اپل با iTunes U دانشگاهها را به خانه شما میآورد
«آرتور مارکیز»، یک حقوقدان بازنشسته، قدم زدن را خیلی دوست دارد. او عادت دارد روزانه 10 کیلومتر قدم بزند. او در حالی که قدم میزند با آیپادش به کلاسهای فلسفه دانشگاه برکلی گوش میکند!
بکستر وود یکی از مشتاقترین دانشجویان هوبرت دریفوس Hubert Dreyfus استاد 78 ساله فلسفه دانشگاه برکلی است. ولی او نه تا به حال با این استاد ملاقات کرده است و نه هیچگاه در تالار سخنرانی برکلی بوده است. او راننده یک کامیون 18 چرخ است!
این راننده 61 ساله، سخنرانیهای این استاد را با نرمافزار آیتونز اپل دانلود میکند و با استفاده از مدیاپلیر HP به آنها گوش میکند. او وقتی به شهرها میرسد دکمه pause مدیاپلیر را فشار میدهد، چون میخواهد تمرکز بیشتری روی ترافیک شهری داشته باشد و حواسش با فکر کردن به سخنان نیچه پرت نشود!:
«من در یک آن دو جا هستم. صدای گچ روی تختهسیاه این حس و حال را واقعیتر میکند.»
اپل با ارائه صدها سخنرانی از استادان برتر دانشگاهها حیات دوبارهای به مغزهای مستعدی بخشیده که از دسترسی فیزیکی به آنها ندارند.
چندین سال است که دانشگاهها در وبسایتهای خودشان دروس را به صورت آنلاین میگذارند تا در صورتی که دانشجویی کلاسی را از دست دهد، فرصت دوبارهای پیدا کند.
ولی حالا یک انقلاب واقعی به وقوع پیوسته است، 28 دانشگاه شامل دانشگاه MIT، استنفورد و ییل Yale کورسهای برگزیدهای را به صورت رایگان از طریق آیتونز در اختیار علاقمندان قرار میدهند.
هدف این دانشگاهها این است که ارتباط بهتری با فارغالتحصیلان ایجاد کنند و در ضمن روی والدین دانشجوها تأثیر بگذارند و نوعی تبلیغ انجام دهند.
این دانشجوهای غیر رسمی گرچه از چشمان استادانشان پنهان هستند و گاهی بعضی از استادان تمایلی به جواب دادن به مکاتبات آنها ندارند و اگر چه مدرک رسمی هم دریافت نمیکنند ولی میتوانند طعم دروس رایگان را بچشند.
به این ترتیب فارغ از سن و فاصله و شغل، همه میتوانند از دروس آنلاین رایگان استفاده کنند.
ریچارد مولر یک استاد دانشگاه برکلی میگوید که عده زیادی از مردم در سراسر جهان نیازمند آموزش بیشتر هستند. آنها تشنه آموختن و دانش هستند. او ایمیلی از یک دریانورد ساکن عراق دریافت کرده است که در آن از وی به خاطر دروسش تشکر شده است.
نخستین بار در اواخر سال 2004، اپل ارائه دروس را به صورت پادکست از دانشگاه دوک Duke آغاز کرد و بعد به تدریج بر تعداد این دانشگاهها افزوده شد.
تعداد دانلودها از ماه می به شدت اضافه شده است. برای مثال دانلود 86 کورس دانشگاه برکلی از 15 هزار دانلود، به 50 هزار دانلود در هفته رسیده است.
اما در این میان اپل چه سودی میبرد؟! تحلیلگران میگویند که اپل با ذخیره و کاتالوگ کردن پادکستهای آموزشی میخواهد حسن نیت خود را به دانشگاهها نشان دهد، دانشگاههایی که خریداران بزرگ کامپیوترهای مکینتاش هستند.
همچنین این کار به طور غیرمستقیم فروش آیپاد، مدیاپلیر مشهور شرکت اپل را بالا میبرد.
در میان اساتید، پادکستهای هوبرت دریفوس محبوبیت زیادی پیدا کرده است، پادکستهای او به اندازه یک خواننده راک هندی طرفدار دارند. دانشجویان آنلاین او برای ملاقاتش به برکلی میآیند و حتی بسیاری مبلغی پول برای نشان دادن قدردانی از او و تهیهکنندگان پادکست، ارسال میکنند.
هوبرت دریفوس
سخنرانیهای این استاد بسیار مشهور هستند، به طوری که یکی از پادکستهای او در رتبه 58 پادکستهای آی تونز ایستاد و به دنیال آن BBC، برنامه Comedy Central برنامههایی درباره این سخنرانی پرطرفدار با عنوان «از خدا به خدا و برعکس» درست کردند.
دریفوس برای اینکه کیفیت پادکستها بهتر شود، موافقت کرده که کلاسش مجهز به میکروفن و سیستمهای ضبط ویژه شود.
یک دانشجوی 18 ساله فلسفه به نام الکساندر دیاز که گاه و بیگاه از کلاسها غیبت میکند، آیپاد به گوش و در حالی که در حاشیه کتاب «وجود و زمان» هایدگر مینویسد، به کلاسها گوش میکند.
دریفوس از سال 1968، در برکلی فلسفه درس میدهد. گرچه وی قبلا کارایی آموزش از راه دور را زیر سؤال برده است ولی شانسی که برای انتشار افکارش با آی تونز پیدا کرده است، این باور وی را تحلیل برده است.
منبع: لوس انجلس تایمز
بررسی از لحاظ فنی
طبق معمول کاربران ایرانی مشکل سرعت پایین اینترنت را دارند که دسترسی به این دروس ارزشمند رایگان را ناممکن میکند.
شما نخست باید نسخه جدید برنامه iTunes را دانلود کنید که حجمی حدود 50 مگابایت دارد. البته میتوانید برنامه را از سیدیهای برنامه موجود در بازار هم نصب کنید.
برای نصب باید کمی صبور باشید، برنامه احتمالا از شما میخواهد که فایرفاکس و بعضی از برنامههای دیگر را در حین نصب ببندید و در انتها از شما می خواهد که ویندوز را restart کنید.
بعد از نصب برنامه به صفحه خانگی آیتونز بروید و روی iTunes U کلیک کنید. لیست بلندبالایی از دانشگاهها را خواهید دید که در میان آنها دانشگاههای بسیار معتبری دیده میشوند.
حالا کافی است لینکها را دنبال کنید و پادکست درسی مورد علاقه خودتان را دانلود کنید.
سخن نهایی:
- بگذارید بگویند اینترنت برای وقتگذرانی است.
- بگذارید بگویند که صحبت از آیپاد و اپل فقط شایسته تینیجرها است.
- نگذارید بگویند اینترنت پرسرعت به کار کاربران خانگی نمیآید.
- خیلی راحت میشود این کار را در مورد دانشگاههای ایرانی تکرار کرد. گرچه:
الف- استادهایی که زحمت پادکست کردن حرفهایشان را میشود به جان خرید روز به روز کمتر میشوند.
ب - بعضیها هم آلرژی به اینترنت دارند.
ج- و شاید حق داشته باشند که واهمه داشته باشند از آنلاین شدن درسهایشان!
د - فکر میکنید چند نسل باید بیایند و بروند تا مفهوم پادکست و اینترنت نسخه جدید در سیستمهای آموزشی ما جا بیفتد؟!
لیست من (2008-06-13)
Follow your heart
Your intuition
It will lead you in the right direction
Let go of your mind
Your Intuition
It's easy to find
Just follow your heart baby
پيشگوييهايي در مورد عراق و صدام
« تبهكاري نفرت انگيز و گمنامي بينشان به زودي وارد عرصهء سياست ميشود.
با استبداد، سركشي و قتل در عراق حكم ميراند.
آنها همگي دوستان جمهوري سراسر فساد و تباهي هستند.
زمين از سيماي زشت و منفورش ميهراسد. »
مرگ صدام
« صدام پس از جنگ به زودی خواهد مرد.
ویرانی بسیار دهشتناکی از راه خواهد رسید و انسان و حیوان را در بر خواهد گرفت.
ناگهان داعیهء خونخواهی پدیدار گشته و انتقام جایگزین می شود.
صد دست در هم گره می خورد، تشنگی و گرسنگی بیداد می کند و همزمان با آن،
ستارهء دنباله دار از پهنهء آسمان می گذرد. »
(قرن 2 – قطعهء 62)
نوسترآداموس در اصل پیشگویی، به جای صدام از واژهء ناآشنای Mabus استفاده کرده است. اما هنگامی که حروف این کلمهء بی معنی را برعکس نمائیم، به واژهء Subam خواهیم رسید و با تغییر حرف b به d (در واقع برعکس کردن) به واژهء صدام خواهیم رسید.
این نوع نام گذاری، از جمله روشهای معماگونه و مرموز نوسترآداموس در بیان اسامی خاص می باشد. وی صلاح می دید محتوای بسیاری از نوشته هایش مخفی بماند تا در زمان خود و برای اهل همان مقطع تاریخی، روشن و آشکار گردد.
پیشگویی صریح در مورد اعدام صدام
« طاغوت ستمگر، در بندری اسلامی به مرگ محکوم میشود.
با این وصف، آزادی به زودی باز نخواهد گشت.
به دلیل کینه توزی ها و خون خواهی ها، جنگ و کشتار تازه ای آغاز خواهد شد.
جمهوری فرانسه، از کثرت نیروها، وحشت زده خواهد شد. »
واژهء اسلامی در کتاب اصلی نوسترآداموس ذکر نشده و به جای آن از کلمهء Sellin استفاده شده است که در زبان یونانی به معنای «هلال» می باشد. نوسترآداموس در اغلب نوشته های خود از اسلام و مسلمانان با این واژه یاد کرده است.
در مورد وحشت زده شدن فرانسه، شاید اشاره به جنگ سال 2003 باشد که منجر به سقوط رژیم صدام شد و فرانسه از شرکت در آن، خود را کنار کشید.
پیشگویی ظهور دجال« مسیح دجال بی درنگ سه تن را به نابودی خواهد کشاند. جنگ او 27 سال طول خواهد کشید. هر کس را که علیه عقیدهء او بشورد، می کشد یا زندانی و تبعید می سازد. پیکرهای خونین، آبها را رنگین می کنند و در زمین، بر اثر ضربات متعدد، حفره هایی ایجاد میشود. » (قرن 8 – قطعهء 77 ) دجال یا مسیح دجال (AntiChrist)، کسی است که علیه مسیح (عقاید مسیح) قیام میکند. همان طور که در «انجیل یوحنا» و «انجیل متی» آمده است، دجال به فردی اطلاق میشود که به انکار حضرت مسیح می پردازد. این شخص، طبق پیشگویی، پس از سال 1999 ظهور خواهد کرد. در اولین چاپهای کتاب نوسترآداموس، عبارت مسیح دجال، به صورت جانور درنده (Beast) و وحشی آمده است. اما حفره های متعدد ایجاد شده و همچنین پیکرهای خونین، باید ناشی از پرتاب توپ، بمب و موشک ایجاد شده باشند. اما دجال کیست؟ هیچکس توضیح روشنی در این مورد ندارد ولی احتمالن باید به زودی منتظر ظهور یک فرد ستمگر باشیم.
اشاره به مشکلات اقتصادی جهان در قرن 21 ام
« آنچه جایگزین طلا و نقره میشود، قربانیان تورم هستند.
پس از سرقت رفاه و آسایش، این قربانیان در آتش انداخته می شوند.
در حالی که وضعیت در اثر بدیهی های ملی آشفته و نا به سامان است،
آسیاب اقتصاد، مغز و محتوا را از کاغذهای رایج (پول) و اوراق بهادار می ستاند. »
(قرن 8 – قطعهء 28 )
جالب ترین پیشگویی در این رباعی، اشاره به اسکناس و رواج آن است که در واقع جایگزین سکه های طلا و نقره شده است، در حالی در عصر نوسترآداموس، اسکناس وجود نداشت و رایج نبود. بخش دیگر پیشگویی، اشاره به تورم و کاهش ارزش پول کشورها هستیم.
« شرق و غرب،هر دو بر اثر ورشکستگی،به سقوط،کشیده خواهند شد. »
« پادشاهان و زمامداران، نسخه هایی تقلبی را به بازا عرضه خواهند کرد.
طالع بینان، پیشگویی های غیرواقعی خواهند کرد.
به زودی، رفاه و آسایش قربانی شده و از پی آن، سختی و فشار حاکم خواهد شد.
به زودی، تفسیر واقعی پیشگویی ها صورت خواهد گرفت. »
(قرن 3 – قطعهء 26 )
به نظر می رسد منظور از نسخه هایی تقلبی، چاپ اسکناس های بدون پشتوانه باشد. منظور از پیشگویی های غیرواقعی نیز، برداشت نادرست کارشناسان اقتصادی از آینده می باشد.
ادامهء جنگ و ناآرامی شدید در اروپا
« به پیمان صلح، پایبند نخواهند ماند.
برخی رهبران کشورها، برخی دیگر را به فریبکاری متهم خواهند کرد.
تبلیغات صلح در خشکی و دریا بالا خواهد گرفت.
سپاهیان برای رسیدن به مرزهای بارسلون تلاش خواهند کرد. »
(قرن 6 – قطعهء 64 )
استیلای 7 کشور صنعتی بزرگ بر آسیا
« به زودی شاهد استقرار برج میزان در غرب خواهیم بود.
این سرزمین (غرب)، در آسمان و زمین حکمرانی خواهد داشت.
ولی مادام که هفت نیرو، همچنان قدرت را در آسیا در اختیار دارند،
نیروهای آسیایی به این زودی تار و مار نخواهند شد. »
(قرن 4 – قطعهء 50 )
منظور از استقرار برج میزان در غرب، تحقق عدالت و رفاه در غرب است. سپس به استیلای غرب اشاره شده است. همچنین به نظر میرسد منظور از هفت نیرو، همان 7 کشور بزرگ صنعتی باشند که پس از وقوع حوادثی، اتحاد خود را در آینده از دست خواهند داد؛ ولی تا آن زمان، این 7 کشور بزرگ، مانع از خسارت و جنگ خواهند شد. (ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه، ژاپن، آلمان، فرانسه و بریتانیا)
برخی نیز اعتقاد دارند که منظور از هفت قدرت، 7 کشور عضو پیمان ورشو سابق و منظور از آسیا، کشورهای بلوک شرق سابق هستند که تا زمانی که این پیمان برقرار بود، اردوگاه شرق، قدرت و عزت خود را حفظ کرده بود.
فروپاشی 7 قدرت بزرگ
« خبرهایی تازه میرسد.
بارانی سنگین و غیرقابل پیشبینی ناگهان حائلی میان سپاه ایجاد میکند.
سنگهای گداخته از آسمان فرو میریزند و دریایی را تشکیل میدهند.
ناگهان مرگ هفت نیرو در خشکی و دریا فرا میرسد. »
(قرن 2 – قطعهء 18 )
باران میتواند نماد ارادهء مردمی باشد که در نهایت باعث فروپاشی اردوگاه شرق شد. (البته شاید)
اما سنگهای گداخته میتوانند نمادی از جنگ افزارهایی نظیر گلولههای توپ یا موشک باشند. با این تفسیر، از آنجا که تغییر قدرت به جز در یوگوسلاوی، با خشونت همراه نبود، بنابراین به نظر نمیرسد منظور این پیشگویی نابودی اردوگاه شرق باشد، بلکه منظور همان از بین رفتن اتحاد 7 کشور بزرگ صنعتی میتواند باشد
ظهور پادشاه وحشت« در آن روز، تنها یکی از دو فرمانده بزرگ باقی خواهد ماند.
به زودی توان آن به چشم خواهد آمد و روز به روز بیشتر خواهد شد.
سرزمین جدید، در اوج قدرت خواهد بود.
آمار و اطلاعاتی به آن مرد خون آشام خواهد رسید. »
(قرن 2 – قطعهء 89 )
در این رباعی به وضوح رقابت دو قدرت شوروی و ایالات متحده آمریکا پیشگویی شده است که در نهایت همه میدانیم شوروی نابود شد و آمریکا قدرت بلامنازع در تحولات بینالمللی گشت. اما هیچکس نمیداند «مرد خون آشام» کیست؟ نوسترآداموس در رباعیات بعدی خود، از این مرد با عنوان «پادشاه وحشت» یاد کرده است. به نظر میرسد شخصی با قدرت و خشونت زیاد در غرب به قدرت خواهد رسید.
