این شعر نیس ترانس...
ازخودم...
وقتی که بغض شبونه بسته بود راه ِ صدامو
وقتی که اشک ِ شبونه خیس میکرد عمق ِ چشامو
وقتی تو اوج ِ بی قراری،تنها سایه هم صدام بود
وقتی که تنهایی من تنها با من هم کلام بود
وقتی که رَگای خشکم یخ می بست لحظه به لحظه وقتی که جون از وجودم رَخ می بست لحظه به لحظه
وقتی که فکر نبودن تنها فکر ِ هرشبم بود وقتی که خودکُشی و مرگ تنها ذکر هر شبم بود
تو با چشمای پر از عشق اوج ِ تنهاییمو دیدی تو با دست مهربونی خنده رو لبام کشیدی
حالا این رگای خشکم از رگه ِ تو خون میگیره داره این قلب ِ شکسته توی سینه جون میگیره
دوباره گل شقایق توی قلبم خونه کرده دوباره امید ِ بودن توی قلبم لونه کرده
ناجی ِ زندگی من
ای دلیل ِ زنده بودن
ای تو اسمت عاشقانه
ای دلیل هر ترانه
نکنه روزی بیاد و منو تنها بگذاری
بی خبر از من جداشی روی قلبم پا بذاری
میدونم تموم میشم من توی اون روز جدایی
میدونم پر می کشم من توی اون روز رهایی
علاقه مندی ها (Bookmarks)