Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 38

موضوع: کد رمز : بچه های بهشت انیمه

  1. #16
    مدیر بازنشسته بخش انيميشن animations آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    تهران
    نگارشها
    350

    Red face پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    از نظر من نفرت انگیزترین حقایق زندگی این هاست:

    خورش بامیه
    خورش آلو اسفناج
    خورش کرفس
    فسنجون
    نرگسی
    کلم پلو
    شیرین پلو
    تخم مرغ خام
    گوشت چرخ کرده
    ماکارونی صدفی
    لازانیا
    میرزاقاسمی
    کشک بادنجون
    همه غذاهای شیرین
    سرکه
    سیر
    شلغم
    پیاز
    خربزه
    سیب نرم
    میوه کال
    کمپوت آناناس
    تافی
    گز
    سمنو
    سوهان
    کیک کشمشی
    شیرینی ناپلئونی
    شکلات خیلی شیرین

    رنگ نارنجی
    رنگ سبز سیدی
    لباس های یقه v
    گوشواره بینی
    کفش تق تقی
    موبایل روی کمربند شلوار

    آدمهای دروغگو
    آدمهای خشک مغز
    آدمهای از خود راضی
    آدمهای بیکار و خونه نشین
    آدمهایی که وسط حرفهاشون انگلیسی می پرونند
    فلسفه "هنر نزد ایرانیان است و بس"
    فلسفه "من آنم که بابایم بود باحال"
    مدیر مدرسه که اسمش فرقانی بود

    متن های عربی
    آهنگ های ترکی استانبولی
    موسیقی سنتی
    آهنگ های رضایار و...

    کلیه کارهای مربوط به خونه
    وقتی کامپیوتر هنگ می کنه
    وقتی تلفن می زنی و بیشتر از یک ساعت اشغاله
    شب قبل از امتحان (این مال قبل بود)
    شب تحویل پروژه
    ...

    بازم هست. فعلا اینها یادمه.
    ویرایش توسط animations : 09-20-2008 در ساعت 09:05 PM دلیل: پیاز و شلغم و لازانیا و نرگسی رو هم اضافه کردم.

  2. سپاس


  3. #17
    farshokoof
    Guest

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    ببخشید من موندم شما چه جوری زنده اید؟؟؟؟ شما که از همه ی غذاها بدتون میاد...شما بگید از چیا خوشتون میاد:D
    نقل قول نوشته اصلی توسط beohram نمایش پست ها
    آبشاري ديگه چيه؟

    من از نوشابه و سوسیس و زيتون متنفر بوده و هستم
    آبشاری دیگه...نمی دونین؟؟؟ موها رو بالای سر اون وسط یک دونه می بندند و موها رو دور و بر کش مثل آبشار از همه طرف به طرف پایین می دن
    من از صدف حالم به هم می خوره بابام هم هی جلوی من هی صدف ها رو باز می کرد هی هورت می کشید صدف ها رو می خورد من یک دونه خوردم اییییییی لزج،چندش شبیه ژله بود ولی به شکلی که نتونی بخوریش آهان از غذاها هم از باقالی پلو خیلی بدم میاد چون مامانم وقتی می خواد درست کنه یک کیلو پلو می ریزه با نیم کیلو گوشت و 10 کیلو باقالی یعنی به طور کلی چیزی غیر از باقالی موقع خوردن غذا احساس نمی کنی هی من به مامانم می گم: مامان تو رو خدا باقالیش رو کم بریز مامانم میگه باشه باشه بعد دفعه ی بعد به جای 10 کیلو 14 کیلو باقالی میریزه هی من حرص می خورم هی مامانم باقالی اضافه می کنه!!

