Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 11 از 40 نخستنخست ... 91011121321 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 165 , از مجموع 587

موضوع: دانستنیها

  1. #151
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    در باره ی دلفین ها!

    دلفین پستاندار دریایی از رده آب‌بازان می‌باشد. خانواده دلفین با ۱۷ جنس و ۳۵ گونه بزرگ‌ترین خانواده زیر راسته نهنگهای دندان دار محسوب می‌شود.اعضای این خانواده در تمام آبهای آزاد جهان و همچنین بعضی رودخانه‌های در امتداد آب شیرین انتشار دارند.این خانواده از دوره آئوسن ظاهر شده‌اند. پوست بدن دلفینها معمولاً صاف و برهنه‌است. ممکن است در سر و تنه تعدادی از آنها مو وجود داشته باشد. از گوشهای خارجی فقط سوراخ کوچکی نمایان است و سوراخ بینی که یک یا دو عدد می‌باشند در بالا و عقب سر قرار گرفته‌اند تا عمل تنفس در سطح آب را سهولت بخشند این سوراخها به‌وسیله پرده‌ای خود به خود بسته می‌شوند. تعداد دندانها زیاد و در بعضی گونه‌ها به ۲۶۰ عدد می‌رسد و عمدتاً از ماهیها وسرپایان و حتی دلفینهای کوچک‌تر تغذیه می‌کنند. طول آنها از ۲/۱ الی ۹/۳ متر و وزنشان از ۲۳ تا ۱۳۶ کیلوگرم متفاوت گزارش شده‌است. دانشمندان بر این باورند که هنگامی که یک دلفین می‌خوابد فقط نیمی از مغز او استراحت می‌کند نیمه دیگر بیدار باقی می‌ماند تا دلفین به شکل طبیعی عمل کند پس از مدتی، دو نیمه مغز کارهایشان را با هم عوض می‌کنند.
    دلفین بینی بطری

    دلفین بینی بطری (Bottlenose)از گونه دلفینهایی است که به وفور در اکواریومهای دنیا جهت عملیات نمایشی به کار گرفته می‌شود. از نقطه نظر پراکندگی در اکثر اقیانوسهای جهان از جمله خلیج فارس وجود دارد با وزنی در حدود ۲۵۰ تا۶۰۰کیلوگرم طولی معادل ۲تا۴ متر و ردیف دندان‎هایی که در هر ارواره از ۲۲تا۲۶ دندان تشکیل شده تقزیبا هر ۲ سال یک بار بچه‎دار می‎شود و دلفینی به طول۱متر و وزنی معادل ۳۷ کیلوگرم را به مدت ۱سال با شیر مادر تغذیه می‌کند و طول عمری معادل ۲۶ تا۳۰ سال دارد.
    دلفین سیاه

    دلفین سیاه گونه‌ای از خانواده"]نهنگ‌های"]خلیج فارس می‌باشد که رنگ تیره بدن وی را از سایر گونه‌های این خلیج جدا میسازد رنگی بین خاکستری تیره مایل به سیاه البته بسیاری ازدلفین‌ها پس از مرگ رنگ پوست را با این رنگ تعویض می‌کنند که شاید موجبات اشتباه را هم فراهم کند. دلفین سیاه به دندان‎هایی با قطر بیش از ۲۵ میلیمتر مجهرند که به نوعی در برخی موارد حمله این‎گونه به دیگر دلفین‎ها را فراهم می‎آورد اما عمدتاً به علت سرعت کمتر در قیاس با سایر هم گونه‌ها ناکام می‌ماند از نقطه نظر پراکندگی در اکثر دریاهای گرم و معتدل جهان از جمله خلیج فارس یافت می‌شود. همچنین وزنی معادل ۲تن و طولی بین ۴ تا ۶متر و زمان باروروری ۱۵ ماه و زادآوری بجه دلفینی معادل ۲ متر از دیگر ویژگی‎های این گونه محسوب می‌شود.
    دلفین یونس

    دلفین یونس (نهنگ یونس) نوعا گونه منزوی شناخته می‌شود ؛ نهنگ یونس دارای طولی معادل ۳تا ۴ متر می‌باشد وزنی حدود۴۰۰ تا ۴۳۰ کیلوگرم دارای مجموعا ۹ دندان با رنگی خاکستری تیره که به مرور و در اثر افزایش سن روشن تر می‌گردد به همراه خطوطی نامنظم بر روی پوست. روایت می‌کنند که یونس پیامبر آن هنگام که امر خدا را ترک کرد در سفری دریایی کشتی او در میان طوفان گرفتار شد و یونس پیامبر توسط نهنگی بلعیده شد.
    Being aloneis the some thing remarkable but to be ignoredis so awkward

  2. #152
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    گنجواره (GeoCache) چیست؟

    Geo-cache به معنای "پنهان شده در زمین" است که به فارسی آن را "گنجواره" ترجمه کرده ایم. بطور خلاصه ، گنجواره یک پروژه تفريحي و غيرانتفاعي است كه درآْن شيئي را در نقطه اي از زمين مخفي كرده ومختصات دقيق آن را با GPS ‌ مشخص كرده و در اينترنت قرار مي دهند تا ديگران با مراجعه به سايت اينترنتي مربوطه ( کد:
    Geocaching - The Official Global GPS Cache Hunt Site

    ) مختصات گنجواره مذكور را يادداشت كرده بوسيله GPS‌ آنرا پيدا كنند و سپس اسم و مشخصات خود و تاريخ بازدید را درآن ذكر كنند و در اينترنت نيز بازديد خود را ثبت نمايند .

    شيء مورد نظر معمولا فاقد ارزش مادي است وتشكيل شده از يك ظرف نفوذ ناپذير كه داخل آن اشياء مختلفي با سليقه شخصي قرار ميدهند ( مثلاً‌ سكه معمولي ، آينه ، شانه ، چاقو، فندك، تسبيح، گيره كاغذ، عكس ، نقشه و ... ).
    نكته مهم اين است كه شيء مذكور خوراكي ويا فاسد شدني نباشد .
    نکته ديگر آنكه سه چيز حتماٌ‌ داخل ظرف مذكور قرار داده شود :
    1-ياد داشتي بطور خلاصه مبني بر اينكه گنجواره چيست (نمونه ای از این یادداشت را در انتهای متن ملاحظه می کنید).
    2- دفترچه اي كه هر بازديد كننده اسم و مشخصات خود وتاريخ را درآن ثبت كند .
    3- خودكار جهت ثبت موارد مذكور.
    هر بازديد كننده پس از ثبت مشخصات خود مي تواند يك يا چند مورد از اشياء موجود در گنجواره را برداشته وبه جاي آن چيز ديگري بگذارد ( مهم نيست چه چيزي باشد واهميت مادي آن مورد نظر نيست ).
    اندازه گنجواره ممكن است كوچك ( در حدود اندازه قوطي كبريت ) يا متوسط ( در حدود يك ظرف پلاستيكي غذا ) ‌و يا بزرگتر باشد . اما اندازه متوسط معمول تر است .
    درجه دشواري محل ممكن است آسان ( مثلاٌ كنار جاده ) تا موارد بسيار دشوار ( مثلاًٌ‌ مناطق صعب العبور ) باشد .
    اين پروژه ممكن است در ابتدا بي حاصل و بي معني به نظر برسد اما هم اكنون به سرگرمي بسيار پرطرفداري تبديل شده است بطوريكه در كشورهاي پيشرفته در نزديكي هرشهر ممكن است صدها گنجواره وجود داشته باشد كه يافتن يك يا چند تا از آنها در يك مسافرت ويا يك روز تعطيل به عنوان يك تفريح سالم شناخته شده است .
    در كشور ما متاسفانه تا كنون ( 1386 ) تعداد زيادي گنجواره گذاشته نشده است ( 5 مورد كه دو مورد آنها غير فعال مي باشد ) و همان ها كه گذاشته شده نيز تاكنون مورد بازديد قرار نگرفته است !
    نكته :‌ بديهي است قراردادن گنجواره نبايد باعث تجاوز به ملك خصوصي افراد گردد و ضمناً‌ نبايد به محيط زيست خسارت وارد كند .
    نكته :‌ بايد گنجواره طوري قرار داده شود كه تا حد امكان بصورت تصادفي توسط افرادي كه از آنجا عبور مي كنند يافت نشود در غير اينصورت ممكن است گنجواره اصطلاحاًٌ‌ (غارت) شود .
    آنچه ذكر شد گنجواره معمولي است اما مي توان در آن پيام هاي آموزشي و بهداشتي و ... نيز قرارداد تا اين پيام ها از يك گنجواره به گنجواره ديگر سفر كند و باعث اشاعه آن پيام فرهنگي گردد .
    نوع ديگر گنجواره هاي سريال هستند كه در گنجواره اول آدرس دومي و در دومي آدرس سومي و ... را قرارداده و در گنجواره آخر مثلاٌ‌ يك شئي با ارزش قرار داشته باشد .
    اميد است با آشنايي كوهنوردان و طبيعت دوستان با اين سرگرمي و استفاده بيشتر آنها از GPS‌ضمن آنكه تمرين و آموزش براي كاربرد GPS‌ مي باشد سرگرمي فوق به تدريج رونق يابد .

    نمونه ای از متن پیشنهادی برای گذاشتن داخل گنجواره:

    تصویر 1:
    نمونه ای از صفحه سایت اینترنتی کد:
    Geocaching - The Official Global GPS Cache Hunt Site


    تصویر 2:
    نمونه ای از محتویات یک گنجواره

    Geocaching in Santa Teresa Park

    کد:
    Geocaching in Santa Teresa County Park

    اطلاعات بیشتر:
    کد:
    Geocaching - The Official Global GPS Cache Hunt Site

    نویسنده : دکتر سیروس نکوئی
    کد:
    ژيزمان


  3. #153

    پاسخ : دانستنیها

    جيوه در ماهي ها
    • تحقيقات نشان داده است که حجم بالاي جيوه در بدن افراد بالغ منجر به کم شدن حافظه ، فراموشي ، خستگي هاي مفرط و دردهاي ماهيچه اي مي شود و حجم زياد جيوه در بدن مادران باردار منجر به نارس بدنيا آمدن نوزاد ، عقب ماندگي ذهني ، فلج مغزي ، کري و کوري مي شود .
    • محققان در سازمان حفظ و امنيت زيست محيطي E.P.A برآورد کرده اند که بيشتر از ۳۰۰ هزار نوزاداني که هر ساله در اين کشور متولد مي شوند ، بدليل اينکه رحم از سم جيوه حاصل از مصرف ماهي تغذيه مي کند ، در معرض خطر ضايعات مغزي قرار مي گيرند و ممکن است نوزادان آنها در مهارتهاي صحبت کردن و يادگيري خيلي کند باشند ، لذا خانمهاي باردار بايد در طي دوران بارداري از مصرف بي رويه ماهيهايي مثل کوسه ماهي ، اره ماهي ، ماهي تن جداً خودداري کنند .
    • توجه داشته باشيم مقدار بيش از حد سم جيوه يعني بيشتر از ۱۰ ميکروگرم در گرم است که در موهاي سرفرد اندازه گيري مي شود .
    • هر فرد مجاز است براحتي ۱/۰ ميکروگرم از جيوه به ازاي هر کيلوگرم وزن بدن خود در روز مصرف کند که اين مقدار جيوه در يک سوم يک کنسرو ماهي تن سفيد يافت مي شود .
    • با توجه به اينکه ماهيهايي نظير ماهي آزاد ، ماهي قرل آلا با درصد سم جيوه پايين همگي منابع خوب و مفيد براي سلامت هستند .
    شما مي توانيد امگا ۳ کافي را بدون اينکه مقدار سم جيوه ماهي را در بدن خود بالا ببريد ، دريافت کنيد و همزمان با آن يک رژيم سالم نيز داشته باشيد .

