دیرینگی زبان فارسی و تأثیرآنبر ادبیات عربی دورهٔ جاهلیتنوشته: توردی بردی یوابرگردان: رضا مرادی غیاث آبادیدستنویس مقالهٔ مهم و روشنگرانهٔ زیر را استاد تُردیبانو بردییوا در سال 1374 به من سپرد تا پس از برگردان به فارسی در ایران منتشر نمایم. من نیز آنرا در نخستین شماره «مجموعه مقالههای پژوهشهای ایرانی» (سال 1380، ص 53 تا 59) منتشر کردم. از آنجا که این گفتار تاکنون در اینترنت منتشر نشده بود، آنرا با ویرایش دوباره و اندکی تلخیص در دسترس علاقهمندان میگذارم. این ویرایش فقط شامل نثر مقاله میشود و محتوای آن تغییری نکرده است.
این مقاله زمان پیدایش زبان فارسی را تا چند سده به عقب میبرد و ناقض فرضیه پیدایش زبان فارسی در سدههای نخستین پس از اسلام است. توجه به این مقاله و مقالههای گوناگون دیگر در این زمینه، نشان میدهد که اطلاق هویت عربی به هر واژه و ترکیبی که ساختاری عربیمآب دارد، همواره درست نیست و بسیاری از واژههایی که عربی دانسته میشوند، دارای ریشهای در زبانهای ایرانی و دیگر زبانهای متداول در بینالنهرین باستان دارد. این مقاله همچنین نشانگر نفوذ فراوان زبان فارسی در شبهجزیرهٔ عصر جاهلی است و نشان میدهد که آمیختن این زبانها و به ویژه تأثیرپذیری زبان عربی از زبان فارسی، مدتها پیش از آمدن اسلام آغاز شده است.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که اصطلاح «جاهلی» در سراسر این گفتار برای تحقیر و تخفیف بکار برده نشده و صرفاً یک اصطلاح متداول و شناختهشده برای دوران پیش از اسلام در شبهجزیره است. (م)
* * *در دوران پیش از اسلام، شعر عرب به درجهٔ ممتازی از فصاحت، سلاست و نفاست کلام رسیده بود. شاعران عصر جاهلی اشعاری آفریدهاند که پژوهش در آن، گرههای پر پیچ و تاب فرهنگ عرب و تشکیل زبان عربی را باز مینماید. در نظم جاهلی، عنصرهایی نیز هستند که ارزش بسیاری برای پیشبرد علم دارند.
این عنصرها در اصل متعلق به فارسیزبانان بوده و با سببهای گوناگون وارد زبان و فرهنگ عرب شده است. در دیوان شاعران جاهلی، واژههای فراوان فارسی دیده میشوند که سخنوران عربزبانِ شبهجزیره آنها را با معنای اصلی فارسی بکار میبردهاند.
«اعشیٰ» یکی از مشهورترین شاعران جاهلی است که شجرهاش میمون بن قیس بن جندل بن شراهیل بن عوف بن سعد بن ضبیعه بن قیس بن ثعلبه و تخلصش «ابوبصیر» است. او در سال 529 میلادی (94 سال پیش از هجرت) متولد شده و در سال 630 میلادی (8 هجری) فوت کرده است.
از شجرهنامهاش بر میآید که او عربتبار است و با مردمان فارسیزبان قرابتی ندارد. با وجود این در اشعار این شاعر، واژههای فراوان فارسی با آب و رنگ گوناگون وارد شده است.
ورود واژههای فارسی در نظم جاهلیت و موجودیت صنعت چامهسرایی در این نظم، ما را وادار نمود که عوامل تأثیر زبان و تمدن ایرانی در مدنیت عربی را تحقیق نماییم.
آشکار است که در دوران جاهلی، ارتباط فراوانی میان عجم و عرب وجود داشت. اهالی «حیره» (در جنوب عراق امروزی) در آن دوره با زبان فارسی بخوبی آشنا بودند و از اشعار جاهلی هویدا است که واژگان فراوان فارسی در آن استعمال شده است. برای آموختن تأثیر زبان فارسی در زبان عربی، ما چند قصیده و خَمریههای شاعران جاهلی عرب را مورد تحلیل قرار دادهایم و به تحقیقات علمای عرب نیز تکیه نمودهایم. از جمله از دیوان اعشی که به دایرةالمعارف شعر عربی مشهور است، استفاده کردهایم.
در آغاز میبایست بدانیم که شواهد گسترش و کاربرد زبان فارسی در نواحی عرب پیش از اسلام در کدام منابع ثبت شدهاند. یکی از منابع معتبر در این زمینه «تاریخ طبری» است که در آن آمده است:
«چون یزدجرد بملک بنشست، ملک عرب نعمان بود. یزدجرد کس فرستاد و ملک عرب را از حیره بخواند. نعمان بیامد و یزدجرد او را گرامی داشت و گفت: "این فرزند مرا بپرور بدان هوای بادیه و حیره تا مگر بزید." نعمان بهرام را بر گرفت و به جای خویش برد».
از این گزارش برمیآید که بهرام گور در دربار نعمان تربیت یافته و بعد از وفات پدرش جانشین او شده است.
ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی در کتاب بیست جلدی «الأغانی» نوشته است که بعد از وفات نعمان، شخصی به نام زید به امیری حیره انتخاب میشود. پسر همین زید که عدی نام داشت به دلیل اینکه هر دو زبان عربی و فارسی را خوب میدانسته است، به عنوان کاتب و مترجم به دیوان شاهنشاه ایران فرستاده میشود.
از این مأخذ دانسته میشود که زبان فارسی در فاصله سالهای 399 تا 430 میلادی (224 تا 193 پیش از هجرت) یعنی در زمان حکمرانی نعمان و زید در حیره رواج داشته است.
بسیاری از پژوهشگران عدی بن زید را که کاتب و مترجم دربار شاهنشاه ایران بوده است، شاعری خوش ذوق معرفی نموده و عامل شکلگیری ذوق بدیعی او را تأثیرپذیری از تمدن ایرانی میدانند.
گسترش زبان فارسی از حیره تا یمن در بسیاری از منابع یاد شده و شعر جاهلی را متأثر از آن دانستهاند. در اشعار شاعران جاهلیِ عرب، شواهدی وجود دارد که تحقیق در آنها تأثیر تمدن ساسانی در فرهنگ عربی را تصدیق میکنند. مثلاً در شعر اعشی آمده است:
«و کأس کعین الدیک باکرت حدها»: جامم چون چشم خروس و میشتابم به سوی او.
عبارت «عین الدیک» به معنای «چشم خروس» یک تشبیه تصادفی نیست. در موزه قاهره یک ابریق برنجی از عصر ساسانی هست که آنرا در شهر فیوم مصر یافتهاند. گردن این ابریق پر نقشونگار به شکل استوانه و دستهاش به مانند ماری شاخدار است. بر سرپوش ابریق نیز سردیس یک شیر غران نهاده شده و لوله ابریق به شکل خروسی است که در حال بانگ زدن است. چشمان خروس بسیار زیبا و مانند چشمان سُرمه کشیده پری رویان است.
توصیف شاعرانه برابر با ترکیب اجزای این ابریق در شعر جاهلی بسیار دیده شده و شاعران گوناگونی چشمان خروس را وصف کردهاند. در «معلقه» عمرو ابن کلثوم آمده است:
«و سید معشر قد توجوه/ بتاج الملک یحمی المحجرینا»: تاج زرین برایش گذاشتند، معشر ما چو شاه شد/ او حمایت میکند هم بوم ما هم خون ما.
در این بیت واژه و ترکیب «توجوه» و تاج الملک بکار رفتهاند. کلمه تاج از زبان پهلوی است. در کتیبههای عربی و نظم جاهلی وآثار موزههای جهان، کلمه «تاج» و تصویر آن به فراوانی دیده شده است. در موزه قاهره یک تختهٔ نگارینِ چوبی نگهداری میشود که بر روی آن تاج بالدار ساسانی دیده میشود. در هنر ساسانی عنصرهای دوگانهای همچون دو خروس، دو مار، دو بال، دو شیر و غیره عنصری اصلی به حساب میآید. در آن اثر چوبین، این عنصرهای جفت در تاج و در تصویرهای پیرامون آن لحاظ شدهاند.
از کلمه تاج در زبان عربی، فعلهایی با معانی گوناگون، عبارتهای مجازی و صرفهای فاعلی و مفعولی همچون «تاج السین»، «تاج الاذن»، «تاج العرب صله»، «تاج العقد» و غیره ساخته شده است.