    دیگه دیگه؟؟؟ وای من از نوه ی دایی بابام هم متنفرم چون هر موقع میریم خونشون هی می پره رو سر و کولم کتکم می زنه مشت می زنه داد می زنه منم حالا مهمون نمی تونم کاری بکنم هی به مامانش می گم: مینا جون؟؟؟؟!!! اسم مامانش میناست) بعد حالت دختری مظلوم که گیر هیولایی افتاده رو می گیرم اونم انگار نه انگار میگه: بچه ام داره بازی می کنه کاری نداره که باهات نه؟ منم با یه لبخندی که به زور دارم تحویل میدم میگم نه....اذیت؟؟؟ ....نه بعد با خودم میگم: فقط داره یک کم منو می جوه همین!!!! وای این قدر دوست دارم یه جا این بچه ی لوس رو تنها گیر بیارم این قدر بزنمش به جبران گاز هایی که از دستم گرفته مشت هایی که بهم کوبیده..............

  4. #18
    کاربر افتخاری فروم lucky15000 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    انيميشن - animation
    نگارشها
    1,068

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    منم بازی منم بازی
    اومممممممممممممممم جونم واستون بگه من از:
    غذاها
    اش رشته
    کله پاچه
    سیرابی
    هر چی غذای بادمجونیه
    هر غذایی که نون توش تیریت میکردن و خیس میخورد
    از پیاز و سیر که بینهایت مخصوصا خام بخورن
    میوه ها
    هلو چه اون گردا چه انجیری (یه بال کوچولو بودم داشتم بازی میکلدم مامانم بهم هلو داد بخولم منم لفتم لی لی بازی
    گذاشتمش تو جیبم پرزاش باعث شد تمام تنم بخاره اینقده گلیه کلدم )
    انگور همه نوش
    طالبی و گرمک (اولین بار بچه بودم خوردم تنم کهیر زد دیگه نوخورم )
    از دندون پزشکی هم خیلی میترسیدم مخصوصا وقتی میخواست دندونم رو پر کنه
    هنوزم وقتی میرم تمام تنم گز گز میشه
    از رادیو هم اصلا خوشم نمیومد
    اهان یه چی که خیلی مهم بود از خواب بعد از ظهر متنفر بودم
    چقد با خواهرم یواشکی ظهرا فرار میکردیم میرفتیم تو حیاط بازی میکردیم
    بعد مامانم میومد دهوامون میکرد میگفت همسایه ها خوابیدن بیاین تو
    از بستنی سنتی هم متنفر بودم
    پ.ن
    اینایی که گفتم هنوزم شامل حالم میشه

  5. سپاس


  6. #19
    کاربر افتخاری فروم LILI LEE آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2008
    محل سکونت
    ღ KITTY land ღ
    نگارشها
    749

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    خب اول زير 16 سالگيم:
    از همه ي غذاهايي كه به نحوي ممكن بود كه شكر از كنارشون رد شده باشه و شيرين باشن
    صبحانه كلا خدا نسل اين وعده ي غذايي رو از روي زمين برداره
    ماكاروني
    تمامي غذاهايي كه به نحوي ترشي از كنارشون رد شده و مزشونو ترش كرده بود
    آبگوشت به همراه كله پاچه!
    لوبيا سبز و مشتقاتش مثل لوبياپلو و...
    قرص و دارو و به خصوص دكتر
    دختر همسايمون كه همش جرزني ميكرد (يه بار توي مهد كودك يه درسي بهش دادم هر بار كه منو ميديد تندي ميدوييد ميرفت روي يه برگه تميز برام 7 بار از روش مي نوشت... به داداشم چپ نگاه كرده بود)
    قيمه مخصوصا اون لپه هاش
    باقالي پلو اصلا من هنوزم كه هنوزه نفهميدم آخه يعني چي كه باقالي رو با پلو قاطي ميكنن
    از بچه هاي كوه آلپم...
    وقتايي كه شيفت ظهر بايد ميرفتم مدرسه ديوونه ميشدم
    و .................................................

