون محبت و عشق و حمایت خانواده و دوستان در زندگی ، موفقیت های مادی ، خیلی لذت بخش نخواهد بود. با ایجاد تعادل در ملاک های برتری و ارزش های خود ، از ثبات زندگی بیشتری بهره خواهید برد.
    5- به غیر از خودتان ، هیچ کس دیگر نمی تواند شما را راضی کند !
    رضایت و راحتی ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله ، روابط اجتماعی ، زندگیمان را پر بار تر می کند ، اما خوب ، شاید این روابط به تنهایی باعث شادکامی و رضایت شما نشود.
    6- درجه ی کمال و شخصیت
    کمالات برای هر شخص زیباست . کلام و اعمال نیک ، به دنبال خود ، اعتماد و اطمینان دوستان را در پی دارد . برای رسیدن به این درجه ، تلاش کنید .
    7- بیاموزید که خود ، دیگران و حتی دشمنان خود را ببخشید.
    انسان جایز الخطاست ، همه ما اشتباه میکنیم ، ولی با کینه توزی و یادآوری صدمات گذشته ، تنها این خودمان هستیم که از زندگی لذت نمی بریم نه دیگران !!
    8- "خنده" داروی هر "درد" است .
    با خوشرویی و تبسم ، دردهای خود را درمان کنید.
    9- تغذیه خوب ، استراحت ، ورزش و هوای تازه ، را فراموش نکنید.
    سلامتی خود را دست کم نگیرید . با رعایت این نکات ، از وضعیت جسمی ایده آل خود ، لذت ببرید .
    10-اراده ای مصمم ، شما را به هر چیزی که می خواهید ، می رساند .
    هرگز تسلیم نشوید و به دنبال رسیدن به آرزوها و اهداف خود تلاش کنید.
    11-تلویزیون ، ذهن ما را بیشتر از هر چیزی نابود می کند !
    از تلویزیون کناره گیری کنید و با ورزش ، مطالعه و یادگیری ، ذهن خود را فعال کنید.
    12- شکست را بپذیرید .
    هر کسی در زندگی ممکن است بارها و بارها شکست بخورد. شکست آموزنده است . به ما یاد می دهد که چطور متواضع باشیم و راه درست تری را برای جبران آن انتخاب کنیم . توماس ادیسون با شکستهای متمادی توانست به هدف خود برسد ، او می گفت :" من شکست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان کردم که برایم مفید نبود ! و به نتیجه نرسید !"
    13- از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرید .
    یکی از بودائیات پیر چنین می گوید :" یک مرد دانا کسی است که از اشتباهات خود درسی نیک بیاموزد و اما داناترکسی است که از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرد".
    14- از محبت به دیگران دریغ نکنید .
    زندگی کوتاه است و پایان آن نامعلوم . پس سعی کنید محبت کنید تا محبت ببینید .
    15- آنچنان زندگی کنید که گویی روز آخر عمرتان است !!
    همواره سعی کنید بهترین و مهربان ترین همسر ، رفیق و حتی مهربانترین و بهترین رئیس باشید ، تا زمان وداع با این دنیا به دنیایی زیباتر دست یابیم.

  18. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  19. #160
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    عرضه آبليمو درظروف پلاستيکي، غيربهداشتي و خطرناک است

    اصفهان- مدير کل استاندارد و تحقيقات صنعتي اصفهان، بسته بندي آبليمو در ظروف پلاستيکي را خطرناک و غيربهداشتي دانست و گفت:فروش آبليمو به اين شيوه ممنوع است.

    "سيدغلامحسين حسيني" روز چهارشنبه در گفت و گوي اختصاصي با خبرنگار ايرنا افزود: کارشناسان اداره کل استاندارد و تحقيقات صنعتي استان در راستاي اجراي طرح جامع کنترل بازار طي نمونه برداري از مراکز عرضه آبليمو از عرضه محصولاتي که در بسته بندي پلاستيکي عرضه شده باشد ، جلوگيري مي کنند.
    وي اضافه کرد: در بازرسي هاي انجام شده، آبليموهايي که با نام هاي تجاري
    "ليتک"،‌"مجيد"،"دست چين"،"طراوت" و "پيچک" و با بسته بندي پلاستيکي در سطح بازار عرضه مي شود، غيربهداشتي ارزيابي شده و استفاده از آنها خطرناک است.
    حسيني با بيان اينکه استفاده از اين آبليموها سلامت مردم را به خطر مي اندازد، تصريح کرد: اينگونه محصولات به دليل فعل و انفعالات شيميايي که بين آبليمو و ظرف پلاستيکي صورت مي گيرد براي سلامتي مضر است و سبب بروز بيماري مي شود.
    وي از شهروندان خواست که از خريد هرگونه آبليمو درظروف پلاستيکي جدا خودداري کنند.

