Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 45 , از مجموع 60

موضوع: به یاد مردی که مرد بود ...

  1. #31
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    عطر ها

    كاجهای كهن
    پیامبرانی-نه در اعصار قوم یهود
    كه در صورت سیرت، از ما بزرگترند
    از ما،
    مایی كه عطر كارخانجات فرانسه
    كفاف زدودن هفت روز تعفنتجریداتمان را نمی دهد
    به تضادها چشم دوختن،جز سر درد عایدی نخواهدداشت
    كودكیمان را باختیم،ر
    كافی است
    بو كنیدُ نترسید از تعفن مردارهایپوسیده
    و نترسید از كركس ها و كفتارها
    آنها نانُ گل ِ سرخُ باران را درك میكنند
    و در خاطرشان حتما كبوتری پریده،یا نشسته است
    I'm not a hero... Never was, never will be. I'm just an old killer... Hired to do some wet work

  2. #32
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    برای اعظم

    برای اعتراف به كلیسا می روم
    رو در روی علف های روییده بر دیواره كهنهمی ایستم
    و همه ی گناهان خود را اعتراف می كنم
    بخشیده خواهم شد به یقین
    علف ها
    بی واسطه با خدا حرف می زنند.

  3. #33
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    فردا

    امروز
    ذهنم پر است،
    از یك مادیان و كره اش
    فردا،
    برایت شعری عاشقانهخواهم نوشت

  4. #34
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    به وقت گرینویچ

    اولین نقطه ای که از مرکز کائنات گریخت
    و بر خلاف محورش به چرخش در امد ،سر من بود !
    من اولین قابله ای هستم که ناف شیری را بریده است
    اولین اواز رامن خواندم ، برای زنی که در هراس سکوتُ سنگ ُ ************ه
    تنها نارگیل شامم را قاپید وبرد
    من اولین کسی هستم که از چشم زنی ترسیده است
    من ماگدالینم غول تماشا
    کاشف دل و فندق و سنگ اتش زنه
    سپهر را من ، نیلگون شناختم
    چرا که همرنگهوسهای نامحدود من بود
    خدا ،
    کران بی کرانه ی شکوه پرستش من بود
    وشیطان ،
    اسطوره ی تنهایی اندیشه های هولناک من
    اولین دستی که خوشه ی اولینانگور را چید
    دست من بود
    کفش ، ابتکار پر سه های من بود
    و چتر،
    ابداع بی سامانیهای من
    هندسه شطرنج سکوت من بود
    و رنگ
    تعبیردلتنگیهایم
    من اولین کسی هستم که ،
    در دایره صدای پرنده ای بر سگردانی خود
    خندیده است
    من اولین سیاه مست زمینم
    هر چرخی که میبینید ،
    بر محورشراره های شور عشق من میچرخد
    اه را من به دریا اموختم
    من ماگدالینم !
    پوشیده در پوست خرس
    و معطر به چربی وال
    سرم به بوته ی خشک گونیمانند است
    با این همه
    هزار خورشید و ماه و زمین را
    یکجا در ان میچرخانم
    اولین اشک را من ریختم ،
    بر جنازه ی زنی
    کهقوطه در شیر و خون
    کنار نارگیلی مرده بود !
    بی هراس سکوت ُ سنگ ُ ************ه ... !

  5. #35
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    خاطرات

    ما چیستیم ؟!
    جز ملکلولهای فعال ذهن زمین ،
    که خاطرات کهکشان هارا
    مغشوش میکند !

  6. #36
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    نازی مرد
    نازی
    نازی مرد
    آن همه دویدن و سراب
    این همه درخشش و سیاه
    تا كجا من اومدم
    چطوری برگردم ؟
    چه درازه سایه ام
    چه كبود پاهام
    من كجا خوابم برد ؟
    یه چیزی دستم بود! كجا از دستم رفت ؟
    من می خواهم برگردم به كودكی
    قول می دهم كه از خونه پامو بیرون نذارم
    سایه مو دنبال نكنم
    تلخ تلخم,
    مثل یك خارك سبز
    سردمه و می دونم هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم
    چه غریبم روی این خوشه سرخ
    من می خوام برگردم به كودكی!!
    نمی شه !! نمی شه !! نمی شه !! نمی شه !! نمی شه !!
    كفش برگشت برامون كوچیكه
    پابرهنه نمی شه برگردم ؟
    پل برگشت توان وزن ما را نداره! برگشتن ممكن نیست
    برای گذشتن از ناممكن , كی یو باید ببینیم؟!!
    رویا رو , رویا رو , رویا رو , رویا رو
    رویا را كجا زیارت بكنم ؟
    در عالم خواب
    خواب به چشمام نمی آد!
    بشمار , تا سی بشمار ... یك و دو
    یك و دو
    سه و چهار
    پنج و شش
    هفت و هشت
    نه و ده ...

