Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 40 نخستنخست 123412 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 587

موضوع: دانستنیها

  1. #16
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    دانته

    زندگی نامه دانته

    « دانته آلیگیری » در ۶جولای سال ۱۲۶۵ در شهر «فلورانس» که یکی از جمهوری های متعدد ایتالیایی آن زمان محسوب می شد در خانواده ی متوسطی به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۱ میلادی در سن ۵۶ سالگی در گذشت. در زمان‌ كودكی مادرش‌ دونابلا می ميرد و پدرش‌ اليكييرو زنی ديگر اختيار مي كند .دوران کودکی دانته در میان محیطی از آشفتگی، جنگ و ستیز و دسیسه و نیرنگ (بین حزب پاپ و حزب سلطنتی) طی شد. خانواده دانته از حزب پاپ حمایت می کرد و با پیروزی نظامی آنها ، چند ماه پس از تولد دانته ، خانواده او از نظر سیاسی پیشرفت نمود. سالها بعد دانته به خاطر وابستگی سیاسی خود رنج بسیارکشید. در توضیح اشعار او، مطالب زیادی درباره این اذیت و آزارهای نگاشته شده است.

    او تحصیلاتش را در «دارالتعلیم مذهبی برادران کهتر» شروع کرد. .تحصيلات‌ او بر مبنايی رسم‌ آن‌ زمان‌ در هنرهاي‌ سه‌ گانه‌) دستور زبان‌ ،خطابه‌ و مباحثه‌ (وعلوم‌ چهارگانه‌) حساب‌ ،هندسه‌ ،نجوم‌ و موسيقی گذشت‌. زندگانی دانته سرشار از تلخکامی ها و محرومیت ها بود. دانته در دانشگاه های «فلورانس» و «پالودا» به کسب علم و دانش پرداخت. وی یکی از شاگردان برجسته بود و به رشته های فلسفه و طبیعی و اخلاق توجه و علاقه ی زیاد داشت. دانته در نه سالگی دلباخته ی دختری به نام «بئاتریس» شد که نسبت خویشاوندی با دانته داشت. آشنایی آن دو در یک محفل خانوادگی آغاز شد. عشق دانته به بئاتریس روزبروز شدید می شد، این عشق سال ها ادامه یافت و دانته در ۱۹ سالگی نخستین اشعار خود را در وصف عشق آسمانی خود سرود و محبوبش بئاتریس را بسان فرشتگان و به پاکی و صفای آنها دانست و تشبیه کرد.

    بئاتریس با وجود آنکه از علاقه و محبت دانته نسبت به خود آگاه بود، معهذا به مرد دیگری شوهر کرد و آمال و آرزوهای دانته را بر باد داد و روح و قلبش را جریحه دار کرد. دانته حتی در لحظات پایان زندگی نیز این خاطره ی دردناک را بر زبان می آورد. اما ازدواج بئاتریس چندان دوام نیافت و او در عنفوان جوانی در سال ۱۲۹۰ در ۲۴ سالگی مرد.

    دانته که هنوز در آتش بی مهری و سست عهدی محبوب می سوخت و اشعاری شورانگیز در این زمینه می سرود، ناگهان با غم مرگ بئاتریس مواجه شد. او که شاعری تازه کار بود با غم و اندوه تازه اش به دامان شعر و شاعری پناه برد و شاعری شوریده و توانا گشت و اشعار بسیاری درباره ی بئاتریس زیبا سرود. وی یکسال پس از مرگ بئاتریس با زنی به نام «جما» ازدواج کرد اما این ازدواج نتوانست خاطره ی بئاتریس را از خاطر وی محو نماید.

    « دانته » درسی سالگی به فعالیت های سیاسی پرداخت و در چند زد و خورد قوای فلورانس با همسایگان کشور خود شرکت کرد و در سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ به عضویت «شورای صد نفری» فلورانس انتخاب گردید و چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۰۰، به سِـمت سفیر فلورانس به «سن جمیتانو» عزیمت نمود و چند ماهی نیز سِـمتی نظیر «ریاست دیوانعالی کشور» فلورانس را عهده دار شد. در این پست جدید خود چندین نطق آتشین و پرشور بر ضد پاپ که در سرنوشت ملت و موطن دانته دخالت می کرد، ایراد نمود.

    حکومت پاپ در آن سرزمین توأم با تصفیه ی خونینی بود که عده بیشماری در این راه قربانی شدند و مهمترین قربانی این تصفیه انتقامجویانه، خانواده ی دانته بود. هنوز چند ماهی از حکومت پاپ در فلورانس نگذشته بود که در ۲۷ ژانویه سال ۱۳۰۲ اولین حکم عدلیه درباره ی او در دادگاه فلورانس عنوان شد: محکومیت دانته به ظاهر «سوء استفاده از اموال دولتی» بود، ولی در باطن پاسخی از طرف پاپ به حملات دانته در سخنرانی هایش بود.

    دادگاه به طور غیابی تشکیل جلسه داد و وی را به دوسال تبعید و پرداخت جریمه نقدی و همچنین محرومیت ابد از حقوق مدنی محکوم کرد، مدتی نیز برای دستگیری وی جایزه ای تعیین شد. از این تاریخ دربه دری و آوارگی دانته شروع شد. دوری از خانواده، دوری از زن و چهار فرزندش، هر روز او را شکسته تر و رنجورتر می کرد، چون خانواده او حق نداشتند به هیچ وجه از «فلورانس» خارج شوند. بدین ترتیب دانته تا پایان عمر موفق به دیدار زن و فرزندانش نگردید و همچنان در آتش دوری عزیزان خود سوخت و تباه گردید.

    بقیه عمر دانته به سیر و سیاحت در کشورهای مختلف جهان سپری شد تا این که سرانجام در شب ۱۴ سپتامبر سال ۱۳۲۱ میلادی تنها و بی کس با دنیای دردناک خود وداع کرد.دانته آلیگیری طی دوران زندگی خود دست به انتشار کتاب های متعددی زد که معروفترین آنها «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، «آهنگ ها» و بالاخره شاهکار او کتاب «کمدی الهی» است.

    این کتاب در سه بخش نگاشته شده است: دوزخ ، برزخ و بهشت که تنها اشاره ای به تثلیث مسیحیان نیست، بلکه اشاره ای است به ساختار جهان و آموزش کلاسیک آن را نباید دست کم گرفت. دوماً او ۳۴ سرود برای دوزخ و ۳۳ سرود برای برزخ و بهشت می سراید. چنانچه اولین سرود دوزخ را به عنوان مقدمه تمام کتاب فرض کنیم، بنابراین ۳۳ سرود دیگر باقی می ماند که خاص دوزخ است. در اینجا به این نکته بر می خوریم که عدد ۳۳ چه معنایی دارد؟ ظاهرا این عدد به سن عیسی مسیح در زمان مصلوب شدند اشاره دارد. نگاهی سطحی به کمدی الهی ، نشانگر تجربه ای مشابه در زندگی خود دانته نیز هست. معذلک عدد ۳۳ به درخت زندگی (کریستین کابالا) اشاره دارد. ۳۲ راه درونی به سوی درخت وجود دارد سپس مشاهده می شود که راه سی و سومی هم هست که به خدا می رسد. سوم: دانته در کتاب terza rima (یک الگوی وزن شعری) می نویسد: aba، bcb، cdc، و ... به این ترتیب عدد ۳ در تمام بخش های کار او حضور دارد از ساختار اساسی کار گرفته تا جزئیات.

    چهارم: ساختار درونی هر یک از سه بخش کمدی الهی است که توضیح جامع از آن در این اختصار نمی گنجد.تاریخ درستی از تحریر کتاب کمدی الهی در دست نیست؛ عده ای معتقدند که این کتاب پس از مرگ بئاتریس نوشته شده است، جمعی دیگر نیز عقیده دارند تألیف که این کتاب از سال ۱۳۱۴ تا سال ۱۳۲۱ به طول انجامیده است.

    انتشار این کتاب در شرایط قرون وسطایی آن زمان ، اعجاب انگیز بود. پس از مرگ دانته، این کتاب به تمام زبان های زنده ی دنیا ترجمه شد. بهترین نویسندگان و شعرا مانند«لامارتین» «ویکتورهوگو»، «ولتر» و «شاتوبریان» لب به تحسین دانته گشودند و طی مقالاتی در روزنامه ها و مجلات، او را بزرگترین شخصیت فلسفی و ادبی معرفی کردند. همچنین گروهی مأموریت یافتند برای درک لغات و اصطلاحاتی که در این کتاب به کار برده شده، تحقیق نمایند. کتاب «کمدی الهی» در شمار با ارزش ترین آثار دنیای ادب قرار دارد و نام دانته را نیز جاودانی کرده است.

    آثار دانته‌ عبارتند از:

    ـ1 زندگ‌اني نو :دفتر توچكي شامل‌ سي و يك‌ شعر ،مشمتمل‌ بر بيست‌ و پنج‌ غزل‌چهار سرود ، يك‌ بندشعر و يك‌ تصنيف‌ و نوشته‌ هايي به‌ نشر اتس‌.

    ـ2 ضيافت‌ : اين‌ اثر را دانته‌ در حدود سالهاي‌ 1301ـ 1309 ميلادي‌ نگاشته‌ است‌ د ر اين‌ اثر مي كوشد فلسفه‌ را براي‌ مردم‌ عادي‌ مطرح‌ سازد و ضيافتي تخيلي را باحضور فيلسوفان‌ مطرح‌ جهاني يا برگ‌رداني عامه‌ پسند ارايه‌ مي دهد.ـ3 درباب‌ زبان‌ عاميانه‌ : اثري‌ است‌ به‌ زبان‌ لاتين‌ كه‌ دانته‌ جهت‌ دفاع‌ از زبان‌ ايتاليايي براي‌ خبرگ‌ان‌ زبان‌ لاتين‌ به‌ اين‌ زبان‌ نوشته‌ است‌ .ارزش‌ اين‌ اثر تنها در دفاعي نيست‌ كه‌ او از زبان‌ ايتاليايي مي كند بله‌ به‌ سبب‌ توضيحاتي درباره‌ لهجه‌ هاي‌ رايج‌ ايتاليا و توصيه‌ هاي‌ او در باره‌ اوزان‌ شعري‌ و قافيه‌ و مطالب‌ ديگر مي باشد.

    ـ4 در باب‌ سلطنت‌ : رساله‌ ايست‌ به‌ زبان‌ لاتين‌ كه‌ بر سه‌ كتاب‌ تقسيم‌ شد .است‌ و در بين‌ نظريه‌ پردازان‌ آثار دانته‌ از جايگاه‌ خاصي برخوردار است‌.در كتاب‌ نخست‌ دانته‌ حكومت‌ سلطنتي را براي‌ انسان‌ واجب‌ ني شمارد . در كتاب‌ دوم‌ سلطنت‌ را موهبتي از جانب‌ خدا قلمداد مي كند و خير مردم‌ را در پيروي‌ از آن‌ مي شمارد و در كتاب‌ سوم‌ بحث‌ در اين‌ باره‌ است‌ كه‌ قدرت‌ امپراتوران‌ ناشي از قدرت‌ خداونداست‌ نه‌ كليسا و پاپ‌.

    ـ5 كمدي‌ الهي

    کمدی الهی
    کمدی الهی کتابیست اثر دانته شاعر و نویسنده ایتالیایی. این کتاب از زبان اول شخص است و دانته در این کتاب، سفر خیالی خود به دوزخ، برزخ و بهشت را تعریف می کند.
    در این سفر دانته دو راهنما دارد. در دوزخ و برزخ راهنمای او "ویرژیل"، شاعر ایتالیاییست که چند قرن پیش از دانته زندگی می کرده، و در بهشت راهنمای او بئاتریس است که زنی رویاهای او بوده. بئاتریس زنی معمولی بوده که دانته به او عشق می ورزیده ولی او را تنها چند بار ملاقات کرده. بئاتریس خیلی جوان از دنیا رفت و می گویند دانته همواره در خیابانهای فلورانس به دنبال او می گشته.
    دانته در این کتاب از مراحل مختلف دوزخ، برزخ و بهشت می گذرد و در این مراحل با شخصیتهای مختلف تاریخی برخورد می کند، تا عاقبت در آخرین مرحله بهشت به دیدار خدا می رسد. این کتاب در آن زمان به سفارش کلیسای کاتولیک نوشته شد، چون در آن زمان میان فرقه های مختلف مسیحیت اختلاف بود و پاپ وقت می خواست بوسیله این کتاب مذهب کاتولیک را در میان مردم ترویج کند.
    دانته آلیگیری (۱۲۶۵ - ۱۳۲۱)، اثر بزرگ خود«کمدی الهی» را در دل قلب عصر سیاه و خفقان آلود، موسوم به قرون وسطی سرود. هر چه هست، کمدی الهی در زمانی سروده شده است که شاعر توانسته محصول اندیشه‌ها و تفکرات و جهان بینی خود را که به پختگی تمام رسیده بود، نظم داده، همه آنها را در ظرف بزرگی به نام کمدی الهی بگنجاند. دانته شناسان زیادی در جهان هستند که هنوز پس از سده ها، مطالعات جدی خود را بر کمدی الهی متمرکز می‌کنند.
    شجاع الدین شفا اولین مترجم فارسی این اثر بزرگ به زبان فارسی،(چاپ نخست سال ۱۳۳۵. انتشارات امیر کبیر) در مقدمه‌ای مبسوط به بررسی کمدی الهی، زندگی و آثار دانته، نقش و تأثیر کمدی الهی بر ادبیات جهان پس از خود، پرداخته است.
    شاعران، نقاشان و مجسمه سازان بزرگ بسیاری نیز به خلق آثار برجسته‌ای پرداختند که موضوع اصلی آن صحنه‌ها و داستان‌های کمدی الهی بود.بوتیچلی، نقاش بزرگ و معاصر میکل آنژ در سدهٔ ۱۵ (میلادی)، یکی از آنان بود. دلاکروا، نقاش بزرگ دیگر و ویلیام بلیک شاعر بزرگ انگلیسی سدهٔ ۱۸ (میلادی)، گوستاو دوره، نقاش و حجار بزرگ سدهٔ ۱۹ (میلادی)، رافائل،شفر، گلز، دلابرد، هامان، مورانی و بسیاری دیگر، از زمره کسانی بودند که با موضوع کمدی الهی آثار جاودانی خلق کردند. بجز اینها از دیر باز تا کنون در کرسی‌های «دانته شناسی» در دانشگاه‌های معتبر جهان، به شناخت، تفسیر و معرفی کمدی الهی می‌‌پردازند.
    کمدی الهی،بجز ویژگی‌هایی که ذکر شد، از منظری دیگر نیز برای ایرانیان به طوری ویژه حائز اهمیت است. طی دهه‌های اخیر این اثر با کتاب کهن ایرانیان، ارداویرافنامه که در حدود پایان حکومت ساسانیان به زبان و خط پهلوی نوشته شده است، مقایسه شده است .ارداویرافنامه یکی از آثار ادبی ماندگار ایران است که حدود هزار سال پیش از کمدی الهی و با همان مضمون نوشته شده است. بسیاری از این حیث دانته را تحت تأثیر ارداویرافنامه می‌‌دانند. تعداد آثار ادبی ارزشمندی که در جهان به موضوع سفر به دنیای پس از مرگ پرداخته باشند، زیاد نیست. به نظر می‌‌رسد که ایران از این حیث، در جهان پیشگام باشد. زیرا در دو اثر باستانی دیگر غیر از ارداویرافنامه، موضوع سفر به دنیای پس از مرگ را ثبت کرده است. یکی کتیبه «کرتیر» یا «کردیر» در سر مشهد و احتمالاً متعلق به ۲۹۰ و دیگری پیش از این تاریخ در افسانه ویشتاسب یا گشتاسب شاه.
    در کتاب «ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا» نوشته محسن ابراهیم درباره اسم این کتاب آمده است:«چون عنوان تراژدی برای آثار برجسته و شیوه متعالی کهن به کار گرفته می‌‌شد، دانته به این جهت نام اثر خود را «کمدی» نهاد و «جووانی بوکاچو» (نویسنده هم عصر دانته و نویسنده اثر جاویدان دکامرون و نیز نویسنده «زندگی دانته») واژه الهی را به آن افزود و (کمدی الهی) برای اولین بار در چاپ ونیز به سال ۱۵۵۵ بر جلد این کتاب ظاهر شد.
    این منظومه بلند،متشکل از سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت است و هر بخشی سی و سه چکامه دارد که به اضافه مقدمه، در مجموع شامل صد چکامه می‌شود. در کتاب مذکور آمده است: دانته برای این اثر از قافیه پردازیی جدیدی که به «قافیه سوم» مشهور شد، سود جست. هر چکامه به بندهای «سه بیتی» تقسیم می‌شود که بیت اول و سوم، هم قافیه‌اند و بیت میانی با بیت اول و سوم بند بعدی، دارای قافیه جداگانه است. مبنای وزن هر بیت یازده هجایی است. مجموع ابیات کمدی الهی به ۱۲۲۳۳ بیت می‌‌رسد. زبان این اثر گویش ایالت توسکانا است و دانته بیش‌ترین تأثیر در تثبیت آن به عنوان گویش برتر زبان ایتالیایی و مبنای زبان ایتالیایی جدید داشته است.