  20. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  21. #161
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی کشد ولی برای التیام بخشیدنِ آن، به سالها وقت نیاز است.

    بیاموزید که هرگز نمی توانید کسی را مجبور به دوست داشتنِ خود کنید، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آیینه ای از کردار و اخلاق خود شما است.

    بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید، زيرا که هر یک از شما تنها به تنهایی و بر حسب شایستگی های خود مورد قضاوت و داوری خداوند قرار می گیرد.

    بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف و نقصان های شما آشنایند و لیک شما را همان گونه که هستید دوست دارند.

    بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی دهد. بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.

    بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی مهری ای که نسبت به شما روا می دارند موردبخشش خود قرار دهید و این عمل پسندیده را با ممارست بیشتر در خود تقویت نمایید.

    بیاموزید که دو نفر می توانند به یک چیز یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو از آن، هیچگاه یکسان نخواهد بود.

    بیاموزید در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، آنگاه که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید راضی و خشنود شوید.

    بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد، بلکه آن است که خواسته های کمتری دارد...





    عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
    ناخوانده درس مقصود، از کارگاه هستی

  22. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  23. #162
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

    به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

    هر آن کس چیز می بخشد، ز مال خویش می بخشد

    نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

  24. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  25. #163
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
    در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن

  26. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  27. #164
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    شايد هيچ گناه و عمل ناپسندى همچون ريا و تزوير نابودگر شخصيت فردى و اجتماعى نباشد . ريا كارى در هر جامعه اى كه مرسوم شود احساس همدلى را از ميان برده و گسستگى و شكافت را بنيان گذارى مى كند و به همين دليل رياكار را موجودى زشت رو و نفرت انگيز مى دانم . خالى از لطف نيست اگر نگاهى كوتاه به موضوع ريا در ادبيات كلاسيك پارسى داشته باشيم :

    زاهــــد نمـــا مبـــاش و به دل بذر دين بكار
    دستـــار و طيلسان و قبا دين نمي شود

    حسين فولادي

    به زاهد گفتم اين زهد و ريا تا كي بود باقي
    به گفتــــا تا به دنيا مردم نادان شود پيدا

    فرات اصفهاني

    سبحة تزوير شيخ شهر را كــــردم شمــــار
    بــــاطن او دام بــود و ظاهر آن دانه بود

    حبيب خراساني

    برو اي شيخ كه از كبـــر و غرورت مــــا را
    گشت معلوم كه جز باد در انبان تو نيس
    ت
    محيط قمي

    از زهــد فـــــــروشان بگريزند كه ديـــديم
    ايـن سلسه را دوستي و مهر و وفا نيست

    محيط قمي

    زاهد كنون كه پند تو در من اثر نكرد
    پرهيــــــز كن كه در تو نيفتد شرار من

    غبار همداني

    با شيخ از شراب حكايت مكن كه شيخ
    تا خــــون خلق هست ننوشد شراب را

    شهريار

    مبوس جز لب معشوق و جام مي‌حافظ
    كه دست زهدفروشان خطا است بوسيدن

    حافظ

    به قمارخانه رفتم همه پاكباز ديدم
    چو به صومعه رسيدم همه زاهد ريائي

    عراقي

    حاجيان را حرم كعبه خوش آيد ليكن
    قبله روي تو خوشتر ز حجاز است مرا

    صامت بروجردي

    اي شيخ برو مسئله عشق بياموز
    هر چند كه اين مسئله آموختني نيست

    شيشه گر

    پشّه باشب زنده داري خون مردم مي‌خورد
    زينهار از زاهد شب زنده دار انديشه كن

    صائب تبریزی

    زهد با نيّت پاك است نه با جامه پاك
    اي بس آلوده كه پاكيزه ردائي دارد

    پروين اعتصامي

    راه پنهاني ميخانه نداند همه كس
    جز من و زاهد و شيخ و دو سه رسواي دگر
    فرهنگ شيرازي


  28. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  29. #165
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    نگارشها
    1,644

    پاسخ : شهروندی سبز و سالم باشیم

    درد من حصار برکه نيست، درد من زيستن با ماهياني است که فکر دريا به ذهنشان نرسيده است

  30. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