در این تاپیک قصد داریم به دنیای رنگارنگ وپرمفهوم رنگ وبوم سفر کنیم امیدوارم بتونیم درکنار هم مطالب مفیدی یاد بگیریم
ایندکس تاپیک
در این تاپیک قصد داریم به دنیای رنگارنگ وپرمفهوم رنگ وبوم سفر کنیم امیدوارم بتونیم درکنار هم مطالب مفیدی یاد بگیریم
ایندکس تاپیک
هرگاه به اوج قدرت رسیدی ، به حباب فکر کن ... !
اینجا واسه خودم پارتی بازی میکنم از سبک بسیار مورد علاقه ام یعنی امپرسیونیسم شروع میکنم
امپرسیونیسم
دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با بکار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال۱۸۷۴ به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلاود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (در فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شده است. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
در این سبک نقاشان از ضربات "شکسته" و کوتاه قلم مو اغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیب های ظریف رنگها استفاده می کنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای ابی و زرد برای تولید سبز انها دو رنگ ابی و زرد را مخلوط نشده بروی موم قرار می دهند تا رنگها "حس" رنگ سبز را در نظر بیننده بوجود بیاورد. انها در نقاشی صحنه های زندگی مدرن در عوض جزئیات، تاثیرات کلی واضح را نشان می دهند.
نخستين هسته ي اين جنبش توسط ـ مونه ، رنوار ، سيسيلي و بازي ـ که در اوايل دهه ي 1860 دانشجويان پيرو ـ گلير ـ بودند ، شکل گرفت .
امپرسيونيسم صرفاٌ يک سبک نقاشي نبود ، بلکه رويکرد نويني به زندگي و هنر بود ؛ همين رويکرد آغاز هنر مدرن را مشخص مي سازد . آثار نقاشي امپرسيونيست ها ثبت تغييرات گذرا و ناپايدار در طبيعت بود . اين هنرمندان با اشراف به اين که واقعيت فرايند پيشرفت و تغيير مداوم است ، با اين دوگانگي و تناقض مواجه شدند که پذيرش استانداردهاي زيبايي شناختي فرهنگستاني فرانسه که کيفيت تغيير ناپذير هنر کلاسيک را مقدس مي شمرد با تمايل امپرسيونيست ها در تبعيت از منطق جستجو براي دگرگوني در تضاد بود و از اين رو انزوايشان را از جامعه به همراه داشت .
همونطور که گفتم کلود مونت از اولین پیشگامان عرصه امپرسیونیسم هست هنرمند محبوب من که واقعا عرصه امپرسیونیسم و متحول کرد.:dاین آثار از مونه از آثار ابتدایی وی محسوب میشود
کلود مونت
فایل پیوست 6277
تابلوی حیاط مزرعه نورماندی
فایل پیوست 6278
تابلوی گردش دسته جمعی
فایل پیوست 6279
تابلوی زنی در باغ
فایل پیوست 6280
(كلود اسكار مونت)کلود مونه (تولد 1840 – مرگ 1926)
نقاش فرانسوی و لیدرسبك امپرسیونیسم كه در جنبشی در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. مونت تصاویر مربوط به زندگی طبقه متوسط جامعه و همچنین تغییرات انعكاس نور خورشید را در طبیعت در تمام نقاشیهای خود به تصویر میكشید. تكنیك استفاده از روشنایی، رنگهای مخلوط و حركتهای كوتاه و سریع قلم بر روی تابلو و ... او را میتوان نشانه هایی از سبك امپرسیونیستی برشمرد. در سالهای پایانی عمرش از كمسویی بینایی رنج فراوان میبرد، اما با این حال وی تا پایان عمرش به حرفه نقاشی خود ادامه داد.
متاسفانه نتونستم از کارهای معروفش کشتی ماهیگیری درحال ترک هاربور و پیدا کنم اما تصویر همسرمونت و پل ژاپنی و پیدا کردم
فایل پیوست 6298 فایل پیوست 6299 فایل پیوست 6300
فایل پیوست 6301 فایل پیوست 6302
كمیلو پسیرو (تولد 10 جولای 1830 – مرگ 13 نوامبر 1903)
نقاش امپرسیونیست فرانسوی كه رنج طاقت فرسای فقر را در راه هدف زندگی خود كه همان نقاشی بود به جان دل خرید و تحمل كرد. با وجود مشكل حاد بینایی در سالهای آخر زندگیش، اكثر كارهای برجسته اش را در خلال این دوران به انجام رساند. مناظری از پاریس و همچنین دیگر شهرهای فرانسه در این سالها حاصل شهرت اوست كه از میان آنها میتوان از پلی در براگ محصول سال 1903 نام برد.