  7. #37
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    شعر بعدی بدلیل زیاد بودن در چند قسمت میزارم.
    شب و نازی ‚ من و تب
    همه چی از یاد آدم می ره
    مگه یادش كه همیشه یادشه
    یادمه قبل از سوال
    كبوتر با پای من راه می رفت
    جیرجیرك با گلوی من می خوند
    شاپرك با پر من پر می زد
    سنگ با نگاه من برفو تماشا می كرد
    سبز بودم درشب رویش گلبرگ پیاز
    هاله بودم در صبح گرد چتر گل یاس
    گیج می رفت سرم در تكاپوی سر گیج عقاب
    نور بودم در روز
    سایه بودم در شب
    خود هستی بودم
    روشن و رنگی و مرموز و دوان
    من عفریته مرا افسون کرد
    مرا از هستی خود بیرون کرد
    راز خوشبختی آن سلسله خاموشی بود
    خود فراموشی بود
    چرخ و چرخیدن خود با هستی
    حذر از دیدن خود در هستی
    حلقه افتاد پس از طرح سوال
    ابدی شد قصه حجر و وصال
    آدمی مانده و آیا و محال..
    بیكرانه است دریا
    كوچیكه قایق من
    های ... آهای
    تو كجایی نازی
    عشق بی عاشق من
    سردمه
    مثل یك قایق یخ كرده روی دریاچه یخ ‚ یخ كردم
    عین آغاز زمین
    زمین ؟
    یك كسی اسممو گفت
    تو منو صدا كردی یا جیرجیرك آواز می خوند
    جیرجیرك آواز می خوند
    تشنته ؟ آب می خوای ؟
    كاشكی تشنه م بود
    گشنته ؟ نون می خوای ؟
    كاشكی گشنه م بود
    په چته دندونت درد می كنه ؟
    سردمه
    خب برو زیر لحاف
    صد لحاف هم كممه
    آتیشو الو كنم ؟
    می دونی چیه نازی ؟
    تو سینه ام قلبم داره یخ می زنه
    اون وقتش توی سرم , كوره روشن كردند
    پاتو چرا بستی به تخت؟ عامو
    پامو بستم که اگه یه وقت
    زمین سکوت کنه طوری نشم.
    کی , کی گفته زمین میخواد سقوط کنه؟
    قانون دافعه گفت
    چشممو دور ببینی می ری ددر!
    بوی گوگرد می دی!
    هی هوار!
    فسفر و گوگرد و تشخیص نمی دن!
    وای از اقبالم
    باز بارون خیال , آسیاب ذهنتو چرخونده؟
    باز فیلسوف و سوال
    باز عارف و سفال
    باز هستی و زوال
    باز آمال و محال
    باز شاعر و نهال
    باز کودک و خیال
    کجاها رفته بودی؟
    میخونه یا معبد؟
    رنج ما قویتر از مشروبه!
    میخونه افسونه!
    پس چرا چشات شبیه چشای شیطونه؟
    من نمی بخشم اگه , جای پات بی جای پام , روی جایی حک بشه!
    کجاها رفته بودی؟
    هیچ کجا...
    رو شعاع هستی برا خودم میگشتم
    همه چی برای من ممکن بود
    تو خودت می بینی همه چیز عادی بود
    کاه دادم به خر
    کفشامو بردم گذاشتم تو کپر , که یهو نصف شبی سگ نبره
    فرغونو شستم که سیمان تو کفش خشک نشه
    لحافو رو بچه ها پهن کردم
    همه چی ! همه چی!
    همه چی برای من ممکن بود
    کار و تولید و تلاش
    حرمت همسایه
    می دونستم که سلام یعنی چه؟
    می دونستم که زمان معناش چیه
    من کیه
    اون کدومه
    میدونی؟
    بعدش هم
    گردن و صاف کردم
    خیره ماندم به دور
    انگاری سایه ام افتاد رو ماه