شواهد فراوانی از گسترش زبان فارسی در میان مردم عربِ پیش از اسلام حکایت میکند و منابع گوناگون این نظر را تأیید میکنند. اما دانسته نیست که چرا در دانش ایران شناسی به این منابع و شواهد استناد نمیکنند و سرآغاز زبان فارسی را در سدهٔ هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) قرار میدهند؟ مثلاً ریچارد فرای نوشته است: «زبان معاصر ادبی فارسی، که الفبایش عربی است، در سده نهم میلادی (سوم هجری) در شرق ایران شکل گرفته و در شهر بخارا (پایتخت سامانیان) به تکامل رسید».
و نعمت میرزا زاده نیز در همین زمینه میگوید: «این زبان فقط در خراسان و ماوراء النهر رایج بوده و نه در جای دیگر. چرا که زبان دری را (بجز در خراسان) فقط در دربار پادشاهان بلد بودهاند».
چنانچه زبان فارسی در سده نهم میلادی سوم هجری) شکل گرفته باشد، چگونه تا این اندازه در نظم جاهلیِ عرب تأثیر نهاده است؟ اگر زبان فارسی، زبان درباری بوده باشد؛ چگونه از حیره تا یمن منتشر شده و بسیاری از اعراب پیش از اسلام با آن آشنا بودهاند؟
اگر اشعار شاعران پیش از اسلام را ورق بزنیم، نمونهٔ واژهها و ترکیبهای فارسیِ بسیاری در آن دیده میشود. مثلاً در یک بیت اعشی عیناً آمده است:
«آس و خیری مرو و سوسن/ کرده مخمور هر هنرمند»: واژهٔ «آس» نام یک نوع ریحان خوشبوست که از زبان سانسکریت آمده است. کلمه «مرو» نیز در غیاث اللغات به معنای نام یک گیاه خوشبو ثبت شده است.
اعشی در بیت دیگری گفته است:
«و شاهسفرم و الیاسمین و نرجس/ یصبحنا فی کل دجن تغیما»: نازبو همراه نرگس و یاسمن/ بوی شادابی پاشند به من».
شاهسپرغم در غیاثاللغات مترادف نازبو یا ریحان خوشبو آمده است. در بیت دیگر اعشی:
«لنا جلسان عندها و بنفسج/ و سیسنبر و المرزنجوش منمنما»: در گلستانم بنفشه با سیه سنبل نشسته/ خویش را نزد مرزنجوش زینت میدهند».
واژهٔ سیسنبر در غیاث اللغات معرب «سیه سنبل» نامیده شده است. همین منبع، معنای واژهٔ مرزنجوش که در بیت بالا آمده است را چنین شرح میدهد: «مرزنجوش معرب مرزنگوش، و آن نوعی از ریحان خوشبو است که زلف و خط معشوق را بدان تشبیه کنند». در بیت بالا، واژههای گلستان، سیه سنبل و مرزنگوش با تلفظ و معناهای آنها در زبان فارسی بکار رفتهاند و نشان میدهد که این واژهها در طول پانزده سده تغییر معنایی ندادهاند.
در اشعار شاعران جاهلی عرب نام سازهای موسیقی ایرانی نیز بسیار استفاده شده است. اعشی مینویسد:
«و مستق صینی و نای و بربط/ یجا و بها صنج اذا ماترنما»: مشته چین و بربط و نای/ هم آهنگ چنگ در ترنمها.
کلمه مشته، به معنای «کوبک» و همان زنگ است. چنانچه در شاهنامه آمده است: چه آواز نای و چه آواز چنگ/ خروشیدن بوق و آواز زنگ.
در این بیت، واژه زنگ چونان مترادف کوبک یا مشته آمده است. معانی مشته، نای، بربط، چنگ (صنج) در اشعار اعشی با معانی امروزه این واژهها برابر است و تغییری نکرده است.
در بین اصطلاحهای معروف موسیقی ایرانی، زیر و بم نیز وجود دارد. صدای نازک را زیر، صدای پر را بم، و پردهای از موسیقی را مهین مینامیدند. این نامها در بیت اعشی چنین آمده است:
«وثنی الکف علی ذی عتب/ یصل الصوت بذی زیر أبح»: تارها از پنجههای نازکش/ بربیارند صوت زیر دلربا. در شاهنامه نیز آمده است: برآمد خروش از دل زیر و بم/ فراوان شده شادی، اندوه کم.
در همین باره جلال الدین بلخی فرموده است: بی زیر و بی بم تو مایم در غم تو/ بنواز جان ما را از راه آشنایی.
واژه «زیر» در اشعار دیگر شاعران جاهلی نیز دیده شده است. واژههای فارسی در شعر عربی، به تمام قانونمندیهای صرفی و نحوی عربی مطابقت داده شدهاند، اما تغییر معنایی در آنها به چشم نمیخورد
تغییرات آوایی واژههای فارسی در زبان عربی فراوان است. مثلاً واژه «مرزنگوش» در قاموسهای عربی به گونهٔ «مردقوش» آمده و یا کلمه «گلستان» که «جلسان» نوشته شده است.
بسیاری کلمههای فارسی در زبان عربی معنی خود را حفظ کرده و اشتقاقهای فراوان ساختند. اما برخی کلمههای فارسی در نظم جاهلی هستند که امروزه در زبان فارسی متداول نیست. مثلاً کلمه سمسار، در این بیت اعشی:
«وأصبحت لا استطیع الکلام/ سوی أن اراجع سمسارها»: من مدار گفتنی گم کردهام/ روی میآورم به سمسار شما».
کلمه «سمسار» در غیاثاللغات به معنی «میانهرو» آمده است و اعشی نیز به همین معنی بکار برده است. کلمه «دهقان» نیز در اشعار شاعران جاهلی به معنی حاکم، امیر و ارباب استفاده شده است:
«عد هذا فی قریض غیره وأذکرن فی الشعر دهقان الیمن»: بشمرد او این همه در نظم غیر/ لیک ارباب یمن را یاد کرد در شعر خود. در شاهنامه نیز واژه دهقان به همین معنای ارباب و حاکم آمده است: به معبد چنین گفت دهقان سغد/ که برناید از خانه باز چغد.
در اشعار شاعران جاهلی، واژههای فارسیِ: انجمن، ارغوان، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، یاقوت، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیهسنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده است.
این نکته مهم را باید یادآور شد که ساخت و تلفظ این کلمهها برابر با زبان پهلوی نیست و با معنی و تلفظ فارسی دری استعمال شدهاند.
پرسشی که پیش میآید، این است که اگر زبان فارسی در سده هشتم و نهم میلادی (دوم و سوم هجری) به وجود آمده و پیش از آن زمان، حداکثر کاربرد درباری داشته است؛ پس چگونه است که شاعران پیش از اسلامِ عرب زبان تا این اندازه از آن متأثر گشتهاند؟
مگر زبانی که در دایره محدود دربار روایی داشته و کاربرد گستردهای نداشته و به درجه زبان ادبی نرسیده بوده، میتوانست در زبانی دیگر تا اندازهای تأثیر بگذارد که شاعران زبردستش از واژههای آن زبان برای مردمی استفاده برد که هیچ از آن نمیفهمیدهاند؟
اعشی، ابوربیعه و دیگران، به عنوان شاعران شعر جاهلی معروف شدهاند. شهرت شاعر به واسطهٔ شعرهای قابل فهم، دلپسند، جذاب و دلنواز صورت میگیرد. شاعری که کلمهها و ترکیبهای ناشناس و بیگانه را بکار برد و خوانندهاش آن اشعار را نفهمد، شهرت پیدا نمیکند. به این ترتیب میتوان گفت که زبان فارسی سابقهای فراوانتر دارد، در زبان عربی تأثیر نهاده و واژگان آن برای مردم عربزبان مفهوم بوده است.
منبع
Being aloneis the some thing remarkable but to be ignoredis so awkward
پوست سيب براي درمان چين و چروك صورت مفيد است و همچنين باعث مي شود پوست طراوت و شادابي خود را از دست ندهد. به نقل از روزنامه زمان چاپ تركيه پروفسور دكتر اوزيراكتاي رئيس بيمارستان كودكان استانبول با بيان اينكه اسيدهاي طبيعي، فسفر و ويتامين هاي A، B2، B1 و C در سيب موجود است، گفت: <پوست سيب براي شفافيت و طراوت پوست مي تواند بسيار مفيد واقع شود و خود سيب هم كه داراي فسفر و اسيدهاي طبيعي است براي بهتر كاركردن مغز، معده و جگر مفيد است.> دكتر اكتاي بيان داشت: <اشخاصي كه با آب سيب صورت خود را مي شويند به پيري پوست و چين و چروك صورت خيلي كم دچار مي شوند. همچنين سيب براي بهبود بيماري هاي كبد، اگزما، رماتيسم و كندي حركت خون در رگ ها بسيار خوب است.
