من یه کتاب به اسم نجوم به زبان ساده گرفتم خیلی کتاب خوبیه.به علاقه مندان پیشنهاد میکنم بگیرن!
من یه کتاب به اسم نجوم به زبان ساده گرفتم خیلی کتاب خوبیه.به علاقه مندان پیشنهاد میکنم بگیرن!
کیوان (سیاره)
کیوان
کیوان یا زُحَل، پس از مشتری، دومین سیاره بزرگ منظومه شمسی ماست و ششمین سیاره دور از خورشید میباشد. کیوان یک گلوله گازی غولپیکر است و چگالیاش بسیار کم است ، به طوری که اگر روی آب بیفتد روی آب می ماند. یک روز کامل در کیوان برابر ۱۰ ساعت و ۳۹ دقیقه در زمین میباشد و بر خلاف آن یک سال آن برابر ۲۹٫۵ برابر سال زمینی میباشد. از آنجایی که مدار استوایی کیوان تقریبآ همانند زمین در ۲۷ درجه میباشد ولی تغییرات زاویه سیاره نسبت به خورشید شبیه به زمین میباشد و در این سیاره نیز همان چهار فصل مشاهده میشود. جرم سیاره کیوان همانند مشتری از گاز میباشد و بیشترین گازی که در جو آن سیاره موجود است هیدروژن میباشد و کمی هم هلیوم و متان. جرم حجمی سیاره کیوان از آب کمتر میباشد و از این بابت در نوع خود در میان دیگر سیارات سامانه خورشیدی یگانه میباشد. به علت سرعت حرکت کیوان به دور خود در قطبهای آن نوعی حالت تختی مشاهده میشود.
در آسمان شب زمین، کیوان به دلیل اندازه بزرگ , دارای جوی درخشان است. زیبایی آسمان کیوان به خاطر نوارهای روشن حلقههای اطراف آن و نیز به خاطر قمرهای زیادش است.
کیوان از جنبههای زیادی شبیه مشتری است، جز اینکه در اطراف آن چندین حلقه شگفت انگیز وجود دارد. جرم کیوان، صد برابر جرم زمین است.
حرکت کیوان
کیوان با طول ۹٫۵۳۹AV و دوره تناوب گردش نجومی ۲۹٫۴۵۸ سال، در مداری با خروج از مرکز ۵۵۷٪ که با دایرِة البروج زاویه ۴۹٫۲ درجه میسازد، میگردد.
از روی زمین قطر زاویهای کیوان در نقطه مقابله حدود ۲۰ دقیقه است. مانند مشتری،کیوان دارای جو پر از ابری است که به صورت جزئی میچرخد. از مشاهدات انتقالات دوپلری در عرض سیاره و با زمان بندی دقیق علامتهای جوی، دوره تناوب چرخش نجومی آن، در نزدیک استوایش ۱۰ ساعت و ۱۴ دقیقه و در عرضهای جفرافیایی بالا ۱۰ ساعت و ۳۸ دقیقه محاسبه شده است. در اینجا هم مجدداً چرخش جزئی مشابه مشتری داریم. استوای کیوان به اندازه ۲۶ درجه و ۴۵ دقیقه با صفحه مداری آن زاویه میسازد، بطوری که قطبهای سیاره در فاصلههای زمانی حدود ۱۵ سال یک بار سمت زمین متمایل میشوند. چرخش باعث پخی زیاد (۹۶٪) کیوان میگردد، بطوریکه شعاعهای قطبی و استوایی به نسبت ۱۰/۹ هستن ویژگیهای فیزیکی کیوان
کیوان شباهت قابل توجهی با مشتری دارد، ولی کمی کوچکتر است و جرم آن کمتر از جرم مشتری (۹۵M)است. کیوان کمترین چگالی حجمی را نسبت به سایر سیارات دارد. ساختار جو کیوان با کمربندهایی که به موازات استوا امتداد دارند، همانند است. آشفتگیهای کمربندهای کیوان خیلی کمتر از مشتری است (تاکنون از روی زمین فقط ۱۰ لکه مشاهده شدهاند). جو کیوان ترکیب خیلی مشابهای با جو مشتری دارد. تاکنون متان (CH۴)، آمونیاک (NH۳)، اتان (C۲H۶)، فسفین (PH۳)، استیلن (C۲H۲)، متیل استیل (C۳H۴)، پروپان (C۳H۸) و هیدروژن مولکولی (H۲) آشکار شده است.
ابرهای کیوان خیلی کمرنگ تر از ابرهای مشتری به نظر میرسند.ابرهای مشتری اغلب به رنگ زرد کم رنگ و نارنجی هستند، به این دلیل که دما در کیوان کمتر از مشتری است، ابرهای کیوان در لایه پایین تر جوش قرار میگیرند. درون کیوان احتمالاً ترکیب مشتری را دارد. تخمینهای نظری مقادیر حدود ۷۴٪ هیدروژن، ۲۴٪ هلیوم، ٪۲ عناصر سنگین تر را پیشنهاد میکند. این ترکیب تقریباً مشابه ترکیبات خورشید است. کیوان ممکن است یک هسته سنگین کوچک به قطر ۲۰ هزار کیلومتر و جرمی معادل ۲۰Mφ را داشته باشد.
شش ضلعي زحلي
تصاوير فروسرخ جديد فضاپيماي كسيني از زحل يكي از عجيب ترين عوارض سطح اين سياره را نمايان كرد. ساختار ابر مانند يك شش ضلعي كه به دور نقطه ي قطب شمال زحل در گردش است می باشد. اين ساختار بيست سال پيش درگذر فضاپيماي ويجر از كنار زحل كشف شده است.
شناسههای کیوان
- فاصله متوسط از خورشید ۱/۴۳ میلیارد کیلومتر
- قطر استوا ۱۲۰۵۳۶ کیلومتر
- مدت حرکت وضعی ۱۰/۲۳ ساعت
- مدت حرکت انتقالی ۲۹/۴۶ سال زمینی
- سرعت مداری ۹/۶۴ کیلومتر در ثانیه
- دمای ابر فوقانی ۱۸۰- درجه سانتیگراد
- جرم (زمین=۱) ۹۵/۱۸
- چگالی متوسط (آب=۱) ۰/۶۹
- جاذبه(زمین=۱) ۰/۹۳
- تعداد قمر 48
قمرهای کیوان
به دلیل محدودیتهای فناورانه تا سال ۲۰۰۰ میلادی دانشمندان معتقد بودند که کیوان تنها چهار ماهک (قمر) دارد اما بعدها آشکار شد که تعداد ماهکهای کیوان میتواند از ۲۰ و حتی ۳۰ هم بیشتر باشد. ماهکهای کیوان که به مانند خانواده آن میباشند هر ساله رو به افزایش است. در سال ۲۰۰۰ ستاره شناسان دوازده ماهک کوچک کیوان را کشف کردند که این به طور موقت کیوان را از نظر شمار ماهکها در جایگاه نخست قرار داد. اما یافتههای تازه از سوی شپرد و همکارانش باعث شد تا مشتری در این مورد در ردهای جلوتر از کیوان باشد. البته ممکن است ماهکهای بیشتری گرد کیوان در گردش باشند که فاصله زیاد کیوان از ما تشخیص آنها را برای دانشمندان مشکل میسازد.
۲۰ قمر تاکنون برای کیوان شناسایی شدهاند، که ۱۳ قمر از زمین و هفت قمر دیگر بهوسیله کاوشگرهای فضایی کشف شدهاند. قمرهای کوچک کیوان به شکل سیب زمینی بوده و شکلهای نامنظمی دارند. احتمال میرود که قمرهای کوچکتر دیگری نیز کشف شوند. سطح بسیاری از قمرها پوشیده از گودالهای شهابسنگی است. در سطح میماس، یکی از قمرهای کوچک کیوان، گودالی بزرگی به نام هرشل وجود دارد که ۱۳۰ کیلومتر (۸۱ مایل) وسعت داشته و یک سوم این قمر را پوشانده است.
کیوان دارای بیشترین قمر در بین سیارات منظومه شمسی است. دانشمند هلندی، کریستین هوینگس (۹۵ – ۱۶۲۹)، در سال ۱۶۵۵ اولین قمر زحل را کشف کرد. تیتان از لحاظ بزرگی دومین ماهک و یکی از سه ماهکی است که در منظومه شمسی دارای جو هستند. احتمال می رود که قسمت اعظم آن از سنگ و بقیه از یخ تشکیل شده باشد. جوی که دائما سطح تیتان را پوشانده است، حاوی نیتروژن و سایر مواد شیمیایی است.
تیتان به مانند ستارهای کوچک از قدر ۸٫۳ گرد کیوان میگردد، تیتان را میتوان به آسانی با یک اختربین (تلسکوپ) کوچک ۴ اینچی رصد کرد. تیتان هر ۱۶ روز یک بار گرد کیوان میگردد و برای یافتن آن کافی است اختربین (تلسکوپ) را به سمت کیوان نشانه روید و در فاصله ۲ دقیقه قوسی این سیاره به دنباله ستارهای از قدر ۸٫۳ باشید.
اختر شناسان به تازگی قمر جدیدی از سیاره زحل را شناسایی کردهاند که بسیار کوچک است (حدودآ ۲ کیلومتر). در این صورت تعداد قمرهای زحل به ۲۱ قمر تغییر میکند.
حلقههای کیوان
تصویر حلقههای کیوان
حلقهها یا کمربندهای کیوان در فاصله ۱۱۲۰۰ کیلومتری آن جای گرفتهاند. حلقههای کیوان از تکههای یخ و همچنین تکههای سنگ و غبار تشکیل شدهاند برخی به اندازه یک غبار ریز و برخی به اندازه یک خانه. حلقههای کیوان پهن هستند ولی بسیار تخت و نازک. پهنای آنها ۲۸۲ هزار کیلومتر است اما کلفتی آنها تنها یک کیلومتر است. بنابراین هنگامیکه از پهلو به کیوان بنگریم حلقهها تیغه باریکی میشوند و دیده نمیشوند. مشتری و نپتون و اورانوس هم حلقه دارند اما حلقه کیوان از همه بهتر دیده میشود. به باور دانشمندان دلیل درخشانتر بودن حلقههای کیوان تازه تر بودن و جوانتر بودن آن هاست. آنها میانگارند که این حلقهها در پی نزدیک شدن یک ماهک (قمر) به کیوان و فروپاشی آن ماهک در اثر گرانش کیوان پدید آمده اند. حلقههای کیوان به ترتیبی که کشف شدهاند با حروف الفبا نامگذاری شده اند. ای، بی، سی، دی، ای، اف و جی A B C D E F G در میان حلقهها سه شکاف وجود دارد به نامهای انکه Encke،کیلر Keeler و مکسول Maxwell. و یک بازه بزرگ به نام شکاف کاسینی. شکاف کاسینی ۴۷۰۰ کیلومتر پهنا دارد.
نخستین کسی که به حلقه رازآمیز پیرامون کیوان علاقمند شد و آن را کشف کرد گالیله بود. او در سال ۱۶۱۰ به این موضوع پی برد و در آغاز بر این باور بود که این حلقه از جنس جامد میباشد. اما امروزه ثابت شده است که این حلقه از قطعات آب یخ زده تشکیل شده است که برخی از آنها در اندازههای یک خودروی معمولی میباشند. مجموع گرانش (جاذبه) کیوان و گرانش ماهکهای آن حالتی را پدید میآورند که این قطعات همواره بصورت حلقههای نازک به دور این سیاره به نظر ثابت ایستاده اند.
