Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 17 از 17 نخستنخست ... 7151617
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 245 , از مجموع 245

موضوع: معرفی کارتون های قديمی و دوران بچگی

  1. #241
    Registered User alibobo1367 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    محل سکونت
    مشهد
    نگارشها
    25

    پاسخ : داستان وحوش

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid_44 نمایش پست ها
    داستان وحوش


    جيغ
    فرانسوي‌ها اصطلاح خوبي دارند مي‌گويند: «كراي دلا ناتوق». مي‌گويند: فرياد طبيعت. مي‌گويند وظيفة هنر اين است كه فرياد طبيعت را به گوش آدم‌ها برساند. مي‌گويند تابلوي «جيغ» ادوارد مونش (همان كه شبيه كارهاي ون گوك است و يك زني بالاي پل دارد جيغ مي‌كشد) بهترين نمونة اين فرياد است. مي‌گويند طبيعت درد دارد. بايد فريادش زد. فرياد.
    ***
    يك عقاب را از برادرش جدا كرده بودند. يك ميمون را با زنجير بسته بودند. بچه‌هاي يك خرس را كشته بودند. هميشه و همه‌جا آدم‌هاي عوضي‌اي بودند كه فكر مي‌كردند فقط خودشان حق دارند، چون آدم هستند و فقط خودشان مهم هستند. چون بقية طبيعت، حيوان هستند. آن حيوان‌ها، يادم هست، دقيق يادم هست. آن حيوان‌ها از هر آدمي، آدم‌تر بودند.
    ***
    وقتي «داستان وحوش» را مي‌ديدم، هنوز آن اصطلاح فرانسوي را نخوانده بودم. هنوز نمي‌دانستم كه «گونه‌هاي در حال انقراض» يعني چي. هنوز فرق بين آدم و ماشين را نمي‌دانستم. هنوز بچه بودم. اما «به خدا» همان وقت هم صداي صيحة عقاب‌هاي توي كارتون كه مي‌آمد، مي‌فهميدم كه طبيعت درد دارد. طبيعت زخمي است. يكي بايد فرياد بزند. داستان و حوش / Call Of the Wild (1984)
    ) احسان رضايي(
    منبع این عکس
    Anime Yasei no Sakebi (Call of the wild)

  2. #242
    Registered User alibobo1367 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    محل سکونت
    مشهد
    نگارشها
    25

    پاسخ : باغچه سبزیجات

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid_44 نمایش پست ها
    باغچه سبزیجات