  4. #154

    پاسخ : دانستنیها

    داروهای گیاهی
    عرق کاکوتی:ضد عفونی کننده-ضد اسپاسمدر ناراحتی های گوارشی-ضد اسهال-مقوی معده- خلط آور
    بهار نارنج:معطر- مقوی اعصاب وقلب- آرام بخش-ضد نفخ
    زیره سبز:ضدچاقی-چربی-تنگی نفس-باد شکن- هضم غذا- زیاد کننده شیر مادران
    عرق زینان:ضد نفخ- درمان سوء هاضمه-ضد تهوع-خلط آور مدر- ضد کرم- ضد اپاسم- رفع ترشی معده
    عرق مخلوط زیره:نیرو دهنده- ضدنفخ- مقوی معده-درمان سوی هاضمه- اشتها آور- افزایش دهنده
    شیرین بیان:طعم .طرز مصرف عرق شیرین بیان از پودر وعصاره آن بهتر است. خلط آور -ملین ضعیف و آرامبخش است .
    عرق کلپوره:مقوی - رفع سردرد-درمان ضعف عمل دستگاه گوارش- رفع ناراحتی های هاضمه و دل درد- رفع درد ناحیه قلب- تب بر
    کرفس:درد شکم-تنگی نفس- تقویت کننده معده
    عرق اسطو خودوس: معطر- مقوی- آرام بخش- خواب آور ملایم-ازبین برنده نفخ واسهال- کاهش دهنده سرفه- مدر
    عرق رازیانه: مدر- ضد نفخ - مقوی قلب -مقوی معده- درمان سوء هاضمه- خلط آور - افزایش دهنده شیر
    آویشن: هاضم غذا- محرک قوای رئیسه- ضد درد عادت ماهانه
    شاتره : سردی- مقوی- تقویت کننده پوست-آرام بخش- ضد خارش- اشتها آور- صفرا بربرخی غدد
    شربت سکنجبین:رفع عطش و گرما زدگی - دارای خواص سرکه سیب
    عرق شنبلیله: نیرو دهنده - رفع کم خونی- ضد دیابت- کاهش دهنده قند خون
    شوید: کاهش چربی خون- هضم غذا- طعم دهنده مقوی-رفع استفراق- مسکن
    گلاب: مقوی اعصاب وقلب- پوست-
    بیدمشک: تقویت کننده قلب ومعده- ملین- آرام بخش -خون ساز-ضد سردردو دردهای عضلانی
    توت فرنگی سرشار از ویتامین ث- کلیسیم و ویتامین آ
    نعنا: باد شکن- معالج بواسیر - پیچ شکم- رفع اسهال و استفراق
    کاسنی:سردی - مقوی معده-تب بر- بیماریهای کبدی وکلیوی
    عرق ختمی: نرم کننده مخاط ودوای بیماریهای ریوی - - سرفه وگلو
    عرق چهار گیاه :ضد نفخ- رفع سوء هاضمه- باد شکن- ضد دل پیچه- مقوی معده-رفع اسهال عادی
    بید: خواب آور- آرامبخش- ضد یرقان ورماتیسم
    برگ گردو:درمان در د مفاصل - ضد دیابت-
    بابونه: صفرا بر- باد شکن- اشتها آور- قاعده آور
    پونه: ضد سرماخوردگی- سرفه- عفونت
    بو مادران: درد شکم- بواسیر- ضد عفونت-سرما خوردگی
    گزنه: ضد قند- درمان بالا رفتن فشار خون - کبد- چربی خون وکلسترول
    گل گاو زبان: مقوی-نیکوی رخسار- اعصاب-و روان تنگی نفس- نشاط آور- کلیه ومثانه
    مرزه: درمان نقرس- اسهال- قلنج- مقوی نیروی هاضمه- نرمی استخوان
    با آرزوی سلامت

  5. #155
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    چرا وقتی روی برف راه می رویم ، «قرچ قرچ» می کند؟

    بارش برف در زمستان يكي از پديده‌هاي زيباي خداوند است كه وقتي از آسمان به سفره خاكي مي‌ريزد زمين همچون نوعروسي لباس سپيد به تن مي‌كند.
    آيا تاكنون به اين موضوع فكر كرده‌ايد كه برف چگونه تشكيل مي‌شود و اصلا برف با چه اشكالي وجود دارد؟
    آيا فكر كرده‌ايد كه ممكن است در اين ذره به ظاهر ناچيز دنيايي از اسرار شگفت انگيز نهفته باشد؟
    وقتي برف سفيد مي‌بارد سكوت همه جا را فرا مي‌گيرد، دليل اين سكوت چيست؟
    پولك‌هاي برف متشكل از بلورهاي آب منجمد شده يا يخ مي‌باشد كه مقدار قابل ملاحظه‌اي حباب‌هاي هوا را نيز به همراه دارد. اين حباب‌ها مانند يك اسفنج يا مواد پليمري متخلخل كه هوا حفره‌هاي آن را پر كرده و ما از آن از به عنوان "آكوستيك" يا ضد صدا استفاده مي‌كنيم، عمل مي‌كند.
    البته سكوت مورد نظر فقط هنگام بارش برف و يا در صورت وجود برف كاملا تازه و جديد روي زمين، حكمفرما خواهد بود.
    انواع برف
    بنابر ميزان رطوبتي كه به صورت آب در لابلاي فازهاي مختلف هوا- يخ كه همان برف است وجود دارد، ما را با انواع برف‌ها مواجه مي‌كند، از برف "خشك" پودري گرفته كه بسيار مورد علاقه اسكي بازان است تا برف "آبدار" كه به درد ساخت گلوله برفي و كوبيدن آن به سر عابران مي‌خورد! جالب است بدانيم كه بر اساس تحقيقات انجام شده توسط يك زبان شناس به نام خانم ‪ Laura Martin‬در سال ‪ ،۱۹۸۶‬مشخص شد اسكيموها، برخلاف تصور، نه دهها بلكه فقط دو واژه براي برف دارند، يكي ‪ qanik‬براي برفي كه روي زمين است و ديگري ‪ aput‬براي برف در حال ريزش.
    چرا وقتي روي برف
    راه مي‌رويم "قرچ قرچ" صدا مي‌كند؟

    در صورتي كه برودت درون برف كمتر از دو درجه سانتيگراد باشد ، در اين حالت فشاري كه از طريق كفش‌ها به برف وارد مي‌شود، براي آب يا ذوب كردن آن كافي نيست ، اتفاقي كه رخ مي‌دهد اين است كه ذرات يخ خرد مي‌شوند و اين خرد شدن باعث "قرچ قرچ" صدا كردن مي‌شود.
    اشكال كريستال‌هاي برف
    كريستال‌ها داراي فرم‌هاي مختلفي هستند از جمله سوزني، ستوني، پولكي، درختي و غيره كه در بوجود آمدن اين كريستال‌ها، دما نقش تعيين‌كننده اي دارد، ريزي يا درشتي دانه‌هاي برف، يعني آب منجمد شده به اضافه هوا، نيز بستگي به دماي هوا دارد.
    در دماي حدود دو درجه زير صفر، پولك‌ها ريزتر هستند، هوا كمي كه گرم‌تر باشد پولك‌ها در سطح خارجي تقريبا ذوب شده و به يكديگر مي‌چسبند و به اين ترتيب، پولك‌هاي درشت تري را تشكيل مي‌دهند، بزرگترين پولك‌ها حدودا تا چهار سانتيمتر قطر دارند، البته گفته مي‌شود كه پولك‌هايي با قطر تا ‪۱۲‬ سانتيمتر نيز ديده شده‌اند.
    در واقع زادگاه اصلي برف ابر است زيرا بدون ابر ريزشي هم وجود ندارد نه باران و نه برف.
    كريستال‌ها چگونه شكل مي‌گيرند؟
    ابر زماني ايجاد مي‌شود كه هوا سرد باشد، هر چه ارتفاع بيشتر باشد به همان نسبت نيز سردتر و فشار كمتر است وقتي هوا سرد مي‌شود بايد "خشك تر" هم بشود زيرا ظرفيت ذخيره‌سازي رطوبت در آن كاهش مي‌يابد، پس هواي سرد با سردتر شدن، رطوبت خود را نيز از دست مي‌دهد، اما چگونه؟ بخار آب موجود در هوا در اثر سرد شدن مايع مي‌شود و به صورت باران مي‌ريزد و در صورت سردتر شدن جامد مي‌شود، بلورهاي ايجاد شده (يخ) در ابتدا ابعادي تا يك دهم ميليمتر دارند، ولي رطوبتي كه اطراف آنرا احاطه كرده به مرور باعث رشد كريستال‌ها مي‌شود تا جائي كه براي ما نيز قابل ديد مي‌شوند.
    اين بلورها در هنگام تجمع مقدار زيادي هوا نيز در بين خود ذخيره مي‌كنند و سپس با افزايش وزن و در اثر جاذبه، آرام آرام به سوي سطح زمين سرازير مي‌شوند.
    خوب، هم‌اكنون برف مي‌بارد... و يا بارش قطع شده و برف تازه و جديد همه جا را پوشانده است.
    رنگ برف
    به ظاهر بايد برف شفاف و بي‌رنگ باشد، زيرا از آب منجمد شده يا يخ تشكيل شده‌است، مي‌دانيم كه رنگ اشياء در زماني كه نور به آنها مي‌تابد از تمام طول موج‌هاي جذب نشده ايجاد مي‌شود، به عنوان مثال زمين چمن، رنگ قرمز يا طول موج مربوط به رنگ قرمز را جذب كرده و رنگ سبز را منعكس مي‌كند.
    اشيائي كه تمام طول موج‌ها را جذب مي‌كنند، مشكي يا رنگي و اشيائي كه هيچ يك از طول موج‌ها را جذب نمي‌كنند، سفيد رنگ هستند درست به سفيدي برف.
    پولك‌هاي برف تا ‪ %۹۵‬هوا را در خود ذخيره مي‌كنند و به شكل بلورهاي يخ كه هر كدام مانند يك آئينه كوچك، نور را در تمام جهات منعكس مي‌كنند.
    از طرفي نيز با توجه به وجود فازهاي مختلف هوا- يخ، نور در حال عبور از اين فازها، به دفعات دچار شكست مي‌شود ولي چون جذبي صورت نمي‌گيرد، تجمع تمام طول موج‌ها، اعم از منعكس شده و يا عبور كرده، رنگ سفيد كه در واقع همان "بي‌رنگي" مي‌باشد را به طور كامل به نمايش مي‌گذارد.
    اين پديده در كف صابون نيز مشاهده مي‌شود، كف صابوني كه اگر هوا درون آن نباشد حتما شفاف و بي‌رنگ خواهد بود پس اين هوا است كه در اينگونه موارد، در برف و در كف صابون نقش آفريني مي‌كند.
    اما زماني كه سطح زمين كاملا از برف پوشيده شده است ،رفلكسيون كامل نور صورت مي‌گيرد و درست به همين دليل است كه در صورت قرار گرفتن در چنين وضعي، يعني در ميان برف ها، چشم‌ها در وحله اول و همچنين پوست پوشانده نشده آسيب فراوان مي‌بيند و اين امر بخصوص زماني صادق است كه "برف نو و جديد" روي زمين باشد، زيرا كه "برف كمي كهنه شده" در اثر وجود ذرات معلق در هوا و همچنين محصولات خروجي از دود كش‌ها و اگزوزها، سفيدي كامل خود را از دست داده و به لحاظ انعكاس نور، ضعيف تر عمل مي‌كند.
    از اين گذشته در برف "كهنه" مقداري از سطح برف ذوب شده و با سرد شدن مجدد يخ مي‌زند و چون درون اين يخ جديد هوا وجود ندارد از شدت رفلكسيون نيز كاسته مي‌شود و به همين دليل است كه كوه‌هاي يخي كه از يخ بسيار فشرده تشكيل شده‌اند، بيشتر به رنگ آبي روشن هستند تا سفيد ، زيرا كه يخ به تنهائي فقط نور آبي را منعكس مي‌كند.
    پس كوه‌هاي يخ، هرچه فشرده تر باشند به همان نسبت نيز "آبي‌تر" ديده مي‌شوند.
    البته در برخي از موارد هم كوه‌هاي يخي بيشتر به رنگ سبز هستند كه علت آن به طور دقيق مشخص نيست اما برخي كارشناسان معتقدند كه رنگ سبز در كوه هاي يخي بيشتر ناشي از وجود ذرات محبوس درون آن است.
    اظهارات یک کارشناس
    معاون اداره كل پيش بيني سازمان هوا شناسي كشور به خبرنگار علمي ايرنا گفت: به طور كلي كريستال‌هاي برف داراي طيف‌هاي گسترده‌اي از نظر شكل و اندازه هستند.
    دكتر عباس رنجبر با بيان اينكه بارش‌هاي يخي را از لحاظ شكل مي‌توان به شش دسته تقسيم كرد افزود: نوع اول "برف" است كه به بارش بلورهاي يخ كه بيشتر آنها شاخه دار و يا ستاره شكل هستند گفته مي شود.
    وي "گويچه‌هاي برف" را دومين نوع بارش عنوان كرد و گفت: دراين حالت دانه‌هاي سفيد و كدر يخ كه كروي و مخروطي شكل هستند مي‌بارند و قطر آنها حدود 2 تا 5 ميليمتر است.
    نوع سوم "برف دانه‌اي" است كه دراين حالت دانه‌هاي بسيار كوچك سفيد و كدر يخ كه نسبتا تخت يا كشيده هستند و قطر آن‌ها غالبا كمتر از يك ميليمتر است ديده مي‌شوند.
    "گويچه يخ" نوع چهارم اين شكل و بارش برف است كه به صورت گويچه هاي شفاف يا نيمه شفاف يخ كروي يا نامنظم و به ندرت مخروطي هستند و قطري برابر پنج ميليمتر يا كمتر دارند.
    نوع پنجم اين حالت "تگرگ" است كه با بارش گوي‌ها يا تكه‌هاي يخ با قطري از پنج ميليمتر تا ‪ ۵۰‬ميليمتر يا بيشتر كه گاه جدا از هم و يا به صورت توده‌هاي نامنظم گردهم آمده مي‌بارند.
    "منشورهاي يخ" حالت ششم يعني آخرين حالت بارش است كه دراين حالت بولرهاي يخ بي‌شاخه به شكل سوزن ها، ستون‌ها و يا صفحه‌ها هستند و اغلب چنان ريز به نظر مي‌آيند كه در هوا معلق هستند و اسن بولرها ممكن است از يك ابر يا آسماني بدون ابر ريزش كنند.
    معاون اداره كل پيش بيني سازمان هوا شناسي كشور ادامه دا:د به طور كل برف از ذرات معلق بسيار ريزي كه به عنوان هسته ميعان نامگذاري شدند متولد مي‌شود و با سردتر شدن و يا گرم تر شدن ميزان توده برف مشخص مي‌شود.
    رنجبر در خصوص رنگ برف گفت: رنگ برف در واقع به تازگي يا كهنگي آن بستگي دارد يعني برف تازه شفاف تر است و با گذشت زمان و نشستن گرد و غبار به مرور كدر تر مي‌شود.