    بعد از 16 سالگي هم يه خورده متحول شدم!
    جلوي مامانم ماكاروني ميخورم
    صبحونه هم سعي ميكنم وقتي بيدار بشم كه بابام نبينه كه صبحونه ميخورم يا نه
    همچنان از قيمه، باقالي پلو، كله پاچه و تمام غذاهاي ترش و شيرين فراري ام
    حالا در آبگوشت هم كمي، سالي يك بار متحول شدم
    آخ آخ شلغمو يادم رفت بگم! اين كه ميگن يعنييييييي چه؟!
    و ......................
    مجازی هستیم اما ! دلمان که مجازی نیست !!! می شکند !
    مراقب تایپ کردنمان باشیم . . .

  7. سپاس


  8. #20
    کاربر افتخاری فروم vincent valentine آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    Azuth
    نگارشها
    614

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    بنده خداها مامانا چه گرفتاري شدند نميدونند چي درست كنند از دست اين بچه ها لي لي خانوم غذاي ديگه اي نبود بگيد بدم مياد بلندشو برو خودت غذا درست كن هم مامانت را عذاب نميدي هم خودت سير ميشي
    دوغ

    The only one who can beat me, is me alone

  9. سپاس


  10. #21
    farzane
    Guest

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    نقل قول نوشته اصلی توسط sensei kakashi hatake نمایش پست ها
    واي من از خوراك مرغ بدم مياد
    از كله پاچه بدم مياد
    از حليم بادمجان بدم مياد
    از كباب شامي و كباب كوبيده وبرنج ساده و ماهي و ميگو و بازم هست يادم رفته ....
    از همه كه بدت مي ياد !!!!!
    منم بگم منم بگم......
    1- ابگوشت : كه هميشه ازش فراري بودم و هستم ، يادمه دبستان هم توي كتاب فارسيمون ( كوكب خانم بود انگار ) داشتيم ابگوشت غذاي لذيذي است واااايي كه چقدر نفرت داشتم
    2- فسنجون: چشمتون روز بد نبينه ، خونه خواهرم رفته بودم غذاشون چي بود: فسنجون، من هم كه بچه اروم و سر به زير به هر جون كندني بود خوردم ولي چه خوردني كه از زهر هم بدتر بود
    3- كدو: من نمي دونم واناييي كه از كدو خوششون مي ياد اخه چيه كدو دوست دارن ، اوني كه دوست داره بياد بگه .....
    غذا ............... فعلاً يادم نمي ياد
    اون موقع ها از دوست دختر عمم هم بدم ميومد ، هميشه يه كاري مي كردم با هم دعوا كنن.
    يكم يه نه خيلي بعدترش از معلم تجزيه و تحليلمون و اشنايي با شبكه (‌خانم نوري پور معروف به قوري قوري جون ( خدا مارو ببخشه ) )‌ هم بدم ميومد ، يعني اكثر بچه ها تو كلاس اينجوري بوديم هميشه هم ضايش مي كرديم ( تقصير خودش بود از همه چيز مي گفت الا درس ، عشق پسر خالش بود )
    ویرایش توسط farzane : 09-20-2008 در ساعت 03:34 PM

  11. #22
    Hime Sama
    Hime Sama
    Crown Clown آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2007
    محل سکونت
    Paradise
    نگارشها
    5,092

    Re: کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    تو غذا ها اولين چيزی که به ذهنم ميرسه کدو هست! اه...
    چلو کباب برگ!!!
    باقالی، باقالی پلو، هر چيزی که توش باقالی ميداشت!
    هر چيزی که ترش بود!:p
    باميه!

    ام چيزای ديگه:

    مرتب کردن اتاقم!
    حفظ کردن شعر برای امتحان ادبيات!
    گوش کردن به امر معروف های مامانم که هميشه يه 2-3 ساعتی طول ميکشيد!
    خوردن سوپ وقتی مريض بودم!
    زوری مجبور به خابيدن شدن و اجازه نداشتن برای بيدار موندن بعد از 12 نصف شب!
    اجازه نداشتن برای ديدن TV (فيلم کارتون سريال) قبل از انجام تکاليف!
    مصادره کتاب ها و رمان ها در زمان امتحانات!
    رفتن اجباری برای عيد ديدنی!
    خواب اجباری بعد از ظهر ها!
    انجام کارای خونه!

