Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 8 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 119

موضوع: زندگی زیباست 2

  1. #16
    کاربر افتخاری فروم rezabrando آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2008
    محل سکونت
    گیلان
    نگارشها
    548

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط Trunks نمایش پست ها
    میبخشید که اینو میپرسم ولی راه خاصی برای در اومدن از حس دپرسی ، بی اعصابی ، بی حوصلگی ، بی انگیزه ای و ... سراغ دارید ؟!
    چون من تازگی ها شدیدا با این مشکلات روبرو شدم ...
    ولی در کل من از زندگیم راضی ام ! هرچند میتونست کمی بهتر باشه ولی خب من هروقت حالم از زندگی گرفته میشه یاده این عکس ها میوفتم !
    ببین، سوییچ ماشین بابا رو بردار، دوستان (فی میل هم باشه توشون) رو جمع کن با سرعت بالای 100 کلیومتر، همه هم جیغ... این قدر فاز می ده، هر چی افسردگی هست رو درمان می کنه. فقط احتمال مرگ هم هست. فوق فوقش تیکه بزرگتون گوشتون می شه. kidding

    حالا جدا از شوخی، سفر رو پیشنهاد می کنم، با یه کسی که بهش خیلی نزدیک باشی، حالا اگه شرایط سفر هم نشد، فقط هم صحبتی با یه فی میل (دقت کن حتما فی میل باشه) خیلی می تونه کمکت کنه.

    در مورد زندگی خودم: On the verge of suicide. خیلی داغونم. (الانه که همه بپرن سر من بگن، "آخه مریض روانی، تو خودت داغونی، چرا میای نسخه می پیچی؟)

    یه نصیحت: don't take life too seriously, you'll never escape it alive anyway.

    زندگی رو زیاد جدی نگیرید، چرا که آخرش همه رفتنی هستیم.

    صحبت های امیرحسین و کنت رو هم خوندم، سرگرمی ای که بهش علاقه داری هم می تونه کمک کنه، البته نمی دونم تو چه قشر سنی هستی، اما اگه دوران بلوغ رو می گذرونی، این چیزا طبیعیه. زیاد خودتو نگران نکن. فکر و خیال هم نکن.
    به دلیل مشغله های زندگی نمی تونم مثل یک مدیر خوب و دلسوز به فروم برسم. از تموم بچه های فروم خالصانه تشکر می کنم و همین جا اعلام می کنم که دیگه هیچ گونه مسئولیتی در بخش های مترجمان و آپتا نخواهم داشت. البته قصد خداحافظی یا همچین چیزی رو ندارم. نه، من همچنان هستم و سعی می کنم پروژه های قبلی که نصفه کاره مونده رو به اتمام برسونم.

  2. #17
    کاربر افتخاری فروم golpar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    وطن
    نگارشها
    926

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aurion نمایش پست ها
    یک سوال کوچولو... متولد ماه مهر هستی؟

    نه اذری هستم
    آزادی آخرین کلمه ای ست که همواره در دل دارم
    آزادی من،خط قرمز من است!

    غادة السمان

  3. #18
    کاربر افتخاری فروم golpar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    وطن
    نگارشها
    926

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    یه چیزی در مورد حرف دوست عزیزی که قبل من راهنماییت کرده می گم
    البته نظر ایشون برای من خیلی قابل احترامه ولی
    زندگی رو خیلی هم باید جدی گرفت
    چون که این زندگی به اندازه ی موهای سرمون ارزش داره.
    اگه زندگی ارزش نداشت خداوند هیچ وقت فرصت تجربه اش رو به ما نمی داد.
    این احساسی که می گی خیلی بده
    منم داشتم.
    بدون بهترین کسی که می تونه از پس این حس بر بیاد خودتی و خودت.
    به نظر من کار هایی رو انجام بده که مدتیه دوست داری انجامشون بدی و نمی شه.
    گردش کن و به قول کنت و بقیه کارایی رو که دوست داری انجام بده
    و با کسی که خیلی خیلی برات ارزش داره از دوستات بهتر جواب می ده بیشتر بگرد.