  6. #156
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    الویس پریسلی(elvis aaron presley) !!!!




    پس از گذشت 30 سال از مرگ الویس


    الویس پریسلی زنده است؟!
    شاید این 50 نکته مفصل ترین تحقیق درباره الویس پریسلی در تاریخ مطبوعات ایران باشد (البته امیدوارم!!) تا به حال برای هیچ یک از مطالبم این قدر وقت نگذاشته بودم و ثمره یک هفته گشت و گذار در اینترنت و خواندن بیش از 1000 مطلب درباره سلطان موسیقی جهان به نکات تازه ای از زندگی او رسیدم که از نظرتان می گذرد. شاید دروقتی دیگر و مجالی بهتر این تحقیق کامل شد اما همین مجموعه هم زحمت زیادی برده است امیدوارم لذت ببرید.
    الویس پریسلی نماد جوانان دهه 60 و 70 میلادی بود او در اوج رفت و همین باعث شد نامش برای همیشه در تاریخ موسیقی و هنر جهان باقی بماند. رکوردهای دست نیافتنی او پس از گذشت 30 سال هنوز هم هیچ رقیب جدی ندارد و اینطور که به نظر می رسد برای همیشه در دست خودش باقی خواهد ماند. هنوز هم جوانان زیادی هستند که عاشقانه کارهای او را دوست دارند در حالی که در خوش بینانه ترین حالت کارهای او مربوط به 30 سال پیش است. الویس در مرگ هم بسیار پولساز و پردرآمد است (البته برای وراثش) او از خیلی بزرگان موسیقی بیشتر پول در می آورد و جالب اینکه CDهایش بسیار پرفروش تر از کارهای جدید و به سبک روز است با هم به نکات خصوصی زندگی او می پردازیم. (این مطلب هیچ ریتم خاصی ندارد و دوران های مختلف زندگی او کاملاً جا به جا شده است)





    نام کامل: الویس آرون پریسلی (Elvis aaron presley) 1
    لقب دارد یکی سلطان (King) و دیگری پلویس (Pelvis). 2
    متولد 8 ژانویه 1935 در شهر تولپو می سی سی پی آمریکا
    4- یکی از 2 پسر دوقلویی بود که خانواده پریسلی پس از مدت ها بچه دار نشدن به دنیا آوردند ولی برادر دوقلویش در همان بدو تولد مرد به گفته طرفدارانش او از همان بدو تولد تنها و بی رقیب بود.
    5- 10 ساله بود که جایزه اول یک مسابقه کشف استعداد را برد و مدتی بعد در گروه نمایش دبیرستانش نیز نفر اول شد او از همان روزها و در دوران بچگی هر کار می کرد اول بود و استعداد خارق العاده اش همه را حیرت زده می کرد.
    6- در سال 1954 الویس که اندک اندک خود را به عنوان یک خواننده مطرح می کرد سعی کرد اولین آهنگ خود را ضبط کند به همین منظور به استودیوی کوچکی رفت و با پول بسیار کمی آهنگش را ضبط کرد.
    7- در یکی از روزهایی که با دوستانش مشغول ضبط بودند در وقت استراحت کارکنان و بین ضبط دو آهنگ الویس نسخه قدیمی یک آهنگ مشهور به نام «thats allright Mama» را که متعلق به یک خواننده هفتاد ساله بود و خودش آن را بازسازیی کرده بود را برای تفریح نواخت نسخه بازسازی شده توسط الویس برخلاف آهنگ اصلی سرشار از ریتم و بسیار هیجان انگیز بود.
    8- در حالی که آهنگ سرزنده او تمامی اعضای گروه را به هیجان واداشته بود ناگهان رئیس استودیو با خوشحالی به الویس گفت همین آهنگ را برای ضبط اجرا کند دیر روند صعودی او شروع شده بود.
    9- رئیس استودیو پس از ضبط آهنگ و آماده شدن آن برای پخش با رئیس یک شعبه رادیویی محلی تماس گرفت و آهنگ را در اختیار او گذاشت. آهنگ الویس چنان مورد توجه شنوندگان و خود مسئولین شبکه قرار گرفت که در همان روز اول بیش از 30 بار به درخواست شنوندگان از رادیو پخش شد.
    10- فقط چند ماه لازم بود تا او یک ستاره بزرگ شود و این افتخار در 19 سالگی به او رسید. او وقتی وارد بیست سالگی شد یک مرد ثروتمند، یک ستاره راک اند روی و یک آدم مشهور بود در حالی که یک کودکی آرام را پشت سر گذاشته بود ناگهان به دنیای پر زرق و برق یک ستاره پرتاب شد.
    11- قدش 183 سانتیمتر بود، اما وزنش در دوران های مختلف متغییر بود مثلا در دوران سربازی 76 کیلو در دوران اوج 85 کیلو و در دوران مرگ 115 کیلوگرم بود.
    12- پدرش ورنون راننده کامیون بود و در سال 1979 (2 سال بعد از الویس) بر اثر سکته قلبی درگذشت. او یک بار به خاطر جعل چک به زندان افتاد.
    13- مادرش گلادیس اسمیت یک زن مهربان و خوب بود او خیاط بود و همان سال های اولی که پسرش مشهور شد در سن 46 سالگی درگذشت.
    14- الویس در سال 1967 با «پر سکیلا آن بولیو» ازدواج کرد ولی 5 سال بعد کارشان به طلاق کشید ثمره این ازدواج دختری به نام لیزا مری است همسر الویس یک بازیگر سینما بود

    15- دختر الویس لیزا مری مثل پدر و مادرش بازیگر شد اما یک بازیگر معمولی و درجه 2 اما او 4 ازدواج پر سر و صدا کرده اول با دنی کوج که یک خواننده بود بعد چند سال زن مایکل جکسون شد بعد از طلاق با نیکولاس کیج ازدواج کرد و پس از آن هم با مایکل لوک وود. لیزا یک دختر به نام دانیله دارد که تنها نوه الویس است.
    16- الویس پریسلی پس از طلاق دیگر ازدواج نکرد اما در هنگام مرگ با جینجر آلدن نامزد کرده بود و به گفته دوستانش قصد داشت با او ازدواج کند.
    17- وقتی الویس به دنیا آمد خانواده فقیر او در خانه که فقط یک اتاق کوچک بود زندگی می کردند او هیچ وقت قبل از شهرت طعم خوشبختی واقعی را نچشیده بود.
    18- وقتی بچه بود عاشق کتاب خصوصاً کتاب های خنده دار بود او بسیار با شخصیت های داخل کتاب ها همذات پنداری می کرد و حتی مدل موی مشهورش را هم از روی یکی از همین کتاب ها تقلید کرده بود.
    19- وقتی 13 ساله بود (در سال های بیکاری و ورشکستگی آمریکا) خانواده اش بسیار فقیر شدند و مجبور شدند به ممفیس تنسی مهاجرت کنند.
    20- الویس به خاطر تأمین خانواده اش مجبور بود کار کند. شغل اولش به عنوان پادو در یک شرکت تولید ابزار آلات بود پس از آن همراه پدرش مدتی راننده کامیون شد. ولی پس از چند وقت به عنوان کنترلچی سینما مشغول به فعالیت شد.
    21- اولین آهنگش را در سال 1953 با 5 دلار ضبط کرد.
    22- اولین گیتارش را به مناسبت یازدهمین سال تولدش از مادرش هدیه گرفت.