    باغچة سبزيجات، باغِ قديمي و بزرگي بود که ديوارهاي آجري و درِ چوبي خوشگلي داشت و نريتور کارتون در ابتداي هر قسمت مي‌گفت که درِ باغ فقط با گفتن کلمة جادويي «Herbidacious!» که در نسخة دوبله تغيير کرده بود باز مي‌‌شود. اين کلمه کليد وارد شدن به دنياي قصه‌هاي ساده اما مسحورکنندة آن طرف ديوار باغ بود. هر کدام از ساکنين باغ که بينشان انسان و حيوان هم پيدا مي‌شد، نام يک نوع سبزي به‌خصوص را داشتند و جالب است که ويژگي‌هاي خاص آن نوع سبزي، يک‌جوري در ظاهرشان مشخص بود. مثلا اسم شير کاراکتر اصلي داستان، «جعفري» (Parsley the Lion) بود که بلافاصله بعد از بازشدن درِ باغ، مي‌آمد جلو تا خودش را به بيننده‌ها معرفي کند. کمي خجالتي بود و اولش از غريبه‌ها مي‌ترسيد. «شِوِيد» (Dill the Dog) سگ عجول قصه بود که هيچ‌وقت آرام و قرار نداشت و گاهي دنبال دمش مي‌گذاشت و گيج مي‌شد! او هم مثل «جعفري» سريع از وجود بيننده‌ها آگاه مي‌شد و خودش را به جلوي در باغ مي‌رساند. آقاي «نعناع» (Sir Basil)، صاحب باغ بود و تمام سبزيجات را کنترل مي‌کرد. البته او در حضور همسرش خانم «رُزمري» حق دخالت در هيچ کاري را نداشت. پاسبان «گل گندم» (Constable Knapweed) پليس گشتي باغ بود (با صداي مرحوم عباس سعيدي در نسخة دوبله) و از همه چيز مراقبت مي‌کرد. اما نکتة بامزة داستان، خانوادة آقاي «پياز» (Mr. Onion) بود. او و همسرش خانم «پياز» که دائم گريه مي‌کرد و يک روسري بانمک داشت، صاحب ده فرزند «پيازچه» بودند. پيازچه‌ها معلم نداشتند و آقاي پياز مجبور بود معلم و رئيس مدرسه‌شان هم باشد. براي همين، هميشه لباس مخصوص دانش‌آموخته‌ها (لباس فارغ‌التحصيلي خودمان) را به تن داشت. آن قسمتش را يادتان مانده که پيازچه‌ها سرما خورده بودند و مادرشان چقدر اشک ريخت؟ اين باغ نقلي، يک کاراکتر بانمک ديگر هم داشت، يک مرتاض هندي به اسم Pashana Bedi که هميشة خدا سرگرم مارهايش بود و روي تختخواب ميخ‌دارش مي‌خوابيد!
    داستان‌هاي اين کارتون به‌يادماندني، سال 1968 توسط مايکل باند (نويسندة بسياري از کارتون‌هاي «بي‌بي‌سي‌» و مجموعة «Paddington Bear») نوشته شده و ايور وود آن‌ها را در سه سري مجموعا سي و نه قسمت براي FilmFair و پخش از کانال بي‌بي‌سي 2 کارگرداني کرد. اين که چگونه ايدة داستان در ذهن مايکل باند جرقه‌زده، در نوع خودش بي‌نظير است. گويا روزي، دوري استفنز، رئيس قسمت برنامه‌هاي کودك بي‌بي‌سي، به او زنگ مي‌زند که ببيند ايدة جديدي دارد يا نه، باند مي‌گويد: «...بلافاصله ياد دو سه روز قبلش افتادم که پشت ميز نشسته بودم و مشغول نوشتن بودم. خيلي اتفاقي چشمم از پنجره به باغچه افتاد. سبزي‌هاي جعفري توي باد تکان مي‌خوردند و خيلي شبيه يال يک شير شده بودند... فورا کار را قاپيدم و گفتم که دو هفته‌اي داستان را تحويلشان مي‌دهم . (نويد غضنفري)
    اسم اصلیش اینه منبع
    The Herbs/The Adventures of Parsley
    این هم لینک عکسهای بیشتز
    https://www.pinterest.co.uk/themcbri...es-of-parsley/

  3. #243
    Registered User alibobo1367 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    محل سکونت
    مشهد
    نگارشها
    25