  4. #19
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    به نظرم این موضوع برای بحث بعدی بد نباشه:

    زندگی رو باید جدی گرفت یا نه؟

    راستش جوابش برای من واضحه ولی توضیحش یک مقدار سخته... اینجوری بگم، زندگی برای من جدی نیست ولی هدفم توی زندگی که دارم برای اون تلاش می کنم جدیه... سختی های زندگی شوخی نیستند ولی من سعی می کنم اونها رو جدی نگیرم...

    یک خورده بهتر توضیح بدم، زندگی، پول در بیاری، خوب بخوری، خوب بخوابی و خوب بپوشی نیست (برای من)... زندگی برای من دنبال کردن یک آرمانه... زندگی برای من رسیدن به یک هدفه! اگر اون هدف رو نداشتم هیچ جزئی از زندگی برام جدی نبود. برای رسیدن به اون هدف همیشه مشکلاتی هست و اگر بخوام اون مشکلات رو جدی بگیرم، نصف زندگیمو باید صرف کنم تا راجع به مشکلات فکر کنم و نصف دیگشو هم باید صرف می کردم تا ازشون فرار کنم...

    باز هم بهتر بگم: من تصمیم احمقانه توی زندگیم زیاد گرفتم... بورسیه داشتم و ازش استفاده نکردم،... می تونستم توی المپیاد کشوری شیمی شرکت کنم و نکردم و .... خیلی تصمیمات دیگه که می تونست زندگی من رو توی مسیرهای واقعا متفاوتی قرار بده.
    با این همه هیچ وقت از زندگیم ناراضی نبودم، چون رسیدن به درجات عالی تحصیلی توی هدف زندگیم نبوده.

    باز هم از تصمیمات احمقانه زندگیم بگم: مثلا یک روز قرار بود برم خونه یکی از دوستام. قبلا هم رفته بودم ولی با ماشین یکی دیگه از دوستام و فقط شکل خیابونشون رو یادم بود. خیلی راحت بدون گرفتن آدرس گفتم دارم میام خونتون! این نداشتن آدرس و واگذار کردن همه چیز به شانس رو اسمش رو گذاشتم ماجراجویی امشب! قرار بود من 8 برسم اونجا ولی ساعت 10:30 با هزار دردسر خودم رو رسوندم به خونشون...
    اگر یک کسی از دید شخص سوم به کار من نگاه کنه میگه این بابا دیگه کیه؟ زندگی رو به مسخره گرفته! زمان رو به مسخره گرفته! این یارو الکی خوشه! در صورتی که وقتی دارم روی یک پروژه کاری تمرکز می کنم، روی ثانیه های عملکردیم هم فکر می کنم... اول یک برنامه ریزی خوب می کنم بعد همه چیز رو سر موقع پیش می برم... اونقدر با برنامه ریزی عمل می کنم که اگر از نگاه سوم شخص به من نگاه کنید می گیرد این یارو دیگه کیه؟ زندگی رو خیلی سخت گرفته! مگه داره آپولو هوا می کنه؟ آخرش سکته می کنه می میره!
    با تشکر از همگی اعضای فروم بهشت انیمه که من رو تا امروز تحمل کردند؛

    بدرود



  5. #20
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    سلام من برگشتم
    اگه به اون پستی که تویه اون تاپیک دادم توجه کنید میفهمید که منظور از افتتاح این تاپیک چیه

