نوشته اصلی توسط
tahx
خیلی جالب بود. مخصوصا اون توضیح درباره موعظه آخر. ممنون.
:) به نظرم نویسنده ها و ادبای معاصر بولگاکف خیلی اذیتش کرده بودن که تو کتاب اینهمه از خجالتشون در می آد .
راستی من اون فیلم رو ندیدم جدا با برداشتی از کتاب بوده یا همانطور که آرام جان گفتند ؟
ببین فقط یه جورایی شکلش شبیه گاهی به آسمان نگاه کن هست نه از نظر ساختار و قالب مفهومی اصلا .(البته گاهی به آسمان نگاه کن واقعا جز معدود کارهای زیبایی هست که من دیدم );)
یه جاهایی از فیلم به مرشد ومارگاریتا شبیه میشه مثلا تو کتاب شیطان به مسکو میره ولی تو فیلم هاتف که هوار میشه سر مردم شهر و مردم از دیدن هاتف با توجه به عملکردشون دردنیا دچار یه جنون میشن وروانه تیمارستان اینجاشم شبیه مرشد ومارگاریتا هست .تو فیلم پرستاره که الان اسمش یادم نیست (هانیه توسلی )معشوقه نویسنده و جانباز جنگی هست و معشوقه از هاتف قول گرفته تا وقتی که نویسنده نمرده اجازه داشته باشه پیشش بمونه تا وقتش با هم برن این نویسنده هم به مادیات اهمیت نمیده به قول خودش حرفشه که خیلی مهمه وقابل درک کردن .شیطان تو مرشد ومارگاریتا یه دستیار داره اینجا هم هاتف یه دستیار داره ( اونم یه شهیده که جسدش هنوزپیدا نشده )
درکل همچین صحنه هایی هست که بیشتر به مرشد ومارگاریتا شبیه اما از نظر محتوا نه خیلی از هم فاصله دارن.و روایتشون با هم فرق میکنه البته فیلم گاهی به آسمان نگاه کن ببینی ضرر نکردی (فیلمی که وقتی شبکه چهار نشون داد شب اول رقص شهید و چند سکانس دیگه رو که به نظرمن جالب بودن نشون داد دقیقا تو تکرارش کلی صحنه از شب قبل و سانسور کرده بودن )
یه نکته تو کتاب هست که برای من خیلی جالبه اونم ترس واقعا توکتاب ترس حرف اول میزنه . :D
و اینکه «رولینگ استونز» قصد دارد فیلمی با نام «سمپاتی با شیطان»، براساس رمان پرآوازهی مرشد و مارگریتا» میسازه
علاقه مندی ها (Bookmarks)