  8. #38
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    مثل یه هول
    مثل یه غول
    به خودم گفتم من انسانم
    من شعور همه آفاق هستم
    می تونم برای شیر زائو ماما بشم!
    می تونم پلنگ و زنجیرش کنم
    می تونم با تیشه چنارو سرنگون کنم
    می تونم!
    بعدش هم زد به سرم که برم پشت سوال
    برگردم به کودکی
    تا که با چرخ خیال
    وصله نور بدوزم به پیراهن شب..
    یه هو وسوسه شدم رفتم توی ماممکن!
    تو ناممکن, فیل هوا میکردن؟
    آره ! خوب ! فیل هوا !!
    که می خواستی برگردی به کودکی؟
    آره , خوب , پشت سوال
    کی تا حالا برگشته به کودکیش؟
    کی ؟ کجا ؟
    کی ؟ کجا ؟
    می خواستم , میخواستم اما مقدورم نشد
    باید مقدورم بشه
    آه!
    خنده های بی دلیل
    گریه های بی دلیل
    خیره گی ها , خیره گی ها , خیره گی
    خیره گی ها و سکوت
    خیره گی و افق سرخ غروب
    خیره گی و علف ترد بهار
    خیره گی و شبح کوه و درختان در شب
    خیره گی و چرخش گردن جغد
    خیره گی و بازی ستاره ها
    خنده بر جنگ بز و گیوه پهن مادر
    گریه بر هجرت یک گربه از امروز به قرنی دیگر
    خنده بر عرعر خر
    من!
    من باید برگردم ,
    تا تو قبرستون ده , غش غش زیسه برم
    به سگ از شدت ذوق , سنگ کوچیک بزنم
    توی باغ خودمون انار دزدی بخورم
    وقتی که هوای حلوا کردم با خدا حرف بزنم
    آخه!
    تنها من می دونم شونه چوبی خواهرم کجا افتاده
    کلید کهنه صندوق عجائب , لای دستمال کدوم پیرزنی پنهونه
    راز خاموشی فانوس کجاست؟
    گناه پای شل گاو سیاه گردن کیست
    چه گلی را اگر پرپر بکنی شیر بزت می خشکه,
    من باید برگردم تا به مادرم بگم , من بودم که اون شب ,
    شیربرنج سحریتو خوردم
    من بودم , من بودم که اون شب شیربرنج سحریتو خوردم.
    تا به بابا بگم , باشه باشه , نمی خواد کولم کنی !
    گندوما رو تو ببر , من به دنبالت می آم
    قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
    دنبال مارمولکا , نرم تا اون ور کوه !
    من می خوام برگردم به کودکی !!
    من می خوام برگردم به کودکی !!
    دیگه چی؟
    کم و کسری نداری؟ دیگه چیزی نمی خوای؟
    کمکم کن نازی.
    ما باید خوب بخوابیم تا بتونیم فردا , برسیم به کارمون !
    اگه ما کار نکنیم چطوری جوراب و شلغم بخریم؟
    های, های, به هیچی اعتماد نکن
    اگه خواستی از خونه بری بیرون
    بی چراغ دستی و بی کلاه و شال , بیرون نرو!
    ممکنه , خورشید یه هو سقوط کنه
    یا یهو یخ بزنه
    ما چرا می بینیم؟
    ما چرا می فهمیم؟
    ما چرا می پرسیم؟
    خودتو میشناسی؟
    من خودم یک سایه م.
    منو چی؟
    یادت می آم؟
    سایه ای در سایهء یک سایه.
    چت شده یهوکی؟
    چیزی نیست!
    تو سرم, تو سرم, روی شاخ ممکن , بوف کور میخونه ,
    اون ورش تو جادهء ناممکن برف ریز می باره
    تو هستی پیچ اضافی آوردم
    نمی دونم اون پیچ مال بود یا نبود؟!
    گمونم باز فلسفم عود کرده!
    آخ خدا مرگم بده! "هگلت"؟
    نه بابا !
    "هگل" رو یه بار عمل کردم رفت پی کارش,
    با پول گوشواره های تو و عینک ته استکانی خودم!
    سرت خارش نداره؟ نمی خوای شاخ در آری؟
    مگه من کرگدنم؟
    آدمی چون عاقله به شاخ نیازی نداره!
    البته یادم هست
    این که ما مستعد تبدیلیم.
    نگاه کن!
    منو فرشته می بینی؟
    نه بابا! تو آدمی
    رنگ چشمم؟
    میشی
    قد؟
    قد یه سرو!
    اصل و تبار ایرانی.
    ما چرا دماغمون پنگوله؟ رنگمو قهوه ایه , پاهامون باریکه؟
    چون که از نژاد زرتشت هستیم.
    خسته ای از هیات رنگینم؟
    نازی جان ....
    مرغ عشق از کفسش دررفته
    شیرین خانم تو حموم سونا حوصلش سر رفته
    اون هم فرهادش
    دیش شو داده به اسمال آقا
    جاش یه دیزی خورده بی نعنا , بی نعناع
    مفشو رو گل رز فین میکنه
    قسم بخور....!
    جان.....سکوت....!
    بیباکی یا بزدل؟
    می ترسی از فردا؟
    روز نو , روزی نو؟ راه نو , گیوهء نو؟
    می ترسی؟
    می دونم!
    باز داری جوش می زنی که زبونت لال لال , یه وقت ارسطوم نباشه.
    واه واه واه...!
    افاده ها طوق طوق
    سگا به دورش وق و وق
    خودشو با کی طاق میزنه؟!
    خودمو با کی دارم طاق میزنم؟
    ارسطو آدم بود , دندون داشت , تو خونش آهن بود ,
    مثل یک سنگ که آهن داره , وقتی که خواب کم داشت ,
    چشماش قرمز می شد,
    فلسفه یعنی رنج!
    افتخاره که بگی رنجورم؟
    رنج یعنی خورشید !
    اگه خیلی دلخوری از اغراق , رنج یعنی فرمول !
    رنج یعنی امکان