    دانته و فیزیک الهی

    به نظر گ. ک . چترتاون فادر بران برداشت های ما از یک و همان متن به میزان آگاهی و دانسته های ما بر می گردد : " چاپچی انجیل را می خواند تا اشتباهات چاپی آنرا بگیرد. مُرمون (گروه مذهبی در امریکا) آنرا می خواند تا به چند زوجی برسد. ساینتست مسیحی (گروه مذهبی در امریکا) هم با خواندن آن به این نتیجه می رسد که آدمی نه دست دارد وُ نه پا" . در واقع توجه ما به گوشه ای کوچک و ناچیز از یک متن - به عنوان یک کل - به علایق و توانائی های فردی ما برمی گردد.


    سفردانته (۱۲۶۵ – ۱٣۲۱ ) در " کمدی الهی" از جهنم آغازمی شود. با عبور از کوه و جدا شدن روح از بدن مرده ادامه می یابد و در بهشت به پایان می رسد. راهبر دانته شاعر رومی ور جیلیوس و تعدادی از شخصیت های تاریخی آن زمان هستند. تا کنون صدها کتاب در باره " کمدی الهی" به زبان های مختلف نوشته شده است و در آینده نیز یقینأ نوشته خواهد شد. دلیل جاودانگی " کمدی الهی" ابعاد وسیع آن ، از جمله بُعد فیزیکی اش است . ناگفته نماند که وقتی صحبت بر سر علم فیزیک و بُعد فیزیکی" کمدی الهی" می آید منظور فیزیک رایج ۱٣۰۰ است. جائی که دانته بطور مستقیم از اصطلاحات فیزیکی بهره نمی برد ، اندیشه های فیزیکی اش را در غالبی غیر مستقیم مطرح می کند. طرح کیهان و کره زمین در مرکزآن ، نمونه ای از این دست است.


    « کوه آتش » ، آواز پانزدهم نمونه خوبی بر این مدعا ست. داتنه اینجا تصویری عینی از کوه و ناگهان کور شدنش از نور ناگهانی هنگام بالارفتن از کوه به دست می دهد ، که شرح « قانون طبیعت » است به شیوه دبستانی: " مثل هنگامی که از آینه یا آب / لمحه نوری می پرد در مسیری مخالف/ و طبق همان قانون به پائین فرو می افتد و بالا می گیرد آنگاه/عقب کشیده از همه سوی/ همانجا از روی خط از جایش حرف می زند سنگ / همانطور که علم امروز و تئوری ها حرف می زنند-" (ترجمه قطعه فوق به زبان سوئدی از اینگور بیورکسون است). اینجا دانته برآن است تا قانون نور و انعکاس نور را ترسیم کند ، یعنی آنچه که ما در مدرسه به زبان تثر می آموزیم : " زاویه انعکاس برابر است با زاویه تلاقی".


    اینجا این پرسش پیش می آید که در ۱٣۰۰ علم فیزیک چقدر پیشرفت کرده بود و دانته تا چه حد از علم زمانش آگاه بود؟ و چرا داتنه اینگونه وارد جزئیات شده است؟ او در عبارت های : "/ و طبق همان قانون به پائین فرو می افتد و بالا می گیرد آنگاه/عقب کشیده از همه سوی/ همانجا از روی خط از جایش حرف می زند سنگ / همانطور که علم امروز و تئوری ها حرف می زنند-" دقیقأ همان معنائی را ترسیم می کند که جمله دبستانی : " زاویه انعکاس برابر است با زاویه تلاقی".


    و اما " کمدی الهی" که علم فیزیک نیست پس چرا داتنه این زبان را برای طرح انتخاب کرده است؟ عبارت هائی چون "/ همانطور که علم امروز و تئوری ها حرف می زنند" از دیدگاه تاریخ اندیشه جالبند. این عبارت ها حاکی از اهمییت تئوری و عمل و وابستگی آنها به هم است. به عبارت دیگر استدلال های تئوریزه شده بدون عمل بی معنا و بیهوده اند. و مثال بالا تنها نمونه ای از تلاش های داتنه برای ترکیب تئوری و عمل است. در آواز « بهشت » آمده : " آزمونی که می کنی / رود دانش سرچشمه توست".

    قانون انعکاس نور از دوران قدیم/عصرعتیق قانونی شناخته شده بوده است. کتاب "علم نور/اوپتیک " اثر اوکلیدس حدود سیصد سال قبل از مسیح نوشته شدو سالیان سال پرچمدار علم نوردر کشورهای عربی و نزد فیزیکدانان - از جمله نزد ا لحازن( ۹۶۵ – ۱۰٣۹) بوده است. ا لحازن کتاب های متعددی در باره علم نور نوشته است. اولین کتاب او در سال ۱۲۷۰ به زبان لاتین برگردانده شد و تا سال های متمادی مورد مطالعه اهل فن، از جمله روگر بیکن (۱۲۴۲- ۹۲) قرار گرفته است . ا لحازن در نوشته های خود بارها تأکید کرده است که نقطه نظرات او بر محور تحقیقات و آزمایش پی ریزی شده است ، نه بر اساس تئوری های آبستره. روگر بیکن سردمدار علوم طبیعی اروپا نیز به نوبه خود در تحقیقاتش از علم ریاضیات و مشاهدات خود بهره جسته است.


    شاید اینجا ما به پاسخ پرسش هایمان رسیده باشیم: تاریخ علم نور و قانون انعکاس نور بسیار قدیم است و زمانی این علم به اروپا رسید که در عالم ِ علم به یک دانش تبدیل شده بود. تحصیلکرده ها از وجود آن با خبر بودند و می دانستند که پایه ی ِ علم تئوری و مشاهدات و عمل است. شاید داتنه– به عنوان یک فرد تحصیلکرده – با طرح دوباره ی ِ قانون انعکاس نور می خواسته است آگاهی و دانش خود را به علم زمانش به ما نشان دهد.
    ادامه دارد

    استکهلم / سی ام ماه جون سال دوهزار و شش
    این مقاله به تاریخ ۲۹ جون دو هزارو شش در روزنامه سونسکا داگ بلادت ( اس و د) به چاپ رسِده است.

    چهره سازی دانته

    یک گروه از دانشمندان دانشگاه"بولوگنا"اساس کار خود را بر مبنای محاسباتی روی جمجمه"دانته"که توسط پروفسور"فابیو فراستو"در سال 1921 انجام شده بود، بنا نهادند. محققان با بهره گیری از تکنولوژی‌هاي رایانه ای و تکنیک‌هاي استدلالی، خمیر، پلاستیک و مواد دیگر را به شکل ماهیچه‌هاي صورت این شاعر درآوردند. همچنین چین و چروک و ابروها روی صورت طراحی شد و حتی کلاه مخصوص دوره رنسانس نیز روی سر او قرار گرفت. دانشمندان معتقدند: صورت طراحی شده نزدیک‌ترین شباهت را به جمجمه اصلی این شاعر که در گور وی کشف شد، دارد. طراحی این صورت، پیروان «دانته» را به تعجب واداشته. زیرا آنها همواره تصور می کردند که بینی این شاعر عقابی شکل است اما در طرح جدید بینی او خمیده و کج ساخته شده است. بنا بر گزارش رویترز،«دانته» در سال 1321 اندکی پس از اتمام «پارادایس» – آخرین کتاب از مجموعه کمدی دانته - چشم از جهان فرو بست. استخوان‌هاي وی در سال 1509 توسط راهبان به شهر شمالی «راونا» منتقل شد تا از سرقت در امان ماند.


    کتابهای دانته را می توانید از اینجا دانلود کنید:


    ویرایش توسط alitopol : 11-11-2007 در ساعت 10:14 PM
    Being aloneis the some thing remarkable but to be ignoredis so awkward

  2. #17
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    نقش رجب

    از ایلامیان و مادها تعداد انگشت شماری نقش برجسته باقی مانده که در مناطق غربی و جنوب غربی کشور پراکنده اند. دوران شاهنشاهی هخامنشیان شکوفایی نقش برجسته های باستانی به شمار می آید. نمونه های بسیاری از نقوش برجسته هخامنشی در استانهای فارس، خوزستان و کرمانشاه برجای مانده است که ازمیان آنها می توان به آثار باقی مانده در تخت جمشید، نقش رستم و بیستون اشاره کرد.

    به نظر می رسد شاهان اشکانی علاقه چندانی به ایجاد نقش برجسته نداشتند و تنها نقش برجسته هایی از شاهان محلی در جنوب غربی ایران (اکثرا در خوزستان) برجای مانده است. با انقراض سلسله اشکانی و روی کار آمدن شاهنشاهی ساسانیان، ایجاد نقش برجسته بار دیگر رونق گرفت. رویکرد شاهان ساسانی به نقش برجسته بیشتر به منظور بزرگداشت وقایع مهم دوران حکومت خود بوده از جمله تاجگذاری ( دیهیم بخشی) و پیروزی در جنگ. اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی، پنج نقش برجسته برای یادبود پیروزی خود براردوان پنجم (آخرین شاه اشکانی) و دریافت دیهیم شاهی از اهورامزدا درمحل هایی از جمله نقش رجب، نقش رستم و فیروزآباد ایجاد کرد.
    در سه کیلومتری شمال تخت جمشید، جانب راست جاده شوسه که به سوی اصفهان می‏رود، فضای کوچک عقب رفتگی در کوهستان وجود دارد که در آنجا، نقوشی از اردشیر بابکان و شاپور اول حجاری کرده، و این محل را نقش رجب می‏خوانند. علت این نام جز شهرت محلی عجالتاً دلیلی ندارد؛ مرحوم فرصت الدوله در کتاب آثار عجم نوشته است که آن را نقش قهرمان هم خوانده‏اند.

    آثار نقش رجب شامل سه نقش برجسته است: سمت روبه‏رو نقش برجسته اردشیر بابکان را نشان می‏دهد که نماد سلطنت را از مظهر اهورامزدا می‏گیرد؛ در وسط آنها نقش دو طفل دیده می‏شود که یکی ظاهراً ولیعهد و دیگری حامل گُرز شهریاری است. پشت سر اهورامزدا، نقش دو بانو در حال احترام نموده شده، پشت سر اردشیر خواجه سرایی‏مگس پران به دست قرار دارد و شخصیت عالیقدرتری نیز، به حال کرنش ایستاده است.
    کمی عقب‏تر، خارج از هشت نقش مزبور، تصویر کرتیر، موبد معروف و مقتدر دوران شاهنشاهان اول ساسانی به حال احترام با نبشته مفصل پهلوی به نظر می‏رسد؛ نبشته پهلوی آسیب دیده‏ای هم در نزدیک نقش اردشیر نقر نموده‏اند که مضمون ترجمه قسمت خوانای آن، چنین است: «آیین زردشت از بین رفته بود من که شاهنشاهم آن را از نو برقرار نمودم». دو نقش برجسته دیگر، تصویر شاپور اول، فرزند اردشیر بابکان را می‏نماید: نقش جانب راست، مظهر اهورامزدا را سوار بر اسب نشان می‏دهد که حلقه شهریاری را به شاپور سوار بر اسب می‏بخشد. در نقش جانبِ چپ، شاپور سوار بر اسب است و 9 نفر از بزرگان کشور پشت سر وی ایستاده‏اند که علامت خاندانهای بزرگ و اسپهبدان بر کلاههای چند نفرشان هویداست.
    نگاره­ی شاپور اول ساسانی و درباریانش
    نخستین و شاید بزرگترین نقش برجسته از سمت چپ، نگاره­ی شاپور اول است سوار بر اسب و نه نفر از بزرگان درباری که پشت سر او ایستاده­اند که متاسفانه در گذشته از روی سبکسری به همه­ی صورت­ها آسیب رسانده­اند.


