بیگانه از آلبر کامو... خیلی فلسفه جالبی رو ارائه داده... فقط متاسفانه ترجمه قدیمیه واسه جلال آله احمده پیشنهاد میشه... حجمشم کمه
بیگانه از آلبر کامو... خیلی فلسفه جالبی رو ارائه داده... فقط متاسفانه ترجمه قدیمیه واسه جلال آله احمده پیشنهاد میشه... حجمشم کمه
LIFE is a GAME made for EVRYONE and LOVE IS ITS PRICE
سه خواهر
آنتون چخوف
I am the son and heir... of nothing in particular
اگر به ژانر فانتزی علاقه دارید این چند تا کتابی که جدیدا خوندم رو پیشنهاد میدم.
اول از همه the kingkiller chronicle یا همون سرگذشت شاه کش
دو جلد بسیار طولانی و جذاب داره، پیشنهاد میکنم از دستش ندین ولی این بهتون بگم که احتمال زیاد جلد سوم این سه گانه به این زودی ها نمیاد. (از چاپ جلد دو تقریبا 10 سال گذشته :) یکم نویسنده کالیبر بزرگ تشریف دارن و به جای نوشتن داستان میشینن ویچر بازی میکنن :) )
اسم ویچر اومد، کتاب خوبیه، البته نه داستان اصلیش، کتابای اولش که داستان اصلی سری شروع نشده بود رو بیشتر دوست داشتم :)
یه کتاب درست درمون فانتزی با رویکرد رو به جلو متوسط و نه زیاد کند یا تند اگر دوست داشته باشید میتونید الانتریس رو بخونین واقعا قلم برندن سندرسون با این که یکم کلیشه ای، اما دوست داشتنی و جذاب :)
حالا اگر کتاب های فانتزی نازنینم رو کنار بذاریم چند تا کتاب رمان دیگه هم هست که واقعا لذت بخش بودن خوندنشون
اولین تو این لیست مردم مشوش نوشته فردریک بکمن( همون نویسنده مردی به نام اوه (اگر این نخوندین واقعا یه کتاب رمان خیلی خوب از دست دادین) است که دوباره با یه داستان قشنگ از ذات انسان ها و با این حرف که هیچ کسی در داخل ادم بدی نیست و صرفا به خاطر یه سری تصمیمات وحشتناک بد پداشت میشه اومده. یه نقل قول از کتاب که دوستش داشتم اینه که " وقتی یه نفر برای اینده اش با دقت برنامه ریزی میکنه، خدا خنده اش میگیره"
یه کتاب دیگه هم خوندم مثل "و من دوستت دارم"از همین فردریک بکمن و به عنوان یه کتاب کوچیک خوب بود :)
آرام ؟آرام بـرای چـه بایـد گـرفت ؟ وقتـی بمیریـم ، خـود به خـود آرام می گـیریم !
پیـش از آنکـه بمیریـم کـه نبایـد بمیریـم !
دارم یه کتاب میخونم به اسم تنهایی پرهیاهو از بهومیل هرابال. حس میکنم نمیتوم پشت هم بخونمش، یه جوریه انگار باید اروم اروم توش قدم بزنی تا یهویی حس و حال شخصیت داستان رو به هم نزنی. حس جالبیه در کل
تا حالا هیچ کتابی اینجوری اذیتم نکرده بود.
یه اشتیاق برای ادامه دادن و یه انزجار از خوندن. یه درگیر کننده ذهنی و یه رهایی بخش گره های داخل مغز.
عجیبه واقعا، نمیشه سرسری خوندش و دوست داری سرسری بخونیش. واقعا کتاب دوست داشتنی ای نیست. کم کم دارم حس مازوخیست ها رو که از زجری که به خودشون میدن لذت میبرن درک کنم. واقعا دوست ندارم ادامه بدمش ولی مثل اعتیاد میمونه. ادم دلش میخواد بشینه واسه برگه برگه کتاب زار بزنه. مثل این تله های شکارچیا میمونه، یه تیکه غذا اون وسط میذاره و تو که گرسنه ای میری سمت غذا و وقتی اولین نوک میزنی و بعد میفهمی توی تله اش افتادی ولی دست از خوردن نمیکشی. یه مثال ملموس تر و بهترش این چسب های مخصوص برای گرفتن موش. موش روی چسب میره، میدونه که راه فرار نداره ولی انقدر برای فرار تقلا میکنه تا از در و دیوار خوردنای خودش میمیره.