پیش بینی فروپاشی و تحلیل قدرت غرب
« قدرت آنها دوبار افزایش و دو بار کاهش مییابد.
غرب نیز مانند شرق دچار ناتوانی خواهد شد.
دشمنش پس از چند جنگ، در دریا مورد پیگرد قرار میگیرد.
(غرب) به زودی در اثر فقر و تنگدستی، به سقوط کشیده میشود. »
همه میدانیم که قدرت ایالات متحده یک بار در دههء 1930 میلادی بسیار کاهش یافت و اقتصاد آمریکا دچار چالش جدی شد، اما پیشبینی نوسترآداموس اشاره به دو مرحله سقوط دارد که دومی برای غرب هنوز فرا نرسیده است.
اما در مورد شرق، نوسترآداموس از قدرت گیری مجدد سرخها (؟) سخن به میان آورده است.
فروپاشی غرب
« در سرزمینی که آب و هوای آن بر خلاف بابل است،
خون ریزی های فراوانی به وقوع خواهد پیوست.
به زودی در دریا، هوا و زمین، کمیت ها و اندازههایی ظاهرن ناعادلانه آشکار خواهند شد.
حکومتهای این منطقه، فرقه گرا خواهند بود و گرسنگی و طاعون همه چیز را از میان خواهد برد. »
(قرن 1 – قطعهء 55 )
منظور از بابل همان عراق است و اشاره به آب و هوایی بر خلاف بابل، منظور موقعیت سیاسی و جغرافیایی مخالف است که می تواند (شاید) ایالات متحده آمریکا باشد. اشاره به حکومتهای مختلف، می تواند ایالات مختلف کشور آمریکا باشد که امکان دارد به علت مشکلات اقتصادی، اعلام استقلال نمایند. فرقه گرایی نیز می تواند (شاید) همان اعلام استقلال باشد.
بازهم اشاره به تحولات آینده
« ماجرایی بس شگفت،پیش از آن که امپراتوری تغییر یابد، روی خواهد نمود،دشت از جای خود رانش کرده،و سنگ های آذرین، ستون واره، خود را به آن خواهند رسانید،اما تمامی آن ها، در پیچ صخره، دگرگون خواهند شد. »
این اشاره میتواند به وقوع یک آتشفشان خفته (همانند دماوند باشد). البته شاید هم این پیشگویی برای نقطهای دیگر از جهان باشد. هرچه هست تاكنون تفسير روشني براي اين رباعي يافت نشده است؛ اما تغيير يك امپراطوري (يا قدرت) بزرگ پيشبيني شده است.
« از محاصرهای شبانه، به شهر تجاوز میشود، و گروهی راه فرار را در پیش میگیرند،
نبرد، نه خیلی دور از شهر در میگیرد،
مادری، از شادی بازگشت پسرش، از خود بی خود میشود،
زهر، در جوف نامههایی پنهانی، پنهان است. » ظهور فردی ترسناک
« هنگامی که ساکنین قطب شمال با هم متحد گردند،
وحشت و ترس بزرگ در شرق به وجود خواهد آمد.
فرد جدید که پشتوانه اش وحشت فراوان است، به زودی برگزیده خواهد شد.
رودس (Rhodes) و بیزانس به زودی از خون بربرها رنگین خواهند شد. »
(قرن 2 – قطعهء 21 )
ساکنین قطب شمال می توانند بریتانیا، کانادا، ایالات متحده آمریکا و روسیه باشند. یک دشمن مشترک که از آن با وحشت فراوان یاد شده است، این قدرتها را باهم متحد خواهد ساخت. اما این فرد جدید که وحشت فراوان دارد کیست؟
شرق کدام محور است؟ اروپای شرقی و روسیه است یا كشوري در آسیا؟ شايد چين؟
در اين پيشگويي با توجه به نام بردن از بربرها، در مييابيم كه جنگي بزرگ در پيش است كه يك طرف آن مسلمانان و اعراب و شايد برخي از كشورهاي غيرمسلمان آسيايي و طرف ديگر ائتلاف كشورهاي قطب شمال است.
رودس یکی از بزرگترین جزائر دریای اژه است و در ده مایلی ترکیه قرار دارد. بربرها نیز در نوشتارهای نوسترآداموس به اعراب مسلمان اطلاق میشود. به نظر میرسد نبردی سنگین در منطقهء ترکیه دربگیرد که تلفات سنگینی بر اعراب تحمیل کند.
بیزانس نیز همان استانبول کنونی می باشد که در قدیم، قسطنطنیه نام داشت.
پيشگويي اتحاد دو قدرت بزرگ و سقوط دولت مصر
« دو کشوری که میانشان نزاع درگرفته است، به زودی متحد میگردند.
دولت بزرگ آفریقا متزلزل خواهد شد.
حکومت این دو کشور به پراکندگی خواهد رسید. »(قرن 5 – قطعهء 23 )
دو كشوري كه ميانشان نزاع درگرفته است شايد شوروي (روسيه) و ايالات متحدهء آمريكا باشند و شايد دو كشور ديگر كه در آينده درگير جنگ با يكديگر خواهند شد. شايد منظور از دولت بزرگ آفريقا، مصر باشد، بنابراین باید منتظر وقوع تغییرات سیاسی عمیق در مصر باشیم.
اما منظور از پراكندگي، فروپاشي است؛ همان طور كه پيشتر براي شوروي اتفاق افتاد. اگر منظور از دو كشور ذكر شده، آمريكا و شوروي باشند، با اين پيشگويي بايد منتظر فروپاشي ايالات متحدهء آمريكا نيز باشيم. البته با توجه به قدرت عظيم اقتصادي و نظامي ايالات متحده، اين امر كمي دور از ذهن به نظر ميرسد.
پايان اتحاد دو قدرت بزرگ
« اين دو كشور مدت زيادي بر پيمان خود باقي نميمانند.
آنها بعد از 13 سال تسليم بربرها خواهند شد.
به زودي خسارات سنگيني بر دو طرف وارد خواهد آمد،
تا آنجا كه هركس براي فرار، آرزوي يافتن يك كشتي را ميكند. »
(قرن 5 – قطعهء 78 )
نوسترآداموس به روشني پيشبيني ميكند كه پيمان ميان دو قدرت بزرگ (شايد آمريكا و روسيه) بعد از گذشت 13 سال نقض خواهد شد. پس لز اين است كه خسارات بسيار سنگيني از طرف بربرها (اعراب مسلمان) به اين دو قدرت وارد خواهد آمد.
ویرایش توسط lady : 11-28-2007 در ساعت 10:58 PM
باز هم پيشگويي بروز مشكلات حاد
« از یک دگرگونی ناگهانی، زیست بومهای تور، اورلئان و بولوا،
همراه با، آنگر، راین و نانت، به سختی گرفتار میشوند،
مردمی که به زبان ناآشنا سخن می گویند، در این مکانها خیمه خواهند زد.
جریان سیلابی به شتاب، در رودخانهء رن جاری شده، و زمین و دریا سخت لرزان خواهند شد. »
منظور از زبان ناآشنا چيست؟ قطعن زباني كه در اروپا شناخته شده باشد نيست، شايد زبان عبري، فارسی يا چيني باشد.
« در آن زمان که مارها، بر پرهون مهراب حلقه میزنند،
و اسپانیاییها، خون تروجانها را چنان آلوده میسازند،
که تروجانهای بسیاری فاسد میشوند،
رهبر، به ناگاه به پرواز در آمده، و در صحراهای باتلاقی، خود را از چشم ها پنهان می کنند. »
« چهل سال تمام در آسمان، رنگین کمانی به چشم نخواهد خورد،
و چهل سال تمام هرروز، رنگین کمانی به چشم خواهد خورد،
خشگای زمین، از تابش نور سوزان خورشید، بیشتر و بیشتر خواهد تفتید،
و در آن زمان که خشکی زمین به چشم دیده شود، سیلهایی بس هولناک جاری خواهند شد. »
« در بلندای برج قوس، یک داس با یک آبگیر، به یکدیگر پیوسته میشوند،
از دستان جنگ آوران، بیماری، خشکسالی و مرگ، فرو می ریزد،
و آن گاه سده به زمانی نزدیک می شود،
که زمان دوباره سازی است. »
این پیشگویی به ما نبردهایی را پیام میهد که همراه با بیماری و مرگ، باعث پایان سدهای میشوند. به نظر ميرسد چهل سال خشكي آب و هواي و كمي بارش و در پس آن چهل سال پرآب و باران خواهد آمد.
نوسترآداموس بارها در رباعيات خود به جنگ جهانی سوم اشاره کرده است که با مفاد این پیشگویی در ارتباط است. به هر حال این پیشگویی میتواند با سدهای که در آن هستیم و هنوز به پایان نرسیده همخوانی داشته باشد.
« اين دو كشور، مدت زياد بر پيمان خود باقي نميمانند.
آنها پس از 13 سال، تسليم بربرها خواهند شد.
به زودي خسارات سنگيني بر دو طرف وارد خواهد آمد؛
تا آنجا كه هركس براي فرار، آرزوي يافتن يك كشتي را ميكند. »
(قرن 5 – قطعهء 78 )
به نظر ميرسد منظور از دو كشور، روسيه و آمريكا باشند كه پس از چندين كشمكش در قالب جنگ سرد، با يكديگر كنار آمدند و بسيار از پروژههاي تسليحاتي خود را متوقف كردند. ظاهرن اين مصالحه توسط بربرها (احتمالن منظور مسلمانان است) شكسته خواهد شد و جنگ و درگيري شديد پيش خواهد آمد.
« به علت اختلافات داخلي و سهلانگاري در فرانسه،
راه در برابر محمديون گشوده خواهد شد.
رود سن (Seine) و زمينهاي حاشيهء آن در درياي خون فرو خواهند رفت.
بندر مارسي، پوشيده از كشتيها و بادبانهاي برافراشته خواهد شد. »
(قرن 1 – قطعهء 18 )
اين پيشگويي به وقوع يك جنگ ويرانگر در فرانسه (يا شايد كل اروپا) دلالت دارد.
« هنگامي كه ستارهء دنبالهدار آشكار گردد،
رهبران سهگانه دولتهاي مقتدر باهم دشمن خواهند شد.
ضرباتي كه از آسمان فرود ميآيند، زمين را ميلرزانند.
پو (Pau) و تيبر (Tiber) متلاطم هستند و ماري بر ساحل ايستاده است. »
(قرن 2 – قطعهء 43 )
به نظر ميرسد منظور از رهبران سهگانه دولتهاي مقتدر، روساي كشورهاي ايالات متحده، روسيه و چين باشد. اين سه كشور با يكديگر رقابت دارند اما دشمني بالفعلي باهم ندارند. اما ايجاد دشمني بين اين سه دولت، مقارن با ظهور يك ستارهء دنبالهدار خواهد بود.
پو شهري در جنوب غربي فرانسه و تيبر، سومين رودخانهء بزرگ ايتالياست كه از وسط اين كشور ميگذرد. شهر رم نيز در كنار اين رود واقع است.
منظور از ضرباتي كه از آسمان فرود ميآيند، بمبها و موشكها ميتوانند باشند.
« به زودي اوگميون (Ogmion) به قسطنطنيهء بزرگ نزديك خواهد شد.
جمعيت بربرها پراكنده و مدت پيمانشان تمام خواهد شد.
شرك و بتپرستي از دو حقيقت حاكم بر جهان حذف ميشود.
بربرها و مرد آزاد (Freeman) در كشمكشي هميشگي به سر ميبرند. »
(قرن 5 – قطعهء 80 )
اگميون يا اوگيموس، يكي از شخصيتهاي افسانهاي قديم و از موجودات خرافي اروپائيان است. اين واژه نام يكي از خدايان ناحيهء گل (Gaul) يا همان فرانسه ميباشد. اين شخصيت، خداي فصاحت، بلاغت و شعر ميباشد. تصويري كه از اين موجود در افسانهها ترسيم شده، عبارت از پيرمردي ميباشد كه كمان و چماقي بر دست دارد و از دهانش تورهايي كهربائي و طلايي رنگ پرتاب ميكند تا با آنها، انسانهاي داراي رنگهاي مختلف را به دام انداخته و شكار كند.
« به زودي سيطره، نصيب اوگميون خواهد شد.
نيروي برتر اسلامي به نفع او از قدرت كناره گيري خواهد كرد.
به زودي سيطره اوگميون به تمام ايتاليا گسترش مييابد.
با تزويري ماهرانه و دقيق بر نيروي بزرگ هلال، حكم رانده خواهد شد. »
(قرن 6 – قطعهء 42 )
احتمالن منظور از نيروي بزرگ هلال، اتحاد ايجاد شده بين مسلمانان ميباشد.
« ساكنين رودس، درخواست كمك خواهند كرد.
آنها به علت سهلانگاري وارثانشان، خوار شدهاند.
امپراطوري عربي، عملكرد خود را بازنگري خواهد كرد.
غرب، موجب احياء دوبارهء اين امپراطوري خواهد شد. »
(قرن 4 – قطعهء 39 )
رودس يكي از جزائر دريايي اژه است. منظور از امپراطوري عربي، ميتواند اتحاد كشورهاي عربي در قالب پيمانهاي نظير اتحاديه عرب باشد.
پیشگویی ظهور یک فرد قدرتمند در بین اعراب
« عربي سترگ، به زودي به پيش ميتازد.
اهالي بيزانس او را با شكست مواجه ميسازند.
ساكنين قديمي رودس به مقابله با او ميشتابند.
مجارها، او را آزار و اذبت بسيار خواهند كرد. »
(قرن 5 – قطعهء 47 )
سردار قدرتمند عرب
« به زودي در منطقهء عربي ثروتمند،
شخصي توانا و آشنا به شريعت محمد زاده خواهد شد.
او با اسپانيا درگير و بر غرناطه استيلا خواهد يافت.
او همچنين از راه دريا بر مردم ليگوريا پيروز خواهد شد. »
(قرن 5 – قطعهء 55 )
منظور از مردم ليگوريا، اهالي ايتاليا هستند، زيرا اين ناحيه، منطقهاي ساحلي در مجاورت فرانسه و مركزش شهر جنوا ميباشد.
غرناطه (گرانادا) نيز همان شهر تاريخي اندلس در اسپانيا ميباشد. البته در كشور نيكاراگوآ نيز شهري به نام گرانادا وجود دارد.
« جنگ بربرها به درياي سياه كشيده ميشود.
دالماسي (Dalmacia) بر اثر خونريزيهاي بسيار، دچار اضطراب ميگردد.
مردي از فرزندان اسماعيل به اوج قدرت ميرسد.
تهديد كنندگان (اين مرد) با وجود كمك پرتغال، بر خود ميلرزند. »
(قرن 9 – قطعهء 60 )
منظور از اسماعيل، كسي است كه نسبش به حضرت اسماعيل ميرسد. دالماسي منطقهاي در ساحل درياي آدرياتيك يوگوسلاوي است كه امروزه بخش اعظم آن در جمهوري كروواسي واقع ميباشد. اما کمک پرتغال در واقع می تواند تمثیلی از کمک آمریکا به کشورهای منطقه باشد؛ ضمن اینکه در جریان جنگ 1973 (رمضان) بین اعراب و اسرائیل، تنها کشور پرتغال بود که اجازه داد هواپیماهای آمریکایی پس از توقف و سوختگیری، ملزومت مورد نیاز اسرائیل را به مقصد حمل کنند.
حوادثي بسيار رعب انگيز
« بر اثر حرارتي همچون گرماي خورشيد،
ماهيان درياي سياه، نيمپز ميشوند.