    و حالا از شما یه سوال میپرسم و اگر مایلید میتونیم بحث رو تویه تاپیک مرتبط ادامه بدیم
    اگر تعدادی از مردم بخواهند انجمن یا شرکتی به نام فرهنگ سازی بزنند حرکت س.یاسی شمرده میشه؟
    بله هدف از ایجاد این تاپیک این بود که ببینیم میتونیم یک شرکت برای فرهنگسازی در ایران تأسیس کنیم یا نه
    کاری ندارم که ایران فرهنگش بالا بوده یا نه!
    یه سری از اهداف شرکت رو براتون مینویسم تا متوجه بشید:
    پاکیزگی سطح شهرها:
    میدونم رفته گر هست ولی من منظورم اینه که وقتی کسی آشغالی رو زمین میندازه یکی از اعضای شرکت
    بره و پوست رو جمع کنه و بندازه سطل آشغال یا وسط خیابون شیشه ای شکسته بره و شیشه ها رو جارو کنه
    یا جلوی میوه فروشی ها.....
    مرتب کردن صف ه(ایجاد صف)ا:
    یکجائی صف در هم ریخت هست یکی از افراد شرکت که کارت همراهش هست میره و کارت رو نشون مردم و مسئولین
    اونجا میده و شروع میکنه به منظم کردن صف

    ور از اینجور چیزا البته این شرکت فقط با این صورت کار نمیکنه همکاری با مراکز مشاوره و...
    باید برم ....

  6. #21

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    زندگی رو باید جدی گرفت یا نه؟
    نظر من اینه که گاهی باید زندگی رو جدی گرفت و گاهی نه ...
    بعضی از اوقات واقعا یکم جدی نگرفتن لازمه!!!اما بعضی وقت ها باید جدی گرفت در حقیقت فکر میکنم هر کدوم به وقت خودش

  7. #22
    همکار بازنشسته بخش Dragon Balls Trunks آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2008
    محل سکونت
    Kyoto Academy
    نگارشها
    886

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aurion نمایش پست ها
    راستش این چیزهایی که می گی مال یک دوره خاصی از زندگی هر کدوم از ماهاست... و هر کدوممون یک راه حلی برای مبارزه باهاش پیدا می کنیم... ولی راه حل عمومی :
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aurion نمایش پست ها
    مشغول کردن خودت به یک کاریه مثلا من خودم رو با ساخت مدارات الکترونیک سرگرم کردم.. یکی با نقاشی کشیدن سرگرم می کنه... یکی با موسیقی و ....

    خلاصه اینکه خودت رو مشغول کن تا اصلا یادت بره که همچین حسی قبلا داشتی...

    به دست آوردن چیزی هم که دوست داری یکی دیگه از راه حل هاشه... مثلا من وقتی مدارم کار می کرد اینقدر خوشحال می شدم که اصلا یادم می رفت اعصابم چند دقیقه قبل به شدت خورد بوده یا دلم گرفته بوده...