  9. #39
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    رنج یعنی خانه
    یعنی شربت و قرص و دوا
    رنج یعنی یخچال
    رنج یعنی ماشین
    سنگ چخماق بهتره یا کبریت؟
    پیه سوز روشن تره یا چاچراغ؟
    تلفن راحت تره یا فریاد؟
    وقتی فهمیدم زمین , توی تسبیح کرات , یکدونه ست....
    جنسش هم از خاکه
    سنگش هم جور واجوره , ماهی و علف داره , بهار و پائیز داره ,
    خیالم راحت شد.
    دیگه وقت زایمان , نمی ترسم از " آل" ,
    چون به بازوی چپم , سرم خون می زنند
    نمی ترسم از غول
    نمی ترسم از سل
    چون که در کودکی واکسینه شدم
    خوشبختم , خیلی هم خوشبختم.
    کار کردن یه چیز و خوشبختی یه چیز دیگه ست !
    عاشق خرابه و تاریخی؟
    کاروانهای شتر , خمره های کهنه , سکه های زنگار؟
    یعنی چه این حرفا؟
    شرق ذهنت , ابن خلدونت نیست؟
    تو اصلا ویرانه می بینی تا برای سوسمارش جا تعیین بکنی؟
    من گفتم ویرانه , منظورم تجزیه بود , جای سوسمارش هم تحلیلم.
    حالیت نیست؟ مثل این که بعضی چیزا حالیمه!
    کهنه در برکهء نو غلت می زنه و نو میشه!
    قلبت بهتر از چشات می بینه؟
    چی چی یو؟
    حقیقتو؟
    حقیقت یه لحظه ست: تفسیر یک تعبیره
    نمی شه یه لحظه رو کشش بدیم؟
    کش به درد تنبون " کانت " میخوره!

    کش یعنی سردرد ! کش یعنی سیگار , کش یعنی تکرار ,
    کش یعنی لیسیدن یک کاغذ بی مصرف که یه روز لای اون
    شکلات پیچیده بود.

    ما چرا می بینیم؟
    ما چرا می فهمیم؟
    ما چرا می پرسیم؟؟؟؟؟

    سردمه!
    مثل موری که زیر بارون تند ,
    رد بوی خط راه لونه شو می جوره!
    عین هستی و زوال
    این قدر پا پیچم نشو!

    بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.

