Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 24 , از مجموع 24

موضوع: ترانه های ایرج جنتی عطایی

  1. #16
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    تپش



    بین این همه غریبه
    تو به آشنا می مونی
    حرفای تلخی که دارم
    من نگفته ، تو می دونی
    من پر از حرفای تازه
    عاشق گفتن و گفتن
    تو با درد من غریبه
    اما تشنه ی شنفتن
    صدای ترد شکستن
    مثل گریه با صدامه
    تلخی هق هق گریه
    طعم سرد خنده هامه
    گرمی دست نوازشگر تو
    مرهم زخمای کهنه ی منه
    تپش چشمه ی خون تو رگ من
    تشنه ی همیشه با تو بودنه
    ململ ابری دستات
    پر رحمت مثل بارون
    سکوت نجیب چشمات
    پر غربت بیابون
    واسه این تن برهنه
    ناز دست تو لباسه
    حس گرم با تو بودن
    مثل رؤیا ناشناسه
    مثل حس کردن و دیدن
    عاشق منظره هایی
    دشمن ساده و پاک
    پرده ی پنجره هایی

  2. #17
    کاربر افتخاری فروم Huashan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2007
    محل سکونت
    abadan
    نگارشها
    827

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    ایرج و بدون من ؟؟ ... بزار یه فرصت به دست بیارم ... و کمی هم از ایرج بنویسم ...
    به صلیب صدا مصلوبم ای دوست /تو گمان مبری مغلوبم ای دوست
    شرف نفس من اگه شد قفس من / به سكوت تن ندادم حالا میرم بی‌ كفن
    IPM

  3. #18
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    کاش از اول می دونستم

    تو کدوم کوهی که خورشید
    از تو چشم تو می تابه
    چشمه چشمه ابر ایثار
    روی سینه ی تو خوابه
    تو کدوم خلیج سبزی
    که عمیق ، اما زلاله
    مثل اینه پک و روشن
    مهربون مثل خیاله
    کاش از اول می دونستم
    که تو صندوقچه ی قلبت
    مرهمی داری برای
    زخم این همیشه خسته
    کاش از اول می دونستم
    که تو دستای نجیبت
    کلیدی داری برای
    درای همیشه بسته
    تو به قصه ها می مونی
    ساده اما حیرت آور
    شوق تکرار تو دارم
    وقتی می رسم به آخر
    تو پلی ، پل رسیدن
    روی گردابه ی تردید
    منو رد می کنی از رود
    منو می بری به خورشید
    من از اونور شکستن
    گنگ و بی رمق گذشتم
    تن به رؤیاها سپرده
    رفتم ، از شفق گذشتم
    رفتم و رفتم و رفتم
    سایه مو بردم و بردم
    خسته بودم و شکسته
    خودم رو به شب سپردم
    من رو از شبم جدا کن
    نمی خوام تو شب بمیرم
    دوست دارم که پیش چشمات
    بوسه از خورشید بگیرم
    دوست دارم که نوشدارو
    واسه این شکسته باشی
    تا دم مردن پناه
    این غریب خسته باشی

  4. #19
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    هم غصه

    بیا لب وکنیم هم غصه ی من
    بیا بیدار کنیم خوابیده ها رو
    بیا آشتی بدیم با قصه هامون
    تمام دستای از هم جدا رو
    بیا گلخونه کن ویرونه ها رو
    که قمری جای زاغا رو بگیره
    نمی خوام گلدون مادربزرگم
    رو طاقچه از بوی غربت بمیره
    قفلای خونی صندوقچه ی ما
    هزارون ساله گم کرده کلیده
    بیا با قلبامون رستم بسازیم
    که اون که دشمنه ، دیو سفیده
    بیا قفل و کلید رو مهربون کن
    که سخته سوت و کور خونه هامون
    بیا با دستای هم پل ببندیم
    که رد شه قاصد از رودخونه هامون
    اگه شب مثل زندون تنگ و تاره
    کلید صبحمون تو دستای ماست
    اگه امشب ، شب مرگ ستاره ست
    چراغ راهمون خورشید فرداست

  5. #20
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    خاتون

    کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرد
    تو رو دید و به یاد من نیفتاد
    به یاد هق هق بی وقفه ی من
    توی آغوش معصومانه ی باد
    تو اسمت معنی ایثار آبه
    برای خاک داغ خستگی ها
    تو معنای پناه آخرینی
    واسه این زخمی دلبستگی ها
    نجیب و با شکوه و حیرت آور
    تو خاتون تمام قصه هایی
    تو بانوی ترانه هامی اما
    مثل شکستن من بی صدایی
    تو باور می کنی اندوه ماه رو
    تو می فهمی سکوت بیشه ها رو
    هجوم تند رگبار تگرگی
    که می شناسی غرور شیشه ها رو
    تو معصومی مثل تنهایی من
    شریک غصه های شبنم و نور
    تو تنهایی مثل معصومی من
    رفیق قله های پک و مغرور
    ببین ، من آخرین برگ درختم
    درخت زخمی از تیغ زمستون
    منو راحت کن از تنهایی من
    منو پکیزه کن با غسل بارون
    تو تنها حادثه ، تنها امیدی
    برای قلب من ، این قلب مسموم
    ردای روشن آمرزشی تو
    برای این تن محکوم محکوم
    نجیب و با شکوه و حیرت آور
    تو خاتون تمام قصه هایی
    تو بانوی ترانه هامی ، اما
    مثل شکستن من بی صدایی