    دقیقا ! البته چون من سنم کمتر 18 هست این چیزا طبیعی باشه ... موردی هم که سرگرم کنم و اینا واقعا حرف درستی هست ... ولی بازم همون بی انگیزه ای که گفتم یه جورایی جلوش رو میگیره ... مثلا من میخواستم از 6 ماه پیش بشینم پای مود سازی گیم ... ولی حوصلم نیومد ! میخواستم 3 ماه پیش برم باشگاه ! اونم بدون دادن پول اما حتی یه روز حوصلم نیومد پاشم برم اونجا و فقط یارو رو ببینم ! من آرزومه مود سازی رو یاد بگیریم چون با توجه به اینکه از اینجا میرم ، خیلی بدردم میخوره ! ولی خب کو انگیزه ؟!
    اگر شما بريد پيش روانشناس بگيد من بي انگيزم يا افسردم اون تجزيه تحليل ميكنه بعد ميگه اين كارا رو انجام بده تا افسردگيت خوب بشه ......
    اما نمياد بگه افسردگي چي هست و اصلا شايد نياز باشه ادم افسرده باشه ........
    اما مشكل جاي ديگريست
    ببين نيازت چيه ؟(كاري كه بايد انجام بدي=نياز)
    اگر نيازت را براورده كردي پس چرا بايد افسرده باشي ......
    اگر نيازت را براورده نكردي پس چرا افسرده نباشي ......
    نتيجه گيري اينكه حتما شما يك نيازي داشتي و اون را براورده نكردي پس افسرده اي خوب تنها راهكارش اينكه بروي و ان كاري كه بايد ميكردي را انجام بدي تا افسرده نباشي
    البته اینم بگما ... مسئله خیلی حاد نیستش ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط Count Dracula نمایش پست ها
    به نظر من خوب افسردگی به همین سادگی ها نیستش و نمیشه واقعا این طوری (به صورت یک نیاز) در نظر گرفت، چون بعضی اوقات شاید رفع اون نیاز تورو نیازمند تر و گاهی پشیمونت کنه
    به نظر من استفاده از یک تفریح هابی یا چیزی که دوستمون اسم برد یعنی افیون راه حل خیلی خوبی هستش چون میشه این طوری از شدتش کاست
    دلیل اصلی افسردگی به خصوص نوع حادش فکر کردن زیاد هستش و دانستن بدون توانایی! و البته نوع های دیگرش هم طبق گفته دوستمون خواستن یک چیز و ... هستن
    افسردگی همیشه وجود داره مگر اینکه دور تا دورت رو با همون چیزای ظاهری سرگرم کننده پر کنی به طوری که خیلی بهت فرصت نده به بعضی چیزا فکر کنی
    همون طور که Aurion گفت به نظر من می تونی یک تفریح پیدا کنی که به اون علاقه داری و یه تاثیر مثبت هم داشته باشه که بتونی اون رو هم خودت حس کنی(حتما) و هم دیگران حس کنند(ترجیحا) که البته هم وقت گیر هستش و هم هزینه بر و بعضی اوقات آدم رو از کار و زندگی هم می ندازه اما زندگی رو لذت بخش تر می کنه
    در آخر هم یک نمونه افسردگی رایج بین دانش آموزان و محصلین: می خوای بری درس بخونی 2 صفحه می خونی به علت بی علاقگی میذاری کنار بعد می ری یکم تو خونه می چرخی بعد باز میری پا کتاب باز می بینی حوصلش رو نداری میگی حالا 2 ساعت می رم بازی می کنم یا فیلم می بینم... تمام مدت فیلم یا بازی پیش خودت می گی من باید درس می خوندم اینجا چیکار می کنم دست آخر نه درست رو خوندی نه لذتی رو از بازی یا فیلم بردی!
    خوب برای همین می گم یک اثر مثبت داشته باشه که لا اقل اگر وظیفت رو انجام ندادی جاش یک کار مثبت دیگه رو انجام دادی چون بعضی وقت ها شاید همون تفریح یک روز منبع درآمد و پایه زندگی آیندت هم بشه
    به هر حال این بحث خیلی طولانی تر از این حرفاست و من حرفهای اریون و بسندی رو هم تایید می کنم
    کاملا درسته ... مثلا من فردا امتحان جغرافیا دارم ... ولی خب اصلا حوصله درس خوندن ندارم ... با وجود اینکه معلم عزیزمون(!!)تمامی سوال هارو بهمون داده ولی منه خر از این فرصت استفاده نکردم ... بر میگرده به همون بی انگیزه ای ! یکی نیست به من بگه آخه مرد حسابی ! فردا جغرافی داری و نشستی District 9 میبینی ؟ باید یه راه حل درست و حسابی پیدا کنم ... ولی خب خانواده (خصوصا مادرم) روی ورزش تاکید دارن ... موقعی هم که تو دور ورزش کردن بودم وضع درسی و غیر درسیم خیلی خیلی بهتر بودش ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط rezabrando نمایش پست ها
    ببین، سوییچ ماشین بابا رو بردار، دوستان (فی میل هم باشه توشون) رو جمع کن با سرعت بالای 100 کلیومتر، همه هم جیغ... این قدر فاز می ده، هر چی افسردگی هست رو درمان می کنه. فقط احتمال مرگ هم هست. فوق فوقش تیکه بزرگتون گوشتون می شه. kidding

    حالا جدا از شوخی، سفر رو پیشنهاد می کنم، با یه کسی که بهش خیلی نزدیک باشی، حالا اگه شرایط سفر هم نشد، فقط هم صحبتی با یه فی میل (دقت کن حتما فی میل باشه) خیلی می تونه کمکت کنه.