. I'd Яather Be Hated ᖷor Who I Am, Than Loved For Who I Am Иothttp://forums.animparadise.ca/forumdisplay.php?f=97www.nevaak.ir
كاسو مارزو Casu marzu كه در زبان ايتاليايي پنير فاسد معنی میدهد ، نوعي پنير است كه در مناطق كوهستاني جزيره ساردينيا ايتاليا توسط روستائيان از شير گوسفند تهيه ميشود . كاسو مارزو از تخمير نوعي پنير بنام Pecorino Sardo توسط حشره اي موسوم به Piophila casei يا مگس پنير توليد ميشود . روستائيان پنير پكورينا را در فضاي آزاد قرار ميدهند تا مگس پنير در آن تخم گذاري كند . پس از مدتي تخم ها تبديل به لارو شده و چربي پنير را تجزيه ميكنند و درحقيقت پنير به نوعي تخمير ميشود .
پنير حاصل از اين فرايند بسيار نرم و لطيف و حاوي مايعي است كه به آن lagrima يا اشك ميگويند ، در اين زمان لاروها به صورت كرم هايي سفيد و طول 8 ميلي متر در پنير ديده ميشوند كه ميتوانند تا 15 سانتيمتر در هوا بپرند ، بنابراين كساني كه قصد دارند كاسو مارزو را همراه با كرم مصرف كنند بايد دست خود را بر روي ساندويج قرار داده تا مانع برخورد كرم ها با چشمشان شوند . اهالي ساردينيا كاسو مارزو را برش زده و با نان چرب محلي كه pane carasau ناميده ميشود و به همراه شراب قرمز گيرا صرف ميكنند . تا زماني كه كرم ها در پنير زنده باشند پنير سالم است و در غير اينصورت پنير فاسد و غير قابل مصرف است . خطرات ديگري هم مصرف كنندگان اين پنير را تهديد ميكند مانند : آلرژي به كاسو مارزو و خطر زنده ماندن كرم ها در دستگاه هاضمه كساني كه اسيد معده ضعيف دارند كه منجر به دردهاي شكمي و خونريزي ميشود . در هر حال اين پنير از سوي وزارت بهداشت ايتاليا ممنوع اعلام شده و روستائيان تنها براي مصرف خود و تقاضاي بازار سياه بصورت پنهاني اقدام به توليد آن ميكنند و شما ميتوانيد آن را دو برابر قيمت پنير پكورينا از بازار سياه خريداري كنيد .
منابع :
http://en.wikipedia.org/wiki/Casu_marzu
http://www.ilovecheese.co.uk/casu-ma...us-cheese.html
نوروزنوروز، جشن ايرانيان از روزگاران كهن پر شكوه ترين جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه ای است كه روايت های تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون استاما بايد پيشاپيش بدانيم كه نوروز يك عيد و جشن كهنسال و بسيار باستاني است كه از نياكان آريايي ايرانيان بدان ها رسيده و مسلما" پيش از زردشت نيز اين جشن برگزار مي شده است و شايد بتوان گفت كه آيين نوروز از سده هاي سيزدهم و چهاردهم پيش از ميلاد و حتي اوايل هزاره دوم پيش از ميلاد مرسوم بوده است.اما درباره داستان ها و افسانه هايي كه در منشاء ايجاد و نسبت دادن آن به جمشيد به پادشاه دوره هاي اساطيري ، بايد در نظر گرفت كه بدون شك در ذهن و خاطره مردم ايران زمين برخي پيشامدهاي تاريخي مهم وجود داشته است كه بر اثر گذشت زمان رنگ باخته و به صورت افسانه در آمده بوده استعلت بناي كاخ ها وايوان ها و تالارهاي تخت جمشيد در صفه در دامنه كوه رحمت در نزديكي شهر شيراز در ذهن مردم ايران باز مانده بود . آنها مي دانسته اند كه ميان بنياد اين معبد عظيم يا شهر آيين با برگزاري آيين نوروز و مهرگان كه هر دو جنبه كاملا" ملي و ديني و نجومي داشته و نيز گرد آمدن درباريان و بزرگان ايران زمين و كشورهاي گوناگون در اين محل مقدس ارتباطي وجود داشته و نيز خاطره هايي از مراسم تحويل خورشيد به برج حمل و رصد و تابيدن نخستين پرتو خورشيد در بامداد نخستين روز تابستان بزرگ و فرارسيدن سال نو اجرا مي گرديده است به يادها باز مانده بوده است. بدينسان با برقراري ارتباط ميان ساختن و پديد آوردن تخت جمشيد براي اجراي برخي مراسم و انجام دادن برخي محاسبات نجومي و رصد و اندازگيري هاي مربوط به وضع خورشيد درنوروز و مهرگان و برگزاري جشن ها و ايين هاي مخصوص به اين مناسبت ها و مربوط ساختن آن با واژه تخت و تابيدن خورشيد بر آن و نوروز گرفتن آن روز، همه روشن مي سازد كه اين داستان ها چگونه به وجود آمده اند و از كجا ريشه گرفته اند.با در نظر گرفتن طول سال خورشيدي كه 365 شبانه روز و 6 ساعت 12 دقيقه است و با توجه به رعايت نكردن سال كبيسه در گذشته هاي دور ، يعني اينكه هر سال را 365 روز مي دانستند و اين 6 ساعت را توجه نمي كردند ، بامرور گذشت سالها ، زمان شروع چرخش خورشيد از همان نقطه اوليه كم كم از اول بهار دور شد . بطوريكه بعد از گذشت 1000 سال به اندازه 6000 ساعت يا 250 شبانه روز تفاوت پيدا كرد .يعني بعد از گذشت 1461 سال شروع سال خورشيدي درست به همان دقيقه و همان روز اول بهار رسيد . و چون مردم اين موضوع را درك كردند به آن نوروز حقيقت گفتند و آن روز را جشن گرفتند و به عاليمان خبر دادند تا همه آگاه شوند
اكنون هنگام آن رسيده است كه بدانيم يك چنين نوروزي با اين خصوصيات يعني سالي كه حلول خورشيد به نقطه اعتدال ربيعي و نخستين دقيقه برج حمل در سر ساعت 6 بامداد نخستين روز ماه فروردين يا برابر هخامنشي ان ( ادوكنيش ) انجام گرفت تنها در سال 487 پيش از ميلاد به افق تخت جمشيد مي توانست اتفاق بيفتدپس معلوم مي شود كه نوروز سال 487 پيش از ميلاد يكي از آن نوروزهاي حقيقي بوده كه كيومرث و جمشيد و گشتاسب آن را درك كرده بودندتخت جمشيد نيز از سي سال پيش براي تدارك چنين جشني به دستور داريوش با محاسباتي كه دانشمندان آن زمان محاسبه كرده بودند ساخته شدو بدين سان پس از سالها و سده ها نوروز را در محل و موقع خود ثابت نگاه داشتندبر اساس بعضی روايات، شاهان هخامنشی در قصرهايشان مینشستند و هدايای باارزشی را از نمايندگان استانهای مختلف دريافت میکردند. در صبح نوروز شاه لباس مزّين و زيبا میپوشيد و شخصی مشهور به خوشقدم (کسی که قدمش مبارک است) به حضور شاه رفته و بعد موبد موبدان همراه با يک فنجان طلايی و حلقه و سکه، يک شمشير و يک تيرکمان، جوهر و يک پَرِ بزرگ (قلم آن روز برای نوشتن) و گُل به حضور شاه رفته دعای مخصوص میخواند. سران بزرگ دولتی پُشت سر موبد وارد میشدند و هدايا را به شاه تقديم میکردند. شاه هدايای باارزش را به خزانه میفرستاد و بقيه را بين مردم تقسيم میکرد.يادآوري اين نكات بد نيست كه بدانيددر ايران باستان، تاجگذاری پادشاهان به عنوان شروع تقويم در نظر گرفته میشد و سالهای بعد با توجه به آن مبداء نامگذاری میشده مثلا میگفتند ماه دوم از سال هفتم سلطنت داريوشخلاصه مطلب براي كوچكترهادر روزگاران خيلي قديم بعلت اينكه مردم در محاسبه سال دقت نمي كردند كم كم شروع سال از بهار دور شد و بعد از گذشت 1461 سال ، دوباره سال نو از بهار شروع شد . براي همين ، بدستور داريوش، تخت جمشيد براي برگزاري اين مراسم آماده شد و بعد از سالها در سال 487 قبل از ميلاد ساعت 6 صبح فروردين در تخت جمشيد سال نو با بهار يكي شد .مردم اين روز را جشن گرفتند و بعد از آن ، با دقت دانشمندان ، ديگر شروع سال خورشيدي با شروع اول بهار يكي گرديد .
