Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 1 از 8 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 15 , از مجموع 119

موضوع: زندگی زیباست 2

  1. #1
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    زندگی زیباست 2

    مدتها پیش افشین (smiley) یک تاپیک زد بنام زندگی زیباست توی اون در مورد زندگی هامون بحث می کردیم... توی تاپیک چرا درس یک سری بحث ها پیش اومد که دیدم جاشون توی همون تاپیک زندگی زیباست بود...

    خواستم همون تاپیک روبالا بیرام گفتم شاید اگر یک شروع تازه داشته باشه تاپیک بد نباشه..

    خلاصه مطلب اینه که توی این تاپیک قراره نگاهی کمی عمیق تر به زندگی هامون داشته باشیم و در موردش با هم بحث کنیم

    الان هم صبر می کنم تا دوستم بیاد و بحث رو شروع کنه
    با تشکر از همگی اعضای فروم بهشت انیمه که من رو تا امروز تحمل کردند؛

    بدرود



  2. #2
    کاربر افتخاری فروم golpar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    وطن
    نگارشها
    926

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    سلام
    خب چون کسی استارت رو نزده با اجازه ی مدیر کل عزیز من حرف می زنم.
    حیف این تاپیک نکرده بدون پست بمونه؟
    خب من زندگیم رو خیلی دوست دارم و هیچ وقت حاضر نبودم به جای کس دیگه این زندگی کنم حتی اگه طرف کل جهان رو داشته باشه.چرا که من خانواده ای دارم که همیشه بهشون عشق می ورزم.دوستایی دارم که واسم خیلی عزیزن. صمیمی ترین دوستم هم که امسال با هم اشنا شدیم و اشناییمون مثل یه معجزه بود برای من یه پشتیبان گرم و مهمه.که به کل دنیا نمی دمش
    تعریف نباشه اما همین که داستان می نویسم دید یه هنر مند رو به من می ده و خوشحالم که خوب می نویسم چرا که این خوب نوشتن یعنی ثبت تاریخ یا ماندگاری اسمم در تاریخ ایران زمین.من اصولا دلم می خواد در عرصه های هنری که انتخاب کردم تا شغل اینده ام رو تشکیل بدن بهترین باشم و همیشه موندگار باشم.دوست دارم یکی مثل احمد شاملو ، صادق هدایت،لورکا و..............باشم.یا شاید بهتر از اونا.
    (نذارین به حساب غرور چون غرور پست ترین چیز دنیاست)
    آزادی آخرین کلمه ای ست که همواره در دل دارم
    آزادی من،خط قرمز من است!

    غادة السمان

  3. #3

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    (نذارین به حساب غرور چون غرور پست ترین چیز دنیاست)
    اشتباه نکن ابجی...
    هر غروری پست نیست،بعضی اوقات اگه ادم غرور نداشته باشه زندگیش پایمال میشه،بعضی وقت ها غرور زندگی رو میسازه اگه ادم غرور نداشته باشه به نظرم به جایی نمیرسه،البته نه هر غروری بعضی از غرور ها باعث میشن تنها و تنها تر بشی....
    اما خیلی از غرور ها باعث پیشرفت میشن...
    پس خواهشا این حرف رو نزن ...

    من زندگیم رو دوست دارم ،شاید بیشتر وقت ها این چیز نشون ندم ، شاید اتفاقات بد تو زندگیم زیاد باشه اما ادم باید دید خوبی به زندگی داشته باشه ،من زندگیم رو قشنگ میبینم ،من از این زندگی واقعا خوشم میاد و باهاش کنار اومدم با تمام ایراداتش و تمام اتفاقات بدش چون که یه خانواده ی خوب دارم و دوستانی که برام وایمیسن و من رو تو اوقات سختی تنها نمیزارن ،شایدم برای این که با اتفاقات کنار میام
    ها دیگه مخم خالی شد

  4. #4
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    خوب راستش هدف تاپیک اینه که یک کم عمیق تر به زندگی نگاه کنیم... اون رفیقمون که نیومد... لذا به احترام حرف شماها بحث رو از همین جا شروع می کنیم که آدم مغرور باشه خوبه یا بده؟

    اول نگاه خودم رو بگم:

    من معتقدم آدم باید مغرور باشه... نه یک ذره، دو ذره... باید خیلی به خودش مغرور باشه ولی این غرور با به رخ کشیدنش فرق می کنه...

