پاک شد
پاک شد
ویرایش توسط badbadak-ha : 09-06-2010 در ساعت 03:53 AM دلیل: دوست دارم
شعرات خیلی قشنگن ادامه بده :)
بد نیست ادامه بده
هر چند خودم استادم ولی خوبه
منم یه شعر بزارم فکر نکنید مال خودمه من از این چیزا بلد نیستم مال خود مسعوده
تا حصاری به سر آریم و نفس باز کنیم
تا در آن پیله ی شب ها ورقی باز کنیم
تا همه شب شدگان را به تماشا بخریم
تا به تحقیر شبی، صد قفسی باز کنیم
تا ((و مَن کُنتُ وَلی)) را همه جا باز کنیم
تا دگره باره علی را همه سرباز کنیم
تا ز منبر همه عالم نگرد هست کسی
تا رسالت به سر آریم و غمی باز کنیم
تا تمنّای گدایی به سر آریم وقفس
تا در آن تار سیاهی، همه اعجاز کنیم
خوب مينويسي ولي مثل من مينويسي! البته من وقتي 16 سالم بود بيشتر شر ميگفتم تا شعر! الان وضعم بهتره ولي يه مشكل دارم كه دقيقا نميدونم چيه! اگه تعريفي براي مشكلم پيدا كردم حتما ميگم! چون تو هم يه مقدار همون مشكلو داري!
استادمون به من ميگفت بيت ها وقتي كوتاه و بلند باشن آهنگ خوندن خراب ميشه و يا اينكه ميگفت موقع تمام كردن بيت نبايد واژه ي سنگين بكار برد چون پايان بايد روان باشه. فعلا همينا رويه امتحاني بكن! ببينم تغييري ايجاد ميشه يا نه!
In the name of Rule
بر پایه " بند ِ " ناشماره ی حقوق بشر و با پذیرش همه ی کشورها { مگر چند کشور مانند ایران، مصر، مالزی و ... } شکنجه ی انسان ها را { چه در این دنیا چه آن } در راستای بی عدالتی دانسته و با این قطعنامه آن را محکوم می کنیم.
جامعه ی جهانی از همه ی ناقضان حقوق بشر خواستار دستکشی از کارهای خود است. بر پایه ی مدرک هایی که بازگو می شوند شنکنجه ی برخی به دست نوزاد هنگام زایمان*، شنکنجه ی برخی به دست ازائیل هنگام مرگ، شنکنجه ی برخی به دست انکر و منکر در گور پس از مرگ، شنکنجه ی برخی به دست مارها و کرم ها در گور پس از مرگ و وحشتناکترین گونه ی آن؛ شکنجه برخی به دست جانورانی به نام فرشته جوری که هر بار بمیرند، دوباره و چندباره زنده شده و دوباره و چندباره می کشند. این در حالی است که برخی را در باغ هایی بسیار زیبا گذاشته و هیچگاه نمی کشند که دوباره زنده کنند.
این قطعنامه تاسف خود را در این باره به جهان میدهد و امیدوار است با گفت و گو بتواند این کارها را نابود سازد. اگر گفت و گو کارساز نباشد ما ناچار به بریدن رابطه با خدا شده و تبادل انسانی را میان این دنیا و آن تحریم می شود. به این گونه که نه کسی را اجازه ی مردن دهیم و نه کسی را اجازه ی زاییدن و در پایان اگر این هم کارساز نه؛ یک: جهنّم را بمب گذاری کرده تا با شهادتشان همه به بهشت روند. دو: کسی را به شیوه ای زیرکانه به بهشت می فرستیم و تا با بمب هایی که به خود زده نابودش کند و این تبیض را نیز. سه: اگر هر دو راهکار پیش شکست خود ما ناچار، اسراییل را به هرگونه کاری اجازه می دهیم تا با بمب های اتمش خدا، بهشتی ها و فرشته ها را پاک کند.