    علامت خاندان­های بزرگ و اسپهبدان بر روی کلاه سه نفر از این 9 نفر نمودار می­باشد. نخستین فردی که پشت سر اسب شاپور ایستاده هرمزد اول می­باشد که با نشانه­ی جانشین شاهی که روی کلاهش دیده می­شود مشخص شده­است. هشت نفر بقیه همه کلاه گنبدی شکل به سر دارند.

    جزئیات و تجملات اسب با دقت بسیار تراشیده شده است. پای چپ اسپ از زمین بلند شده و گردنش با نرمش تمام قوس برداشته است. سر و بالاتنه­ی شاه به جلو چرخیده و این بر خلاف رسم معمول نقش­های ساسانی است. بر سینه­ی اسب ، سنگ نبشته­ای به زبان­های پهلوی و یونانی وجود دارد که برگردان آن به فارسی چنین است:

    « این پیکری است از بغ مزداپرست، خدایگان شاپور ،
    شاهان شاه ایران و انیران (آریایی و غیر آریایی ) که چهره از یزدان دارد
    پسر بغ مزدا پرست ، خدایگان ، اردشیر شاهان شاه که چهره از یزدان دارد
    نواده­ی خدایگان پاپک شاه
    ».
    شمایی از سنگ نگاره ی شاپور اول و درباریان

    تاجگذاری اردشیر بابکان (پاپکان)
    سنگ نگاره­ی دیگر سمت راست نقش نخستین قرار دارد و در نگاه نخست می­توان فهمید که این نقش نمایش دوباره­ی تاجگذاری «اردشیر اول» در نقش رستم است با این تفاوت که در نقش رستم شاه و مظهر خدا سوار بر اسب هستند ولی این­جا پیاده.
    این سنگ برجسته­ی با شکوه مراسم تاجگذاری اردشیر پاپکان سر سلسله­ی شاهنشاهی ساسانی را نشان می­دهد. اردشیر در حال احترام حلقه­ی شاهی (سیداریس) را از اهورامزدا که «برسم» (گیاه مقدس) در دست دارد، دریافت می­کند. بین اهورامزدا و اردشیر نگاره­ی دو کودک دیده می­شود. نفر سمت چپ احتمالا هرمزد اول است که حامل افسر شهریاری می­باشد و نفر سمت راست به روشنی می­تواند جانشین یا نمادی اهورامزدا باشد.

    از دو مردی که پشت سر شاه ایستاده­اند یکی ریش ندارد و کلاه «فریژی» با نشان ویژه بر سر دارد در حالی که مگس پرانی را روی سر شاه گرفته است او بدون تردید پیشخدمت است. فرد دیگر پیرمردی است که انتهای ریشش پهن است و «دیادم» ندارد و از خاندان شاهی نیست. این مرد با دست راستش درود ساسانی می­دهد در حالی که دست چپش همانطور که مراسم و تشریفات درباری ایجاب می­کرد در آستینش پنهان است.
    اردشیر پیراهنی بلند تا زانو پوشیده است و دور گردنش گردنبندی از اشیاء گرد بسته است. در این نقش انتهای ریشش پهن است و بر خلاف موی پر پشت شاپور، کوتاه است.
    سنگ نبشته­ای به زبان پهلوی نیز در نزدیکی اردشیر قرار دارد که بسیار آسیب دیده. برگردان قسمتی که خواناتر است به فارسی چنین است :
    « ... آیین زرتشت از بین رفته بود ، من که شاهنشاهم آن را از نو برقرار نمودم ... »
    دو نفر دیگر در این سنگ نگاره هستند که سمت راست اهورامزدا ایستاده­اند و با یک تیرک باریک زیر یک سقف چادر از تصویر جدا شده­اند و پشتشان به صحنه­ی اصلی است که شاید منظور این بوده که تصور شود که آن­ها در بیرون از صحنه­ی اصلی هستند. بدون تردید دو نفر خارج از صحنه شخصیت­های مهمی هستند که به نحوی در این مراسم شرکت داده شده­اند. یکی از آن­ها دیادم دارد و در حال درود است. موهای تاب داده و لباس بلندش نشان می­دهد که این نگاره­ی یک زن است. بنابراین این نگاره احتمالا ملکه است به همراه پیشخدمتش که او نیز کلاه «فریژی» بر سر دارد که نوک آن سر یک بز را نشان می­دهد.
    شمایی از سنگ نگاره ی تاجگذاری اردشیر پاپکان

    نگاره­ی کرتیر موبد بزرگ و مقتدر اوایل دوره­ی ساسانی
    این نگاره تصویر کرتیر معروف و مقتدر دوره­ی ساسانی را نشان می­دهد در حالی­که دست راست خود را به ادای احترام بالا برده است.


    سنگ نبشته­ای به زبان پهلوی نیز به چشم می­خورد که 25 سطر آن خواناست و چند سطر پایین آن از بین رفته است. در این سنگ نبشته کرتیر ضمن معرفی خود به خدماتی که در راه دین زرتشت کرده است پرداخته است.
    سنگ نگاره­ی کرتیر در پشت سر اردشیر در زمانی بعد از نقش اصلی بوجود آمده است.

    تاجگذاری شاپور اول ساسانی
    نگاره­ی سوم در سمت راست تا اندازه­ای در پشت صخره پنهان شده است. این سنگ نگاره نیز مربوط به شاپور اول است و مراسم تاجگذاری وی را نشان می­دهد. در این نقش نیز شاه و مظهر خدا بر اسب سوار هستند با این تفاوت که مظهر خدا در سمت چپ است و شاه در سمت راست.
    متاسفانه آسیب­های زیادی به بدنه و سر نگاره­ی شاه رسیده است. وزش باد، روپوش و دیادم دو نفر را به دو جهت مخالف رانده است.
    سنگ تراش­ها بسیار ماهرانه لباس­های نرم و گرانمایه را نمایش داده­اند.

    بدون تردید نقش برجسته­ی میانی که اردشیر اول را نشان می­دهد قبل از نقش سمت راست یعنی تاجگذاری پسرش شاپور اول بوجود آمده است و نقش سمت چپ که شاپور و خاندان شاهی را نشان می­دهد پس از همه کنده شده است.
    شمایی از سنگ نگاره ی تاجگذاری شاپور اول


    بودن نقش­های فراوان ساسانی در این منطقه نشان می­دهد که ساسانیان نیز به پیروی از هخامنشیان که تاجگذاری­های خود را نزدیک پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ انجام می­داده­اند، مراسم تاجگذاری خود را به همان مجللی و نزدیک به زادگاه خود که بعدها شهر «استخر» در آن­جا بنا شد برگزار می­کرد
    آثار نقش رجب در تاریخ 24 شهریور 1310 خورشیدی ذیل شماره 22 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.

  3. #18
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    عبید زاکانی

    زندگی نامه عبید زاکانی
    عبید زاکانی از شعرا و نویسندگان فارسی‌زبان قرن هشتم هجری قمری است. عبیدالله ملقب به نظام‌الدین از صاحبان صدور خاندان زاکان قزوین است و اشعار خوب و رسائل بی نظیری دارد.
    عباس اقبال در مقدمه دیوان عبید می‌نویسد:

    از شرح حال و وقایع زندگانی عبید زاکانی بدبختانه اطلاع مفصل و مشبعی در دست نیست. اطلاعات ما در این باب منحصر است به معلوماتی که حمدالله مستوفی معاصر عبید و پس از او دولتشاه سمرقندی در تذکره خود، تألیف شده در قرن ۸۹۲ ه.ق.، در ضمن شرحی مخلوط به افسانه در باب او به دست داده و مؤلف ریاض العلماء در باب بعضی از تألیفات او ذکر کرده‌است. معلومات دیگری نیز از اشعار و مؤلفات عبید به دست می‌آید. از مختصری که مؤلف تاریخ گزیده راجع به عبید نوشته‌است مطالب زیر استنباط می‌شود:

    1.اینکه او از جمله صدور وزرا بوده، ولی در هیچ منبعی به آن اشاره نشده‌است.

    2.نام شخص شاعر نظام الدین بوده‌است، در صورتی که در ابتدای غالب نسخ کلیات و در مقدمه‌هایی که بر آن نوشته‌اند وی را نجم الدین عبید زاکانی یاد کرده‌اند.

    3.نام شخصی شاعر عبیدالله و عبید تخلص شعری او است. خود او نیز در تخلص یکی از غزلهای خود می‌گوید:
    گر کنی با دگران جور و جفا
    با عبیدالله زاکانی مکن
    4.عبید در هنگام تألیف تاریخ گزیده که قریب چهل سال پیش از مرگ اوست به اشعار خوب و رسائل بی نظیر خود شهرت داشته‌است. در تذگرة دولتشاه سمرقندی چند حکایت راجع به عبید و مشاعرات او با جهان خاتون شاعره و سلمان ساوجی و ذکر تألیفی از او به نام شاه شیخ ابواسحاق در علم معانی و بیان و غیره هست.

    عبید در تألیفات خود از چندین تن از پادشاهان و معاصرین خود مانند خواجه علاءالدین محمد، شاه شیخ ابوالحسن اینجو، رکن الدین عبدالملک وزیر سلطان اویس و شاه شجاع مظفری را یاد کرده‌است. وی از نوابغ بزرگان است. می‌توان او را تا یک اندازه شبیه به نویسنده بزرگ فرانسوی ولتر دانست.

    • وفات عبید زاکانی را تقی الدین کاشی در تذکرة خود سال ۷۷۲ دانسته و صادق اصفهانی در کتاب شاهد صادق آن را ذیل وقایع سال ۷۷۱ آورده‌است. امر مسلم این که عبید تا اواخر سال ۷۶۸ ه.ق. هنوز حیات داشته‌است.... و به نحو قطع و یقین وفات او بین سنوات ۷۶۸ و ۷۶۹ و ۷۷۲ رخ داده‌است.
    • از تألیفاتی که از او باقی است معلوم است که بیشتر منظور او انتقاد اوضاع زمان به زبان هزل و طیبت بوده‌است. مجموع اشعار جدی که از او باقی
    است و در کلیات به طبع رسیده‌است از ۳۰۰۰ بیت تجاوز نمی‌کنند.
    عبید زاکانی و «عشاق نامه»
    پس از «امیرخسرو»٬ «عبید زاکانی» - شاعر و نویسنده طنزگوی ایران در قرن 8 ه ق - در منظومه کوتاه عاشقانه ای به نام «عشاق نامه» تجربه «عیوقی» را تکرار می کند و ضمن مثنوی سرایی به غزلگویی نیز می پردازد؛ اما وزن غزلیات عبید در عشاقنامه ادامه وزن مثنوی اوست که در بحر «هزج مسدس مقصور» سروده شده است. عبید در این داستان جابجا از غزلهای دلنشین و کوتاه برای بیان مقاصد خود سود می جوید؛ گاهی به نام خود تخلص می کند و زمانی از این اشعار به عنوان غزل و بیت یاد می آورد و گاهی بدون اشاره ای غزل را طرح می کند:
    دو چشمش چون دو جادوی فسونکار
    دو زلفش کاروان مشک تاتار

    دهانش در حقیقت کمتر از هیچ
    سر زلفین جعدش پیچ در پیچ

    *********
    خم ابروی او در جانفزایی
    طراز آستین دلربایی

    خدا از لطف محضش آفریده
    بنام ایزد، زهی لطف خدایی

    به غمزه چشم مستش کرده پیدا
    رسوم مستی و سحرآزمایی

    ز کوی او غباری کاورد باد
    کند در چشم جانها توتیایی

    چو بنماید رخ چون ماه تابان
    برو پیشش گدایی کن، گدایی

    **********
    نخستین روز کاین چشم بلاکش
    مرا از عشق او در جان زد آتش

    دل از جان و جوانی برگرفتم
    امید از زندگانی برگرفتم

    عبید در سی بیت بعد باز غزلی دیگر به دست می دهد. جالب است که عبید - علاوه بر غزلیات خود - گاهی از غزلیات دیگران چون «همام تبریزی» نیز در متن مثنوی استفاده می کند.

  4. #19
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    ده روش برای متقاعد کردن یک فرد عامی