    در مورد زندگی خودم: On the verge of suicide. خیلی داغونم. (الانه که همه بپرن سر من بگن، "آخه مریض روانی، تو خودت داغونی، چرا میای نسخه می پیچی؟)

    یه نصیحت: don't take life too seriously, you'll never escape it alive anyway.

    زندگی رو زیاد جدی نگیرید، چرا که آخرش همه رفتنی هستیم.

    صحبت های امیرحسین و کنت رو هم خوندم، سرگرمی ای که بهش علاقه داری هم می تونه کمک کنه، البته نمی دونم تو چه قشر سنی هستی، اما اگه دوران بلوغ رو می گذرونی، این چیزا طبیعیه. زیاد خودتو نگران نکن. فکر و خیال هم نکن.
    آخ گفتییییییییی رضا جوووووووووووووووووووووون ! دقیقا وقتی تو مهمونی ها هستم نهایت خوبی و خوشی و اینا هستم ... یعنی فقط میخندم ! هیچ فکره دیگه ای هم نمیکنم ! در مورد صحبت کردن با فی میل هم واقعا درست میگی(معلومه خودت با تجربه ای ها یه جوزی میشه آدم ! من خودم با فی میل (بالفرض دختر عمم) احساس راحتی بیشتری میکنم تا یه میل ( بالفرض پسر عمم !) ! متاسفانه من چون سنم قد نمیده و امکاناتش نیست نمیتونم خودم به سفر برم ... وگرنه هر ماه یه سر به شمال میرفتم و حال هوایی عوض میکردم و برمیگشتم !
    الان با حرفات رضا جون یاده این جمله بسیار تاریخی و زیبا افتادم !
    Why So Serious ؟
    زندگی همینی هست که هست ! نباید جدی گرفت وگرنه (خصوصا توی کشور خودمون) جز اینکه آدم حرص بخوره چیزه دیگه ای نداره ...
    از همه دوستان بابت راهنمایی های برادرانه () که کردن ممنونم !
    برای اسطوره دعا کنید...

  8. #23
    کاربر افتخاری فروم Count Dracula آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    In My Coffin
    نگارشها
    695

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    با توجه به اینکه دوست ندارم واقعا وارد مسائل اعتقادی بشم پس به صورت اشاره و خیلی کوتاه جواب می دم

    اگر تعدادی از مردم بخواهند انجمن یا شرکتی به نام فرهنگ سازی بزنند حرکت س.یاسی شمرده میشه؟
    اولش رو خوب شروع کردی اما توی شرح وظایف کار کمی خراب شد
    مشکل آشغال، صف، نظم، فرهنگ مصرف، حمایت از خودی و... همه ریشه در فرهنگ داره
    فرهنگ تمام افراد اول از خانواده و بعد از محیط اطرافشون به دست میاد
    شاید یک مثال این رو واضح نشون بده
    یک بچه توی ماشین پفک می خوره و پفک تموم میشه بعد از مادرش می پرسه مامان پوستشو چیکار کنم بعدش شخصیت بچه توی جواب مادر شکل می گیره
    و اون بچه توی رفتار بعدیش دیگه این سوال رو نمی پرسه و چیزی که به عنوان جواب قبلا شنیده رو اجرا می کنه کم کم این تبدیل میشه به یک عادت و ...
    به نظر من این بحث فقط توسط رسانه و آگاهی رسانی می تونه موفق بشه و یکی از وظایف اصلی آموزش پرورش و شهرداری هستش

    زندگی رو باید جدی گرفت یا نه؟
    جواب رو کوتاه می دم
    در واقعیت زندگی و حتی اهدافش از نظر من هیچکدوم جدی نیستن اما اهداف سرگرم کننده هستن
    اما همیشه نیاز نیست که با واقعیت ها زندگی کرد بعضی اوقات زندگی توی توهم لذت بخش تره

