Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 36

موضوع: تصور های غلط در مورد ازدواج

  1. #16
    کاربر افتخاری فروم SoheilStar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    نگارشها
    135

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط manusha نمایش پست ها
    تصور غلط ديگه عشق دريك نگاهه كه لازم نيست راجع بهش بگم..تصور غلط ديگه اينه كه خيلي از دوستان جوان موقع انتخاب همسر يه هوا همچين مدرن !!! انتخاب ميكنن ولي وقتي ميرن تو زندگي تازه ميخوان سنتي شن..و..( اقلا تو اين دوساله 5 نفر از كسايي كه ميشناختم به همين دليل كارشون به طلاق كشيد)
    مورد ديگه هم تصور و برداشت غلطي از مقوله عشق و تفاهمه...بعضي ها عادت رو با عشق قاطي ميكنن.. بعضي ها فرار از يه شرايط بد رو..مفهوم تفاهم از نظرخيلي ها يك توافق يه طرفه است.." ما باهم به تفاهم رسيديم" از نظر خيلي ها.. يعني نهايتا من حرف خودمو پيش ميبرم.
    میشه این دو تا تصور غلط رو بیشتر باز کنید؟ منظورتون از مدرن شدن موقع انتخاب همسر چیه؟ و بعد سنتی شدن :پی
    و یه کمی هم درباره عادت و قاطی کردن با عشق توضیح بدید. یعنی از کجا مشخص هست اینی که الان هست مثلا عشق نیست و عادت هست و یا برعکس :دی
    برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال … بنگر که چگونه می افتی ؟!

  2. #17
    kinshin
    Guest

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    تركيب ناشيانه سنت و مدرنيته تو كشور ما يه چي هايي رو خراب كرده كه يكي دوتا هم نيستن..يكي از اين قضايا هم ازدواجه
    کاملا درست و تو جوامع در حال کذر از سنت به مدرنیته این مشکلات بسیار
    بعضي ها هم تو جو قرار ميگيرن و ميزنن دل رو به دريا..سه سال پيش دوستي منو به خاطر يه"نه "بسيار سرزنش كرد..و البته خودش راهي زندگي مشترك شد..هفته قبل تصادفا ديدمش.. در حاليكه بسيار عصبي.. پريده رنگ...تنها ..و البته با بچه اي در بغل. و البته چه همه شكايت.. من احساس كردم اون بازم داره به غلط قضاوت ميكنه.. اما چيزي نگفتم.. چون سرزنشش تو اون حال عيب بود.... مورد اين بود كه اون دوست تحت فشار شرايط و با ديدن چن تا مشخصه..مناسب بله رو گفته و رفته بود.. البته هيچ آدمي كانل نيست اما عيب هايي هستن كه وجودشون زندگي زير يه سقف رو ناممكن ميكنه..
    يه مورد ديگه هم صبر و تحمله..
    عشق كاتاليزور خوبي براي شروع واكنش عشقه.. اما ناكافيه..شناخت.. احساس مسءوليت..همدلي .. مهربوني.. رفاقت و صميميت و صداقت.. احترام متقابلو.. يه عالم چيز ديگه كه نمي دونم واسه عشق لازمه تا به حياتش ادامه بده.. باشه؟
    مهم ترین دلیل برای اینها اینه که اصولا کسانی که تصمیم به ازدواج می گیرین به خود زندگی مشترک فکر نمی کنن و این رو یه رابطه ساده مثل روابطی که احتمالا قبلا داشتن می بینن اما برای این کار شما باید به اون درجه از آگاهی برسید که معموالا دیده نمی شه زندگی مشترک از دید مسئولیت واقعا وحشتناک

  3. #18
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط SoheilStar نمایش پست ها
    میشه این دو تا تصور غلط رو بیشتر باز کنید؟ منظورتون از مدرن شدن موقع انتخاب همسر چیه؟ و بعد سنتی شدن :پی
    و یه کمی هم درباره عادت و قاطی کردن با عشق توضیح بدید. یعنی از کجا مشخص هست اینی که الان هست مثلا عشق نیست و عادت هست و یا برعکس :دی
    دوست جان ناچارم از زندگي دوتا از دوستام مثال بزنم. اونا 3 سال قبل با تفاوت سني 3 سال باهم ازدواج كردن. هردو شون خيلي مدرنيزه باهم آشنا شده بودن به قول معروف فرصت هاي زيادي براي كار كردن كنارهم در دفتر يه مجله و معاشرت و .. داشتن. البته هردو اونقدر درك ميكردن كه بدونن چه محدوديت هايي بايد براي اين رابطه قايل شن.. آقاهه كلي تريپ به قول خودش روشنفكري مي اومد( البته من براي واژه روشنفكر عمق و معنا و احترام زيادي قايلم كه خارج از اين بحثه)كه خانمم ازاده هرجا ميخواد بره.. با هركي هر جور و در هر سطحي هربرخوردي بكنه.. چون من درك ميكنم و..و البته در مقابل خودش هم حقبه چنين برخوردي رو براي خودش با خانم هاي ديگه قايل بود.. گيس سفيدي آدم هايي مثه من مبني بر اين كه عمق برخورد ما با آدم هاي مختلف لازمه متفاوت باشه .. البته بيفايده بود..( من كار ندارم حرف من غلط بود يا درست .. مهم اين بود كه ايده من و بقيه دوستا مون در موردشرايط شون صدق ميكرد)
    بعدش ماجرا ها بعد ازدواج ادامه پيدا كرد و.. و..البته اون دوتا هيچوقت واقعا به زندگي مشتركشون خيانت نكردن اما براي در آوردن لج هم زخم هايي بهم زدن كه بالاخره..
    جالب بود كه ماها از بيرون اون گود تلخ ميديديم..اگرچه اون آقا كه دوستمون بود خيي تلاش ميكنه به قول خودش اروپايي برخورد كنه.. اما از درون كاملا داره خيلي ايراني و شرقي و سنتي به اون برخورد ها نگاه ميكنه و بابت اين موضوع بهم ميپاشه.. اون خانم هم..
    و اما مورد ديگه من آدم هايي رو در حين برخورد با مشكلات دانش آموزام ديدم كه سال ها بود به علت شناخت كاملي كه در طي زندگي از هم پيدا كرده بودن داشت حالشون از هم بهم ميخورد اما به علت عادت بهم كنار هم مونده بودن.. يا به علت بچه ها.. يا..
    البته من روانشناس يا درونگر يا هر چيه ديگه نيستم بگم فاصله عشق و عادت كجاست چون اونا در سطح و ظاهر بعضي وقتا مثل همند.. اما.. معتقدم در عشق و دوستي دلبستگي وجود داره نه مثل عادت وابستگي..
    در وابستگي آدم عادت كرده و وابسته از ديگري مثه ابزار مثه يه بهانه براي پركردن چاله چوله هاي شخصيتي يا صرفا تنهاييش استفاده ميمي كنه..
    اما عاشق با يا بدون حضور فرد محبوب هم كامله.. و اونو براي خود اون فرد نه براي پركردن خلا هاي معمولش ميخواد..
    عاشق فرد محبوب خودشو با دوست داشتنش خفه نميكنه.. اون مثه يه گل زير حباب شيشه اي براي خودش نگه نمي داره.. و اون چه تو اين دنيا باشه.. چه نباشه دوست داره..عاشق ميتونه بخاطر فرد محبوبش به يه موجود زنده از انسان تا سنگ عشق بورزه.. اما فرد وابسته براش بقيه مهم نيستن.. اون اگه يه بهشت كوچيك براي خودش داشته باشه.. ديگه سرنوشت هيكي براش مهم نيست.. نميدنم.. شايد هنوز خوب نگفتم..