    باقلا بار بذارم هستیتو تغییرش بدم؟
    "پرودون" معده هستی رو داغون می کنه , عینهو " کارل ماکس "
    که به جای ارزن , تخم مرغ به خورد مرغا می ده !
    ده!!؟
    جون تو !!
    ده , اگه " پاتانجالیه " الک بدم روحتو پالایش بدی؟
    اسب دریائی روحم , تو ساحل برق میزنه عین سراب.
    روح من پاکه
    مثل دل تو
    مثل چش سگ
    مثل دست نوزاد

    سردمه !!
    مثل آغاز حیات گل یخ.
    جشن مرگم برپاست! این هم از همراهم ؟
    من به دنبال دوای خودمم , ورنه اینو ازبرم ,
    این که هر کی خودشه!
    چه کنم؟ ها ؟ چه کنم؟
    شلغم و لبوی هیچ وقت , از کجا گیر بیارم؟
    برم از " گینه بیسائو " , خاک بیارم بریزم روی سرم؟
    خاک وطن که بهتره.....!!
    توی هر نیم وجبش هزار تا فامیل داریم.
    سعدی و فردوسی
    نادر و سبکتکین
    لطفعلی خان و رهی
    سگ اصحاب کهف
    گاو سامری ها
    خر عیسای مسیح
    زین فرسودهء رخش رستم
    کهش های چنگیز
    خنجر اسکندر
    جیگر پاره سهراب و دل تهمینه
    چرکنویس غزلای حافظ
    مهر باران شستهء مولانا
    اشک مجنون و مزار لیلی
    صورت قرضای شیخ ابو سعید
    تسبیح گسسته عین القضات
    قرصای سر درد و سردرد و سر ابوعلی
    سکه های حاج آمیز حاتم (آقا به تو چه)
    صندوق جواهر خانم ملوک(دبیا)
    تابلوی رنگ روغن استاد(به به چی چی شد؟)
    جوهر مکتوبهء مرقومهء منظورهء اخراج تاتار , با ید منصورهء
    ممدوحهء شاه سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان
    ابن سلطان ابن سلطان(وای خدا مرگم بده)
    تراش مدادای رابرت گراند
    فندک اسقاطی جان کندی
    کاغذ لی لی پوت مارکوپولو
    فتق بند پدر سلطان حسین
    هسته خرما های سعد وقاص
    استکان نعلبکی حلق طروش
    آخور اسب و الاغ منصور
    بی شمار بابای شل از سگدو
    بی شمار مادر کور از گریه
    بی شمار کودک اسهالی بی سوت سوتک
    بی نهایت تابوت !!
    تازه جنس خاکشم مرغوبه ,
    روی سر میچسبه , عین شاخ رو سر گاو
    عین شب رو دل خاک
    عین چشما و نگاه!
    مگه با توپ و تفنگ جداش کنن.
    جوهر وجود سر , ذات خاک وطنه !

    سردمه !!
    مثل یک سیب لهیده توی یخچال سونی.
    عین آمال و محال
    این قدر پاپیچم نشو !

    بینمون دوتا ننو می شه گذاشت....

    دوست داری بریم بیرون؟ یه کم گردش بکنیم؟
    همه چیو از یاد ببریم؟ دستا رو حلقه کنیم؟ سفارش بلال بدیم...
    بغل دریاچه ها , عکس رنگی بندازیم , قوها رو نگاه بکنیم , ابرا را ,
    یاذته میگفتی : ما شعور مطلق آفاقیم؟
    چیمون از خرسای قطبی کمتره؟
    چطوره وام بگیریم و خرده بورژوا بشیم؟
    بی خیال تاریخ !
    بی خیال انسان !
    بی خیال تشنه ها و دریا ! بی خیال گشنه ها و صحرا!
    خیلی خوبه خدا......
    نوکر و کلفت می گیریم هفده تا !
    تو برای نوکرات چکمه بخر
    همه لباسامو یه جا میدم به کلفتام.
    شام که خواستی بخوری , دستمال بزن به گردنت.
    در و دیوار و پر از تابلو کنیم.
    تابلوی رود و درخت,
    تابلوی فرشای تپلی!
    هر وقت دیدم خسته ای
    من موزیک " باخ " می ذارم,
    درشکه سوار می شیم
    من می گردم دنبال چترم.
    تو منو صدا بزن: " آنا کارنینا " بیا
    این دستمو اینجور می گیرم
    تا که میشی و ماشا ماچش کنند
    بعدش هم , بشون می گم: برین خونه بچه ها
    قهوه تون سرد می شه ها !!
    بشتابیم ولی آهسته....
    " ل-تولستوی " با زبونی که به نافش می رسه
    تو کویر جنگ و صلح
    یه گوشه نشسته و خربزه قاچ قاچ می کنه
    سرش عین سردار
    ریشش عین پرچم
    دلش عین " سایگون " در اولین شب سقوط
    زنده یعنی زندگی ! این دیگه فلسفه نیست
    از قضا فلسفه " دیویده " !
    خوب؟ عیب و ایرادش چیه؟
    دجیگر ....!!