    23- جد الویس جان والنتین پریسلیر نام داشت که در سال 1710 از آلمان به آمریکا مهاجرت کردند ریشه آلمانی الویس در قیافه او کاملاً مشهود است!
    24- وقتی مشهور شد 3 سال مداوم به عنوان محبوب ترین خواننده انتخاب شد ولی همین موقع بود که به خدمت نظام وظیفه فراخوانده شد و در وضعیت هنری آن زمان 2 سال دوری از صحنه می توانست پایان همه چیز و یک فاجعه تمام عیار باشد اما آلن پارکر (مدیر برنامه هایش) حتی اجازه نداد برای یک روز کسی در سراسر آریکا الویس را فراموش کند و با وجود آنکه در این 2 سال نه در هیچ فیلمی بازی کرد و نه به ضبط موسیقی پرداخت همه به مدد پارکر و تدبیرهای تبلیغاتی اش او را به خاطر داشتند.
    25- الویس پس از آمدن از سربازی به شدت جذب سینما شد و فیلم های متعددی بازی کرد به طوری که به کلی داشت موسیقی را فراموش می کرد او در این مدت انواع و اقسام نقش ها را بر عهده داشت مثل گاوچران، سرباز، باربر، راننده ولی پس از مدتی سینما او را پس زد و دوباره به موسیقی بازگشت.
    26- پس از 3 سال دوری الویس یک بازگشت خیره کننده به موسیقی داشت و معلوم شد او همه چیز را از دست نداده آهنگ «ذهن های بدگمان» در سال 1969 پرفروش ترین آهنگ سال شد و برنامه کاری او بسیار فشرده شد و کنسرت ها و تورهای مختلفی در سراسر جهان منتظر هنرنمایی او بودند.
    27- فشار کار الویس آن قدر زیاد بود که او مجبور بود مدام انرژی اش را تقویت کند به خاطر همین به داروها و مسکن های قوی روی آورد و دست آخر همین موضوع برایش دردسر ساز شد

    28- او در تمام دوران زندگی اش از بدخوابی و بی خوابی مزمن رنج می برد.
    29- در شبانگاه روز شانزدهم آگوست سال 1977 الویس به خاطر یکی از همان بی خوابی های مشهورش در ساعت 9 شب از خواب بلند شد چند قرص آرام بخش خورد و به حمام رفت و این همان جایی بود که 5 ساعت بعد او را مرده در وان پیدا کردند. در حالیکه فقط 42 سال از عمرش می گذشت.
    30- الویس اگر الان زنده بود 72 ساله می شد او الهام بخش بسیاری از موسیقی دانان بزرگ بعد از خود شد. جان لنون رهبر گروه «بیتل» به گفته خودش پس از شنیدن آهنگ «هتل دل شکستگی ها» به موسیقی علاقمند شد و همین آهنگ انگیزه او برای تشکیل بیتل بود.
    31- (شاید مرگ الویس پریسلی خودش یک 50 نکته لازم داشته باشد اما سعی می کنم در 10 نکته تمام اتفاقات آن دوران را برایتان بازگو کنم) مرگ او باعث شد او هنوز هم یکی از اسرارآمیزترین موضوع های جهان باشد (ما هیچ موضعی در این باره نداریم) دلایل زیادی وجود دارد که می گوید او هنوز نمرده است خیلی ها می گویند او اهمیت زیادی به ظاهرش می داد و به خاطر بیماری دچار چاقی مفرط شده بود و به همین خاطر کاری کرد که برای همیشه در خاطرات باقی بماند.
    32- گواهی فوت او پس از مرگ به ناگاه مفقود شد و برگه گواهی فوتی که هم اکنون در دسترس است تاریخ مرگ او را 2 ماه دیرتر نشان می دهد.


    33- به خاطر جلوگیری از اتفاقات ناگوار و به علت جلوگیری از هجوم دوستدارانش مراسم تدفین خیلی سریع انجام شد.
    34- جسد داخل تابوت نکات بسیار مهمی در خود داشت الویس دستانی کشیده و استخوانی داشت در حالی که دستان جسد داخل تابوت نرم و گشتالو بودند حتی ابروها و بینی جسد کاملاً با الویس فرق داشت.
    35- چند روز قبل از فوتش الویس به همراه چند تن از دوستانش از محلی که مرده در آنجا دفن می کردند دیدن کرده بود بسیاری معتقدند او سرگرم تحقیق پیرامون چیز خاصی بود و بعضی هم می گویند الویس دنبال جسدی شبیه خودش می گشت.
    36- 2 ساعت پس از مرگ الویس رسانه ها اعلام کردند مردی که شباهت قابل ملاحظه ای با الویس داشته به بوینس آیرس رفته نام این فرد «جان بروز» اعلام شد این همان نام مستعاری بود که الویس چند بار از آن استفاده کرده بود.
    37- قبل از مرگش رفتار عجیبی از او سر می زد به عنوان مثال برخلاف انتظار سفارش هیچ لباسی نمی داد و همچنین در آخرین کنسرتش در انتهای برنامه برای خداحافظی از واژه ای استفاده کرد که هیچگاه آن را به کار نبرده بود این لغت به معنای آخرین وداع است

    38- الویس قراردادی با یک شبکه تلویزیونی بسته بود که اجازه پخش برنامه های او را داشته باشد چنین قراردادی از نظر مالی شگفت آور بود و شگفت آورتر از همه آنکه در لحظات آخر از حضور در این برنامه صرف نظر کرد.
    39- او کارهای دیگری هم در روزهای آخر می کرد که همگی عجیب بود مثلاً 2 روز قبل از مرگش برنامه سفری را که از قبل طراحی کرده بود را لغو کرد وقتی دوستش دلیل را پرسید از او خواست هیچ سوالی نکند همچنین به یکی دیگر از دوستانش گفته بود تا چند روز دیگر برای همیشه مشکلاتش حل خواهد شد. همچنین یک روز بعد از فوت به یکی از دوستان الویس که مدتی قبل با او دعوا کرده بود دسته گلی با نام «ال لن سلوت» رسید که این نام مستعار الویس بود که فقط چند نفر از دوستا بسیار صمیمی اش از آن خبر داشتند.
    40- او کتاب هایی درباره داروسازی، درباره مرگ و کتاب های مذهبی داشت که جوایز متعددی گرفته بودند و بسیار بسیار آنها را دوست داشت پس از مرگش این کتاب ها ناپدید شد و هیچ وقت هم با توجه به درخواست مکرر تجدید چاپ نشدند.
    41- دلیل محکم دیگر این بود که الویس عاشق معانی رمزی با اعداد بود تاریخ فوت او 16/8/1977 است با جمع 1977+16+8 عدد 2001 به دست می آید که این نام فیلم مورد علاقه الویس است در این فیلم قهرمان داستان طرح مرگ ساختگی خود را در حمام می دهد و جالب اینکه جسد الویس هم در حمام پیدا شد.
    همان طور که گفته شد او رمز اعداد را دوست داشت مثلاً عدد 3 و چیزهایی 3 گانه را عاشقانه دوست داشت مثلاً پدر، پسر، روح القدوس، حتی تعداد اعداد فیلم مورد اشاره هم 3 است نگاه کنید 3=1+0+0+2 اگر عدد 2001 را از 1977 (سال مرگش) کم کنید عدد 24 به دست می آید (24=1977-2001) حاصل جمع اعداد سال فوت او نیز برابر 24 است و حاصل جمع (16 و 8) یعنی روز و ماه و فوت او هم برابر 24 است. با توجه به علاقه او به اعداد الویس هیچ روزی را بهتر از این نمی توانست برای مردن پیدا کند.
    42- (خب حالا یکسری اطلاعات اختصاصی از الویس) آدرس منزلش از این قرار است: آمریکا. تنسی، ممفیس، 38166، بلوار الویس پریسلی پلاک 3765، رنگ چشم آبی رنگ مو: قهوه ای پس از مدتی سیاه شد خودش می گفت یک بیماری گرفته اما بسیاری معتقد بودند او موهایش را رنگ می کند.
    43- برادرش 35 دقیقه از او بزرگتر بود اما عمرش به این دنیا نبود.
    44- کمربند مشکی کاراته داشت.
    45- یک گروه را برای محافظت شخصی از خودش استخدام کرده بود که شب و روز کنارش بودند این گروه مافیای ممفیس نام داشتند.
    46- عاشق ماشین بود به ویژه کادیلاک در طول زندگی اش 4 تا کادیلاک خرید و 2 لیموزین هم از دارایی های اوست.
    47- یک آگهی تلویزیونی برای شیرینی دونات بازی کرد (برای اولین و آخرین بار).
    48- بسیار بخشنده و سخاوتمند بود.
    49- هنگام خندیدن لبهایش به سمت راست منحرف می شد.
    50- یک بچه شامپانزه به نام اسکاتر داشت.
    50+1- عمارت معروف گریس لند را در سال 1957 به مبلغ 102 هزار دلار خرید. این عمارت 23 اتاق 57 هزار متر مربع محوطه خارجی داشت و سالیانه 600 هزار نفر از آن دیدن می کنند. پس از مرگ او ارزش خانه 350 هزار دلار بود ولی اکنون 85 درصد سهام این خانه به ارزش 100 میلیون دلار متعلق به روبرت سیلرمن است که از آن سالی 45 میلیون دلار درآمد دارد.
    50+2- یک عمل جراحی بینی و یک عمل جراحی صورت «Face-life» انجام داد.
    50+3- در سال 1970 چشمانش آب سیاه گرفته بود.
    50+4- در مراسم تشییع جنازه اش 75 هزار نفر شرکت کردند.
    50+5- موقع مرگ 5 میلیون دلار در حساب بانکی اش پول داشت.
    50+6- ابتدا در کنار قبر مادرش در ممفیس دفنش کردند اما در پی اقداماتی که برای دزدیدن جسد او صورت گرفت مجبور شدند جنازه را به گریس لند منتقل کنند.
    50+7- بسیاری معتقدند الویس را دیده اند و او همچنان زنده است.
    50+8- 18 ترانه او در لیست 100 آهنگ برتر جهان قرار دارد و 1 میلیارد از آلبوم های موسیقی او به فروش رفته که این رقم او را در صدر پرفروش ترین خواننده جهان قرار داده است.




  7. #157
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    پی یر امید یار(pierre omidyar)




    ثروتمندترین مرد ایرانی
    پی یر امید یار در سال 1967 متولد شد. پدر او ایرانی الاصل و فارغ التحصیل رشته پزشکی و مادر او که تبعه فرانسه است از رشته زبان شناسی دانشگاه سوربون فارغ التحصیل شده است. آنها زمانی که (پی یر) تنها شش سال داشت ایران را به قصد یافتن مکان بهتری برای تحصیل فرزندانشان ترک کردند.
    پی یر علاقه زیادی به کامپیوتر داشت. در زمانی که در واشنگتن در کلاس هفتم تحصیل می کرد مدام از کلاس های ورزشی فراری بود. به سراغ کمدی می رفت که معلم علوم یک رادیو ارزان قیمت در آن گذاشته بود و وقتی که همکلاسی او مشغول بازی بودند، او در حال گوش دادن به برنامه آموزش کامپیوتر بیسیک بود.
    به خاطر موقعیت کاری مادرش کلاس هشتم و نهم را در هاوایی گذراند. وقتی پی یر به واشنگتن برگشت مقطع Apple II را به پایان رساند و در برنامه پاسکال شرکت نمود. پی یر اولین درآمدش را با استفاده از مهارتش در کار با کامپیوتر و با فهرست کردن کارت های کتابخانه مدرسه اش به ازای 6 دلار در هر ساعت به دست آورد.
    در مورد دوران تحصیلش می گوید: «من شاگرد خجالتی و ناموفقی در دبیرستان بودم». امید یار در اواسط 1980 وارد دانشگاه تافتز در نزدیکی بوستون شد. در این زمان جهان در شرف انفجار تکنولوژی بود و او مشتاقانه در رشته کامپیوتر تحصیل می کرد.
    پی یر به برنامه Apple علاقه زیادی داشت. این برنامه در آن زمان اهمیت زیادی داشت ولی بعد از مدتی اهمیت خود را از دست داد و برنامه PC در کارگاه کامپیوتری تافتز رواج پیدا کرد. امیدیار برای اعتراض به این روند از کارگاه تافتز بیرون آمد و به تنهایی شروع به کار با کامپیوتر کرد. سرانجام اولین برنامه اش را با نام Mac نوشت.