  4. #19
    kinshin
    Guest

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    دوست جان ناچارم از زندگي دوتا از دوستام مثال بزنم. اونا 3 سال قبل با تفاوت سني 3 سال باهم ازدواج كردن. هردو شون خيلي مدرنيزه باهم آشنا شده بودن به قول معروف فرصت هاي زيادي براي كار كردن كنارهم در دفتر يه مجله و معاشرت و .. داشتن. البته هردو اونقدر درك ميكردن كه بدونن چه محدوديت هايي بايد براي اين رابطه قايل شن.. آقاهه كلي تريپ به قول خودش روشنفكري مي اومد( البته من براي واژه روشنفكر عمق و معنا و احترام زيادي قايلم كه خارج از اين بحثه)كه خانمم ازاده هرجا ميخواد بره.. با هركي هر جور و در هر سطحي هربرخوردي بكنه.. چون من درك ميكنم و..و البته در مقابل خودش هم حقبه چنين برخوردي رو براي خودش با خانم هاي ديگه قايل بود.. گيس سفيدي آدم هايي مثه من مبني بر اين كه عمق برخورد ما با آدم هاي مختلف لازمه متفاوت باشه .. البته بيفايده بود..( من كار ندارم حرف من غلط بود يا درست .. مهم اين بود كه ايده من و بقيه دوستا مون در موردشرايط شون صدق ميكرد)
    بعدش ماجرا ها بعد ازدواج ادامه پيدا كرد و.. و..البته اون دوتا هيچوقت واقعا به زندگي مشتركشون خيانت نكردن اما براي در آوردن لج هم زخم هايي بهم زدن كه بالاخره..
    جالب بود كه ماها از بيرون اون گود تلخ ميديديم..اگرچه اون آقا كه دوستمون بود خيي تلاش ميكنه به قول خودش اروپايي برخورد كنه.. اما از درون كاملا داره خيلي ايراني و شرقي و سنتي به اون برخورد ها نگاه ميكنه و بابت اين موضوع بهم ميپاشه.. اون خانم هم
    دوست جان این مشکل این دوستتون خیلی عمیق تر از این حرف هاست و همه گیر شما هر چقدر که ذهن باز و به اصطلاح شما روشنفکر باشید بازم با شرایطی بزرگ شدید که متفاوت با این چیز هاست برای مثال تو خانواده ها فرقی که بین دوختر ها و پسر ها هست رو نگاه کنید یه پسر از همون زمان کودکیش تو ضمیر ناخوداگاهش این طور حک می شه که زن ها بسیار ضعیف و احساساتی و مستعد خطا کردن هستند این مسئله با بزرگتر شدن رنگ شدید تری پیدا می کنه حالا شما می خوایید 500 سال فرهنگ رو با چه قدرت تفکری عوض کنید البته نمی گم نیست و نمی شه ها اما در بهترین وضعیت هم شما تو انتهای افکارو و ذهن تون می ترسید و وحشت دارید از اینکه زنتون نمی تونه از خودش مراقبت کنه و می شه به راحتی گولش زد این داستان مستلزم عوض شدن چندین نسل باید این سم رو به تدریج خارج کرد
    و اما مورد ديگه من آدم هايي رو در حين برخورد با مشكلات دانش آموزام ديدم كه سال ها بود به علت شناخت كاملي كه در طي زندگي از هم پيدا كرده بودن داشت حالشون از هم بهم ميخورد اما به علت عادت بهم كنار هم مونده بودن.. يا به علت بچه ها.. يا..
    البته من روانشناس يا درونگر يا هر چيه ديگه نيستم بگم فاصله عشق و عادت كجاست چون اونا در سطح و ظاهر بعضي وقتا مثل همند.. اما.. معتقدم در عشق و دوستي دلبستگي وجود داره نه مثل عادت وابستگي..
    در وابستگي آدم عادت كرده و وابسته از ديگري مثه ابزار مثه يه بهانه براي پركردن چاله چوله هاي شخصيتي يا صرفا تنهاييش استفاده ميمي كنه..
    اما عاشق با يا بدون حضور فرد محبوب هم كامله.. و اونو براي خود اون فرد نه براي پركردن خلا هاي معمولش ميخواد..
    عاشق فرد محبوب خودشو با دوست داشتنش خفه نميكنه.. اون مثه يه گل زير حباب شيشه اي براي خودش نگه نمي داره.. و اون چه تو اين دنيا باشه.. چه نباشه دوست داره..عاشق ميتونه بخاطر فرد محبوبش به يه موجود زنده از انسان تا سنگ عشق بورزه.. اما فرد وابسته براش بقيه مهم نيستن.. اون اگه يه بهشت كوچيك براي خودش داشته باشه.. ديگه سرنوشت هيكي براش مهم نيست.. نميدنم.. شايد هنوز خوب نگفتم..
    این هم به قول شما واقعا مسئله پیچیده ای و نمی شه واسش فرمولی پیدا کرد هر کس باید خودش به این درک برسه