  10. #40
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    " هنری دیوید " جیب بره.....!!
    همه اش برای بال و پرواز ملودرام می بافه تا به بشر
    حالی کنه , سی سنت پول قرض می خواد ,
    که بره " والدن پوند " یه بال فرشتهء مرغ بخوره,
    احساس بودن بکنه
    بستنی لیس بزنه
    بود و بقا اسطوره است
    زیبائی اسطوره است
    یا که آن سرخی سیب
    یا که این خنجر سرخ
    بنده ی چند تا خدا باید بشیم؟؟؟؟!!!

    تو دلت تاریکه؟
    تو...
    تو دلت تاریکه....!!!
    " توماشو " نشی یه وقت
    بگیرن به جرم بی دینی
    بیست و هفت سال زندونت کنن؟
    ما که " اوربانوس هشتم " نداریم
    تا که شفاعتت کنه؟

    به خدا ایمان داری ؟؟؟؟؟؟

    من:خدا , تو جوانه انجیره
    خدا , تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله
    اولین نگاهش به جهان میندازه...
    خدا بزرگتر از توصیف انبیاست
    بام ذهن آدمی , حیات خانه خداست,
    خدا به من نزدیکه , همین قدر که تو از من دوری!
    برم ؟ برم زیر آسمون
    روسری مو وردارم؟
    موهامو افشون بکنم؟

    " تاباهارتا "
    مثل دود ظاهر بشه , برامون نمایش اجرا بکنه؟
    پیر مرد خوبیه , خیلی هم با نمکه
    یه جوری گریه میکنه , که می میری از خنده !
    حرف نمایشو نزن
    آرتیسته هی خودشو جر میده
    تا به بشر حالی کنه
    این همه بود و نبود بسه دیگه
    یه کمی هم
    به " چه بود " فکر بکنین !
    یه کمی فکر بکنین!
    اون وقتش توی سالن
    " لیدی " خانم با سگش لاس می زنه
    مادرش
    پشت سرش
    میزنه به صندلی که دخترش
    چشم نخوره ....!
    بعدش هم خیلی یواش
    زیر گوش کانگوروش غر میزنه
    " لیدیو " دیدی " کانی " ؟
    شش ماهه آبستنه!
    توله سگه بی عرضه.

    سردمه !!!
    مثل یک سگ که توی جنگ سگی
    حس بویائیش ,رفته باشه از دست
    عین فیلسوف و سوال
    این قدر پاپیچم نشو!!
    خوش به حال " تجرید "
    چون که هر کس رو مدار خودشه
    به خیال تو چنار , گنجشک رو می فهمه؟
    لاک پشت برا میگو جشن تولد می گیره؟
    حاجی لک لک عاشق دختر درنا می شه؟
    کبوتر جنازه پروانه رو توی تابوت می ذاره؟
    تابستان , دنبال روح مگس مرده می گرده؟
    به بهار چه , که پلنگ سر زا رفته؟
    زمستون می شینه و برای جغد دلتنگ
    تار و سنتور می زنه؟
    تو عروسی دو خرس , فیل عربی می رقصه؟
    گربه , کی به خاطر سر و صداش تو نیمه شب
    از یه پیر مرد تنها
    که دو ساعت تو سکوت فکر کرده
    تا که اسم زنش یادش بیاد , عذر خواهی کرده؟
    آرزوی گل نسرین اینه ؟
    که به جای گل نسرین , جوجه تیغی باشه؟


    سردمه...!!
    مثل یک بابونه
    که تو گوش تردش , باد , هی می خونه
    خوشگله؟!!!
    سرنوشتت اینه
    تو دهن پا زن پیر , آب بشی
    آفتابو از یاد ببری , خواب بشی
    فردا صبحش ناغافل , یه پشکل نلب بشی
    عین شاعر و نهال , این قدر پاپیچم نشو!

    بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.