    1/ عقیده ی خود را نتیجه ضروری عقیده ی طرف مقابل قرار دهید. وقتی حرف او تمام شد حرف خودتان را با واژگانی مانند زیر شروع کنید "بله ، اگر این طور است که شما می گویید پس باید نتیجه بگیریم که.... " سپس حرف خودتان را در ادامه بزنید . حتی اگر عقاید شما در تخالف با عقاید وی باشد باز هم این کار جواب می دهد . فرد عامی قادر به درک بی ربط بودن این نتیجه گیری نیست بنابراین فکر می کند که خودش همانطوری می اندیشیده که شما به او تلقین کرده اید. همیشه به یاد داشته باشید عوام عقیده ای ندارد بلکه فقط با مجموعه ای از عقاید پراکنده به شما واکنش نشان می دهند.
    2/ حرف خودتان را در دهان یک اندیشمند بزرگ بگذارید و یا نتیجه ی پژوهش ها و تتبعات جدید علمی و فلسفی قلمداد کنید. علم و بزرگان معرفت نسبت به شما در ذهن عقب افتاده و بنده صفت توده ها ، مشروعیت بیشتری دارند. با این حال توده ها هیچ آگاهی از علم و معرفت ندارند ، پس از این ناآگاهی در عین حال اعتماد آنان به صاحب منصبان قدرت ، سوء استفاده کنید. مداوما نقل قول بیاورید. فرد عامی در مقابل دانش و مشروعیتی که پشت حرف خود قرار می دهید سر خم می کند. این به خاطر بنده صفتی اوست . اگر خواستید یکی از جزمیات مقابل را رد کنید ، بگویید که این حرف خیلی وقت است که توسط دانشمندان و فیلسوفان و متفکران رد شده است. به یاد داشته باشید متقاعد کردن توده ها هیچ ارتباطی با روشنگری ندارد.
    3/ نتیجه مهم تر از استدلال است. اهمیتی ندارد که استدلال قوی بکنید ، مهم این است که مداوما نتیجه ی مطلوب خود را با تاکید و صدای محکم تکرار کنید استدلال های کوتاه بکنید ، نباید چند جمله بیشتر باشد حتی اگر این به قیمت از دست رفتن صحت و دقت آن تمام شود. اگر طرف مخالفت کرد ، استدلال خود را تکرار نکنید بلکه از طرف در مقابل استدلال خود سئوال کنید ، حتی سئوال های بی ربط. او نمی تواند جواب بدهد بنابراین ظاهرا به او ثابت می کنید که استدلال را نفهمیده است و در واقع هم نفهمیده است ، بنابراین نمی تواند با نتیجه گیری مخالفت کند.
    4/ اگر فرد عامی نسبت به عقیده ی خود جزم و تعصبی دارد مانند عقاید عرفی و مذهبی ، بهتر است که ظاهرا با او همدردی کنید ، مثلا بگویید "متاسفانه تا حالا کسی نتوانسته ثابت کند که خدا وجود دارد" ، بهتر است او را در حالت شک معلق باقی بگذارید تا اینکه بخواهید فورا عقیده ی او را با عقیده ی دیگری جایگزین کنید. در این موارد باید بحث های کوتاه اما با فواصل زمانی کم انجام بدهید. عوام بر اساس عقاید خود زندگی نمی کنند بلکه عقایدی را برای مطابقت با زندگی شان انتخاب می کنند و از این دست خرافات هم کم نیست . برای این دگرگونی باید به آنها فرصت داد. هرچه فرد عامی تر باشد رعایت این نکات موثر تر است.
    5/ اجازه ندهید فرد عامی داستان یا خاطره تعریف کند یا موضوع بحث را عوض کند. به سرعت به حرف اول خودتان برگردید. همیشه یادتان باشد که حرف های طرف برخلاف حرف شما هیچ وقت ربطی به بحث اصلی ندارد. بنابراین مداوما بگویید "اما مسئله این نیست که ( حرف مقابل) بلکه مسئله این است که ( حرف شما)"
    6/ وقتی طرف مقابل ادعایی کرد و یا با خشونت جواب شما را داد ، صبر کنید حرفش کاملا تمام شود ، سپس لبخند عاقل اندر سفیه به او بیاندازید ، طوری که طرف بفهمد از سر خامی و نپختگی این حرف را بر زبان آورده است. مثلا بگویید" از شما بعید است که چنین حرفی را بزنید". با این جمله می توانید بدون توهین به آنها به عقایدشان توهین کنید. توده ها بی شخصیت اند ، هدف انها از بحث ایجاد یک شخصیت برای خودشان است ، عقیده ی خودتان را در لفافه ای از احساس احترام و شخصیت کاذب بپیچید و به او هدیه کنید .
    7/ در ابتدای بحث با فضل فروشی برتری خود را ثابت کنید . چند جمله ی پرطمطراق بگویید حتی اگر طرف حرف شما را نفهمید .در ابتدای بحث او باید بداند که نمی داند. سپس وقتی برتری تان به صورت پیش فرض تثبیت شد در توضیح جمله سنگین تان شروع به بحث کنید. هرچه بحث پیشتر می رود شما باید واضح تر و با همدلی بیشتر حرف بزنید. اگر شما در بحث موفق باشید طرف بیشتر سکوت می کند. دنبال توافق قطعی نباشید ، سکوت او نشانه ی شکست است.
    8/ همیشه یادتان باشد وانمود کنید که حرفهای طرف کهنه و قدیمی شده است و او باید احساس کند که شما قبلا از این دست حرفها زیاد شنیده اید . او باید احساس کند که حرفهایش به زمان گذشته تعلق دارد و خیلی وقت است که رد شده است اما حرفهای شما نتیجه ی جدید پژوهش ها و مکاشفات است ، یا واقعیتی است انکار ناپذیر.
    9/ احتمالا فرد عامی در یک حیطه ای از فنون تبحری دارد ، بنابراین سعی می کند شما را به آن حیطه بکشاند و یا از اصطلاحات و شرایط آن قلمرو برای استدلال استفاده کند. وقتی کار بدینجا کشید ،از او سئوال کنید که این چه ربطی به بحث دارد؟ سپس نتیجه بگیرید که او مسائل را با هم قاطی کرده است . بعد او را به طرف زمین خود بکشید. وقتی او وارد شد همانجا کارش را تمام کنید و نگذارید که از آنجا فرار کند.
    10 / این بند حاوی نکات کوچکتر است : هیچ توافقی ناشی از نمی دانم گرایی با حرف طرف نداشته باشید ، حتی از واژه های "شاید" ، "خوب" ، "ممکن است" ، "درسته" ... استفاده نکنید. برعکس خودتان را بسیار مطمئن نشان دهید. شخصیت طرف را حفظ کنید اما به عقاید او با خونسردی تمام حمله کنید. گه گاهی از جملات قصار استفاده کنید. هیچ گاه حرف طرف مقابل را با هیجان قطع نکنید ، وقتی طرف حرف می زند بلافاصله تکیه بدهید طوری که انگار دارید حرفهای تکراری و خسته کننده می شنوید . اما اگر طرف همین بی تفاوتی را نسبت به حرفهای شما داشت بلافاصله از او یک سئوال بکنید . همچنین باید کوتاه و موجز حرف بزنید ، نباید نشان دهید که بحث برای شما خیلی مهم است.

  5. #20
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    دور دنیا با یک کلیک گذار از عصر صنعتی (industry revolution)به دوران طلایی عصر اطلاعات(communication revolution) ، فضای جوامع اطلاعاتی (information society) را با تغییر روبرو کرده است . وقتی ابزارهای نوین در ارتباطات و اطلاع رسانی به خدمت شهروندان در می آیند ، باید منتظر تغییر در شیوه های زندگی روزمره بود. یکی از این تغییرات ، دگردیسی در گردشگری و تولد گردشگری مجازی است.

    *گردشگری مجازی
    گردشگری مجازی (e-tourism) مقوله جالبی است که دو دهه از پدید آمدن آن نمی گذرد. گردشگری مجازی ، حضور در سرزمین دیجیتالی وب و مشاهده داده های صوتی ، متنی و تصویری از دنیای فیزیکی پیرامون ما است .
    دور دنیا که در نوشته ژول ورن ، نویسنده شهیر فرانسوی در هشتاد روز امکان پذیر شد ، امروز با ابر متن های اینترنتی ، با یک کلیک امکان پذیر است.
    دور دنیا با یک کلیک ، آرزویی بود که امروزه از مرحله واقعیت به حقیقتی غیر قابل انکار مبدل شده است . بااستفاده از سایت های کاخ موزه ها ، اماکن باستانی جهان می توان به دنیایی اطلاعات متنی و تصویری از نمادهای تاریخ باستان دست یافت. برخی از پایگاه های دولتی در اینترنت ، امروزه سیستم های دوربین شهری خود را به سرزمین دیجیتال نیز پیوند داده اند.
    بااین دوربین ها می توانید شهرهای مختلف را به صورت زنده مشاهده کرده و حتی از ان ها عکس یادگاری بگیرید. شهرداری تهران و حتی سایت مرکز کنترل ترافیک استان تهران ، چنین سرویسی را در دسترس علاقمندان قرار داده است.
    اما این که چرا مجموعه ارزشمند پاسارگاد یا بیستون یا سعدآباد تهران ، از چنین سایت های مالتی مدیا بی بهره اند ، پاسخی برای آن نیافتیم؟! خیلی از علاقمندان به بازدید از موزه های بزرگ جهان ، از هرمیتاژ مسکو تا لوور پاریس ، از تارنماهای اینترنتی ان ها برای مشاهده اطلاعات استفاده می کنند.
    حتی ، رزرو بلیط هواپیما ، هتل ، مسابقات بین المللی ورزشی و جشنواره های فرهنگی هنری جهانی ، امروز با رفتارهای سازمانی الکترونیکی همراه شده است . میلیون ها کاربر از سراسر جهان ، به دنبال برگزاری تابستانی مسابقات جام جهان در شهرهای آلمان ، امروزه از سایت های دولتی و غیر دولتی گردشگری این کشور استفاده می کنند.
    این مسئله ، نقش قابل توجهی در آشنایی با فرهنگ و دانش و پتانسیل تجاری و سیاسی و علمی دولت فدرال آلمان داشته است . وقتی کانال ARD DAS ERSTE آلمان ، پخش مستقیم مراسم قرعه کشی را چند ماه پیش پخش کرد ، بیش از 2 میلیارد بیننده از سراسر جهان و صدها میلیون کاربر اینترنت ، این مراسم را نظاره گر بودند.
    این مسئله ای بود که تاثیر زیادی روی ارتقای سطح حداکثری علاقمندی برای سفر به کشور آلمان ایجاد کرد. به هر حال ، با ارتقای سیستم های اطلاع رسانی و ارتباطی دولتی در اینترنت و گسترش دولت الکترونیکی (E-GOVERNMENT) روی سرزمین دیجیتال ، می توان به توسعه توریسم اینترنتی و استفاده از میلیون ها دلار فواید آن امیدوار بود.

    *چند پرسش اینترنتی
    اگر یک فرانسوی بخواهد به ایران بیاید ، سایت های دولتی ما چه قدر به او کمک می کند ؟ چه قدر راهنمای الکترونیکی کشور ایران در اینترنت ، کار ساز خواهد بود؟ چه قدر وب پیج های ایرانی دولتی یا خصوصی در زمینه گردشگری ایران ، به زبان فرانسوی یا انگلیسی است ؟ این ها پرسش هایی است که باید مراکز مربوط به این صنعت مهم در کشور به ان اهتمام کنند.
    آیا موزه ها ، مراکز باستانی ، مراکز گردشگری مهم کشور و شهرهای ایران ، دارای پایگاه های الکترونیکی مالتی مدیای چند زبانه برای اطلاع رسانی از پتانسیل تمدن 2500 ساله ایران هست؟ متاسفانه با وجود بیش از 1000 سایت دولتی ایران در اینترنت و بیش از 50 هزار سایت خصوصی فارسی در وب ، هنوز مجموع عملکرد دولت الکترونیکی ایران در حوزه گردشگری مجازی ، به سمت اشتغال زایی مولد و اطلاع رسانی فراگیر هدفمند پیش نرفته است.
    سایت های سفارت خانه های ما در خارج از کشور ، وضعیت مطلوبی ندارند و سازمان های دولتی ایران در اینترنت ، بستر ارتباط دیجیتالی خوبی با مخاطبان درون و برون سازمانی خود نیستند.
    هفته پیش ، دبیرجامعه راهنمایان ایرانگردی و جهانگردی در گفت و گو با ایسنا ، از راه اندازی بانک جامع اطلاعات توریستی کشور به منظور دسترسی آسان به خدمات اطلاع رسانی مراکز توریستی خبر داد. البته قرار است ، 44 وزیر جهانگردی برای شرکت دراجلاس UNWTO به زودی وارد تهران شوند که امیدواریم در این همایش ، مسئولان نسبت به اهمیت گردشگری مجازی نیز به تجربه اندوزی بپردازند. کشوری مثل تونس که یک صدم جاذبه گردشگری ایران را ندارد ، اما به گفته آمار ، 10 برابر ایران گردشگر دارد.
    این را سفیر پیشین تونس در ایران ، در دی ماه امسال اعلام کرد ! چرا واقعا نباید با پتانسیل سرزمین دیجیتالی وب ، واقعیت های گردشگری در کشور 4 فصل ایران را به دنیا اعلام کرد؟ به هر حال رسم درآمد زایی از صنعت فناوری اطلاعات ، فقط مربوط به تولید نرم افزار و سخت افزار نیست . همان طور که کتاب الکترونیکی و تجارت الکترونیکی ، نقش مستقیمی در توسعه درامد زایی دارند ، گردشگری مجازی هم به صورت غیر مستقیم ، بازاريابی بین المللی در حوزه گردشگری است که باید مورد توجه قرار بگیرد.

    *چند نمونه جالب
    سازمان گردشگری ایران در سایت کد:
    Iran Tourism & Touring Organization, persian tourism attraction, accommodation & travel agencies in iran
    ، مشهورترین سایت گردشگری ایران در وب است . اطلاعات جامع چند زبانه فرصت خوبی را برای علاقمندان به مشاهده ایران از طریق وب ایجاد کرده است. اما با وجود صدها سایت مربوط به هتل ها ، مراکز گردشگری و اطلاع رسانی ایرانی در وب ، هنوز به سایت جامع مطلوبی برای نیل به گردشگری مجازی درایران ، فراهم نشده است . برای تجربه اندوزی از سیستم گردشگری مجازی می توان به سایت هایی که در ادامه معرفی می شوند ، مراجعه کرد. یکی از این سایت ها ، سایت درسهای در گردشگری الکترونیکی است .
    کد:
    eTourismNewsletter.com - Trends analysis in e-travel and e-tourism
    ، لینکهای مختلفی را ارائه می کند که جالب توجه است. دکترین گردشگری الکترونیکی در اروپا در سال 2003 در نشانی کد:
    EyeforTravel e-Tourism 2003
    در دسترس است .
    آیا فکر می کردید که کشور آفریقایی نامبیا ، سایت اطلاع رسانی برای توانمندی های گردشگری خود داشته باشد ؟ بله ، کشور چیتاهای پر سرعت در نشانی کد:
    http://www.e-tourism.com.na
    تارنمای خوبی را راه اندازی کرده است .
    این وضعیت برای کشور دیجیتالی مالزی ، هم صادق است . مالزی مجازی دات کام یا کد:
    Virtual Malaysia.Com - The Official e-Tourism Portal for The Ministry of Tourism
    نام پایگاهی است که قطب گردشگری آسیا را با برج های سر به فلک کشیده و دانشگاه های چند رسانه ای اش کد:
    Welcome to Multimedia University
    به مخاطبان این کشور معرفی میکند.
    به هر حال ، 256 هزار وب پیجی که موتورهای جست و جو برای گردشگری مجازی ارائه می کنند ، عمق ارزش گذاری به موقله گردشگری مجازی را به ما نشان می دهد .

    *چه باید کرد؟
    بااین اوصاف ، برای ارتقای صنعت گردشگری ایران زمین ، باید به گردشگری مجازی توجه شایانی داشت . توسعه پایدار ، ارتقای درامد ملی و افزایش حداکثری دانش جهانی از توانمندی و پتانسیل فرهنگی ، علمی و بومی ایران ، با گردشگری به بهترین شکل ممکن امکان پذیر خواهد بود. بنابراین ، اشتغال زایی مولدی که از جانب فناور ی اطلاعات و ارتباطی روز ، می تواند در اختیار رشد GNP ایران قرار بگیرد ، با وجود مولفه های اثر بخش E-TOURISM قابل حصول خواهد بود. پیشنهاداتی برای گسترش گردشگری مجازی در کشور در خاتمه ارائه می شود که عبارتند از :

    *ایجاد نهادی تحت عنوان مرکز گردشگری مجازی در سازمان ایرانگردی ایران
    *بازبینی ، اصلاح و مدیریت سایت های اطلاع رسانی مراکز گردشگری ایران در اینترنت
    *دخالت دادن وِزن گردشگری مجازی در چشم انداز گسترش صنعت گردشگری درایران
    *ایجاد و تدوین دوره های آموزش الکترونیکی توسعه گردشگری در مراکز دانشگاهی
    *تبلیغ سایت های گردشگری رسمی ایران در کلیه سایت های دولتی کشور در وب
    *راه اندازی پایگاه های اطلاع رسانی دیجیتالی درون شهری
    *ایجاد کارت های الکترونیکی اعتباری برای استفاده از مراکز گردشگری ایران و فروش ان از طریق وب برای مخاطبان داخلی و بین المللی
    در یک کلام ، نباید تعامل وزارت امور خارجه و دیگر نهادهای دولتی با سازمان ایرانگردی کشور را برای گسترش بسترهای گردشگری مجازی که همانا توسعه ویزای الکترونیکی ، رزرواسیون و مسائلی در این وادی است ، فراموش کرد.