شناسایی کیوان
فضاپیمای پایونیر ۱۱ (Pioneer 11) برای نخستین بار در سال ۱۹۷۹ از این سیاره دیدن کرد و پس از آن در سالهای بعد ووییجر (Voyager) یک و سپس ووییجر دو. از جمله مواردی که فضاپیمای ووییجر دو در ماموریت خود توانست به آن دست پیدا کند اثبات وجود باد، میدانهای مغناطیسی، شفق صبحگاهی و همچنین تندر و آذرخش در این سیاره زیبا میباشد. سرعت بادهایی که در قسمت استوایی این سیاره میوزد به ۵۰۰ کیلومتر بر ثانیه نیز میرسد.
شکاف کاسینی
در سال ۱۶۷۵ میلادی (1054 خورشیدی) جووانی دومنیکو کاسینی، اخترشناس ایتالیایی، کشف کرد که حلقه کیوان از دو حلقه تشکیل یافته است و میان آن دو جدایی وجود دارد. این جدایی شکاف کاسینی نامیده میشود و در اثر کشش گرانشی قمر غول پیکر تیتان بوجود آمده است. بررسی های واپسین نشان دادهاند که در اطراف کیوان، بر روی هم چهار حلقه وجود دارد.درونی ترین آنها بسیار کم نور و تقریباً با بالای ابرها در تماس است. قطر حلقه نورانی بیرونی به ۱۴۰۰۰۰ کیلومتر میرسد.
میدان مغناطیسی کیوان
میدان مغناطیسی دارای یک گشتاور کلی برابر ۳۵/۱ گشتاور مشتری است. اما این مقدار به حد کافی قوی است که یک میدان مغناطیسی سپهر مشتری گون با کمربندهای تابشی مشابه زمین ایجاد کند. گشتاور دو قطبی مغناطیسی با میل یک درجه نسبت به محور چرخش زحل قرار میگیرد که این مقدار با انحراف مشخص محورهای مغناطیسی مشتری و زمین تفاوت آشکار دارد. مغناطیس سپهر زحل ذرات بسیار کمتری از ذرات مغناطیس سپهر مشتری را در خود جای میدهد.
دو دلیل عمده این تفاوت شامل کمبود یک منبع محلی ذرات بار دار که در مورد مشتری توسط فورانهای آیو تولید میشوند و حلقههای قابل رویت زحل که بطور موثری ذرات باردار را جذب کرده و مغناطیس سپهر داخلی را از ذرات باردار خالی میکنند، است. در خارج لبه حلقهها چگالی ذرات باردار به سرعت افزایش مییابد و در حدود ۵Rs تا ۱۰Rs به یک قله میرسد. در اینجا، ذرات باردار بطور محکم به میدان مغناطیسی در حال دوران سریع جفت میشوند. این برهمکنش، لایهای از پلاسما به ضخامت تقریباً ۲Rs ایجاد میکند که تا حدود ۱۵Rs ادامه مییابد.در ورای این مقدار، مغناطیس سپهر شکل خود را از دست میدهد. اندازه آن با دمای خورشید تغییر مییابد.
به به چه تاپیکی بلاخره یک جا پیدا شد که در مورد نجوم حرف بزنیم ،منم اومدم
بله saturn جان منم این کتابو خوندم واقعا کتاب عالیه اما یک نکته ای است که این کتاب هر سال یا هر چند سال یکبار (2 تا 3 سال)یک ویرایش میشود پس به دوستان پیشنهاد میکنم اگه خواستن این کتاب را بگیرند حتما ویرایش جدیدش را بگیرنمن یه کتاب به اسم نجوم به زبان ساده گرفتم خیلی کتاب خوبیه.به علاقه مندان پیشنهاد میکنم بگیرن!
به Shaman King
البته شما این سوال را از lady پرسیدید،اما معمولا پژوهشسراهای هر شهر یا هر استان (با توجه به ترح جدید گسترش علم ستاره شناسی) کلاس هایی برای علاقه مندان گزاشتن
هنگامیکه انسان رویای پرواز بر فراز زمین را در سر می پروراند، به این نتیجه رسید که اجرام آسمانی می توانند مقصدی برای سفرهای آینده انسان باشند. در اوایل 1600 میلادی، ستاره شناس و ریاضی دان آلمانی یوهانس کپلر(Johannes Kepler) اولین دانشمندی بود که سفر به دنیا های دیگر را شرح داد. او همچنین قوانین حرکت سیاره ای که توضیحی برای چرخش اجرام در فضا می باشند را توسعه داد.
دانشمند انگلیسی سر ایزاک نیوتن (Sir Isaac Newton) برای نخستین بار قوانین حرکت را تشریح کرد که در سال 1687 منتشر شد. این قوانین به دانشمندان اجازه داد تا بتوانند امکان پرواز و گردش به دور زمین و رسیدن به دنیاهای دیگر را پیش بینی کنند. نیوتن همینطور توضیح داد که چه طور یک ماهواره مصنوعی می تواند درمدار باقی بماند. قانون سوم نیوتن که می گوید برای هر کنش یک واکنش با قدرت مساوی در جهت مخالف وجود دارد، توضیح می دهد که چرا یک راکت کار می کند.
رویاهای اولیه سفر به فضا
در طی سالهای 1700 میلادی، دانشمندان پی بردند که در ارتفاعات بالاتر، هوا رقیق تر و لایه آن نازک تر است. این بدان معنا بود که احتمالا هوا در فضای بین زمین و دنیاهای دیگر اصلا وجود ندارد بنابراین وجود بال برای این سفر بی استفاده است. نویسندگان شیوه های تخیلی فراوانی برای سفر به این دنیاها ارائه نمودند.
در سال 1903 کنستانتین تسیولکوفسکی ( Konstantin E. Tsiolkovsky) یک معلم دبیرستان روسی، برای اولین بار مقاله علمی استفاده از راکتها برای سفرهای فضایی را کامل نمود. سالها بعد، رابرت گدارد ( Robert H. Goddard) از ایالات متحده و هرمن اوبرت (Hermann Oberth) از آلمان توجه علمی وسیع تری را نسبت به سفرهای فضایی جلب نمودند. هر یک از این سه مرد، مشکلاتی که از لحاظ تکنیکی بر سر راه پرتاب موشک و سفر به فضا بود را شناسایی کردند. هر سه آنها پدران پرواز به فضا شناخته می شوند.
در سال 1919 ، گدارد در مقاله خود "یک شیوه برای رسیدن به ارتفاعات بسیار بالا" توضیح داد که چطور یک راکت می تواند در جو بالای زمین کاوش کند. این مقاله همچنین پرواز یک راکت به ماه را نیز توضیح می دهد. در کتابی به نام "موشکی به سوی فضا" سال 1923 ،اوبرت مشکلات فنی پرواز به فضا را مورد بحث قرار داد. او همینطور شرح داد که یک فضاپیما چگونه می تواند باشد. تسیولکوفسکی مطالعات جدیدی را در سال 1920 یادداشت نمود. این مطالعات حاوی جزئیاتی درباره موشک های چند مرحله ای بود.
نخستین راکتها
در طی سالهای 1930 ، تحقیقات در مورد موشکها در کشورهای ایالات متحده، آلمان و شوروی پیشرفت کرد. در سال 1926 تیم گدارد علیرغم عدم پشتیبانی دولت ایالات متحده، موفق به ساخت اولین پروپلنت مایع برای سوخت راکتها شدند. دانشمندان آلمان و شوروی برای ساخت موشک های نظامی از دولتهای خود سرمایه دریافت کردند.
در سال 1942 ، هنگام جنگ جهانی دوم، کارشناسان ساخت موشک آلمان تحت مدیریت ورنر ون براون (Wernher von Braun) موشک هدایتی V-2 را ساختند. هزاران موشک V-2 بر سر شهرهای اروپایی به خصوص لندن پرتاب شد که موجب تخریب فراوان و کشتار مردم شد.
پس از پایان جنگ جهانی در سال 1945 ، مهندسین آلمانی برای کمک به دولت ایالات متحده درساخت موشک های نظامی به آمریکا رفتند. نیروی دریایی ایالات متحده بر روی راکتهای بزرگتری مانند ایروبی (Aerobee) و وایکینگ (Viking) کار می کرد. در سال 1949 ، اولین راکت دومرحله ای، با یک موشک V-2 به عنوان مرحله اول و یک WAC کوچک به عنوان مرحله دوم، ساخته شد. این راکت به ارتفاعی معادل 400 کیلومتر(250 مایل) دست یافت.
در سال 1947 ، اتحادیه جماهیر شوروی یک برنامه محرمانه فشرده به هدف ساخت موشک های برد بالای نظامی آغاز کرد. در سالهای 1940 ، انجمن کوچک ولی پرنفوذ فضای بریتانیا برنامه های دقیقی برای فضاپیماهای باسرنشین که به ماه بروند، لباس فضایی و ایستگاه مداری منتشر کرد. گروه ای یو اس (A U.S.) ، انجمن راکت آمریکا، تمرکز خود را بر روی مهندسی موشک گذاشت. در سال 1950 ، یک فدراسیون جدید فضانوردی بین المللی کار خود را برای برگزاری کنفرانس های سالیانه آغاز نمود.
ماهواره ها ی مصنوعی
در سال 1955 ، هر دو کشور ایالات متحده و شوروی برنامه های خود برای پرتاب ماهواره مصنوعی مجهز به تجهیزات علمی را آغاز کردند. ماهواره هایی که به مدار ارسال می شدند بخشی از قرارداد بین المللی سال ژئوفیزیک بودند. در این دوره که از جولای 1957 آغاز شد همه کشورها با مشارکت و همکاری یکدیگر تحقیقات علمی را انجام می دادند. شوروی تجهیزات رادیویی بسیار دقیقی را برای ماهواره های خود تدارک می دید ولی تا آن زمان برنامه های راکت ها به صورت محرمانه انجام می گرفت. در نتیجه بسیاری از مردم در کشورهای دیگر نمی توانستند باور کنند که شوروی دارای تکنولوژی تحقیقات فضاییست.
در 4 اکتبر 1957 ، شوروی با کسب موفقیت در رسیدن به هدف، دنیا را شگفت زده کرد. (و البته با این کار از امریکا پیشی گرفت). شش هفته پیش از این تاریخ، موشک دو مرحله ای R-7 شوروی اولین پروازخود در ارتفاع 8000 کیلومتری (5000 مایل) را انجام داد. در این تاریخ اسپاتنیک (Sputnik) که بعدها اسپاتنیک 1 نام گرفت، نخستین ماهواره مصنوعی، به فضا ارسال شد. اسپاتنیک به زبان روسی به معنای همسفر است. پرتابگر R-7 ، ماهواره ای به وزن 83 کیلوگرم را به همراه راکت اصلی آن به مدار دور زمین پرتاب کرد. مردم در همه جای دنیا صدای بیب بیب مخصوص اسپاتنیک را از طریق رادیوهای خود دریافت می کردند.
نبرد فضایی آغاز می شود
واکنش جامعه غرب به پرتاب اسپاتنیک با شگفتی، ترس و احترام همراه بود. نیکیتا خروشچف (Nikita S. Khrushchev) دستور پشتیبانی مالی فراوان برای اجرای پروژه هایی که دنیا را به حیرت می آورند صادر نمود. در ایالات متحده نیز پیشگامان پیمان بستند که هر آنچه را که لازم است برای پیشی گرفتن به کار گیرند. به این ترتیب نبرد فضایی آغاز شد.
پیشرفت های شوروی ادامه یافت. یک ماه بعد ماهواره دیگر، اسپاتنیک 2 ، سگی به نام لایکا را با خود به فضا برد. این پرواز ثابت کرد که حیوانات می توانند از تاثیرات ناشناس بی وزنی جان سالم به در برند (گرچه لایکا زنده به زمین باز نگشت). در سال 1959 ، لونا 2 (Luna 2) اولین فضاپیمای کاوشگر بود که به سطح ماه رسید. بعدها در همان سال، لونا 3 عکسی از قسمتی از ماه که از زمین دیده نمی شود گرفت.