سفره هفت سين
در آيين هاي باستاني ايران براي هر جشن و يا مراسم مذهبي خواني گسترده مي شد كه در آن علاوه بر آلات و اسباب نيايش مانند : آتشدان ، ماهروي و برسم ، فراوردهاي فصل و خوراكي هاي گوناگوني نيز بر سر خوان نهاده مي شد. زيرا خوردن خوراك مذهبي يكي از رسم هاي ديني بودعدد هفت از هفت امشاسپند در دين زرتشتی (اورمزد، وهمن، ارديبهشت، شهريور، سپندامذ، خورداد و اَمُرداد) گرفته شدهخانواده هاي ايراني هفت سين مي چينند كه حاوي مجموعه اي از نمادهاي استقبال از بهار است. هفت سين حداقل بايد حاوي هفت عنوان باشد كه با حرف سين شروع مي شوند
سبزه: تولد دوباره ، حيات نو و سبز بودن
سمنو: ثروت و فراواني و وفور
سنجد: عشق
سیر: دارو و درمان و بعنوان ماده اي گندزاد مي باشد
سیب: زیبایی و سلامت
سماق: رنگ طلوع آفتاب
سرکه قرمز : سن و صبر و عقل
سنبل: آمدن بهار و نشان دهنده زيبائي
سکه زرد : ثروت
- همچنين برسرسفره هفت سين شمع هايي روشن دربرابر آينه قرارمي دهند كه نشان دهنده آينده اي روشن است .
- تخم مرغ رنگ شده نيز نشانه باروري است .
- آينه نيز نمادي از خلقت است .
- ماهي قرمز نشانه زندگي است
- از ديگر چيزهايی که بر سر سفرهی ايرانيان بوده نان به نماد فراوانی، شير تازه به نشان غذای نوزادی که تازه متولد شده و شمعدان که شمعها را به احترام آتش روشن میکردند میتوان نام برد.
درشب عيد، در بيشتر خانه هاي ايرانيان ، غذاي مخصوص عيد يعني سبزي پلو با ماهي تهيه مي شود.
حاجي فيروز كيست ؟
حاجي فيروز مردي است كه لباسهاي قرمزرنگ به تن مي كند، در خيابانها مي چرخد و مي خواند و مي رقصد. او در شب عيد يك دايره زنگي به دست مي گيرد و همراه با يك يا دو تن ديگر در همه جا مي گردد و شادي و نشاط مي پراكندگفته مي شود كه او و همراهانش نمادي از يك سنت كهن در آذربايجان هستند. اين سنت «قيشدان چيخديم» (از زمستان خارج شدم) نام داشت و براساس آن حاجي فيروز در خيابانها آواز مي خواند تا به همه خبر دهد كه بهار آّمده است و زمستان به پايان رسيده است. در مقابل اين همه شادي و نشاط كه حاجي فيروز براي مردم به ارمغان مي آورد، آنها نيز پول و شيريني و هداياي ديگر به او مي دادند. تاريخچه ظهور حاجي فيروز به درستي معلوم نيست اما در تمام متوني كه به آيين هاي نوروزي در جاي جاي ايران در طول تاريخ اشاره كرده اند از حاجي فيروز و عمو نوروز نيز ذكري به ميان رفته است. در تمام مناطقي نيز كه زماني تحت سلطه ايران بوده اند حاجي فيروز چهره آشنايي است.
حاجي فيروز، عمو نوروز شخصيتهاي نوروز مي باشند. حاجي فيروز پرچمدار سنت از راه رسيدن بهار است. او صورت خود را سياه مي كند و لباس قرمز برتن دارد. مي خرامد و مي رقصد و روح شادي و نشاط را در تمام نقاط شهر و روستا مي پراكند. عمو نوروز، پيرمردي است كه لباس سنتي ايرانيان قديم را دربردارد و نهادي از سال جديد است. عمونوروز به كودكان هديه مي دهد و با دادن پول، شيريني و تخم مرغ رنگي دل آنها را شاد مي كند.
شيريني هاي مخصوص عيد
در اين ايام شيريني هاي مخصوصي آماده مي شود
از جمله شيريني نخودي ، قطاب ، نان برنجي ، سوهان عسلي ، باقلوا ، سمنو
درشب عيد، در بيشتر خانه هاي ايرانيان ، غذاي مخصوص عيد يعني سبزي پلو با ماهي تهيه مي شود
اگر مايل به تهيه اين شيريني ها در خانه اتان هستيد براي بدست آوردن تهيه دستورالعمل روي آدرس زير كليك كنيد
حاجی حالمو به هم زدی.
قزوين - نوروز بزرگترين و باشكوهترين جشن باستاني ايرانيان است كه از هزاران سال پيش در نخستين روز سال نو، يعني اولين روز فصل بهار با آيين هاي ويژه در پهنه ايران زمين برگزار و نزد ايرانيان گرامي داشته ميشود. البته دست روزگار، برخي آيينهاي كهن نوروزي را دستخوش تحولاتي كرده و امروزه تنها از سنتهاي منسوخ نوروزي سخن رانده ميشود.
با اين وجود گردش ايام نتوانسته از رونق و شكوه اين آيينها بكاهد، بطوري كه در استان قزوين كه داراي سابقه و قدمت تاريخي و فرهنگي است، اين جشن با جذابيت خاصي برگزار ميشود.
نوروزخواني يكي از مراسم مربوط روزهاي پاياني سال است و در واقع جزيي از مراسم استقبال از نوروز بشمار ميرود.
نواها، شاديانهها و بهاريهها درميان مردم اين خطه از ديرباز جايگاه خاصي در جشنهاي نوروزي داشته تا آنجا كه نوروزخوانيها به عنوان يكي از عناصر پا برجاي جشنهاي نوروزي شناخته ميشده است.
در سنت نوروزخواني كه اكنون بيشتر در برخي روستاهاي منطقه الموت و طالقان برگزار ميشود، مردان و جوانان در گروههاي دو تا چهار نفره با طي كوچه هاي روستا و خواندن شعر، آغاز سال نو را به مردم مژده ميدهند و شادباش مي گويند.
در اين مراسم يك نفر بيتي را ميخواند و نفرات ديگر گروه با خواندن ادامه ابيات پاسخ
مي دهند.
در روستاي توان الموت نوروزخوانان ميسرايند:
نوروز سلطان
اسم بنده علي شيرخوان
سالي يكبار زنم دوران
يك سال رشت، يك سال لاهيجان
آمدم امسال، لنگان لنگان
شمي سلام
سي سلام ، سي عليك
جان داداش سلام عليك
اول بگويم من سلام
دوم بگويم من كلام
با اهل خانه و تمام
نوروز سلطان آمده، باد بهاران آمده
در شهر قزوين نيز اشعار نوروزخواني با لهجه قزويني خوانده ميشود:
نوروز نوسال، باشد شما را، امسال باشد مبارك،
اي خانم باجي بلا نبيني، واسه مان بيار، نقل و شيريني
اي خانم باجي از ما نرنجي، بيار برا ما نان برنجي
اي حاج آقاي سر به سر، خدا داده پنج تا پسر
همه را كني تو داماد، ما بگيم مبارك باد
ساكنان منازل نيز با شنيدن صداي نوروز خوان ها، به استقبال آنها رفته و با دادن عيدي و شيريني از آنان پذيرايي ميكنند.
در ازمنه نه چندان دور نيز دست افشاني، پايكوبي و ترانه خواني كوسه گلين كه با جامهاي سرخ، كلاه بوقي و زنگوله به پا در خانهها ميرفته از ديگر مراسم مردم قزوين در آستانه سال نو بوده است.
قزوينيها بخشيدن پول و شيريني به نوروز خوان و كوسه گلين را خوش يمن مي دانند.
سمنو پزي از ديگر آيينهاي اين شهر كهن در هنگام شكوفايي بهار طبيعت است كه اين آيين توسط بانوان و به صورت گروهي انجام ميگيرد و سرشار از اعتقادات مذهبي است.
طولاني بودن پخت سمنو آن را با آداب ويژه و رمزآلودي آميخته كه با مشاركت همسايگان و نيت خاص هر يك از آنان صورت ميگيرد.
پس از پخت سمنو بچهها با خواندن اين اشعار درخواست سمنو ميكنند:
ننه جان من سمنو ميخوام
ياران شيرين دهنو ميخوام
عاشقم من به لقاي سمنو
سر وجانم به قداي سمنو
سمنو بهتر از جان من است
سمنو شيرين دندان من است
در آيينهاي جشن نوروز در قزوين، مردم از اواسط اسفند ماه با تهيه نيازمنديها و خانه تكاني به استقبال بهار ميروند.
تهيه سبزه از ديگر تداركات نوروزي است كه مردم آن را با كاشتن دانههاي گندم، جو، عدس و ماش در بشقاب آماده ميكنند.
برخي علاوه بر اين سبزه، پارچه نازكي به دور كوزهها و قليانهاي سفالي مي پيچند و داخل آن را پر آب ميكنند و روي اين پارچه را مقداري خاكشير و منداب ميچسبانند كه بتدريج سبز شده و مانند سبزه آن را در سفره هفت سين مي گذارند.