"آسمان عاطفه ندارد. ولی آن زمان من هنوز عاطفه داشتم"
خب برای اولین بار شروع کردم به خوندن لایت ناول، تجربه جالبیه... بالفعل کتاب محسوب میشه اسمش کلاس نخبه هاست، از روی 3 جلد اولش یه اقتباس نسبتا ضعیف داشتن با غلو و افراط در شخصیت اصلی و توانایی های بقیه توسط استودیو لرچ بود فک کنم. بازم پیشنهاد میشه البته... ولی گویا مثله توکیو غول، برسرک و خیلی های دیگه که ناکجاآباد موعود از آخرین نمونه هاشه، قرار نیست انیمه ادامه داشته باشه و چنانچه داشته باشه هم به گرد پای منبع اصلیش نمیرسه که در این مورد لایت ناوله!
دو جلد اولشو به فارسی خوندم که خیلی خوبم ترجمه شده بود... بقیشو دارم انگليسي میخونم، الان جلد چهارم وسطاشم. خیلی خوبه
مخصوصا واسه پسرا داستانش کشش زیادی داره و شخصیت ها خیلی مرموز و جالبن.
فک کنم تا الان 17 جلد ازش اومده، پروژه سنگینیه، قبلش خوب سبک سنگین کنید که قراره یه مدت طولانی وقتتون رو بگیره... یاد سری هری پاتر افتادم، چه قدر خوب بود به زبان مادری میخوندیم مثله جت صفحه ها رو میجوییدم تا برسم به تهش!
𝕻𝖗𝖆𝖞 𝕱𝖔𝖗 𝕿𝖍𝖊 𝕭𝖊𝖘𝖙, 𝕻𝖗𝖊𝖕𝖆𝖗𝖊 𝕱𝖔𝖗 𝕿𝖍𝖊 𝖂𝖔𝖗𝖘𝖙
هفته کتاب یه عالمه کتاب خریدم. از کتابای روانشناسی و موفقیت و رمان و همه چی قروقاطی.
تازه کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور (جورج ساندرز) رو شروع کردم. زیاد درکش نمیکنم. یه سری موجودات رباتی که خودشونو پابند کشوری کردن که دقیقا سایز بدن یک نفرشونه و حالا با وقوع یک زمین لرزه و کوچکتر شدن کشورشون، نصف بدنشون می افته تو کشور همسایه و مردم کشور همسایه از این تعرض آشکار به خاکشون شاکی شدن!
یعنی آخرش قراره چی بشه؟
داشتم تو این نرم افزار فیدیبو گشت میزدم یه کتاب بهم به عنوان حالا که تا اینجا اومدی اینم گوش کن داد به اسم سقوط از آلبرت کامو. اولین تجربه ام از کتاب صوتی بود و مطمعنا خیلییی از قسمت های کتاب سرسری گوش کردم و مطمعنم کتاب جالبی بود ولی همین سرسری گوش کردنش برام جالب بود. یسری مفهوم هایی که داشت میگفت و باز میکرد برام مثل این خودخواهی ادما که دوست دارن مرکز توجه باشن و انگار تو سرشتشون اینجوری نوشته شده جالب بود
کنارش کتاب دختری که حساب و کتاب سرش میشد( عنوان به سوئدی) و یا دختری کا پادشاه سوئد رو نجات داد( عنوان کتاب در ترجمه انگلیسی) شروع کردم به خوندن. مثل پیرمرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد برام جذاب نبود.نویسنده خودش به نظرم تکرار کرد. نه که بد باشه ها ولی صرفا من این مدل داستان های تاریخی طور و اینا رو زیاد دوست ندارم ولی جدا دانشم نسبت به آفریقای جنوبی خیلی بالا رفت و حدودا صد صفحه اش رو خوندم و گذاشتمش کنارت ا بقیه اش رو بعدا بخونم
و بلاخره بعد از چند ماه وعده ای که به خودم داده بودن عملی کردم و تو عید the stormligh archive رو شروع به خوندن کردم. یه حدود ۶۰۰ صفحه ای اومدم جلو و یه دو تا ۶۰۰ تای دیگه از این دلنشین مونده. همیشه فکر میکردم نمیتونم با نویسنده های ارشیتکت به قولی ( بنا به دسته بندی برندن سندرسون نویسنده کتاب که تو یکی از کلاسای نویسندگیش میگفت) ارتباط برقرار کنم و مطمعنا از بس چیز جدید وارد میکنه میرم تو در و دیوار و کلا نمیتونم رو داستان تمرکز کنم ولی باید بگم سندرسن واقعا یه نویسنده به جد توانمند و خوش قلمه که جوری روح و روانت بازی میده که حتی واریز یارانه ۴۵ تومنی که باهاش نمیتونی یه پیتزا بخری بخوری هم اینجوری بازیت نمیده :). خدایا این نویسنده هایی که( اشاره به برندن سندرسن) چهار نوع و چهار دنیای مختلف به وجود اوردن و قراره شونصد تا کتاب راجع به این دنیا ها بنویسن سایه شون تا زمانی که تمام کتاباشون تا تهش ننوشن از سر ادبیات فانتزی جهان کم نکن.