اولین ماهواره ایالات متحده، اکسپلورر1 (Explorer 1) نام داشت که در تاریخ 31 ژانویه 1958 ارسال شد. این ماهواره توسط ماهواره ونگارد1 (Vanguard 1) که در تاریخ 17 مارس 1958 ارسال گردید، مشایعت می شد. اینها و ماهواره های بعدی ایالات متحده از نمونه های مشابه که در شوروی ساخته می شد کوچک تر بودند چرا که راکت هایی که ایالات متحده برای حمل ماهواره ها می ساخت کوچک تر و کم قدرت تر از راکت های مورد استفاده در شوروی بودند. راکت های اتحاد جماهیر شوروی باعث برتری آن کشور در ابتدای نبرد فضایی شدند. از آنجا که راکت های بزرگ برای پروازهای با سرنشین به ماه مورد نیاز بودند لذا هر دو کشور برنامه های جامعی را برای طراحی، ساخت و آزمایش راکت های بزرگ شروع کردند.
برنامه ریزی و مدیریت فعالیت های فضایی
ازعوامل کلیدی موفقیت نهایی برنامه های فضایی ایالات متحده، برنامه ریزی تمرکز یافته بود. در سال 1958 ، یک آژانس فضایی غیر نظامی به نام هوانوردی و کیهان پژوهی ملی، ناسا، (National Aeronautics and Space Administration (NASA)) تاسیس شد. ناسا گروه های مختلف ازمحققان هوانوردی و آزمایشگاه های علوم فضایی ارتش را جذب کرد. تشکیلات ناسا کمک نمود تا یک توافق پیش برنده در میان اعضای فعال در این زمینه از جمله شعبات ارتش، دانشگاه ها، صنایع هوانوردی و سیاست مداران ایجاد شود.
از سوی دیگر، فعالیت های فضایی شوروی تحت هماهنگی کامل با کمیسیون های ویژه اجرایی بود. تلاش این کمیسیون ها بر این بود که بخش های فضایی مختلف از جمله ارتش، گروه های صنعتی، کارشناسان و دانشمندان را به یکدیگر مرتبط کنند. ولی تلاش آنها در جهت ایجاد هماهنگی، در مقابله با معضلات نبرد فضایی کافی نبود
هر ستارهای که بسیار نزدیک به امتداد محور زمین بر کره سماوی باشد جهت شمال (در نیمکره شمالی)یا جنوب (در نیمکره جنوبی) را نشان میدهد. و ستاره ای با این موقعیت محلش نسبت به ناظر ساکن روی زمین تغییر نمیکند. در حال حاضر این موقعیت از آن ستاره جدی است.اما به دلیل حرکت پیشروش (رقص محوری) زمین این مکان تغییر میکند. در ۳۰۰۰ سال پیش ستاره قطبی ستاره آلفا تنین بود و در سال ۱۴۰۰۰ میلادی ستاره قطبی ستاره نسر واقع خواهد بود.
در نیمکرهی شمالی زمین ستارهی قطبی (ستارهی شمالی، ستارهی جدی) با تقریب بسیاری خوبی جهت شمال جغرافیایی را نشان میدهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، درست به سمت شمال ایستادهایم. برای یافتن ستارهی قطبی روشهای مختلفی وجود دارد:
- به وسیلهی ستارههای ملاقهای شکل «دب اکبر» (صورت فلکی هفت برادران): هر گاه دو ستارهی پایانی پیالهی ملاقه را به هم وصل کنیم، و 5 برابر فاصلهی میان دو ستاره به سمت بالا ادامه دهیم، به ستارهی قطبی میرسیم.
- به وسیلهی ستارههای W شکلِ «ذاتالکرسی»: هرگاه وسط W را حدود 5 برابر فاصلهی دو ستارهی اضلاع آن به سوی بالا ادامه دهیم، به ستارهی قطبی میرسیم. ذاتالکرسی نسبت به دب اکبر به ستارهی قطبی نزدیکتر است، ولی یافتن آن در آسمان مشکلتر است.
- ستارهی قطبی، خود آخرین ستارهی دستهی ملاقهی صورت فلکی ملاقهای شکل «دب اصغر» است.
زمین دور محوری فرضی که از شمال و جنوب کرهی زمین میگذرد میچرخد. این چرخش زمین موجب میشود که ما تصور کنیم همهی ستارههای آسمان حول محوری میچرخند(حرکت ظاهری دارند)، که در محل محور گردش آنها ستارهی قطبی میدرخشد؛ ستارهی پرنوری که جایش در آسمان ثابت است. دلیل عدم حرکت ظاهری ستارهی قطبی این است که این ستاره در امتداد محور چرخش زمین قرار دارد.
- در شب میتوان به وسیلهی ستارهی قطبی و دب اکبر زمان را تشخیص داد. روش آن در مدخل ساعت ستارهای آمده است.
- همچنین توسط ستاره قطبی میتوانیم که عرض جغرافیایی را تعیین کنیم
از آنجا که ستارهها به محور ستارهی قطبی در آسمان میچرخند، ممکن است پیالهی دب اکبر را صحیح یا وارون یا یه کناره ببینید؛ و همچنین دیگر صورتهای فلکی را
آیا ماده تاریک ستارگان اولیه را تقویت کرد؟
بر اساس مطالعه ی جدیدی دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که ممکن است اولین ستارگان که جهان اولیه را روشن می کردند توسط ماده تاریک تقویت می شده اند.محققان دانشگاه میچاگان ، این ستارگان اولیه را ستارگان تاریک می نامند و اظهار می کنند که حرارت و گرمای ماده تاریک ، انرژی لازم این ستارگان را به جای واکنش های هسته ای تأمین می کرده است.
تصویر 1:خوشه کهکشانی CI0024+17(ZwCI0024+1652) از نگاه دوربین هابل.
دانشمندان می گویند با توجه به تمرکز ماده تاریک در عالم اولیه ذرات فرضی با نام ویمپ ها (ذرات سنگین با تعامل ضعیف) درون ستارگان اولیه جمع شدند و و خود را برای تولید یک منبع حرارتی برای تقویت ستارگان ، نابود کردند.کاترین فریز و تیم وی اظهار داشتند:" ما رفتار ویمپ ها را در ستارگان اولیه مطالعه کردیم و دریافتیم که آنها می توانند اساسا تحول ستاره ای را تکمیل کنند.فرآورده های حاصل از نابودی ماده تاریک موجود در ستاره ها می تواند به دام بیفتد و انرژی لازم را برای گرم کردن ستاره و جلوگیری از رمبش(فرو ریختن) آن ذخیره کند."
فلسفه ی این بررسی و تحقیق این است که 95% جرم کهکشانها و خوشه های کهکشانی در قالب یک نوع ناشناخته از ماده و انرژی است.محققان همچنین می گویند : " اولین ستارگانی که در عالم شکل گرفتند ، یک مکان طبیعی برای جستجوی میزان نابودی ماده تاریک هستند.آنها دارای قرمز گرایی بسیار بالا هستند و زمانی شکل گرفته اند که عالم بسیار چگال تر از اکنون بوده است و در مرکز چگال هاله های ماده تاریک."
تمرکز ماده تاریک در آن زمان ، بسیار بالا بوده است و این بدین معناست که هر ستاره معمولی به طور طبیعی شامل مقادیر عظیمی از ماده تاریک بوده است.ستارگان تاریک با نابودی ذرات ماده تاریک که موجب آزاد شدن حرارت می شوند شکل می گیرند اما این تنها ویژه ستارگانی است که 400 برابر جرم خورشیدی هستند.به نظر می رسد که این امر امکان پذیر باشد زیرا ستارگانی که مقادیر کمتری ماده تاریک دارند با جاروب کردن ماده تاریک از فضای اطراف خود ، به طور طبیعی رشد خواهند کرد.ستارگان همچنان به رشد خود ادامه می دهند تا زمانیکه ماده تاریک برای تغذیه وجود دارد ، هنگامی که ماده تاریک به اتمام می رسد ، ستارگان می رمبند و به سیاهچاله تبدیل می شوند.
اگر آنها واقعا وجود داشته باشند ، ستارگان تاریک باید با تلسکوپهای آینده آشکار شوند و اگر آنها را بیابیم قادر به مطالعه ویمپ ها خواهیم بود و در واقع حضور ماده تاریک را می توانیم ثابت کنیم.
منبع:آسمان شب ایران
یافتن جهتهای جغرافیایی را جهتیابی گویند. جهتیابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شده باشید، با دانستن جهتهای جغرافیایی، میتوانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفادههای مسلمانان از جهتیابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگلبانان و ... هم به دانستن روشهای جهتیابی نیازمندند.
هرچند امروزه با وسایلی مانند قطبنما یا GPS میتوان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روشهای دیگر جهتیابی مفید و کاراست.
جهتهای اصلی و فرعی
اگر رو به شمال بایستیم، سمت راستمان مشرق (شرق، باختر)، سمت چپمان مغرب (غرب، خاور) و پشت سرمان جنوب است. این چهار جهت را جهتهای اصلی مینامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهتهای شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص میکند.
با دانستن یکی از جهتها، بقیهی جهتها را میتوان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.
روشهای جهتیابی در روز
جهتیابی با سمت خورشید
1- خورشید صبح تقریباً از سمت شرق طلوع میکند، و شب تقریباً در سمت غرب غروب میکند.
- این مطلب فقط در اول بهار و پاییز صحیح است؛ یعنی در اولین روز بهار و پاییز خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند، ولی در زمانهای دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد. در تابستان طلوع و غروب خورشید شمالیتر از شرق و غرب است، و در زمستان جنوبیتر از شرق و غرب میباشد. در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید حداقل حدود ۲۳٫۵ درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد، که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. در واقع از آنجا که موقعیت دقیق خورشید با توجه به فصل و عرض جغرافیایی متغیر است، این روش نسبتاً غیردقیق است.
- تنها جایی که خورشید همیشه دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند، استواست.
2- در نیمکرهی شمالی زمین، در زمان ظهر شرعی خورشید همیشه دقیقاً در جهت جنوب است و سایهی اجسام رو به شمال میافتد.
- ظهر شرعی یا ظهر نجومی در موقعیت جغرافیایی شما، دقیقاً هنگامی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان میرسد. در این زمان، سایهی شاخص به حداقل خود در روز میرسد، و پس از آن دوباره افزایش مییابد؛ همان زمان اذان ظهر.
برای دانستن زمان ظهر شرعی میتوانید به روزنامهها مراجعه کنید یا منتظر صدای اذان ظهر باشید. ظهر شرعی حدوداً نیمه بین طلوع آفتاب و غروب آفتاب است.
3- حرکت خورشید از شرق به غرب است؛ و این هم میتواند روشی برای یافتن جهتهای جغرافیایی باشد
جهتیابی با سایهی چوب(شاخص)
- شاخص، چوب یا میلهای نسبتاً صاف و راست است (مثلاً شاخه نسبتاً صافی از یک درخت به طول مثلاً یک متر) که به طور عمودی در زمینی مسطح و هموار و افقی(تراز و میزان) فرو شده است.
روش اول: نوک(انتهای) سایهی شاخص روی زمین را [مثلاً با یک سنگ] علامتگذاری میکنیم. مدتی (مثلاً ده-بیست دقیقه بعد، یا بیشتر) صبر میکنیم تا نوک سایه چند سانتیمتر جابهجا شود. حال محل جدید سایهی شاخص (که تغییر مکان داده است) را علامتگذاری مینماییم. حال اگر این دو نقطه را با خطی به هم وصل کنیم، جهت شرق-غرب را مشخص میکند. نقطهی علامتگذاری اول سمت غرب، و نقطهی دوم سمت شرق را نشان میدهد. یعنی اگر طوری بایستیم که پای چپمان را روی نقطهی اول و پای راستمان را روی نقطهی دوم بگذاریم، روبرویمان شمال را نشان میدهد، و رو به خورشید (پشت سرمان) جنوب است.