    چرا بايد 2 شخص همسن شرايطشون 180 درجه با هم فرق داشته باشه در حالي كه هر جفتشونم به يك مقصد ميرسند؟ اين 2 شخص هر جفتشون با يك شرايط به دنيا اومدن. گناهش چي بوده كه بايد شرايط بدي داشته باشه ؟ پاداش اون نوزاد خوشبخت واسه چيه كه زندگيش اينه؟!
    اگه دقیق نگاه کنی فرقی نمی بینی
    کمبود ها باعث ایجاد سختی و انگیزه میشه و انگیزه و سختی ها انسان قوی تری میسازه به طوری که تو حاضر نخواهی بود اون توانایی هایی که بدست میاری رو با هیچی معاوضه کنی
    رفاه در حدی خوبه که امکانات اولیه و مورد نیازت رو بده نه در حدی که تورو مصرف کننده صرف بار بیاره

    (خصوصا توی کشور خودمون)
    کشور ما خیلی هم خوبه! هیچی نداره پس جا برای همه نوع پیشرفتی توش بازه به طوری که تو هر کاری کنی بعید نیست یک رکورد از خودت بجا بذاری!

  9. #24
    همکار بازنشسته بخش Dragon Balls Trunks آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2008
    محل سکونت
    Kyoto Academy
    نگارشها
    886

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    کشور ما خیلی هم خوبه! هیچی نداره پس جا برای همه نوع پیشرفتی توش بازه به طوری که تو هر کاری کنی بعید نیست یک رکورد از خودت بجا بذاری!
    خب البته این برمیگرده به توقعات یک شهروند ! منظور من این بود که توی وضع بحرانی که هستیم ( بن نشم !؟ :دییییییییی ) زیاد نباید زندگی رو جدی گرفت ! هر روز یه مسئله هر روز ...( بن نکنید آقا ! ) جز اینکه اعصابت نابود شه چیز دیگه ای برات باقی نمیمونه !

  10. #25
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط count dracula نمایش پست ها
    با توجه به اینکه دوست ندارم واقعا وارد مسائل اعتقادی بشم پس به صورت اشاره و خیلی کوتاه جواب می دم


    اولش رو خوب شروع کردی اما توی شرح وظایف کار کمی خراب شد
    مشکل آشغال، صف، نظم، فرهنگ مصرف، حمایت از خودی و... همه ریشه در فرهنگ داره
    فرهنگ تمام افراد اول از خانواده و بعد از محیط اطرافشون به دست میاد
    شاید یک مثال این رو واضح نشون بده
    یک بچه توی ماشین پفک می خوره و پفک تموم میشه بعد از مادرش می پرسه مامان پوستشو چیکار کنم بعدش شخصیت بچه توی جواب مادر شکل می گیره
    و اون بچه توی رفتار بعدیش دیگه این سوال رو نمی پرسه و چیزی که به عنوان جواب قبلا شنیده رو اجرا می کنه کم کم این تبدیل میشه به یک عادت و ...
    به نظر من این بحث فقط توسط رسانه و آگاهی رسانی می تونه موفق بشه و یکی از وظایف اصلی آموزش پرورش و شهرداری هستش
    گل گفتی اصلاً تربیت انسان رو دادن به دست والدین این یه وظیفت تویه قرآن هم نوشته
    و از این جمله ی زیبا هم میشه فهمید:بچه ها میبینند. بچه ها تکرار می کنند!.
    اگر در جایی این پروژه برگذار شده همه ی مردم وظیفه دارن که همکاری کنند چون این هم مربوط میشه به حال
    خودشون و هم آینده ی فرزندانشون در مورد تربیت حدیث ها فراوان هست:در 7 سال اول زندگی تربیت مثله
    نقش بر روی سنگ می ماند=تویه 7 سال اول زندگی بچه ها هر چیزی که یاد بگیرن تویه ذهنشون می مونه
    من فقط منظورم همینا نبود وقتی گفتم ایجاد صف اگه یه بچه با پدرش اومده باشه اونم یاد میگیره صف چیه
    این شرکت که قراره تأسیس بشه کارش خیلی گستردس (حواستون باشه بحثو سی.اسیش نکنید!
    ویرایش توسط Sirvan : 01-04-2010 در ساعت 02:00 AM