    آدم باید اینقدر مغرور باشه که وقتی بهش می گن فلان کارو بکن (مثلا قسمتی از زندگیت رو بفروش) با شجاعت بگه نه... اشتباه نگیرین ها... مثلا یک چیزی که الان توی سربازی باهاش مواجه شدم اینه که بعضی ها می گند من لیسانسم، چرا باید بیام و جارو بزنم؟ چرا باید بیام و فلان چیز رو جابجا کنم و .... خوب این به نظر من غرور نیست، تکبره... کار کردن عیب نیست... کار کردن شان آدم رو پایین نمی آره....

    بگذریم... داشتم در مورد غرور سخن رانی می کردم :دییی

    غرور از به خود غره شدن میاد.. معنی دیگر به خود غره شدن به خود افتخار کردنه... آدم چرا نباید به خودش افتخار کنه؟ چرا باید خودش رو کمتر از چیزی ببینه که هست؟

    تکبر فرق می کنه ها.... تکبر از خود بزرگ بینی میاد... یعنی خودت رو بزرگتر از اون چیزی ببینی که هستی... تکبر هم گاهی خوبه و خیلی از مواقع بده...

    راستش الان دیگه چشمم داره میافته و به شدت خوابم میاد... پس بزارین ادامه اش رو فردا بنویسم :دی

  5. #5
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    سلام سلام سلام!
    خیلی خوشحالم که دوست خوبم(نمیدونم چرا میگه دوست ) این تاپیک رو افتتاح کرد!
    خیلی ممنون از ملکه(یخی) و جنرال جولیا که قدم رنجه فرمودن و پا به بحث کوچک ولی بزرگ ما گذاشتین!
    خب تاپیک استارتش درباره ی غروری که گریبانگیر خیلی از مردم شده و جدیداً گریبان خانواده و فرزندان ما رو گرفته هست!
    چند تا سوال طرح میکنم:
    1-غرور و تکبر از کجا اومد؟
    2-کسی مغرور میشه به کجا میرسه؟
    3-چجوری مقدار غرور و تکبر زیاد میشه؟
    4-چجوری میه کمش کرد و نابودش کرد؟
    5-وقتی که کسی مغرور میشه بیشتر به چه کسی یا کسانی لتمه میخوره؟
    6-آیا غرور چجوریش خوبه؟(این تا حدی جواب داده شده بالا)
    7-تکبر چی آیا حدی داره یا کلاً باید ریشه کن شه؟

    جواب این سوالها رو میدمیم مقداری بحث میکنیم داستان عبرت آمیز میگیم
    وبعد چند عدد سوال دیگه طرح میکنیم که جوابشون مارو تویه منفجر کردن غرور تکبر کمک میکنه
    امیدوارم بتونیم با کمی فرهنگ سازی ریشه ی غرور بد رو در جامعه بخوشکونیم

  6. #6
    کاربر افتخاری فروم golpar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    وطن
    نگارشها
    926

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    راستش نمی دونم حرفی رو که الان می نویسم نوشتین یا نه چون حالم خوش نیست و دارم میرم.
    اما منظور من همون غروری بود که تنهایی رو به دنبال خودش می یاره.اون غروری رو که هر ادمی داره خب منم دارم.
    اگه غرار باشه کسی حق تصمیم رو مثلا ازم بگیره جلوش وایمیستم چون ازادی رو می پرستم.من به غرور انسان ها حتی غرور خودم احترام می ذارم.اما اون غرور کاذب نه.

  7. #7
    همکار بازنشسته بخش Dragon Balls Trunks آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2008
    محل سکونت
    Kyoto Academy
    نگارشها
    886

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    میبخشید که اینو میپرسم ولی راه خاصی برای در اومدن از حس دپرسی ، بی اعصابی ، بی حوصلگی ، بی انگیزه ای و ... سراغ دارید ؟!
    چون من تازگی ها شدیدا با این مشکلات روبرو شدم ...
    ولی در کل من از زندگیم راضی ام ! هرچند میتونست کمی بهتر باشه ولی خب من هروقت حالم از زندگی گرفته میشه یاده این عکس ها میوفتم !
    برای اسطوره دعا کنید...