    ما چرامی بینیم
    ما چرا می فهمیم
    ما چرا می پرسیم
    مگس هم می بینه
    گاو هم میبینه
    می بینه كه چی بشه ؟
    كه مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر
    گاو به جای گوساله اش كره خر رو لیس نزنه
    بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه
    خیلی هم خوبه كه ما میبینیم
    ورنه خوب كفشامون لنگه به لنگه می شد
    اگه ما نمی دیدیم از كجا می فهمیدیم كه سفید یعنی چه ؟
    كه سیاه یعنی چی؟
    سرمون تاق می خورد به در ؟
    پامون می گرفت به سنگ
    از كجا می دونستیم بوته ای كه زیر پامون له می شه
    كلم یا گل سرخ ؟
    هندسه تو زندگی كندوی زنبور چشم آدمه
    درك زیبایی ‚ دركی زیباست
    سبزی سرو فقط یك سین از الفبای نهاد بشری
    حرمت رنگ گل از رنگ گلی گم گشته است
    عطر گل خاطره عطر كسی است كه نمی دانیم كیست
    می آید یا رفته است ؟
    چشم با دیدن رودخونه جاری نمی شه
    بازی زلف دل و دست نسیم افسونه
    نمی گنجه كهكشون در چمدون حیرت
    آدمی حسرت سرگردونه
    ناظر هلهله باد و علف
    هیجانی ست بشر
    در تلاش روشن باله ماهی با آب
    بال پرنده با باد
    برگ درخت با باران
    پیچش نور در آتش
    آدمی صندلی سالن مرگ خودشه
    چشمهاشو می بخشه تا بفهمه كه دریا آبی است
    دلشو می بخشه تا نگاه ساده آهو را درك بكنه
    سردمه
    مثل پایان زمین
    عین عارف و سفال
    این قدر پاپیچم نشو!
    بینمون دوتا ننو می شه گذاشت.
    ما چرا می بینیم؟
    ما چرا می فهمیم؟
    ما چرا می پرسیم؟؟
    گربه هم می فهمه
    رود هم می فهمه
    سنگ هم میفهمه

    می گی نه؟ می گی نه؟
    خب دم گربه رو لگد بکن!
    سنگ و صیقل بده و بوداش کن!
    اگه وارونه اش کنی , شکل یک خمره می شه
    خمره رو خرد بکنی خاک می شه
    خاک هم می فهمه , باد هم می فهمه
    ار بخوای به آشیون یه کلاغ نزدیک بشی
    و به جوجش دست بزنی چشمتو درمی آره !
    همچی قارقار می کنه
    که انگاری دختر شاه پریون
    سر هفتا دختر , یه پسر کاکل زری زائیده...
    کز کردی تو شونه هات و خودتو می بینی..!
    پرده پنجره چشماتو
    وردار و ببین دنیا را , دیدنیه!!
    چشم ما رفتنیه! زندگی مهلت پرسیدن به ماها نمی ده...
    این جهانی که همش مضحکه و تکراره!
    تکه تکه شدن دل چه تماشا داره؟...

    دیده ام دیدنی دنیا را.....
    چرخه و چرخشه و پرگاره!!
    خیابون مهمتر از پاهای " ژان پل سارتره "
    منظورم رفته و جای رفته
    چمن از نگاه " پابلو نرودا " جدیدتره!
    منظورم سیر و منزلگه سیر
    سیستم سرگیجه کار و حقوق
    لذت جویدن و مزهء " کافکا " را خنثی کرده
    منظورم غریزه و قانونه
    تک پا رفتن همسایه " واگنر" , اونو دلخور کرده
    منظورم رابطه و دریافته!
    سویس کامل بشقابای " مادام بواری"
    هنر آشپزیشو لوث کرده
    منظورم عاطفه و تکنیکه
    پشت ای پنجره , علم
    چتر شک دستش و از آفتاب حرف میزنه.
    با کت وارونه , در باب حواس
    با کفش لنگه به لنگه , در باب جهت
    با هیاهو , در باب سکوت , تز می ده !!
    پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست....
    سردمه!!
    مثل یک چوب بلال , که تو قبرستون افتاده باشه
    عین کودک و خیال , این قدر پاپیچم نشو
    بینمون دو تا ننو می شه گذاشت
    پس چرا مورچه دونه می بره؟
    همچی تند و تیز می ره که انگاری
    اگه نره چرخ دنیا پنچره!
    جیرجیرک برای کی می خونه؟
    شب چرا تاریکه؟ ماه چرا طلائیه؟ گل چرا رنگینه؟
    آفتابگردون بی جهت می گرده؟
    کبوتر بی خودی می چرخه؟
    بغ بغو بی معناست؟
    همین جوری رو پارچه عکس شقایق می کشند؟
    موشه بی هیچ لذتی بچه می زاد؟
    خودت گفتی , بعدش هم خندیدی.....!!
    شب و روز تو گوش "واگنر" ,
    دهل نت می زدند؟
    " کافکا" هیچ وقت نخندید؟
    گل رز را نشناخت؟
    شعاع طلائی خورشید و درک نکرد؟
    عرعر بچه همسایه رو هیچ وقت نشنید؟
    دلمون هندونه
    فکرمون هندونه
    روحمون هندونه
    با یه دست سرنوشت
    یکی شو برداریم بسه!!!!!
    بابا!
    اصلا به ما چه که حاجی لک لک
    عاشق دختر درنا میشه ؟یا نمی شه!!
    می گی ما , برای روح مار و مور
    حلوا خیرات بکنیم؟
    فرق ما با اونا که ما فقط حرف می زنیم
    لطف حرف هم مایه دردسره!!!

