اين كتاب در 1895 توسط استيفن كرين نوشته شده است. هنري فليمينگ كه جواني روستايي و اهل نيويورك است، داوطلبانه وارد ارتش متحد مي شود. ابتدا چون از جنگ و تيراندازي خبري نيست، هنري جوان بسيار مغرور و متكبر است و به همه چيز به ديده استهزا مي نگرد، اما چندي بعد كه جنگي در چانسلور سويل در شرف وقوع است، ترس تمام وجودش را فرا مي گيرد، به مجرد شروع نبرد، او كشفي مي كند. به زودي تيراندازي آغاز مي شود و او خود را در قلب سپاه جاي مي دهد تا جاي امني داشته باشد.
وقتي دشمن حمله اش را آغاز مي كند، هنري فرمانده خود را از دست داده، از ترس مي گريزد. هرگاه كه به جبهه باز مي گردد، دوباره با ترس شديدي مواجه مي گردد و اين به صورت كابوس وحشتناكي برايش درآمده است. تجارب تلخ، منظره رنج آور مرگ و شجاعت غيرقابل توصيف مردان عادي سرانجام پرده ها را از جلو چشمان او پس مي زنند.
با خشم و غضب تمام ناپاكي را از وجود خود دور مي كند، او با پيشرفتي قاطع پرچم هاي قشون را پيشاپيش همه حمل مي كند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)