  6. #21
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065

    12 >>>>>>>> يك تايپيك خوشمزه…

    مورخین و جهانگردان اروپایی كه در دوران صفویه از ایران دیدن كرده اند درباره چلوها، پلوها، ترشی ها و مرباها كه در ایران طبخ می گردیده است مطالب بسیار زیادی نوشته اند ولی هرگز راجع به چلوكباب حرفی به میان نیامده است.
    به احتمال زیاد بر اساس مطالبی كه توسط میرزامحمدرضامعتمدالكتاب نویسنده كتاب تاریخ قاجار بیان شده است. به دستور شخصی ناصرالدین شاه كه اصلیتی قفقازی داشته است و بر اساس نوع كبابی كه در آن منطقه طبخ می شده است تهیه می شده است كه توسط آشپزان ناصرالدین شاه بعد از مدتی تغییر شكل داده شده است و به صورت امروزی در آمده است.
    بر اساس داستانی كه توسط دوستعلی خان معیرالممالك از نوادگان ناصرالدین شاه نقل شده است.حكایت از آن دارد كه ناصرالرین شاه ۸۷ همسر داشته است كه ۴ نفر از آنها رسمی بوده اند و بقیه صیغه. هنگامیكه یك روز جمعه شاه قصد زیارت از حضرت عبدالعظیم در شهر ری داشته است. پیشخدمتهای او مجبور بودند روز پنجشنبه به آن منطقه بروند و در حدود۱۰۰۰ تا۲۰۰۰ كباب را بر اساس دستور شاه برای خود او و۱۰۰۰ همراه و خدمه و همسرانش آماده كنند و كبابها نیز می بایست همیشه همراه با سبزی خوردن و پیاز سرو می شده است.



    در تاریخ راجع به چلوكباب و تاثیر آن در سیاست نیز مطالبی یافت می شود.

    در سال ۱۳۲۴ هنگامیكه قیمت قند وارداتی از روسیه بالا رفت و علت آن نیز جنگ بین روسیه و ژاپن بوده است علاءالدوله ، هاشم قندی و اسماعیل خان را كه جزوء تجارقند بودند، قند را به ایران وارد می كردند و قیمت قند را بالا برده بودند احضار كرد و مشغول مذاكره با آنها شد ولی بعد از مدتی صحبت علاءالدوله كه مسئول وقت تهران بود دستور داد تا آنها را شلاق بزنند هنگامیكه می خواستند آنها را شلاق بزنند پسر هاشم قندی پیش علاءالدوله آمد و خواست تا او را به جای پدرش شلاق بزنند و علاءالدوله دستور داد تا او را ۵۰۰ ضربه شلاق بزنند.
    وقتیكه موقع نهار خوردن فرا رسید علاءالدوله بلافاصله دستور توقف شلاق زدن را داد و به سه متهم گفت هنگام شلاق زدن باید شلاق بخورید و هنگام نهار باید نهار بخورید و الان چون چلوكباب حاضر است پس باید چلوكباب بخوریم و بعد از غذا بقیه شلاقها را باید بخورید.
    در دوره مشروطه نیز هنگامیكه یكی از مشروطه گرایان در تبریز مشغول سخنرانی بوده است یكی از افرادی كه چلوكبابی داشته است می پرسد مشروطه یعنی چه؟ سخنران می گوید مشروطه یعنی چلوكباب ارزان و سپس با دستش طول كباب را نشان می دهد و می گوید كبابی به این طول خواهد بود و سپس بازویش را نشان می دهد و قطر كباب هم به اندازه قطر بازوی من خواهد بود.
    قدیمی ترین چلوكبابی كه در تهران تاسیس شده است در حدود ۱۲۰ سال پیش بوده است.

    اعتمادالسلطنه در نوشته هایش نقل می كند و می نویسد اولین چلوكبابی نامش نایب بوده است كه در بازار تهران قرار داشته است و شبیه رستورانهای اروپائیان غذا را بر روی میز سرو می كرده است: ولی اسناد دیگری نیز موجود می باشد كه اولین چلوكبابی در تبریز نزدیك مرز با قفقاز تاسیس شده بوده است. پیشخدمتهای رستوران نایب درآن زمان برنج ها را به صورت هرم در بشقابها قرار می دادند و همراه آن تكه كره ای نیز سرو می شده است. پیشخدمتها یكی یكی برنجها را بر سر میزها می بردند و بلافاصله نفر بعدی كبابها را با سیخ در بشقابها قرار می داده است. در آن زمان هر نفر می توانسته هر چند تا مایل بوده است كباب بخورد و مبلغی كه از مشتریان گرفته می شده است یكسان بوده است و فرقی بین كسیكه یك سیخ كباب خورده و چهار یا پنج سیخ نبوده است.
    چلوكباب نایب یكی از قدیمی ترین چلوكبابی های تهران بوده است. این چلوكبابی توسط دكتر حسین یزدان منش كه دارای مدرك دكترا در رشته جامعه شناسی از فرانسه می باشد اداره می شود و غذاهایی كه در آن ارائه می شود بسیار خوشمزه هستند. دكتر یزدان منش عقیده دارد كه داشتن یك رستوران شناخته شده كه مردم به آن اعتماد دارند از داشتن مدرك دكترای جامعه شناسی كمتر نیست.

    در سالهای اخیر نیز كباب برگ و كوبیده در سایز بزرگ كه بزرگتر از اندازه استاندارد است تب زیادی پیدا كرده است كه چلوكباب پهلوانی جزوء اولین مكانهایی بود كه كبابهایش بزرگتر از اندازه عادی بوده است و می توان به عنوان بنیانگذار این نوع كبابها از آن نام برد.



    مالك یكی از معروفترین چلوكبابی های تهران كه نامش چلوكباب شمشیری بوده حاج حسن شمشیری نام دارد كه در قسمت شرقی سبزه میدان قرار داشت و در زمان رضاشاه تاسیس شده بود. بعدها این چلوكبابی به یك ساختمان ۴ طبقه منتقل شد كه طبقه اول آشپزخانه بود طبقه دوم مخصوص مغازه دارها و بازاریان و افراد مجرد و طبقه سوم و چهارم برای خانواده ها و مقامات در نظر گرفته شده بود. هر طبقه با آئینه های زیادی تزئین شده بود و خود آقای مشیری بر طبقات سوم و چهارم شخصا نظارت می كرد.
    از ساعت ۱۱ صبح بوی كباب و برنج كه در چلوكباب شمشیری پخته می شد فضای آن اطراف را پر می كرد و رهگذران را برای خوردن چلوكباب مردد می كرد. چلوكبابی كه در شمشیری ارائه می شد شامل یك بشقاب برنج همراه با كره و دو عدد كباب بوده است.

    آقای شمشیری از یاران وفادار و حامیان صنعت ملی شدن نفت توسط دكتر مصدق بوده است و در این زمینه نیز در سال ۱۳۲۰ با پرداخت مبلغ یك میلیون ریال (كه مبلغ زیادی در آن زمان بوده است) جهت خرید اوراق قرفه و حمایت از ملی شدن صنعت نفت اقدام می كند . بعد از كودتای ۲۸ مرداد و دستگیر شدن مصدق توسط زاهدی، شمشیری نیز دستگیر می شود و به جزیره خارك تبعید می شود. هم زندانی او در خارك كه نامش كریم كشاورز می باشد در خاطرات شخصی اش نوشته است كه شمشیری متعهد شده بود كه بهترین كباب كوبیده و برگ را به هم سلولهایش بدهد كه متاسفانه این شانس را نداشت به این گقته اش جامه عمل بپوشاند. درباره چلوكباب شمشیری و كبابهایش توسط بسیاری از نویسندگان و داستانویسان نوشته های زیادی به تحریر در آمده است و در این نوشته ها از چلوكباب شمشیری به عنوان یكی از قدیمی ترین و خوشمزه ترین كباب در ایران نام برده شده است.
    در حال حاضر نیز بسیاری از چلوكبابی ها نام شمشیری را برای خود انتخاب می كنند كه تداعی كننده كسبیت بالای چلوكباب آنها می باشند. بسیاری از آنها نیز معتقد هستند كه آشپزشمشیری بوده اند اما در حقیقت خود آقای شمشیری در حدود ۳۰ سال پیش فوت كرده است و آشپز او نیز سن زیادی داشته است كه می تواند تا امروز مشغول كار باشد و شاید هم چون كسی اورا نمی شناسد از دنیا رفته باشد.

    اعتمادالسلطنه وزیر انتشارات ناصرالدین شاه و رئیس دفتر مترجم در آن زمان برای پرداخت بهترین چلوكباب كه توسط چلوكبابی نایب ارائه می شد بین ۳ تا ۵ ریال آن زمان پرداخت كرده است.


    همچنین در سال ۱۲۹۵ عبداله بهرامی معاون اداره امنیه تهران (پلیس امروزی) بیشترین مبلغی كه برای هر وعده چلوكباب پرداخت می كرده است ۴ تا ۵ ریال بوده است. حدود سی سال قبل در سال ۱۳۲۰ روزنامه اطلاعات برای یك پرس چلوكباب مبلغ ۵ ریال دریافت میشده است كه شامل كباب برگ بزرگ، كره ۳۳۰ گرم برنج پیاز و نان می بوده است. در همان زمان چلوكباب كوبیده مبلغ ۴ ریال قیمت داشته است.
    در بین سالهای ۳۵-۱۳۳۰ یك كباب كوبیده ۵/۳ ریال در تهران قیمت داشته است ولی در شهرهای دیگر دو عدد كباب همراه با نان و كوجه فرنگی كباب شده كه شكیل یك پرس كامل را دارد ۸ ریال قیمت داشته است. اگر لیموناد یا نوشابه نیز همراه غذا صرف می شده است بین ۲ تا ۴ ریال نیز پرداخت می شده است. بنابراین با پرداخت ۱۰ تا ۱۲ ریال كاملترین غذا را یك فرد می توانست بخورد.

    در آن زمان بود كه از آب كباب برای خوشمزه كردن كبابها استفاده می شد و توسط چلوكبابی ها با بوی آب كباب كه بر روی زغال می ریختند مشتری های زیادی را گرسنه می كردند. در سال ۱۳۵۲ چلوكباب برگ همراه با كره و گوجه فرنگی كباب شده و پیاز و سماق مبلغ ۶۰ ریال بوده است و اغلب افرادی كه سركار بودند و منزل نمی توانستند بروند، چلوكباب می خوردند. دانشجویان كه درآمد بهتری داشتند معمولا جوجه كباب سفارش می دادند كه قیمت آن ۱۲۰ ریال بوده است.
    در آن زمان در چلوكبابی ها یك كاسه خیلی بزرگ قرار داشت كه در آن دوغ درست می كردند و همراه با كباب به مشتری داده می شد. یكی از خرافاتی كه مدتها در بین مردم رایج بوده است در مورد چلوكباب این بوده كه اگر پسری كه به سن بلوغ نرسیده بوی كباب به مشامش می رسید او باید بلافاصله چلوكباب می خورد در غیر این صورت قدرت مردانگی اش را از دست می داد!!!
    بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از كبابی هایی دایر شد كه فقط كباب با نان می دادند و یك تنور دارند كه خودشان نان مورد نیاز را درست می كردند و كلمه نان داغ كباب داغ را بر روی تابلوهایشان نصب كرده اند.
    امروز قیمت یك پرس چلوكباب بین ۷۰۰۰ ریال تا ۴۰۰۰۰ ریال می باشد و كباب كوبیده ۲۵ ریالی بین ۴۵۰۰ تا ۱۵۰۰۰ ریال قیمت دارد. حقوق كارگر نیز بین ۲۵۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰۰ ریال است. با اینكه چلوكباب غذای سنتی و محلی ایران است و زمانی همه از آن استفاده می كردند متاسفانه باید گفت كه یك غذای گرانقیمت به حساب می آید.

    ▪ معروفترین چلوكبابی هایی كه در تهران وجود دارند عبارتند از:
    نایب سعادت آباد، آبان، ولی عصر، خیابان وزراء ، شاطرعباس، مدائن، البرز، یاس(كه هر دو شعبه توسط برادران ناصری اداره می شود) رویال ونك، لوكس طلایی، آپادانا، اركیده، جوان و تبریز. بنابراین چلوكباب یكی از خوشمزه ترین و لذیذترین غذای ملی است كه در تمام دنیا معروف می شود و همه با لذت و ولع این غذا را می خورند.
    جواد فریفته آشپزمخصوص احمد شاه حدود ۸۰ سال پیش هنگامیكه مقیم پاریس شد اولین كسی بود كه چلوكباب را در خارج كشور ارائه كرد و نام چلوكبابی اش فریفته بود. همچنین احمد خان از ایرانیانی كه در آلمان زندگی می كرد، در زمان حكومت نازی رستورانی باز كرد و نامش را هیتلر گذاشت و افرادی كه هیتلر و نازی را قبول داشتند اجازه ورود به رستوران را داشتند.
    در شهر لس آنجلس آمریكا یك چلوكبابی به نام نایب می باشد كه اكثر ایرانیان مقیم آمریكا از مشتریان این چلوكبابی
    می باشند.

    و چلوكبابی دیگر پسودو(psceudo ) چلوكباب می باشد. هنگامیكه از مسئول آنجا سئوال شد چرا نام پسودوچلوكباب را انتخاب كردید و چه معنی می دهد؟ گفت چلوكبابی كه در اینجا سرو می شود با برنج ایرانی است و از فیله تازه گوساله تهیه می شود. هنگامیكه با گوشت گوساله كباب درست می شود بهتر است نامش را استیك پلو بگذاریم تا چلوكباب. البته این غذا چیزی شبیه چلوكباب واقعی است ولی صددرصد چلوكباب نیست.

    امیدواریم هنگامیكه چلوكباب می خورید این غذای ایرانی را كه اكثریت مردم دنیا دوست دارند را با لذت تمام و غرور و افتخار میل كنید.