  8. #8
    Sirvan
    Guest

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    وا اما غرور و تکبر از کجا وارد زندگی ما شد؟
    من همیشه به بچه هام میگم "کاری نکنید که مغرور بشید غرور و تکبر پیشترفت رو از آدم میگیره و شما از هدفتون دور میکنه "
    میدونید که مدیریت یعنی توانی انجام دادن کار با کمک دیگران.
    و مدیر موفق کسی هست که به خودش اجازه بده که از دیگران کمک بگیره.
    وقتی مدیری مغرور و متکبر باشه به خودش میگه من برم از اونا کمک بخوام؟
    من خودم همه این کار ها رو تنهائی انجام میدم و همین میشه که هم بیشتر
    متکبر میشه هم بیشتر ضرر میکنه.
    پس مقام اولین چیزیست که غرور و تکبر رو بوجود میاره
    بقیه عوامل هم وابسته به همین مقامن:
    باهوشتر بودن مثله شاگرد اول کلاس
    قویتر بودن مثله کسی که میره باشگاه
    خوشگلتر بودن مثله فک کنید براد پیت
    سریعتر بودن مثله یه برنده ی مسابقه ی دو میدانی
    ....
    میبینید که از هر برتری ممکنه تکبر و غرور بوجود بیاد.

    سوال بعدی:
    کسی که مغرور میشه به کجا میرسه؟
    مثال میزنیم :
    فرض کنید من 10 تا دوست دارم
    تویه دانشگاه رتبه ی دهم میشم
    یه روز دوستامو میبینم که 7 تاشون قبول نشدن
    3 تاشون هم با رتبهی خیلی پائین قبول شدن
    پیش خودم فکر میکنم من چرا همش باید با این احمقا بگردم؟
    من که کلی درسم خوبه من که رتبه ی دهم رو تویه دانشگاه
    گرفتم من از اونا بهترم
    وقتی بهشون میرسه دوستاش به گرمی باهاش حال احوال میکنن
    ولی این اینجوری نیگاه میکنه
    جواب سلامم یا نمیده یا به سردی چند بار که با دوستاش اینجوری رفتار کرد
    کم کم ازش دور میشن شاید بتونه تویه دانشگاه کسانی مثله خودشو پیدا کنه ولی
    10 نفر رو از خودش رونده و کم کم عذاب وجدان میاد سراغشو دیگه نمیتونه درس بخونه.
    فعلاً این جواب این 2 تا سوا ببخشید که جواب سوال 2 رو هم نیمه کار گذاشتم
    یکی بیاد جواب بقیه رو بده!

  9. #9
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    می بخشید سوال رو دارم با سوال جواب می دم ولی خوب همین سوال ها یک جور جواب هم هستند:

    1: کسی که از دیگران باهوش تره باید خودش رو مثل دیگران ببینه؟ کسی که از دیگران پولدارتر هست باید خودش رو مثل دیگران ببینه؟
    دقت کنید که آدم باید خودش رو بشناسه ولی... من نباید باعث رنجش دیگران بشم و دیگران رو از خودم برونم پس وقتی با یک کسی می گردم که از من هوش کمتری داره، میزان هوشم رو به رخش نمی کشم... این دلیل نمیشه که خودم رو نشناسم و به خودم مغرور نباشم... و در عین حال به احساسات دیگران هم توجه می کنم!... در واقع جایگاه خودم رو می دونم و بهش افتخار می کنم ولی در عین حال از به رخ کشیدن اون خودداری می کنم

    2: به نظرتون مثلا رستم مغرور نبوده؟ وقتی میاد و جلوی سهراب وای میاسته و از خودش تعریف می کنه؟
    به نظرتون سیاست مدارهای امروزی همه مغرور نیستند؟ به نظرتون مدال آورهای المپیک آدم های مغروری نیستند؟ در یک کلام کسانی که افتخاری کسب می کنند همه آدم های مغروری نیستند؟

    در جواب باید بگم که چرا همه هستند و حق هم دارند که مغرور باشند... اونها با منی که یک آدم معمولی هستند فرق دارند و این فرقشون هست که باعث میشه به چیزی که هستند افتخار کنند و مغرور باشند!


    3: -چجوری مقدار غرور و تکبر زیاد میشه؟

    آدم هرچی توی کارهاش بیشتر پیشرفت می کنه غرورش بیشتر میشه ولی تکبر یک چیز مجازی هست که آدم توی ذهن خودش می سازه و ممکنه در عرض یک شب خوابیدن و صبح بیدار شدن ایجاد بشه... و یا صد برابر بشه

    4-چجوری میه کمش کرد و نابودش کرد؟

    غرور رو نمیشه نابود کرد... اگر من غرور نداشته باشم، آشغال کف خیابون رو می خورم و عین خیالم نیست ولی وقتی غرور دارم تا وقتی که مجبور نباشم این کار رو نمی کنم...