    متاسفانه وقتی شما تو ایران در مورد ازدواج صحبت می کنید نمی تونید از مرد سالاری و این تفاوت های زن و مرد تو ایران صحبت نکنید شاید این واژه ها دیگه لوس شده باشه

  5. #20
    کاربر افتخاری فروم SoheilStar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    نگارشها
    135

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط manusha نمایش پست ها

    دوست جان ناچارم از زندگي دوتا از دوستام مثال بزنم. اونا 3 سال قبل با تفاوت سني 3 سال باهم ازدواج كردن. هردو شون خيلي مدرنيزه باهم آشنا شده بودن به قول معروف فرصت هاي زيادي براي كار كردن كنارهم در دفتر يه مجله و معاشرت و .. داشتن. البته هردو اونقدر درك ميكردن كه بدونن چه محدوديت هايي بايد براي اين رابطه قايل شن.. آقاهه كلي تريپ به قول خودش روشنفكري مي اومد( البته من براي واژه روشنفكر عمق و معنا و احترام زيادي قايلم كه خارج از اين بحثه)كه خانمم ازاده هرجا ميخواد بره.. با هركي هر جور و در هر سطحي هربرخوردي بكنه.. چون من درك ميكنم و..و البته در مقابل خودش هم حقبه چنين برخوردي رو براي خودش با خانم هاي ديگه قايل بود.. گيس سفيدي آدم هايي مثه من مبني بر اين كه عمق برخورد ما با آدم هاي مختلف لازمه متفاوت باشه .. البته بيفايده بود..( من كار ندارم حرف من غلط بود يا درست .. مهم اين بود كه ايده من و بقيه دوستا مون در موردشرايط شون صدق ميكرد)
    بعدش ماجرا ها بعد ازدواج ادامه پيدا كرد و.. و..البته اون دوتا هيچوقت واقعا به زندگي مشتركشون خيانت نكردن اما براي در آوردن لج هم زخم هايي بهم زدن كه بالاخره..
    جالب بود كه ماها از بيرون اون گود تلخ ميديديم..اگرچه اون آقا كه دوستمون بود خيي تلاش ميكنه به قول خودش اروپايي برخورد كنه.. اما از درون كاملا داره خيلي ايراني و شرقي و سنتي به اون برخورد ها نگاه ميكنه و بابت اين موضوع بهم ميپاشه.. اون خانم هم..



    اگه راستشو بخواهید من عقیدم اینه که هر چی ما بخوایم بگیم اروپایی هستیم و اروپایی فکر میکنیم نمیتونیم 100% اروپایی رفتار کنیم چون بیشتر ماها تو خانواده های سنتی بزرگ شدیم و درسته نسل جدید تر کمی اون مسائل سنتی رو کنار گذاشته اند ولی 100% نه و هنوز به بعضی مسائل سنتی پایبند هستیم. من چون هیچ شناختی از دوستتون و شوهرش و طرز فکر و رفتارش ندارم نمیتونم نظری بدم ولی به نظر من اون رفتار و طرز برخورد اروپای تو ایران جواب نمیده و به نظر من درست هم نیست تو ایران بخوایم همچین رفتاری بکنیم چون هر کشوری فرهنگ و خصوصیات رفتاری خودش رو داره. اینکه بگیم ما با هم ازدواج میکنیم ولی من از فردا با هر دختری خواستم باشم و خانمم هم با هر مردی بود باشه ( منظور از بودن فقط معاشرت دوستانش نه چیزی بیشتر و شب هم برگریم پیش هم زیر یه سقف زندگیمون رو ادامه بدیم) هر چند هم به زندگی خصوصیموم وفادار باشیم چون این نوع طرز برخورد مقبول جامعه نیست خواه ناخواه مشکلات و اتفاقاتی بر سر ادامه این زندگی بوجود میاد، چون الگو را چیزی قرار دادیم که با اعتقادات و باور های ما هم خوانی نداره.
    من منظورم این نیست که تا ازدواج کردیم همسر خودمون رو از همه روابط اجتماعی دور کنیم تازه ازدواج باعث میشه طرف براحتی و به پشتوانه همسرش روابط اجتماعیش رو افزایش بده ولی برای هر برخورد و کاری برای خودمون و طرف مقابلمون حدی قائل بشیم که نه این روابط باعث بوجود آمدن مشکلی در زندگی شخصیمون بشه و نه اینکه باعث قطع روابط اجتماعیمون. نمیدونم منظورمو رساندم یا نه اگه نه واضح تر میگم :پی