  7. #22
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    کفریّات عشق را آتشی است که چون در دل افتد،‌ هرچه در دل یابد بسوزد تا حدّی که صورت معشوق را نیز از دل محو کند. مجنون مگر در این سوزش بود،‌ گفتند: ‌لیلی آمد. ‌گفت: من خود لیلی‌ام و سر در گریبان فراغت فرو برد. لیلی گفت: سر برآر که منم محبوب تو؛ آخر بنگر که از که می‌مانی باز؟

    گفت: بگذر از من که عشقت مرا به جای تو به خود مشغول کرده است.

    در دعا محمّد مصطفی علیه‌السّلام از این مقام چنین خبر داد: اللهم اجعل حبّک احبّ الیِّ من سمعی و بصری.

    خواهم که چنان کنی به عشقم مشغول کز عشق تو با تو هم نپردازم بیش



    لمعات- فخرالدّین عراقی- لمعه‌ی بیست و سوّ

  8. #23
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    چند نمونه از هزلیّات سعدی آمد به نماز آن صنم کافرکیش / ببـریـد نمـاز ِ مـؤمـنـان و درویـش

    می‌گفـت امـام مستمنـد دل‌ریـش / ای‌کاش من ازپس بـُدمی وی ازپیش

    ***

    ای معشـر یاران که رفیقـان منیـد / عیش خوش خویشـتن منغص نکنید

    این مطرب ما نیک* نمـی‌داند زد / زین‌جاش برون کنید و نیک‌ش بزنید

    ***

    گـر خوبـتر از روی تو باغـی بودی / پایـم همـه روزه راه ِ آن پیـمـودی

    چندان کـَرَمت نیست که خشنود کنی / درویشـی از آن بـاغ به شفتـالودی؟



    ***

    ز چشم مست تو امید خواب می‌بینم / توخوش بخفت که مارا قرار خفتن نیست

    به دیدن از تو قناعـت نمی‌توانم کرد / حکایتی دگـرم هسـت و جای گفتـن نیست

    ***

    حریف‌عمر به سربرده در فسق وفجور / به وقت مرگ پشیمـان همی خورد سـوگند

    که توبه کردم و دیگر گنه نخواهم کرد / تو خود دگر نتوانی، به ریش خویش مخند

    ***

    آن عهــد به یـاد داری و دولت و داد / کـز عاشـق بـی‌چـاره نمی‌کـردی یـاد؟

    آنگه بگریختی که کس*چون‌تو نبود / وامروز بیامدی که کس چون تو مباد

    ***

    تـرسـم کـه بنـفشـه آب سـیبـت ببـرد / بازار ِ جمـال ِ دل ‌فریبـت ببـرد

    برحاشیه‌ی دفتر حسن آن خط زشت / منویس که رونق کتیبت ببرد

  9. #24
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    چند حکایت از عبید روزی قلندری در مسجد بود؛ موذّن بانگ برداشت: حیّ علی الصّلاه و مردم گرد آمدند. قلندر گفت به خدا اگر می‌گفت: حیّ علی الزکّاه از هر ده تن یکی هم نمی‌آمد.

    در خانه‌ی جحی* را کندند و دزدیدند. او هم رفت و در مسجدی را از جا کند و به خانه برد. گفتند : چرا چنین کردی و در خانه‌ی خدا را کندی ؟ گفت: خدا خوب می داند که در خانه‌ی مرا چه کسی دزدیده است. هر وقت دزد را به من بسپارد، من هم در خانه‌اش را پس می دهم.

    واعظى بر سر منبر مى‌گفت: هرگاه بنده‌اى مست میرد، مست دفن شود و مست سر از گور برآورد. رندى در پاى منبر بود، گفت: به خدا خواهان آنم که شرابیست که یک شیشه‌ی آن به صد دینار مى‌ارزد!

    زنی شوهرش را دشنام چنین گفت: ای قلتبان*، ای بینوا. شوهر گفت خدای را شکر، که مرا دراین میان گناهی نباشد. اوّلی از تو است و دوّمی ازخدا.

    شخصی دعوای خدایی می کرد، او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: پارسال یکی اینجا دعوای پیغمبری می‌کرد او را بکشتند. گفت: نیک کرده‌اند که او را من نفرستاده بودم. خلیفه به حبسش فرمان داد. مردی بر او بگـذشت و گفت: آیا خدا در زندان باشد؟ گفت: خدا همه جا باشد.

  10. #25
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    تست فروید

    این یک تست روانشناسی است که توسط زیگموند فروید طراحی شده.
    فرض کنید که در خانه هستید و پنج اتفاق زیر همزمان پیش می آید:
    1- تلفن زنگ میزنه
    2- بچه تان گریه میکنه.
    3-یکی داره در خونه رو می زنه و صداتون میکنه.
    4- لباس ها را بیرون روی طناب پهن کرده اید و بارون میگیره .
    5- شیر آب رو در آشپز خانه باز گذاشتید و آب داره سر ریز میشه.
    خب حالا با این وضعیت شما به ترتیب کدام کار ها رو انجام میدید، یعنی از شماره ی 1 تا 5 رو با چه اولویتی انجام میدهید؟
    اولویت های خودتونو تعیین کنید و برای تحلیلش قسمت پایین را ببینید.
    هر یک از 5 مورد بالا نشون دهنده یکی از جنبه های زندگی شماست و انتخابهاي شما مشخص مي كند كدام جنبه زندگي براي شمااهميت بيشتري دارد و ترتیب انتخاب های شما نشان دهنده اولویت های ذهن شما در زندگی مي باشد.
    1- زنگ تلفن، نشانه شغل و کار شماست.
    2- گریه بچه، نشان دهنده خانواده است.
    3- زنگ در خونه ، نشان دهنده دوستان شماست.
    4- لباس ها، نشان دهنده پول هست.
    5- سر رفتن آب، نشان دهنده میل جنسی هست.



  11. #26
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    از آیات قرآن



    « و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم. فرعونو سپاهيان وي بيدرنگ مسلحانه و فراتر ازحد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتي که داشت غرق ميشد گفت: ايمان آوردم به اينکه خدائي غير از خدائيکه بني اسرائيل (فرزندان يعقوب) به او ايمان اوردند وجود ندارد و هميشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حاليکه تا پيش از اين از سپردن بني اسرائيل سرباز زدي و هميشه نيز مفسد بودي ـــ امروز فقط بدن تو را نجات ميدهيم تا براي افراد پس از خودت درسي باشد. هر چند خيلي از مردم از آيات ما غافلند».
    واژه فرعون در لغت بمعني: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروايانمصر اطلاق شده، که اشاره ضمني و تلويحي بوده به ساختمانهاي بلند بالا و باشکوه آنها. تصويري که ميبينيم تصويرهمان فرعوني است که در زمان موسي بوده و از سپردن بني اسرائيل به موسي سرپيچي کرده و موسيو همراهانش را تعقيب کرده و در دريا غرق شده. او رامسس دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقيمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او را از آب گرفتهو موميائی ميکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانيان است. چيزی که قرآن آن را اعلام کرده است

  12. #27
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    قلعه خیبر



    خیبر سرزمینی است در هشت منزلی مدینه و در راه شام. این سرزمین در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دارای هفت قلعه به شرح زیر بود:
    1. حصن ناعم
    2. حصن تموص یا حصن ابی الحقیق
    3. حصن السلالم
    4. حصن الشق
    5. حصن النطاه
    6. حصن الوطیح
    7. حصن الکتیبه

    تصویری از قلعه خیبر که توسط حضرت علی (ع) فتح شد
    در روز اول و دوم از جنگ خیبر، پیامبر برای فتح دژها به ترتیب ابوبکر و عمر را مأموریت داد ولی آنها بدون نتیجه به حضور پیامبر برگشتند. پیامبر فرمود:« فردا این پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند و خداوند این دژ را به دست او می‌گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد نمی گریزد.» صبحگاهان علی علیه السلام را احضار کرد و دست بر دیدگان دردناک او کشید و دردش را تسکین داد به طوری که علی علیه السلام تا آخر عمر به درد چشم مبتلا نشد.

    علی علیه السلام روانه دژها شد درحالی که زره محکمی بر تن داشت و شمشیر ذوالفقارش را در دست گرفته بود. او مرحب خیبری و برادرش را به هلاکت رساند و چون سپرش را در حین نبرد از دست داده بود، در یکی از دژها را از جا کند و تا پایان جنگ، از آن به جای سپر استفاده کرد. اولین قلعه ای که فتح شد، «حصن ناعم» بود و سپس حصن قموص که بزرگترین قلعه بود به دست حضرت علی علیه السلام گشوده شد. آنگاه حصن شق و نطاه و کتیبه و وطیح و سلالم نیز به ترتیب فتح شدند.
    علی علیه السلام در این زمینه می‌فرماید:
    «و الله ما قلعت باب خیبروقدفت به اربعین ذراعاً لم تحس به اعضائی بقوة جسدیه ولا حرکه غذائیه ولکن ایدت بقوه ملکوتیه ونفس بنورها مضیئه»
    « من در قلعه را هرگز با نیروی بشری از جا نکندم، بلکه در پرتو نیروی الهی و با اتکاء به نفسی که آرامش ایمان و لقا‎‍ء الله در آن رسوخ کرده، این کار را انجام دادم.»

  13. #28
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    ناپلئون

    امپراتور فرانسه در چنين روزى در شهر آياسيو به دنيا آمد. ناپلئون چهارمين فرزند از ۱۱ فرزند خانواده كارلو بناپارت و لتيزا رومولينو بود. پس از پايان تحصيلات ابتدايى ناپلئون به همراه برادرش عازم بورگوندى شد تا وارد دانشگاه شوند. يك سال بعد ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت ولى برادرش او را همراهى نكرد.ناپلئون از بهترين دانشجويان دانشگاه علوم نظامى در دانشگاهى بود كه در آن زمان قوى ترين و برترين مردان نظامى اروپا را در اختيار داشت. ناپلئون به خدمت در ارتش لويى شانزدهم پرداخت تا كمى بعد نقش مهمترى در تاريخ فرانسه ايفا كند. ناپلئون به رسته ادوات در «والنس» رفت و تعليمات ارشد نظامى را گذراند.

    ناپلئون با درجه ستوان دومى راهى «كروسيكا» شد. تا سال ۱۷۹۳ تمام فكر و ذكر او درباره زادگاهش بود و اين كه چگونه به آن محل دور افتاده خدمت كند. در سال ۱۷۸۶ و با مرگ پدرش به منطقه زادگاه بازگشت تا به رتق و فتق برخى امور خانواده بپردازد. در سال هاى ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۰ در آكسون بود و آن جا تفكرات انقلابى خود را پرورش داد و به ابعاد مختلف آن فكر كرد. در سال ۱۷۹۱ به والنس منتقل شد در تابستان ۱۷۹۲ به پاريس آمد و پس از آن دوباره به والنس بازگشت تا شاهد اختلاف ميان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در درون ارتش فرانسه باشد. انقلاب سال ۱۷۸۹ تاثير چندانى بر ناپلئون و وضعيت او نداشت چرا كه او با ديگر سلطنت طلبان همدردى نداشت و از سويى ديگر آدم سياسى و انقلابى نيز نبود. در سال ۱۷۹۲ فرانسه وارد جنگ پروس و اتريش شد. انگليس در سال ۱۷۹۳ كنترل «تولون» را به دست گرفت. پس از نقش آفرينى ويژه در شكست انگليسى ها، ناپلئون به درجه ژنرالى رسيد و با «آگوستين روبسپير» برادر كوچك تر ماكسيميليان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاكوبن ها نبود ولى از حمايت سياسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاكوبن ها در ۱۷۹۴ باعث شد ناپلئون نيز به زندان بيفتد ولى پس از ۱۰ روز و به دليل نبود هيچ مدركى عليه او، آزاد شد.

    پس از اين كه كمى در ارتش با فراز و نشيب همراه شد، از او خواستند كه عمارت باغى شاه يا «تويلرى» را حفاظت كند و او با موفقيت شورش دوم را سركوب كرده و به سرپرستى نيروهاى امنيتى حاضر در پاريس منصوب شد. در زمستان سال ۱۷۹۵ «ژوزفين» را ديد و با او كه از همسر قبلى خود دو فرزند داشت، ازدواج كرد. چند روز پس از ازدواج عروس خود را در پاريس گذاشته و خود به سوى جبهه هاى جنگ راهى ايتاليا شد. پس از كسب پيروزى هاى زياد در ايتاليا به فرانسه بازگشت و در پاريس از او به عنوان قهرمانى ياد مى كردند كه هم در جنگ و هم در صلح مى تواند پيشتاز باشد. پس از آن به ناپلئون پيشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمرات انگليس راهى مصر شود. در سال ۱۷۹۸ ناپلئون با ارتش ۳۵ هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسكندريه را تسخير كرد. بعد از آن به قصد تسخير قاهره راه افتاد و در نزديكى العدم با نيروهاى مصرى وارد جنگ شد و با حداقل تلفات جنگ را به سود خود پايان داد.

    در سال ۱۷۹۹ ناپلئون به پاريس رفت و طى كودتايى حكومت را سرنگون كرد و در راس هيات ۱۳ نفرى، ديكتاتورى خود را آغاز كرد. تا سال ۱۸۰۲ و پس از سركوب جنگ هاى داخلى، ناپلئون به يكى از مقتدرترين ديكتاتورهاى تاريخ فرانسه تبديل شد. در سال ۱۸۰۵ قصد حمله به انگليس را كرد ولى به جاى آن به جبهه اتريش و روسيه رفت و شكست سختى را به آنها تحميل كرد. تا سال ۱۸۰۷ ناپلئون تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و شكست سختى به سوئد تحميل كرد و وارد لهستان شد. تنها قدرتى كه در منطقه مقابل ناپلئون باقى ماند، انگليس بود. ناپلئون قصد حمله به انگليس را كرد ولى در دريا شكست سختى از دريادار نلسون انگليسى خورد. در ۱۸۱۲ به روسيه حمله كرد ولى نتيجه آن شكست ارتش ۵۰۰ هزار نفرى فرانسه بود.

