Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 30 , از مجموع 60

موضوع: به یاد مردی که مرد بود ...

  1. #16
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    ساده دل

    دل ساده
    برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
    گنجشک ها را
    از دور وبر شلتوک ها کیش کن
    که قند شهر
    دروغی بیش نبوده است
    I'm not a hero... Never was, never will be. I'm just an old killer... Hired to do some wet work

  2. #17
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    دل خوش

    جا مانده است
    چیزی جایی
    كه هیچ گاه دیگر
    هیچ چیز
    جایش را پرنخواهد كرد
    نه موهای سیاه و
    نه دندانهای سفید

  3. #18
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    خاکستر

    به من بگویید
    فرزانه گان رنگ بوم و قلم
    چگونه
    خورشیدی را تصویر میكنید
    كه ترسیمش
    سراسر خاك را خاكستر نمی كند ؟

  4. #19
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    جغد

    كیست ؟
    كجاست ؟
    ای آسمان بزرگ
    در زیر بال ها خسته ام
    چقدر كوچكبودی تو

  5. #20
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    پروانه ها

    حق با تو بود
    می بایست می خوابیدم
    اما چیزی خوابم را آشفته كرده است
    در دو ظاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام
    با آن گیس های سیاهو روز پریشانشان
    كاش تنها نبودم
    فكر می كنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمیآید ؟
    كاش تنها نبودی
    آن وقت كه می توانستیم به این موضوع و موضوعات دیگراینقدر بلند بلند
    بخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوند
    می دانی؟
    انگار چرخ فلك سوارم
    انگار قایقی مرا می برد
    انگار روی شیب برف ها بااسكی می روم و ....
    مرا ببخش
    ولی آخر چگونه می شود عشق را نوشت ؟
    می شنوی؟
    انگار صدای شیون می آید
    گوش كن
    می دانم كه هیچ كس نمی تواند عشق رابنویسد
    اما به جای آن
    می توانم قصه های خوبی تعریف كنم
    گوش كن
    یكیبود یكی نبود
    زنی بود كه به جای آبیاری گلهای بنفشه
    به جای خواندن آواز ماهخواهر من است
    به جای علوفه دادن به مادیان های آبستن
    به جای پختن كلوچهشیرین
    ساده و اخمو
    در سایه بوته های نیشكر نشسته بود و كتاب می خواند
    صدای شیون در اوج است
    می شنوی
    برای بیان عشق
    به نظر شما
    كدام راباید خواند ؟
    تاریخ یا جغرافی ؟
    می دانی ؟
    من دلم برای تاریخ می سوزد
    برای نسل ببرهایش كه منقرض گشته اند
    برای خمره های عسلش كه در رف ها شكستهاند
    گوش كن
    به جای عشق و جستجوی جوهر نیلی می شود چیزهای دیگری نوشت
    حقبا تو بود
    می بایست می خوابیدم
    اما مادربزرگ ها گفته اند
    چشم ها نگهباندل هایند
    می دانی ؟
    از افسانه های قدیم چیزهایی در ذهنم سایه وار در گذر است
    كودك
    خرگوش
    پروانه
    و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه هارا بدانم كه
    بی نهایت بار
    در نامه ها و شعر ها
    در شعله ها سوختند
    تاسند سوختن نویسنده شان باشند
    پروانه ها
    آخ !!
    تصور كن
    آن ها دراندیشه چیزی مبهم
    كه انعكاس لرزانی از حس ترس و امید را
    در ذهن كوچك ورنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیك می شوند
    یادم می آید
    روزگاری سادهلوحانه
    صحرا به صحرا
    و بهار به بهار
    دانه دانه بنفشه های وحشی را یكدسته می كردم
    عشق را چگونه می شود نوشت
    در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
    كه به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
    دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نماندهاست
    وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم كه در آن دلی می خواند
    من تو را
    او را
    كسی را دوست می دارم