    در سال سوم دانشگاه او تصمیم گرفت در تابستان بعنوان یک برنامه ریز Macintosh کار کند. او به جستجوی آگهی هایی در «مک ولد» می پرداخت و برنامه هایی به شرکت هایی که از این سیستم استفاده می کردندد می نوشت و به همراه آن یک نمونه کاری از برنامه اش را می فرستاد.
    در تابستان برای کارآموزی وارد شرکت طراحی اطلاعات ابتکاری شد. این شرکت یکی از اولین شرکت های برنامه سازی بود که به استفاده کنندگان برنامه مک این امکان را می داد که تصورات خود را در کامپیوترهایشان به تصویر بکشند.
    این کارآموزی برای امیدیار به کار تمام وقت تبدیل شد و برای کار در این شرکت مجبور شد ترم پائیز را به دانشگاه نرود. او به خوبی خود را با شرایط شرکت وفق داد.
    پی یر از نظر سیاسی یک آزادیخواه بود و به فلسفه و علوم ناشناخته و جدید علاقه خاصی داشت. در ترم جدید او دانشگاه تافتز را رها کرد و در دانشگاه بر کلی کالیفرنیا به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از آنکه کار در شرکت طراحی اطلاعات ابتکاری را رها کرد در شرکت «کلاریس» شروع به کار نمود. این شرکت مکمل Apple بود که نرم افزار مورد استفاده مصرف کنندگان را توسعه می داد. بعد از مدتی این شرکت نیز بصورت مستقل از شرکت Apple شروع به کار نمود و این تغییرات باعث اخراج بسیاری از کارکنان و از جمله «امیدیار» شد.



    امیدیار بدون آنکه از تلاش و کوشش برای رسیدن به آرزوهایش دست بردارد با جسارت تمام دوباره شروع به ار نمود و در سال 1991 به همراه دوستان و همکاران اخراجی اش از شرکت «کلاریس» گروهی را تشکیل داد و شرکتی را با نام شرکت توسعه Ink تأسیس کرد. این شرکت در حال تولید نرم افزاری بود که به نظر می رسید بزرگترین تحول در تکنولوژی آن زمان باشد. این نرم افزار قلمی برای نوشتن در کامپیوتر بود. عقیده گروه آن بود که مصرف کنندگان باید صفحه کلیدها را رها کنند و از یک قلم برای نوشتن استفاده نمایند.
    پی یر امیدوار بود که در تولید این نرم افزار موفق شود اما پس از یکسال و نیم تلاش، آنها متوجه شدند که این وسیله برای موفقیت احتیاج به زمان بیشتری دارد و به این ترتیب زحمات شبانه روزی امیدیار و دوستانش بی نتیجه ماند.
    پس از این عقب نشینی شرکت شروع به کار تازه ای نمود. آن ها برنامه های نرم افزاری را برای تجارت الکترونیک فراهم می کردند. به نظر می رسید این کار آینده بهتری داشته باشد.
    شرکت با نام جدید eshop شروع به کار کرد. این شرکت در اصل یک شرکت خرده فروش الکترونیکی بود. eshop در حال وارد شدن به دنیای اینترنت بود ولی نه با آن سرعتی که امیدیار خواهان آن بود. هرچند که شرکت معتقد به انجام تجارت الکترونیکی در شبکه های انحصاری بود ولی آنچه به اجرا در می آمد متفاوت از یک کار اینترنتی واقعی بود.



    در سال 1994 امیدیار شرکت eshop را ترک کرد. او به دنبال کاری بود که با اینترنت سر و کار داشته و بیشتر در ارتباط مستقیم با مردم باشد. امید یار اعتبار کلانی در شرکت eshop داشت. دو سال بعد مایکرو سافت این شرکت را خریداری نمود و ارزش سهامی را که امیدیار از این شرکت دریافت کرد باعث شد تا او قبل از اینکه به سی سالگی برسد میلیونر شود.
    کار بعدی امیدیار او را بیشتر در معرض کار با اینترنت قرار داد و این همان چیزی بود که او سالها به دنبالش بود. او به اداره توسعه ارتباطات در General Magic پیوست که یک شرکت جنجالی و پیشگام در صنعت ارتباطات و تلفن های همراه بود.
    General Magic که در سال 1990 به وسیله گروهی از افراد با سابقه و با تجربه شرکت Apple شروع به کار کرده بود در تلاش بود که از Apple در جهت برنامه پست مکینتاش استفاده کند. برای این کار نسل جدیدی از کامپیوترهای ارتباطی Apple در اندازه کوچک ساخته شده که با تلفن و فکس کار می کرد.
    در این کار جدید نیز امیدیار در ارتباط با مردم بود، کار او کمک به گروه توسعه دهندگان و برنامه سازان خارج از شرکت، در نوشتن نرم افزار بود. در تابستان 1995، «پام و سلی» همسر امیدیار که در خانه انواع بیسکویت درست می کرد و می فروخت به همسرش گفت از زمانی که آن ها از بوستون به دره سیلیکون آمده اند، در یافتن کسی که با او خرید و فروش نماید دچار مشکل شده است. در این موقع امیدیار به فکر استفاده از اینترنت برای حل این مشکل همسرش افتاد. او شروع به نوشتن برنامه ای کرد که بعدها به ebay شهرت یافت.
    راه حل امیدیار یک حراج کامپیوتری بود. او هرگز خودش در حراج شرکت نکرده بود و اطلاع زیادی در مورد چگونگی حراج نداشت، تنها عقیده داشت که حراج یک شیوه بازاریابی جالب است که مسلماً قیمتی عادلانه و درست برای سهام و یا هر چیزی که هر فرد بخواهد بفروشد، تعیین کند.





  8. #158

    پاسخ : دانستنیها

    « جهان علم»


    اطلاعاتي در مورد جهان :
    اندازه جهان چقدر است ؟ اين سئوال جواب دقيقي ندارد . ولي جهان را مي توان مکعبي به ضلع 30 ميليارد سال نوري تصور کرد . اين يعني حجم کل جهان چيزي حدود 1031* 7/2 سال نوري مکعب است .
    چقدر ماده در دنيا وجود دارد ؟ جرم دنيا هنوز محل بحث و مناقشه کيهان شناسان و يکي از سؤالات اساسي است که پاسخش مي تواند سرنوشت جهان را تعيين کند . ولي بر اساس تخمين هاي کيهان شناسان ، عدد 1060* 6/1 کيلوگرم ، تقريب خوبي براي اين کميت است .



    بچه هاي مشتري 47 تا شدند !
    دانشمندان در مطالعه جديدي که در زمينه کشف منشأ پيدايش سياره مشتري انجام دادند ، موفق شدند هفت قمر جديد در مدار اين سياره شناسايي کنند . با اين کشف که به کمک تلسکوپ هاي مستقر در جزيره ها و اين انجام شده است . تعداد قمرهاي بزرگترين سياره منظومه شمسي به 47 عدد رسيد . از ميان هفت قمري که به تازگي کشف شده اند ، 5 قمر در خلاف جهت چرخش مشتري به دور خود ، به دور اين سياره مي چرخند و ويژگي هاي مدار آنها نشان مي دهد که اين قمرها د رمکان ديگري شکل گرفته اند و سپس گرفتار جاذبه مشتري شده و در مدار اين سياره قرار گرفته اند .



    نورسبز بازتاب شده :
    گياهان کلروفيل دارند و از آن براي تبديل نور خورشيد به انرژي استفاده مي کنند . کلروفيل نور قرمز را بشدت جذب مي کند و نور آبي را باشدت کمتري ، در نتيجه رنگ گياه به سبز مي گرايد .
    بنابراين نخستين قدم براي جستجو حيات ، يافتن سيارات سبز رنگ است ؛ اماا اين روش هنوز اطمينان زيادي ندارد و فقط مي توان با آن ، نامزدهايي را جهت تحقيق بيشتر معرفي کرد .



    آب :
    درست است که آب ، علامت قطعي وجو حيات نيست ، اما مطمئناً يکي از مواد لازم براي پيدايش حياتي مشابه حيات زمين است . در منظوه شمسي ، فقط زمين از درصد بالاي بخار آب در جو برخوردار است .
    ممکن است در آينده بتوان با مشاهده تغييرات بازتابندگي يک سياره بر اساس مقدار ابرها در جو ، تغييرات فصول را در سيارات فرا خورشيدي بررسي کرد .



    اکسيژن :
    اکسيژن ، يکي از فعال ترين اتمهاي موجود در جهان است . اگر اکسيژن به طور مداوم توليد نمي شد ، اتمهاي اکسيژن به مولکول هاي اکسيژن تبديل مي شد و طي يک ميليون سال يا همان حدود از اتمسفر سياره اي ناپديد مي شد . در زمين ، فوتوسنتز شايع ترين روش توليد اکسيژن است ؛ اما روشهاي غير بيولوژيکي ديگري نيز براي توليد آن وجود دارد . اگر بخواهيم جنبه بيو لوژيکي توليد اکسيژن را قوي تر کنيم . يافتن همزمان متان نيز ضروري است .



    قطبش نور :
    آمينواسيدها که مولکول هاي بيو لوژيکي هستند ، خاصيتي دارند که موجب مي شود هنگامي که نور از برگ درختان ، بال حشرات و ديگر سطوح زنده بازتاب مي شود . قطبيده شوند ( قطبش نور يعني پرتوهاي الکترو مغناطيسي همگي در يک صفحه حرکت کنند . ) اين پديده که به قطبش دايروي مشهور است ، مي تواند به روش جديدي براي يافتن حيات منجر شود . اما آشکار ساز اين قطبش ها به تلسکوپ هايي بسيار بزرگتر از تلسکوپ هاي امروزي نياز دارد .

  9. #159
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    اموزش ساخت دودزا (براي چهارشنبه سوري)

    دوستان اين چيزي كه شما باهاش اشنا ميشيد يه چيز بي خطر هست كه فقط دود توليد ميكنه .