افروختن آتش موسوم به چهارشنبه سوري در غروب آخرين سه شنبه سال و شادي كردن نيز از ديگر رسوم ميباشد.
آيين سال تحويل هنگام آغاز سال نو كه اهميت و ميمنت خاصي دارد، در كنار سفره هفت سين برگزارمي شود كه سفرهاي سفيد رنگ يا رنگين و نسبتا فاخر است كه برروي زمين گسترانده و در قسمت بالاي آن دو عدد شمع روشن، يك جلد كلام الله مجيد و يك آيينه ميگذارند.
برخي روي آينه مزبور يك عدد تخم مرغ آپ پز گذاشته ومعتقدند درلحظه تحويل سال، تخم مرغ ميچرخد.
بر روي سفره هفت سين نيز هفت چيز كه نام آنها باحرف س آغاز ميشود مانند سبزه، سيب، سكه، سركه، سير، سنجد، سماق و سمنو در ظرفهايي جداگانه مي گذارند.
شيريني، نقل سفيد و نبات، يك پياله عسل و تخم مرغ آب پز رنگي به نشانه خرمي، طراوت، نعمت و بركت سفره روي آن ميچينند و سفره را با آن مي آرايند.
همچنين يك يا دو ماهي قرمز كوچك در تنگ آبي انداخته و به نشانه حيات روي سفره هفت سين ميگذارند.
سفره هفت سين را قبل از تحويل سال آماده ميكنند و تمام اعضاي خانواده با لباس نو و تميز در كنار آن مينشينند و معتقدند كه هنگام تحويل سال همه بايد دركنار اين سفره جمع شوند تا ميانشان تفرقه نيفتد.
هنگام تحويل سال پدر يا بزرگ خانواده دستها را به سوي آسمان بلند ميكند و دعاي مخصوص تحويل سال را بلند ميخواند و ديگران آن را تكرار ميكنند پس از پايان دعا، اعضاي خانواده حلول سال نو را به يكديگر تبريك گفته و افراد كوچكتر از بزرگترها عيدي ميگيرند و پس از آن با خوردن شيريني و نقل و نبات، دهان خود را شيرين كرده و به شادي ميپردازند.
در ايام عيد نيز با چيدن سفرههاي رنگين، در خانههاي خود را به روي ميهمانان ميگشايند.
هنوز هم در روستاها در ايام عيد پارچهاي قلم كار و ظروف رنگارنگ بلوري، انواع شيرينيهاي خانگي، انجير، آلبالوي خيس شده، نخود و كشمش، نقل و نوعي توت كه با خمير پودر پسته و بادام درست كرده در عيد سفره ميچينند و به ميهمانان تخم مرغ رنگ شده عيدي ميدهند.
در روز اول عيد مراسم عيد ديدني با ديدارهاي خانوادگي آغاز ميشود كوچكترها به ديدار بزرگ ترها ميروند همه ديد و بازديدها بايد تاقبل از سيزده بدر انجام شود.
سفره نوروزي در روستاي زرآباد متشكل از نان ،آب، قرآن، سمنو، سنجد، سيب، پرتقال و شيريني است.
سفره نوروزي در روستاي اوان عبارت از قرآن، سبزه، آب كه بايد از چشمه آورده شود، خرما و سنجد است.
در روستاي توان و در صبح روز اول عيد پسر بچهاي را از بيرون به منزل خود ميآورند تا وارد اتاق شود و به خوش يمني قدم او سالي پر بار وخوب داشته باشند.
پسر بچه مقداري آب براي روشنايي در اتاق ميپاشد و در نهايت به او عيدي مي دهند.
در روستاي اوان از روز اول عيد تا روز سيزدهم دختر بچهها روي بامها شعر گل گندم همهاش سرخ و سفيد مال مردم ميخوانند.
در اين روستا هنگام تحويل سال نو، يك بره داخل منزل ميآورند و پس از تحويل سال تا بره از منزل خارج نشود كسي نبايد از خانه بيرون برود.
اين كاررا به نيت اينكه سالي با روزي وبركت فراوان داشته باشند انجام مي دهند.
همچنين بسياري نيز پنج شنبه آخر سال براي زيارت اهل قبور ميروند و براي آنان خيرات توزيع ميكنند.
حضور در گلزار شهدا هنگام سال تحويل از مراسم معنوي و روح بخشي است كه هر سال بسياري از مومنين و خانوادههاي معظم شهدا و ايثارگران بجاي مي آورند.
نام "ایران" بر سرزمین واقع شده در مرز جغرافیای و سیاسی ِ کنونی ِ ایران نهاده شده است. اما ورای نام ایران ِ سیاسی، ایران فرهنگی کلیه ی سرزمین های پیشین، در قلمروی گذشته ی ایران ِ تاریخی را در بر می گیرد. به دیگر سخن، کلیه سرزمین هایی که فرهنگ ِ آنان، در بخشی یا به تمامی با هویت، فرهنگ، آداب و رسوم، جشن ها، روحیات و معنویات، اساطیر و قهرمانان ملی، دین، زبان، و دیگر عناصر هویت ِ ایرانی نزدیکی و یا یکسانی دارد، قلمروی ایران ِ فرهنگی و تاریخی شناخته می گردد. سرزمین های جدا کرده شده از فلات مرکزی ایران، با دخالت و اعمال مطامع ِ کشورهای روسیه و انگستان، بدون نقش مردم در جدایی این سرزمین ها از ایران، به شرح زیر شناخته می شود:
1-جدایی سرزمین های کنونی کردستان عراق، ترکیه، عراق عرب، شیخ نشین های سواحل جنوبی خلیج فارس، کرکوک، اریل، تکریت، سامرا، انبار، کربلا، کوفه، نجف، مدائن یا تیسفون،... در زمان شاهان سلسله ی صفوی و قاجار به وقوع پیوست.
2-سرزمین کنونی افغانستان، به موجب معاهده ی پاریس، در سال 1875 م ا ز ایران جدا گردید.
3-سرزمین کنونی پاکستان، به موجب حکمیت اسمیت، در سال 1871 م و 1905 م از ایران جدا گردید.
4-سرزمین کنونی ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان تا دریاچه آرال، ماورا ء النهر،سمرقند و ترمذ، به موجب قرارداد 1881 م از ایران جدا گردید.
5-سرزمین های قفقاز تا شمال داغستان و گرجستان، به موجب قرارداد های گلستان 1813 م و ترکمنچای 1828 م از ایران جدا گردید.
6-جزیره بحرین، در سال 1971 م از ایران جدا گردید.
این جدایی ها می تواند ادامه داشته باشد، چنانچه اندیشه پدافندی و دفاعی مناسب بکار گرفته نشود. این اندیشه ی پدافندی باید بتواند در شرایط متفاوت عملکرد فرهنگی و دفاعی و به موقع تهاجمی داشته باشد. پان ایرانیسم با دارا بودن مولفه های هویت ایرانی می تواند چنین نقشی را به تمامی بازی کند. اگر چه، اندیشه ی پان ایرانیسم در وجه آرمانی آن، در شرایط ژئوپلتیک کنونی منطقه، قابل دستیابی نمی باشد، اما می تواند، در کنار دیگر عناصر هویت ایرانی مانند زبان فارسی و اسلام، به عنوانی عاملی بازدارنده در برابر تجزیه ایران، کارکردی بسیار موثر داشته باشد. ایجاد حس ماندگار ِ وطن پرستی در مقابل تهدیدات خارجی و داخلی و همچنین بسط فرهنگ هویت ایرانی در قلمروی ایران فرهنگی، این امید را در دلهای ایرانیان زنده خواهد کرد که، با ایجاد بستر ها و شرایط مناسب در سال های آینده، و حتی تا سده های بعد تا ۱۰۰ و ۲۰۰ سال آتی، موقعیت بازیابی قلمروی گذشته آماده شده و با بازسازی قدرت گذشته، زمینه ی پیوستن سرزمین های ایرانی به مام میهن، ایران، فراهم گردد.
تولد تارنمای"پان ایرانیست بحرین"نخستین قدم در سرزمین های تجزیه شده ایران در اثر مطامع بیگانگان به خصوص انگلیس می باشد. ابن گام ارزنده به فال نیک گرفته می شود و امید است با ترسیم این حرکت در سرزمین های دیگر ایرانی، این حرکت جاویدان ژرفا یابد.
نشانی تارنمای "پان ایرانیست بحرین" : http://paniranbahreyn.blogfa.com
بیگاری کشیدن یعنی کسی را به کاری گماردن و مزدی به او پرداخت نکردن. این دقیقا کاری است که یکی از بزرگترین و مشهورترین سرویسهای کپچا با نام reCAPTCHA انجام میدهد.