    تکبر رو چجوری میشه نابود کرد، این یک سوال دیگه است... دو تا راه حل داره:

    الف: یک دوست خیرخواهی پیدا بشه و بزنه برجکت رو نابود کنه و تو رو از توی خیالاتت به خودت بیاره...

    ب: این اتفاق رو در دیگران ببینی و از اونها درس یاد بگیری

    در هر دو صورت هم شخص بدون کمک دیگران هیچ کاری نمی تونه بکنه!

    5-وقتی که کسی مغرور میشه بیشتر به چه کسی یا کسانی لتمه میخوره؟

    وقتی کسی مغرور میشه به هیچ کسی صدمه نمی زنه ولی اگر متکبر بشه (خودش رو بزرگتر از اون چیزی که هست ببینه) اول به خودش صدمه می زنه چون ارتباطش رو با واقعیت از دست میده و بعد ممکنه به دیگران هم صدمه بزنه

    6-آیا غرور چجوریش خوبه؟(این تا حدی جواب داده شده بالا)

    مسلمه که خوبه!

    7-تکبر چی آیا حدی داره یا کلاً باید ریشه کن شه؟


    همونجوری که بالا گفتم فرد متکبر خودش رو بزرگتر از چیزی که هست میبینه و این باعث میشه کم کم ارتباطش رو با واقعیت از دست بده و این خیلی بده.

  10. #10
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط trunks نمایش پست ها
    میبخشید که اینو میپرسم ولی راه خاصی برای در اومدن از حس دپرسی ، بی اعصابی ، بی حوصلگی ، بی انگیزه ای و ... سراغ دارید ؟!
    چون من تازگی ها شدیدا با این مشکلات روبرو شدم ...
    راستش این چیزهایی که می گی مال یک دوره خاصی از زندگی هر کدوم از ماهاست... و هر کدوممون یک راه حلی برای مبارزه باهاش پیدا می کنیم... ولی راه حل عمومی : مشغول کردن خودت به یک کاریه مثلا من خودم رو با ساخت مدارات الکترونیک سرگرم کردم.. یکی با نقاشی کشیدن سرگرم می کنه... یکی با موسیقی و ....

    خلاصه اینکه خودت رو مشغول کن تا اصلا یادت بره که همچین حسی قبلا داشتی...

    به دست آوردن چیزی هم که دوست داری یکی دیگه از راه حل هاشه... مثلا من وقتی مدارم کار می کرد اینقدر خوشحال می شدم که اصلا یادم می رفت اعصابم چند دقیقه قبل به شدت خورد بوده یا دلم گرفته بوده...

  11. #11
    Registered User basandi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل سکونت
    جایی که میشه فکر کرد
    نگارشها
    369

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    سلام ......
    شرمند وسط بحث ها ميام اصلا اينجا را نديده بودم و چون سيل مطالب زياد بود همه را نتونستم بخانم ........
    میبخشید که اینو میپرسم ولی راه خاصی برای در اومدن از حس دپرسی ، بی اعصابی ، بی حوصلگی ، بی انگیزه ای و ... سراغ دارید ؟!
    چون من تازگی ها شدیدا با این مشکلات روبرو شدم ...
    ولی در کل من از زندگیم راضی ام ! هرچند میتونست کمی بهتر باشه ولی خب من هروقت حالم از زندگی گرفته میشه یاده این عکس ها میوفتم !
    اگر شما بريد پيش روانشناس بگيد من بي انگيزم يا افسردم اون تجزيه تحليل ميكنه بعد ميگه اين كارا رو انجام بده تا افسردگيت خوب بشه ......
    اما نمياد بگه افسردگي چي هست و اصلا شايد نياز باشه ادم افسرده باشه ........
    اما مشكل جاي ديگريست
    ببين نيازت چيه ؟(كاري كه بايد انجام بدي=نياز)
    اگر نيازت را براورده كردي پس چرا بايد افسرده باشي ......
    اگر نيازت را براورده نكردي پس چرا افسرده نباشي ......
    نتيجه گيري اينكه حتما شما يك نيازي داشتي و اون را براورده نكردي پس افسرده اي خوب تنها راهكارش اينكه بروي و ان كاري كه بايد ميكردي را انجام بدي تا افسرده نباشي

    راستش این چیزهایی که می گی مال یک دوره خاصی از زندگی هر کدوم از ماهاست... و هر کدوممون یک راه حلی برای مبارزه باهاش پیدا می کنیم... ولی راه حل عمومی : مشغول کردن خودت به یک کاریه مثلا من خودم رو با ساخت مدارات الکترونیک سرگرم کردم.. یکی با نقاشی کشیدن سرگرم می کنه... یکی با موسیقی و ....