  11. #26
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    الان سررشته بحث کلا از دست من در رفت...:132:
    اگر تعدادی از مردم بخواهند انجمن یا شرکتی به نام فرهنگ سازی بزنند حرکت س.یاسی شمرده میشه؟
    بستگی داره که فرهنگ رو از چه نظر ببینی... به نظر من هم فرهنگ اجتماعی داریم، هم فرهنگ سی. یاسی داریم، هم خیلی فرهنگ های دیگه...

    توی لغت نامه دهخدا نوشته فرهنگ به معنی تعلیم و تربیت است. این تعلیم و تربیت توی خیلی زمینه ها می تونه باشه.

    حالا بگذریم،
    یه سری از اهداف شرکت رو براتون مینویسم تا متوجه بشید:
    پاکیزگی سطح شهرها:
    میدونم رفته گر هست ولی من منظورم اینه که وقتی کسی آشغالی رو زمین میندازه یکی از اعضای شرکت
    بره و پوست رو جمع کنه و بندازه سطل آشغال یا وسط خیابون شیشه ای شکسته بره و شیشه ها رو جارو کنه
    یا جلوی میوه فروشی ها.....
    مرتب کردن صف ه(ایجاد صف)ا:
    یکجائی صف در هم ریخت هست یکی از افراد شرکت که کارت همراهش هست میره و کارت رو نشون مردم و مسئولین
    اونجا میده و شروع میکنه به منظم کردن صف

    ور از اینجور چیزا البته این شرکت فقط با این صورت کار نمیکنه همکاری با مراکز مشاوره و...
    باید برم ....
    جدا فکر می کنید تربیت و آموزش انسان ها به همین راحتیه؟!... مثلا یک پیر مردی توی صف وایساده، سنش دو برابر پدر بزرگ شما است... میاد تو و

    1: همینجوری سرش رو می اندازه پایین و میره جلوی صف نونوایی و میگه 25 تا نون سنگک می خوام!
    الف: احترام سنش میگه هیچ حرفی نزنی
    ب: منطق میگه این همه آدم توی صف هستند و اون هم باید به بقیه احترام بزاره و توی صف وایسه
    ج: تعداد نونی که میگیره از تعداد نون دو هفته خونه ما بیشتره... و اگر من بخوام بیشتر از 7 - 8 تا نون بگیرم همه صف صداشون در میاد!

    2: میاد و یک کناری وای می ایسته و تماشا می کنه
    الف: احترام سنش میگه جای خودت رو بهش بدی و دعوتش کنی بیاد جلو و نون بگیره
    ب: چندین نفر پشت سرت هستند که معلوم نیست اونها راضی باشند
    ج: ممکنه کسی جلوتر از شما باشه و اون بخواد جاش رو به اون پیرمرد بده

    میبینی... حالا یکی بیاد بگه توی دو تا مورد گفته شده چه تصمیمی باید گرفت؟! این شرکت شما چه تصمیمی می گیره؟! آیا اجازه داره برای دیگران تصمیم بگیره؟ چه کسی این حق رو بهش داده؟! اگر هم کاری نکنه که خوب به چه درد می خوره؟!

    در مورد پاکیزگی سطح شهر گفتی... به نظرم این کاملا در تضاد با فرهنگ سازیه! فرهنگ سازی میگه باید به نزدیک ترین نفر به اون شیشه یا آشغال و ... یاد بدی که خودش داره توی این شهر زندگی می کنه و باید اون آشغال رو برداره! به این می گن آموزش و تربیت!