  11. #41
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    سلام , خداحافظ
    سلام , خداحافظ
    چیزی تازه اگر یافتید
    بر این دو اضافه کنید
    تا بل
    باز شود این در گم شده بر دیوار....

  12. #42
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    چشم من و انجیر
    دیوونه کیه؟
    عاقل کیه؟
    جوونور کامل کیه؟
    واسطه نیار به عزتت خمارم
    حوصله هیچ کسی رو ندارم
    کفر نمیگم سوال دام
    یک تریلی محال دارم
    تازه داره حالیم می شه چیکارم
    میچرخم و میچرخونم سیارم
    تازه دیدم حرف حسابت منم
    طلای نابت منم
    تازه دیدم که دل دارم بستمش
    راه دیدم نرفته بود رفتمش
    جوانه نشکفته را رستمش
    ویروس که بود حالیش نبود هستمش
    جواب زنده بودنم مرگ نبود! جون شما بود؟
    مردن من مردن یک برگ نبود! تو رو به خدا بود؟
    اون همه افسانه و افسون ولش؟!!
    این دل پر خون ولش؟!!
    دلهره گم کردن گدار مارون ولش؟!
    تماشای پرنده ها بالای کارون ولش؟!
    خیابونا , سوت زدنا , شپ شپ بارون ولش؟!
    دیوونه کیه؟
    عاقل کیه؟
    جوونور کامل کیه؟
    گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم
    چشم فرستادی برام
    تا ببینم
    که دیدم
    پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه ؟
    کنار این جوی روون نعناش چیه؟
    این همه راز
    این همه رمز
    این همه سر و اسرار معماست؟
    آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نه والله!
    مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نه بالله
    پریشئنت نبودم ؟
    من
    حیرونت نبودم؟!
    تازه داشتم می فهمیدم که فهم من چقدر کمه!
    اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه!
    گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه!
    انجیر میخواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه!
    چشمای من آهن انجیر شدن!
    حلقه ای از حلقه زنجیر شدن!
    عمو زنجیر باف زنجیر تو بنازم
    چشم من و انجیر تو بنازم!
    دیوونه کیه؟
    عاقل کیه؟
    جوونور کامل کیه؟

  13. #43
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    زیباترین شعر دنیا
    آب آب
    بابا آب
    بابا آب
    آ ا

  14. #44
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    رو در رو
    برای اعتراف به کلیسا می روم
    روی در روی علفهای روئیده
    بر دیوار کهنه می ایستم
    و همه گناهان خودم را یکجا اعتراف می کنم
    بخشیده خواهم شد به یقین
    علفها بی واسطه با خدا سخن می گویند

  15. #45
    Registered User kakashi-sensi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    جايي در اصفهان
    نگارشها
    750

    پاسخ : به یاد مردی که مرد بود ...

    اعتراف
    من زندگی را دوست دارم ولی
    از زندگی دوباره می ترسم!
    دین را دوست دارم
    ولی از کشیش ها می ترسم!
    قانون را دوست دارم
    ولی از پاسبانها می ترسم!
    عشق را دوست دارم
    ولی از زنها می ترسم!
    کودکان را دوست دارم
    ولی از آئینه می ترسم!
    سلام رادوست دارم
    ولی از زبانم می ترسم!
    من می ترسم
    پس هستم
    اینچنین می گذرد روز و روزگار من!
    من روز را دوست دارم
    ولی از روزگار می ترسم!

Tags for this Thread

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