    خوب دوستان ابتدا به معرفي مواد و وسايل لازم ميپردازم :
    ۱ - نيترات پتاسيم :اين ماده به صورت پودر سفيد رنگ هست و در فروشگاهاي مواد شيميايي به فروش ميرسه به دليل اينكه در ساخت اسيد نيتريك كاربرد داره در بعضي جاها به هركسي نميفروشن ولي با اين همه به راحتي مخصوصا در ناصر خسرو پيدا ميشه كه نوع ايراني اون كيلويي ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان هست.
    ۲ - شكر و يا پودرقند كه احتياج به معرفي نداره
    ۳ - يه ظرف فلزي (رب گوجه فرنگي ) كه يه طرف اون باز هست البته هر ظرف فلزي ميتونيد استفاده كنيد ولي اين ظرف به علت حجم زياد و در دسترس بودن توصيه ميشه .
    ۴ - يه ورق فلزي به شكل دايره كه قطرش كمي از قطر قوطي رب بزرگتر باشه .
    ۵ - يه منبع حرارت كه من هيتر رو توصيه ميكنم ولي اگه هيتر نداريد ميتونيد از اجاق با شعله كم استفاده كنيد .
    ۶ - يه ظرف فلزي يا كاسه و يا قابلمه به درد نخور .
    روش كار به اين ترتيب هست كه نيترات پتاسيم و شكر رو به صورت جداگانه ميكوبيد تا پودر بشه سپس به نسبت ۶۰ درصد نيترات و ۴۰ درصد شكر تركيب ميكنيد نسبتها به صورت حجمي هست و براي اين كار مثلا ۶ ليوان نيترات پتاسيم رو با ۴ ليوان شكر مخلوط ميكنيد و اونها رو داخل كاسه يا قابلمه به درد نخور همراه با مقدار بسيار كم اب ميريزيد و مخلوط ميكنيد و كاسه رو روي اجاق با شعله كم قرار ميديد و مدام هم ميزنيد (توجه كنيد كه منظور از اين كار ذوب كردن شكر هست و نيترات پتاسيم به اين سادگي ذوب نميشه البته اگه شعله زياد باشه اونهم ذوب ميشه ولي ما با شعله كم كاري ميكنيم كه شكر ذوب بشه و همراه با نيترات پتاسيم يه ماده شكلاتي رنگ خميري ايجاد كنه ) در برخي سايتها گفتن كه ماده بايد ذوب بشه و به صورت مايع در بياد البته اگه بشه ماده رو طوري ذوب كرد كه رنگش به صورت شكلاتي باقي بمونه و حالت مايع مانند بگيره بهتر هست ولي اگه خميري هم شد اشكالي نداره مهم اين هست كه رنگش زياد تيره نشه .
    بعد از ذوب شدن شكر و خميري شدن ماده اون رو توسط يه قاشق داخل ظرف خالي رب ميريزم و تا جايي كه ميتونيم فشرده ميكنيم (براي افزايش مقدار ماده داخل ظرف و در نهايت دود بيشتر ) تا حدود يك سانت مونده به سر ظرف داخل ظرف رو با ماده پر ميكنيم و چند چوب كبريت رو داخل ماده ميكنيم پيشنهاد ميكنيم تا جايي كه ميتونيد چوب كبريتها رو بشكنيد و سر چوب كبريت رو در روي ماده با اندكي فشار قرار بديد حالا تقريبا همه چيز تمام هست و تا اينجا خيلي از دوستان ميدونستن ولي بايد يه تغييراتي در قوطي رب بديم اگر به عكس زير نگاه كنيد ميبينيد كه چيكار بايد بكنيد :

    دوستان همونطور كه در شكل ميبينيد يه ورق يا بهتر بگم يه درپوش فلزي رو با يه تيكه سيم مسي به سر ظرف اتصال داديم هدف از اين كار اين هست كه بعد از روشن شده مخلوط داخل ظرف دود با فشار زياد از سوراخهايي كه در قسمت بالايي ظرف ايجاد كرديم خارج بشه و در واقع اين درپوش براي ايجاد فشار هست .(براي روشن شدن دودزا هم يه فيتيله معمولي از يكي از سوراخها وارد ظرف كنيد و روشن بكيند تا شعله توسط اون به چوب كبريت ها برسه و بعد بريد كنار و از دود و اتش ايجاد شده لذت ببريد )
    اين هم يه عكس از ازمايش دودزا (البته فيلمش رو هم دارم اگه خواستيد ميزارم )

  10. #160
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    مصر باستان(جامعۀ مصر در ممفیس در دوران سلطنت قدی

    منجمان مصری
    کاهنان مصری می خواستند جشن های مذهبی با روزهایی که برای موفقیت کشاورزی مصر با اهمیت بودند- روزهای طغیان رود، روزهای کشت و روزهای برداشت محصول- مصادف شوند. به همین دلیل کاهنان باید روشی علمی برای قرار گرفتن در جریان زمان ابداع می کردند. کاهنان منجم که وضعیت ستاره ها را بررسی می کردند و نقشۀ ستاره ها و سیارات را می کشیدند، به تدریج متوجه شدند که درخشان ترین ستارۀ آسمان- که امروزه آن را شعرای یمانی می نامند، درست قبل از طغیان رود در بالای افق شرقی ظاهر می شود. فاصله زمانی طلوع این ستاره تا طلوع بعدی اش 365 روز بود. پس از اطلاع از این مطلب، منجمان تقویمی دوازده ماهه با 365 روز ابداع کردند و آن را به 3 فصل 120 روزه تقسیم کردند: طغیان، کاشت، برداشت. هر ماه 30 روز داشت و هر «هفته» 10 روز و هر روز 24 ساعت بود. 5 روز اضافی برای برپایی جشن برای 5 خدای اصلی مصر بود. این تقویم با اصلاحاتی که بعدها صورت گرفت، اساس تقویم امروزی را به وجود آورد.
    چگونه به نظر می رسم؟
    تقریباً تمام مصریان باستان مدت زمان زیادی را صرف ظاهرشان می کردند. اگرچه آن ها از کلاه گیس استفاده می کردند، ولی به شدت مراقب موهایشان بودند. آدولف اِرمن، مصرشناس، این توجه را در کتاب «زندگی در مصر باستان» توصیف می کند.
    «زنان و مردان از پزشک می خواستند تا پس از ریزش مویشان، کاری کند تا موهایشان دوباره رشد کند و نیز رنگ سیاه جوانی را به موهای سپید آن ها بازگرداند... برای پیشگیری از سفید شدن موها، باید به سر ضمادی می مالیدند که حاصل جوشاندن خون گوسالۀ سیاه با روغن بود. داروی دیگر این بود که خون شاخ گاو سیاه نر با روغن جوشانده شود و سپس مثل پماد استفاده شود. با این تجویز گمان می رفت که رنگ سیاه موی گاو نر به موی انسان نفوذ کند... هنگامی که مو می ریخت، رشد دوبارۀ آن را می شد با استفاده از مخلوط شش نوع چربی (چربی شیر، اسب آبی، تمساح، گربه، مار و بز کوهی) و تبدیل آن به پماد (روغن معطر) تضمین کرد. هم چنین گمان می کردند که مالیدن "دندان الاغی که در عَسل خرد شده باشد" برای تقویت موی سر مفید است.»

    جزئیات یک نقاشی دیواری سلسلۀ هجدهم نشاندهندۀ میهمانانِ یک ضیافت است. زنان لباس های فاخر، جواهرات و کلاه گیس های تیره به بر داشته اند.




    داروسازان مصری پوست حیوانی را که با گیاهان دارویی پر شده است، درون گلدانی فشار می دهند.

    پزشکان و داروسازان
    نخستین پزشکان و داروسازان دنیا نیز در عصر سلطنت قدیم در ممفیس زندگی می کردند. آن ها به خاطر فضایلشان مشهور بودند و توسط شاعر یونانی، هومر، در کتاب ادیسه ستوده شده اند. پزشکان مصر در عهد باستان ماهرتر از سایر پزشکان بودند.
    مردی که می خواست پزشک شود باید نزدیک طبیب- معمولاً پدرش- آموزش می دید یا در مدرسۀ طب تحصیل می کرد که به یک معبد متصل بود. پس از اتمام تحصیلات، بسیاری از پزشکان مصری به طب عمومی مشغول می شدند و تمام بیماری ها را درمان می کردند. اما عده ای نیز نخستین پزشکان متخصص بودند؛ به عبارت دیگر فقط قسمتی خاص از بدن را بررسی می کردند. دانشمندان امروزی شواهدی دال بر وجود چنین متخصصانی در دست دارند.
    در آرامگاه مربوط به عصر اهرام جمجمه ای پیدا شد که علایم جراحی موفقیت آمیز تخلیۀ یک آبسه (دُمل) در ریشه نخستین دندان آسیا را نشان می داد. در یک جمجمۀ دیگر دو دندان ماهرانه به وسیلۀ طلا به هم متصل شده بودند تا دندان محکم مانع از افتادن دندان لق مجاور خود شود.
    او جمجمۀ بسیار ضخیمی داشت
    یکی از کارگزاران حکومتی به نام سنموت (Senmut) که در ارابۀ فرعون زخمی شده بود، توسط دوستش کِنامون (Kenamun) به چادر پزشک اعظم حاکم برده می شود. لئونارد کوترل در کتاب «زندگی تحت سلطۀ فراعنه» مراقبت های پزشکی را توصیف می کند.
    «ابتدا پزشک زخم تیر را پاکیزه ساخت. خونریزی را متوقف کرد و پوست بریده را با مهارت دوخت. او معاینه ای دقیق کرد و متوجه شد دست و پای چپ سنموت فلج شده است. او خراشیدگی های روی جمجمه را معاینه کرد تا مطمئن شود شکستگی وجود ندارد، اما متوجه شد که فلج به علت فشاری است که روی مغز وارد می آید و باید رفع شود. ابزار جراحی او روی میزی کنار تخت قرار داشت: "چاقوهای منحنی به اشکال مختلف، اره ها و مته ها". او با یک ارۀ تیز و کوچک قسمتی از جمجمه را برداشت و غشاها را برید تا مغز پدیدار شد. سپس با ملایمت لختۀ خون را برداشت و بافت های آسیب دیده را پاک کرد، سپس غشاها را در محل اصلیشان بخیه کرد، قطعۀ جمجمه را سرجایش گذاشت و آن محل را با نوارها و چسب بست. هنگامی که بلند شد تقریباً سَحَر شده بود. در پاسخ به پرسش ناگفته کنامون، دکتر پاسخ داد: "نمی توانم بگویم. هنوز برای اظهار عقیده زود است. قلبش خوب کار می کند. باید زنده بماند. ولی تا مدتی طولانی نباید حرکت داده شود. او باید چند هفته این جا بماند. شاید پس از آن بتوان او را به قادِش برد." بعد دکتر در حالی که به صورت نگران کنامون لبخند می زد، دستش را روی شانۀ مرد جوان گذاشت و گفت: "پسرم، نگران نباش. مثل همۀ سربازها، او هم جمجمۀ بسیار ضخیمی داشت."»

    پزشکان مصری یک کتابچۀ طب عملی به وجود آوردند که در آن مباحثی مثل کالبدشناسی، بیماری های عمومی، بیماری های چشم، بیماری های زنان، وضعیت گوارش، عمل قلب و عروق آن و نیز جراحی به منظور درمان زخم ها و شکستگی ها گنجانده شده است. طومارهای پاپیروس که حاوی این اطلاعات هستند معمولاً نخستین کتاب های پزشکی جهان شمرده می شوند.
    در کتب پزشکی مصر در مورد داروهایی که پزشکان مصری معمولاً استفاده می کردند، نیز بحث شده است. مصری ها نخستین کسانی بودند که داروسازی کردند و داروهای تهیه شده را توزیع نمودند. آن ها نخستین کسانی بودند که از بعضی داروهای امروزی، از جمله تریاک، استفاده می کردند. آن ها داروهای گیاهی متعددی به وجود آوردند که هنوز هم از بعضی از آن ها استفاده می شود. برای مثال روغن کرچک که در آن روزگار برای سوء هضم تجویز می کردند، در اوایل قرن بیستم نیز برای همین بیماری به کار گرفته می شد.
    پزشکان مصری سه هزار سال قبل از میلاد نخستین تجربه های موفق را در جراحی داشتند. مصری ها به واسطه مومیایی کردن، اطلاعات زیادی دربارۀ بدن انسان به دست آوردند. برای حنوط یک بدن ابتدا باید بسیاری از اندام های داخلی تخلیه می شد. مصری ها با دیدن محل و وضعیت این اندام ها، نخستین مشاهدات در زمینه کالبدشناسی را داشتند. این دانسته ها در انجام جراحی روی افراد زنده به آن ها کمک می کرد و در پیشرفت طب نقش مهمی داشت. پزشکان مصری زخم های شدید سر و حتی آسیب های خطرناک نخاع را درمان می کردند. آن ها نخستین کسانی بودند که برای جا انداختن شکستگی های استخوانی از تختۀ شکسته بندی استفاده کردند.
    پزشکانی مثل ایمحوتپ- معمار هرم اعظم- هنگامی که می خواستند جراحی کنند، عموماً به بیماران نوشیدنی خاصی می دادند تا دردشان را تسکین دهد. سپس برای کاهش عفونت، ابزارشان را می شستند و در آتش ضدعفونی می کردند.