ساكنين اين منطقه به زودي آن را تباه خواهند ساخت،
در حالي كه رودس و جنوا نياز شديدي به غذا دارند. »
(قرن 2 – قطعهء 3 )
در اين رباعي، به وضوح تاثيرات مخرب يك انفجار هستهاي در منطقهء درياي سياه كه توام با نور و حرارت بسيار زياد است، پيشگويي شده است. همچنين اشاره به كمبود غذا در رودس (يونان) و جنوا (ايتاليا) شده است كه به نظر ميرسد منظور وقوع قحطي در سراسر اروپا ميباشد.
ظهور پادشاهي بسيار ترسناك
« به زودي، دامنهء نفوذ از فاس به كشورهاي اروپايي كشانده ميشود.
شهرها در آتش ميسوزند و شمشيرها، سرها را قطع ميكند.
بزرگ مردي از آسيا، با سپاهي بسيار رعبانگيز، از زمين و دريا سر ميرسد.
با او مرداني هستند كه كه مانند مردگان، چهرههايي رنگ پرده دارند و صليبيان را نابود ميكنند. »
(قرن 6 – قطعهء 80 ) فاس يكي از شهرهاي مراكش ميباشد. فاس يكي از ريشهدارترين و باسابقهترين مراكز سواحل بربريان بوده است. در بسياري از پيشگوييهاي نوسترآداموس، ردپاي اين منطقه به چشم ميخورد
پادشاه وحشت
« هفت ماه پس از سال 1999، پادشاهي بسيار ترسناك از آسمان فرود خواهد آمد.
او پادشاه بزرگ آنگومو (Angoumois) را دوباره به زندگاني باز خواهد گرداند.
قبل و بعد از اين واقعه، تا آنجا كه شرائط اجازه دهد،
جنگي بسيار سخت بالا خواهد گرفت. »
(قرن 10 – قطعهء 72 ) به نظر بسيار از مورخين و نوسترآداموسشناسان، استفاده از كلمهء ماه براي گذشت زمان، به معني سال ميباشد. همان طور كه ميدانيم به تاريخ ژوئيه 1999 يا 2000 اتفاق خاص و مهمي در جهان اتفاق نيفتاده است و بايد منتظر وقايع سال 2007 و بعد از آن باشيم.
باز هم پيشگويي بروز مشكلات حاد
« از یک دگرگونی ناگهانی، زیست بومهای تور، اورلئان و بولوا،
همراه با، آنگر، راین و نانت، به سختی گرفتار میشوند،
مردمی که به زبان ناآشنا سخن می گویند، در این مکانها خیمه خواهند زد.
جریان سیلابی به شتاب، در رودخانهء رن جاری شده، و زمین و دریا سخت لرزان خواهند شد. »
منظور از زبان ناآشنا چيست؟ قطعن زباني كه در اروپا شناخته شده باشد نيست، شايد زبان عبري، فارسی يا چيني باشد.
« در آن زمان که مارها، بر پرهون مهراب حلقه میزنند،
و اسپانیاییها، خون تروجانها را چنان آلوده میسازند،
که تروجانهای بسیاری فاسد میشوند،
رهبر، به ناگاه به پرواز در آمده، و در صحراهای باتلاقی، خود را از چشم ها پنهان می کنند. »
« چهل سال تمام در آسمان، رنگین کمانی به چشم نخواهد خورد،
و چهل سال تمام هرروز، رنگین کمانی به چشم خواهد خورد،
خشگای زمین، از تابش نور سوزان خورشید، بیشتر و بیشتر خواهد تفتید،
و در آن زمان که خشکی زمین به چشم دیده شود، سیلهایی بس هولناک جاری خواهند شد. »
« در بلندای برج قوس، یک داس با یک آبگیر، به یکدیگر پیوسته میشوند،
از دستان جنگ آوران، بیماری، خشکسالی و مرگ، فرو می ریزد،
و آن گاه سده به زمانی نزدیک می شود،
که زمان دوباره سازی است. »
این پیشگویی به ما نبردهایی را پیام میهد که همراه با بیماری و مرگ، باعث پایان سدهای میشوند. به نظر ميرسد چهل سال خشكي آب و هواي و كمي بارش و در پس آن چهل سال پرآب و باران خواهد آمد.
نوسترآداموس بارها در رباعيات خود به جنگ جهانی سوم اشاره کرده است که با مفاد این پیشگویی در ارتباط است. به هر حال این پیشگویی میتواند با سدهای که در آن هستیم و هنوز به پایان نرسیده همخوانی داشته باشد.
« اين دو كشور، مدت زياد بر پيمان خود باقي نميمانند.
آنها پس از 13 سال، تسليم بربرها خواهند شد.
به زودي خسارات سنگيني بر دو طرف وارد خواهد آمد؛
تا آنجا كه هركس براي فرار، آرزوي يافتن يك كشتي را ميكند. »
(قرن 5 – قطعهء 78 )
به نظر ميرسد منظور از دو كشور، روسيه و آمريكا باشند كه پس از چندين كشمكش در قالب جنگ سرد، با يكديگر كنار آمدند و بسيار از پروژههاي تسليحاتي خود را متوقف كردند. ظاهرن اين مصالحه توسط بربرها (احتمالن منظور مسلمانان است) شكسته خواهد شد و جنگ و درگيري شديد پيش خواهد آمد.
« به علت اختلافات داخلي و سهلانگاري در فرانسه،
راه در برابر محمديون گشوده خواهد شد.
رود سن (Seine) و زمينهاي حاشيهء آن در درياي خون فرو خواهند رفت.
بندر مارسي، پوشيده از كشتيها و بادبانهاي برافراشته خواهد شد. »
(قرن 1 – قطعهء 18 )
اين پيشگويي به وقوع يك جنگ ويرانگر در فرانسه (يا شايد كل اروپا) دلالت دارد.
« هنگامي كه ستارهء دنبالهدار آشكار گردد،
رهبران سهگانه دولتهاي مقتدر باهم دشمن خواهند شد.
ضرباتي كه از آسمان فرود ميآيند، زمين را ميلرزانند.
پو (Pau) و تيبر (Tiber) متلاطم هستند و ماري بر ساحل ايستاده است. »
(قرن 2 – قطعهء 43 )
به نظر ميرسد منظور از رهبران سهگانه دولتهاي مقتدر، روساي كشورهاي ايالات متحده، روسيه و چين باشد. اين سه كشور با يكديگر رقابت دارند اما دشمني بالفعلي باهم ندارند. اما ايجاد دشمني بين اين سه دولت، مقارن با ظهور يك ستارهء دنبالهدار خواهد بود.
پو شهري در جنوب غربي فرانسه و تيبر، سومين رودخانهء بزرگ ايتالياست كه از وسط اين كشور ميگذرد. شهر رم نيز در كنار اين رود واقع است.
منظور از ضرباتي كه از آسمان فرود ميآيند، بمبها و موشكها ميتوانند باشند.
« به زودي اوگميون (Ogmion) به قسطنطنيهء بزرگ نزديك خواهد شد.
جمعيت بربرها پراكنده و مدت پيمانشان تمام خواهد شد.
شرك و بتپرستي از دو حقيقت حاكم بر جهان حذف ميشود.
بربرها و مرد آزاد (Freeman) در كشمكشي هميشگي به سر ميبرند. »
(قرن 5 – قطعهء 80 )
اگميون يا اوگيموس، يكي از شخصيتهاي افسانهاي قديم و از موجودات خرافي اروپائيان است. اين واژه نام يكي از خدايان ناحيهء گل (Gaul) يا همان فرانسه ميباشد. اين شخصيت، خداي فصاحت، بلاغت و شعر ميباشد. تصويري كه از اين موجود در افسانهها ترسيم شده، عبارت از پيرمردي ميباشد كه كمان و چماقي بر دست دارد و از دهانش تورهايي كهربائي و طلايي رنگ پرتاب ميكند تا با آنها، انسانهاي داراي رنگهاي مختلف را به دام انداخته و شكار كند.
« به زودي سيطره، نصيب اوگميون خواهد شد.
نيروي برتر اسلامي به نفع او از قدرت كناره گيري خواهد كرد.
به زودي سيطره اوگميون به تمام ايتاليا گسترش مييابد.
با تزويري ماهرانه و دقيق بر نيروي بزرگ هلال، حكم رانده خواهد شد. »
(قرن 6 – قطعهء 42 )
احتمالن منظور از نيروي بزرگ هلال، اتحاد ايجاد شده بين مسلمانان ميباشد.
« ساكنين رودس، درخواست كمك خواهند كرد.
آنها به علت سهلانگاري وارثانشان، خوار شدهاند.
امپراطوري عربي، عملكرد خود را بازنگري خواهد كرد.
غرب، موجب احياء دوبارهء اين امپراطوري خواهد شد. »
(قرن 4 – قطعهء 39 )
رودس يكي از جزائر دريايي اژه است. منظور از امپراطوري عربي، ميتواند اتحاد كشورهاي عربي در قالب پيمانهاي نظير اتحاديه عرب باشد.
پیشگویی ظهور یک فرد قدرتمند در بین اعراب
« عربي سترگ، به زودي به پيش ميتازد.
اهالي بيزانس او را با شكست مواجه ميسازند.
ساكنين قديمي رودس به مقابله با او ميشتابند.
مجارها، او را آزار و اذبت بسيار خواهند كرد. »
(قرن 5 – قطعهء 47 )
سردار قدرتمند عرب
« به زودي در منطقهء عربي ثروتمند،
شخصي توانا و آشنا به شريعت محمد زاده خواهد شد.
او با اسپانيا درگير و بر غرناطه استيلا خواهد يافت.
او همچنين از راه دريا بر مردم ليگوريا پيروز خواهد شد. »
(قرن 5 – قطعهء 55 )
منظور از مردم ليگوريا، اهالي ايتاليا هستند، زيرا اين ناحيه، منطقهاي ساحلي در مجاورت فرانسه و مركزش شهر جنوا ميباشد.
غرناطه (گرانادا) نيز همان شهر تاريخي اندلس در اسپانيا ميباشد. البته در كشور نيكاراگوآ نيز شهري به نام گرانادا وجود دارد.
« جنگ بربرها به درياي سياه كشيده ميشود.
دالماسي (Dalmacia) بر اثر خونريزيهاي بسيار، دچار اضطراب ميگردد.
مردي از فرزندان اسماعيل به اوج قدرت ميرسد.
تهديد كنندگان (اين مرد) با وجود كمك پرتغال، بر خود ميلرزند. »
(قرن 9 – قطعهء 60 )
منظور از اسماعيل، كسي است كه نسبش به حضرت اسماعيل ميرسد. دالماسي منطقهاي در ساحل درياي آدرياتيك يوگوسلاوي است كه امروزه بخش اعظم آن در جمهوري كروواسي واقع ميباشد. اما کمک پرتغال در واقع می تواند تمثیلی از کمک آمریکا به کشورهای منطقه باشد؛ ضمن اینکه در جریان جنگ 1973 (رمضان) بین اعراب و اسرائیل، تنها کشور پرتغال بود که اجازه داد هواپیماهای آمریکایی پس از توقف و سوختگیری، ملزومت مورد نیاز اسرائیل را به مقصد حمل کنند.
حوادثي بسيار رعب انگيز
« بر اثر حرارتي همچون گرماي خورشيد،
ماهيان درياي سياه، نيمپز ميشوند.
ساكنين اين منطقه به زودي آن را تباه خواهند ساخت،
در حالي كه رودس و جنوا نياز شديدي به غذا دارند. »
(قرن 2 – قطعهء 3 )
در اين رباعي، به وضوح تاثيرات مخرب يك انفجار هستهاي در منطقهء درياي سياه كه توام با نور و حرارت بسيار زياد است، پيشگويي شده است. همچنين اشاره به كمبود غذا در رودس (يونان) و جنوا (ايتاليا) شده است كه به نظر ميرسد منظور وقوع قحطي در سراسر اروپا ميباشد.
ظهور پادشاهي بسيار ترسناك
« به زودي، دامنهء نفوذ از فاس به كشورهاي اروپايي كشانده ميشود.
شهرها در آتش ميسوزند و شمشيرها، سرها را قطع ميكند.
بزرگ مردي از آسيا، با سپاهي بسيار رعبانگيز، از زمين و دريا سر ميرسد.
با او مرداني هستند كه كه مانند مردگان، چهرههايي رنگ پرده دارند و صليبيان را نابود ميكنند. »
(قرن 6 – قطعهء 80 ) فاس يكي از شهرهاي مراكش ميباشد. فاس يكي از ريشهدارترين و باسابقهترين مراكز سواحل بربريان بوده است. در بسياري از پيشگوييهاي نوسترآداموس، ردپاي اين منطقه به چشم ميخورد
پادشاه وحشت
« هفت ماه پس از سال 1999، پادشاهي بسيار ترسناك از آسمان فرود خواهد آمد.
او پادشاه بزرگ آنگومو (Angoumois) را دوباره به زندگاني باز خواهد گرداند.
قبل و بعد از اين واقعه، تا آنجا كه شرائط اجازه دهد،
جنگي بسيار سخت بالا خواهد گرفت. »
(قرن 10 – قطعهء 72 )
به نظر بسيار از مورخين و نوسترآداموسشناسان، استفاده از كلمهء ماه براي گذشت زمان، به معني سال ميباشد. همان طور كه ميدانيم به تاريخ ژوئيه 1999 يا 2000 اتفاق خاص و مهمي در جهان اتفاق نيفتاده است و بايد منتظر وقايع سال 2007 و بعد از آن باشيم.
آنگومو، استاني قديمي در جنوب غربي فرانسه است و مركز آن آنگولم ميباشد. اين ناحيه به همراه قسمتهاي ديگري از سرزمينهاي فرانسه، از حدود سال 50 ق.م. تحت نفوذ امپراطوري بزرگ روم قرار داشت. با شروع قرن پنجم ميلادي، اين منطقه شاهد جنگهاي متعددي گشت.
ر آغاز قرن چهارم ميلادي، در جنوب و شرق درياي سياه، قبائلي بيابانگرد معروف به هون (Hun) زندگي ميكردند. آنها از نظر نژاد به مغولان شباهت بسيار داشتند، تا آنجايي كه برخي مورخان، اين قبائل را از نژاد مغول ميپنداشتند. اين گروه وحشي، در اسب سواري و استفاده از تير و كمان، مهارت كافي داشتند و با ساكنين شبه قارهء هند و فارس، جنگهاي فراواني نمودند. در حدود سال 370 ميلادي به سوي غرب هجوم آوردند تا قسمتهايي از اوكراين و اروپاي شرقي را كه محل زندگي اسكانديناويهاي معروف به گوت (Goth) بود، به اشغال درآورند.
اهالي اين منطقه از هونها فرار كردند و از شدت ترس به سمت سرزمينهاي مختلف كوچ كردند. بيشتر آنها به سوي غرب و امپراطوري روم رفتند و از آنها درخواست حمايت كردند. امپراطور روم با اقامت آنها در سرزمين خويش موافقت كرد، اما ماليات سنگين بر آنها وضع نمود. شرائط سخت پيش آمده بعدها باعث شد اين طائفه عليه امپراطوري روم قيام كنند و با يورش به روم (410 ميلادي) آنجا را غارت نمايند. مدتي بعد، اين طائفه به سوي غرب مهاجرت كردند و تعدادي از آنها در منطقهء آنگومو استقرار يافتند. گروهي ديگر در سال 417 ميلادي به سوي جنوب اسپانيا مهاجرت كردند.
نفوذ و سيطرهء كامل اين قوم بر سرزميني كه امروز آن را به نام فرانسه ميشناسيم در سال 507 ميلادي و با كمك قبائلي از ژرمنها صورت پذيرفت. فرانكها (Frank)، همان كساني بودند كه نام فعلي فرانسه را بر آن نهادند.
گروه دوم از طوائف گوت، در سال 711 ميلادي، در منطقهء اسپانياي كنوني به قدرت رسيدند. نيروي عظيم كشورگشايي زمان خليفهء دوم مسلمين، در اين برهه به ياري اين طائفه رسيد و منطقهء آنگومو جزء امپراطوري شارلمان (Charlemagne) گرديد. سپس براي مدتي تحت نفوذ انگليسيها اداره گرديد. قبل از پيوستن به فرانسهء متحد، مدتي تيز در سلطهء چند دوك قرار گرفت. اين ناحيه و مركز آن در جنگهاي صدساله كه از 1337 تا 1453 ميلادي به طول انجاميد، مورد اختلاف دولتهاي فرانسه و انگليس بود.