    نقل قول نوشته اصلی توسط manusha

    و اما مورد ديگه من آدم هايي رو در حين برخورد با مشكلات دانش آموزام ديدم كه سال ها بود به علت شناخت كاملي كه در طي زندگي از هم پيدا كرده بودن داشت حالشون از هم بهم ميخورد اما به علت عادت بهم كنار هم مونده بودن.. يا به علت بچه ها.. يا..
    البته من روانشناس يا درونگر يا هر چيه ديگه نيستم بگم فاصله عشق و عادت كجاست چون اونا در سطح و ظاهر بعضي وقتا مثل همند.. اما.. معتقدم در عشق و دوستي دلبستگي وجود داره نه مثل عادت وابستگي..
    در وابستگي آدم عادت كرده و وابسته از ديگري مثه ابزار مثه يه بهانه براي پركردن چاله چوله هاي شخصيتي يا صرفا تنهاييش استفاده ميمي كنه..
    اما عاشق با يا بدون حضور فرد محبوب هم كامله.. و اونو براي خود اون فرد نه براي پركردن خلا هاي معمولش ميخواد..
    عاشق فرد محبوب خودشو با دوست داشتنش خفه نميكنه.. اون مثه يه گل زير حباب شيشه اي براي خودش نگه نمي داره.. و اون چه تو اين دنيا باشه.. چه نباشه دوست داره..عاشق ميتونه بخاطر فرد محبوبش به يه موجود زنده از انسان تا سنگ عشق بورزه.. اما فرد وابسته براش بقيه مهم نيستن.. اون اگه يه بهشت كوچيك براي خودش داشته باشه.. ديگه سرنوشت هيكي براش مهم نيست.. نميدنم.. شايد هنوز خوب نگفتم..

    پس منظور شما اینه که کسی که به یکی عادت کرده به اون وابسته شده و از ترس اینکه اونو از دست بده دور خودش و اون شخص حصاری میکشه که نکنه یه زمانی از دستش بده و اونو اسیر خودش میکنه.
    و کسی که عاشق هستش دلبسته طرف مقابلش شده و اونو آزاد و رها میذاره و براش حصار و وحدودیت ایجاد نمیکنه. اونو برای خود اون شخص میخواد نه اینکه کمبود ها و نقصان هاشو با بوجود اون شخص کامل کنه درسته یا من اشتباه برداشت کردم؟

    من همیشه با کسان دیگه بحث میکردم مشکلم این بود که چطور بفهمیم به طرف مقابلمون عادت نکردیم و وابستش نیستیم و چطور بفهمیم که عاشقشیم و دلبستش توی هر دو مورد عادت کردن و عاشق بودن دوست داشتن وجود داره ولی چطور میشه فهمید این عادت نیست و عشق هستش؟ یعنی اگر صرفا مواردی رو که در بالا گفتین رو رعایت کنیم عاشق هستیم و عادت توی دوست داتنمون نیست؟
    مثلا یکی از شما میپرسه کسی رو که دوست دارید بهش عادت کردید یا واقعا دوستش دارید چطور میتونید توضیح بدید که این دوست داشتن از روی عادت نیست و عشق توی این دوست داشتن دخیل هستش؟

  6. #21
    مدير بخش گرافيکی انجمن و همکار بخش ناروتو Sasuke-Sonic آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    ★¸.•*´✿♡ ∂ღℯґ@ʟḓ﹩ їṧℓαη℮ ♫¸.•°*•♡✿
    نگارشها
    1,837

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط SoheilStar نمایش پست ها
    [/color]



    پس منظور شما اینه که کسی که به یکی عادت کرده به اون وابسته شده و از ترس اینکه اونو از دست بده دور خودش و اون شخص حصاری میکشه که نکنه یه زمانی از دستش بده و اونو اسیر خودش میکنه.
    و کسی که عاشق هستش دلبسته طرف مقابلش شده و اونو آزاد و رها میذاره و براش حصار و وحدودیت ایجاد نمیکنه. اونو برای خود اون شخص میخواد نه اینکه کمبود ها و نقصان هاشو با بوجود اون شخص کامل کنه درسته یا من اشتباه برداشت کردم؟

    من همیشه با کسان دیگه بحث میکردم مشکلم این بود که چطور بفهمیم به طرف مقابلمون عادت نکردیم و وابستش نیستیم و چطور بفهمیم که عاشقشیم و دلبستش توی هر دو مورد عادت کردن و عاشق بودن دوست داشتن وجود داره ولی چطور میشه فهمید این عادت نیست و عشق هستش؟ یعنی اگر صرفا مواردی رو که در بالا گفتین رو رعایت کنیم عاشق هستیم و عادت توی دوست داتنمون نیست؟
    مثلا یکی از شما میپرسه کسی رو که دوست دارید بهش عادت کردید یا واقعا دوستش دارید چطور میتونید توضیح بدید که این دوست داشتن از روی عادت نیست و عشق توی این دوست داشتن دخیل هستش؟
    تفکیک مقوله ی عشق و عادت از هم کاره مشکلی هست چون وقتی عاشق کسی هستی به بودن او هم عادت میکنی و وقتی به کسی عادت میکنی او را دوست داری.(البته به نظر من بعضی وقتها دومی نمیتونه درست باشه).
    وقتی عشق با عادت همراه میشه:
    وقتی دو نفر عاشق هم هستند خود را دو روح در یک بدن حس میکنند و نبود فرد مقابل را فقدانی در زندگی خود میبینند.چون خود را یک انسان کامل نشده میدونند و احساس میکنند که کسی که عاشقش هستند میتونه اونها را به سمت کامل شدن سوق بده.مسلما این احساس با هم بون و این دوست داشتن تبدیل به عادت میشه.اما این عادت نباید به صورتی باشه که برای انسان یکنواخت بشه و فرد را دلزده کنه.عادت باید با تجسس همراه باشه.یعنی اینکه فرد برای آدم تکراری نشه و هر روز بشه در وجود او چیز تازه ای کشف کرد.