    ...

    فعلاً همينا بقيش يادم اومد مينويسم!:D;)

  12. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  13. #23
    کاربر افتخاری فروم katsoo آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    in my dreams
    نگارشها
    809

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    از غذاها از همین کدو عزادار(بادنجان!)بامیه!ماکار ونی بقیه اش رو بیخیال بچه گیها لیست غذای من 10 جور غذا بیشتر توش نبود از میوه ها کیوی!گلوم رو به خارش میندازه!از آمپول و یه شلوارک جین که ازش متنفر بودم اما مجبور بودم بپوشمش

  14. سپاس


  15. #24

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    من از ماهی میگو و هرچی خوراک دریایی هست بدم میومد:D
    الان هم از هرچی خورش و بادمجون و بامیه هست متنفرم ( چون ریشه در کودکیم داشت اینجا گفتم )
    از کرم و سوسک و حشرات موزی به شدت بیزار بودم:p
    دیگه ... دیگه...
    آها :
    از امتحان هایی که ناظر سر سخت داشتن و از بی تحرکی و ساکت بودن و رسمی بودن هم خیلی بدم میومد (الان هم از همهی موارد بالا متنفرم :p)
    دلم واسه اینجا تنگ شده بود

  16. سپاس


  17. #25
    Registered User kam110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    خونه یامی
    نگارشها
    572

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    من اومدم !!
    اخ اخ من از سیرابی که خیلی بدم می اد اصلا نگو !!!من از کدو و بادمجون هم خیلی بدم می اد من از استالین هم بدم میاد(رهبر شوروی سابق !)!!خوب دوستان مثل اینکه بلوو با این کاراش می خواد این جا رو بگیره !بلوو دیدی من اومدم من بی وفا نیستم !
    یادش بخیر
    بجه ها من دیگه نمی تونم بیام

  18. #26

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    منم اومدم

    آبگوشت
    كدو
    حليم---->همه ي غذاهاي شيرين
    حليم بادمجون
    خورش كرفس
    خورش باميه
    خورش فسنجون با گوشت---->با مرغشو دوست دارم ولي با گوشت ميخوام بالا بيارم
    خواهرم كه زورم بهش نميرسيد---->يه بار منو از دره اتاقمون پرت كرد بيرون.
    هر وقت اون امتحان داشت شبا تا هر وقت دوست داشت چراغ اتاق روشن بود و من نميتونسنم بخوابم.
    وقتي هم من امتحان داشتم بايد ميرفتم يه جاي ديگه درس ميخوندم.
    مامانم هيچ وقت نميزاشت موهام بلند بشه.من هميشه عقده ي موي بلند داشتم.
    دلم ميخواست موهام بريزه دورم.ببندمشون.
    بدترين موقع وقتي بود كه منو برد آرايشگاه موهامو پسرونه كوتاهه كوتاه كرد.
    چرا؟
    چون دختره آرايشگره موهاشو اينجوري كوتاه كرده بود مامانم خوشش اومد
    ولي توجه نكرد كه اون موهاش فرفري بود و موهاي من لخت.
    رنگ نارنجی رو منم هستم--->ولي انتخابه مامانم واسه من هميشه نارنجيه

    آدماي چاق
    آدماي پست
    آدماي پررو
    آدماي فضول--->آخه به تو چه؟
    ازين سوسك گنده ها---->نميترسم حالم ازشون به هم ميخوره

    ظرف شستن
    از هواي خيلي گرم و خيلي سرد

    از پرين و مادرش با اون قاطرشون----->علافاي بيكار

    از درس تاريخ و جغرافيا و مدني و تعليمات اجتماعي و ...
    از امتحاناي يهويي كه معلما ميگرفتن
    از سوالاي سره كلاسي كه پا تخته ميپرسيدن.
    از شعر حفظ كردن----من هميشه پا تخته يادم ميرفت معلممون فكر ميكرد حفظ نكردم