    امپراتورى قدرتمند ناپلئون به همان سرعت كه شكل گرفت، به همان سرعت نيز از هم گسيخت. در سال ۱۸۱۵ به جزيره «البا» تبعيد شد ولى پس از ۱۰ ماه با شنيدن اخبار نارضايتى مردم از سلطنت لويى هجدهم با يك هزار و ۲۰ مرد جنگى به پايتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. يكصد روز آرام گذشت ولى متحدان اروپايى دوباره حمله كردند و ناپلئون مجبور بود براى حفظ تاج و تخت به جنگ برود. در ژوئن همان سال در جنگ واترلو ناپلئون شكست سختى خورد و به پاريس بازگشت. وى را به جزيره سنت هلن تبعيد كردند و تا آخر عمر در آن جا باقى ماند. در حالى كه از بيمارى سرطان رنج مى برد در پنجم ماه مه ۱۸۲۱ درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملكت داشت و هنوز از قوانين مدنى و اروپاى متحد او به نام قوانين ناپلئون نام مى برند. ايراد ناپلئون در اين جا بود كه مى خواست نيات خود را به زور اجرا كند.

    اشتباهات ناپلئون

    بنا به گفته مورخین بزرگ‌ترین اشتباهات ناپلئون یکی تسخیر اسپانیا (یار دیرین و متفق ناپلئون که در جنگها وی را یاری می‌‌نمود) و یکی لشکرکشی به روسیه بود که موجبات ضعف وی و کشته شدن بسیاری از ارتش وی و نیز نارضایتی شهروندان فرانسوی را فراهم آورد.
    ناپلئون همراه با ایرانان یک معاهده را امضاء نمود که از خاک ایران برای تسخیر هند استفاده کند، در مقابل برای بر گردادن غفقاز و جورجیا به ایرانیان کمک کند. او به گفته‌های خویش عمل نمود و ارتش ایران را آموزش نظامی می داد، و برای آنها توپ‌های متحرک و تفنگ‌های باروتی از فرانسه وارد نمود. اما پس از امضا عهد نامهٔ صلح تلیست با الکساندر اول امپراتور روسیه از کمک به ایران در جنگ با وی سر باز زد و فتحعلی شاه قاجار بعد از خیانت وی به انگلستان متوسل شد.

    شکست ناپلئون

    بزرگ‌ترین دشمن ناپلئون انگلیس بود که همه جا چون سایه وی را تعقیب می‌کرد و دولتهای مورد تجاوز فرانسه را حمایت می‌‌نمود. سرانجام کشورهای تحت تسلط ناپلئون که همه از سوی انگلیس حمایت می‌‌شدند و همین طور دشمنان ناپلتون در خاک فرانسه متحد گشته وی را شکست دادند و بجای او لوئی هجدهم را به حکومت انتخاب کردند. ناپلئون پس از خلع از قدرت در سال ۱۸۱۴ از سوی متفقین به جزیرۀ الب تبعید شد. اما از آنجا گریخت و از تاریخ ۲۰ مارس ۱۸۱۵ تا ۲۲ ژوئن در یک دورۀ کوتاه که به حکومت صدروزه معروف است، ازنو رهبری فرانسه را بر عهده گرفت. پس از شکست در نبرد واترلو در ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۵، وی از امپراتوری استعفا داد و خود را به دشمن دیرینش نایب‌السلطنۀ انگلستان تسلیم کرد و برای همیشه به جزیرۀ سنت هلن تبعید شد. وی به دلیل بیماری در سن ۵۲ سالگی در همان جا درگذشت. البته شواهدی نیز وجود دارد که نشان می‌دهد ناپلئون از آنجا نیز فرار کرد و در میان مردم به طور مخفی زندگی کرده و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند که بر اثر گلوله نگهبانی که او را نمی‌شناخت کشته شد.
    ناپلئون سرداری بزرگ و سیاستمداری آگاه بود. اگرچه جاه طلبی او، وی را به جنگ و پیکار کشانید اما هرگز نمی‌توان او را یک جهانگیر مانند چنگیز و تیمور به حساب آورد. ناپلئون با مردم به مهربانی رفتار می‌‌کرد و خیال وی اتحاد اروپا تحت عنوان یک کشور بود.
    ناپلئون بسیار باهوش و با تدبیر بود و در سایه لیاقت و کاردانی شخصی توانست فرانسه را از هرج و مرج بعد از انقلاب نجات داده و متحد کند. به دانشمندان احترام میگذاشت و جملات قصار او مشهور است. علاوه بر اینکه به نبوغ نظامی شهره بود، به دلیل مجموعه قوانین حقوق مدنی که در سال ۱۸۰۴ وضع کرد و به قوانین ناپلئون مشهور شد امروزه مورد توجه است و جزء بزرگان تاریخ به شمار می‌‌رود.

  14. #29
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    سالوادور دالی


    شاید تابلوی "تداوم حافظه" The Persistence of Memory وی برای ما از همه تابلوهایش آشناتر باشد. توضیحات بیشتر درباره این تابلو را در اینجا بخوانید.
    احتمالا دومین تابلوی مشهور دالی برای ما تابلوی خواب یا sleep است. در این تعبیر رویایی و عجیب از خواب، فقط سر خواب بیننده دیده می شود و در پشت آن پس زمینه‌ای از تصاویر رویا‌مانند وجود دارد، این تصویر بیان می‌کند که تنها نبود یک تکیه‌گاه کافیست تا خواب بیننده بیدار شود و این نشان دهنده شکنندگی خواب و رویاها است.
    سالوادور دالی به سال ۱۹۰۴ در فیگرس اسپانیادر خانواده‌اى ثروتمند به دنيا آمد و دوران كودكى و نوجوانی‌اش را در زادگاه خود در كوهپايه‌هاى پيرنه يا در ویلاى ييلاقى خانواده‌اش سپرى كرد . سپس به آکادمی هنرهاى زيباى سان فرناندو در مادريد رفت .
    در ۱۹۲۵دالی با برپایی نمايشگاه انفرادی‌اش دربارسلون به شهرت رسيد .سه سال بعد، سه تابلوى او از جمله «سبد نان » در نمايشگاه بين المللى كارنگی در پيتسبورگ آمريكا به نمايش درآمد و شهرتش را از مرزهاى اسپانيا فراتر برد.
    سال بعد او به پاریس رفت و يك نمايشگاه انفرادى برپا كرد . همچنين به گروه سوررئاليست‌هاى پاريس پيوست .
    او در۱۹۳۴ با گالا الوار همسر سابق پل الوار شاعر فرانسوى ازدواج كرد و با او به آمريكا سفر كرد. او در فيلم‌هاى سگ آندلسى و عصر طلايى با لوييس بونوئل همكارى کرد و طراحى صحنه‌هاى رؤيا در فيلم طلسم شده آلفرد هيچكاک را برعهده داشت .
    دالی به زودى به عنوان يكى از رهبران برجسته جريان سورئاليسم شناخته شد و نابلوى «تداوم حافظه» او همچنان يكى از مهمترين آثار اين سبک است . اما اختلاف ديدگاه‌هاى دالى - كه سياست گريز بود - با سوررئاليست‌ها -كه داراى مشى سياسى مشخص و چپ‌گرايانه بودند- بالا گرفت و او در پى محاكمه‌اى كه گروه در ۱۹۳۴بر پا كرد رانده شد . با اين وجود دالى در طول اين دهه با شعار «سورئاليسم يعنى من » در نمايشگاه‌هاى متعدد سوررئاليست‌ها شركت می‌كرد و حتی اثرى از او آغازگر نخستين نمايشگاه جمعى آثار سوررئاليست در آمريكا بود . هرچند كه همزمان اعضاى گروه در بيانيه اى بر مرزبندى ميان خود و دالى تأكيد كردند . اما دالى از ۱۹۴۰ اين روند را تغيير داد و گرايش به سبک تازه‌اى يافت كه خود آن را «كلاسيك » مى‌خواند.
    دالی سال‌هاى جنگ و ۳ سال پس از آن را در آمريكا گذراند . موزه هنر مدرن در نيویورک مهمترين برنامه مرور بر آثار دالى را در ۱۹۴۱ ترتيب داد. او پس از بازگشت به اسپانيا زندگى تازه‌اى را آغازكرد، گرايش و توجه به مايه‌هاى مذهبى در كنار مضامين تاريخى و علمى در آثار او پررنگ‌تر شد. در سال‌هاى پس از ۱۹۴۹ ، ۱۸ اثر روى بوم‌هاى بزرگ نقاشى كرد كه بيشتر بر همين مايه‌ها و مضامين متمركز بودند . درميان اين آثار، مسيح مصلوب سنت جان (درگلاسكو، اسكاتلند)، كشف آمريكا به وسيله كريستف كلمب (در مجموعه موزه ) و مراسم شام آخر (در مجموعه گالرى ملى در واشنگتن ) نامدارتر هستند .
    در همين زمان دالى ايمان دوران جوانى‌اش به مذهب كاتوليک را بازيافت تا جايى كه او و گالا مراسم ازدواج خود را براى بار دوم در يك كليسا در نزديكى شهر اسپانيايى گيرونا تكرار كردند .
    در ۱۹۸۲ گالا درگذشت . دالى از آن پس سلامتی‌اش را به تدريج از دست داد تا اين كه در ۱۹۸۴ در يك آتش‌سوزى به شدت سوخت . او بقيه عمرش را در بستر بيماری سپرى كرد تا آنكه سرانجام بر اثر حمله قلبى در سال ۱۹۸۹ در زادگاه خود درگذشت .

    علت جذابيت ماندگار سالوادور دالی چيست؟
    دالی به بی بی سی گفت او به پول و طلا عشق خاصی می ورزد

    از زادروز سالوادور دالی يکصد سال می گذرد با اين حال هنوز ذره ای از شهرت جهانگير او کاسته نشده است. چرا؟
    دالی پيشگام سبک سورئاليسم بود و برخی از آفرينش های هنری او - از جمله ساعت مذاب، فيل های دوکی پا و مورچگانی که در پهنه بيابان داغ رژه می روند - آثاری با شهرت جهانی هستند.
    اما دالی شهرت جهانی خود را مديون دلايل مختلفی است.
    اندريا پادرونی، مدير گالری "جهان دالی" در مرکز لندن می گويد اين شهرت تا حدودی ناشی از فعاليت دالی در زمينه های مختلف و محدود نبودن او به تنها يک نوع هنر و در واقع محدود نبودن او به جهان هنر است.
    آقای پادرونی به بی بی سی گفت: "او شديدا کنجکاو و شديدا مشتاق کشف همه چيزهايی بود که امکان مرزشکنی در آنها وجود داشت، در همه رشته ها از علوم گرفته تا معماری."
    "ميراثی که او به جا گذاشته است شامل همه چيز است. می توان بطری هايی که دالی طراحی کرده است، حتی نان دالی، را يافت."
    سالوادور دالی نيز همانند هموطن ديگرش، پابلو پيکاسو، از مشهورترين هنرمندان تاريخ است به گونه ای که بسياری از آثارش در فرهنگ مدرن بازتاب يافته است.
    آقای پادرونی می گويد: "نوع تخيل او به آن نوع تخيلی که امروز در فرهنگ جوانان ديده می شود، در بازی های ويديويی، فيلم های سينمايی، داستان های علمی تخيلی، نزديک بود."
    او همچنين در جنبش هنری پاپ، صاحب نفوذ بود. آقای پادرونی اشاره می کند که اندی وارهول از هواخواهان سفت و سخت دالی، به خصوص شيوه ای بود که او به تبليغ خود می پرداخت.
    وی گفت: "در واقع دالی نخستين کسی بود که به سايرين راه بدل شدن به يک بت در عالم هنر را نشان داد."
    دالی در سال 1940 به آمريکا رفت و به قدرت رسانه ها پی برد.
    يان گيبسون، نويسنده زندگينامه ای درباره دالی تحت عنوان "زندگی شرم آور سالوادور دالی"، به بی بی سی گفت که در همين دوره پس از مهاجرت به آمريکا بود که آثار او به تدريج شهرت جهانی يافت.
    دالی يک هنرمند قالب شکن بود

    وی گفت: "روزنامه ها عکس های ساعت مذاب او را چاپ کردند و اين اثر شهرت عجيبی پيدا کرد."
    "تمام هم و غم او در زندگی رسيدن به شهرت بود. او می دانست استعداد آن را دارد، اما او به پرورش آن شخصيت عجيب که به وسيله آن خود را در سراسر جهان عرضه می کرد پرداخت."
    واژه های تحريک آميز
    دالی، که روز به روز شخصيتی جنجالی تر می شد، آماده بود هرچه که به تصور او می تواند ديگران را تحريک کند بر زبان آورد.
    او يک بار به بی بی سی گفت که "سالوادور دالی، که خودم باشم، آدم خيلی ثروتمندی است، و به پول و طلا عشق عجيبی می ورزد."
    آقای پادرونی می گويد: "او تمام مدت با شهرت خود بازی می کرد. او به خوبی از قدرت نهفته در کلمات آگاه بود و اين يک عنصر قوی در سنت اسپانيايی است."
    وی گفت هويداست که هنر مدرن نه فقط از لحاظ رويکرد، بلکه همچنين از لحاظ انديشه وام دار دالی است.
    با اين حال دالی در کشور خودش، اسپانيا، خيلی محبوب نيست چرا که برخی او را خيانتکار می پندارند.
    او پس از بازگشت از اسپانيا، از رژيم فاشيستی فرانکو حمايت کرد، اين درحالی بود که حکومت فرانکو دوست نزديک او گارسيا لورکا (شاعر) را تيرباران کرده بود.
    دالی همچنين پس از عمری انکار وجود خدا، به مذهب کاتوليک روی آورد و حتی به ديدار پاپ شتافت.
    آقای گيبسون می گويد: "اسپانيايی ها احساس کردند که او ديگر آن دالی سابق نيست، به سورئاليسم، به دموکراسی اسپانيا، و به استعداد خود به عنوان يک نقاش خيانت کرده است."
    اما او افزود که اين کاملا با شخصيت دالی می خواند. "او از آن آدم هايی است که درکشان آسان نيست. او يک آدم معمولی نبود." ( منبع )

    یک مقاله جالب و کامل درباره دالی : لینک

    تابلوهای منتخب از دالی



















  15. #30
    کاربر افتخاری فروم alitopol آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    در سفر
    نگارشها
    4,065
    علامه امینی

    شیخ عبدالحسین امینی مشهور به علامه امینی در سال 1320 ه.ق بـا 1281 هـ .ش در تبریز (روستاى (سردها) از تـوابع شهرستان سـراب) در خانواده ای اهل علم، تقوی و فضیلت دیده به جهان گشود. پدر علامه امینى حجت الاسلام حاج میرزا احمد امینـى (متـوفـى 1370 هـ . ق) خـود از افـاضل و عالمـان نامـى و معروف منطقه بـود. نیاى علامه، (مولى نجف على) مشهور به (امیـن الشرع) (متوفى 1340 هـ . ق) نیز از فاضلان و متقیان بـوده و علاقه شـدیـدى به گردآورى کلمات ائمه اطهار (علیهم السلام) داشت که در ایـن مقوله مجموعه هایى گرد آورده بود وى به فارسـى و ترکـى شعر مـى سرود نسبت این خاندان به امینى از همیـن لقب (امین الشرع) نیاى آنان بوده است.