  11. #161

    پاسخ : دانستنیها

    خواستم اينو در بيوگرافي هنرپيشگان هاليوود بزارم ديدم اونجا جاش نيست
    زندگینامه هایائو میازاكی

    هایائو میازاکی یکی از بزرگترین کارگردانان و انیماتوران ژاپن است. موضوعات سرگرم کننده، شخصیت های جذاب و انیمیشن های مبهوت کننده او برایش شهرت جهانی به ارمغان آورده اند و آثارش علاوه بر متخصصان ای رشته، نزد عموم مردم از محبوبیت فراوانی برخوردارند. میازاکی در پنجم ژانویه سال 1941 در توکیو به دنیا آمد. کار حرفه ای خود را به عنوان انیماتور در سال1963 در استادیوی «تویی دوگا» آغاز کرده و به دنبال آن در ساخت بسیاری از آثار کلاسیک ژاپنی همکاری کرد. او از همان آغاز توانایی فوق العاده ای در زمینه طراحی و نقاشی داشت. همچنین ایده های بکر و بی پایانش سرآغاز ساخت انیمیشن های موفق متعددی گشت. در سال 1971 به همراه ایسائو تاکاهاتا به استودیوی «ای پرو» و پس از آن در سال 1973 به «نیپون انیمیشن» وارد شد و در آنجا به مدت 5 سال به طور مداوم به کار انیمیشن پرداخت. او در سال 1978 اولین مجموعه تلویزیونی انیمیشنی خود برای کودکان با عنوان کونان، پسر آینده را کارگردانی کرد. در سال 1979نیز اولین فیلم انیمیشن خود را با عنوان لوپین 3: قصر کاگلیسترو را در «توکیو مووی شینا» ساخت. میازاکی در سال 1984 نوزیکای دره باد را برا اساس مانگایی که خود دو سال قبل با همین عنوان نوشته و طراحی کرده بود کارگردانی کرد. (به داستان های مصور ژاپنی مانگا می گویند) موفقیت این فیلم او را واداشت که یک استودیوی جدید انیمیشن تاسیس کند: استودیوی گیبلی. از این پس میازاکی فیلم های بسیار را در این استودیو با همکاری تاکاهاتا کارگردانی و تهیه کرد. اکثر این فیلم ها علاوه بر موفقیت در گیشه مورد توجه منتقدین نیز قرار گرفتند. از آن جمله شاهزاده مونونوکه به کارگردانی میازاکی که جایزه آکادمی ژاپن را به عنوان بهترین فیلم از آن خود کرد و با فروش تقریبا صدوپنجاه میلیون دلار در صدر پرفروش ترین فیلم های خانوادگی تاریخ ژاپن قرار گرفت.
    تا این که رکورد با نمایش فیلم دیگری از میازاکی ، سفر چیهیرو: شهر اشباح ، با فروش تقریبا 225 میلیون دلار شکسته شد. میازاکی علاه بر ساخت انیمیشن به طراحی مانگا نیز می پردازد. بهترین مانگای او نوزیکا است. داستانی حماسی که وی بین سال های 1982 تا 1994 هم زمان با ساخت انیمیشن روی آن کار کرد و همان طور که گفته شد در سال 1984 بر اساس ان انیمیشن نوزیکای دره باد را ساخت. علاوه براین میازاکی فیلم پورکوروسو ( خوک سرخ) را نیز از روی مانگایی دیگر با عنوان هایکوتی جی دای ساخته است.
    میازاکی با همسرش که او هم انیماتور است در استودیوی «تویی دوگا» آشنا شدند و آنها هم اکنون دو پسر دارند. پسر بزرگ میازاکی طراح منظره است و مناظر فیلم های وی را در کارگاهی واقع در پشت بام استودیو گیبلی طراحی می کند. دومین پسرش، کیسوکه هم به کار حکاکی روی چوب اشتغال دارد. میازاکی می گوید که بچه ها زندگی او را واقعا دگرگون ساخته اند: «در طول این زمان ها همواره سعی کرده ام فیلم هایم را برای سرگرم کردن کودکانم بسازمبه خصوص در زمان رشدشان.» میازاکی سه برادر نیز دارد. به نظر او فرزند دوم بودن بر چگونگی افکار و اعمالش تاثیر بسیاری داشته است. مادرش مدت ها از بیماری سل رنج می برد و این موضوع بر ارتباط او با مادرش تاثیر بسیاری گذاشته بود. میازاکی می گوید که این ارتباط الهام بخش او برای به تصویر کشیدن ارتباط میان نوزیکا و مادرش در مانگای نوزیکا بوده است. علاوه براین مضمون دوری از خانه به خاطر بیماری در انیمیشن همسایه من توتورو نیز دیده می شود. میازاکی در خانواده ای ثروتمند صاحب شرکتی که برای سربازان در طول جنگ برای سربازان ادوات جنگی می ساخت پرورش یافت. او همواره از بودن در چنین خانواده ای که مخارجش از طریق جنگ تامین می شد احساس گناه می کرد. به نظر می رسد این موضوع بر احساسات ضد و نقیض وی نسبت به جنگ و اسلحه تاثیر فراوانی گذاشته است




    آثار وی:
    نوزیكای دره باد
    همسایه من توتورو
    سرویس خانگی كی كی
    سفرچیهیرو: شهر اشباح
    شاهزاده مونونوكه
    قصری در آسمان
    قلعه متحرك هاول
    لوپین3
    پوركو روسو

    همكاری ها:
    فقط دیروز : كارگردان تاكاهاتا / مدیر هنری میازاكی
    پوم پوكو: كارگردان تاكاهاتا / مدیر هنری و برنامه ریز میازاكی
    پاندا ! پاندا برو : كارگردان تاكاهاتا / سرپرستی نویسندگان میازاكی

  12. #162

    پاسخ : دانستنیها

    والت دیزنی
    Walter Elias (Walt) Disney
    والت ديسني در 5 دسامبر 1901 در ايالت ايلي نويز آمريكا، شهر شيكاگو، به دنیا آمد. پدر او يک كانادايي ايرلندي تبار و مادرش از نسل آلماني‌هاي آمريكايي تبار بود. والت يكي از 5 فرزند خانواده بود، 4 پسر و يک دختر.
    بعد از تولدش، خانواده به ايالت ميسوري نقل مكان كردند. او بيشتر دوران كودكي خود را در آنجا در يك مزرعه گذراند. او خيلي زود علاقمند به نقاشي و هنر شد. و به جاي انجام‌دادن تكاليف مدرسه از حيوانات و طبيعت نقاشي مي‌كشيد. او در 7 سالگي نقاشي‌ها و طرح‌هاي خود را به همسايگان مي‌فروخت. علاقه او به پديدآوردن آثار هنري ماندگار از زماني پديدار گشت كه او قسمتي از ديوار اتاقش را با زغال نقاشي كرد.
    والت براي تحصيل دبيرستان مك‌كينلي در شيكاگو را انتخاب كرد. در آنجا، علايقش را بين نقاشي و عكاسي تقسيم كرد. او در انتشار روزنامه مدرسه نيز همكاري داشت. همچنين، بصورت شبانه در آكادمي هنرهاي زيبا براي بالابردن توانايي‌هاي نقاشي و طراحيش شركت مي‌كرد. پدر او مردي سخت‌گير و عبوس بود و والت هميشه پول كمي داشت, ولي هميشه از تشويق مادر و برادر بزرگترش برخوردار بود. حتي بعد از اينكه خانواده والت به كانزاس‌سيتي مهاجرت كردند، دست از پرورش استعدادهاي نقاشي خود برنداشت. او علاوه بر نقاشي به بازيگري نيز علاقمند شد و در مدرسه و تئاتر محلي شهر فعاليت نمايشي داشت.
    در سال 1918، والت به صليب سرخ ارتش پيوست و به فرانسه اعزام شد. او در آنجا، يكسال راننده آمبولانس بود. آمبولانس او پوشيده از نقاشی هايش بود.
    بعد از بازگشت از فرانسه تصميم گرفت بصورت تجاري به فعاليت هاي هنري دست بزند. او خيلي زود براساس تجربياتش متوجه هنر متحرك‌سازي شد. او شركت Laugh-O-Grams را تاسيس كرد و به تهيه انيميشن براي شركتهاي محلي كانزاس‌سيتي پرداخت. ولي پول او به آخر رسيد و شركتش ورشكست شد.
    اما ديسني با اين شكست از هدف خود دست برنداشت. او نمونه‌اي از كارهاي قبلي خود را برداشت و راهي هاليوود شد تا كسب‌وكار جديدي بيابد و اين در حالي بود كه هنوز 22 سالش تمام نشده بود. برادر وي، روي ديسني (Roy Disney) در كاليفرنيا بود. او مشوق والت بود و حس مشتركي با وي داشت. دو برادر در كاليفرنيا با 250 دلار خود و 500 دلاري كه قرض گرفته بودند، يك كارگاه در گاراژ عمويشان تاسيس كردند. به‌زودي آن ها سفارشي براي آلیس در سرزمین عجایب - از كارهاي قبلي والت- از نيويورك دريافت كردند. و دو برادر پس از آن كار خود را گسترش دادند و به يك دفتر در هاليوود انتقال يافتند. اين جديت و باور والت بود كه بعدها او را در صدر اجتماع هاليوود قرار داد. استعداد او براي اولين بار در كارتون صامت Plane Crazy‌ متبلور شد و در سال 1928 اولين كارتون صدادار را با شخصيت Micky Mouse ارائه داد. او همچنين براي اولين بار كارتون‌هاي رنگي را ارائه كرد و براي دو سال به‌تنهايي از اين‌گونه انيميشن توليد مي‌كرد. در 1932 براي اولين بار جايزه Studio’s Academy را دريافت كرد. در سال 1937 فيلم تمام انيميشن سفيدبرفي و هفت كوتوله را ارائه داد كه هزينه ساخت آن 1499000 دلار بود و هنوز يكي از بزرگترين شاهكارهاي تاريخ متحرك‌سازي شناخته مي‌شود. در 5 سال بعدي استوديو والت ديسني چندين فيلم بلند متحرك ديگر نيز تهيه كرد. در سال 1940 استوديو والت ديسني بيش از 1000 هنرمند، متحرك‌ساز، قصه‌نويس و تكنسين داشت و كار ساخت يك استوديو ديگر نيز به‌پايان رسيده بود، گرچه در طول جنگ جهاني 94 درصد امكانات استوديو در اختيار ساخت فيلم‌هاي تبليغاتي و آموزشي براي دولت و ارتش بود.
    با رشد فيلم‌سازي و متحرك‌سازي والت ديسني متوجه يكي ديگر از روياهايش شد، يك پارك تفريحات. برادرش اين سرمايه‌گذاري را سودده نمي‌دانست و هيات مديره و چند تن از بانكداران را قانع كرد كه درخواست والت براي پول را نپذيرند. ولي والت متوجه منبع ديگري براي تامين سرمايه شد، تلويزيون. در آن زمان تلويزيون به عنوان جديدترين وسيله سرگرمي شتاخته شده بود. والت با كمپاني ABC از اولين پخش‌كنندگان تلويزيوني قرارداد بست. او 5 ميليون دلار سرمايه دريافت كرد و در قبال آن متعهد شد Micky Mouse را وارد برنامه‌هاي تلويزيوني كند. اين پارك در 1955 افتتاح شد. ولي اين شروع كار بود.
    او در مركز ايالت كاليفرنيا 45 مايل مربع زمين خريداري كرد و پس از 7 سال در اكتبر 1971 Disney World كه شامل پارك تفريحي جديد، نمونه‌اي ساخته‌شده از شهرهاي آينده و استوديو Disney-MGM بود را افتتاح كرد.
    در اواخر عمر والت ديسني به همه‌ چيز رسيده بود. او كه جواني برخاسته از شهري كوچك بود, اكنون ديكتاتور به حساب مي‌آمد. سازماني داشت كه به او ثروت و شهرت بخشيده بود و با آن مي‌توانست نظرات و ايده‌هاي خود را به ديگران تحميل نمايد. در اواخر عمر وقتي از او پرسيده شد به چه چيز افتخار مي‌كند، او از لبخند كودكان و تبليغ فرهنگ خانواده اسمي نبرد. او افتخار خود را ايجاد يك سازمان و نگهداري موفق آن برشمرد.
    والت ديسني در 15 دسامبر 1966 درگذشت.