    خلاصه اینکه خودت رو مشغول کن تا اصلا یادت بره که همچین حسی قبلا داشتی...

    به دست آوردن چیزی هم که دوست داری یکی دیگه از راه حل هاشه... مثلا من وقتی مدارم کار می کرد اینقدر خوشحال می شدم که اصلا یادم می رفت اعصابم چند دقیقه قبل به شدت خورد بوده یا دلم گرفته بوده...
    شما به يك اصل اشاره كردي
    اصل افيون (من در اوردي از خدم بيد )
    تعريف افيون:هر چيزي كه عامل اين شود كه انسان از چيزي كه هست غافل شده و يك تصور خيالي بسازد مثل مواد مخدر يا مثل تعييد شدن يا مثل اهنگ راك گوش دادن و غيره بگير تا بت برستي
    در كل هر چيزي ميتونه افيون باشه در صورتي كه انسان را از خود غافل كنه
    خوب اين اصل اين را ميگه
    هر وقت انسان نتوانست بر مشكلي چيره شود به افيون گرايش پيدا ميكند و هر چه اين افيون با ساختار محيطي ما جورتر باشه انسان احساس بودن و اعتماد به نفس بيشتري ميكند
    مثلا براي يك پسر يك دختر افيون هست و هر چه دختر بيشتر و خوشگل تر باشد پسر احساس بودن و اعتماد به نفس بيشتري ميكند....
    يا براي مادر بچه افيون ميتواند باشد و هر چه بچه موفق تر و سالم تر باشد مادر احساس وجود و اعتماد به نفس ميكند
    ياد اوري :هر چيزي ميتواند افيون باشد اگر و تنها اگر انسان را از خود غافل كند
    .................................................. .........................................
    خوب اين اصل را گفتم تا به اين نكته برسيم
    اگر كسي افسرده شده باشد حتما دليلي دارد مگر اينكه افسردگي يك هستي بي واسطه باشد كه نيست
    خوب اگر ما با كار كردن افسردگيمون را فراموش كنيم يعني اينكه از خودمون و مشكلاتمون غافل شديم پس يعني به يك افيون پناه اورديم كه در اين مورد كار كردن است ............
    ویرایش توسط basandi : 01-02-2010 در ساعت 07:26 PM

  12. #12
    کاربر افتخاری فروم Count Dracula آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    In My Coffin
    نگارشها
    695

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    به نظر من خوب افسردگی به همین سادگی ها نیستش و نمیشه واقعا این طوری (به صورت یک نیاز) در نظر گرفت، چون بعضی اوقات شاید رفع اون نیاز تورو نیازمند تر و گاهی پشیمونت کنه
    به نظر من استفاده از یک تفریح هابی یا چیزی که دوستمون اسم برد یعنی افیون راه حل خیلی خوبی هستش چون میشه این طوری از شدتش کاست
    دلیل اصلی افسردگی به خصوص نوع حادش فکر کردن زیاد هستش و دانستن بدون توانایی! و البته نوع های دیگرش هم طبق گفته دوستمون خواستن یک چیز و ... هستن
    افسردگی همیشه وجود داره مگر اینکه دور تا دورت رو با همون چیزای ظاهری سرگرم کننده پر کنی به طوری که خیلی بهت فرصت نده به بعضی چیزا فکر کنی
    همون طور که Aurion گفت به نظر من می تونی یک تفریح پیدا کنی که به اون علاقه داری و یه تاثیر مثبت هم داشته باشه که بتونی اون رو هم خودت حس کنی(حتما) و هم دیگران حس کنند(ترجیحا) که البته هم وقت گیر هستش و هم هزینه بر و بعضی اوقات آدم رو از کار و زندگی هم می ندازه اما زندگی رو لذت بخش تر می کنه
    در آخر هم یک نمونه افسردگی رایج بین دانش آموزان و محصلین: می خوای بری درس بخونی 2 صفحه می خونی به علت بی علاقگی میذاری کنار بعد می ری یکم تو خونه می چرخی بعد باز میری پا کتاب باز می بینی حوصلش رو نداری میگی حالا 2 ساعت می رم بازی می کنم یا فیلم می بینم... تمام مدت فیلم یا بازی پیش خودت می گی من باید درس می خوندم اینجا چیکار می کنم دست آخر نه درست رو خوندی نه لذتی رو از بازی یا فیلم بردی!
    خوب برای همین می گم یک اثر مثبت داشته باشه که لا اقل اگر وظیفت رو انجام ندادی جاش یک کار مثبت دیگه رو انجام دادی چون بعضی وقت ها شاید همون تفریح یک روز منبع درآمد و پایه زندگی آیندت هم بشه
    به هر حال این بحث خیلی طولانی تر از این حرفاست و من حرفهای اریون و بسندی رو هم تایید می کنم