    كلا از مدرسه
    ازين كه لباساي تنم خيس باشه

    از دستاي نوچ

    از بچه هايي كه هميشه آب دماغشون آويزونه

    ازينكه مامانم با يه نيگا تو چشام ميفهمه تو كلم چي ميگذره

    از خوابايي كه مامانم برام ميبينه----->همشون خواباي صادقانن
    به قوله داداشم آخر مامان با اين خواباش منو كله پا ميكنه

  19. #27
    همکار بازنشسته بخش Dark Side of Eden mana sama آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    konoha
    نگارشها
    714

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    واي گفتي
    منم از فضول از حسود از ادماي بي ادب از ادماي تازه به درون رسيده از رنگ سياه وخاكستري
    از بد قولي ودروغ بدم مياد
    هيچ وقت از خدا نخواه که همه ي دنيا مال تو باشه ... هميشه از خدا بخواه کسي که همه ي دنياي توست مال کسي ديگه نباشه

  20. #28
    کاربر افتخاری فروم Itachi Uchiha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    Hidden village درجه: ?ⓞⓗ ⓨⓞⓤ ⓜⓐⓓ ✵❄☃☃☃❄✵
    نگارشها
    4,457

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    در عوض من از غذاهايي كه توش سبزيجات بيده خوشم مياد
    نمي دونم شماها چرا بدتون مياد
    بادمجون باميه كلم كرفس اسفناج كدو به به به اين خوشمزه گي بيدند






    •♥•.¸•♥•









  21. #29

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    منم بگم منم بگم
    من از آبگوشت و سيرابي و كله پاچه حالم بد ميشه اصلاً نمي خوام ريختشونو ببينم
    از رد شدن و رفتن توي مغازه مرغ و ماهي و گوشت فروشي
    از وايستادن پشت ويترين طلا فروشي ها و نگاه كردن به طلا ها و گفتن اين قشنگه و....
    از هر چي غذاي دريايي و گوشتيه بدم مياد هر غذايي كه گوشت داشته باشه گوشتاشو نمي خورم
    از آدماي پر افاده و خالي بند
    از آدمايي كه تا ميري خونشون وسايلاشونو ميارن نشون ميدن ، دوست دارم با همون وسايل بزنم توي سرشون و بهشون ضد حال بزنم
    از شكستن پسته ي سر بسته با دندون، واي تمام تنم ريش ريش ميشه، احساس ميكنم الان دندونه طرف كنده ميشه
    از بوي بده جوراب، واااي سرم درد ميگيره هميشه با داداشم دعوا دارم سره اين مسئله
    پيازو سير و كدو، مخصوصاً كدو با ماست اصلاً خوشم نمياد
    لوبيا پلو هم خوشم نمياد از گلوي آدم نميره پايين اصلاً
    از اينكه وقتي از امتحان برميگردم ازم ميپرسن امتحانت چطور بود ؟!!!!
    از بچه هاي كثيف و بچه هايي كه همش از كله ي صبح تا اخر شب توي كوچه ها هستن
    از اينكه موقع خواب چراغي روشن باشه
    خوابيدن ظهر ، هميشه از بچگي با اين موضوع مشكل داشتم بايد به زور مي خوابيديم ولي هميشه خودمو به خواب ميزدم و بعد كه همه ميخوابيدن بلند ميشدمو بازي ميكردم، وقتي مهمون داشتيم كه مرگم بود نميشد نفس بكشيم ظهرا

  22. #30
    همکار بازنشسته بخش Dark Side of Eden mana sama آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    konoha
    نگارشها
    714

    پاسخ : کد رمز : بچه های بهشت انیمه

    راستي از فيلمهاي بي سروته كه معلوم نيست چيه بدم مياد
    كه ماشالا به وفور ميبينم
    از هواي ابري هم بدم مياد

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