به زبان خیلی ساده کپچا آزمونی است که تشخیص میدهد، کاربر یک پایگاه اینترنتی، انسان است یا یک روبات. این مسئله از ارسال پیامهای Spam به دست روباتهای که فرستادگان Spam مینویسند جلوگیری میکند. معمولا کپچا یک تصویر است که کاربر باید معادل نوشتاری آن را بنویسد و از آن جایی که معمولا این تصویر با Noiseهای همراه است تشخیص آن با OCR به دست یک روبات امکانپذیر نیست.
reCAPTCHA، یکی از سرویسدهندگان مشهور فرستادن کپچا است که کاملترین برنامه کپچا را برای مدیران پایگاهها فراهم کرده. این سیستم ویژگیهای زیادی دارد؛ برای نمونه این سیستم با به کارگیری فنآوری AJAX (در صورتی که تشخیص تصویر فراهم شده برایتان دشوار باشد) امکان تغییر تصویر را بدون نیاز به بازخوانی صفحه فراهم میکند. همچنین امکان خواندن صوتی کپچا نیز در این سیستم فراهم شده است. همچنین این سیستم با زبانهای برنامهنویسی گوناگونی هماهنگ شده و ابزارهای لازم برای گذاشتن آن در سایتهای گوناگون فراهم شده است.
reCAPTCHA، تمام این کارها را برای شما رایگان انجام میدهد. اما پرسش اصلی این جاست که مدل تجاری این سیستم چیست و دقیقا چگونه پول در میآورد؟
واقعیت ماجرا این است که reCAPTCHA از همه مردم دنیا بیگاری میکشد. برخلاف تصور، این شما هستید که برای reCAPTCHA کار
میکند نه reCAPTCHA برای شما. این شرکت در دیجیتالی کردن کتاب، روزنامه و متون قدیمی فعالیت میکند و گاهی به دلیل آسیبهایی که به این کاغذها وارد شده امکان تشخیص متون با کمک OCR نیست. reCAPTCHA کلماتی را که در این نوشتهها با OCR خواندنی نبودهاند را جدا کرده، به شما نشان داده و از شما میخواهد که آن را تایپ کنید.
اما پرسش اصلی این جاست که وقتی این نوشتهها OCR نشدهاند و از این رو معادل نوشتاری آنها مشخص نیست، reCPATCHA چگونه متوجه میشود که شما نوشته را درست وارد کردهاید یا نه؟
راه حل reCAPTCHA برای این پرسش، یک راه حل بسیار ابتکاری و خلاقانه است که در قالب یک مقاله علمی ارائه شده است. ترفند به کار گرفته شده به زبان خیلی ساده به این شکل است که reCAPTCHA به کاربر دو کپچا نشان میدهد. متن تصویر اول ناشناخته و متن تصویر دوم شناخته شده است. حالا اگر شما تصویر دوم را درست تشخیص دهید، سیستم احتمال میدهد که کاربر تصویر اول را هم درست تشخیص داده است. در صورتی که کاربران زیادی تصویر اول را به یک شکل تشخیص دهند، این واژه هم به فهرست واژههایی که درست تشخیص داده شدهاند، افزوده میشود. به این ترتیب همه کاربران پایگاههایی که خدمات reCAPTCHA را به کار میگیرند در حال تشخیص واژه به واژه متونی هستند که reCAPTCHA در حالی دیجیتالی کردن آنها است.
مدل تجاری reCAPTCHA یکی از خلاقانهترین، حساب شدهترین و سودمندترین روشهای تجاری است. در این معامله هیچ کسی زیان نمیکند. مدیران پایگاهها ابزار بسیار مناسبی را در اختیار خواهند داشت تا از ثبت نام روباتهای فرستادگان Spam یا ارسال اطلاعات توسط این روباتها جلوگیری کنند و متون صاحبان reCAPTCHA هم آرام آرام بدون این که تلاشی بکنند در حال دیجیتالی شدن است و در برابر دیجیتالی کردن این متون نیز هزینه دریافت میکنند.
کاربران معمولی هم در این میان زیان نخواهند کرد؛ زیرا که چه با این سیستم چه با سیستم دیگری به هر حال آنها میبایست برای این که ثابت کنند که انسان معولی بوده و یک روبات نیستند یک کپچا را حل کنند. برای آنها تفاوتی نخواهد کرد که حل کردن این کپچا به پول درآوردن کسی دیگری منجر شود یا نشود.
ليستي كه در اينجا مي بينيد مربوط به امريكاي امروز است اما واقعيت اينست كه در هر كشوري هم صدق مي كند: top 10 jobs ... ده شغل برتر، كه صاحبكاران را محتاج شما مي كنند، و نه بر عكس، ازين قرارند:
۱- computer software engineer (برنامه نويسي كامپيوتر): اداره آمار امريكا اعلام كرده كه اين شغل تا پايان سال 2014 ( يعني تا هفت سال آينده) در صدر مشاغل پر درآمد و دايما در حال پيشرفت قرار خواهد داشت.
۲- paralegal ( پارا ليگال) يعني دستيار حقوقي: صاحبكاران دائما در حال كاهش هزينه هاي بيزينس هستند و يكي از اينها جايگزيني وكيل بيزينس با مشاوران يا دستياران حقوقي (با مدرك تحصيلي پايينتر از وكيل ولي با تقريبا همان سرويس و شغل) است. بسياري از موسسه هاي آموزشي يا كالجهاي فوق ديپلم چنين مدركي ميدهند و يا مثلا اگر فعلا يك ليسانس دانشگاهي داريد ميتوانيد با گذراندن چند درس تخصصي اضافي، پاراليگال بشويد.
۳- accountant (حسابدار): نيازي به توضيح بيشتر نيست كه افراد، بيزينس ها، بانكها، شركتهاي بيمه و حتي دولتها به اين تخصص هميشه نياز دارند.
۴- occupational therapist (تراپيست ها) يعني كسانيكه كمك فكري و فيزيكي به كارمندان و كارگران مي كنند و ساير مردم عادي براي بهتر و سالمتر زندگي و كار كردن و يا بهبود وضعيت فكري و فيزيكي و سلامتي آنها: هر چند كه براي دريافت بالاترين حقوق در چنين تخصصي بايد مدرك مستر master' (فوق ليسانس) داشته باشيد اما جالبه بدانيد كه در امريكا بيش از 13.5 ميليون نفر در اين شغل مشغول بكارند و كلا مشاغل و تخصصهايي كه در رابطه با پرستاري و سلامتي و دارو و درمان و نگهداري از بيماران يا سالمندان است جزو پر درآمدترين و پر تقاضا ترين و پيشروترين مشاغل امريكا هستند و هيچ متخصصي در اين حوزه بيكار نيست. شما حتي با دو سال تحصيل فوق ديپلم هم مي توانيد در گوشه اي از اين تخصص بكار مشغول شويد و حتي نياز به ليسانس دانشگاهي هم نداريد.
۵- post-secondary teachers (دبير دبيرستانها و موسسات آموزشي و استاد دانشگاه و كالج): در ليست 50 شغل برتر در امريكا كه تلويزيون cnn تهيه كرده بود اين تخصص در رتبه دوم است و براي كسب درآمد بيشتر البته نياز به مدرك فوق ليسانس داريد و بويژه براي تدريس در رشته هاي بيزينس، پزشكي، و كامپيوتر هميشه تقاضا برايتان فراوان است. ۶
- actuary (شناسايي ، مديريت، و كنترل ريسك در بيزينس ها): اين تخصص هم بويژه براي كار در شركتهاي بيمه، يا در هر بيزينسي، تا سال 2014 ميلادي همچنان پر درآمد خواهد بود. براي چنين تخصصي شما نياز به مدركي در حد ليسانس امور مالي (با گرايش كامپيوتري و تخصص در رياضيات و برآورد ريسك) داريد. بيزينسها هميشه براي پيش بيني ريسك در مثلا سرمايه گذاري يا تصميمات مهم شان نياز به متخصصاني براي عرضه راه حلهاي عملي و مدرن دارند.
۷- medical assistant (دستيار پزشك): كه در بسياري رشته هاي پزشكي، آنهم فقط با يكي دو سال تحصيل بعد از ديپلم دبيرستاني، ميسر ميشود و نيازي به دانشگاه رفتن نيست.
۸- lawyer (وكالت): اگر به پرستيژ و اينجور چيزها مي انديشيد بويژه در بيزينس، محيط زيست، ماليات محلي و بين المللي، پزشكي، و ثبت اختراعات و علايم تجاري
(patent law) ۹- home health aide ( نگهداري از بيماران يا سالمندان در خانه): با افزايش تعداد سالمندان، و اينكه فرزندان براي نگهداري از والدين فرصت يا علاقه اي ندارند، چنين تخصصي در حال افزايش است و صرفا با مثلا چند ماه يا يكسال تحصيل ميتوان به چنين شغلي پرداخت.