  13. #13
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    بچه ها، اینقدر از این شاخه به اون شاخه نپریم. بزارین یک بحث تموم شه، بعد بریم سراغ بحث بعد...

    پیشنهاد می کنم هر کسی که یک بحث رو شروع می کنه، خودش هم تموم شدنش رو توی تاپیک بزاره، مثلا اینجوری:

    "من جوابم رو گرفتم.. خیلی ممنون"

    "بحث کردن با شما فایده نداره، شما فقط حرف خودتون رو می زنید"

    " اصلا من بیخیالش شده :دی"

    منظورم اینه که یا به این نتیجه می رسه که حرف ها مفید بوده و جواب سوالش رو گرفته، یا احساس می کنه بحث اون چیزی که اون می خواد نیست و به نتیجه دلخواه اون نمی رسه و یا اینکه بحث مسیر دیگه ای رو می ره و سوال اون بی جواب می مونه!

    توی تاپیک اعلام کنه تا بعد از اون بریم سر مبحث بعدی...

  14. #14
    کاربر افتخاری فروم golpar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    وطن
    نگارشها
    926

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    سلام به همگی!
    خب بحث غرور از حرفای من شروع شد و خیلی هم بهم کمک کرد.ممنونم از همه ی دوستای نازنینم.
    راستش رو بخواید من یه عادت بد دارم که تصمیم گرفتم بذارمش کنار.
    من همیشه انشاهام توی این نه سال تحصیل توی کلاسا بهترین بوده و داستانام بلاخره به پشتیبانی مامانم چاپ می شه و.........
    من خیلی وقتا که تو مبحثی قرار می گیریم تو کلاس ،که تخصص منه و می تونم خیلی خوب در موردش بحث کنم یه کم کم خودمو نشون می دم تا دوستام خجالت نکشن و احساس نکنن که از من کمتر هستن!
    در صورتی که دوستم معمولا این کار رو در حق من نمی کنه...
    ولی خب تصمیم گرفتم دیگه این کار رو نکنم مامان و بابام هم خیلی گفتن ولی دیگه موقعیتش که پیش میومد باز همون اش و همون کاسه بود

  15. #15
    کاربر افتخاری فروم Aurion آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2007
    محل سکونت
    Sailing on my ship
    نگارشها
    1,368

    پاسخ : زندگی زیباست 2

    نقل قول نوشته اصلی توسط golpar نمایش پست ها
    سلام به همگی!
    خب بحث غرور از حرفای من شروع شد و خیلی هم بهم کمک کرد.ممنونم از همه ی دوستای نازنینم.
    راستش رو بخواید من یه عادت بد دارم که تصمیم گرفتم بذارمش کنار.
    من همیشه انشاهام توی این نه سال تحصیل توی کلاسا بهترین بوده و داستانام بلاخره به پشتیبانی مامانم چاپ می شه و.........
    من خیلی وقتا که تو مبحثی قرار می گیریم تو کلاس ،که تخصص منه و می تونم خیلی خوب در موردش بحث کنم یه کم کم خودمو نشون می دم تا دوستام خجالت نکشن و احساس نکنن که از من کمتر هستن!
    در صورتی که دوستم معمولا این کار رو در حق من نمی کنه...
    ولی خب تصمیم گرفتم دیگه این کار رو نکنم مامان و بابام هم خیلی گفتن ولی دیگه موقعیتش که پیش میومد باز همون اش و همون کاسه بود
    یک سوال کوچولو... متولد ماه مهر هستی؟

صفحه 1 از 8 123 ... آخرینآخرین

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