چند وقتی بود که این تاپیک خوابیده بود و من هم کلی ذهنم مسائل مختلف رو توی خودش جا داده بود و فرصت نمی شد به اینجا یک سری بزنم... امروز یک مقدار وقتم خلوت شد و گفتم به اینجا یک سری بنم.
راستش امروز می خواستم در مورد یک سری از این حس خرافات دوستی آدم ها صحبت کنم. دیدین همه ما دوست داریم قدرت های عجیب غریب داشته باشیم؟
دیدین چه سریع وقتی میبینیم خودمون قدرتی رو نداریم و یکی دیگه ادعاش رو می کنه میگیم خوب حالا من نتونستم داشته باشم، دلیل نمیشه که اون یکی هم نداشته باشه؟!
یکی آب زمزم می خوره میگه سرطان شفا میده و غافله از اینکه زمزم سالها است که خشک شده و آبی که از زمزم میارند، آب لوله کشی از جده است.... دیگه با خودش فکر نمی کنه که سالی میلیون ها نفر میرند مکه و اگر قرار بود برای همه اونها آب باشه، چاه و چشمه که سهله، باید اقیانوسی اونجا می بود!
یکی ادعا میکنه می تونه طی طریق کنه. یعنی از اینجا غیب بشه و از مثلا افغانستان سر در بیاره. بقیه هم باور می کنند و میگند که یارو کرامت داره... نمی گند که یارو رو توی خیابون اقغانستان باید به دلیل ورود غیر قانونی بگیرند :دییییییی
یکی ادعا می کنه با انرژی درمانی غده سرطانی رو در میاره و ملت برای درمان تومور مغزی میرند پیشش.... یکی نیست بهشون بگه، دکترها با این همه کب کبه و دب دبه، اگر راهی علمی برای درمانش بود استفاده می کردند... بهتر بگم، اگر این روش درمانی برای تومور مغزی جواب میداد، خوب یک دکتر انرژی درمان هم توی هر بیمارستانی می ذاشتند!
یکی ادعا می کنه، من غیب گویی می کنم. یکی ادعا می کنه می تونه آینده افراد رو پیش بینی کنه، یکی ادعا می کنه که شفا میده، یکی ادعا می کنه .... خلاصه مهم اینه که همه اینها فقط ادعا می کنند.
مادربزرگ من چند روز پیش کلی پیش من نالید... می گفت خیلی ها میاند و میگند شما ساداتی، یک پولی به ما بده توی کیف پولمون باشه تا پولمون برکت پیدا کنه! یکی نیست بگه که مادربزرگ من که درآمدی نداره...
می دونید. خود من هم خیلی با خودم فکر های مختلف کردم... اگر می تونستم مثل ایس توی دنیای وان پیس، تمام بدنم رو به آتیش تبدیل کنم، خیلی باحال میشد. حالا اگر یکی رو توی خیابون ببینم ادعا کنه من تمام بدنم رو آتیش بزنم ممکنه بگم لابد یارو مرتاضه هندیه و می تونه خودش رو به آتیش تبدیل کنه...
یا مثلا کلی عکس عجیب و غریب دیدم که یکی روی تیغ می خوابه، یکی آب راه میره، یکی روی هوا پرواز می کنه... خوب حالا که چی؟! بر فرض هم که از این کارا می کنند. گیرم پدر تو بود فاضل! از فضل پدر تو را چه حاصل؟! من هم باید برم پیراهن این شعبده بازها رو جر بدم و به سر و صورتم بمالم که فلان دردم خوب بشه؟!
میگند، آدم فقط توی عقلانیتش خلاصه میشه (یعنی اگر هیچ چیز دیگه ای هم نباشه، دست نداشته باشه، پا نداشته باشه، قلبش مصنوعی باشه ولی فقط عقلش رو داشته باشه، کماکان آدم فرض میشه)... حالا من این عقل رو داریم و کنارش می ذاریم و به آرزوهای دست نیافتنی خودمون تکیه می کنیم!
علاقه مندی ها (Bookmarks)