اين منطقه در زمان حيات نوسترآداموس، به صحنهء جنگهاي مذهبي ميان كاتوليكها و پروتستانها مبدل گشت. شاخهاي از خاندان سلطنتي فرانسه معروف به سلسلهء والوآ (Valois) نيز به نام خاندان آنگولم خوانده ميشدند. آنها از سال 1515 تا 1574 ميلادي بر اين ناحيه حاكم بودند.
طائفهء هونها پس از اشغال ناحيهء شرقي اروپا در حدود سال 370 ميلادي، به سوي اروپاي مركزي حركت كردند. آنها ابتدا بر روم شرقي چنگ انداختند و سپس در سال 432 ميلادي در دوران حكمراني روگيلاس (Rugilas) براي امپراطوري روم ماليات و خراج تعيين نمودند. پس از مرگ روگيلاس، در سال 434 ميلادي، آتيلا (Attila) به جانشيني او برگزيده شد. اين سردار جنايتكار، به بلاي آسماني معروف است. در زمان او، هونها سه بار در سالهاي 441، 447 و 451 ميلادي به سرزمينهاي امپراطوري روم هجوم بردند.
بار نخست آتيلا توانست تا مرزهاي قسطنطنيه نفوذ كند و آن را در معرض سقوط قرار دهد. بار دوم از بالكان عبور كرد و به يونان دسترسي يافت. بار سوم بر سرزمينهاي فرانسه امروز مسلط شد و چيزي نمانده بود كه آنگومو را نيز اشغال كند، اما به علت همپيمان شدن روميها با قبائل گوت در آن ناحيه سكونت داشتند، شكست خورد و در سال 451 ميلادي از آنجا عقبنشيني نمود. با اين وصف در بازگشت، براي مدت كوتاهي، ايتالياي كنوني را متصرف شد و آنجا را غارت كرده و به ويراني كامل كشاند
ویرایش توسط lady : 11-28-2007 در ساعت 10:56 PM دلیل: Automerged Doublepost - به علت پست هاى پشت سر هم در هم اذغام گرديد.
هانيبال، بزرگترين سردار كارتاژ ميباشد. اين شهر داراي تمدن كهن را فنيقيها يا همان كساني كه در حدود سال 814 ميلادي از لبنان مهاجرت كرده بودند، در نزديكي كشور تونس فعلي بنا كردند. بعدها اين شهر، رشد و نمو كرد و تبديل به پايگاه حكومتي نيرومندي شد. هانيبال پس از مدتي، درصدد رقابت با امپراطوري روم برآمد تا بتواند بر سرزمينهاي غرب دريايي مديترانه تسلط پيدا كند. در سه جنگي كه بيش از سه قرن (از 464 تا 146 قبل از ميلاد) ميان روميها و كارتاژها در جريان بود، نهايتن روميها توانستند شهر تاريخي كارتاژ را با خاك يكسان كنند؛ اما آنها پس از صد سال، اقدام به بازسازي آن نمودند و آنجا را تبديل به مركز امور اداري حكومت خويش در شمال آفريقا كردند. حوزهء نفود كارتاژ شامل قسمتهاي بسيار وسيعي از آفريقا، جزائر سيسيل، ساردنيا، مالت و منطقهء بزرگي در جنوب اسپانيا بود.
هانيبال (183 تا 237 قبل از ميلاد) در سن 26 سالگي به فرماندهي نيروهاي كارتاژ در اسپانيا منصوب گشت و با اينكه ميان دو دولت كارتاژ و روم معاهدهء عدم تعرض امضاء شده بود، او به اسپانيا كه تحت نفوذ روميها بود، يورش برد. روميها كه اين حمله را نقض قرارداد صلح قلمداد ميكردند، به جنگ با هانيبال پرداختند. اما سردار كارتاژ در هجومي سريع، آنها را در داخل اراضي خودشان شكست داد.
اين حمله، عمليات نظامي برجستهاي بود كه در تاريخ از آن به عنوان يكي از مفاخر جنگي ياد ميكنند. در اين يورش، هانيبال با 40 هزار نيروي پياده و اسبسوار، و ستون عظيمي از فيلها از اسپانيا به سمت شمال حركت كرد و با عبور از رشته كوههاي بين فرانسه و اسپانيا، وارد جنوب فرانسه شد.
پس از عبور از رودخانهء رون (Rhone) براي پنهان نگه داشتن مقاصد نظامياش، همچنان به طرف شمال ادامهء مسير داد و تنها زماني كه مطمئن گشت دشمن را فريب داده است، به سمت جنوب دور زد. او همراه سپاهيانش، سلسله جبال پوشيده از برف آلپ را پشت سر نهاد و از آنجا به شمال ايتاليا رفت و شكستهاي بسيار سنگيني بر روميها وارد ساخت.
با اينكه نقشهء هانيبال بسيار دقيق و ماهرانه بود، ولي او وارد شهر روم نشد و تا تابستان سال 218 ق.م. به انتظار زمان مناسب نشست. در دومين حملهء خويش، ضمن نفوذ به داخل روم، بار ديگر ارتش اين كشور را تار و مار نمود.
سال بعد در حملهاي ديگر، هانيبال توانست شكست ديگري را بر روميها تحميل كند، اما در نبر سال 202 ق.م. از روميها شكست خورد و ناگزير به آنتيوكوس سوم» (Antiochus III) پادشاه سوريه پناهنده شد و با وي پيمان مشتركي را براي حمله به روميها منعقد كرد. اما چيزي نگذشت كه پادشاه سوريه وي را به حال خود رها ساخت. وي از آنجا به آسياي صغير (تركيه كنوني) و سرزمين بيتينيه (بيتونيا = Bithynia) رفت و با پادشاه آنجا جهت جنگ عليه روميان همپيمان شد. اما در اين جنگ هم شكست خورد و هنگامي كه در شرف اسارت قرار داشت، با خوردن سمي كه در انگشتر خود پنهان كرده بود، خودكشي نمود. (183 ق.م.)
گويا منظور از خدايان كارتاژ، بتهايي است كه مردم اين مانند اجداد خويش يعني فينيقيها ميپرستيدند. بت اصلي كارتاژها، «بعل» نام داشت كه در تورات از آن ياد شده است. بعد از آن، خداي آسمان (تانيت = Tanit) در درجهء دوم اهميت قرار داشت. آنها علاقهء زيادي به بتهايشان داشتند و براي اين بتها انسانها را به شكل انداختن در آتش، قرباني ميساختند
ویرایش توسط lady : 11-28-2007 در ساعت 10:35 PM
از دماغ فیل افتادن
از دماغ فيل افتادن ضرب المثلي كه از ديرباز ميان مردم رد و بدل مي شود، به كسي اطلاق مي شود كه به اصطلاح، خودش را بسيار مي گيرد. يعني به زبان صريح تر، كسي كه از خودراضي باشد و تكبر و خودبيني اش ديگران را آزار دهد، مردم درباره اش مي گويند «فلاني از دماغ فيل افتاده>>.مهدي پرتوي آملي، نويسنده و محقق كتاب جامع «ريشه هاي تاريخي امثال و حكم» معتقد است كه ريشه اين ضرب المثل به زمان حضرت نوح باز مي گردد داستان از اين قرار بود كه حضرت نوح كه از سوي خداوند مامور مي شود تا از تمام موجودات كره زمين يك جفت در كشتي معروفش بگذارد تا سيل و طوفان نسل آنان را منقرض نكند، يك روز ديد كه كشتي پر از فضولات حيوانات شده است. همراهان حضرت نوح گله به نزد پيامبر مي برند و او هر چه مي انديشد براي تخليه فضولات آن همه حيوان، فكري به ذهنش نمي رسد. پس دست به دعا مي برد و از خداوند مي خواهد كه در اين طوفان، آنان را از فضولات و بوي آن نجات دهد. خداوند هم به او دستور مي دهد كه دستي به پشت فيل بزند. حضرت نوح به محض اين كه دستور را مي شنود، آن را عملي مي كند. دستي به پشت حيوان عظيم الجثه يعني فيل مي زند و ناگهان از دماغ بزرگ فيل، يعني خرطومش يك خوك مي افتد زمين. خوك هم به محض اين كه پايش به زمين مي رسد شروع مي كند به خوردن فضولات و كثافات و كشتي ظرف چند ساعت، مثل روز اول، پاك و پاكيزه مي شود.
در همين هنگام مي گويند، ابليس كه از پاكيزگي كشتي ناراحت شده بود، دست به پشت خوك مي زند و ناگهان از دماغ خوك، موشي بيرون مي جهد. موش شروع مي كند به خرابكاري و آنقدر به كارش ادامه مي دهد كه نزديك است كشتي سوراخ شود. خداوند كه اين را مي بيند به نوح دستور مي دهد تا دوباره دستي به پشت شير بمالد. هنوز حضرت نوح دستش را از پشت شير برنداشته بود كه ناگهان از دماغ شير درنده، گربه به زمين مي افتد و به دنبال موش مي افتد. پس طبق روايات اسلامي سه حيوان پس از طوفان نوح به جهان هستي گام گذاشتند و پيش از آن وجود نداشتند: خوك، گربه و موش.
حال ببينيم ارتباط خوك كه از دماغ فيل افتاده است چه ربطي دارد به آدم هاي متكبر و از خود راضي
مهدي پرتوي آملي در اين باره آورده است: «از آنجا كه فيل حيوان عظيم الجثه اي است و عظمت و هيبتش دل شير را مي لرزاند، لذا آنچه از دماغ فيل افتاده: «حتي اگر خوك مفلوك هم باشد» در مورد افراد خودخواه متكبر معجب مورد استفاده و ضرب المثل قرار گرفته است»
اما به نظر مي رسد كه چهره خود خوك هم در كاربرد اين ضرب المثل درباره آدم هاي از خود راضي، بي ارتباط نيست. خوك همان طور كه همگان مي دانند دماغي سربالا دارد و چشم هاي ريزش هم طوري است كه انگار هميشه از بالا، آن هم از بالاي دماغ سربالايش به بقيه چيزها نگاه مي كند. چنانچه اصطلاح ديگري هم در مورد آدم هاي از خود راضي به كار مي رود: «طرف چنان دماغش را بالا مي گيرد و راه مي رود كه انگار از دماغ فیل افتاده »
علي اكبر دهخدا در «امثال و حكم» خود، جلوي ضرب المثل «از دماغ فيل افتاده» فقط نوشته است «بسيار برتن و متكبر است.» احمد شاملو در «كتاب كوچه» يادي از اين ضرب المثل نكرده است. اما جوانان امروز اصطلاحاتي به جاي اين ضرب المثل به كار مي برند كه در اين سال ها ساخته شده است «طرف براي خودش نوشابه باز مي كند»، «طرف براي خودش كارت تبريك مي فرستد». در «فرهنگ لغات زبان مخفي» نوشته دكتر مهدي سمائي اشاره اي به اصطلاحات جوانان كه متضمن اين مضمون باشد، ديده نشد.
گویشهای مختلف در ایران
Iranian Speaking World
Orange: Western-Iranian Languages Red: Eastern-Iranian Languages
مردم جامعه ايران و تکلم به 6 زبان
عرفان قانعي فرد
تنوع زباني در ايران، شايد يکي ديگر از زيبايي هاي آن باشد. از ماکو تا سراوان؛ از ايلام تا زابل؛ از سرخس تا آبادان، و از کيش تا گرگان؛ طيف زيباي زباني ايران را چنان ترسيم مي کند که سال هاي سال مي تواند جزء پروژه هاي تحقيقي زبان شناسان قرار گيرد؛ پروژه هايي که درباره شناخت زبان و ماهيت آن پيشينه يي بس قديم دارد و از عصر طلايي يونان تا امروزه روز؛ محققان را به خود مشغول کرده است.
اما در ايران؛ رسانه هاي داخلي - شايد به خاطر عدم آگاهي يا وجود نداشتن منبع درست و موثق - نتوانسته اند اين نمودار را براي جامعه زباني داخل مشخص کنند.
گاه به لهجه يي، زبان گويند و گاه زباني را لهجه مي نامند؛ در حالي که زبان اين نهاد اجتماعي تنها وسيله ارتباطي شاخص در جامعه بشري امروز است و با سهل انگاري نمي شود هويت آن را ناديده گرفت.
و حال - از سر فايده تکرار و شايد هم از سر صدق - اين ابهام را در اين يادداشت؛ در حد توان شفاف مي کنم تا سخنگويان اين زبان ها، که هموطنان من هستند، اعتبار اجتماعي و هويت زباني خود را باز شناسند.
لهجه (dialect) يا به اصطلاح جديد، گويش را به سه معني در نظر مي گيرند.
1- تلفظ واژه هاي يک زبان به شيوه گويش يا زبان معين (= مانند فارسي را با لهجه انگليسي حرف مي زد) 2- شيوه تلفظ، آهنگ سخن گفتن و ويژگي گفتاري يک ناحيه معين (= مانند لهجه يزدي) 3- شيوه سخن گفتن مربوط به يک گروه شغلي يا اجتماعي، لحن (= مانند؛ لهجه اش مثل جاهل ها بود).
در دايره المعارف مصاحب نيز اين توضيح آمده است؛
«لهجه (lahje) و به اصطلاح جديد گويش (guyes)، گونه يي از يک زبان، در اصطلاح علمي قرن 20 م، لهجه عبارت است از زبان يک شخص يا گروه که از لحاظ تفاوتي که با زبان اعضاي ديگر همان جامعه زباني دارد در نظر گرفته شود. جامعه زباني گروهي را گويند که زبان بومي آن براي ديگر اعضاي گروه (و نه لزوماً براي همه اعضا) مفهوم باشد. مثلاً چون يک سلسله اشخاص A و B و C و ... Z را در نظر بگيريم که در آن هر کس بتواند با کسي که کنار او است به زبان خود تکلم کند، ولي A و Z نتوانند سخن يکديگر را بفهمند، مي گويند که A ... Z به يک جامعه زباني تعلق دارند و A و Z به لهجه هاي مختلف سخن مي گويند.
دليل پيش آمدن چنين وضعي جدا ماندن اعضاي يک جامعه زباني از يکديگر است. نمونه آن جامعه زباني هلندي - آلماني است که از فلاندر تا شلسويگ و ستيريا گسترده است و هر کس زبان همسايه خود را مي فهمد، ولي لهجه هاي فلاندري و ستيريايي براي يکديگر نامفهوم است. در اين ناحيه دو زبان استانده (هلندي و آلماني رسمي) وجود دارد که همه درس خوانده هاي صاحب لهجه آن را به کار مي برند، اما اين دو زبان براي يکديگر قابل فهم نيستند، زيرا از تکامل لهجه هاي نامفهوم براي يکديگر پيدا شده است.»
حال در ايران، زبان فارسي چندين لهجه مختلف دارد؛ که افراد هر منطقه يي با لهجه يي خاص آن را مورد استفاده قرار مي دهند. غکه در زبان شناسي به آن لهجه فردي (idiolect) مي گوييم، که خصوصيات گفتاري يک فرد در نظام زباني اوستف. در جغرافياي لهجه (dialect geography) ايران امروز، مثلاً لهجه هاي اطراف درياي خزر - مازندراني، گيلکي، طالشي و... - لهجه هاي مرکزي ايران - نطنزي، فريزندي، يارندي، ميمه يي، گلپايگاني و خوانساري، اصفهاني، شيرازي، اردستاني، سيوندي، نائيني، يزدي، کرماني، سمناني و... - يا لهجه هاي شرقي - مشهدي، سيستاني و... - يا لهجه هاي غربي - همداني، کرمانشاهي و... - که هر کدام در هر شهري مرسوم است و حتي گاهي در توابع و مناطق نزديک به هر شهري نيز، اين لهجه ها تغيير مي کنند. مثلاً در سمنان، لاسگردي ها با سرخه يي ها متفاوت حرف مي زنند.