  6. #21
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    سایه

    تو ، یه سایه بودی
    هم قد خواب نیم روز من
    تو، یه سایه بودی
    تو ظهر داغ تن سوز من
    تو هرم داغ بی رحم آفتاب
    تو سایه بودی ، یه سایه ی ناب
    من مسافر تن تشنه ی خواب
    حریص فتح یک جرعه ی آب
    پای پر تاول من ، تو بهت راه
    تن گرمازدمو نمی کشید
    بی رمق بودم و گیج و تب زده
    جلو پامو دیگه چشمام نمی دید
    تا تو جلوه کردی ای سایه ی خوب
    مهربون با یه بغل سبزه و آب
    باورم نمی شد این معجزه بود
    به گمانم تو سرابی ، یه سراب
    من گنگ و خسته
    لب تشنه و داغ
    تو سایه ی سبز
    میراث یک باغ
    تو مرهم این زخم عمیقی
    لبریز ایثار ، پک و شفیقی
    رخت خستگیمو از تنم بگیر
    با تنت برهنگیمو بپوشون
    منو تا مهمونی عشق ببر
    کتاب دربه دریمو بسوزون
    بذار این سایه همیشگی باشه
    سایه ای که جای خوب موندنه
    سایه باش و سایه بون تا بدونم
    سایه ای رو سر بودن منه

  7. #22
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    من خودم عاشق این ترانه ایرج هستم، هروقت میخونمش یه حس غریبی داره برام :
    سقف

    تو فکر یک سقفم
    یک سقف بی روزن
    یک سقف پا برجا
    محکم تر از آهن
    سقفی که تن پوش هراس ما باشه
    تو سردی شبها لباس ما باشه
    سقفی اندازه ی قلب من و تو
    واسه لمس تپش دلواپسی
    برای شرم لطیف اینه ها
    واسه پیچیدن بوی اطلسی
    زیر این سقف با تو از گل
    از شب و ستاره می گم
    از تو و از خواستن تو
    میگم و دوباره می گم
    زندگیمو زیر این سقف
    با تو اندازه می گیرم
    گم می شم تو معنی تو
    معنی تازه می گیرم
    سقفمون ، افسوس و افسوس
    تن ابر آسمونه
    یه افق ، یه بی نهایت
    کمترین فاصلمونه
    تو فکر یه سقفم
    یک سقف رؤیایی
    سقفی برای ما
    حتی مقوایی
    تو فکر یک سقفم
    یک سقف بی روزن
    سقفی برای عشق
    برای تو با من
    زیر این سقف اگه باشه
    می پیچه عطر تن تو
    لختی پنجره هاشو
    می پوشونه پیرهن تو
    زیر این سقف
    خوبه عطر خود فراموشی بپاشیم
    آخر قصه بخوابیم ، اول ترانه پاشیم
    تو فکر یک سقفم

  8. #23
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    روستایی

    چراغ نفتی مسجد در آن دور
    فرو مرد و سیاهی خیره سر شد
    تنم از ترس گنگی لرزه برداشت
    به دستم چوبدستم داغ تر شد
    تمام کلبه ها خاموش و بی آواز
    تمام کوچه ها برفی و تنگ و تار
    کسی آواز خود سر داد درد آلود
    به ناگاه از سکوت پشت چشمه سار
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
    به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟
    صدای گشنگی با زوزه های گرگ
    برای گله هامان زنگ وحشت داشت
    در آغل به باد هرزه تن می داد
    به دشت شب هراسی تخم غم می کاشت
    زمستان بود و مرتع خشک و بی حاصل
    حیاط خانه غمگین و برف آلود
    من از پشت چپرها خسته برگشته
    پدر بالای کرسی گرم حافظ بود
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید
    به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟
    به یاد مادرم بودم که می نالید
    در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
    تن سرخ برادر را در کنارش
    گرسنه گرگ ترس آورده می خورد
    صدای نعره ی همسایه و گرگ
    میان زوزه های باد می پیچید
    صدا کردم که : می ایم به همراهی
    پر از خشم و غرور و کینه و امید
    به تماشای بهاران چه کسی می اید ؟
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید

  9. #24
    Registered User Konohamaro آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل سکونت
    .:*Tehran *:.
    نگارشها
    56

    پاسخ : ترانه های ایرج جنتی عطایی

    برادرجان

    برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
    نمی دونی برادرجان چه غمگینم
    نمی دونی برادرجان
    گرفتار کدوم طلسم و نفرینم
    نمی دونی چه سخته در به در بودن
    مثل توفان همیشه در سفر بودن
    برادر جان نمی دونی
    چه تلخه وارث درد پدر بودن
    دلم تنگه برادر جان ، برادر جان دلم تنگه
    دلم تنگه از این روزای بی امید
    از این شبگردی های خسته و مایوس
    از این تکرار بیهوده دلم تنگه
    همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
    دلم خوش نیست غمگینم ، برادرجان
    از این تکرار بی رؤیا و بی لبخند
    چه تنهایی غمگینی که غیر از من
    همه خوشبخت و عاشق ، عاشق و خرسند
    به فردا دلخوشم ، شاید که با فردا
    طلوع خوب خوشبختی من باشه
    شب رو با رنج تنهایی من سر کن
    شاید فردا روز عاشق شدن باشه

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