    عبدالحسین در چنین خاندانی شروع به رشد کرد و از اوان کودکی عشق به خاندان طهارت در او ریشه گرفت. اما او تنها به عشق ورزیدن کفایت نکرد، بلکه درصدد فراگیری علوم واحادیث آن بزرگواران بر آمد. لذا مقدمات علوم را در شهر تبریز فرا گرفت و در محضر استادان و علمای بنامی چون سید محمد مولانا، صاحب کتاب مصباح المساکین، سید مرتضی خسرو شاهی و شیخ حسین، صاحب کتاب هدیه الانام تلمذ کرد. در همین دوره بود که الفیه ابن مالک (هزار بیت در باره صرف و نحو ادبیات عرب به زبان عربی) را حفظ کرد، اما آنچه بیشتر ذوق ادیبانه و شور عاشقانه او را اقناع می کرد، حفظ اشعار گوناگون درباره امام علی (ع) بود. همین عشق در وجود او بطور گسترده ای نضج یافت تا وی را به سفر به نجف اشرف ترغیب کرد. در شهری که همواره می توانست در جوار مولایش به تحصیل و تحقیق بپردازد.


    علامه از محضـر عالـمانى چـون :
    1_ سید محمد مولانا
    2_ سید مرتضى خسرو شاهى
    3_ شیخ حسین
    4_ سیـد محمـد فیـروز آبادى
    5_ سیـد ابـو تـراب خوانسارى
    و دیگران استفاده برده است، همچنین ایشان از مراجع بزرگى چـون :
    1_ سید ابـوالحسـن اصفهانى
    2_ میرزا حسین نائینى
    3_ شیخ عبد الکریم حائرى
    4_ شیـخ محمـد حسین کمپانـى اصفهان
    وبه خطـوط خود آن بزرگان اجازه اجتهاد دریافت داشته است.


    او در حوزه علمیه نجف، نزد استادانی چند از جمله سید ابوتراب خوانساری و سید محمد فیروز آبادی به تحصیل علوم مختلف پرداخت و در حین تحصیل، تحقیق را که عمده ترین دل مشغولی اش بود، دنبال می کرد. شیخ عبدالحسین در سال 1335 تألیف اثر گرانبهای "شهداء الفضیله" را آغاز کرد. عبدالحسین 33 ساله در این دوره با انجام کاری نو و ابتکاری با تحقیق از میان کتب قدیمی ای که در معرض نابودی و فراموشی بودند، مطالبی درباره علمای متقدم و متاخری که در راه حق به شهادت رسیده اند تدوین کرد. او برای تهیه این کتاب که تحسین بسیاری را برانگیخت، به کتابخانه های بسیاری در ایران و عراق سر کشید تا از هر جا حتی اندک مطلبی درباره علمای شهید بیابد. علامه امینی در این کتاب کوشید تا به زندگی و دیدگاه بیش از یکصد تن از پیروان امام علی(ع) و علمای شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم بپردازد. این محدث، مفسر، متکلم و فقیه معاصر به تحقیقات گسترده خود ادامه داد و تعلیقه ای بر کتاب "کامل الزیارات" ابن قولویه قمی نوشت. او این تعلیقه را با هدف معرفی مفهوم زیارت در فرهنگ تشیع و بحث پیرامون آن به رشته تحریر در آورد و در ادامه آن با تألیف "ادب الزائر" ارادت خود را به امام حسین (ع) اثبات کرد.


    وی همچنین در حوزه فلسفه "ثمرات الاسفار" را در دو جلد تدوین می کند و در حوزه فقه و اصول نیز حاشیه ای کلان بر دو کتاب سترگ "مکاسب" و "وسایل" شیخ انصاری می نگارد. در همین دوره است که به دلیل تلاش های علمی خود از جانب حضرات آیات سید ابوالحسن اصفهانی، حاج میرزا احمد حسین نایینی، شیخ عبدالکریم حایری یزدی و شیخ محمد حسین کمپانی اجازه اجتهاد دریافت می دارد. و پس از آن به تبریز باز می گردد. در این زمان او به سوی تفسیر قرآن کریم جذب می شود و برخی آیات قرآن کریم را در سوره های اعراف، واقعه و مؤمن مورد بحث و تحلیل قرار می دهد، اما همه این تحقیقات مقدمه ای است بر کار عظیم او.

    علامه امینی از ابتدای تحصیلات علمی خود در فکر ایجاد جامعه ای مبتنی بر اندیشه های والای اسلامی بود. جامعه ای که در آن اخوت و برادری مفهومی عینی می یابد و طی آن مسلمانان به دور از تبعیضات و تفرقه ها در ساختن جامعه ای آرمانی همت می گمارند. امینی با همین اندیشه و با اندوخته کلان خود به سراغ نگارش کتابی رفت که واقعیتی را به منظور ایجاد وحدت در جامعه اسلامی مطرح سازد، لذا حدیث غدیر را شکافت و واقعه غدیر را با هدف تبیین ولایت جاودان امیر مومنان حضرت علی (ع) به رشته تحریر در آورد. وی روش کار خود را را در تدوین این کتاب بر بررسی موضوعی مساله غدیر و ولایت امیر مؤمنان می گذارد و با مواد و مصالح مختلف تاریخی از جمله آیات قرآن، احادیث و قول تابعین و اصحاب و علمای فرق مختلف بویژه مذاهب چهارگانه، نسبت به اثبات و دفاع از ولایت امیر مؤمنان همت می گمارد.


    او برای این منظور با سفر به کتابخانه های کشور های مختلف دنیا از جمله عراق، هندوستان، پاکستان، مغرب، مصر و... ابتدا به سراغ تحقیق درباره آیات تبلیغ (سوره مبارکه مائده -67 )، اکمال (مائده -5 )، آیات یک تا سه سوره مبارکه معارج، ولایت (مائده -55) و سوره هل اتی می رود. آنگاه احادیث غدیر، ولایت، منزلت، ثقلین، انذار العشیره و ... را از مناظر تاریخی و سندی مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. وی سپس در پی اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخی، بیست و هفت محدث، چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامی را می یابد که به نقد و بررسی حدیث غدیر پرداخته اند. امینی پس از آن، رواه حدیث غدیر از صحابه و تابعین پیامبر را به ترتیب عنوان و در این فهرست به یکصد و ده تن از صحابی و هشتاد و چهار تابعی اشاره می کند. علامه آنگاه 360 تن از رواه حدیث غدیر را از قرن دوم تا قرن چهاردهم بر می شمارد و برای این منظور به کتابخانه های بسیاری از کشورهای اسلامی سفر می کند. علامه در پایان تحقیق، اشعار شاعران مختلف را درباره این موضوع ذکر می کند و ... در این مقوله، قصد او کمک گرفتن از انواع روایات است برای دفاعی تاریخی از ولایت امیر مؤمنان علی (ع) برای جهانیان.

    چاپ نخست کتاب الغدیر در سال 1324 ه.ش در نجف آغاز می شود و این مجموعه تا نه جلد افزیش می یابد. پس از انتشار این کتاب عظیم، بسیاری از علمای کشورهای مختلف اسلامی ضمن ستایش، بر آن حاشیه می نویسند و آن را مورد بحث و بررسی قرار می دهند. علامه امینی هفت سال پس از انتشار نخستین جلد الغدیر در اثبات ارادت خود به امیر مؤمنان علی (ع) کتابخانه ای با بیش از چهل و دو هزار کتاب خطی و چاپی درباره مولی الموحدین امام علی (ع) با عنوان مکتبه الامام امیر المؤمنین تأسیس می کند.


    علامه اما در تبیین مسایل تاریخی از مسایل روز جهان اسلام هیچگاه غافل نمی ماند، چنانکه اندیشه ولایت فقیه در بینش او از مکانتی بالا و والا برخوردار است. استاد با طرح مباحثی جدی، حکومت و ولایت در عصر غیبت حجت خداوند و ولی عصر (عج) را از آن ولی فقیه جامع شرایط می داند و آن را امری ضروری و لازم می شمارد.

    رحلت:
    سرانجام پس از عمری تلاش در راه احیای معارف دینی، استاد علامه امینی پس از دو سال بیماری وضعف جسمانی ناشی از فعالیت و تحقیق بسیار در کشور های مختلف، در روز جمعه دوازدهم تیر 1349 دیده از جهان فرو بست و بسیاری را از غم فقدان خود اندوهگین ساخت. پیکر مطهر او پس از تشییع بسیار شکوهمند، به نجف اشرف منتقل و به خاک سپرده شد. او را در کتابخانه ای که خود تأسیس کرده بود، به خاک سپردند. او رفت ولى الغدیر وى چراغ خانه دلهاى با صفا و مشعل هدایت امت تا طلـوع خـورشید امامت شد.




    داستانهایی از علامه امینی
    ۱- مرحوم حجة الاسلام دکتر هادی امینی فرزند علامه امینی می گوید:

    مادر بزرگم ( مادر علامه امینی) یک روز آمده بودند منزل ما در نجف.
    من مطالبی درباره زندگی علامه از ایشان پرسیدم. مادربزرگم به یکی از نکات عجیبی که اشاره کردند این بود که می گفت:
    من بعد از اینکه ایشان متولد شد تا دو سال تمام هیچ وقت بدون وضو به ایشان شیر نمی دادم و هر وقت موقع شیر دادن ایشان می شد مثل اینکه به من القاء می شد و من می رفتم وضو می گرفتم و بعد به ایشان شیر می دادم ، به یاد ندارم بدون وضو به ایشان شیر داده باشم و برکات زیادی در این وضو گرفتن و شیر دادن نصیبم شد.

    ۲- از قول فرزند علامه امینی قدس سره نقل می کند:
    وقتی پدرم را دفن کردیم ، یکی از بزرگان آمد و به من تسلیت گفت و فرمود:
    من در این فکر بودم ببینم مولا امیرالمؤمنین علیه السلام چه مرحمتی در مقابل زحمات و خدمات مرحوم امینی می نمایند.
    در عالم خواب دیدم:
    حوضی است و آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بر لب آن ایستاده اند. افراد می آیند و مولا از آن حوض ، به آنها آب می دهند. گفتند: این حوض کوثر است.
    در این حال آقای امینی به نزدیک حوض رسید حضرت ظرف را گذاشتند، آستینها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علامه آب خورانیدند و خطاب به او
    فرمودند:
    بیض الله وجهک کما بیضت وجهی ( پروردگار رو سفید کند تو را کما اینکه مرا رو سفید کرد)

    علامه نسبت به حضرات معصومین علیه السلام بسیار ادب داشت. وقتی وارد حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام می شد از پایین به بالای سر نمی رفت. روبروی حضرت می ایستاد و گریه شدیدی می نمود.
    خود ایشان به من فرمودند:
    « از آن وقتی که در نجف هستم از سمت بالای سر حرم نرفته ام.»
    از پایین وارده شده و از همان سمت خارج می شدند.

    ۳- مرحوم حجة الاسلام دکتر امینی چنین می نویسد:
    پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامه امینی نجفی یعنی سال 1394 هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یافتم.

    جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم:
    پدر جان! در آنجا چه علمی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
    گفتند: چه می گویی؟
    مجددا" عرض کردم:
    آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟
    کتاب الغدیر ... یا سایر تألیفات .... یا تأسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام؟

    پاسخ دادند: نمی دانم چه می گویی. قدری واضح تر و روشن تر بگو!

    گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید. در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟

    مرحوم علامه امینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:
    فقط زیارت ابی عبدالله الحسین علیه السلام.

    عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم؟
    فرمود:پسرم هر گوشه اي هر جایی چراغی بنام امام حسین (ع) روشن شد همانجا حرم امام حسین (ع) است.
    در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شود شرکت کن. ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو می دهند.

    سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم و اکنون به تو توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن.

    مرتبا" زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیاری است که موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد ... و امید دعا دارم.

    آری! علامه امینی با کثرت مشاغل و تألیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف مواظبت کامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا می نمودند و به این جهت ( خودم ) حدود سی سال است مداوم به زیارت عاشورا می باشم.

    ۴- از قول فرزند علامه امینی نقل شده است :
    بعضی ها خیال می کنند کتاب الغدیر به راحتی تألیف شد است.
    مرحوم علامه امینی سختی ها متحمل شد که توصیف آن از عهده زبان خارج است.
    مقابل خانه ما کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء قرار داشت ایشان یک مدرسه ای هم داشتند که در جنب این کتابخانه بود و دارای ده، دروازه حجره بود. کتابهای این کتابخانه از پدرشان شیخ علی کاشف الغطا به ایشان رسیده بود و هیچگونه امکانات رفاهی نداشت.

    مرحوم امینی از این کتابخانه به لحاظ نزدیکی، خیلی استفاده می کردند. ایشان از صبح می رفتند برای مطالعه و آن چنان غرق در مطالعه می شدند که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کردند.

    یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و در کتابخانه را قفل می زند. غافل از اینکه علامه امینی داخل کتابخانه است.
    آن روز سپری می شود. روز بعد او وقتی به کتابخانه می آید می بیند علامه در حال مطالعه هست.
    به ایشان می گوید: شما کِی آمده اید؟
    علامه پاسخ می دهد: از دیروز که من را در این کتابخانه زندانی کردی تا الآن در اینجا به سر می برم!



    ۵- مرحوم علامه تهرانی در کتاب معاد شناسی خود می نویسد:
    از شخص موثقی شنیدم که می گفت:
    روزی یکی از معممین برای عیادت مرحوم علامه امینی در منزل موقت ایشان که در منطقه پیچ شمیران تهران بود رفته بود.
    علامه امینی ( ره) سخت مریض و به پشت خوابیده بودند.
    آن شخص ضمن احوالپرسی و صحبت از آقا سؤال کرده بود:
    اگر انسان به حضرت عباس علیه السلام علاقه و محبت نداشته باشد به ایمان او صدمه می خورد؟
    علامه متغیر شده و با آن حال نقاهت نشستند و گفتند:
    به حضرت ابوالفضل علیه السلام که سهل است. اگر به بند کفش من که نوکری از نوکران حضرت ابوالفضلم علاقه و محبت نداشته باشد از این جهت که نوکرم ، والله به رو در آتش خواهد افتاد!

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