يا مثلاً بعضي از اقليت هاي مذهبي داخل ايران نيز با لهجه هاي متفاوت حرف مي زنند، مانند لهجه زردشتيان يزد و کرمان يا لهجه يهوديان همدان و کاشان و اصفهان يا ارمني ها.
حال در زبانشناسي اصطلاحاً، به اين علم يا بررسي شناختي لهجه ها، لهجه شناسي (dialectology) مي گويند که در فرهنگ انديشه نو چنين آمده است؛ «شاخه يي از زبان شناسي که به بررسي گونه هاي محلي يک زبان مي پردازد. لهجه ها معمولاً به گونه هاي مبتني بر معيارهاي جغرافيايي اطلاق مي شود (لهجه هاي محلي)، اما اين مفهوم شامل گونه هاي اجتماعي - اقتصادي (لهجه هاي طبقاتي) و ساير گوناگوني هاي زباني (از جمله لهجه هاي شغلي) نيز مي شود. البته لهجه شناسي با زبان شناسي اجتماعي تا حدي تداخل دارد. معمولاً در لهجه شناسي بين مطالعات شهري و روستايي تمايز قائل مي شوند. لهجه شناسي سنتي و تهيه اطلس هاي زباني، که در آن بر هم گفت ها تاکيد مي شود، نيز با لهجه شناسي ساختاري يعني مطالعات نظام داري که اخيراً با استفاده از فنون زبان شناسي ساختاري روي تقابل لهجه يي صورت مي گيرد متفاوت است.»
اما هموطنان ما، اغلب فرقي بين «لهجه و زبان» قائل نمي شوند، بي توجه به اين مساله که لهجه متعلق به يک زبان است و تفاوت هاي تلفظ و آهنگ کلامي هر زبان است که لهجه را مي سازد.
« در داخل ايران چند زبان وجود دارد؟» اين پرسشي است که شايد گاهي به ذهن اکثر افراد خطور کند، اما در ايران، 6 زبان وجود دارد که در گوشه و کنار آن تکلم مي شوند؛
۱- زبان فارسي
زبان فارسي (کهن، اوستايي، باستان، سکايي، ميانه، پهلوي، پارتي، تاجيکي، افغاني، سغدي، لاري و معاصر) از زبان هاي هند و اروپايي ايراني است که قدمت آن به طور تقريبي به 10 قرن قبل از ميلاد باز مي گردد.
اول فارسي باستاني يا هخامنشي بود که منشاء زبان فارسي ميانه و کنوني است و کتيبه بزرگ داريوش در بيستون به آن نوشته شده که با زبان اوستايي و سانسکريت (زبان کلاسيک هندوستان) شباهت زيادي دارد.
اين زبان که حدود 1100 سال قدمت دارد و پس از رواج آيين اسلام، در ايران زبان رسمي و درباري (دري) بوده است و امروزه هم ادامه دارد و زبان ادبيات و فرهنگ و هنر ايران شده است، تاريخ زبان هاي ايراني را به 3 دوره تقسيم مي کنند.
1- دوره زبان باستاني ايراني (از آغاز هزاره 2 ق.م تا قرن 4و3 ق.م)
2- دوره زبان ايراني ميانه (از قرن 3 و 4 ق.م تا قرن 8و9 م)
3- دوره زبان معاصر ايراني (از 8 و9 م تا امروز)
۲- زبان ترکي
زبان ترکي؛ زباني است مستقل، دسته يي از زبان اورال - آلتايي که لهجه هاي متفاوتي دارد، (مانند زبان ترکي غربي) که لهجه هاي زبان ترکي رايج در ايران اصولاً با ترکي قفقاز پيوسته است و در بخش شمال غربي، غرب کشور و حتي بعضي از نواحي شمال مرکزي ايران (تهران، ساوه، قم و...) و حتي قبايل مرکزي و جنوبي ايران به اين زبان تکلم مي کنند از زمان تاتارها و حکومت هاي خاندان هاي ترک زبان (غزنويان، تيموريان، خوارزمشاهيان، گورکانيان، قاجارها و...) اين زبان در ايران رواج يافت.
۳- زبان کردي
کردي زبان کردان است. از زبان هاي ايراني غربي، از ريشه هند و اروپايي که در عراق و ايران و ترکيه و سوريه، ارمنستان، قفقاز و ترکمنستان شوروي بدان سخن مي گويند و لهجه هاي متعدد گوراني (کردهاي غرب)، کرمانجي (اکثر کردان)، مکري، سنندجي، سوراني و... است.
کردستان قلمرو اصلي زبان کردي است اما در ناحيه ديلمان (شمال قزوين)، فارس، حوالي نيشابور، بجنورد، شيروان، قوچان و مشهد هم به آن تکلم مي شود ادبيات غني کردها نيز داراي آثار بسياري به زبان کردي - با خط عربي - است و يکي از قديمي ترين لهجه هاي آن، «اورامي» است که به گوراني نزديک است و قديمي ترين زبان ايراني محسوب مي شود که اکثر کارشناسان، لري، کرمانشاهي و بختياري را جزء لهجه هاي وابسته به کردي مي دانند. (هرچند که با لهجه هاي کردي تفاوت بارز دارند)
۴- بلوچي
از زبان هاي ايراني غربي است و ريشه هند و اروپايي دارد که در سيستان و بلوچستان رايج است. دو لهجه اساسي شرقي و غربي دارد، اين زبان در بعضي از نقاط ايران مانند کرمان و لارستان و جنوب غربي هامون و خراسان و سبزوار و بيرجند تکلم مي شود (و حتي در پاکستان غربي و افغانستان جنوبي) و نزديک به 3 ميليون نفر به آن تکلم دارند.
۵- ارمني
از زبان هاي هند و اروپايي است که بيشتر در ارمنستان رايج است.
۶- عربي
يکي از زبان هاي سامي که پس از ورود اسلام به ايران، در مناطق جنوب و جنوب شرقي ايران رواج يافت.
(اما از نظر آماري 3 زبان فارسي، ترکي و کردي، بيشترين قسمت طيف لهجه ها و زبان هاي ايراني را به خود اختصاص مي دهند.)
---
شايد در جغرافياي امروز، معدود کشورهايي وجود داشته باشد که داراي اين طيف زيباي تنوع زباني باشد. اما افسوس در کنار زبان ملي ايران، به رشد و توسعه و روش مند کردن ديگر زبان ها و حتي پيکره زباني يا (Corpus) ساختن براي زبان فارسي هم نپرداخته ايم،
و لهجه ها را نيز به شيوه يي علمي ثبت و ضبط نکرده ايم و شايد هر روز در کنار هشدارهاي حفظ محيط زيست، بايد در صفحه اجتماعي رسانه هاي داخلي، حفظ زبان و لهجه در ايران را نيز گوشزد کرد که نشانه هويت ايراني است.
منابع؛
1- فرهنگ فارسي معاصر، غلامحسين صدري افشار و ديگران، نشر معاصر، تهران، ص 1115.
2- دايره المعارف مصاحب، غلامحسين مصاحب، تهران، ص 2538، ج 2.
3- فرهنگ انديشه نو، ويرايش ع. پاشايي، تهران، نشر مازيار، چاپ دوم، 78، ص 670.
4- مقدمه فقه اللغه ايراني، ارانسکي، ترجمه کريم کشاورز، چاپ اول، 58، پيام.
5- نخستين درس هاي فرهنگ نگاري، عرفان قانعي فرد، تهران، نشر بهنود، چاپ اول، 84.
ویرایش توسط alitopol : 11-28-2007 در ساعت 05:29 PM دلیل: Automerged Doublepost - به علت پست هاى پشت سر هم در هم اذغام گرديد.
Being aloneis the some thing remarkable but to be ignoredis so awkward
یوگا چیست ؟
يوگا از ريشه کلمه سانسکريت يوج (Yuj) به معنی اتحاد و يکی شدن گرفته شده است. به عبارتی ديگر يوگا راهی است که در آن نيروهای درونی انسان اعم از جسمی، روانی و روحی، پرورش می يابند و پس از شکوفايی بين آنها توازن و تعادل برقرار می شود.
اهداف يوگا را می توان به صورت زير خلاصه کرد: داشتن حسن خلق و ارتباط درست با خود و ديگران، آموختن اصول بهداشت ذهنی و روانی، صلح درونی، دوستی و خير خواهی نسبت به ديگران، پاک سازی درونی و در نهايت، تعالی معنوی.
يوگا با قدمتی چند هزار ساله، درمشرق زمين متولد شد اما امروزه در اقصی نقاط دنيا گسترش يافته است. يوگای عملی از هشت رکن اساسی تشکيل می شود:
- 1. ياما شامل تعليم چگونگی رفتار اجتماعی است. سالک در اين بخش می آموزد که به ديگران آزار نرساند و با آنان روابطی دوستانه برقرار کند(آهيمسا)، صادق، راستگو و امين باشد(ساتيا)، تمايلات جنسی خود را تعديل کند(براهماچاريا)، حسود و کم بين نباشد(آپريگراها)، به حقوق ديگران احترام بگذارد(آستيا) و از فريب و نيرنگ به هر شکل آن اجتناب کند.
- 2. نياما شامل تعليم انتظامات فردی است. سالک در اين مرحله می آموزد که در کارها و امور خود منظم باشد و جسم و روان خود را پاک نگه دارد(سوچا)، قانع باشد و از خود و ديگران انتظارات متناسب داشته باشد(سنتوشا)، آرام و شجاع باشد و در مقابل مشکلات زندگی پايداری کند(تاپا)، ضعفها و توانايی های خود را به خوبی بشناسد (سواديايا)، و در مقابل خداوند و مشيت او راضی و تسليم باشد(ايشواراپرانيدانا).
- 3. آسانا شامل تعليم حرکات جسمی و نرمش های يوگا است و در اين بخش سالک با انجام حرکات ويژه يوگا به صورت منظم و درست، در راستای ايجاد و حفظ سلامت جسمی و روانی خود تلاش می کند.
- 4. پراناياما علم کنترل تنفس برای کمک به تمرکز افکار و حفظ سلامت است. سالک در اين بخش می آموزد که با کنترل بخش های گوناگون تنفس خود شامل دم، بازدم و زمان حبس نفس آثاری گوناگون در بدن خود ايجاد کند.
- 5. پراتياهارا مرحله کنترل ذهن از خواهشهای نفسانی است؛ پاکی ذهن از خواهشها، کشمکش ها و اضطراب ها سر آغاز تمرکز درونی و تعالی روحی خواهد بود. سالک در اين مرحله می آموزد که نسبت به دريافت ها و واکنش هايش در برابر محرک های بيرونی هشيار باشد و آنها را کنترل کند و با مثبت نگری به وقايع بيرونی و نظارت بر واکنش های درونی، آنها را به وسيله ای برای کسب انرژی روحی و روانی تبديل کند.
- 6. دهارانا يعنی تمرکز فکر و توجه کامل روی فعاليتها؛ هنگامی که سالک از تنش ها و اضطراب ها رهايی يافت می تواند با تمرکز هرچه بيشتر روی اعمال و افکارش، استعدادهای درونی خود را بيش از پيش شکوفا کند.
- 7. ديانا ياخلاء ذهنی و مديتيشن. سالکی که از قيد درگيری هاي ذهنی و خواهش های نفسانی رها شده است در اين بخش می آموزد که ذهن خود را درنوعی خلاء ويژه قرار دهد و از اين راه فرصت ذخيره سازی انرژی روانی و امکان رشد توانايی های ذهنی را به دست آورد. در اين شرايط ذهن سالک از تمامی تفکرات پراکنده آزاد است و تنها به وحدت با کاينات معطوف است.
- 8. سمادهی بالاترين مرحله يوگا و با وصل، پيوستن، و يکی شدن با خالق مترادف است. در اين مرحله، ديگر سالک ميان خود، خدا و هستی هيچگونه جدايی نمی بيند.
یوگا و جوکی ها
یوگا یک اسطوره باستانی نمی باشد و چنین ادعائی هم ندارد. بلكه میراث ارزشمندی ست که به موازات تکامل بشری کامل گردیده است و این تکامل به سمت نظم و خالص شدن جهت دارد.
مارکوپولو(1254-1324میلادی) جهانگرد معروف ونیزی در سفرنامه خود درباره یوگا این چنین نوشته: درمیان بومیان اینجا گروهی هستندکه به دستور دین خود زندگی می کنند كه به نام " چوغی" خوانده مي شوند آنان از برای خشنودی پروردگارخود یک زندگی سخت را در پیش گرفته اند. از سر تا پا برهنه هستند. هیچ جای تن خود را نمی پوشانند و گویند در این برهنگی شرمی نباشد زیرا این چنین به دنیا آمدیم و گویند اگر کسی به گناهان شهوانی فکر نمی کند نباید از برهنگی خود شرمگین باشد.
آنان گاو را می ستایند. استخوانهای گاوها را می سوزانند و از خاکستر آن مرهمی سازند و با آن چندین جای تن را با آئین خاصی نشان می گذارند و اگر به یکی از دوستان خود برخورد کنند، از همان خاکستر میان پیشانی او نشانی می گذارند. آنان هیچیک از آفریدگان را از زندگی بی بهره نکنند حتی نه مگس، نه کک و نه شپش را و ایمان دارند که آنها نيز جان و روانی دارند و نباید آزرده شوند. معتقدندکه نباید از گوشت حیوانی به عنوان غذا استفاده کردکه گناهی سهمگین است. از خوردن سبزیهای تازه و یا ریشه گیاهان خودداری می کنند. مگر آنکه خشک شوند زیرا از برای آنان نیز جانی قائلند. در هنگام غذا قاشق و بشقاب به کار نمی برند و خورشت خود را روی برگهای بزرگ می گذارند. از یک زندگی دیرپا برخوردارند و به دليل اين میانه روی و بی آلایشی عمر طولاني دارند. آنگاه که از این گیتی درگذرند، پیکرشان را بسوزانند تا کالبدشان کرمها را نپروراند.
ابن بطوطه (طنجه مراکش703الی799) نیزدر سفرنامه خود چندین بار از جوکیان هند یاد می کند.. خود او سالها در هند زندگی کرد. او در جایی می نویسد یک جوکی می تواند ماهها بدون غذا و آب زنده بماند و می تواند در گوری در زیر خاک به سر برد و ماهها بدون آب و غدا زنده بماند. روی آن گور را پوشانده، سوراخی بر روی زمین می گشایند تا هوا درآن راه یابد. شنیدم بعضی از آنها سراسر یک سال را در گور به سر می برند.
جوکیها دانه هایی می سازند که هر یک از آن دانه ها، آنان را برای چندین روز یا چندین ماه از آب و غذا بی نیاز می سازد. آنها از عالم غیب خبر می دهند. پادشاه هند آنان را گرامی می دارد و همنشینشان است. با گیاه بسازند و گوشت نخورند. آنچه از کردارشان پیداست این است که بر ریاضت خو گرفته اند و نیازی به جهان و زینتهای آن ندارند. برخی از آنان به قدری قوی هستند که به یک نگاه می توانند کسی را بمیرانند.
ابن بطوطه در جایی دیگر می نویسد: روزی نزد پادشاه دو جوکی دیدم که تن خود را در پارچه ای پوشانده و موهای سر خودرا تراشیده بودند. پادشاه ازآنها خواست که کارهای شگفت انگیز خود را به من نیز نشان دهند. یکی از آن دو ناگهان به هوا برخاست و همچنان نشسته در بالای سر من قرار گرفت. بیم و هر اس ناشی از دیدن این عمل مرا در بیهوشی فرو برد. پادشاه دستور داد از دارویی که پیش وی بود به من بخورانند. پس از چندی که به خود آمدم، دیدم که آن جوکی همچنان در بالای سر من، در هوا نشسته است. پادشاه به من گفت بیم آن دارم که تو با دیدن اینگونه چیزها دیوانه شوی وگرنه کارهای بزرگتری از این جوکیان بر می آید.
چند تمرین یوگا
تمرینهای که در این مقاله به شما آموزش داده خواهد شد، می توانند در ساعات اولیه روز، وسط روز و یا آخر شب انجام شوند. مکان انجام آنها مهم نیست. چه در خانه، چه در دفتر کار و یا حتی در مدرسه می توانند انجام شوند. نکته مهم اینست که آنها با دقت و با تمرکز کامل انجام گیرند.