    اما در مورد اینکه اگر به کسی عادت کردیم عاشق او هستیم:
    این دومی را زیاد قبول ندارم.خیلی وقتها وقتی داشتم داستانهای واقعی را میخوندم دیدم که مردی علاوه بر اینکه متاهل بود با کسی غیر از همسرش هم بود. دختری که با اون فرد بود از او خواهش میکرد که باهاش ازدواج کنه ولی مرد مورد نظر به او میگفت من فقط به بودن با تو در کنار خود عادت کردم و من فقط همسرم را دوست دارم و نمیتونم با تو هم بمونم .مرد ممکن بود گاهی اوقات به اون دختر سر بزنه ولی تمام وقت خود را با همسر و فرزندانش میگذروند.به نظر من عشق میتونه عادت بیاره ولی عادت به ندرت عشق را به وجود میاره.

    ...If it's mean to be, it will be
    ღ.¸¸.♥¸.•*´ ✿.¸¸.♥¸.•`*•ღ

  7. #22
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط SoheilStar نمایش پست ها

    اگه راستشو بخواهید من عقیدم اینه که هر چی ما بخوایم بگیم اروپایی هستیم و اروپایی فکر میکنیم نمیتونیم 100% اروپایی رفتار کنیم چون بیشتر ماها تو خانواده های سنتی بزرگ شدیم و درسته نسل جدید تر کمی اون مسائل سنتی رو کنار گذاشته اند ولی 100% نه و هنوز به بعضی مسائل سنتی پایبند هستیم. من چون هیچ شناختی از دوستتون و شوهرش و طرز فکر و رفتارش ندارم نمیتونم نظری بدم ولی به نظر من اون رفتار و طرز برخورد اروپای تو ایران جواب نمیده و به نظر من درست هم نیست تو ایران بخوایم همچین رفتاری بکنیم چون هر کشوری فرهنگ و خصوصیات رفتاری خودش رو داره. اینکه بگیم ما با هم ازدواج میکنیم ولی من از فردا با هر دختری خواستم باشم و خانمم هم با هر مردی بود باشه ( منظور از بودن فقط معاشرت دوستانش نه چیزی بیشتر و شب هم برگریم پیش هم زیر یه سقف زندگیمون رو ادامه بدیم) هر چند هم به زندگی خصوصیموم وفادار باشیم چون این نوع طرز برخورد مقبول جامعه نیست خواه ناخواه مشکلات و اتفاقاتی بر سر ادامه این زندگی بوجود میاد، چون الگو را چیزی قرار دادیم که با اعتقادات و باور های ما هم خوانی نداره.
    من منظورم این نیست که تا ازدواج کردیم همسر خودمون رو از همه روابط اجتماعی دور کنیم تازه ازدواج باعث میشه طرف براحتی و به پشتوانه همسرش روابط اجتماعیش رو افزایش بده ولی برای هر برخورد و کاری برای خودمون و طرف مقابلمون حدی قائل بشیم که نه این روابط باعث بوجود آمدن مشکلی در زندگی شخصیمون بشه و نه اینکه باعث قطع روابط اجتماعیمون. نمیدونم منظورمو رساندم یا نه اگه نه واضح تر میگم :پی



    پس منظور شما اینه که کسی که به یکی عادت کرده به اون وابسته شده و از ترس اینکه اونو از دست بده دور خودش و اون شخص حصاری میکشه که نکنه یه زمانی از دستش بده و اونو اسیر خودش میکنه.
    و کسی که عاشق هستش دلبسته طرف مقابلش شده و اونو آزاد و رها میذاره و براش حصار و وحدودیت ایجاد نمیکنه. اونو برای خود اون شخص میخواد نه اینکه کمبود ها و نقصان هاشو با بوجود اون شخص کامل کنه درسته یا من اشتباه برداشت کردم؟

