Animparadise بهشت انیمه انیمیشن مانگا

 

 


دانلود زیر نویس فارسی انیمه ها  تبلیغات در بهشت انیمه

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 16 تا 22 , از مجموع 22

موضوع: امثال و حکم فارسی

  1. #16

    امثال و حکم فارسی

    1- آنقدر باد کرده است که می ترسم بترکد. >>> در مورد کسی گفته می شود که به دیگران پز بدهد یا افاده کند.
    2- آنقدر چریدی کو دنبه ات. >>> در مورد کسی گفته می شود که پس از مخارج بسیار، سود و بهره ای از آن حاصل نشود.
    3- آنقدر مار خورده است تا افعی شده است. >>> کنایه از اینکه بسیار مجرب و باهوش است و فریب نمی خورد.
    4- آنقدر نبود که کور بگوید شفا. >>> به مقدار بسیار کم گویند.
    5- آنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است. ( می خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز ... )
    6- آنکس که نداند و بداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند.
    7- آنکه استاد تو است شاگرد من است. >>> من از تو خیلی واردتر هستم.
    8- آنکه عیب دیگران نزد تو آورد و بگفت / مطمئن باش که عیب تو نزد دگران خواهد گفت.
    9- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود. >>> اشاره است به داستان گنجشک که در تمام مدت تابستان مشغول بازی و جیک جیک بود و با فرا رسیدن زمستان برای گرفتن دانه نزد مورچه رفت و جواب شنید: آن وقت که ....
    10- آن یکی خر داشت پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را در ربود. >>> تا آمد وسایل کار خود را تکمیل کند اصل کار خود را هم از دست داد.

  2. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  3. #17

    امثال و حکم فارسی

    1- آواز دهل شنیدن از دور خوش است. >>> در مورد اشخاصی گفته می شود که سر و صدایشان بیش از هنر و اثرشان است و به زبان ساده تو خالی و پرهیاهو هستند.
    2- آواز سگان کم نکند رزق گدا را. >>> بد گویی بداندیشان تاثیری در ارزش اشخاص ندارد.
    3- آویزه گوش کردن. >>> پندی را فرا گرفتن و به کار بستن.
    4- آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس. ( ... هر زمان خر مهره را با در برابر می کنند.)
    5- آه اگر از پس امروز بود فردایی . ( گر مسلمانی از این است که حافظ دارد ...)
    6- آه در بساط نداشتن. >>> کاملا بی چیز بودن.
    7- آه سعدی اثر کند در سنگ / نکند در دل تو سنگدل اثری.
    8- آه ندارد که با ناله سودا کند. >>> هیچ چیز در بساط ندارد.
    9- آهن سرد کوفتن. >>> کار بی نتیجه کردن.
    10- آهن کهنه به حلوا دادن. >>> معامله پر سود کردن.
    11- آهنگری کاری نیست آهن را پهن کنی بیل می شود درازش کنی میل می شود. >>> به کسی که هر کاری را به اسانی پندارد گویند.
    12- آینه داری در محفل کوران. >>> کار عبث و بیهوده کردن.

  4. 3 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  5. #18

    امثال و حکم فارسی

    «سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد»


    تا حالا فکر کردین این عبارت که شهره خاص و عامه و جزو ضرب المثل های فارسی شده از کجا اومده ؟ این عبارت مصرع اول غزلی طنز از مرحوم استاد سید غلامرضا روحانی (۲۱ اردیبهشت ۱۲۷۶ خورشیدی تا ۸ شهریور ۱۳۶۴) شاعر طنز پرداز ایرانی است که تخلص مستعار اشعار طنزش اجنه میباشد. استاد محمدعلی جمال‌زاده او را رئیس طایفه‌ فکاهی سرایان می‌نامد.
    اصطلاح سه پلشت كه اشتباها سه پلشك هم ضبط شده و تلفظ مي شود هنگامي به كار مي رود كه گرفتاريها و دشواريها يكي پس از ديگري به سراغ آدمي بيايد و عرصه را تنگ كند در اين صورت گفته مي شود : سه پلشت آمد و يا به شكل ديگر :« سه پلشت آيد و زن زايد و مهمان عزيزي برسد .» در بازي سه قاب آجر يا خشتي در ميان مجلس مس نهند و حريفان به طور چمباتمه بر روي زمين مي نشينند . آن گاه به نوبت سه قاپ را در لاي انگشتان دست راست خود قرار مي دهند و يك جا بر زمين مي اندازند . شگرد بازي سه قاب اين است كه قاپ باز در حال چمباتمه با ژست مخصوصي قاپها را بيندازند و كف دستش را محكم به پهلوي رانش بكوبد تا صدايي از آن بر خيزد. در بازي سه قاپ هر كسي مي تواند به دلخواه خود مبلغي بخواند يعني شرط بندي كند و آن گاه سه قاپ انداخته مي شود . اگر دو اسب بيايد قاپ اندازد دو سر مي برد . اگر دو خر بيايد دو سر مي بازد. اگر هر سه قاپ به شكل اسب يا خر سر پا بنشيند آن را نقش مي گويند و قاپ انداز سه برابرآنچه را كه طرف مقابل خوانده است مي برد . موضوع مورد بحث ما اين است كه اگر قاپها دو اسب و يك خر و يا دو خر و يك اسب بنشيند آنكه قاپها را انداخته سه سر به حريفان مي بازد كه قسم اخير در واقع منتهاي بد شانسي قاپ انداز است و آن را در اصطلاح قاپ بازها سه پلشت مي گويند كه به علت اهميت موضوع در تعريف بد شانسي و توصيف بد اقبال رفته رفته به صورت ضرب المثل در آمده و موارد مشابه مورد استفاده و استناد قرار گرفته است
    این هم اصل شعر :

    سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد
    عمه از قم برسد خاله ز کاشان برسد
    خبر مرگ عمقلی برسد از تبریز
    نامه ی رحلت دائی ز خراسان برسد
    صاحب خانه و بقال محل از دو طرف
    این یکی رد نشده پشت سرش آن برسد
    طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج
    به سراغش زن همسایه شتابان برسد
    هر بلائی به زمین می رسد از دور سپهر
    بهر ماتم زده ی بی سر و سامان برسد
    اکبر از مدرسه با دیده ی گریان آید
    وز پی اش فاطمه با ناله و افغان برسد
    این کند گریه که من دامن و ژاکت خواهم
    آن کند ناله که کی گیوه و تنبان برسد
    کرده تعقیب زهر سوی طلبکار مرا
    ترسم آخر که از این غم بلبم جان برسد
    گاه از آن محکمه آید پی جلبم مامور
    گاه از این ناحیه آژان پی آژان برسد
    من در این کشمکش افتاده که ناگه میراب
    وسط معرکه چون غول بیابان برسد
    پول خواهند زمن من که ندارم یک غاز
    هرکه خواهد برسد این برسد آن برسد
    من گرفتار دو صد ماتم و "روحانی" گفت
    سه پلشت آید وزن زاید و مهمان برسد

  6. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  7. #19

    امثال و حکم فارسی

    « ا »

    1- ابتدا به ساکن. >>> بدون مقدمه.
    2- ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست / چون وا نمی کنی گرهی خود گره مباش. >>> اگر سخاوت و بخشش نداری خوشرو باش.
    3- ابلهی را که بخت برگردد / اسبش اندر طویله خر گردد.
    4- اجاره نشین خوش نشین است. >>> هر موقع بخواهد تغییر منزل می دهد.
    5- اجاقش کور است. >>> کنایه از اینکه صاحب اولاد نمی شود.
    6- اجل معلق. >>> خطری که هر لحظه ممکن است فرا برسد.
    7- اجل مهلتش نداد. >>> قبل از انجام کاری که در نظر داشت در گذشت.
    8- احترام امامزاده یا مسجد با متولی آن است. >>> احترام هر کس باید از طرف بستگان و نزدیکان او حفظ شود.
    9- احمدک کار نمی رفت وقتی میرفت جمعه می رفت. >>> به تنبلی گویند که بی موق در صدد انجام کاری بر آید.
    10- اخم و تخم کردن. >>> اوقات تلخی کردن.

  8. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  9. #20

    امثال و حکم فارسی

    1- ادب از که آموختی گفت از بی ادبان. (لقمان حکیم را گفتند ...)
    2- ادب مرد بهتر از زر اوست. (بی ادب را به زور مگو که نکوست ...)
    3- ارحم ترحم. >>> رحم کن تا به تو رحم کنند.
    4- ارمغان مورپای ملاخ است. >>>هدیه هر کس به اندازه توانایی اوست.
    5- از آب کره گرفتن. >>> از هر چیز با زرنگی استفاده کردن.
    6- از آب گل آلود ماهی گرفتن. >>> از هرج و مرج استفاده کردن.
    7- از آن مترس که های و هوی دارد / از آن بترس که سر به تو دارد. >>> از آدم پر سر و صدا نباید ترسید.
    8- از آن نمد برای ما هم کلاهی هست؟ >>> از این کار یا معامله به ما چیزی هم می رسد؟
    9- از این امامزاده کسی معجزه ندیده. >>> از این شخص انتظار کمک و استفاده نداشته باش.
    10- از این در به آن در زدن. >>> تلاش زیاد کردن.

  10. 2 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :


  11. #21

    امثال و حکم فارسی

    «ارزن روی طنابش پهن کرده است»

    گویند: ملانصرالدین که همسایه اش نزد او رفت و طنابی به عاریت خواست - ملا گفت: روی طنابم ارزن پهن کرده ام. همسایه با تعجب گفت روی طناب که ارزن نمی توان پهن کرد. ملا جواب داد: برای بهانه همین هم کافی است.

  12. سپاس


  13. #22

    امثال و حکم فارسی

    «از این ستون به آن ستون فرج است.»

    گویند: بی گناهی محکوم به اعدام را به ستونی بسته بودند تا سرش را از بدن جدا کنند. محکوم اصرار داشت که او را از آن ستون باز کرده به ستون دیگری ببندند. بالاخره جلاد با تقاضای او موافقت کرد و در موقعی که مشغول انتقال او به ستون دیگر بودند تصادفا گذر شاه به آن محل افتاد. محکوم بی گناهی خود را به عرض شاه رسانید و مورد عف قرار گرفت.

  14. سپاس


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

قوانین ارسال

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
بهشت انیمه انیمیشن مانگا کمیک استریپ