  6. #21
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    بقا

    ده دقیقه سكوت به احترام دوستان و نیاكانم
    غژ و غژ گهواره هایكهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
    دوست خوب من
    وقتی مادری بمیرد قسمتی ازفرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
    ما باید مادرانمان را دوست بداریم
    وقتی اخم می كنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
    ما باید بدویمدستشان را بگیریم
    تا مبادا كه خدای نكرده تب كرده باشند
    ماباید پدرانمان رادوست بداریم
    برایشان دمپایی مرغوب بخریم
    و وقتی دیدیم به نقطه ای خیرهمانده اند برایشان یك استكان چای بریزیم
    پدران
    پدران
    پدرانمان را
    ما باید دوست بداریم

  7. #22
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    بارون

    همه اینو می دونن
    که بارون
    همه چیز و کسمه
    آدمی و بختشه
    حالادیگه وقتشه
    که جوجه ها را بشمارم
    چی دارم چی ندارم
    بقاله برادرم
    میرسونه به سرم
    آخر پاییزه
    حسابا لبریزه
    یک و دو ! هوشم پرید
    یه سیاهو یه سفید
    جا جا جا
    شکر خدا
    شب و روزم بسمه

  8. #23
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    بیکرانه

    درانتهای هر سفر
    در ایینه
    دارو ندار خویش را مرور میکنم
    این خاکتیره - این زمین
    پایوش پای خسته ام
    این سقف كوتاه آسمان
    سرپوش چشم بستهام
    اما خدای دل
    در آخرین سفر
    در آیینه به حز دو بیكرانه كران
    به جززمین و آسمان
    چیزی نمانده است
    گم گشته ام
    كجا
    ندیده ای مرا ؟

  9. #24
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    بهانه

    بی تو
    نه بوی خاك نجاتم داد
    نه شمارش ستاره ها تسكینم
    چرا صدایمكردی
    چرا ؟
    سراسیمه و مشتاق
    سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم ونیامدی
    نشان به آن نشان
    كه دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
    و عصر
    عصر والیوم بود

  10. #25
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    اولین وآخرین

    خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
    ماییم كه پا جای پای خود می نهیم وغروب می كنیم
    هر پسین
    این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریك دوردست
    نگاه ساده فریب كیست كه همراه با زمین
    مرا به طلوعی دوباره می كشاند؟
    ای راز
    ای رمز
    ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین

  11. #26
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    آوار رنگ

    هیچ وقت
    هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
    امشب دلی کشیدم
    شبیه نیمه سیبی
    که به خاطر لرزش دستانم
    در زیر آواری از رنگ ها
    ناپدید ماند

  12. #27
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    لحظه

    صدای پای تو كه می روی
    و صدای پای مرگ كه می آید...
    دیگر چیزی را نمیشنوم

  13. #28
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    گنجشک

    من بانوی تاج دار ِ عشقم را
    كه در قصر غصه و سوسن سكنا دارد
    شبانه بهكوچه های سر گردانیم دعوت می كنم
    بانوی عشق من
    با تاج سوسنش
    پا برهنه وگرسنه
    به كوچه های سرگردانی من می آید.ر
    آخرین بار
    او را به جاییبردم
    تا به وضوح ببیند
    اژدهای هزار چشمی را
    كه بر پیچك هزار پیچ شاخكهایش
    گنجشكی تنها
    گل سرخی را
    در آواز پیوسته صدا می زد

  14. #29
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    کورتاژ

    ما آبستنیم
    در اندرون ِ ما
    كودكی پیوسته زار می زند
    در رستورانها
    در اجلاسیه ها
    در تخت خواب ها.
    گاهی كه خیلی جدی می شویم
    در بحث هاو مجادله ها
    دستان كوچكی از درون
    دل و روده ی ما را چنگ می زند
    گلیم حرفباف شاعران
    به پشیزی نمی ارزد
    تلخ می شود دهان روح
    به وقت بیان حرف های بیمعنی
    كتمان كنید چون عروسان ِ نو شكم ِ بی خدا
    اما این یكی جز با مرگ زائوكورتاژ نمی شود

  15. #30
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    دلم

    آن لحظه
    كه دست های جوانم
    در روشنایی روز
    گل باران ِ سلامُ تبریكات ِدوستان ِ نیمه رفیقم می گذشت
    دلم
    سایه ای بود ایستاده در سرما
    كه شال كهنهاش را
    گره می زد

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