- از آنجا که جهت ظاهری حرکت خورشید در آسمان از شرق به غرب است، جهت حرکت سایهی خورشید بر روی زمین از غرب به شرق خواهد بود. یعنی در نیمکره شمالی سایهها ساعتگرد میچرخند.
- هر چه از استوا دورتر بشویم، از دقت پاسخ در این روش کاسته میشود. یعنی در مناطق قطبی (عرض جغرافیایی بالاتر از ۶۰ درجه) استفاده از آن توصیه نمیشود.
- در شبهای مهتابی هم از این روش میتوان استفاده کرد: به جای خورشید از ماه استفاده کنید.
روش دوم(دقیقتر): محل سایهی شاخص را زمانی پیش از ظهر علامت گذاری میکنیم. دایره یا کمانی به مرکز محل شاخص و به شعاع محل علامتگذاری شده میکشیم. سایه به تدریج که به سمت شرق میرود کوتاهتر میشود، در ظهر به کوتاهترین اندازهاش میرسد، و بعداز ظهر به تدریج بلندتر میگردد. هر گاه بعد از ظهر سایهی شاخص از روی کمان گذشت (یعنی سایهی شاخص هماندازهی پیش از ظهرش شد) آنجا را به عنوان نقطهی دوم علامتگذاری میکنیم. مانند روش پیشین، این نقطه سمت شرق و نقطهی پیشین سمت غرب را نشان میدهد.
- در واقع هر دو نقطه سایهی همفاصله از شاخص، امتداد شرق-غرب را مشخص میکنند.
- با اینکه روش پیشین نسبتاً دقیق است، این روش دقیقتر است؛ البته وقت بیشتری برای آن لازم است.
- برای کشیدن کمان مثلاً طنابی(مانند بند کفش، نخ دندان) را انتخاب کنید. یک طرف طناب را به شاخص ببندید، و طرف دیگرش را به یک جسم تیز؛ به شکلی که وقتی طناب را میکشید دقیقاً به محل علامتگذاری شده برسد. نیمدایرهای روی زمین با جسم تیز رسم کنید.
- وقتی سایهی شاخص به حداقل اندازهی خود میرسد(در ظهر شرعی)، این سایه سمت جنوب را نشان میدهد (بالای ۲۳٫۵ درجه).
جهتیابی با ساعت عقربهدار
ساعت مچی معمولی (آنالوگ، عقربهای) را به حالت افقی طوری در کف دست نگه میداریم که عقربهی ساعتشمار به سمت خورشید اشاره کند. در این حالت، نیمسازِ زاویهای که عقربهی ساعتشمار با عدد ۱۲ ساعت میسازد (زاویهی کوچکتر، نه بزرگتر)، جهت جنوب را نشان میدهد. یعنی مثلاً اگر چوبکبریتی را [به طور افقی] در نیمهی راه میان عقربهی ساعتشمار و عدد ۱۲ ساعت قرار دهید، به طور شمالی-جنوبی قرار گرفتهاست.
جهتیابی با ستارهی قطبی
یافتن ستاره قطبی با دب اکبر
از آنجا که ستارهها به محور ستاره قطبی در آسمان میچرخند، در نیمکرهی شمالی زمین ستارهی قطبی با تقریب بسیاری خوبی (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافیایی (و نه شمال مغناطیسی) را نشان میدهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، رو به شمال خواهیم بود.
برای یافتن ستارهی قطبی روشهای مختلفی وجود دارد:
- به وسیلهی مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکی دبّ اکبر شامل هفت ستارهاست که به شکل ملاقه قرار گرفتهاند: چهار ستاره آن تشکیل یک ذوزنقه را میدهند، و سه ستارهی دیگر مانند یک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفتهاند. هر گاه دو ستارهای که لبهی بیرونی ملاقه را تشکیل میدهند (دو ستارهی قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهی پیالهی ملاقه؛ محلی که آب از آنجا میریزد) را [با خطی فرضی] به هم وصل کنیم، و پنج برابر فاصله میان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهیم، به ستاره قطبی میرسیم.
- به وسیلهی مجموعه ستارههای «ذاتالکرسی»: صورت فلکی ذاتالکرسی شامل پنج ستاره است که به شکل W یا M قرار گرفتهاند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهی وسط W (رأس زاویهی وسطی) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهی آن نسبت به ستارههای اطراف» به سوی جلو ادامه دهیم، به ستارهی قطبی میرسیم.
جهتیابی با هلال ماه
هلال ماه کهنه (نیمه دوم ماه قمری)
اگر به دلیل وجود ابر یا درختان نمیتوانید ستارهها را ببینید، میتوانید از ماه برای جهتیابی استفاده کنید.
ماه به شکل هلال باریکی تولد مییابد، و در نیمههای ماه قمری به قرص کامل تبدیل میشود، و سپس در جهت مقابل هلالی میشود. در نیمهی اول ماههای قمری قسمت خارجی ماه (تحدب و کوژی ماه، برآمدگی و برجستگی ماه) مانند پیکانی جهت غرب را نشان میدهد. در نیمهی دوم ماههای قمری، تحدب ماه به سمت مشرق است.
- اگر خطی از بالای هلال به پایین آن وصل کنیم و ادامه دهیم، در نیمهی اول ماه قمری شکل p و در نیمهی دوم شکل q خواهد داشت.
- کره ماه در نیمهی اول ماههای قمری پیش از غروب آفتاب طلوع میکند، و در نیمهی دوم پس از غروب، تا پایان ماه که پس از نیمهشب طلوع مینماید.
- پیدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطی فرضی میان دو نوک تیز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین ادامه دهید، تقاطع امتداد این خط با افق، نقطه جنوب را [در نیمکرهی شمالی زمین] نشان میدهد.
- این روش جهتیابی چندان دقیق نیست، ولی حداقل راهنمایی تقریبی را فراهم میسازد. در زمان قرص کامل نمیتوان از این روش استفاده کرد. وقتی ماه به صورت قرص کامل است، میتوان به کمک حرکت ظاهری ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهتیابی کرد.
جهتیابی با نشانههای طبیعی
هرگونهای از درختان برشها و خصوصیات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثیر میگذارند و این سرنخی است برای محاسبه جهت شمال-جنوب.
- این روشها خیلی قابل اطمینان نیستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادی را به طور قابلملاحظهای تغییر دهد و باعث تغییر و انحراف آن شود. همچنین در جنگلهای انبوه -به دلیل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آنها- برخی روشها کارا نخواهند بود. اگر از علامتهای طبیعی استفاده میکنید، برای تصمیمگیری، باید هر چند تا علامت مختلف را که میتوانید پیدا کنید.
- بسیاری از روشهای زیر بر اساس آفتاب هستند: در نیمکرهی شمالی زمین، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بیشتری است. تابش خورشید رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
1- جهتیابی با خزهها و گلسنگها: سمت شمالی درختان و تختهسنگها، گلسنگها و خزههای بیشتری دارد؛ چرا که نمناکتر و مرطوبتر از سمت جنوبی آنهاست.
- خزه در جایی رشد میکند که دارای سایه و آب زیادی باشد؛ محلهای خنک و نمناک. تنهی درختان در سمت شمالی سایه و رطوبت بیشتری دارد، و در نتیجه خزهها معمولاً بیشتر در این سمت میرویند.
- این روش همیشه نتیجهی درست به ما نمیدهد. 1) هرچند سمت شمالی در سایهی بیشتری است، ولی لزوماً رطوبت سمت شمال بیشتر نیست؛ و برای رشد خزهها رطوبت مهمتر از سایه است(جایی که رطوبت در آنجا بیشتر ماندگار است). 2) گاه ممکن است درختان و پوشش گیاهی مجاور طرف دیگر درخت را هم سایه کند. 3) در یک اقلیم بارانی(جنگلها و بیشههای مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(یعنی خزه دور برخی درختان در همهطرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بیشتر رشد کردهاست). 4) ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالی درخت شود. 5) در مناطق خشک هم که اصلاً خزهای وجود ندارد!
ضمناً در نظر داشته باشید که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمایی رنگ است و در مکانهای سایه و مرطوب سبز یا طوسی رنگ. 2- جهتیابی با درختان: از آنجا که سمت شمالی درختان در معرض آفتاب کمتری است، درختان در این سمتشان شاخوبرگ کمتری دارند.
- به دلیل آنکه آفتاب بیشتر از سمت جنوب میتابد، درختان جنوب بهتر و بیشتر رشد میکنند. وجود درختانی مانند صنوبر سیاه و سفید، راش، بلوط، درختان آزاد، شاه بلوط هندی، افرا نروژی و درخت اقاقیا صحت این مسئله را ثابت میکند. این درختها در جنوب بیشتر دیده میشوند.
- پوست درختان قدیمی در سمت رو به آفتاب(جنوب) معمولاً نازکتر است.
- پوسیده بودن یک طرف از اکثر درختان جنگل، جهت شمال را به ما نشان میدهد؛ سمت پوسیده شمال است.
- به خاطر نوع تابش خورشید، شاخههای جنوبی اکثر درختان افقیتر و شاخههای شمالی عمودیترند.
- در کوههای سنگی، کاجهای انحناپذیر در شیب جنوبی، و صنوبرهای انگلمان در شیب شمالی میرویند.
- معمولاً درختان برگ ریز در شیبهای جنوبی تپهها میرویند و سراشیبهای شمالی همیشه سبز است.
- زمینِ اطراف ریشهی درختان، به سمت جنوب سستتر و توخالیتر از قسمت شمالی است. پس زمین به سمت شمال سفتتر بوده و به خشکی زمین جنوبی نیست.
- رشد پوشش گیاهی در سمت جنوبی تپهها بیشتر از سمت شمالی خواهد بود.
توجه کنید که: به درختی نگاه کنید که ریشهاش در زمین باشد، نه به کندهای که بریده شده و بر زمین افتاده!
3- جهتیابی با تنهی درختان بریدهشده: اگر مقطع درخت بریدهشدهاى را نگاه کنید، تعدادى دایرهی هم مرکز را مشاهده خواهید کرد، که هر یک از آنها نشان یک سال عمر درخت میباشد. درختى که بطور دائم آفتاب به تنهاش بتابد، دایرههاى نشاندهنده عمر آن درخت در یک سمت به هم نزدیکتر شده و در سمت دیگر از هم دور خواهند بود. سمتی که فاصله خطوط حلقههای سنی درخت به هم نزدیکتر باشد سمت شمال را مشخص میکند، و سمتی که خطوط حلقههای سنی از هم فاصلهی بیشتری داشته باشد سمت جنوب را نشان میدهد؛ به علت تابش زیاد آفتاب و رشد شدیدتر آن.
4- جهتیابی به کمک گلها و گیاهان: گیاهان، و گلهای درختان تمایل دارند رو به آفتاب قرار بگیرند؛ یعنی جنوب یا شرق.
- برخی گیاهان برای جهتیابی اشتهار یافتهاند. مثلاً در امریکا گُلی وجود دارد که همیشه جهتگیری شمالی-جنوبی دارد (رشد برگهایش به سمت خط شمال- جنوب است) و آن را «گیاه قطبنما(یا Compass Plant)» و یا «رُزینوید(Rosinweed)» میخوانند. نام علمی آن «سیلفیوم لاکینیاتوم» (Silphium laciniatum) است، و مسافران اولیهی این سرزمین از این گیاه برای جهتیابی استفاده میکردهاند.