خلاصه که تا هوا رو به کار نرفته بشینین این کتاب اخری رو بخونین چیز خوبیه :)
کتابی که شروع کردم و تقریبا اواسطش هستم جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند اثر دلیا اونز هست داستان کتاب تو دهه 1950 و 1960 میلادی در مناطق مردابی کارولینای شمالی اتفاق میوفته و در مورد دختری به نام کیا کلارک هست که به خاطر رفتار های پرخاشگرانه پدر، مادر و سایر خواهر و برادراش خونه رو ترک میکنند و نهایتا کیا به تنهایی تو محیط بکر و طبیعی مرداب بزرگ میشه و معروف می شه به دختر مرداب داستان به صورت دو خط موازی روایت میشه که نهایتا به هم میرسن یکی توصیف کودکی کیا و تجریباتش با زندگی در دل طبیعت و دیگری پیدا شدن جسد مرد جوانی در حاشیهٔ مرداب که جبنه جنایی به داستان میده.
نویسنده خیلی خوب فضای طبیعت کارولینای شمالی رو توصیف کرده از مرداب ها و ابگیرها گرفته تا گونه های جانوری که در اون منطقه زندگی میکنند به طوری که خواننده راحت میتوانه جغرافیای داستان و تو ذهنش تصور کنه و در کنار توصیفات عالی از محیط، شخصیت اصلی داستان کیا هم خیلی خوب نوشته شده و مرحله به مرحله رشد و بزرگ شدن این بچه برای خواننده قابل درک و لمس هست از حس تنهایی و ترسی که بعد از رفتن مادر و خواهر و برادراش حس میکنه تا تلاشش برای ایستادن روی پای خود و هماهنگ شدن با طبیعت و البته قسمت جنایی داستان که اروم اروم به شخصیت اصلی ارتباط پیدا میکنه.
در کل کتاب نثر راحت و روونی داره با توصیفات گیرا و روشن کننده و البته شخصیت کیا کلارک که خواننده رو همراه خود میکنه.
از آذرباد یک کتاب گرفتم بعد 2-3 هفته اونم بعداز 2 بار صحبت کردن با پشتیبان (داغون) بالاخره به دستم رسید. کیفیت کاغذ بد هست و جلد کتاب هم با اونی که تو سایت گذاشتن کاملا فرق میکنه !! تو سایت جلد کتاب فرق میکرد و قشنگ تر بود (کتاب رو از رو جلد قضاوت نمیکنن :دی) واقعا پشیمون شدم از خریدم :) خداروشکر که کتاب های بیشتری سفارش ندادم ..
نکته جالبش اینجاست که تو صفحه اینستگرام همش استوری میکنن که مشتری داره جعبه های خیلی قشنگ باز میکنه و از زود رسیدن سفارش تعریف میکنه :))
(درمورد تعطیلی 2 هفته باید بگم یک روز قبلش از 30بوک کتاب خریدم و بعداز 2-3 روز رسید دستم. حتی از شهر دیگه هم خریده بودم رسید ! کاملا تقصیر انتشارات هست)
-------------
جلد اول مه زاد رو روی فیدیبو خریدم تا اگر خوشم اومد بقیه جلد ها رو بخرم. تقریبا 200 صفحه خوندم که نمیدونم چند صفحه کتاب بشه بعد دیگه وقت نکردم ولی تا اینجایی که خوندم داستان و فضای خوبی داره دنیای جادو ها هم جالب بود
The one who wished for death more than anyone else was…
The Grim Reaper himself.
الان دارم کتاب سایه وحشت "نفس خون اشام" رو میخونم:/
تو هرگز خیانت دشمنات رو نمیبینی
اما درمورد دوستات، اوه عزیزم زیاد مطمئن نیستم!
دارم یه کتاب گوش میدم! به نام «غلاغه به خونش نرسید»
کتابی بسیار شاد و مفرح همراه با کلی آهنگ های بزن و بکوب و شاد
خلاصه که یه موقع دلتون گرفت و حوصله کتاب های افسرده روسی رو نداشتین این کتاب رو بخونید یا گوش بدید :دی
به تازگی شروع به مطالعه کتاب "زبان آلمانی ترسناک" کردم .
تا اینجا ظاهرا در خصوص نحوه پیدایش فلاسفه بزرگ آلمانی و تاریخ اندیشه ورزی در این کشور هست .
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)