" تفسیری دیگر" اثر عبدالحمید دادوند. البته اگه بشه خوندن شعرهای عاشقانه رو "کتاب خوندن" گذاشت.
" تفسیری دیگر" اثر عبدالحمید دادوند. البته اگه بشه خوندن شعرهای عاشقانه رو "کتاب خوندن" گذاشت.
ویرایش توسط oracle : 08-11-2009 در ساعت 06:15 PM
killkill جان (میشه بکش بکش ترجمه ش کرد؟!) یکی از مشخصه های فردینان سلین که خیلی زمان خودش مخالفت به همراه داشت همین سبک نوشتنشه. نمی دونم شما کدوم ترجمه رو می خونی، که احتمال داره ترجمه خوبی نباشه، ولی شیوه سلین رو هر کسی نمی پسنده و ممکنه اصلا تقصیر مترجم بدبخت نباشه. من که این کتاب رو خوندم چیز عجیب و غیرقابل فهمی توش ندیدم منتها خاطرم نیست مترجمش کی بود. کارهای سلین رو از مترجم های ناشناس نگیر. خواستی هم بگیر.
من دارم کتاب "The Red and the Black " اثر " Stendhal" رو می خونم.در مورد یه پسر 19 ساله بنام "Julien " از طبقه ی کارگر که تمام وقتشو صرف خوندن کتابهای لاتین و مذهبی می کنه.شهردار اونو برای آموزش 2 تا پسرش به خونش میاره." Julien" و همسر شهردار وارد رابطه ی عاشقانه می شن و...
فعلا تا صفحه ی 200 خوندم...کتاب خیلی جذابیه..بخصوص شخصیت " Julien"...یه پسر بلند پرواز و فوق العاده مغرور که همیشه می خواد بهترین باشه...
Some people hear their own inner voice with great clearness and live by what they hear.such people become crazy or become legend
فعلا امپراتوری هخامنشی اثر پیر بریان و سینوهه پزشک فرعون
همونطور که می دونیم سلین تو کتاباش یه دنیای خیالی و هذیانی درست می کنه که توش آدم های واقعی حضور دارن یا برعکسش اشیا و آدم های شبح وار و توهمی رو تو فضاهای واقعی و زندگی روزمره وارد می کنه ، که این سبک از نظر من خیلی قشنگه . سلین مخالفین زیادی داشت به این دلیل که نوشته هاش پر بود از "نگرش خشن به سرنوشت بشر " ، " بدبینی به روابط بشری " و " بیان تند و صریح با استفاده از زبان عامیانه " . سلین این باور رو داشت که ادبیات از بیان همه ی بدی های بشر طفره رفته و نویسنده ها به شدت در این کار هستن که انسان ها رو خیلی بهتر از اونی که هستن نشون بدن . هدف سلین تو نویسندگی بیان این حقیقت های تلخ بود . به قول خود سلین : " همه ی ما آزادتر می شدیم اگر همه ی حقیقت درباره ی بدسگالی آدم ها بالاخره گفته می شد . "
من با سبک سلین مشکلی ندارم و اتفاقا از سبکش خوشم میاد . هدف سلین باید یکی از اهداف اصلی ادبیات باشه و این هدف چیزیه که ما تو جامعه مون گم کردیم در حالی که به شدت بهش احتیاج داریم .
من تو پست قبلی از سبک سلین شکایت نکردم از مترجم هامون و از زبانمون شکایت کردم . در مورد مترجم ها فقط همین که کارشون رو درست انجام نمی دن و مترجم خوب نداریم . بهترین مترجم های ما شاید نسبت به بقیه کارشون عالی باشه ولی کاری که ارائه میدن از متوسط پایینتره . بیشتر از این هم در موردش بحث نمی کنم .
مورد بعد هم زبان فارسی هست . اصلی ترین مشکلی که زبان ما داره زایش هست یعنی به وجود اومدن کلمات جدید . زبان ما تو این زمینه هست که خیلی مشکل داره ( در واقع مرده ) . مثلا ببین که تو زبان انگلیسی و یا ژاپنی طی 20 سال گذشته چند لغت جدید اضافه شده بعد بیا این آمارو با زبان فارسی مقایسه کن . بله من با پدربزرگم که صحبت می کنم مشکلی تو انتخاب کلمات ندارم ولی با دوستم که صحبت میکنم انگار دارم انگلیسی صحبت می کنم که توش چند تا کلمه فارسی هم به کار میره .