از دیگر آثار او ورودی دهكده ویزن (1872) مسیر دهكده (1875)، دورنمایی از چپون ول (1880)، دختر روستایی در حال نوشیدن قهوه (1881) را نام برد.
اینم شاهکار پلی در براگ
تابلوی دختر روستایی فایل پیوست 6430 تابلوی دهکده ویژنفایل پیوست 6431
تابلوی مسیر دهکدهفایل پیوست 6432 تابلوی هیزم شکنفایل پیوست 6433
آرام جان بسیار عالی و می شه ادامه بدی من میدونم که سرت شلوغ و این تاپیک هم دست تنهایی اما تاپیک به شدت جلبی منم اگه تونستم یه چیزایی اینجا میزارم البته من خیلی آماتورم
سور رئالیسم Sur realisme
با آنکه پیروان هنر مدرن مدعی هستند که آثارشان تمامی نشان دهنده ی واقعیات طبیعی و نهاد انسانهاست ؛ جبراً خود به دنبال انگیزه های ایدآلیستی پیش میروند، زیرا نمونه هایشان با تفکر و حقاقیق روانی و اجتماعی منافات دارد. این ادعا بر پایه ی استدلالات علمی قرار دارد.
در آثار مدرن تصورات و امگیزه های شخصی فارغ از تفکرات مرتبط است که خواسته های اجتماعی و طبیعی سر چشمه میگیرد.
سور رئالیسم منشا شیارهایی در این زمینه است.
سور رئالیسم از نظر فلسفی:
سوررئالیسم با اتکای نمایاندن خصوصیات باطنی افراد ( وجدان مغفوله) اقدام به نشان دادن فرم ها و شکل های بهم ریخته است. این کیفیات بهم ریخته را عنوان فوق طبیعت داده ؛ بحساب این که نمودارهایی برتر از آنچه در طبیعت انسان و موجودات زنده دیگر طبیعی وجود داد میگذارد ؛ در حالیکه رئالیسم معتقدر است که فوق طبیعت وجود ندارد و هرگونه بهم ریختگی و تغییری که در کیفیات طبیعی به وجود می آید خلاف طبیعت است , نه ما فوق آن.
به این دلیل محرز میگردد که سور رئالیسم در یک تصور خلاف منطقی قرار گرفته و اندک اندک از حقایق دور میشود. این مغایرت و دوری در مکتب هایی که از همین شیوه تراوش میکند میز به وضوح نمایان است.
اکسپرسیونیسم (هیجاننمایی)"
اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی (Expressionism) نام یک مکتب هنری است. اکسپرسیونیسم شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره میگیرد. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشتههای دور باهنرهای تجسمی همراه بوده و در دورههای گوناگون به گونههایی نمود یافته است. برای نمونه مکتب تبریز در نگارگری ایرانی و مکتب سونگ در هنر چین را اکسپرسیونیست هنر ایران و چین می نامند.
پیشینه
عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه ی اول سده ی بیستم بنای کار خود را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستم گرانه و ریاکارانه ی حکومت ها، و مقررات غیر انسانی کارخانه ها، و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگ های تند و تشویش انگیز، و ضربات مکرر و هیجان زده ی قلم مو، و شکل های اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با ژرفا نمایی به دور از قرار و سامان ایجاد می کردند و هرآنچه آرامش بخش و چشم نواز و متعادل بود از صحنه ی کار خود بیرون می گذاشتند. بدین ترتیب بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ مکتب اکسپرسیونیسم با درکی خاص از هنر خاص ونسان ونگوگ و به پیشتازی نقاشانی چون کوکوشکا، امیل نولده و کرشنر در شهر درسدن و با عنوان "گروه پل" به وجود آمد.
هنرمندان:
جیمز انسور در ۱۸۶۰در بلژیک به دنیا آمد و در ۱۹۴۹ در همان شهر درگذشت.