بازده این تمرینات صرفا" به گرم کردن بدن منتهی نمی شود، بلکه آنها از تنشهای روحی و فشارهای عصبی نیز جلوگیری می کنند. این تمرینات باعث می شوند تا روحیه شما برابر فشارها و استرسها مقاوم شود، البته زمانی که این تمرینات بطور منظم و برنامه ریزی شده پیگیری شوند.
سن انجام این تمرینات، سن مشخصی نیست. تمرینات قابل اجرا برای هر سنی میباشند. توصیه می شود تا حد امکان به صورت گروهی انجام گیرند.
تمرین عدد هشت
برروی زمین به صورت اصطلاحا" چهار زانو بنشینید. دستها را برروی زانوها قرار دهید. آنها را بهمراه شانه ها بی حرکت و شل نگه دارید. نرم و آرام نفس بکشید. بسته یا باز بودن چشمهایتان مهم نیست – البته شاید بسته بودن آنها به تمرکز کمک کنند.
روبروی صورت خود عدد هشت لاتینی را تصور کنید که به صورت افقی (مانند علامت بی نهایت) قرار گرفته است. با نوک بینی یا دهان خود سعی کنید که طرح عدد هشت به صورت افقی را برروی هوا رسم کنید. اول رسم این عدد را از جهت عقربه ساعت انجام دهید، سپس برعکس.
فراموش نکنید که در حین انجام تمرینات آرامش و تمرکز داشته باشید درحالی که آرام و منظم تنفس می کنید.
با انجام هر پنج مرتبه انجام این تمرین، دقایقی استراحت کنید.
تمرین ساعت
به حالت چهارزانو بنشینید. سر، شانه ها و دست هایتان را شل و بی حرکت نگه دارید. تنفس خود را آرام حفظ کنید.
تصور کنید که ساعت بزرگی مقابل شما قرار دارد. یک ثانیه به عدد 12 ساعت نگاه کنید سپس به عدد یک نگاه کنید و بعد به دو. و بعد به عدد سه. توجه کنید که به هر عدد یک ثانیه نگاه کنید. همینطور ادامه دهید تا به عدد 12 برسید. فراموش نکنید که عجله ای در کار نیست و تنفس نیز باید آرام باشد.
حالا حرکتها را دوباره اما برعکس انجام دهید، یعنی از 12 به 11 و ...
پس از اینکار به رویرو نگاه کنید و چندبار پلک بزنید. سپس چشمتان را ببندید و استراحت کنید.
این تمرین به تقویت عضلات چشم کمک می کند. ضمن اینکه قدرت تمرکز را نیز تقویت می کند.
تمرین شانه ها
روی زمین بنشینید. دستهایتان را بی حرکت نگه دارید در حالی که چشمها بسته هستند. تنفس آرام.
شانه ها را طوری به صورت دورانی به چرخانید که تصور شود در هوا دایره رسم می کنید. یک سری حرکت را از جلو به عقب و یکسری از عقب به جلو انجام دهید.
بعد از چند مرتبه تمرین (برای مثال 5 مرتب)، استراحت کنید.
این تمرین به رفع گرفتگی شانه ها و قسمت پشت قفسه سینه کمک می کند.
تمركز بر احساس شنواییشنوندگی مؤثر:
بین شنیدن، گوش كردن، گوش كردن مؤثر و گوش دادن با تمركز، تفاوت وجود دارد. شنیدن بدون اراده و تصمیم ما صورت می پذیرد و ما به طور آگاهانه تلاشی برای آن نداریم. حال آنكه در گوش كردن یا شنوندگی درست برعكس است.
در گوش كردن مؤثر یا شنوندگی درست برعكس است.در گوش كردن مؤثر یا شنوندگی مؤثر ما تلاش آگاهانه و زیادی می نماییم كه دریافت دقیق و كاملی داشته باشیم. گوش كردن بخصوص گوش كردن مؤثر فن و هنر والایی محسوب می شود .
دستورالعمل:
·عضله های بدن را راحت و آرام نموده ، عجله و شتاب زدگی را از خود دور نمایید .
·به فاصله نیم متری یك رادیوی خاموش قرار بگیرید.
·رادیو را با صدای بلند متوسط روشن نموده برای 10 الی 20 دقیقه بطور كامل و جدی به آن گوش دهید. شما می توانید در زمانی كه اخبار یا برنامه ویژه ای منتشر می گردد، این كار را انجام دهید.
·بعد از این مدت، رادیو را خاموش نموده، تمام مطالب شنیده شده را بطور دقیق در ذهن خود مرور نمایید یا روی كاغذ عناوین را یادداشت نمایید.
·در طول روز تلاش نمایید كه شنوندگی مؤثر از افراد مختلف داشته باشید و این امر را در خود تقویت نمایید.
·گاهی چشمها را بسته وبطور كامل به صداهای محیطی متمركز شوید.
·با تداوم بر تمرین ها ، شنوندگی شما به تدریج تقویت می شود.
10 حادثهای که در آنها آیتی شرمنده انسانها شد و شاید برعکس! سلام دوستان
فناوری اطلاعات چهره جهان ما را تغییر داده است، در جهان امروز حتی لحظهای را نمیتوان بدون استفاده از جلوهای از آیتی به سر برد.
اما همین فناوری وقتی به علت خطای انسانی، نقصهایی داشته باشد، میتواند به فاجعه منجر شود. در این پست 10 مورد از این حوادث مخاطرهآمیز را لیست میکنم:
1- سال 1983- سیستم اخطار پیشهنگام روسها نزدیک بود باعث جنگ جهانی سوم شود: در آثار علمی-تخیلی زیادی صحبت ازخطاهای تصادفی کامپیوترها شده که منجر به فاجعههای انسانی میشوند. به علت سری بودن این مسائل نظامی، کمتر این گونه حوادث فاش شدهاند.
اما یکی از این خطاها مه فاش شده است: در سال 1983 یک باگ نرم افزاری در سیستم هشداردهنده روسها رخ داد. سیستم هشدار میداد که پنج موشک بالستیک به سمت روسیه شلیک شدهاند. تنها نیروی غریزه یک افسر روس به نام استانیسلاو پتروف باعث شد که روسیه جواب متقابل ندهد و یک جنگ اتمی شروع نشود. تنها استدلال پتروف این بود که آمریکاییها در صورت یک حمله واقعی از تعداد بیشتری موشک استفاده میکنند!
استانیسلاو پتروف
2- سال 1990 - مشکلی در شرکت ارتباطی AT&T، باعث مشکل در ارتباط تلفنی خدود 75 میلیون نفر شد: ابتدا مشکل به وجود آمده به گردن هکرها انداخته شد ولی بعد معلوم شد که مشکل در یکی از 114 مرکز سوئیچ شرکت، باعث این حادثه شده است. در هنگام ارتقای نرمافزاری تنها در یک خط کدنویسی خطایی رخ داده بود
3- سال 1996 - انفجار آریان 5: در سال 1996 راکت حاوی ماهواره آریان 5 لحظاتی بعد از پرتاب منفجر شد. آژانس فضایی اروپا برای طراحی و ساخت این موشک، 8 میلیارد دلار خرج کرده بود. به علاوه موشک یک ماهواره 500 میلیون دلاری را حمل میکرد که دانشمندان قصد داشتند به کمک آن تأثیر بادهای خورشیدی را بر میدان مغناطیسی زمین بررسی کنند.
اما چرا موشک منفجر شد؟ هنگامی که کامپیوتر موشک میخواست اطلاعات مربوط به سرعت جانبی موشک را از یک فرمت 64 بیتی به یک فرمت 16 بیتی تبدیل کند، دچار مشکل و سرریز اطلاعات شد. موشک یک کامپیوتر رزرو هم داشت. اما این کامپیوتر هم چند میلیثانیه دیگر دچار مشکل مشابه شد، چون کامپیوتر دوم دقیقا از همان نرمافزار کامپیوتر اول استفاده میکرد!
4- سال 2006 - ایرباس A380 به خاطر نرمافزار ناسازگار دچار مشکل شد: نرمافزاری به نام CATIA که برای طراحی و مونتاژ هواپیما به کار میرود باعث این مشکل شد. شرکتهای آلمانی و فرانسوی که قطعات مختلف هواپیما را میساختند از دو نسخه متفاوت این نرمافزار استفاده میکردند و همین عدم تطابق و سازگاری باعث مشکل در هواپیماهای ایرباس A380 میشد.
مشکل سرانجام شناسایی و برطرف شد ولی ضرر و زیان ناشی از ان را نمی توان تخمین زد. این مشکل پروژه ایرباس را یک سال و حتی بیشتر با تأخیر مواجه کرد.
5- سال 1998 - فضاپیماهای مریخنورد: دو فضاپیما راهی مریخ شدند. یکی قرار بود در مدار مریخ بچرخد و دیگری در یکی از قطبهای مریخ بنشیند. هدف از پرتاب این فضاپیماها این بود که ، آب و هوا و میزان دیاکسید کربن جو مریخ و همچنین وجود آب در این سیاره بررسی شود.
اما سیستم راهبری این فضاپیماها دچار مشکل شد. مشکل این بود که یکی از پیمانکارهای ناسا که در ساخت سیستم راهبری سهیم بود، از سیستم اندازهگیری متریک استفاده نمیکرد! یک سفر 186 روزه که 125 میلیون دلار برای آن خرج شده بود، به فاجعه منتهی شد و فضاپیمای مدارگرد گم شد!
6- مشکل آژانس حمایت از کودکان: آژانس حمایت از کودکان: مشکل در نرمافزارهای این کامپیوتر باعث شد، پرداختهایی بیش از اندازه به 1.9 میلیون نفر و پرداختهایی کمتر به 800 هزار نفر انجام شود.
7- باگ ملینیوم یا مشکل سال 2000: به احتمال زیاد درباره این مشکل خواندهاید و شنیدهاید. طراحان نرمافزارها هنگام ثبت تاریخ تنها دو رقم سمت چپ را در نظر میگرفتند، در نتیجه قوتی سیستمهای کامپیوتری وارد سال 2000 میشدند، ناخواسته با مشکل مواجه می شدندو هزینه زیادی برای رفع این مشکل انجام شد، تقریبا 400 میلیارد دلار!
8- سال 2006 - وقتی لپتاپهای آتش میگرفتند: موضوع وقتی شروع شد که در یک شوی تجاری در ژاپن یکی از لپتاپهای Dell ، آتش گرفت. البته موضوه منحصر به لپتاپ های دل نبود و شایعاتی در مورد آتش گرفتن لپِتاپهای شرکتهای دیگر هم وجود داشت ولی از بدشانسی دل، محترق شدن لپتاپش در مقابل دیدههای عموم مردم اتفاق افتاده بود.
عکسی از این صحنه
مشکل پیدا شد. اشکال در قسمت باطری و پاور لپتاپ بود. دل مجبور شد باطری 4.1 میلیون لپتاپ را تعویض کند. رئیس شرکت دل، مایکل دل تقصیر را به گردن باطریهای تولید شده سونی برای این شکرت انداخت.
اما موضوع، به لپتاپهای دل محدود نشد، اپل هم با آیپاد و Macbook و رایانههای شخصی خود مشکل پیدا کرد. شرکت سونی درگیر برنامه تعویض باطری شد و بین 20 تا 30 میلیارد دلار زیان دید.
9- زیمنس و مشکل سیستم صدور گذرنامه: تابستان سال 99 نیممیلیون شهروند بریتانیایی در گرفتن گذرنامه دچار مشکل شدند. قوانین عوض شده بود و آنها مجبور شده بودند قبل از رفتن به تعطیلات برای اطفال کمتر از 16 سال خود هم گذرنامه بگیرند. در همین زمان اداره گذرنامه سیستم کامپیوتریاش را به سیستم کنترلنشده زیمنس تغییر داده بود.
نتیجه این عدم هماهنگی این شد که صدها انگلیسی تعطیلات خود را از دست دادند و اداره گذرنامه مجبور شد مبالغ زیادی برای پرداخت غرامت و همچنین اضافهکاری کارکنان پربداخت کند.
10- سال 2007 - مشکل فرودگاه لوسآنجلس: به خاطر مشکلی در یک کارت شبکه ، به مدت 8 ساعت هیچ هواپیمایی نمی توانست بر زمین بنشیند.
(دولت رفاه) اگر رفاه و تامين اجتماعي را مجموعهاياز: قوانين و مقررات، برنامهها، خدمات اجتماعي، اقدامات عمراني، كمكهاي اجتماعي،ارائه خدمات رايگان به نيازمندان، خدمات بهداشتي، گسترش آموزش و پرورش، اعطاي معاشدوران بيكاري، تامين نيازهاي سالمندان، ناتوانان، تهيدستان، حمايت از مادران وكودكان، زناني بيسرپرست، پرداخت مزد عادلانه به كارگران و كارمندان زن و مرد، بيمهو بيمه بيكاري و از كارافتادگي، كاهش فقر، كمك به معلولان، برقراري عدالت و قضاوتعادلانه و ايجاد امنيت و نظام اداري و كشوري عادلانه و همچنين مقابله با آثار ونتايج چهار نوع رنج اجتماعي مشترك بشر يعني: بيكاري، بيماري، بيچيزي و فقر وناتواني و ضعف است در نظر بگيريم كه موضوع اصلي رفاه و تامين اجتماعي است (زيرامراد از تامين اجتماعي برنامههاي رفاهي است كه به طور كلي به منظور مخاطرات درزندگي و حمايت از افراد جامعه صورت ميگيرد) و از ويژگيهاي «دولت رفاه» ميباشد،بايد به جرات بگوييم كه در عصر هخامنشيان تا حد بسيار زيادي و در مقايسه با وضعيتامروزي كشور خودمان و بسياري از كشورهاي جهان به خوبي وجود داشته و كاملا اجراميشده است.
كوروش كبير نه تنها در زمينه رفاه و تامين اجتماعي ايران بلكهمردم سرزمينهاي ديگري كه به تصرف آنها درميآمد، (چنانكه در خلال مقاله به خوبيدرخواهيم دريافت) كوشش فراوان به عمل آوردند تا به گسترش عدالت، كردار نيك و انديشهنيك، صلح و آرامش (چون رفاه و تامين اجتماعي در آرامش حاصل ميشود) رفع بردگي،آزادي ديني، دادخواهي، جلوگيري از اندوه و غم در ممالك محرومه، جلوگيري از خشونت وبدكرداري، دخالت نابجا در زندگي مردم، دستدرازي به اموال ديگران، آبادي خانههايويران، سازندگي و غيره است.
چنانكه همه اين موارد در بيانيه و لوح حقوق بشركوروش كبير به خوبي نمايان است. كوروش، برخلاف بسياري از فرمانروايان پيشين و زمانخود چون «آشورباني پال» و ديگران كه پس از غلبه در جنگها بر قوم مغلوب، شديدترينمجازات را اعمال ميكردند. طبق شهادت تاريخ و لوح استوانهاي موجود در موزه، از قتلو غارت اجتناب ميكردند و به عمران و آبادي سرزمين آنها ميپرداختند.
چنانكه يهوديان بابل كه در شديدترين وضعيت در «بابل به بيگاري گرفتهميشدند، توسط سپاه ايران و به دستور كوروش آزاد شدند و كوروش كبير با بودجه ايرانو از محل غنائم «بابل» دستور بازسازي معابد و خانههاي ويران شده يهوديان را صادركرد و آن قوم را از تيرهروزي چندين ساله نجات داد. بهمين جهت است كه يهوديان دنيا،هنوز پس از اين همه سال در سرتاسر دنيا، روز آزادي بابل و نيز روز تولد كوروش كبيررا جشن ميگيرند.
اين در حالي است كه در همان روزگار «آشورباني پال» باسرافرازي، رفتار دژخيمانه خود را چنين ثبت كرده است كه «من در مدت يك ماه و يك روز،خوزيان و بابل را از آبادي تهي ساختم. من به دست خوش سه هزار جنگجو را از دم تيغگذراندم و برخي را به كام آتش سپردم، چشمان بسياري را درآوردم و پس از همه اينكارها، شهرها آر آتش زدم و همه چيز را به آتش و خون كشيدم.»