در ضمن منظور من این نیست که زبان فارسی بده و بهتره بندازیمش دور منظور من اینه که زبان فارسی خیلی وقته از حالت بحرانی گذشته و در وضعیت خطرناک قرار گرفته و این مشکل الان خودشو زیاد نشون نمی ده ولی تو سالهای آینده زبان فارسی به یه زبان مرده تبدیل میشه و دیگه کسی ازش استفاده نمی کنه . می شیم مثل عرب ها . تو لبنان مدارس تا دبیرستان به زبان عربی تدریس می شه ولی از اول دبیرستان بچه ها باید انتخاب کنن که تو دبیرستان انگلیسی زبان تحصیل کنن یا فرانسه زبان . یعنی زبان عربی فقط در حد یه نفر که سیکل داره کاربردی هست و کسی که می خواد بیشتر تحصیل کنه از زبان مادریش نمی تونه استفاده کنه و باید از انگلیسی یا فرانسه استفاده کنه .
در ضمن اینکه گفتم این مشکل الان خودشو زیاد نشون نمی ده ولی تو سالهای آینده خودشو نشون می ده با این فرض بود که در سال های آینده فرهنگ مردم بالاتر می ره . اما اگه فرهنگ مردم و روز مره گی های اکثر جامعه ما همینی که هست باقی بمونه همین زبان برای مردم ما کافیه .
پی نوشت 1 :
نظریه الف : در گذشته ممکن بود که فرهنگ یک جامعه رو ثابت و متفاوت با سایر ملل نگه داشت ولی امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی و وجود پدیده هایی مثل روزنامه تلویزیون ماهواره و اینترنت این کار امکان پذیر نیست .
نظریه ب : در گذشته ممکن بود که فرهنگ یک جامعه رو ثابت و متفاوت با سایر ملل نگه داشت امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی و وجود پدیده هایی مثل روزنامه تلویزیون ماهواره و اینترنت این کار حتی از قرن های گذشته نیز راحت تر شده هست .
نظریه ج : در گذشته ممکن بود که فرهنگ یک جامعه رو ثابت و متفاوت با سایر ملل نگه داشت امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی و وجود پدیده هایی مثل روزنامه تلویزیون ماهواره و اینترنت این کار حتی از قرن های گذشته نیز راحت تر شده هست . اما به دلیل وجود همین نوع تکنولوژی افرادی وجود خواهند داشت که نمی توان فرهنگ و فکرشان را کنترل کرد .
شما کدوم یک از نظریه های بالا رو قبول دارین ؟ اگه لطف کنید نظرتون رو به من بگید ممنون می شم .
پی نوشت 2 : قسمتی از نامه ی چخوف به دوست و ناشرش شورین : آنچه را نویسندگان اشراف زاده به طور طبیعی به دست می آورند ، روشنفکرانی که در طبقات پایین تر جامعه به دنیا آمده اند با باختن جوانی از آن خود می کنند .
داستانی بنویس درباره مردی جوان ، نوه ی یک برده ، مردی که قبلا شاگرد مغازه ، خواننده دسته کر و دانشجو بوده و چنان تربیت شده که سلسله مراتب را محترم بشمارد ، دست کشیشان را ببوسد ، افکار دیگران را بپرستد ، برای هر قطعه نان شکرگزاری کند ، گاه شلاق بخورد بدون کفش زمستانی پیاده برای تدریس برود اهل دعوا و مرافعه باشد حیوانات را شکنجه بدهد ، جوانی که عاشق میهمانی رفتن و غذا خوردن سر سفره خویشان بوده و تنها به دلیل احساس بی اهمیت بودن ، بیهوده در برابر خدا و آدم ها ریاکاری می کند . داستانی بنویس درباره اینکه چگونه این مرد جوان بردگی اسلاف را قطره قطره از جان خود سترد و سر انجام یک صبح درخشان هنگامی که از خواب بر خواست احساس کرد که از این پس در رگ هایش نه خون یک برده بلکه خون یک مرد واقعی جریان دارد .
پی نوشت 3 : بدون شرح :
الف : پوشیدن شلوار برای زنان کره شمالی ممنوع شد . مقامات انتظامی کره شمالی در مواقع شلوغی صبح و زمان های نهار در خیابان ها کمین کرده و هر زنی که شلوار به تن داشته باشد را مطابق قانون جریمه می کنند .
ب : در پیونگ یانگ - پایتخت کره شمالی رفت و آمد مردم پس از ساعت 10 شب قدغن است .
پ : در کره شمالی موبایل فقط مخصوص امرای ارتش و ژنرال ها است .
ت : در کره شمالی داشتن کامپیوتر شخصی ممنوع است . (ویدئو رو نمی دونم که ممنوع هست یا نه )
ث : در کره شمالی فقط ژنرال ها اتوموبیل دارند و مردم عادی فقط حق استفاده از اتوموبیل شخصی را ندارند . حتی استفاده از دوچرخه هم برای همه مجاز نیست .
ج : در کره شمالی برای مسافرت از شهری به شهر دیگر نیاز به مجوز دارند و گرفتن مجوز نیز کار آسانی نیست .
چ : ما در سال 2009 زندگی می کنیم .
پی نوشت 4: از کجا شروع کردم و به کجا رسیدم .