  13. #163

    پاسخ : دانستنیها

    سیری در چگونگی پدیدار شدن معروفترین غذای ایرانی
    شاید بتوان گفت "چلوکباب " در کنار "آبگوشت" معروفترین غذای ایرانی باشد که از شهرتی جهانی نیز برخوردار است.اما این چه ربطی به یک سایت فرهنگی دارد؟ یک محقق جامعه شناس معتقد است که غذاهای ملی و بومی اقوام و ملل مختلف و روش و منش طبع و همچنین خوردن آنها ، خود از جهتی بازگو و شاخصه سیره و شیوه اندیشه و سنن و آداب فرهنگی و اجتماعی آن ملت ها محسوب می شوند.فی المثل رواج تهیه و استفاده از غذاهای دریایی در شهرهای ساحلی (نسبت به دیگر مناطق) و اساسا گستردگی حرفه ماهیگیری در این مکان ها خود شاخصی برای فرهنگ مردم آن دیارها به شمار می آید یا بهره گیری از گوشت شکار و گیاهان خوراکی در نواحی جنگلی براساس شغل هایی متناسب و یا قرار داشتن برنج به عنوان غذای اصلی سرزمین هایی که اقتصادش متکی به محصولات شالیزارها می باشد (مانند شمال ایران و یا کشورهایی همچون ویتنام) و همانطورکه ذکر گردید این غذاهای بومی و ملی به نوعی بازتاب بافت حرفه ای و اقتصادی و در نهایت فرهنگی آن جوامع به حساب می آیند.

    غرض از این مقدمه چینی نه فقط ارتباط دادن "چلو کباب" به فرهنگ بومی و ملی ایرانی است بلکه مطرح نمودن ترکیب شغلی غالب بر جامعه 200 سال قبل ایران است که این غذای لذیذ و خوشمزه در آن محیط بوجود آمد . محیطی که در مجموع بر دامداری و کشاورزی استوار بود و طبعا در تلفیقی منطقی مابین محصولات آن به خوراکی رسید که از رایج ترین کشت و کار یعنی گندم و برنج و معمول ترین دامپروری در ایران یعنی گوسفند داری و گاوداری حاصل می گردید و با سهل الوصول ترین نوع پخت آنها که عبارت بود از دم کردن برنج و پختن گوشت برروی آتش مستقیم که حاصلش همان کباب خودمان می شود .اگرچه از دیر باز شاید از دوران انسان نخستین باب ترین غذای بشر بوده است اما نوع طبخ این گوشت که شامل انتخاب قسمت مناسب دام اهلی که از مراتع و علوفه جات تغذیه می نماید و پروردن آن گوشت به شیوه های خاص و پختنش بر روی آتش ذغال عمل آمده و آمیختنش با چاشنی های گوناگون(مانند سماق و پیاز و...) و مواد مختلف به اضافه ترکیب با برنج که در دنیا بی سابقه می نمود (فی المثل در ژاپن و ویتنام علیرغم رواج پخت برنج به هیچوجه آن را با گوشت کباب شده صرف نمی کنند و غالبا آن را با گیاهان خوراکی و یا درنهایت با گوشت آب پز می آمیزند ) مجموعه ای پدید آورد که قطعا از ابتکار و ابداع هوشمندانه بانی آن بر می آمد و تنها و تنها با ذائقه ایرانی سازگار بود و از جهتی هم بازتاب دیدگاه و تفکر تغذیه ای نشات گرفته از بافت حرفه و فرهنگ جامعه محسوب می شد.

    اما بانی مبتکر و با درایت این غذای ملی ایرانی که اینک آوازه جهانی یافته ، چه کسی بود؟ حتما دوستانی که در تهران بوده اند و خصوصا گذرشان به بازار تهران افتاده ، حداقل نام "چلو کبابی نایب " به گوششان خورده است. بنا به روایت برخی مورخان معاصر به ویژه "جعفر شهری " تاریخ نویس و تهران شناس معتبر ، پخت کباب ایرانی به همان شیوه ای که ذکر شد و همراه نان از زمان ناصرالدین شاه قاجار و در دربار او و از دوران رضا خان همراه برنج و تحت عنوان "چلو کباب " در میان عوام رایج شد و باعث و بانی آن شخصی بود به نام " غلامحسین خان نایب "( و البته پدرش) که اینک شعب "چلوکباب نایب" در چند نقطه تهران و چند شهر معروف آمریکا و اروپا متعلق به فرزندان و نوادگان اوست.
    جهت اطلاع کاملتر و بی واسطه تر با بانیان "چلو کباب " در یک اتفاق و برخورد تصادفی در شعبه روبروی خیابان زعفرانیه "چلوکباب نایب" به همراه دوست نازنینم دکتر خسرو افشار با علی خان نایب ، فرزند غلامحسین خان نایب معروف ، مبدع "چلو کباب " ملاقات کردم . پیرمردی حدود 80 ساله و خوش مشرب که به گفته پسرش ، 27 سال رییس صنف چلو کبابی ها بوده و 26 – 25 سال هم در خارج از کشور به سر برده و به ایرانی های مقیم خارج این غذای ملی را ارائه می داده است.

    خودش می گوید:" پدر بزرگم از دوستان دوران نوجوانی ناصرالدین شاه بود که همراهش و در دوران ولایتعهدی اش در تبریز زندگی می کرد و در همانجا به اتفاق 6 تن دیگر از رفقایش کباب پختن را در دربار قاجار شروع می کنند که ناصرالدین میرزای جوان همواره علاقمند بوده که نحوه طبخ کباب را توسط آنها ببیند."
    اما جناب علی خان نایب به خاطر نمی آورد چگونه پدر بزرگش به راز و رمز پختن "چلو کباب" رسید .
    او ادامه می دهد " پس از به تخت نشستن ناصرالدین میرزا در تهران ، وی آن 7 نفر رفقایش از جمله پدر بزرگ من که البته هنوز لقب نایب نداشته است را به دربار خود می آورد و همچنان با آنها رفاقت می کند و البته همچنان کباب پختن هم به همان شیوه تبریز در دربار و توسط رفیقان شاه قاجار رواج داشته است تا اینکه امیر کبیر به خاطر حفظ پرستیژ دربار در نگاه مهمانان خارجی ، ناصرالدین شاه را وامی دارد تا آن 7 نفر را از نزد خود براند.
    اما پدر بزرگ من برای اینکه از دوست قدیمیش دور نشود در نزدیکی کاخ گلستان و داخل بازار ، دکانی باز می کند و همان شغل کبابی اش را برای عوام ادامه می دهد و این برای اولین بار بوده است که کباب پزی و کباب خوری میان مردم رواج می یابد."
    دکانی که علی خان نایب نام می برد همان "چلو کباب نایب بازار " است که هنوز دائر می باشد . اما "چلو کباب " از زمان غلامحسین خان نایب یعنی پدر علی خان تهیه و طبخ می شود و از زمانی که او در همان دکان و پس از مرگ پدرش مشغول کار می شود به مردم ارائه می گردد.
    علی خان نایب می گوید :" کم کم انواع و اقسام چلو کباب توسط پدرم باب شد از نوع سلطانی و کوبیده گرفته تا چلوکباب برگ و همه آنها به بهترین نحو طبخ می گردید به نحوی که خیلی سریع آوازه چلوکباب نایب در سراسر ایران پیچید و هرکس به تهران می آمد یکی از واجباتی که خود را ملزم به انجامش می کرد ، رفتن به چلوکبابی نایب بود. "
    با موفقیت "چلوکبابی نایب " و به تقلید از آن ، مغازه های دیگری به تهیه و طبخ و عرضه چلو کباب اقدام کردند که از معروفترین شان می توان به "چلوکباب شمشیری" اشاره کرد که هنوز در گوشه سبزه میدان تهران دائر است.
    علی خان نایب می گوید : " شمشیری هم داماد خانواده ما بود و در واقع با دختر عمویم ازدواج کرده بود و به نوعی شریک پدرم محسوب می گردید."
    می پرسم اسم و عنوان "نایب" از کجا بر پدر شما نهاده شد؟
    پاسخ می دهد:" پدرم در زمانی که محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و جنبش مشروطیت را سرکوب نمود ، در زمره مشروطه خواهان و آزادی طلبان بود و در همان دسته ای که سر راس شان قرار داشت و در مبارزات هدایتشان می کرد ، به او لقب نایب داده بودند.و این لقب بر وی ماند و زمانی که قرار شد برای افراد شناسنامه صادر شود همان نایب نام فامیلی ما شد."
    عکسی از غلامحسین خان نایب با کراوات بر دیوار " چلوکبابی نایب" قرار دارد . سوال می کنم آیا پدرتان کراوات می زد ؟ می گوید:" نه هرگز کراوات نمی زد . تنها یک بار در عمرش این کار را کرد آنهم زمانی که به دربار رضا خان احضار شده بود و مجبور شد کراوات بزند که این عکس را در همانجا از او گرفتند!"
    "چلو کباب نایب" اینک علاوه بر بازار تهران شعبه هایی در خیابان آبان جنوبی ، ولی عصر مقابل خیابان زعفرانیه و همچنین در خارج کشور در پاریس و سانفرانسیسکو و بعضی دیگر شهرهای اروپایی و آمریکایی دارد و به عرضه انواع و اقسام چلو کباب مشغول می باشد. بد نیست که برای چشیدن طعم واقعی چلوکباب ایرانی سری به "چلو کبابی نایب " بزنید ،البته اگر تا کنون نرفته اید!

  14. #164

    پاسخ : دانستنیها

    :poff topic
    دیدم بچه های اینجا حسابی دارن زحمت می کشن . حیفم اومد از همه تشکر نکنم ..:D

    همه خسته نباشم .. می دونم که پیدا کردن این مطالب و قرار دادنشون در اینجا خیلی سخته و کلی وقت می بره .... از همه یه دنیا ممنونم ....

  15. #165

    پاسخ : دانستنیها

    خواهش ميكنم آقامسيح اميدوارم از اين مطالب لذت برده و راضي باشيد
    خوشحالم كه توانستم كاري براي شما دوستان انجام بدم

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