كوروش بزرگچنين ميگويد: «چون به بابل درآمدم، به شادي و خوشي در كاخ شاهان نشيمن كردم «مَردُوك» خداي بزرگ بابل، مردمان آزاده بابل را به سوي من گرداند و من هر روز برپرستش او روي آوردم، سربازان بيشمار من به آرامش به بابل درآمدند. در برابر «سومر» و «آكد» رفتار دژخيمانه اجازه ندادم، يوغ ننگين را از آنها برداشتم، خانههايفروافتادهشان را از نو ساختم و ويرانهها را پاك كردم، «مردوك» خداي بزرگ ازكارهاي نيكم شاد شد و از روي مهر، مرا آفرين گفت، مرا كوروش، شاهي كه او را پرستشميكند و كمبوجيه پسرم و همه سربازانم و ما، بيريا و با شادي خداوندگاريش راستودم.
ارتش بزرگ من به صلح و آرامي وارد بابل شدند. نگذاشتم رنج و آزاريبه مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.
من براي صلح كوشيدم «نبونيد» كهمردم درمانده بابل را به بردگي كشيده بود كاري كه درخور شان آنان نبود. منبردهداري را برانداختم. به بدبختيهاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همه مردمدر پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نياز دارند.
فرمان دادم كه هيچ كس،اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. «مردوك» از كردار نيك من خشنود شد. او بر من،كوروش كه ستايشگر او هستم. بر پسر من كمبوجيه و همچنين بر همه سپاهيان من، بركت ومهرباني ارزاني داشت، همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم و همهپادشاهان سرزمينهاي جهان از «درياي بالا» تا «درياي پايين» (درياي مديترانه تاخليج فارس)، همه مردم سرزمينهاي دور دست، همه پادشاهان همچادرنشينان، مرا، خراجگذاردند و در بابل بر من بوسه زدند، من شهرهايي «آگادِه»، «اِشنونا»، «زمبان»، «مِتورنو»، «دير»، سرزمين «گوتيان» و شهرهاي كهن آنسوي «دجله» كه ويان شده بود ازنو ساختم.
فرمان دادم تمام نيايشگاههايي كه بسته شده بود را بگشايند. همهخدايان اين نيايشگاهها را به جاي خود بازگرداندم. همه مردماني كه پراكنده و آوارهشده بودند به جاي خود برگرداندم.
خانههاي ويران آنان را آباد كردم. همهمردم را به «همبستگي» فرا خواندم. همچنين پيكره خدايان سومر و آكدا را كه «نبونيد» بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي «مردوك» به شادي و خردمي بهنيايشگاه خودشان بازگردانم. بشود كه دلها شاد گردد، بشود خداياني كه آنان را بهجايگاه مقدس نخستينشان بازگرداندم.
هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايمخواستار زندگي بلند باشند. بشود كه سخنان پربركت و نيكخواهانه برايم بيابند. بشودكه آنان به خداي من «مردوك» بگويند.
به كورش شاه: پادشاهي كه ترا گراميدارد و پسرش كمبوجيه جايگاهي درسراي سپند ارزاني دارد. بيگمان در روزهاي سازندگيهمگي مردم بابل، پادشاه را گرامي داشتند و من براي همه مردم، جامعهاي آرام فراهمساختم، صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم. برج و باروهاي بزرگ شهر بابل بهنام "ايمگور – انليل" را استوار گردانيدم، ديوار آجري خندق شهر را كه هيچ يك ازشاهان پيشين با بردگان به بيگاري گرفته شده به پايان نرسانيده بودند، به انجامرسانيدم. دروازههايي بزرگ براي آنها گذاشتم با درهايي از چوب سدر و روكشي ازمفرغ.5
اين در حالي است كه "آشورباني بال" چنان كه گذشت و بسياري از فاتحان پساز كوروش و قبل از او چون: هونها، ژرمنها، ويزگوتها، استروگوتها، لمباردها،انگلوساكسونها، واندلها ، فرانكها، نورمانها كه به نظر يونانيان در حال توحش بهسر ميبردند كشتارهايي ميكردند كه نظيري ندارد . از وحشيگريهاي اعراب مسلمان درحمله به ايران و تصرف همراه با قتل عام آنان و مغولان و ديگر اقوام مهاجم،كوششهايي از اين مستندات تاريخي است.
آنگاه اعلاميه كوروش معني الهي پيداميكند و حتي سبب شده است تا بعضي از منابع از او به عنوان پيامبر و مسيح ياد كنند. آنگونه كه در تورات، خداوند كوروش را مسيح و منجي و نماينده خود معرفي مي كند .
در تورات آمده است خداوند به مسيح خويش يعني كوروش كه دست راست او راگرفتم تا با حضور وي امتها را مغلوب سازم و كمرهاي پادشاهان را بگشايم و تا درهارا به حضور او مفتوح نمايم و دروازههاي دگر بسته نشوند، چنين گويد: كه من پيش رويتو خواهم خراميد و جاهاي ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهاي برنجين فلز برنج راشكسته و پشت بندها آهنين را بريد و گنجهاي ظلمت و خزاين مخفي را به تو خواهم بخشيدتا بداني "يهوه" كه تو را به اسمت خواندم خداي اسرائيل ميباشم.
كوروش دراين اعلاميه و ديكر كتيبههايي كه از بجا مانده ضمن تاكيد شديد بررفاه و تاميناجتماعي مردم از تمام جهات بر پرستش اهوارمزدا و خداوند بزرگ تاكيد مي كند و بهدستور او در تمامي قلمرو هخامنشيا تمامي پيروان اديان مختلف در پرستش و عبادت آزادگرديدند. امري كه امروزه همه ما به خوبي آگاهيم در بعضي از كشورهاي دنيا برايپيروان اديان مختلف آرزويي دست نيافتني است .
آزادي ديني و اجتماعي كهبسياري فكر مي كنند مربوط به بعد از انقلاب فرانسه است در حالي كه در ايران زمانهخامنشيان شاهد هستيم و در مدت دويست سال از حكومت اين سلسله به جرات ميتوان گفتمردم در قلمرو و پادشاهي هخامنشي نسبت به مردم هم عصر خود با آسايش و رفاه آزديبسيار زيادتر و غيرقابل قياس زيستند كه از شاخصهاي عمده رفاه و تامين اجتماعي يادولت رفاه به شمار ميروند زيرا از وظايف اصلي و اساسي دولت رفاه آن است كه در جهتگسترش تامين و رفاه اجتماعي چه بيشتر تلاش نمايد .
مخالفت با بردهداري نيزدر زماني كه در تمامي دنيا حتي كشورهاي متمدن چون: يونان كه مهد دموكراسي خواندهميشود، امري رايج بوده، ايرانيان در 2500 سال پيش لغو بهرهبرداري را تصويب كردندو بسياري از مردم ممالك تحت الحمايه ايران از چنين بدبختي نجات دادند و برابريكاملي بين تمام مردم ايران زمين به وجود آوردند.
چنانكه در يونان ارسطوميگفت: غلام ابزار جاندار است كه براي به حركت انداختن ابزار بيجان لازم است. بهعقيده او وجود بردگان براي رفع نيازمنديهاي مردم آزاد ضروري است. غلام از روز اولغلام خلق شده و بايد عمر خود را در خدمتگزاري مردم آزاد سپريكند.در حالي كه در ايران دوره هخامنشي برابريكاملي كه بسياري از اديان بر آن تاكيد ميكنند اولين بار به صورت مكتوب در اعلاميهكوروش آمده است و سربازاني كه توسط سپاه ايران اسير ميشدند. اگر به ايران تبعيدميشدند، اين آزادي را داشتند تا با آموزش علم به كودكان و جوانان ايراني آزادشوند. بودند اسيراني كه در ايران عصر هخامنشيان به بالاترين مقامات لشكري و اداريرسيدند. همچنين از سنگ نبشتهايي كه برپيشاني آرامگاه كوروش در مشهد مرغاب در فارسقرار داشته اين سخن وي به گوش ميرسد كه:
"اي انسان هر كه باشي و از هر كجابيايي زيرا ميدانم كه خواهي آمد. من كوروش هستم كه براي پارسيها اين شاهنشاهيپهناور را بنياد كردهام. بدين مشتي خاك كه مرا پوشانده رشك مبر.
در زمينهكسب دانش و فنون و حرفههاي گوناگون و بالا بردن سطح توليدات و تامين هر چه بيشترنيازمنديهاي غذايي و وسايل لازم و مورد احتياج هخامنشيان اقدامات بسيار اساسينمودند به حدي كه آموختن فنون حرفهايي به اندازهايي اهميت يافت كه بعدها، حتيآنان كه در رفاه بودند و بدان نيازي ناشتد آن را فرا ميگرفتند.
هم چنين بسطسازمان و تشكيلات ارتش و تقويت آن چنانكه قادر به برقراري امنيت و حفظ تماميت ارضيدرمقابل هر متجاوز خارجي باشد، از اهميت زيادي برخوردار بود.
بدين منظور آنان بهذخيره خواربار و حوائج ديگر و نيز تهيه و تربيت افراد جنگي ميپرداختند و بافراگرفتن اسب سواري و تيراندازي و شكار خود را براي هدف مبارزه با دشمنان آماهميكردند.
در زمينه ايجاد راههاي ارتباطي، پست، ارتباطات و مخابراتهمانگونه در تمدن جديد راه، تلفن، تلگراف، راديو، تلويزيون و غيره و همچنين كتاب،مجله، روزنامه از عومل ارتباط جمعي و رفاه اجتماعي است و وسيلهاي است كه باعثآشنايي و نزديكي (ذهني، علمي، فرهنگي، اقتصادي) ميان افراد يا يك قوم و جامعه بااقوام و جوامع ديگر ميباشد و در دوره هخامنشي نيز تا آنجا كه در توانايي و گنجايشعلم و صنعت آن دوران بوده توجه خاص شده و نياكان ما در حد امكان براي بالا بردن سطحدانش و خواستهاي اجتماعي و تبادل فرهنگي، اقتصادي، و ... با همسايگان خود كوششكردهاند.
به همين سبب است كه پست و چاپار و تلگراف را بنياد نهادند. هردوتمينويسد: "مخترع پست و چاپار ايرانيان دوره هخامنشي ميباشند و هيچ انساني به سرعتقاصدهاي پارسي نميتواند مسافرت كند.
بدين منظور علاوه بر تربيت چاپارهايمخصوص چاپارخانهاي داير كردند(با مطالعهاي كه به عمل آورده بودند فاصلهايي كه يكاسب تندرو ميتوانست در روز طي كند تعيين كرده بودند) تا نامههاي دولتي و غيردولتيرا از مركز تا نزديكترين چاپارخانه ببرد و به چاپارخانههايي كه آماده بر سر خدمتايستاده بودند ميرساندند و او در دم حركت كرده و نامه را به چاپارخانه دوم، سوم،و ديگر تسليم ميكرد. بدين منوال چاپارها شب و روز درحركت بودند.
سرعت ونظمي كه ايرانيان براي رساندن پست برقرار كرده بودند و ابتكارهايي كه نقل و انتقالاخبارشان دادند شهرت جهاني دارد و جالب است كه بدانيم شعار پستخانهاي آمريكا ازاين گفته هردوت درباره چاپارخانههاي هخامنشي گرفته شده ست "برف، باران، يخبندان وتاريكي نميتواند ما را از ادامه رساندن نامه و سفر خويش باز دارد."
چاپارهاي ايران دوره هخامنشي فاصله تقريبا 2500 كيلومتري ازبندريونانينشين افرو Ephesos در ساحل مديترانه در آسياي صغير تا سارد مركز ايالتليدي و از آنجا به سوريه و بينالنهرين تا شوش پايتخت هخامنشي در 15 روز طيميكردند. حال آنكه عبور از همان راه براي يك قافله نود روز طولميكشيد.
همچنين تنظيم امور مربوط به مخابرهي سريع اخبار وگزارشات مهم كهدر حقيقت نوعي مخابره تلگرافي بصري بوده در ايران دوره هخامنشي وجود داشته است . بدين معني كه از شوش و همدان به اطراف كشور ايران با فاصلههاي منظم تپههاي طبيعيرا براي مخابره معين مينمودند و در نقاط ديگر كه كوه و تپههاي طبيعي يافت نميشد،تپههاي مصنوعي بلند ساخته و بر بالاي آن نگهبان ميگماشتند كه در روز جرأت دادندست و بيرق و يا ايجاد دود درشب با افروختن آتش اخبار فوري به فاصلههاي نسبتا دوراطلاع دهند.
آثار تپههايي از اين قبيل در نزديكي تهران هم وجود دارد كه ازري به طرف شرق و از شمال ورامين به ايوانكي ميرود و بقاياي برجهاي خبررساني عهدهخامنشي است.
از شيوه ديگر مخابراتي مديران(تلگراف آينه)يي است كه در روزبا كمك آفتاب مورد استفاده قرار ميگرفت و اين طريقه تا اين اواخر در ارتشهاي جهانسوم مورد استفاده قرار ميگرفت و اين طريقه تا اين اواخر در ارتشهاي جهاني سوممورد استفاده بود و هنگام مخابرات توسط نور چراع انجام ميشده است. بدين طريق كهپشت بام قلعه يا خانههاي بلند در برجك مخصوص چراغ ميافروختند و با بستن و بازكردن سوراخهاي آن برجك و قطع و وصل روشني، اخبار و گزارشات لازم را به نقاط ديگرمخابره ميكردند.
در زمينه اقدامات عمراني هخامنشيان اقدامات بسيار مهمي بهنظر تاريخنويسان درسدسازي مخزنهاي آب، كاريز، ترعهها، جادهها و پلها و اقداماتزيادي در گسترش و اصطلاح كشاورزي و انتقال دانهها و قلمههاي گياهان مختلف ازناحيهاي به ناحيه ديگر نمودند و هياتهاي پژوهشي و اكتشافي كه به زمينها و درياهايدور فرستادند مانند ماموريت فرستادن نجيبزاده ايراني براي اكتشاف سواحل آفريقا بهدستور خشايار كه از جبلالطارق گذشته و كنارههاي قاره آفريقا را پيمودند صحبت بهميان ميآيد .
مثلا در ناحيه هرات درياچهاي براي كمك به كشاورزان كندند. كشتپسته و نوعي ازمو را در شام، كشت كنجد را در مصر، كشت برنج را در ميانرودان(بينالنهرين) و كشت نوعي گردو را دريونان معمول داشتند .
كوروش عوارضي راكه در بابل از آب براي كشاورزي ميگرفتند لغو كرد .
درباره راه و راهسازيكه مهمترين وسيله ارتباطي و تفهيم متقابل افكار و عقايد و كسب تجارب علمي، فني،فرهنگي، اقتصادي، سياسي و از كارهاي مهم و اساسي در جهت رفاه و تامين اجتماعي استهخامنشيان اقدامات بسيار مهمي انجام دادند.
چنانكه احداث راه شاهي به امرداريوش بزرگ از بند يونانينشين در ساحل مديترانه در آسيا صغير يا سارد مركزايالتليدي و از آنجا به سوريه و بينالنهرين تاشوش پايتخت شاهنشاهي هخامنشي نمونهايازاين علاقه ايرانيان در تماس و آميزش با ملل گوناگون و برقرار ساختن يك رابطهپايدار ميان فرهنگهاي مختلف است .
در هزار و سيصد سال پيش از آنكه آبراهسوتر ميان درياي سرخ و درياي مديترانه ساخته شود به دستورداريوش با كندن تراعهايبزرگ كه عبور آن چهار روزطول ميكشيد رود نيل را به درياي سرخ متصل نمودند و آرزويفراعنه مصر در كندن چنين تراعهاي را برآورده ساختند . سنگ نبشتهايي كه در نزديكيترعه سوئز پيدا شده داريوش شاه گويد:
« من يك پارسي هستم
از پارس مصر راگشودم
فرمان دادم اين كانال را بكنند
از رودخانهاي به نام نيل كه در مصرجاري است
تا دريايي كه از پارس ميرود
پس از آن اين كانال كنده شد
چنانكهفرمان دادم
و كشتيها از مصر، از ميان اين كانال به سوي پارس روانهشدند
چنانكه خواست من بود»
درار گربه زير نور سياه ميدرخشد.