من دارم کتاب در آغوش نور رو می خونم کتاب جالبیه در مورد کسی که مورده و دوباره به زندگی برگشته
مزرعه حيوانات براي 500 بار.
....Shinjiterunde
دارم كتاب گورهاي آتوان نوشته ي ارسولاك.لوژوان از مجموعه كتاب هاي درياي زمين
دارم کتای وارکرافت می خودم باحال البته به نظرم یه کم گسستگی داره که احتمالا به خاطر ترجمه اش
اینها هم در دست خوندن
سلاخ خانه شماهر پنج
متن هایی برای هیچ
مردی با کبوتر
اسلپ استیک
اولی بد نیست دومی با نثرش مشکل دارم سومی که مال رومن گاری اصلا حرفی توش نیست آخری هم تا مفدمش خودنم
killkill درباره سلین جدا از بحث ترجمه حق با اون دوستمون اگر نتونی با نثرش ارتباط برقرار کنی تبدیل به کابوس می شه بری من که اینطور بودمنم کتاب دسته دلقک هاش رو هیچ وقت نتونستم کامل بخونم البته خودشم اول دسته دلقک ها نوشته هرکی از کتابم خوشش نیومد به درک همین که هست :دی
اما در باره ترجمه قطعا همه حس نویسنده رو نمی تونه منتقل کنه حتی اگر بهترین ترجمه هم باشه توی همه جای دنیا هم همین اما من فکر م کنم مشکل بزرگ ما بیشتر توی ترجمه به این برگرد که مثلا یکی مثل خشایار دهیمی میاد یه کتاب از داستایفسکی رو از زبان انگیسی به فارسی بر می گردونه یا این درباره شاملو هم صدق می کنه این اصرار همه کارو بودن بعضی وقت ها مشکل پیش میاره :دی
من الان فصل آخر كتاب the host هستم (اثر استفاني مير )
تازه جلد آخر twilight رو تموم كرده بودم، جو گير شدم ببينم اين كتابش چطوره. پشيمون نشدم. خيلي قشنگه
من الان خونبهای اسفندیار رو شروع کردم و سینوحه.
کلا عاشق کتاب های تاریخی هستم. ترجمه های ذبیح الله منصوری واقعا محشره. روحش شاد.
فواد فاروقی هم خوب مینویشه. و ابراهیم مدرسی.
توصیه میکنم کتاب های ذبیح الله منصوری رو حتما بخونین. از ترجمه ی 3 تفنگدار و سفرنامه ماژلان و سینوحه گرفته تا جراح قاتل و سقوط قسطنطنیه و خداوند الموت و ........
اسطوره های آزتکی و مایایی - نشر مرکز (14 اسفند، 1384)
کارل توب، عباس مخبر (مترجم)
- تعداد صفحه: 112
- قطع کتاب: وزیری
اگه مثل من عاشق اسطوره اید، اما وقت خوندن کتاب هایی به حجم مثلا " کارنامه سپنج" رو ندارید این کتاب رو برای شما نوشتن. نشر مرکز یک سری کتاب کوچیک اسطوره شناسی چاپ کرده که پیشنهاد می کنم مجموعه ش رو بخرید. اسطوره شناسی به زبون ساده همراه با عکس هایی که خیلی مسائل رو روشن می کنن. این مجموعه به اسطوره های تمدن های مختلف مثل سلت ها، اسکاندیناوها و ... می پردازه. نویسنده هر کتاب متفاوت و متخصصی در همون زمینه ست.
اما خرید:
اگه تهران هستید: بفرمایید خیابون فاطمی روبروی هتل لاله، نشر مرکز شعبه اصلی.
اگه تهران نیستید یا تهران هستند و حوصله ترافیک ندارید: از اینجا می تونید کتاب رو اینترنتی ابتیاع بفرمایید.
ستارگان سیاه از سعید نفیسی (1274 تا 1345) . یه مجموعه داستان کوتاه هست که تو سال 1316 انتشار پیدا کرده البته داستاناش تو سالهای مختلف از 1295 تا 1315 نوشته شده . جالبیش به اینه که انگار جزو اولین داستان کوتاههای فارسی هست چون تو مقدمه نویسنده به این می پردازه که داستان کوتاه چیه و چه مزیت هایی به رمان داره . بعضی از داستان هاش هم واقعا جالب بودن . در کل یه دید نسبت به فرهنگ اون زمان که دوران تجدد بود بهت میده . دورانشون یکم شبیه به دوران ما هست .
قسمتی از کتاب :
این یک مشت خس و خاشاکی را که در گوشه ی حیات زیر آن چفته ی مو می بینید به زمین ریخته است به حقارت ننگرید !
Man is fullly responsible
for his nature and his choices
-Jean Paul Sartre-
الان دارم night side4 رو میخونم واقعا جالبه ولی به پای کتابای دارن شان نمیرسه
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)