    من همیشه با کسان دیگه بحث میکردم مشکلم این بود که چطور بفهمیم به طرف مقابلمون عادت نکردیم و وابستش نیستیم و چطور بفهمیم که عاشقشیم و دلبستش توی هر دو مورد عادت کردن و عاشق بودن دوست داشتن وجود داره ولی چطور میشه فهمید این عادت نیست و عشق هستش؟ یعنی اگر صرفا مواردی رو که در بالا گفتین رو رعایت کنیم عاشق هستیم و عادت توی دوست داتنمون نیست؟
    مثلا یکی از شما میپرسه کسی رو که دوست دارید بهش عادت کردید یا واقعا دوستش دارید چطور میتونید توضیح بدید که این دوست داشتن از روی عادت نیست و عشق توی این دوست داشتن دخیل هستش؟
    راستش حرف زدن از احساسات انسان مثل تلاش براي خالي كردن دريا با يه ليوان كوچولو به نام كلمه است.. اما من سعي ميكنم.دوستمون "كنشين "با مطلبي كه گفت درست زد به هدف.. در مورد داشتن ناخود آگه سنتي و تظاهرات مدرن واقعا همينجوره.
    اما درمورد عشق وعادت. اجازه بدين من از رابطه..دوستي كه در اون تجربه دارم بگم.
    ببينيد دوست جان يكي از بهترين دوستان من خانمي بود دوسالي بزرگتر از من و همكارم و بسيار عاقل و كامل..من درست عكس اون بودم.. يعني ما دو خانم دو شخصيت كاملا مكمل بوديم.من و اون خواهر نبوديم.. اما مثه دوخواهر در سخت ترين روز ها كنار هم ايستاديم.. بدون اين كه كسي تظاهرات اين امر رو ببينه.. اما همه ميدونستن دوستي ما عميق.. سالم.. و بي خدشه است .. ما عين خيلي خانم ها.. روزي 5 ساعت رو پشت تلفن باهم ميگذرونديم؟ اصلا؟ به هم سلايق متفاوت هم رو تحميل ميكرديم؟ نه... لباس هاي مشابه مي پوشيدي؟. مثل هم بوديم .. نه؟ما بسيار هم باهم متفاوت بوديم.. اما به جهان هم احترام ميذاشتيم.. الان سه ماهه دوستم براي اخذ دكترا به كشور ديگه اي رفتن.. و خدا ميدونه دلم چقدر تنگه.. من به علت ناهم زماني و مشكل مخابرات فقط دوسه بار تونستم صداي دوستمو بشنوم .. اونم منقطع..اما زندگيم از دوري دوستم فلج نشده.. زندگي اونم....شايد دوستان فيلم كوهستان سرد رو ديدن.. آخر فيلم مادري داره براي دخرتش از پدري ميگه كه اون هرگز نديده.. مادر ميگه علي رغم اين كه تنها واقعا يك روز با اون زندگي كرده.. هنوز هم پدر فرزندش رو دوست داره..و اين به معناي اونه كه هيچ مانعي حتي مرگ قادر نيست يه عشق واقعي رو از بين ببره.. آدم هاي حقيقتا عاشق.. دوستان واقعي.. همه كساني كه واقعا معناي كلمه دوست داشتن رو ميدونن از دوري هم دلتنگ ميشن.. اما فلج نميشن...البته در هر عشقي درجاتي از عادت و وابستگي هم هست.. اما حقيقت عشق دلبستگي نه وابستگي.. من دوستمو ظاهرا نميبينم.. اما ميتونم لبخند انساني و زيباي اون ببينم و صداي آروم و منطقي اون رو بشنوم.. اون با اين كه اين جا نيست.. مثل باقي دوستاني كه كنارم هستن به من قوت قلب و شادي ميده.. ومن از اين موضوع كه سعادت داشتم در طول عمرم با انسان شريف و دانايي مثل اون برخورد كنم و دوستش باشم خدا رو شكر مي كنم.. حتي اگر در حين اين شكر گذاري ...
    [/COLOR]
    ویرایش توسط manusha : 04-28-2008 در ساعت 09:02 PM

  8. #23

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    من با حرف مانوشا كاملآ موافقم . عشق و عادت دوتا معقوله ي جدا هستند . اگر زندگي خودتون رو خوب بررسي كنيد مي بينيد كه خيلي افراد و يا خيلي كارها بودند كه شما به ديدنشون و يا انجام دادنشون عادت داشتين و فكر مي كردين نمي تونيد از اونها جدا بشيد . ولي الان خيلي از اون و يا كارها رو حتي به خوبي يادتون نمياد . ولي در مورد چيزي يا كسي كه به اون علاقه خاصي داشتيد رو مي تونيد به خوبي به ياد بياريد و حتي احساسي رو كه داشتيد رو الان هم با وجود دور بودن به خوبي مي تونيد حس كنيد. درسته كه عادت كردن احساس وابستگي توليد مي كنه ولي اين احساس اون قدر قوي نيست كه باعث مشكل بشه.
    در مورد گفته ي سهيل هم بايد بگم درسته جامعه ي ما هر چقدر هم كه سعي كنيم مركبي از عقايد سنتي و عقايد جديد هست . ما نمي تونيم بگيم كه فقط بر اساس يكي از اين دو عمل مي كنيم . به علاوه در مورد روابط بايد ببينيم تعريف هاي دو طرف و توقع ها و سطح اعتماد دوطرف چيه. از هر كس از ديگري چه انتظارهايي داره و داخل ازدواج دنبال چي هست.
    اگر ما بخواهيم در مورد يك نفر قضاوت كنيم بايد اين معيارها رو در نظر بگيريم.

  9. #24
    kinshin
    Guest

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    بحث خوبی بود اما به نظرم بهتره به سمت مسائل عینی تری پیش بریم این داستان عادت کردن شاید یکی از بزرگترین مسائل قرن 21 باشه و همه گیر
    تصور غلط: صاحب فرزند شدن زوج متـاهـل آنهـا را بـه يـكديـگر نزديـكتـركـرده، و مـيــزان خوشبختي زناشويي آن دو را افزايش ميدهد.
    حقيقت: بسياري از بررسـي ها نـشانـگر آن اسـت كـه ورود نـخسـتـين كودك به زندگي زوجين سبب دورتر شدن مرد و زن از يكديگر شده و اسـتـرس بيـشـتري بـر زنـدگيـشـان تحميل مي گردد. هر چند كه زوجهاي صاحب فرزند نرخ طـلاق كمتري نسبت به زوجهاي فاقد فرزند دارا ميباشند
    من پیشنهاد میکنم بحث رو به سمت دیدگاه هایی که دوستمون تو اول تاپیک مطرح کرد به صورت جزء به جزء پیش ببریم
    اینکه صاحب فرزند شدن باعث خوشبختی می شه واقعا یکی از خودخواهانه تریم و احمقانه ترین تصوراتی که هست (که هست) خود شما تو اطرافتون چند درصد از آدم ها رو دیدی که توانایی فرهنگی و اجتماعی و حتی مالی برای بچه دار شدن رو داشته باشن

  10. #25
    مدير بخش گرافيکی انجمن و همکار بخش ناروتو Sasuke-Sonic آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2008
    محل سکونت
    ★¸.•*´✿♡ ∂ღℯґ@ʟḓ﹩ їṧℓαη℮ ♫¸.•°*•♡✿
    نگارشها
    1,837

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    منم موافق هستم.به نظر من بچه دار شدن مخصوصا در سالهای اول زندگی اصلا خوب نیست و جز اینکه مسئولیت سنگین پدر بودن و مادر بودن را به دوش انسان میذاره چیزی نداره.البته منظورم هم این نیست که نباید اصلا بچه دار شد یا وقتی که سن بالا رفت بچه دار شد.وجود بچه ممکنه زندگی را شیرین کنه(البته شاید).اما به نظرم به جا و به موقعش.