ادوارد مونک نروژی که پرده ی معروفش جیغ در سال به تنهایی مفهوم کامل شیوهٔ اکسپرسیونیسم را در نظر بیننده روشن می سازد.
امیل نولده در ۱۸۶۷در شلزویگ،ناحیه ای در شمال غربی آلمان متولد شد و در۱۹۵۶ در سیبول درگذشت.
وی با تجسم بخشیدن به پندارهای دینی و صور کابوسی ذهن آشفتهاش یکی از نقطههای اوج این شیوه را در وجود می آورد.
ژرژ روئو در ۱۸۷۱ در پاریس متولد شد و ۱۹۵۸ در همان شهر از دنیا رفت.
وی در بیشتر آثارش الهامات دینی و تلخ کامی های خود را با شکلهای زمخت و چهره های سرد و عبوس (که از جهاتی یادآور تصویر سازی قرون وسطایی و تنگ افتاده در فضایی فشرده اند)مجسم می سازد. او همچنین در آثارش رنگهای تند و تیره و خطوط سیاه بسیار کلفت(همانند بند کشی سربی در شیشه های منقوش کلیساهای گوتیک) به کار می برد.
کته اشمیت کلویتز متولد کالینینگراد(Kaliningrad)در 1867 و در درسند (Dresden) در سال 1945 درگذشت.
_____________________
خوب تو این سبک من به کارای ادوارد مونک بیشتر علاقه مندم (البته شاید مهمترین دلیلش این باشه که من زیاد تو این سبک نقاشی ندیدم و بیشتر همون هایی بوده که معروف ) و دیگه به خاطر روند زندگی عجیبش!؟!
"ادوارد مونک"
ادوارد مونک (متولد: ۱۲ دسامبر، ۱۸۶۳؛ درگذشت: ۲۳ ژانویه ۱۹۴۴)، یک نقاش اکسپرسیونیست نروژی بود. معروفترین نقاشی او یعنی جیغ (۱۸۹۳ که در اصل یأس نامیده میشود). یکی از آثار هنری او در مجموعهای است که «کتیبه زندگی» نامیده میشود. که در این مجموعه مونک موضوعات مختلف زندگی از قبیل : عشق، ترس، مرگ و سودا را کاوش کردهاست.
زندگی :
مونک در شهر اسلو، بزرگ شد. او مادرش را در سال ۱۸۶۸ به خاطر بیماری سل از دست داد و بعد از او نیز خواهرش را از دست داد. پس از آن پدرش را در جوانی از دست داد. پس از مرگ مادرش، پدر مونک این ترس را در ذهن کودکانش جای داد که اگر به هر طریقی گناه کنند بدون هیچ بخششی محکوم به مرگ و فنا خواهند شد. یکی از خواهران مونک در سن جوانی به بیماری روحی مبتلا شد. مونک نیز تقریبا بیمار بود. از ۵ خواهر و برادر مونک تنها یکی از برادرانش ازدواج کرد که او نیز مدتی پس از عروسی مرد. مونک بعدا میگوید: بیماری، دیوانگی، و مرگ، فرشتههایی بودند که تمام زندگی ام مرا احاطه کرده بود. او در ابتدا در کالج فنی برای تحصیل در رشتهٔ مهندسی ثبت نام کرد. اما بیماریش مانع از ادامهٔ تحصیلش شد و در سال ۱۸۸۱ در مدرسهٔ هنر و طراحی ثبت نام کرد. موضوعات مونک سمبلیسم است و بیشتر از واقعیات بیرونی کیفیتی از ذهن را بیان میکند.