  12. #27
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نه! اصلاً نمیخوایم وارد سی.است بشیم
    شاید دیده باشی یا شنیده باشی که بعضی از کشور های خارجی
    خیلی فرهنگ بالایی دارن حالا از خیلی نظر:
    پاکیزگی شهرها
    فرهنگ رانندگی
    ....
    ما هم می خوایم (نیاز داریم) به همچین چیزی و اینکار فقط با همکاری مردم صورت میگیره.

    باید روی تک تک مشکلات بحث بشه و بهترین راه حل پیدا بشه...
    در مورد صف نانوایی خب نانوایی باید طوری باشه که کسی نتونه تویه صف بزنه
    سرعت عمل نانوایی باید بالا باشه
    مثلاً هرکس 5 تا نون بیشتر نمیتونه بگیره و اگر خواست میتونه 2باره تویه
    صف وایسه
    نون بدون صف داده نشه
    اگر گوشه ای ایستاد خب نون بهش نمیرسه !
    چرا؟ چون فرهنگ نگفته جایه خودتو تو صف نانوایی بده به یه پیرمرد
    شاید بشه تویه اتوبوس جارو عوض کرد ولی تویه نانوایی 2 تا حسار دوطرف صف وجود داره
    بنظر من اصلاً همچین اتفاقاتی نباید بیوفته!
    یه اشتراک تویه نانوایی هر روز صبح نون میاد در خونه اینجوری نانوایی شلوغ نمیشه
    بعدشم این شرکت من یا اون یا کسه دیگه نیست این شرکت تمام مردمه!
    هیچکس نفهمید شرکتی به این منظور وجود داره یا نه؟
    باید برم تا بعداً...

  13. #28
    کاربر افتخاری فروم Count Dracula آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    In My Coffin
    نگارشها
    695

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    مطمئن نیستم بشه اسمش رو گذاشت شرکت و یا اصلا چه جوری باید ثبتش داد
    و البته باید در مورد مخارج و درآمد هاش هم فکرهایی کرد چون همچین چیزی نیاز به تبلیغات وسیعی داره برای شروع کار که هزینه فوق العاده زیادی می بره و بدون پشتیبانی نهاد های دولتی ممکنه غیر ممکن باشه چون سود دهی مالی نداره مگر اینکه از طریق کمک های مردمی بتونه هزینه هاش رو تامین کنه
    معمولا چنین حرکتهایی از طریق اینترنت شروع میشه به صورت یک کلاب آنلاین که عضو گیری کنه و بتونه حرکتهایی رو برای پیشبرد هدفهاش در سطح وسیع انجام بده

  14. #29
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط count dracula نمایش پست ها
    مطمئن نیستم بشه اسمش رو گذاشت شرکت و یا اصلا چه جوری باید ثبتش داد
    و البته باید در مورد مخارج و درآمد هاش هم فکرهایی کرد چون همچین چیزی نیاز به تبلیغات وسیعی داره برای شروع کار که هزینه فوق العاده زیادی می بره و بدون پشتیبانی نهاد های دولتی ممکنه غیر ممکن باشه چون سود دهی مالی نداره مگر اینکه از طریق کمک های مردمی بتونه هزینه هاش رو تامین کنه
    معمولا چنین حرکتهایی از طریق اینترنت شروع میشه به صورت یک کلاب آنلاین که عضو گیری کنه و بتونه حرکتهایی رو برای پیشبرد هدفهاش در سطح وسیع انجام بده
    آره یا اول یه فروم دربارش میزنیم یا از دولت کمک میگیریم مطمئنم دولت خوشحال میشه تعدادی
    آدم تویه هر شهر با حقوق و کار ثابتی برن سر کار و با کمکهای مردمی فعلاً مخالفم برای شروع
    ممکنه یکم حالت پررویی رو توی ذهن مردم بیاره
    ...

  15. #30
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    چیه؟ گفتم دولت همه رفتین؟
    نکنه فک میکنید دولت هیچ سودی از این کار نمیبره! آره؟
    نه وقتی مردم سرشون به فرهنگ و فرهنگسازی خوش باشه دیگه کار زیادی با دولت ندارن
    البته از یه نظر بعداً خوش به حال مردم هم میشه....

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