- اکالیپتوس استرالیایی هم گیاهی جهتیاب است. این گیاه که در سرزمینهای گرم و خشک میروید، برگهایش رو به شمال یا جنوب است.
- همچنین درختی به نام «نخل رهنوردان([ یا Traveler’s Palm])» وجود دارد که محور شاخههایش شرقی-غربی اند.
- همانطور که گفته شد، این که کدام طرف شرق است و کدام طرف غرب، یا کدام یک از طرفین شمال یا جنوب است را میتوان با توجه به سمت خورشید و ماه در آسمان یا روشهای دیگر یافت -ماه و خورشید تقریباً در سمت جنوبی آسمان قرار دارند.
5- جهتیابی به کمک باد غالب: بادها را از جهتی که میوزند، نامگذاری میکنند مانند باد شمالی از شمال. هر منطقهای باد غالب و برجستهای دارد که در فصل خاص یا گاهی در تمام فصول حکمفرماست. باد غالب، باد خاصی است که وزش آن طولانیتر بوده و در جهت خاصی میوزد. با دانستن جهت بادهای غالب میتوانید چهار جهت اصلی را تشخیص دهید.
- معمولاً نام باد را از جهتی که وزیدهاست، نامگذاری میکنند. مثلاً باد شمال یعنی بادی که از شمال به سمت جنوب میوزد.
- برای جهتیابی به کمک باد غالب، 1) ابتدا باید جهت باد غالب منطقه را دانست. 2) سپس باید در جایی که هستیم جهت باد غالب را تشخیص دهیم. برای نمونه، اگر بدانیم که در منطقهی ما باد غالب از شرق میوزد، و ضمناً جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم، طرف منشأ باد شرق خواهد بود؛ که با دانستن شرق، دیگر جهتهای اصلی هم به سادگی یافته میشوند.
نکتهی اول: اگر جهت باد غالب منطقهتان را نمیدانید، اطلاعات زیر ممکن است کمککار باشد:
- در نواحی معتدل، باد غالب از غرب میوزد. (در هر دو نیم کره شمالی و جنوبی)
- در نواحی گرمسیری، باد غالب بین مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی جریان دارد.
- در نواحی استوایی، باد غالب معمولاً از سمت شرق میوزد.
نکتهی دوم: جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم:
- در هر منطقهای باد غالب ویژگیهای خاص خود را دارد؛ مثل درجه حرارت، رطوبت و سرعت که در فصول مختلف تغییر میکند.
- باد غالب بر رشد درختان و گیاهان، جهت جمع شدن برفهای باد آورنده و در جهت علفهای بلند تأثیرگذار است. در واقع باد غالب بیشترین تأثیر را بر روی جهت پوشش گیاهی، برف، ماسه یا دیگر اشیای روی سطح زمین دارد.
الف)درختان:
- جهت خم شدن اغلب درختان منطقه نشان دهنده جهت وزش باد غالب منطقه است. برای نمونه اگر درختان به طرف شمال منحرف و متمایل شدهاند، باد غالب محتملا از سمت جنوب وزیدهاست.
- اثر دیگری که باد غالب بر درختان دارد این است که: در جهتی که از وزش باد در امان است، شاخ و برگ بیشتری رشد کردهاست.
در واقع باد ممکن است با صدمه زدن یا خشک کردن شاخه های جوان، رشد درخت را کند یا متوقف کند. معمولاً وزش باد، باعث کند شدن رشد درختان میشود؛ برعکسِ خورشید، که رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
- در زمستان باد غالب معمولاً با برف و تگرگ همراه است، که باعث شکستن شاخههای جوان میشود.
- درختی که برای تعیین جهت استفاده میشود، باید در محلی باز و وسیع باشد. نباید در پناه تپه، درختان دیگر یا ساختمانها باشد. چند تا از درختان نزدیک به هم را مورد آزمایش قرار دهید. مطمئن شوید که درختان هرس نشده باشند.
- از آنجا که درختان تحت تأثیر عوامل زیادی هستند، و باید یافتههای خود را با مشاهدهی درختان متعددی در همسایگی یکدیگر تأیید کنید.
ب)ماسه و برف:
- امواج ماسه در بیابانها، و امواج پستی-بلندیهای برف در مناطق قطبی جهت باد را نشان میدهند. البته گاه به خاطر آنکه این موجها خیلی کوچکاند و از چند سانتیمتر تجاوز نمیکنند، برای یافتن باد غالب نمیتوانند کمککار باشند، زیرا میتوانند با هر باد تند موضعی به سرعت تشکیل شوند.
- در بیابانها انواع مختلف تلماسهها وجود دارند، که شکل آنها جهت باد غالب را نمایان میسازد؛ همچنین در مورد تلیخهای قطب: در مناطقی که به شدت پوشیده از برفاند، باد غالب تودههای برف را میراند و آنها را تبدیل به تلهای برآمدهای میسازد. این تلها از چند سانتیمتر تا یک متر ارتفاع دارند، و موازی باد غالب تشکیل میشوند. در واقع برف از لحاظ فیزیکی شبیه ماسه عمل میکند.
ج) نسیم: برخی مناطق الگوی حرکت جریان هوایشان نوسان بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد. مثلاً مردم کنار ساحل یا نسیم دریا مأنوساند. معمولاً بعدازظهرها نسیم مداومی از طرف دریا میوزد. در شب هم معمولاً جهت نسیم برعکس میشود و از خشکی به سمت دریا میوزد. نسیم مشابهی در درهها و کوهها میوزد: در روز نسیمی از دره به سمت بالای کوه وزیدن میگیرد؛ و در شب برعکس، نسیم از بالا به سمت دره میوزد. اگر -مثلاً به کمک نقشه- بدانیم که دریا یا کوه (یا ساحل یا دره) در کدام جهتمان است، میتوانیم جهتهای اصلی را بیابیم.
د) هوای گرم و سرد: در نیمکرهی شمالی زمین هوایی که از شمال میآید معمولاً سردتر از هوایی است که از جنوب میآید(بادهای شمالی از بادهای جنوبی سردتر است).
هـ) سایر موارد:
- اگر گمان میکنید که بادی که در لحظه میوزد باد غالب منطقه است، میتوانید به درختان در مسیر باد نگاه کنید. با نگاه به نوک درختان میتوانید جهت باد را بفهمید.
- میتوانید به تغییر جهت ابرها دقت کنید؛ بهویژه ابرهای بلندی که توسط بادهای غالب آورده میشوند.
- در روی دریا و اقیانوسها بادهای غالب دارای ویژگیها و ابرهای خاص خود هستند.
6- جهتیابی به کمک رودخانهها: بسیاری از رودها و نهرها در نیمکرهی شمالی زمین رو به جنوب سرازیرند، یعنی رو به استوا. این روند عمومی رودهاست، ولی همیشه درست نیست. مثلاً رود نیل -که تماماً در نیمکرهی شمالی است- به سوی شمال جریان دارد و به مدیترانه میریزد.
7- جهتیابی به کمک حیوانات و حشرات:
- مورچهها خاکِ لانهی خود را به سمت جنوب یا شرق میریزند. مورچهها چنین میکنند تا در هنگام روز خاکریزشان به عنوان سایهبانی برایشان عمل کند، تا راحتتر کار خود را انجام دهند.
- مورچهها خانههای خود(مورتپهها) را بر روی شیبهای جنوب شرقی میسازند؛ زیرا خورشید در پاییز و زمستان بیشتر به این قسمتها میتابد. آنها مورتپههای خود را نزدیک درختان و صخرههای جنوبی و جنوب شرقی بنا میکنند.
- اگر شما در کنار برکه یا دریاچهای باشید که پرندگان، ماهیان یا دوزیستان در حال تولیدمثل هستند، در نظر داشته باشید که آنها معمولاً ترجیح میدهند در سمت غربی زاد و ولد (تولیدمثل و پرورش) نمایند.
- دارکوب(شانهبهسر) معمولاً حفرههایش را در سمت شرقی درخت حفر میکند.
- سنجابها هم معمولاً در سوراخهای سمت شرقیِ درختان خانه و لانه میگزینند.
8- جهتیابی به کمک خانههای شهری: امروزه معمولاً خانهها را به موازات شمال -جنوب یا شرق-غرب میسازند؛ یعنی نسبت به جهتهای اصلی مورب نمیسازند. این میتواند در تنظیم صحیح جهتها و تصحیح روشهای تقریبی بالا کمککار باشد. باید توجه کرد که در بسیاری موارد این اصل رعایت نشده است.
ساخت خط کش نجومی
مقدمه: ما بر روي يك جسم كروي بزرگ زندگي مي كنيم كه نامش را زمين نهاده ايم. وقتي كه از اين جسم به بالا نگاه مي كنيم آسمان را مي بينيم كه مثل يك كره مدور اطراف ما نا را فرا گرفته است و همواره حدود نيمي از آن در بالاي سر ما قرار دارد. بدليل بزرگي زمين نميتوانيم كروي بودن آن را احساس كنيم و از اينرو هميشه زمين در نظر ما و همه ساكنان ديگر آن، مثل يك جسم مسطح بنظر مي آيد. حتي حركت زمين هم بدور خودش براي ما قابل احساس نيست و با اين حال هميشه اين احساس پيش مي آيد كه ستارگان و ساير اجرام سماوي در حال گردش بدور زمين هستند. اجرام سماوي در آسمان پراکنده اند و هر کدام از آنها در بخشي از آسمان قرار گرفته اند. فاصله واقعي اجرام سماوي را اصلاً نميتوان با نگاه کردن به آسمان متوجه شد اما فاصله بين هر کدام از آنها را ميتوان مشاهده و اندازه گرفت. آنچه که ما از زمين ميبينيم فواصل ظاهري بين اين اجرام است. معيار اندازه گيري فواصل بين اجرام سماوي زاويه است. زاويه را با درجه، دقيقه و ثانيه نشان ميدهند. اگر دور تا دور آسمان را يک دايره بزرگ بکشيم و محيط آنرا به 360 قسمت مساوي تقسيم کنيم آنگاه به هر قسمت از آن يک درجه ميگويند. با اين حساب آسمان به 360 درجه تقسيم ميشود. اندازه گيري زوايا در آسمان با استفاده از وسايلي همچون تئودوليت يا پايه هاي مدرج امکان پذير است. اما در اين ميان براي کارهائي که اندازه گيري زوايا تا حد مثلاً يک دهم درجه جوابگوست لزومي ندارد که بخواهيم از وسايل مذکور استفاده کنيم. بر همين اساس وسيله اي بسيار ساده و کارا به شما معرفي ميکنيم که در نوع خود از لحاظ سادگي، دقت و مقرون به صرفه بودن نظيـري در دنـيا ندارد. نام ايـن وسيـله را خط کش نجومي گذاشته ام. همانطوريکه گفتيم موقعيت هر جرم سماوي را در آسمان ميتوان نسبت به يک جرم ديگر نشان داد. اين کار از طريق تعريف دستگاه مختصاتي امکان پذير است. براي كره سماوي چهار دستگاه مختصات تعريف شده كه دو تا از آنها كه دستگاههاي مختصات افقي و قطبي هستند، از اهميت و كاربرد بيشتري برخوردارند. در بحث نجوم کروي اندازه گيري زوايا اهميت زيادي دارد و در اين ميان وسيله اي هم که با آن ميخواهيم زوايا را بسنجيم جاي خود را دارد. فكر ساخت خط کش نجومي از روابط ساده بين شعاع يک دايره و اندازه محيط آن دايره در ازاي يک درجه قوسي الهام گرفته شده است. سالها قبل براي نخستين بار از اين وسيله براي رؤيت هلال ماه استفاده کردم.