مرگ در اتاق بیمار (1895)
تابلوی جیغ (1893)
کودک بیمار(1907)
من تو اینها تابلوی جیغ رو خیلی دوست دارم
البته نقاشی های زیادی می شه از ایشون گذاشت که من به خاطر سبک ایشون و قوانین اینجا نذاشتم یه سرچ کوچیک می تونه شما رو به کلی اثر دیگه روبرو کنه
قسمت بعدی می خوام یه سری به سالوادور دالی بزنم و سبکی که من به شدت دوسش دارم
ویرایش توسط kinshin : 04-03-2008 در ساعت 06:02 PM
مونک نقاشی های فوق العاده زیبا ومعروف زیادی داره منم چند تا ازکارهاش وکه خیلی دوست دارم میزارم
By the Fireplace فایل پیوست 8613
فایل پیوست 8614Salome Paraphrase
فایل پیوست 8615
Meeting in Outer Space
سالوادور دالی کسی که معتقد بود هنر زمانی به وجود می آید که از ناخوداگاه انسان و بی اختیار باشد فیلم زیبای سگ آندلسی نمونه ای از فیلم سازی اون که باز هم شباهت بسیاری به نقاشی هاش داره
سالوادور دالی به سال 1904 در فیگرس اسپانیادر خانوادهاى ثروتمند به دنيا آمد و دوران كودكى و نوجوانیاش را در زادگاه خود در كوهپايههاى پيرنه يا در ویلاى ييلاقى خانوادهاش سپرى كرد . سپس به آکادمی هنرهاى زيباى سان فرناندو در مادريد رفت .
در 1925دالی با برپایی نمايشگاه انفرادیاش دربارسلون به شهرت رسيد .سه سال بعد، سه تابلوى او از جمله «سبد نان » در نمايشگاه بين المللى كارنگی در پيتسبورگ آمريكا به نمايش درآمد و شهرتش را از مرزهاى اسپانيا فراتر برد.
سال بعد او به پاریس رفت و يك نمايشگاه انفرادى برپا كرد . همچنين به گروه سوررئاليستهاى پاريس پيوست .
او در 1934 با گالا الوار همسر سابق پل الوار شاعر فرانسوى ازدواج كرد و با او به آمريكا سفر كرد. او در فيلمهاى سگ آندلسى و عصر طلايى با لوييس بونوئل همكارى کرد و طراحى صحنههاى رؤيا در فيلم طلسم شده آلفرد هيچكاک را برعهده داشت .
دالی به زودى به عنوان يكى از رهبران برجسته جريان سورئاليسم شناخته شد و نابلوى «تداوم حافظه» او همچنان يكى از مهمترين آثار اين سبک است . اما اختلاف ديدگاههاى دالى - كه سياست گريز بود - با سوررئاليستها -كه داراى مشى سياسى مشخص و چپگرايانه بودند- بالا گرفت و او در پى محاكمهاى كه گروه در 1934بر پا كرد رانده شد . با اين وجود دالى در طول اين دهه با شعار «سورئاليسم يعنى من » در نمايشگاههاى متعدد سوررئاليستها شركت میكرد و حتی اثرى از او آغازگر نخستين نمايشگاه جمعى آثار سوررئاليست در آمريكا بود . هرچند كه همزمان اعضاى گروه در بيانيه اى بر مرزبندى ميان خود و دالى تأكيد كردند . اما دالى از 1940 اين روند را تغيير داد و گرايش به سبک تازهاى يافت كه خود آن را «كلاسيك » مىخواند.
دالی سالهاى جنگ و 3سال پس از آن را در آمريكا گذراند . موزه هنر مدرن در نيویورک مهمترين برنامه مرور بر آثار دالى را در 1941 ترتيب داد. او پس از بازگشت به اسپانيا زندگى تازهاى را آغازكرد، گرايش و توجه به مايههاى مذهبى در كنار مضامين تاريخى و علمى در آثار او پررنگتر شد. در سالهاى پس از 1949 ، 18 اثر روى بومهاى بزرگ نقاشى كرد كه بيشتر بر همين مايهها و مضامين متمركز بودند . درميان اين آثار، مسيح مصلوب سنت جان (درگلاسكو، اسكاتلند)، كشف آمريكا به وسيله كريستف كلمب (در مجموعه موزه ) و مراسم شام آخر (در مجموعه گالرى ملى در واشنگتن ) نامدارتر هستند .
در همين زمان دالى ايمان دوران جوانىاش به مذهب كاتوليک را بازيافت تا جايى كه او و گالا مراسم ازدواج خود را براى بار دوم در يك كليسا در نزديكى شهر اسپانيايى گيرونا تكرار كردند .
در 1982 گالا درگذشت . دالى از آن پس سلامتیاش را به تدريج از دست داد تا اين كه در 1984 در يك آتشسوزى به شدت سوخت . او بقيه عمرش را در بستر بيماری سپرى كرد تا آنكه سرانجام بر اثر حمله قلبى در زادگاه خود درگذشت .