    پاسخ : وروجكها و آقاي آگهي

    نقل قول نوشته اصلی توسط vahid_44 نمایش پست ها
    وروجكها و آقاي آگهي


    آن پسربچه هاي قد كوتاه و كلاه به سر كه بين آگهيهاي تلويزيوني پيدايشان ميشد، يادتان هست؟ احسان رضايي
    چند تا پسربچۀ قد کوتاه و کلاه به سر بودند که هميشه بين آگهيهاي تلويزيون پيدايشان ميشد و ميآمدند و توي سر و کلۀ هم ميزدند و ميرفتند. همين. اين حضور، کوتاه اما خيلي بهيادماندني بود. (حالا که دارم مينويسم، به اين هم فکر ميکنم که همين قضيۀ حضور کوتاه و بهيادماندني چقدر غبطهبرانگيز است!) بين بچههاي مدرسه، زياد پيش ميآمد که شوخيهاي اين آدم کوچولوها را تعريف و حتي تقليد بکنيم. دو سه تا مغازه را هم در تهران يادم هست که در تابلوي تبليغاتيشان از تصوير اين شخصيتهاي کارتوني استفاده کرده بودند. با اين حال تا وقتي که مجله «فيلم» در شمارۀ نوروزي سال 71، دربارۀ اين کارتون ننوشته بود (و همين، يکي از جذابيتهاي آن شمارۀ «فيلم» بود) هنوز اسم و مشخصات کارتون را کسي درست نميشناخت و موقع تعريف ماجراي کارتونها، از تعريفهاي کلي استفاده ميکرديم که مثلا «اون پسربچهها که نشون ميده کلاه سرشونه...» اين پسربچهها اما اسم دارند: «آدمکهاي ماينتس» يا .Mainzelmann اين اسم (علاوه بر شباهتاش به معادل آلماني کلمۀ دورف يعني کوتولههاي افسانهاي که در «ارباب حلقهها» و «سفيدبرفي» هم ديديمشان) از محل ساخت کارتون آمده است: شهر ماينتس که محل استقرار شبکۀ ZDF آلمان است. مديران ZDF براي اين ساخت کارتون را توي دستور کار گذاشتند که فکر ميکردند تماشاي پشت سر هم تعداد زيادي آگهي، هم بيننده را خسته ميکند و هم سفارشدهنده از صرافت آگهي دادن ميافتد. آنها سال 1964، براي تست ايدهشان دست به يک آزمايش بزرگ زدند. براي دو گروه بزرگ بيننده، چند آگهي مثل هم پخش کردند با اين فرق که براي يک گروه، بين آگهيها تکهتکه کارتون هم نشان ميدادند. نتيجه هماني بود که فکر ميکنيم. و اينجوري بود که آدمکهاي ماينتس متولد شدند. سال 1964، اين آدمکها سه تا بودند. سياه و سفيد و تقريبا شبيه همديگر. دِت (که عينکي بود)، آنتون و کُني، از سال 1967 رنگي شدند. آنها هر سال تقريبا 5 ميليون ميانپردة چند ثانيهاي بازي ميکردند. تا سال 1990 که 63 درصد بينندگان ZDF در يک نظرسنجي ديگر گفتند اصلا حاضر نيستند بدون آنها آگهيها را نگاه بکنند. سه تا آدمک بعدي هم اضافه شدند. نسل دوميها خصوصيت متمايزتري داشتند: بِرتي که کلاه به سرش داشت تنبل و خجالتي بود، اِدي کاکل قرمز، شيطان و کنجکاو بود و فريتس ورزشکار. سال 2003 باز هم يک نظرسنجي ديگر انجام شد و اينبار کلاههاي کوتولهها را برداشتند و به جايش، چيزهاي امروزيتري مثل موبايل و لپتاپ دادند دست کوتولههاي ماينتس تا آنها هم وارد عصر مدرنيته بشوند. در نظرسنجيهاي بعدي اين قدر استقبال زياد بود که آدمکها به جاي ميانپرده شدند سريال و همين حالا سريالشان دارد از ZDF پخش ميشود. شوخيها و ماجراهاي آدمکهاي ماينتس خيلي ساده بود. (و بخشي از جذابيتشان هم از همين سادگي و سرراستي ميآمد.) در يک فضاي کاملا ساده و بدون اشياي اضافي ظاهر ميشدند و با کارهايي ساده، مثل رنگ کردن چشمي دوربين کسي که از آن نگاه ميکند يا گذاشتن تخممرغ درکلاه ديگري يا بادکنک وصل کردن به وزنههاي هالتر يا چيزهاي ديگري شبيه به اين، خنده را روي لب ما ميآوردند. رمز موفقيت اين وروجکها، اجراي طبيعي و ماهرانۀ همين ايدههاي ساده بود. اجرايي که 40 سال است دارد مردم دنيا را سرگرم ميکند. آنها کارشان را خوب بلدند (احسان رضايي)
    آدمک‌های ماینتس (آلمانی: Mainzelmännchen) نام تعدادی شخصیت کارتونی و همچنین یک مجموعهٔ نمایشی کوتاه تلویزیونی است که نخستین بار در سال ۱۹۶۳ میلادی، توسط «وُلف گرلاخ» خلق و از شبکه تلویزیونی «زد د اف» پخش شد و از آن زمان تاکنون، پخش آن ادامه داشته‌است.

    این مجموعه که به صورت میان‌پرده یا پیام‌های بازرگانی در لابلای برنامه‌های اصلی تلویزیون پخش می‌شود، متشکل از ۶ آدمک انیمیشنی با نام‌های «آنتون»، «برتی»، «کُنی»، «دِت»، «اِدی» و «فریتس‌شن» است که کلاه فریژی بر سر می‌گذارند. این مجموعه نام خود را از شهرِ «ماینتس» می‌گیرد که مقرِ اصلی شبکهٔ تلویزیونی «ZDF» است.