آیا در ماه آب وجود دارد یا نه؟
آیا در ماه یخ وجود دارد یا نه؟ مسئله این است. ولی از سالهای سال بدینسو گمان میرود که آب بصورت یخ در اعماق حفره های تاریک نزدیک قطب های ماه نهفته باشد. اما در اکتوبر 2008 وقتی سفینه کاگویای کشور جاپان با دقت زیاد نسبت به هر زمان دیگر به حفره یا دهانه شیکلتون در قطب جنوب ماه دید، چیزی شبیه یخ نیافت و برای همیشه امید مهاجرین آینده به ماه را برای یافتن منابع وافر آب با خاک یکسان ساخت. ولی حالا یک تیمی از پژوهشگران اطلاعات (داده های) مأموریت دور نمای ماه ناسا از سال 1998 دوباره بررسی نمودند. این سفینه به امید ایجاد غباری از آب، با سر به سوی ماه شیرجه رفت، که متأسفانه موفق نشد. اما پژوهشگران از دانشگاه دورهام و گلاسکوی انگلستان می گویند که حفره های قطبی همیشه پنهان از چشم خورشید، می توانند در هر کیلو گرام از سنگ خود تا 10 گرام یخ داشته باشند.
نقاط زرد رنگ نشانه دهنده حفره های اند که هیچگاه نور به آنجا نمی تابد.
دستگاه طیف سنج نیترونی دورنمای ماه مقدار زیادی از هیدروژن را در اطراف قطب های شمال و جنوب کشف نمود، اما برخورد سفینه با سطح نتوانست گرد و خاکی را که دانشمندان به موجودیت یخ در آن امیدوار بودند، ایجاد نماید.
داده های تحقیقات اخیر کاوشگر معدن یاب ماه بخاطر نشانه کردن نقاط احتمالی یخ آب در ماه مورد استفاده قرار گرفت.
این نقشه نقاطی را در قطب های شمال و جنوب ماه نشان می دهد. نقاط آبی تاریک در مناطق سایه، وفور بیش از حد هیدروژن را نشان می دهد.
دکتور لویس تیادور از بخش فیزیک و اخترشناسی دانشگاه گلاسکو می گوید " ما یک تکنیک تازه را بکار بردیم تا نشان دهیم که هیدروژن در ماه در حفره های همیشه تاریک نزدیک قطب ها جمع شده اند. هیدروژن همراه با اکسیژنی که در داخل سنگ های ماه نهفته اند، در ایجاد آب یک عنصر کلیدی شمرده می شود".
اگر یخ آب واقعأ در این نقاط وجود دارد، پس حتمأ از میلیارد ها سال قبل در ماه بوده و نشان می دهد که هرگز نور خورشید به آنجا ها نتابیده.
اگر هیدروژن هم بصورت یخ آب وجود دارد، پس نتایج ما نشان می دهد که یک متر سطح بالایی خاک ماه حدود 200 میلیارد لیتر آب در خود دارد.
اما پژوهشگران می گویند که احتمال دارد هیدروژن یخ آب نبوده، بلکه به شکل پروتون هایی باشند که توسط خورشید به سطح خاکی ماه پرتاب شده.
ماهواره حسگر و رصد حفره ماه (LACROSS)که بخشی از مدارگرد اکتشافی ماه می باشد و در سال 2009 به سوی ماه پرتاب می شود همراه با یک مأموریت دیگر علاقمند این گونه تحقیق اند. دکتور ریچارد الفیک در شعبه منظومه سیاره ای مرکز تحقیقاتی ایمز ناسا می گوید (LACROSS) قصد دارد تا با نفوذ به مناطق همیشه در سایه خاک ماه؛ یعنی جائیکه احتمال وجود یخ می رود، آب را از آنجا آزاد نماید و نقشه جدید ما در مورد فراوانی هیدروژن می تواند در انتخاب نقاط مورد تحقیق به این مأموریت یاری رساند.
این نقشه با مشخص نمودن مناطق سرشار از هیدروژن می تواند در تمرکز مدارگرد اکتشافی ماه نیز در جستجوی یخ قطبی کمک کند.
اگر مأموریت (LACROSS) نتواند بصورت قطعی به این پرسش پاسخ دهد، پس معلوم می شود، تا زمانیکه انسان خود به ماه نرفته و تحقیقات را در محل انجام ندهد، هرگز نخواهیم دانست که آیا آب در ماه وجود دارد یا خیر.
منبع :universtoday.com
ترجمه:آسمان کابل
حدود 200 میلیارد كهكشان كه هر كدام دارای تقریباً 200 میلیارد ستاره است به وسیله تلسكوپ ها قابل تشخیص است. اما این تعداد فقط 4 درصد از محل گیتی را تشكیل می دهد.
حدود 73 درصد از جهان از ماده دیگری ساخته شده است كه «انرژی تاریك» (dark matter) نامیده می شود. هیچ كس نمی داند كه ماهیت این ماده ناشناخته چیست، اما مقدار این نوع ماده از تمام اتم های موجود در تمام ستارگان موجود در كل كهكشان های قابل شناسایی گستره فضا بسیار بیشتر است. به نظر می رسد این نیروی عجیب، اجزای جهان را با سرعت فزاینده ای از یكدیگر دور می كند، در حالی كه نیروی گرانش با این نیرو مقابله كرده و از سرعت این گسترش می كاهد.
این اكتشاف ها به وسیله رصدخانه مداری كه كاوشگر ناهمسانگرد ریز موج ویلكینسون (WMAP) نامیده می شود، انجام شده است. این كاوشگر افت و خیزهای ناچیز موجود در پرتوهای ریز موج پس زمینه كیهانی را اندازه می گیرد كه در اثر پژواك های میرای انفجار بزرگ به وجود آمده است...
این یافته ها به مشاجرات فراوانی كه در مورد جهان، عمر جهان، سرعت انبساط آن و تركیب آن جریان داشت، پایان داد. با استفاده از نتایج دو تحقیق ذكر شده، اخترشناسان امروز بر این باورند كه سن جهان 13.7 میلیارد سال با تقریب چند صد هزار سال است. براساس اطلاعات موجود، جهان با سرعت شگفت آور 71 كیلومتر در ثانیه در مگابارسك در حال انبساط است. (بارسك یك واحد اخترشناسی است و تقریباً برابر 3.26 میلیون سال نوری است).
به نظر می رسد كه چیزی در فضا نهفته است و همانند نوعی نیروی ضد گرانشی عمل می كند. این نیرو باعث می شود كه به جای آن كه جهان متراكم شود و اجزای آن به یكدیگر نزدیك شود، انبساط می یابد. از حدود بیست سال پیش حدس می زنند كه در جهان ماده تاریك وجود دارد، چرا كه در آن زمان دریافتند كه جهان به گونه ای عمل می كند كه انگار بسیار سنگین تر از چیزی است كه واقعاً به نظر می رسد.
دانشمندان برای توجیه پدیده مشاهده شده همه احتمالات ممكن را در نظر گرفتند از جمله وجود سیاهچاله ها، كوتوله های قهوه ای و ذرات غیرقابل شناسایی كه از نظر ماهیت با انواع معمولی اتم ها تفاوت دارند اما هیچ كدام از آنها نتوانست جرم بسیار زیاد مشاهده شده را توجیه كند. اما داستان انرژی تاریك از سال 1998 آغاز شد. در آن زمان دانشمندان دریافتند كه بسیاری از كهكشان های دور دست با سرعتی بسیار بیشتر از آن چه كه محاسبات موجود پیش بینی كرده اند، از یكدیگر دور می شوند تحقیقاتی كه روی انواع ویژه ای از ابر نواختر ها (Supernova) انجام شد بیانگر آن بود كه محاسبات انجام شده اشتباهی نداشت، به عبارت دیگر محاسبات دقیق نشان دهنده آن بود كه سرعت انبساط جهان لحظه به لحظه در حال افزایش است و از سرعت این انبساط كاسته نمی شود.
به نظر می رسد كشف بعضی از انواع نیروهای غیرمنتظره غیرقابل شناسایی كه باعث می شوند ساختار فضا به طور مرتب از یكدیگر فاصله گرفته و از هم دور شوند موید مشاهدات هالدین (JBS Haldane) دانشمند انگلیسی است كه سال ها پیش صورت گرفته است. وی می گوید: «جهان عجیب تر از چیزی است كه فكر می كنیم، جهان حتی عجیب تر از چیزی است كه بتوان فكرش را كرد.»
یك بار دیگر پرسش های اساسی بسیاری در مورد ماهیت جهان مطرح شده است: ماهیت فضا، زمان، انرژی و ماده چیست؟ اكنون یك بار دیگر زمان آن فرا رسیده است كه نظریه پردازان تفسیری بر این مشاهدات ارائه دهند و در مرحله بعد آزمایشاتی را طراحی كنند كه موید نظریه های آنان باشد.
بنابراین دانشمندان یكبار دیگر توجه خود را معطوف همان پدیده ای كرده اند كه برای اولین بار شاهدی بر انفجار بزرگ (Big Bang) محسوب می شد، یعنی تابش پس زمینه ریز موج كیهانی. این تابش ها اولین پرتوهای پس از تولد جهان محسوب می شوند. دانشمندان درصددند با انجام آزمایش های متعددی در چند رشته مختلف از جمله آزمایش های صورت گرفته در جنوبگان و استفاده از بالون های در ارتفاع های بسیار بالا تصویر دقیق تری از كیهان به دست آورند: به نظر می رسد جهان باید شامل چیز دیگری به غیر از این اتم های معمولی باشد و به همین نام ماده تاریك برای آنان انتخاب شد.
رئیس موسسه اخترشناسی كمبریج در این مورد می گوید: «اما WMAP با اطلاعات بسیار دقیقی كه از فضاپیمای كوچكی در فاصله چند میلیون كیلومتری ارسال می كند شواهد بسیار محكمی ارائه كرده است. ماده تاریك به طور یكنواخت در تمام جهان پراكنده شده، و در فضاهای خالی مخفی شده است. ماهیت ماده تاریك هنوز به صورت یك راز است. این احتمال واقعاً وجود دارد كه طی 5 تا 10 سال آینده ما به ماهیت واقعی ماده تاریك پی ببریم، اما من امید چندانی برای درك ماهیت انرژی تاریك ندارم، مگر آن كه یك تئوری منسجم ارائه شود كه ماهیت فضا و زمان را برای ما به طور دقیق تر روشن سازد.»
چهارشنبه 18 دی
22:06
22:47
اختفای ستاره 21-ثور با ماه
مقارنه ماه و خوشه پروین
شنیه 21 دی
03:11
14:22
06:57
05:34
مقارنه ماه با m35
ماه در حضیض مداری
ماه کامل
مقارنه ماه با m44
دوشنبه 23 دی
23:20
اختفای ستاره فی-خرچنگ با قدر 3/5 با ماه
سه شنبه 24 دی
20:12
مقارنه ماه با قلب الاسد با جدایی 5/2
پنجشنبه 26 دی
00:54
02:36
زهره در بیشترین کشیدگی شرقی با جدایی 1/47 درجه.
اختفی ستاره 65-اسد با قدر 5/5 با ماه
یکشنبه 29 دی
00:24
06:16
مقارنه ماه با سماک اعزل با جدایی 9/3 درجه
تربیع دوم ماه
عکس های پربیننده نجوم در سال 2008
نشریه نشنال جئوگرافیک عکسهای برتر و پر بیننده سال 2008 در زمینه نجوم را منتشر کرده است. یکی از پر بینندهترین عکسهای نجوم سال 2008 مربوط به ابرنواختری است که به شکل یک روبان در فضا کشیده شده است.
