بذار اینطور شروع کنم که کتاب خوندن و زندگی کردن خیلی به هم ربط دارن(هدف در زندگی و کتاب خوندن بسیار مهمه!)
اولش بگم سلیقه در کتاب خوندن واینکه الان چی داری میخونی به خیلی چیزا بستگی داره..(از حالت روحی گرفته تا موضوع مورد علاقه تا موضوع مورد نیار به مطالعه تا اجبار بر مطالعه و ...غیره! )
میدونی علت و دلیل کتاب خوندن باعث میشه که شما یه نوع کتاب رو که دوست داری بخونی....
یعنی اگر دنبال سرگرمی باشی میری کتابهای سرگرم کننده میخونی و اگر دنبال چیز دیگه ای باشی میری کتابی رو که اون چیز (البته به نظر شما!) توش هست و بدرد شما میخوره میخونی....
راستش من خودم خیلی خیلی(بلکه هم بیشتر !؟!) کتابهای فانتزی و تخیلی میخوندم. چون سرگرمم میکرد(زیاد به محتواش و رده ی سنیش نگاه نمی کردم!)
تا یه روز به خودم گفتم که خوب یعنی چی؟(اینهمه کتاب خوندی محض خنده؟ چی برات داشت غیر از وقت تلف کردن؟به کجا رسیدی؟) البته جدل با یکی از بچه ها بود که ما رو به خود آورد!
برای جواب دادن به بعضی سوالهاش و قانع کردنش مجبور شدم چند کتاب درست و حسابی بخونم!! و اینچنین بود که از خوندن کتاب فانتزی دست کشیده و....
خلاصه این همه وراجی اینه که علت خوندن کتاب از نظر شما و دیگران و همچنین خالص ترین نوع هنر و انتقال فرهنگهالانه فرق کرده!(واقعاً ما انسانها چه موجوداتی هستیم..توی هر چیز خوبی که باشه دست میبریم و داغونش میکنیم..این یه عادت طبیعیه بشره! انیشتین میگه: امروزه چیزی که بشر را تهدید میکند جنگ و خونریزی و کشتار نیست..بلکه خود بشر است.)
بعضی وقتا خوندن کتابهای خوب زیاد هم جالب نیست(برای هضمشون باید در وسطشون یه کتاب فانتزی بخونی...بدون نیار به فکر کردن و....)
داداش شما هم که خیلی از دنیا عقبی!(با عرض شرمندگی!)
این نظر امروزه کاملاً رد شده!
بشر با وجود عمر محدودی که داره نمیتونه تموم کتابهای موجود رو بخونی...
الانه تجربه بهترین راهنمایی برای خوندن کتابه(دیگران...همین فروم معرفی کتاب و...!)
وقتی قبل از ما کسانی دیگر این کتابها رو خوندن و درباره شون نظر دادن مگه مجبوریم بریم همشون رو دوباره بخونیم!(همه که دروغ نمیگن دیگه!!!)
دکتر قمشه ای میگه:"کسی که خیلی زیاد کتاب بخونه آخرش دیوونه میشه..." و میگفت کتابهای بدرد بخور بیشتر از انگشتای دو دست نیست! نوشته ی fingolfin
علاقه مندی ها (Bookmarks)