  11. #26
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    والله من به عنوان كسي كه تمام دوران دانشجويي و 7 سال اول كارم رو با بچه هاي تازه بدنيا اومده و والدينشون و اللان با بچه هاي بزرگتر مدرسه اي و والدينشون و مشكلاتشون در گيرم واقعا نمي دونم.. چي بگم.
    قبلا گفتم كه بچه هايي كه والدينشون دچار طلاق عاطفي ان اما باهم زير يه سقف زندگي مي كنن گاهي به مراتب شكسته تر و آسيب ديده تر از بچه هايي ان كه والدينشون با طلاق قانوني و جدا از هم زندگي ميكنن.
    طبق داده هاي رشته ما اگربچه زير سه ماهگي از گرماي آغوش مادر و محبت اون دور باشه.. يا يك يا هردو والد با اون بي مهري كنن در 99 درصد موارد مستعد رفتار هاي خشن و يا نامتعادل ميشه.( تحقيقات در ايران و بقيه كشور ها ميگه حتي حضور معلم يا اقوام يا خواهر و برادر نميتونه اين خلاء رو كاملا پركنه.)
    دو گانگي تربيتي در بچه هاي والديني كه بخاطر رو كم كني از هم به بچه امتياز ميدن يا تنبيه اش ميكنن بيشتره.
    حالا ديگه نميگم كه خط فقر الان در كشور ما بنا برتحقيقات رسمي 300 هزار تومنه و اين براي مخارج يه بچه از خورد سالي تا مدرسه يعني...؟؟/؟!!
    بعد يه مورد ديگه كه منو بشدت از اين جور والدين كلافه ميكنه اينه كه ايشون هنوز خودشون نفهميدن كجاي دنيا واستادن يه بنده خداي ديگه رو هم به حل معمايي كه براش جوابي ندارن دعوت كردن!!!!
    ميدونين فكر ميكنم انساني كه در قبال خودش و تعلق خاطرش و بعدا ها شريك زندگيش احساس مسءوليت كنه..همينجور راحت سر حرف ديگران يا براي پركردن فضاي خالي بين خودش و همسرش سعي نمي كنه اونو با يه بچه پركنه.من عاشق بچه هام.. و معتقدم همه اونا از بهشت اومدن ولي ناگزيرم بگم.. همشون به بهشت برنميگردن.. و اين چيزيه كه منو ميشكنه...

  12. #27
    kinshin
    Guest

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    منم موافق هستم.به نظر من بچه دار شدن مخصوصا در سالهای اول زندگی اصلا خوب نیست و جز اینکه مسئولیت سنگین پدر بودن و مادر بودن را به دوش انسان میذاره چیزی نداره.البته منظورم هم این نیست که نباید اصلا بچه دار شد یا وقتی که سن بالا رفت بچه دار شد.وجود بچه ممکنه زندگی را شیرین کنه(البته شاید).اما به نظرم به جا و به موقعش.
    دوست عزیز خیلی ها در سال های آخر زندگیشون هم به این آگاهی نمیرسن راستش تا آدم یه حس مسئولیت پذیری بالا نداشته باشه نباید بچه دار بشن تازه حس مسئولیت پذیری یه شرط لازم و نه کافی
    والله من به عنوان كسي كه تمام دوران دانشجويي و 7 سال اول كارم رو با بچه هاي تازه بدنيا اومده و والدينشون و اللان با بچه هاي بزرگتر مدرسه اي و والدينشون و مشكلاتشون در گيرم واقعا نمي دونم.. چي بگم.
    قبلا گفتم كه بچه هايي كه والدينشون دچار طلاق عاطفي ان اما باهم زير يه سقف زندگي مي كنن گاهي به مراتب شكسته تر و آسيب ديده تر از بچه هايي ان كه والدينشون با طلاق قانوني و جدا از هم زندگي ميكنن.
    طبق داده هاي رشته ما اگربچه زير سه ماهگي از گرماي آغوش مادر و محبت اون دور باشه.. يا يك يا هردو والد با اون بي مهري كنن در 99 درصد موارد مستعد رفتار هاي خشن و يا نامتعادل ميشه.( تحقيقات در ايران و بقيه كشور ها ميگه حتي حضور معلم يا اقوام يا خواهر و برادر نميتونه اين خلاء رو كاملا پركنه.)
    دو گانگي تربيتي در بچه هاي والديني كه بخاطر رو كم كني از هم به بچه امتياز ميدن يا تنبيه اش ميكنن بيشتره.
    حالا ديگه نميگم كه خط فقر الان در كشور ما بنا برتحقيقات رسمي 300 هزار تومنه و اين براي مخارج يه بچه از خورد سالي تا مدرسه يعني...؟؟/؟!!
    بعد يه مورد ديگه كه منو بشدت از اين جور والدين كلافه ميكنه اينه كه ايشون هنوز خودشون نفهميدن كجاي دنيا واستادن يه بنده خداي ديگه رو هم به حل معمايي كه براش جوابي ندارن دعوت كردن!!!!
    ميدونين فكر ميكنم انساني كه در قبال خودش و تعلق خاطرش و بعدا ها شريك زندگيش احساس مسءوليت كنه..همينجور راحت سر حرف ديگران يا براي پركردن فضاي خالي بين خودش و همسرش سعي نمي كنه اونو با يه بچه پركنه.من عاشق بچه هام.. و معتقدم همه اونا از بهشت اومدن ولي ناگزيرم بگم.. همشون به بهشت برنميگردن.. و اين چيزيه كه منو ميشكنه...
    دقیقا با این نظر موافقم وقتی کسی خودش زندگیش رو هواست و نامعلوم چرا یکی دیگه رو همراه خودش می کشونه فقط برای خودخواهی خودش؟ امروز داشتم یه آهنگ از گروه یاس (برای اطلاع دوستان یه گروه رپ نسبتا خوب )گوش می کردن تقریبا با همین مضموم اسم آهنگ هم این بود به دنیا خوش اومدی به نظرم اگه خانواده ها یه بار به این موزیک گوش کنند میفهمند چه بلایی سر بچشون میارن