به نظر می رسد ستون نوری از گاز هیدروژن در هوا شناور شده باشد. این عکس که در جولای 2008 منتشر شد توسط تلسکوپ هابل شکار شد. این عکس شاد از باقی مانده ابرنواختر بیشترین بیننده را در سال گذشته داشته است.
نور درون روبان این ابرنواختر که در واقع موج ضربهای از انفجارهای ستارهها ایجاد میشود زمانی ظاهر شد که موج آن از کنار خط دید هابل عبور میکرد.
دومین عکس مربوط به سیارهای بیگانه بود که به دور ستارهای خورشید مانند در حال چرخش بود. نور کوچک تیره در عکس، اولین تصویر موجود از سیارهای است که خارج از منظومه شمسی ما، به دور ستارهای خوشید مانند میچرخد.
این تصویر مادون قرمز توسط رصدخانه جمینی در هاوایی گرفته شده است. در ابتدا ستارهشناسان مطوئن نبودند که این جرم سیاره است. آنها حتی مطمئن نبودند که این جم دور ستارهای هم بچرخد.
دو ماه بعد تیم تحقیق دیگری اولین عکس را از این سیاره دور، از رصدخانهای بر روی زمین گرفت. این عکس به خوبی اولین عکسی که هابل از سیارهای غیر از منظومه شمسی گرفته است بود.
عکس سوم مربوط به نزدیکترین تصویر ثبت شده از یک سیاهچاله میشود. تلسکوپهای رادویی زمینی در هاوایی، آریزونا و کالیفرنیا نیروهایشان را برای ثبت یک سیاهچاله بسیار بزرگ در مرکز کهکشان راه شیری با هم ترکیب کردند.
اگرچه ما سیاهچاله را ما به صورت کاملا مشخص نمیتوانیم ببینیم، اما می توانیم منطقه نورانی از امواج رادیویی که به عنوان صورت فلکی کمان (قوس) دیده میشود را ببینیم.
چیزی که گمان میشود صفحهای از ماده در حال چرخش به سمت سیاه چاله یا جهش بسیار سریع ماده در حال بیرون آمدن از آن است.
منجمانی که این عکس را در سپتامبر امسال منتشر کردند گفتهاند با مطالعات آینده بر روی ستاره آلفای صورت فلکی قوس یا کمان جزئیات بیشتری از این سیاهچاله بهدست میآورند.
چهارمین عکسی که بیشترین بیننده را داشت متعلق به سازمان فضایی ناسا میشود. این عکس از باقیمانده یک ابرنواختر که هزاران سال پیش تشکیل شده و نورش هم اکنون به ما رسیده گرفته شده است.
موج انفجار ستارهای هنوز در حال سفر به سمت ما از حدود 9.6 میلیون کیلومتر سال نوری آن طرفتر است گازهای داغ این انفجار در مسیر خود تشعشع رادیویی را ایجاد میکنند که نوری قابل مشاهده را تولید می کنند.
پنجمین تصویر مربوط به عکس جدیدی از کهکشان مارپیچی است. این هم عکس توسط ناسا منتشر شده که در آن ستاره جدیدی در قسمت جنوبی کهکشان مارپیچی در حال زایش است. ستارههایی که تازه شکل میگیرند و در حال رشد در بازوهای دوک مانند کهکشان هستند آنها با رنگ قرمز مشخص شدهاند.
دانشمندان این کشف را کاملا گیج کننده عنوان کردند چون تا آن زمان فکر می کردند قسمتهای بیرونی کهکشان مواد لازم برای شکلگیری ستاره را ندارد.
تصویر بعدی عکس تازهای است که دوربین جستجوگر هایرایس مریخ از فوبوس با کیفیت بسیار بالا گرفت. فوبوس نام ماه مریخ است که به معنای خدای وحشت در یونان باستان است.
بیشترین عوارض این ماه کوچک دهانههای آتشفشان مانندی است که در عکس بالا با رنگی غیر طبیعی به تصویر کشده شده است. طول این فرو رفتیگیها را حدود 27 کیلومتر تخمین زدهاند.
هفتمین عکس مربوط به شفافترین عکسی است که تا کنون از مشتری از روی زمین گرفته شده، میشود. این عکس که در آن موجدارترین چالههای سیاره مشتری به همراه گازهای غولپیکر قرار دارد در اکتبر 2008 منتشر شد.
منجمان میگویند که در این عکس برای از بین بردن اعوجاج ناشی از جو زمین از کامپیوتر برای پردازش تصویر استفاده شده است.
ثبت انفجار اشعه گاما که با چشم غیر مسلح قابل رویت بود هشتمین عکس پر بیننده سال 2008 است. در مارس امسال دانشمندان انفجار بین ستارهای بسیار شفافی را ردیابی کردند که از 7.5 میلیارد سال نوری آن طرفتر میآمد و با چشم غیر مسلح قابل رویت بود.
عکسهایی که توسط ماهوارههای سریع ناسا گرفته شده است انفجار غیر عادی اشعه گاما را نشان میدهد که در آن انرژی بسیار زیادی با خردههای یک ستاره سنگین به اطراف پرت شده است.
عکسی که از سقوط یک بهمن در مریخ گرفته شد یکی دیگر از عکسهای پر بیننده در سال گذشته است. دانشمندان ناسا احتمالا از اولین تصویری که در آن زلزله در مریخ را نشان میدهد بسیار خوشحال شدهاند. [پدیده بهمن در قطب شمال مریخ مشاهده شد]
تصویر دوربین جستجوگر هایرایس ابری از گرد و خاک را در یک شیب تند، نزدیکیهای قطب شمال این سیاره سرخ نشان میدهد.
"اینگرید دوبار اسپیتال" یکی از اعضای تیم هایرایس با دیدن این تصویر گفته بود : دیدن یک عکس که نشان دهنده فعال بودن سیاره مریخ است برای ما بسیار هیجان انگیز بود. بسیاری از چیزهایی که ما تا کنون از مریخ دیدهایم برای میلیونها سال تغییر نکرده بود.
آخرین عکس پربیننده به انتخاب سایت نشنال جئوگرافیک مربوط به مقارنه مشتری و زهره با ماه است که در یکم دسامبر سال 2008 انگار به زمین لبخند میزنند.
این عکس در حوالی شهر مانیل کشور فیلیپین گرفته شده است. در حالی که مردمان کشورهای آسیایی این لبخند آسمانی را مشاهده میکردند مردمان کشور امریکا این منظره را به شکل کاملا برعکس و اخمو دیدند.[مقارنهای زیبا در آسمان]
در چند جمله كوتاه ميتوان گفت، سياهچاله ناحيه اي از فضاست كه مقدار بسيار زيادي جرم در آن تمركز يافته و هيچ شيئي نمي تواند از ميدان جاذبه آن خارج شود.از آنجا كه بهترين تئوری جاذبه در حال حاضر تئوری نسبيت عام انيشتن است،در مورد سياهچاله و جزيياتش بايد طبق اين تئوری تحقيق و نتيجه گيري كنيم. ابتدا از مفهوم جاذبه و شرايط ساده تر آغاز مي كنيم.فرض مي كنيم در داخل يك فضا پيما به سمت يك سياهچاله با جرم يك مليون برابر خورشيد در مركز كهكشان راه شيري در حال حركت هستيد. (بحث هاي زيادي در مورد وجود سياهچاله در مركز كهكشان راه شيري وجود دارد. اما فرض مي كنيم حداقل براي چند ثانيه اين سياهچاله موجود باشد.) از فاصله دور راكت ها را خاموش كرده ايد و به سمت سياهچاله سرازير مي شويد. چه اتفاقي خواهد افتاد؟
در ابتدا هيچ جاذبه اي را حس نخواهيد كرد چون در حال سقوط آزاد هستيد، همه قسمتهاي بدنتان به يك صورت كشيده خواهند شد و احساس بي وزني خواهيد كرد (اين دقيقا همان چيزي است كه در مدار زمين براي فضا نوردان اتفاق مي افتد. با اين حال نه فضا نورد و نه شاتل هيچ نيروي جاذبه اي را حس نمي كنند.) همين طور كه به مركز سياهچاله نزديك و نزديك تر مي شويد نيروهاي جاذبه جزر و مدي را بيشتر حس خواهيد كرد. فرض كنيد پاهايتان نسبت به سرتان در فاصله كمتري از مركز سياهچاله قرار گرفته باشد. نيروي جاذبه با نزديك شدن به مركز سياهچاله بيشتر مي شود، بنا بر اين در پاهايتان نيروي جاذبه را بيشتر حس خواهيد كرد. و حس خواهيد كرد كشيده شده ايد ( اين نيرو نيروي جزر و مدي نام دارد چون دقيقا مانند نيرويي عمل مي كند كه باعث جزر و مد در سطح زمين مي شود). اين نيروها با نزديك شدن به مركز بيشتر و بيشتر خواهد شد تا جايي كه شما را پاره پاره كند.
براي يك سياهچاله خيلي بزرگ شبيه به آن كه شما در آن سقوط مي كنيد، نيروهاي جزر و مدي تا شعاع 600000 كيلومتري مركز قابل توجه نيستند. البته اين مطلب پس از ورود به افق اعتبار مي يابد. اگر در حال سقوط به يك سياهچاله كوچكتر هم جرم خورشيد بوديد، نيروهاي جزر و مدي از فاصله 6000 كيلومتري مركز شما را تحت تاثير قرار مي داد و شما خيلي زود تر از آنكه وارد افق شويد تكه پاره مي شديد (و اين موضوع علت اين است كه شما را در حال سقوط به يك سياهچاله بزرگ تصور كرديم تا بتوانيد حداقل تا وارد شدن به سياهچاله زنده باشيد). در حين سقوط چه چيزهايي مي بينيد؟ شما در حين سقوط چيز خاص و عجيبي را مشاهده نخواهيد كرد. تصوير اشيا درون ممكن است به شكل هاي عجيب و نا مربوط در آمده باشند، چون جاذبه سياهچاله نور را نيز منحرف مي كند. به ويژه وقتي وارد افق مي شويد هيچ اتفاق خاصي نخواهد افتاد. حتي پس از وارد شدن به افق نيز خواهيد توانست چيزهايي را كه بيرون هستند ببينيد. چون نوري كه از اشيا بيروني ساطع مي شود مي تواند وارد افق شود و به شما برسد. اما در بيرون از افق كسي قادر به ديدن شما نيست چون نور نمي تواند از افق خارج شود.
كل اين اتفاقات چقدر طول مي كشد؟ البته اين مطلب بستگي به اين دارد كه از چه فاصله سقوط به داخل سياهچاله را شروع كرده باشيد. فرض مي كنيم اين عمليات از جايي شروع شود كه فاصله شما از مركز 10 برابر شعاع سياهچاله باشد. براي سياهچاله اي با جرم يك ميليون برابر خورشيد 8 دقيقه طول مي كشد تا به افق برسيد، پس از آن 7 دقيقه ديگر در پيش داريد تا به ناحيه منحصر به فردي برسيد. البته اين زمان ها تقريبي است و به عنوان مثال در يك سياهچاله كوچكتر زمان مرگ نزديك تر خواهد بود. پس از پشت سرگذاشتن افق در 7 دقيقه باقيمانده از عمر ممكن است وحشت زده بشويد و شروع كنيد به روشن كردن راكت ها اما اين تلاش بيهوده است.