    در ایران هم همچون بسیاری از کشورهای جهان، این میان‌پرده‌های کوتاه، در لابلای برنامه‌های تلویزیونی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی پخش می‌شد. این میان‌پرده‌ها، متعلق به نسل دوم این مجموعه بود.

  4. سپاس


  5. #244
    Registered User
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    نگارشها
    2

    پاسخ : وروجكها و آقاي آگهي

    با توجه به لینک اطلاعات در سایت لهستانی و البته به کمک گوگل میشه نتیجه گرفت که شخصیت اصلی این کارتون یه چیزی هست که اونا بهش میگن RZEP. اسم هر قسمت رو که نگاه کنید RZEP هست و یه چیز دیگه. این قسمت که ما داریم میشه RZEP و پرنده‌ها.

    البته من لهستانی بلد نیستم و فقط دارم از اینترنت کمک می‌گیرم و ممکنه اشتباه بگم ولی به نظر میرسه RZEP یه جور خار باشه.

    این صفحه رو از ویکیپدیا ببینید. اولین rzep لینک هست به یک صفحه دیگه که میشه اینجا. خب همینجا میشه عکس رو دید. میتونیم از لینکهای کنار صفحه نسخه انگلیسی رو هم بیاریم و ببینیم. این جا عکس بیشتر داره و الیته یه متن که میگه

    in the Polish language rzep means both "burr" and "velcro"

    Velcro همون چیزی هست که گوگل RZEP رو ترجمه میکنه -حداقل بعضی وقت‌ها - (همین عدم ثبات ترجمه سبب شد تحقیق کنم).

    بینگ هم همینطور ترجمه میکنه.

    خب Velcro رو هم به عنوان یک گیاه میشه جستجو کرد. باز هم نتایج خار هستند. در ضمن نسخه فارسی مربوطه در ویکیپدیا هم اینجاست.

    مسئله‌ای که باقی میمونه اینه که چرا گوگل و همینطور بینگ RZEPA رو به Turnip ترجمه میکنن. خب البته من نمیدونم ولی یک صفحه‌ی دیگه هست که توش می‌تونید علاوه بر تلفظ RZEP نحوه‌ی تغییرات کلمه در شرایط گوناگون رو ببینید. به نظر میرسه که بعضی وقتا میتونه تبدیل بشه به RZEPA.

    تو عکس ضمیمه مشخصش کردم.

    خُب، بالاخره اینم کشف رمز شد! توسط یکی از کاربران یوتیوب به نام "Strekoza" با کامنت فروتنانه‌ای که ذیل پُستِ جناب "صالح" گذاشت:

    https://www.y o u t u b e.com/watch?v=6Al6iAABTqM

    یک قسمت کامل-اش با عنوان "RZEP I PTAKI" را در آپارات
    https://www.aparat.com/v/tMmnh

    مشخصات کامل این سریِ هشتگانه‌ی لهستانی هم در نشانی زیر است:

    http://www.filmpolski.pl/fp/index.php?film=427280

    سازنده‌ی آن موسیقیِ اثیری هم "آندره‌ی شیکورُفسکی" بوده!

    جالب است که کاراکتر اصلی این انیمیشن، که عمری گمان میکردیم یک "حشره" باشد، چنانکه از عنوانش RZEPA برمی‌آید یک گیاهِ زنده است! یک تُرُب سیاه!
    ویرایش توسط jamalcd582 : 09-23-2019 در ساعت 07:05 AM

  6. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #245
    **** مدیر ارشد ****
    Shaparak
    Shaparak آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل سکونت
    هر کجا که دلم خوش باشه ;-)
    نگارشها
    4,120
    Blog Entries
    128

    پاسخ : وروجكها و آقاي آگهي

    داشتم فکر می‌کردم آخرین باری که این کاراکتر رو دیدم، چند ساله بودم؟!
    5 سال؟ 6 سال؟
    خیلی گنگ و مبهمه؛ ولی مطمئنم که چندباری دیده بودمش.
    ممنون برای اطلاعات.




  8. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