اول از همه کار های عکسی رو میزارم که دالی تو اون زمان با اون امکانات گرفته واقعا عکس عجیبی هیچ کدوم از عناصر این عکس مصنوعی نیستند اون صندلی توسط یه نفر نگه داشته شده و دو نفر دیگه یکی آب رو و دیگری گربه ها رو به صحنه پرت کردند و این کار رو بار ها تکرار کردند تا نتیجه دلخواه دالی به دست بیاد ببینید..
نمی دونم این نقاشی چی رو واسه شما تداعی می کنه اما من هر وقت بهش نگاه می کنم حالت تهوع و سرگیجه بهم دست می ده یه نکته جالب تو این اثر اینه که آدم های این اثر صورت ندارن ؟!
فقط ببینید هیچ چیزی نمی تونم بگم ؟!
راستی نیاز هست بعضی نقاشی ها رو اینجا اسپویل کنیم ؟ اینو به من بگید tnx
اینم یکی دیگه
و این به اسم Spanish painter
خوب می دونم یه تعداد از تابلو های بسیار معروفش رو جا انداختم مثل sleep اما یکی اینکه قضیه اسپویل رو واسه من روشن کنید و دیگه اینکه اینقدر نقاشی هاش زیاده که نمی شد تو یه پست
(ادامه دارد)
اینم تابلویی که بسیار معروف به اسم the persistence of memory کهمال سال 1931 هستش و معنیش می شه توادم حافظه ؟!!
و این یکی یکی از تابلو های مورد علاقه ی منه به اسم Partial Hallucination که راستش تو معنیش یه کم مشکل دارم توهم غیر منصفانه می شه ؟!! نمی دونم ؟
ویرایش توسط kinshin : 04-03-2008 در ساعت 09:39 PM
با توجه به تذکر به جای علی جان من عکس ها رو اینجا آپلود کردم امیدوارم مشکل سنگین بودن صفحه رفع شده باشه و از بقیه دوستان هم معذرت می خوام
خوب اینجا قرار فقط نقاشی ها رو بزاریم یا می تونیم در موردش صحبت هم بکنیم ؟
من خیلی دوست دارم در مورد عکس شماره دوم یا نقاشی اولی که از دالی اینجا گذاشتم و پلکان های متعددی رو نشون می ده صحبت کنم راستش این تابلو یه احساس عجیبی رو به آدم منتقل ی کنه بعد هایی که داره به ضلع بالایی مثلث پله های وسط دقت کنید دو نفر دارند از اون پایین و بالا می رن و هر دو هم دارند به یک سمت حرکت می کنند ؟! ویا اون کسی که وسط تابلو بر روی یه پله نشسته و داره کتاب می خونه ؟ و چهره های بدون صورت آدمک های تابلو ؟!!!!
ویرایش توسط kinshin : 04-03-2008 در ساعت 09:42 PM
کلاسی سیسم Classissisme
کلاسی سیسم از نظر فلسفی معیار مذهبی دارد و در آن اختلافات طبقتی که از مذهب تراوش میابد کاملا مشهود است.
در آثار این نوع نقاشی برای شخصیت های مذهبی نورهایی اضافی و اغراق آمیز در نظر گرفته اند ، و این همانند شیوه ای است که در نوشته های کلاسیک به چشم میخورد. زمانی که هنر مند کلاسیک وارد اجتماع میشود و آثاری متکی بر این تفکرات به وجود می آورد ؛ این تمایزات اغراق آمیز به شخصیت ها عطف شده ؛ طبقات بالا تر در آثار او کیفیات خاص و اغراق آمیزی خواهد داشت.
رویا های افسانه آمیز در موسیقی کلاسیک نشانه ی این پندار از جانب هنرمند است.از دیدگاه هنری ، هنر عبارت از خلق و ابداع نکات نو در هر اثر میباشد.
هنر کلاسیک ابداعیاتش بر پایه افکار ایده آلیستی قرار گرفته است و با حقایق مستدل اجتماعی فاصله دارد.
از جنبه ی فنی آثار کلاسیک با اتکای روحانیت همواره یم ظرلفت و لطافت ساختگی که خلاف سوژه ی مورد نظر است ؛ در بر دارد.
این چگونگی در نمونه های نقاشی و آهنگها و نوشته های مربوطه زیاد به چشم میخورد.
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)