دانشمندان بر این باورند که کائنات در 15 بیلیون سال پیش در پی پدیده ای عظیم، به نام بیگ بنگ (انفجار بزرگ) به وجود آمده است. تمامی فضا، زمان، انرژی و موادی که امروزه جهان ما را تشکیل می دهند در پس این انفجار بزرگ ایجاد شده اند. دنیای پیش از بیگ بنگ یک دنیای بینهایت کوچک، فشرده و داغ بوده است. در نخستین کسرهای ثانیه اول فقط انرﮋی وجود داشت. هنگامی که دنیا شروع به بزرگ شدن و سرد شدن نمود، چهار نیروی اولیه (گرانش، الکترو مغناطیس، نیروی ضعیف و نیروی قوی پیوندهای هسته ای) ظاهر شدند. کوارک ها و سپس ذرات اتمی و ذرات ضد آنها (ضد مواد) به عرصه پیوستند. ماده و ضد ماده در مجاورت یکدیگر همدیگر را خنثی کرده(با برتری جزئی ماده نسبت به ضد ماده) و تولید انرﮋی و ماده اولیه یعنی هیدروﮋن و هلیوم نمودند. پس مانده ضعیف گرمای ناشی از بیگ بیگ همچنان در سراسر آسمان دیده می شود. کهکشانها در ابتدا توزیع انرﮋی و ذرات در کل جهان یکسان نبود. این ناهمگونی ها این امکان را به انواع نیروها داد تا بتوانند ذرات را گردآوری و متمرکز کنند. این توده سازی و متمرکزسازی آغاز شد تا ساختارهای پیچیده تر به وجود آیند. تمرکز ذرات منجر به پدیدار شدن غبارها در آسمان گردید و سپس غبارهای فشرده و متمرکز تبدیل به ستاره ها و مجموعه های ستارگان شدند. مجموعه هایی که به آنها کهکشان می گوییم. از حرکت و گردش کهکشانها پیداست که ستارگان و گازهای پراکنده و غبارها یی که در یک کهکشان قابل مشاهده هستند تنها یک دهم جرم کل یک کهکشان را تشکیل می دهند و بیشتر جرم یک کهکشان مربوط به بخش غیر قابل مشاهده ایست که اصطلاحا جرم پنهان خوانده می شود. این بخش نامرئی راز سرنوشت کائنات را در بر گرفته است. آیا کائنات تا ابد به انبساط خود ادامه خواهد داد یا اینکه در اثر نیروهای گرانشی که مقدار آن تا به امروز در جرم پنهان مخفی مانده پس از دوره انبساط دوران انقباض را آغاز خواهد نمود. از دیدگاه توسعه و بسط حیات، آنچه اهمیت دارد این است که هر کهکشان یک کارخانه ستاره سازیست که ستاره ها ی خود را از غبارها و ابرهای عظیم تولید می کند. هر ستاره یک کارخانه شیمیاییست که در آن عناصر سبک به عناصرسنگین تر و پیچیده تر تبدیل می شوند و حیات نیز مجموعه ایست از همین عناصرو مولکول های پیچیده. نوع کهکشانها با محاسبه چگونگی توزیع ستارگان و درخشش یا تاریکی آن مشخص می شود. ابرهای عظیم مولکولی بیشترین ساکنین کهکشانها ابرهای عظیم مولکولی هستند که مواد اولیه برای تشکیل ستاره ها و سیارات را در بردارند. ابری با ضخامت 300 سال نوری (هر سال نوری برابراست با حدود 10 تریلیون کیلومتر) جرم کافی برای ساخت ده هزار تا یک میلیون ستاره، هر یک به اندازه جرم خورشید ما را دارد. 10 درصد از این ابر چگالی کافی برای تشکیل چند صد تا چند هزار ستاره را دارد.عمر این ابرها بین 10 تا 100 میلیون سال است و بعد از آن از هم می پاشند. تشکیل عناصر در ستارگان غبارها و تولد ستارگان گرانش بر ذرات خاصی اثر می گذارد تا مجموعه ای از ذرات را ایجاد نماید که آنها خود جذب کننده ذرات دیگرند. در شرایط مناسب، گرانش، قدرت غلبه بر نیروهای مخالف خود را پیدا می کند و توده ای از غبار را تولید می کند که به اندازه کافی، برای آفرینش یک ستاره، فشرده است. اما این ستاره جوان احتمالا هنوز در نور مرئی آشکار نیست. این ستاره در میان پوششی از غبار غلیظ و مات احاطه شده است. زمانیکه ستاره غبار اطرافش را پراکنده می کند، توسط دوربین های مادون قرمز به صورت نقطه ای سوزان در بین یک ابر غلیظ مولکولی قابل رویت می شود. در نهایت بادهای ستاره ای پس مانده غبارها و ابرها ی مولکولی را کنار می زنند و در این زمان با تلسکوپ های اپتیکال نیزقابل رویت خواهد بود. ستارگان بالغ و ترکیبات هسته ای ستارگان جوان در عرصه تلاش برای حفظ تعادل بین نیروی گرانش، که سعی در فرو کشیدن ستاره دارد و فشارهای ناشی از فعل و انفعالات هسته ای درون خود، که سعی در از هم پاشیدن ستاره دارد قرار می گیرند. ستاره ها ی بالغ به آن تعادل دست پیدا کرده اند و تقریبا همه عمر خود را در تعادل سپری می کنند. اندازه ستاره، رنگ آن، درخشش آن و حتی طول عمر آن ارتباط مستقیم با جرم ستاره دارد. ستاره ها یی با جرم کمتراز خورشید ما کوتوله ها ی قرمزی می شوند که تا چندین بیلیون سال زنده اند. ستاره ای به اندازه خورشید 10 بیلیون سال زندگی می کند و ستاره ها ی غول پیکر همه سوخت هسته ای خود را در ظرف چند میلیون سال با شدت تمام می سوزانند. ستاره ها همه عمر در هسته خود هیدروﮋن را سوزانده و به هلیم تبدیل می کنند. در ادامه هلیم نیز به قدری فشرده و داغ می شود که به عناصر سنگینتر تبدیل می گردد. این چرخه تبدیل ادامه دارد. چرخه ای که هر لایه آن انرﮋی و گرمای بیشتر و بیشتری می طلبد. این انرﮋی از انفجارهای ناشی از فعل و انفعالات لایه های زیرین تامین و منجر به تشکیل عناصر سنگین و سنگین تر می شود. گرمای زیادی که در ستاره ایجاد می شود آن را متورم می کند. مرگ ستاره در نهایت سوخت هسته ای همه ستارگان روزی تمام می شود. آنها تعادل خود را از دست می دهند طوریکه نیروی گرانش غالب می شود. تفاوت جرم ستارگان باعث تفاوت در مرگ آنها نیزمی شود. ستاره های کم جرم به آرامی باقیمانده سوخت خود را سوزانده و می میرند. ستاره هایی به اندازه خورشید، به سرعت به یک کوتوله سفید به اندازه زمین تبدیل می شوند. لایه بیرونی ستاره که از اتمهایی تشکیل شده که در فرایند تبادلات هسته ای به وجود آمده اند، از آن جدا شده و به شکل ذرات در عرصه بی انتهای آسمان رها می شوند. هسته یک ستاره غول پیکر تقریبا به شکل آنی منفجر می شود. هسته به سمت بیرون پخش میشود و با ذراتی برخورد میکند که به سمت درون ستاره کشیده شده اند. این برخورد با تولید انرژی انبوهی همراه است که هم عناصر سنگین موجود در کائنات را پدیدار می نماید و هم منجر به تکه تکه شدن ستاره می شود. این انفجار ابر نواختر، منشا اولیه همه عناصر سنگین یافت شده در اجرام، ستاره ها، سیاره ها و فضاهای میان کهکشانهاست. در اعماق سرد فضا، عناصری مانند کربن، اکسیﮊن و نیتروژن می توانند با عنصر اولیه یعنی هیدروژن ترکیب شده و مولکولهای پیچیده ای را بسازند مخصوصا در فضاهای با چگالی و غلظت بالاتر که امکان برخورد ذرات به یکدیگر بیشتر است. تعداد بسیار زیادی از انواع مولکولهای پیشرفته، به خصوص مولکولهایی که اتم کربن در ترکیب آنها حضور دارد، در فضای میان ستارگان یافت شده است. شکل گیری سیارات صفحات سیاره ای مرحله شکل گیری یک سیاره ممکن است که به صورت یک صفحه درخشنده و یا تاریک در مقابل یک جرم آسمانی درخشان به چشم آید. برخی از این صفحات در انبوه گاز و غبار مخفی و تنها در نور مادون قرمز نمایان می شوند. صفحات سیاره ای دیگر به صورت گرده های ذراتی شبیه به ستاره های دنباله دار دیده می شوند که در اثر وزش بادهای ستاره ای شکل گرفته اند. وسعت هر یک از این مناطق سیاره خیز بیش از 20 برابر منظومه شمسی ما است. همه ذرات و مواد موجود در صفحات سیاره ای در یک جهت در حال چرخش به دور یک ستاره می باشند. محتویات صفحات سیاره ای، شامل مولکول های پیچیده ای است که برخی از آنها تنها در شرایط موجود دراین گونه صفحات به وجود می آیند و برخی مولکولهایی هستند که در فضاهای میان ستاره ها و کهکشانها نیز یافت شده اند. تشکیل اجرام ضمن گردش صفحات به دور ستاره، گرانش به انبوه این ذرات اجازه تشکیل اجرام کوچک را می دهد. فلزات سنگین و سیلیکاتها در معرکه داغ محدوده نزدیک به ستاره نیز دوام می آورند اما ذرات سبک تر و مولکول های فرار از جمله آب و گاز هیدروﮋن در قسمتهایی از صفحه که از ستاره دورتر است امکان ادامه حیات دارند. توده ها ی ذرات سنگین پس از اینکه جرم کافی به دست آوردند شروع به سخت شدن می نمایند و در اثر برخورد و تصادم ذرات با آنها رفته رفته اجرام بزرگی می شوند. سرانجام این توده ها و اجرام با یکپارجه شدن و جذب گازها و غبار اطراف بر فضای خود مسلط می شوند. شکل گیری سیاراتی چون زمین و مشتری اختلافات ماهرانه در توزیع ذرات بین قسمتهای مختلف یک صفحه سیاره ای تعین کننده مکان و بزرگی سیارات در آن صفحه است. اجرام کوچک صخره ای و فلزی درمنظومه شمسی سیاره ای همچون زمین را به شکل گدازان پدید آورده اند. در پی سرد شدن این سیارات لایه های سخت آنها تشکیل می شود. احتمال می رود که با گذشت زمان همه بخشهای این سیارات منجمد گردد. این سیارات تحت بمباران های اجرام کوچک صخره ای قرار می گیرند که حامل عناصر و مولکولهایی از جمله مهمترین عنصر شناخته شده حیات یعنی آب می باشند. اجرام سرد و یخی که در فاصله بیشتری از خورشید قرار داشتند سیاره ای چون مشتری را به وجود آورده اند. این سیارات ممکن است دارای هسته های فلزی و سخت باشند ولی سطح خارجی آنها به شکل مایع و پوشیده از لایه های گازاست. ساختار سیاره ای چون مشتری بسیار شبیه ستاره ایست که گرد آن در گردش است. این سیارات نیز مدام تحت آماج برخوردهای اجرام کوچک قرار می گیرند. کیمیای حیات در ساختار کائنات و بالطبع سیارات، مولکولهای پیچیده کربن و اسیدهای آمینه، دورکن اصلی تشکیل حیات، وجود دارند. با انتشار دقیق و ترکیب این اجزا و ذرات اولیه، طبیعت قادر به ساخت dna شالوده اساسی حیات و زندگی در کره زمین گردیده است. چگونگی و شرایط ترکیب این اجزا هنوز در حال بررسی است. اما این حقیقت که این ترکیب در حال حاضر صورت گرفته و منجر به ایجاد حیات در کره زمین شده است و با در نظر گرفتن زنجیره ذرات در کائنات، رخ دادن این گونه ترکیبات و در نتیجه وجود حیات در قسمتهای دیگری از کائنات همواره امکان پذیر می باشد.
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)