:دی
هممم...خب من معمولا ,عادت ندارم شعر هام رو به بقیه نشون بدم ، نمی دونم چرا یهو دارم این عادت رو می شکونم :دی
well ....it's kinda once in a lifetime....
.................................................Beneath the weeping, dark and cold willows
By a lake full of dizzy tears
A girl, I saw
With wobbly hair
Replete with a tired heart
Lifting a pot of water
Dizzy water
Lonely water
Water of tears for bitter songs
Misty fall-like was that night
Without moon
Or star
Or sky
And I saw her
As a cold chanting was filling up the loneliness of eventide
The cold chanting of weeping willows
OH, weeping willows
With thousand and thousand years of weeping
With scars carved by ten year olds
“O, fairy…”
Shouted I
“O, fairy
With the color of the songs of stars
What do you need the water for?”
“In the desert of my forsaken heart
A sick bud of rose I have.”
Said she
And a bitter smile
Fell down from her broken lips
از اون جایی که شاید بعضی ها انگلیسیشون خوب نباشه، واسه تون ترجمه هم میکنم( ولی خب برای اینکه حالت شعر رو حفظ کنه باید یه سری جا ها رو عوض کنم :دی)
هر چند فارسیش رو دوست ندارم ...خیلی خوب نمیشه... ولی خب:
در زیر تاریک بید های سرد مجنون
کنار برکه ای از اشک های گیج
دختری دیدم
با گیسوانی لرزان
لبریز از دلی خسته
که کوزه ای از آب بر می داشت
آب های گیج
آب های دلتنگ
آب های اشک های ترانه های تلخ
مه آلوده خزانی بود آن شب
بی مهتاب
بی ستاره
بی آسمان
و من او را دیدم
در حالی که سرودی سرد تنهایی شامگاه را پر کرده بود
سرور سرد بید های مجنون
بید های هزاران هزار سال آشفتگی
با زخم هایی از حکاکی های کودکان ده ساله
بانگ برآوردم
ای پری وار
به رنگ نغمه های مهتاب
آب را برای چه می خواهی؟
گفت
در صحرای دلم
گلی بیمار دارم
و تبسمی تلخ
از لبانش فرو ریخت...
علاقه مندی ها (Bookmarks)