----------------------------------------------------------------
*) مرد و زند هم نداره تازگی ها ک حتی مردها هم با جراحی حامله میشن
پ.ن: عید همه مبارک
ویرایش توسط badbadak-ha : 12-06-2009 در ساعت 02:20 PM دلیل: این یارو سایته از واژه (( ن****** )) برداشت بد کرده بود واسه همین کردمش (( انکر ))
اين يكي كه نوشتي يه جوري بيد جان من! حضمم نشد مسعود جان!!!
اينم دو كلمه از من كه البته قبلا تو سايت گذاشته بودم ولي اينجا هم ميذارم شما هم بخونين نگين چيزي نذاشتم از خودم.:p
كنون كه لحظه ي شكستن غرور سنگي تن است،
به من بده جام غمت،
به روي شانه هاي من
بريز تكه هاي خود
بدان كه من هم از توام.
اگرچه من خسته ام،
اگرچه من شكسته ام،
ولي چو عهد بسته ام،
به پاي آن نشسته ام.
به من بده جام غمت،
كه دست من به دست تو
پلي ست بر غرورمان.
اگر كه ما يكي شويم
چه ترس از شكستن است؟
همه رفته اند از شهر
ز خیابان بانگ برخاست
و شبی که پای قیرش زده اند طَرفِ مغرب
و تو یکّه ماندی و کس
نزند کلامی از شب
و تو سبز مانده ای در
همه این تلاجن شب
همه شب رو اند
و بی کس تر از این نیست که هستی
نه ستیزی و نه دستی که بگیرد از تو دستی
همه رفته اند از شهر
------------------------------------------------------------------------------------------
ممنونم از شعرت قشنگت عزیزم این همه یگانه نخون عزیزم آدم شک می کنه عاشق شدیه آآآآآ؟
ویرایش توسط badbadak-ha : 12-14-2009 در ساعت 12:04 AM
مگر انکه مرده باشم که لبت ترک خورد باز
که دوباره روز دیگر ز ترک شرر خورد باز
مگر انکه ناله از سنگ برسد به گوشم اَر نه
نگذارم این تلاجن به جسد نفس خورد باز
پسر شعر خوبی گفتی ... ;)
بیت اول رو که خوندم احساس کردم که مشکل وزنی داره ... مخصوصا مصرع دوم ، " که دوباره روز دیگر " ... به همین خاطر رفتم شعرت رو تقطیع کردم و هجاهای بلند و کوتاهش رو بدست آوردم ... با کمال تعجب به خودم گفتم :" واو ، این پسره چقدر تر و تمیز شعر گفته ، اصلا مشکل وزنی نداره " ... و واقعا هم بر خلاف تصور من ، شعرت خیلی خوب و تر و تمیز هجابندی شده و وزن داره ...
ترتیب هجاهای هر مصرع اینطوریه ....
کوتاه / بلند /بلند/کوتاه/بلند/کوتاه / بلند / بلند /کوتاه /کوتاه/بلند/کوتاه/بلند/کوتاه/بلند/بلند
وزن عروضی شعرت هم می شه ، << مفاعیل فاعلاتن متفاعلن فعولن >> ... که از نوع وزن های رایج شعری نیست ...
البته نمی دونم اسم قطعه ای که گفتی رو چی بزارم ، نه می شه بهش رباعی گفت و نه می شه بهش دو بیتی گفت ... چون با وزن هیچ کدوم نمی خونه ...
در هر صورت کارت خیلی خوبه ، خیلی خوب وزن رو حفظ کردی و هجابندی کردی ...
وزن و عروض رو می شناسی یا به طور ذوقی اینطور شعر می گی ؟ ... کارت خوبه ...
به صلیب صدا مصلوبم ای دوست /تو گمان مبری مغلوبم ای دوستشرف نفس من اگه شد قفس من / به سكوت تن ندادم حالا میرم بی كفنIPM
|
علاقه مندی ها (Bookmarks)