۱۰- computer systems analyst (كامپيوتريزه كردن بيزينس ها و تشكيلات): كه با مدارك فوق ديپلم به بالا ( و يا حتي بدون مدرك و صرفا با خودآموزي) هميشه برايش تقاضا هست.
منبع
ویرایش توسط alitopol : 03-15-2009 در ساعت 08:53 PM
از جمله جشن های آریایی ، جشن های آتش است . امروزه تنها « جشن سوری » ، معروف به « چهارشنبه سوری » و نیز « جشن سده » برایمان به یادگار مانده است و در باره جشن های فراموش شده ی آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهریورگان » یا « آذر جشن » می توان اشاره داشت . آتش نزد ایرانیان نماد روشنی ، پاکی ، طراوت ، سازندگی ، زندگی ، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است .
چهار شنبه سوری - عاشقونه دات کام
مجموعه ی آیین های نوروزی از « جشن سوری » ( چهارشنبه سوری ) آغاز می شود و با آیین سیزده بدر نوروز به سر انجام خود می رسد .
برخی را باور این است که با در نگر(نظر) آوردن واژه ی « چهارشنبه » که بر آمده از فرهنگ تازی و سامی است ، پس « چهارشنبه سوری » ارمغانی از سوی تازیان است ، چرا که همانگونه که می دانیم ، در ایران باستان هر روزی نامی ویژه داشته است ( هرمزد روز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامیاد روز و … ) و نشانی از بخش بندی امروزین چهارهفته ایی و نام های آنان به چشم نمی خورد .
اما می بینیم که در میانه سده چهارم هجری ، از این جشن و چگونگی بر پایی و هنگام آن و نیز دیرینگی اش سخن به میان است . برابر این آگاهی که در نسک (کتاب) تاریخ بخارای ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان سامانی ، در میانه سده چهارم هجری ، این جشن با شکوهی بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوری» نامیده می شده است .
چون در روز شماری تازیان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار می رفته شب چهارشنبه ی پایان سال را با « جشن سوری » به شادمانی پرداخته و بدین گونه می کوشیدند تا نحسی و نا خجستگی چنین شب و روزی را بر کنار کنند . همچنین جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص ۲۷۷ ) به گجستگی (نا مبارک)چهارشنبه نزد تازیان اشاره می کند . منوچهری در این روز مردمان را به شادمانی می خواند تا از نا خوبی و بد یمنی آن رها شوند .
( عبدالعظیم رضایی ، صص ۱۱۹ –۱۱۸ )اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده،زمان باستانی (جشن سوری) را می توان در این سه گاه باز جست:
۱ ـ شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی کوچک
۲ ـ نخستین شب پنجه ی بزرگ یا پنجه ی وه که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز « جشن همسپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه)
۳ ـ دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز « جشن همسپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است .
هم اکنون ایرانیان جشن سوری را در شب چهارشنبه(سه شنبه شب) پایانی سال برگزار میکنند.
افزون بر این و بنا به سنتی که برای برخی رویدادهای بزرگ و جشن های باستانی ، برابر نهادی اسلامی نیز بدست داده شده است ، آتش افروزی و شادمانی شب چهارشنبه ی آخر سال را برخی به قیام مختار ثقفی که به خونخواهی امام حسین (ع) و فرزندانش قیام کرده بود ، نسبت می دهند : « مختار وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی کشتگان کربلا قیام کرد ، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد ، دستور داد که شیعیان بر بام خانه ی خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد»
( محمود روح الامینی ، ص ۵۰ ) .واژه « سوری » پارسی به چم (معنی) « سرخ » می باشد و چنان که پیداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور» در مفهوم « میهمانی » هم در فارسی به کار رفته است. بر پا داشتن آتش در این روز نیز گونه ای گرم کردن جهان و زدودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است . در گذشته جشن های آتش کاملا حالت جادویی داشته و بسیار بدوی بوده است . چگونگی این جشن ، همسانی و مانندگی های فراوانی به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص ۲۳۳ )استاد پورداود ، پس از بزرگداشت این جشن باستانی ، به جستار(مبحث)ویژه ای اشاره دارد و بر این باور است که رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانه هایی همچون « زردی من از تو ، سرخی تو از من ، و … » از افزونه های پسا – اسلامی است و از دیدگاهی ، بی احترامی به جایگاه ارجمند آتش به شمار می رود .
( ابراهیم پور داود ، ص ۷۵ )می توان این نگره را رد کرد:
نخست دیدگاه مردم ایران نسبت به آتش؛خوب یکی از جنبه های تقدس آتش پاک نمودن بیماریها و دور کردن ارواح خبیثه (به تعبیر آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرایت طاعون رخت و ابزار بیمار را در آتش می ریختند تا از بدی ها پا ک شود؛ و ۱۰۰٪ این بی احترامی به آتش بشمار نمی آید.
همین امروز هم رسم اسفند دود کردن و گرد خانه تاب دادن رایج است (برای زدودن شر و بیماری و چشم زخم)که باز مانده از گذشته است؛ هم اکنون پریدن از روی آتش هم می توانسته با فلسفه پاک کردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سیاوش از آتش؛ خب باید ببینیم سیاوش چگونه از آتش گذشته است!
فردوسی می گوید:
سیاوش سیه را به تندی بتاختآتش انبوهی بوده و سیاوش هم تیز از آن گذشته است؛ و می دانیم که گامهای اسب ریخت پرش دارد؛ پس سیاوش به آرامی ونرمی از آتش نگذشته است.
نشد تنگ دل جنگ آتش بساخت
ز هر سو زبانه همی برکشید
کسی خود و اسب سیاوش ندید
گویند موبد آذرپاد مهر اسپندان، که اندرزنامه اش از کم شمار نبشته های بجای مانده از زمانه پیش از چیرگی تازی است، گویا خودش برای اثبات حقانیت خود ، از آتش گذشته و یا سینه خود را سوزانیده بوده است ( مانند داستان سیاوش) و این چهارشنبه سوری هم به احتمال زیاد گونه ای آزمون آتش، یادگار آزمون آتش در آیین کهن ایران است.
برخی مراسم های چهارشنبه سوری
♦ بوته افروزی
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند.
زردی من از تو ، سرخی تو از منخاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود (زردی من از ت، سرخی تو از من)
غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده
هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود ببرد.
♦ مراسم کوزه شکنی
مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.
همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم وبسیاری از کشورهای اروپایی ،روز ۲۱ دسامبر ( ۳۰ آذر ) به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد . این روز به ۲۵ دسامبر انتقال یافت
♦ فال گوش نشینی
زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبتکردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.
♦ قاشق زنی
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.
♦ آش چهارشنبه سوری
خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.
♦ تقسیم آجیل چهارشنبه سوری
زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.
گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت “زردی من از تو، سرخی تو از من” شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است
پس امیدورام دوستان عزیز با خواندن این مطالب قشنگی این رسم را با انجام کارهای خطرناک و استفاده از ترقه های خطرناک خراب نکنند
مراسم دیگری مانند توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد
تحریف آیین چهارشنبه سوری
یافته های پزوهشی نشان می دهد که تمامی آیین ها و یادمان هایی که مردم ایران در هنگامه گوناگون بر پا می داشتند و بخشی از آنها همچنان در فرهنگ این سرزمین پایدار شده است ، با منش ، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بود و در همه آنها ، اعتقاد به پروردگار ، امید به زندگی ، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ پرستان ، در قالب نمادها ، نمایش ها و آیین های گوناگون نمایشی گنجانده شده بود .
رفتار خشونت آمیز و مغایر با عرف و منش جامعه نطیر آنچه که امروزه تحت نام چهارشنبه سوری شاهد آن هستیم ، در هیچکدام از این آیین ها دیده نمی شود .
بهتر است بگوییم ، کسانی که با منفجر کردن ترقه و پراکندن آتش سلامتی مردم را هدف می گیرند ، با تن دادن به رفتاری آمیخته به هرج و مرج روحی ، آیین چهارشنبه سوری را تحریف کرده اند
منبع
این متن خلاصه مقاله پروفسور سرمارتين ريس، يكي از پيشگامان كيهان شناسي در جهان است. وي استاد تحقيقات انجمن سلطنتي در دانشگاه كمبريج و داراي عنوان اخترشناس سلطنتي است. در عين حال وي عضو انجمن سلطنتي، آكادمي ملي علوم ايالات متحده و آكادمي علوم روسيه است. وي ضمن مشاركت با چندين همكار بين المللي ايده هاي بسيار مهمي در مورد سياهچاله ها، تشكيل كهكشان ها و اخترفيزيك انرژي بالا داشته است.