تعداد چينيهايي که انگليسي بلدند از تعداد امريکايي هايي که انگليسي بلدند بيشتر است.
دوئل کردن در پاراگوئه آزاد است به شرط اينکه طرفين خون خود را به گردن بگيرند .
فيلها تنها حيواناتي هستند که نميتوانند بپرند .
هر بار که يک تمبر را ميليسيد 1/15 کالري انرژي مصرف ميکنيد .
فوريه سال 1865 تنها زماني بود که ماه کامل نشد .
کوتاهترين جمله کامل در انگليسي am است .
اگر عروسک باربي رازنده تصور کنيد سايزش 33-23-39 . قدش 2متر و 15 سانتيمتر خواهد بود با گردني 2 برابر بلندتر از يک انسان نرمال.
تمام خرسهاي قطبي چب دست هستند .
اگر يک ماهي قرمز را در يک اتاق تاريک قرار دهيد کم کم رنگش سفيد ميشود.
اگر به طور مداوم 8سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد انرژي صوتي لازم براي گرم کردن يک فنجان قهوه را توليد کرده ايد .
در مصر باستان افراد روحاني تمام موهاي بدن خود را ميکنند حتي مژه و ابرو .
کوتاهترين جنگ در تاريخ در سال 1896 زانزيبارو انگلستان رخ داد که 38 دقيقه طول کشيد .
در 4000 سال گذشته هيچ حيواني رام نشده بود .
هيچ وقت نميتواني با چشمان باز عطسه کني .
تعداد انسانهايي که به وسيله خر کشته ميشوند از تعداد انسانهايي که در سانحه هواپيمايي ميميرند بيشتر است .
چشمهاي ما از بدو تولد همين اندازه بوده اند اما رشد دماغ و گوش ما هيچ وقت متوقف نميشود .
هر تکه کاغذ را نميتوان بيش از 9 بار تا کرد .
در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از ميلاد ساخته شده است به اندازه اي سنگ به کار رفته که ميتوان با آن ديوار آجري به ارتفاع 50 سانتيمتر دور دنيا ساخت .
اگر تمام رگهاي خوني را در يک خط بگذارند تقريبا 97000 کيلومتر ميشود (در يک انسان ) .
وقتي مگس روي يک ميله فولادي مينشيند ميله فولادي به اندازه دو ميليونيم ميليمتر خم ميشود .
امريکا تا 50 ميليون سال ديگر دو نيم خواهد شد .
عدد2520 را ميتوان به اعداد 1 تا 10 تقسيم نمود بدون آنکه خارج قسمت کسري داشته باشد .
رودخانه گنگ براي هندوها مقدس است و هر سال مردم زيادي براي پاک شدن وتطهير خود را در آن ميشويند در حاليکه فاضلاب صد شهر و روستا و ميليونها تن مواد سمي و زايد کارخانه ها وارد اين رودخانه ميشود .
انسان در روز به طور متوسط 15 هزار بار پلک ميزند.
آقايون در روز 40 تار مو و خانمها 70 تار مو از دست ميدهند البته بيشتر آنها دوباره جايگزين ميشود .
30 برابر جمعيتي که امروز بر سطح کره زمين زندگي ميکنند در زير خاک مدفون شده اند .
تنها قسمت بدن که در آن خون جريان ندارد قرنيه چشم است .
با يک مداد ميتوان خطي به طول 58 کيلومتر کشيد .
شبيه بودن دو اثر انگشت به يکديگر يک به 64 ميليارد است .
عقربها تنها موجوداتي هستند که اشعه راديواکتيويته تاثيري به آنها ندارد و جالبتر اينکه عقربها دو دشمن دارند يکي نوعي سار و ديگري مگس .
شيشه به ظاهر جامد به نظر ميرسد ولي در واقع مايعي است که بسيار کند حرکت ميکند .
مار اناکوندا تنها نمونه افعي است که بچه ميزايد .
با از دست دادن فقط يک در صد از آب بدن احساس تشنگي ميکنيد .
ناخنهاي دست چهار برابر سريعتر از ناخنهاي پا رشد ميکند .
دهان انسان روزانه يک ليتر بزاق توليد ميکند .
ما به طور متوسط روزانه 5 هزار کلمه صحبت ميکنيم که هشتاد در صدش با خودمان است .
در زبان عربي براي کلمه شمشير 850 واژه مختلف وجود دارد .
ملکه موريانه 50 بار بزرگتر از جفت مذکور است .
افراد قبيله مبوتسي از کشور زئير کوتاه قدترين انسانهاي روي زمين هستند . قد آنها 135 تا 137 سانتيمتر است .
چين اولين کشور جهان است که از پول کاغذي استفاده کرد .
انگشت سبابه از ساير انگشتان دست حساس تر است .
شن خيس از شن خشک سبکتر است .
مغولستان بزرگترين کشور جهان است که به دريا و اقيانوس راه ندارد .
اعصابي که در بدن شما قرار دارد به اندازه زمين تا ماه است .
آيا ميدانستيد که: در مجسمه هايي که براي يادبود سربازها ميسازند:
اگر 2 پاي اسب بالا باشد آن سرباز در ميدان جنگ کشته شده.
اگر 1 پاي اسب بالا باشد سرباز بر اثر جراحات ناشي از جنگ مرده.
اگر 4 پاي اسب روي زمين باشد آن سرباز به مرگ طبيعي مرده
آيا ميدانستيد که: مهاجرين انگليسي در استراليا با حيوان عجيبي روبرو شدند که بسيار بالا و دور مي پريده.
هنگاميکه از بوميان در مورد اين حيوان با حرکات بدن پرسيده اند آنها در جواب گفته اند:
Kan Ghu Ru
که در زبان انگليسي به Kangaroo تبديل شده است.
در حقيقت منظور بوميان اين بوده که "ما منظور شما را نمي فهميم
آيا ميدانستيد که: در زمان جنگهاي باستاني هنگامي که سپاهيان بدون تلفات از جنگ بر ميگشته اند پلاکاردي حمل ميکردند که روي آن نوشته بود:
(تعداد تلفات 0)
ريشه OK از اين اصطلاح است.
چنگیزخان ، (۱۱۵۵، ۱۱۶۲، یا ۱۱۶۷ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی) با نام اصلی تموچین، خان مغول و سردار جنگی، کسی که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل: چین، روسیه، ایران و خاور میانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد. او پدربزرگ کوبلایخان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین بود.
کودکی تا جوانی
چنگیز با نام تموچین در سالهایی بین ۱۱۶۲ تا ۱۱۶۷ میلادی به دنیا آمد. نخستین پسر یسوجی، رئیس قبیله کیاد، از خاندان برجیگین. در زمان یسوجی و آغاز احوال چنگیز اقوام مغول و تاتار یکی مطیع دیگری نبودند و هر یک از خود دارای رئیس قبیله جداگانهای بودند و پیوسته میان ایشان جنگ و خصومت بود. تموچین در سیزده سالگی پدرش را از دست داده بود، افزون بر اینکه اقوام زیر اطاعت پدرش از وی روی گرداندند، اقوام دیگر نیز با وی و خانواده اش به خصومت برخاستند. تموچین در نوجوانی رنجهای فراوانی را متحمل گشت حتی چندین مرتبه گرفتار و محبوس نیز گشت. تموچین از همان نوجوانی روحی نا آرام و ماجراجو داشت، چون میدید که خویش و بیگانه از وی بیزارند درصدد یافتن پشتیبان برآمد تا کسی را بیابد که بتواند موقتا در در زیر سایه وی پناه ببرد، سرانجام به سراغ یکی از دوستان پدرش بنام اونگخان افتاد. اونگخان نیز تموچین را بیاد دوستی با پدرش بخوبی پذیرفت و در میان قبیله خود برایش جای داد و در وی به چشم عزت و احترام نگریست و چنان نوازش کرد که بیشتر از آن متصور نبود.
به قدرت رسیدن
چنگیز به واسطهای آشنایی که با اونگخان رهبر یکی از اقوام مغول داشت رو به او نهاد. اونگخان بنابر دوستی که با پدر تموچین داشت از وی به خوبی پذیرایی کرد و نهایت احترام را به وی روا داشت. تموچین با اونگخان دل یکی نموده و با دشمنانش جنگها کرد از جمله با برادر اونگ خان که در مقام مخالفت بود جنگید و او را شکست داد. چون قبایل و اقوام تایجوت و سالجوت و قنقرات و جلایر و تاتار تسلط تموچین و دولتخواهی او را با اونگ خان مشاهده کردند با یکدیگر برای جنگ با ایشان پیمان بستند و بنابر باورهای دینی خود اسب، گاو و قوچ و سگ آورده کشتند و گفتند که اگر خلاف پیمان کنیم این چنین کشته شویم و در عقیدهای ایشان سوگندی ازین عظیم تر نیست.
تموچین و اونگ خان از این موضوع آگاهی یافته به دفع آنها شتافته طی جنگهای شدیدی بر ایشان پیروز شدند. بدین ترتیب تموچین مدت هفت سال در خدمت اونگ خان بسر برد، تا آنجا که امرای اونگ خان بر وی رشک برده نزد اونگ خان از تموچین بدگوییها نمودند. اونگ خان گوش به سخنان بدخواهان تموچین نمیداد، مخالفان سنگون پسر اونگ خان را نیز با خود همراه ساختند، و چنان سعی کردند که اونگ خان را نسبت به تموچین بد بین ساختند، آخر کار به دشمنی و جنگ کشید و در جنگ سختی که میان تموچین و اونگ در گرفت اونگ شکست خورد و به بیابان آواره گشت. آخر کار بجایی کشید که اونگ خان به دست مردان تایانگ خان رئیس قوم تایمون رقیب دیرین خود کشته شد. سنگون پسر اونگ از مملکت پدرش آواره گشته به تبت رفت و آخر در کاشغر کشته شد.
داستان چنگیزخان خواندن تموچین
روایتی است که میگوید تموچین را سران قبایل در خرولتای (قوریلتای) لقب چنگیز دادند، و بعضی اعتقاد دارند تموچین بر حسب داستان زیر این لقب را به خرولتای تحمیل کرده است.
تموچین پس از آنکه اونگ خان را آواره ساخت خود را پادشاه اعلان کرد. تموچین با سایر اقوام و قبایل جنگها نموده همه را تار و مار و مطیع خود گردانید. بعد ازین پیروزیهای پی در پی خویش بر بدخواهان تموچین دستور داد تا جشن بزرگی را بر پا نمودند. در آن زمان، میان مغولان مردی بود بنام تب تنکری و دعوی میکرد که از اسرار و چیزهای غیبی خبر دارد و به آسمان پرواز میکند و با خدا حرف میزند. همچنین از یخ و سرما او را آسیبی نمیرسد و برهنه در میان یخ و برف میخوابد، و برف و یخ از گرمای بدنش آب میشوند. تب تنکری در این جشن پیش تموچین رفته و میگوید : «مردی سرخ رنگ سوار بر اسبی سفید رنگ بر من ظاهر شد و گفت نزد پسر یسوگای برو و به او بگو که پس ازین نباید ترا تموچین خطاب کنند بلکه باید ترا چنگیزخان گویند و ما بیشتر ربع مسکون را به تو و فرزندان تو ارزانی داشتیم.» پس تموچین دستور داد از این پس او را چنگیزخان خوانند.(چنگیزخان معنای شاه شاهان/شاه جهان میدهد)
روابط خانوادگی
او فرزندان بسیاری ازهمسران متعدد خود داشت اما مهمترین آنهاچهار پسر با نامهای جوجی، جغتای، اوگتای و تولی،ازاولین همسرش(که در سنت مغولی مهمترین وبزرگترین همسران میباشد)بودند. چنگیزخان همچنین زنهای بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند، (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگخان). چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری بسا شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد. اور یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به چغتای داد و امور سپاه را تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی تعیین کرد. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.
قوانین چنگیزی
چنگیز پس از چیرگی بر اونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. میگویند در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و برای قتل هر مسلمانی چهل بالش زر (هر بالش پانصد مثقال طلا یا نقره است. (ر.ک «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط اویغوری بیاموختند و قوانین او را که به «یاسا» .معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگهداشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند و یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند. چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بی دغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند.
مرگ چنگیز
در اثنای سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعین کرد، ورارود (ماورالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد. او دستور داد تا میان اوکتای و برادران پیماننامهای نوشتند که به موجب آن هیچ یک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند. پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود. سر انجام پس از ۲۵ سال حکمرانی در سن هفتادوسه سالگی از جهان رفت (درباره طول عمر چنگیز و سال تولدش میان پژوهندگان اختلاف است).
گربه ها بیش از یک صد نوع صدای مختلف از خود بروز می دهند،در حالی که سگ ها فقط ده صدای مختلف دارند. گربه ها از طریق بالشتک های نرم کف پاهایشان تعریق می کنند(به خصوص وقتی که صدای پارس سگ را می شنوند)و نمی توانند طعم چیزهای شیرین را احساس کنند. برخی از قورباغه ها قادرند،معده شان را به داخل دهانشان بازگردانند تا آن را تمیز کنند. قورباغه ها به وسیله پاهایشان این را انجام می دهند. آفتاب پرست ها از طریق تجزیه تجمع رنگدانه در پوستشان،تغییر رنگ می دهند.این عمل توسط سیستم عصبی خودکار و غیرارادی صورت می گیرد.تغییرات رنگ آفتاب پرست ها از طریق عوامل خارجی مثل نور،حرارت و نیز احساسات تعیین می شوند.در واقع،آفتاب پرست ها به منظور هماهنگی با رنگ محیط اطرافشان،تغییر رنگ نمی دهند. یوزپلنگ ها صدای جیک جیک مانند از خود تولید می کنند که بسیار به صدای جیک جیک پرندگان یا واق واق سگ ها شباهت دارد.این صدا آنچنان قوی و بلند است که می توان آن را از مسافت های بسیار دور شنید. اندام های شنوایی زنجره ها (سیرسیرک ها)داخل معده یشان ،در ته شکمشان قرار دارند. گاوها قادر نیستند لب هایشان را به یکدیگر بچسبانند تا اصواتی مثل انسانها از خود تولید کنند،از این رو،به جای"مو" کردن،عملا"او" می کنند. گاوها فاقد ردیف دندانهای فوقانی هستند. تمساح ها،مغزشان از یک نخ سیگار کوچکتر است و قادر نیستند زبانهایشان را بیرون بیاورند. دلفین ها در هنگام شب،زیر سطح آب می خوابند و دائما به سطح آب می آیند تا تنفس کنند. سنجاقک ها،یکی از تیرپروازترین حشرات به شمار می آیند. این حشرات قادرند با سرعتی معادل 81 تا 85 کیلو متر در ساعت پرواز کنند. هرسال،حشرات حدود یک سوم محصولات غذایی و کشاورزی انسانها را می خورند. فیل ها قادرند روزی 33 کیلو متر شنا کنند. راسوها(موش های خرما)تقریبا روزی بیست ساعت می خوابند. فلس ماهی ها،ترکیبی است که در ساخت رژلب ها به کار می رود. مواد غذایی در ناحیه قطب شمال،آنچنان کمیاب است که گرگ های قطبی کوچکترین ذره غذای خود را هدر نمی دهند. در واقع،استخان ها،مو و پوست شکار خود را می خورند. سگ هایی از نژاد گرگی بیش از نژادهای سگ ها،به انسان ها حمله می کنند و آن ها را گاز می گیرند. تعداد استخوان ها و مهره های داخل گردن انسان ها و زرافه ها یکسان است. زرافه ها فاقد تارهای صوتی هستند. ماهی های قرمز (ماهی های حوض) در صورتی که محلی کم نور یا در نهر و جویبار قرار بگیرند رنگ خود را از دست می دهند.
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)