  13. #28
    کاربر افتخاری فروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ايران.يه جايه سبز.
    نگارشها
    1,088

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط kinshin نمایش پست ها
    دوست عزیز خیلی ها در سال های آخر زندگیشون هم به این آگاهی نمیرسن راستش تا آدم یه حس مسئولیت پذیری بالا نداشته باشه نباید بچه دار بشن تازه حس مسئولیت پذیری یه شرط لازم و نه کافی

    دقیقا با این نظر موافقم وقتی کسی خودش زندگیش رو هواست و نامعلوم چرا یکی دیگه رو همراه خودش می کشونه فقط برای خودخواهی خودش؟ امروز داشتم یه آهنگ از گروه یاس (برای اطلاع دوستان یه گروه رپ نسبتا خوب )گوش می کردن تقریبا با همین مضموم اسم آهنگ هم این بود به دنیا خوش اومدی به نظرم اگه خانواده ها یه بار به این موزیک گوش کنند میفهمند چه بلایی سر بچشون میارن
    اگه شدلطفا اون ترانه رو بزارين كه بقيه هم بدون.منم.
    :)

  14. #29
    kinshin
    Guest

    پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج


  15. #30

    Re: پاسخ : تصور های غلط در مورد ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط kinshin نمایش پست ها
    اول می شه بگید این تحقیقات رو چه نهادی انجام داده و بعد اینکه داخل ایران و با خارج ایران ؟
    دوست عزیز شما نمی تونید زندگی مشترک در سوییس ایران و افغانستان رو با هم مقایسه کنید هر کدوم از سه مورد فوق داراری شرایط بومی و محیطی و اجتماعی به خصوصی هستند و دیگه اینکه هر کردوم از مواردی که شما گفتید می تونه به تنهایی موضوع یک تحقیق اجتماعی باشه و شاید بهتر باشه تک تک به اونها بپردازید
    برای مثال در در قسمت 1 شما مسئله ای رو مطرح کردید که کنارش باید مرد سالاری رو هم تو ایران مطرح کنید این تبعیض نه فقط توسط مردن در مورد زنان بلکه توسط خود زنان نیز در مورد خودشون اعمال می شه و در مواردی هم که با مردسالاری مقابله می شه اکثرا ( تاکید می کنم اکثرا و نا تماما) تبدیل به زن سالاری می شه و تعادل خودش رو از دست می ده البته نسل های جدید نسبت به نسل های قبل آگاهی بیشتری دارند اما اونها هم به جای رفتن به سمت تعادل بیشتر به فکر انتقام جنسیتی از تمام مردان هستند می بینید که این مشکل تنها یکی از هزاران مواردی که باید در اون تحقیقات لحاظ می شده
    من کاملاً موافقم
    شرایط آموزشی، عقاید و شرایط محیطی نقش بسزایی در تفاوت عقاید زندگی دارند
    چه بسا در کشوری همچون آمریکا با یک بی تفاوتی کوچیک از طرف مرد مثل فراموش کردن تاریخ اولین ..... باعث جدایی زیادی بین دو طرف شه اما در جاهای دیگه میبینیم که با وجود خشک و بی روح بودن و روابط رسمی بین دو طرف همچون ژاپن زندگی های نسبتاً محکمی پابرجاست
    من چندی پیش کتابی از باربارا دی آنجلس مطالعه میکردم به اسم "آنچه مردان باید در مورد زنان بدانند " که در مورد بعضی از عکس العمل ها و حرکات بظاهر غیر منطقی زنان توضیحاتی بسیار منطقی میداد و در کنار آن راه حل هایی برای مردان (به آقایون سایت دم بخت سفارش میکنم این کتاب رو حتماً مطالعه کنند که در ایران به نام "رازهایی در باره ی زنان " منتشر شده )توصیه کرده که که با شرایط فعلی و آموزش های اجتماعی قدیمی کمی سخت بنظر میاد و نیاز به یه پیش آموزش هر چند کوتاه داره. همونطور که کتاب هم گفته این کتاب برای خانم ها هم هست چون خیلی از رفتار های خودمان رو خود ما هم نمیدونیم چه برسه به دلایلشون

    نقل قول نوشته اصلی توسط kinshin نمایش پست ها
    دوست عزیز این اعتقاد بیشتر متعلق به نسل قبلی و حداقل تا اونجایی که من می دونم هیچ دلیل علمی براش نیومده یه مسئله ای هم که هست اینه که دو نفر در بهترین حالت و بیشترین علاقه ای که نسبت به هم دارند برای زندگی مشترک با مشکل مواجه می شند حالا چه طور می شه انتظار داشت که بدون علاقه تن به ازدواج بدن

    زندگی با عشق هم ممکنه از هم بپاشه وای بحال زندگی بدون علاقه>_<
    البته تا یه حدی این تصور میتونه درست باشه. اما واسه آقایونی که قبل از اون عاشق کسی نبوده باشند. اگه خانوم قیافه و اندام و رفتار قابل قبولی داشته باشه این شانس که آقایون عاشقشون بشن زیاده اما این قضیه واسه ی خانوم ها خیلی ضعیفه
    ممکنه که خانومه به آقاهه افتخار کنه و بباله اما عاشق شدنش یه چیز دیگس

    اما یه طورایی هم عاشق شدن قبل از ازدواج با وجود محدودیت های فکری و اجتماعی و تله های فراوان پسر های امروزی واسه ی خانوم ها .....



Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