شش عدد بر كل جهان حاكم است كه از زمان انفجار بزرگ شكل گرفته اند. اگر هر كدام از اين اعداد با مقدار فعلي آن كمي فرق داشت، هيچ ستاره، سياره يا انساني در جهان وجود نداشت. قوانين رياضي عامل تحكيم ساختار جهان است. اين قاعده فقط شامل اتم ها نمي شود، بلكه كهكشان ها، ستاره ها و انسان ها را نيز در برمي گيرد. خواص اتم ها ـ از جمله اندازه و جرمشان، انواع مختلفي كه از آنها وجود دارد و نيروهايي كه آنها را به يكديگر متصل مي كند ـ عامل تعيين كننده ماهيت شيميايي جهاني است كه در آن به سر مي بريم.
تعداد بسيار اتم ها به نيروها و ذرات داخل آنها بستگي دارد. اجرامي را كه اخترشناسان مورد بررسي قرار مي دهند ـ سيارات، ستارگان و كهكشان ها ـ توسط نيروي گرانش كنترل مي شوند و همه اين موارد در جهان در حال گسترشي روي مي دهد كه خواصش در لحظه انفجار بزرگ اوليه(Bigbang) در آن تثبيت شده است.
علم با تشخيص نظم و الگوهاي موجود در طبيعت پيشرفت مي كند، بنابراين پديده هاي هر چه بيشتري را مي توان در دسته ها و قوانين عام گنجاند. نظريه پردازان در تلاشند اساس قوانين فيزيكي را در مجموعه هاي منظمي از روابط و چند عدد خلاصه كنند. هنوز هم تا پايان كار راه زيادي باقيمانده است، اما پيشرفت هاي به دست آمده نيز چشمگيرند. در آغاز قرن بيست و يكم، شش عدد معرفي شدند كه به نظر مي رسد از اهميت فوق العاده اي برخوردارند.
دو تا از اين اعداد به نيروهاي اساسي مربوط مي شوند؛ دو تاي ديگر اندازه و «ساختار» نهايي جهان ما را تثبيت مي كند و بيانگر آن هستند كه آيا جهان براي هميشه امتداد مي يابد يا خير؛ و دو عدد باقيمانده بيانگر خواص خود فضا هستند. اين شش عدد با يكديگر« نسخه»اي را براي جهان تشكيل مي دهند. گذشته از اين جهان نسبت به مقدار اين شش عدد بسيار حساس است: اگر يكي از اين اعداد تنظيم نشده باشد، آن وقت نه ستاره اي در جهان وجود مي داشت و نه حياتي. سه تا از اين اعداد (كه به جهان در مقياس بزرگ وابسته است) به تازگي با دقت زياد اندازه گيري شده است. سر برآوردن حيات انسان در سياره زمين حدود 5/4 5.6 ميليارد سال به درازا كشيده است.
حتي پيش از آنكه خورشيد ما و سيارات گرداگرد آن تشكيل شوند، ستاره هاي قديمي تر، هيدروژن را به كربن، اكسيژن و ديگر اتم هاي جدول تناوبي تبديل مي كردند. اين فرآيند حدود ده ميليارد سال به درازا كشيده است. اندازه جهان قابل مشاهده تقريباً برابر فاصله اي است كه نور بعد از انفجار بزرگ پيموده است بنابراين اين جهان قابل مشاهده كنوني بايد بيش از 10 ميليارد سال نوري وسعت داشته باشد.(X=Ct ,t=1*3600*24*365,C=3*10^8) بسياري از مناقاشات پردامنه و طولاني مباحث كيهان شناختي امروزه ديگر پايان يافته، و در مورد بسياري از مواردي كه پيش از اين موضوع بحث بودند، ديگر مناظره اي صورت نمي گيرد.
اينشتين در يكي از مشهورترين كلمات قصار خود مي گويد: «غيرقابل درك ترين چيز در مورد جهان، قابل درك بودن آن است.» وي در اين عبارت بر شگفتي خود در مورد قوانين فيزيك كه ذهن ما نسبتاً با آنها خو گرفته و تا حدودي با آنها آشناست تاكيد مي كند، قوانيني كه نه فقط در روي زمين بلكه در دوردست ترين كهكشان ها هم مصداق دارد. نيوتن به ما آموخت همان نيرويي كه سيب را به سمت زمين مي كشد، ماه و سيارات را در مدار خود به گردش در مي آورد. هم اكنون مي دانيم همين نيروست كه عامل تشكيل كهكشان ها است و همين نيروست كه باعث مي شود ستاره ها به سياهچاله تبديل شوند.
قوانين فيزيكي و هندسه ممكن است در جهان هاي ديگر متفاوت باشد. چيزي كه جهان ما را از ساير جهان ها متمايز مي كند ممكن است همين شش عدد باشد.
1-عدد كيهاني امگا نشان دهنده مقدار ماده ـ كهكشان ها، گازهاي پراكنده و «ماده تاريك» ـ در جهان ماست. امگا اهميت نسبي گرانش و انرژي انبساط در جهان را به ما ارائه مي دهد جهاني كه امگاي آن بسيار بزرگ است، بايستي مدت ها پيش از اين درهم فرورفته باشد، و در جهاني كه امگاي آن بسيار كوچك است، هيچ كهكشاني تشكيل نمي شود. تئوري تورم انفجار بزرگ مي گويد، امگا بايد يك باشد؛ هر چند اخترشناسان درصددند مقدار دقيق آن را اندازه بگيرند.
2-اپسيلون بيانگر آن است كه هسته هاي اتمي با چه شدتي به يكديگر متصل شده اند و چگونه تمامي اتم هاي موجود در زمين شكل گرفته اند. مقدار اپسيلون انرژي ساطع شده از خورشيد را كنترل مي كند و از آن حساس تر اينكه، چگونه ستارگان، هيدروژن را به تمامي اتم هاي جدول تناوبي تبديل مي كنند، به دليل فرآيندهايي كه در ستارگان روي مي دهد، كربن و اكسيژن عناصر مهمي محسوب مي شوند ولي طلا و اورانيوم كمياب هستند. اگر مقدار اپسيلون 006/ يا 008/ بود ما وجود نداشتيم. عدد كيهاني e توليد عناصري را كه باعث ايجاد حيات مي شوند ـ كربن، اكسيژن، آهن و… يا ساير انواع كه باعث ايجاد جهاني عقيم مي شود را كنترل مي كند.
3-اولين عدد مهم تعداد ابعاد فضا است. ما در جهاني سه بعدي زندگي مي كنيم. اگر D برابر دو يا چهار بود امكان تشكيل حيات وجود نداشت. البته زمان را مي توان بعد چهارم فرض كرد، اما بايد در نظر داشت بعد چهارم از لحاظ ماهيت با ساير ابعاد تفاوت اساسي دارد چرا كه اين بعد همانند تيري رو به جلو است، ما فقط مي توانيم به سوي آينده حركت كنيم.
4- چرا جهان پيرامون اين چنين وسيع است كه در طبيعت عدد مهم و بسيار بزرگي وجود دارد. N نشان دهنده نسبت ميان نيروي الكتريكي است كه اتم ها را كنار يكديگر نگاه مي دارد و نيروي گرانشي ميان آنهاست. اگر اين عدد فقط چند صفر كمتر مي داشت، فقط جهان هاي مينياتوري كوچك و با طول عمر كم مي توانست به وجود آيد. هيچ موجود بزرگ تر از حشره نمي توانست به وجود آيد و زمان كافي براي آنكه حيات هوشمند به تكامل برسد در اختيار نبود.
5- هسته اوليه تمام ساختارهاي كيهاني ـ ستاره ها، كهكشان ها و خوشه هاي كهكشاني ـ در انفجار بزرگ اوليه تثبيت شده است. ساختار يا ماهيت جهان به عدد Q كه نسبت دو انرژي بنيادين است، بستگي دارد. اگر Q كمي كوچك تر از اين عدد بود جهان بدون ساختار بود و اگر Q كمي بزرگ تر بود، جهان جايي بسيار عجيب و غريب به نظر مي رسيد، چرا كه تحت سيطره سياهچاله ها قرار داشت.
6-اندازه گيري عدد لاندا در بين اين شش عدد، مهم ترين خبر علمي سال 1998 بود، اگرچه مقدار دقيق آن هنوز هم در پرده ابهام قرار دارد. يك نيروي جديد نامشخص ـ نيروي «ضدگرانش» كيهاني ـ ميزان انبساط جهان را كنترل مي كند. خوشبختانه عدد لاندا بسيار كوچك است. در غير اين صورت در اثر اين نيرو از تشكيل ستارگان و كهكشان ها ممانعت به عمل مي آمد و تكامل كيهاني حتي پيش از آنكه بتواند آغاز شود، سركوب مي شد.
منبع
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)