-
King Kong
King Kong
داستان :
کارل کارگردانی که میخواد فیلمی در یک جزیره مرموز در اقیانوس هند درست کنه برای همین با کشتی راهیه اونجا میشه در بین بازیگران دختر زیبای به نام ان وجود داره در جزیره ان رو بومیان جزیره می دزدند و برای قربانی کردن به قوریل عظیم الجثه به نام کنگ ببا خود میبرند کنگ از ان خوشش میاد و ان رو با خودش میبرد ودر جنگل به خاطر حفاظت از ان با دایناسور ها میجنگه
کارل با دوستانش موفق به نجات ان وبی هوش کردن کنگ میشوند وتصمیم میگیرند که کنگ رو به نیویورک ببرند.....
افتخارات:
در سال 1991به لحاظ فرهنگی ، تاریخی و زیبایی قابل توجه" توسط کتابخانه کنگره انتخاب شد برای حفاظت بایگانی شد
عوامل:
کارگردان : مریان سی کوپر ارنست بی اشودساک
تهیه کننده :مریان سی کوپر ارنست بی اشودساک
بازیگران: جن وری رابرت آرمسترانگ بروس کابوت
تاریخ انتشار : مارس 2 ، 1933
زمان : 105 دقیقه
بودجه ساخت: $500,000 (تخمین)
درآمد ناخالص : $2,000,000 (تخمین)
ویرایش توسط ALTIN : 08-16-2010 در ساعت 07:14 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
کیریکوو و عفریته
Kirikou et la sorcière
داستان:
در یک دهکده کوچک در غرب افریقا پسری بدنیا می اید به نام کیریکوو اما او یک پسر معمولی نیست چون او بعد از تولد هو حرف میزند و هم میتواند راه برود مادرش به میگوید که یک جاودگر تمامی مردان و همچنین بهار را اسیر کرده و با خود برده کیریکوو تصمیم میگیرد که به جنگ با عفریته برود ..........
عوامل:
کارگردان : میشل اوسلوت
تهیه کننده : دیدیه برونر
نوشته شده توسط: میشل اوسلوت
بازیگران Doudou Gueye Thiaw Gueye Thiaw Doudou
Maimouna N'Diaye Maimouna N'Diaye
Awa Sène Sarr Sène
تاریخ انتشار:1998
زمان : 74 دقیقه
بودجه ساخت: € 3،800،000
ویرایش توسط ALTIN : 08-17-2010 در ساعت 12:40 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
دیو ودلبر
La Belle et la bête
داستان :
تاجری که سه دختر و یک پسر نوجوان دارد بخاطر اینکه کشتی اش در دریا غرق شده برشکست شده وهمه چیز خود را از دست داده. شبی وقتی از جنگلی عبور میکرد طوفان میشود و به قصر بزرگ وخارق العاده پناه میبرد ولی صاحب قصر که دیو زشت روی هست به او می گوید یا یکی از دخترانت با من ازدواج کنند یا تو کشته میشوی وتنها یکی از دخترانش از خود گذشته گی نشان میدهد و.....
درباره فیلم :
این فیلم از دو رمان مشهور افسانه فرانسوی ساخته شد
همانطور که قبلا گفته شد از روی این فیلم انیمیشن دیو ودلبر در سال1993 ساخته شد
عوامل:
کارگردان : ژان کوته و
تهیه کننده آندره پالو
نوشته شده توسط : Jean Cocteau
بازیگران: Josette Day
Jean Marais
Mila Parély
Nane Germon
Michel Auclair
Marcel André
تاریخ انتشار : 1946 اکتبر 29
زمان: 93 دقیقه.
ویرایش توسط ALTIN : 08-17-2010 در ساعت 08:22 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
سفر به ماه
Le Voyage dans la lune
داستان:
اعضاي انجمن ستارهشناسان فرانسه گرد هم ميآيند. رئيس انجمن طرح سفر انسان به كرة ماه را روي تختة سياه رسم ميكند. يكي از اعضاء به مخالفت برميخيزد. كار به مشاجره ميكشد، و رئيس انجمن با پرت كردن كاغذها و يادداشتهايش، او را سر جايش مينشاند. هيئت اكتشافي به رهبري رئيس انجمن لباسهاي رسمي ستارهشناسان را با لباسهاي شهري خود عوض ميكنند، و به محل ساخت گلولة مهنورد (كه هنوز ناتمام است)ميروند. سپس پشت بام خانههاي پاريس، و محل پرتاب گلوله را بازديد ميكنند.سفر به ماه (آفيش اصلي/1902)
گروه آمادة سفر است، و ساختمان گلولة مهنورد به اتمام رسيده. دانشمندان وارد گلوله ميشوند. سپس طي مراسمي گلوله وارد لولة توپ شده، به سمت ماه شليك ميشود، و در چشم كرة ماه فرو ميرود. مسافران از گلوله خارج شده، به افتخار پيروزي بر سطح ماه پايكوبي ميكنند، و به مشاهدة طلوع زمين از افق ميپردازند. در سطح ماه يك مورد فعاليت آتشفشاني رخ ميدهد. سپس هيئت احساس خستگي ميكنند، پتوهايشان را روي خود ميكشند، و به خواب ميروند. يك ستارة دنبالهدار از آسمان عبور ميكند. ستارگان، و سپس سيارات و صور فلكي طلوع ميكنند.
بارش برف قهرمانان داستان را از خواب بيدار ميكند. گروه اكتشافي به راه خود ادامه ميدهد، و به منطقهاي با پوشش گياهي نامأنوس ميرسد. افراد مشاهده ميكنند كه يك قارچ طي چند ثانيه با سرعتي خارقالعاده رشد ميكند، و به ابعادي غولآسا ميرسد. از پشت قارچ يك موجود بومي ماه ظاهر ميشود، و به گروه حمله ميكند. رهبر دانشمندان با چتر خود به سر مخلوق ميكوبد، و ماهنشين انسانواره در آني دود ميشود. گروهي ديگر از ساكنان ماه از راه ميرسند، و اعضاي هيئت اكتشافي را اسير ميكنند.
دانشمندان به دربار فرمانرواي كرة ماه برده ميشوند. رهبر كاشفين فرمانروا را از تخت سلطنتش بلند ميكند، و به زمين ميكوبد. او نيز دود ميشود. طي يك درگيري همراه با تعقيب و گريز، گروه خود را به گلولة مه نورد ميرساند، كه در لبة يك دره قرار گرفته. رئيس گروه خود را به طنابي كه به نوك گلوله متصل است، آويزان ميكند، و با كمك وزن خود، آن را به پايين دره سوق ميدهد. در لحظة سقوط، يكي از افراد كه مشغول زد و خورد با اهالي ماه است، به انتهاي گلوله ميچسبد.
گلوله از دره پايين ميافتد، كه به كرة زمين منتهي ميشود، در اقيانوس سقوط ميكند، به عمق آب ميرود، و دوباره به سطح بازميگردد. يك كشتي بخار گلولة معلق بر آب را تا بندر يدك ميكشد.
درباره فیلم:
این فیلم یک برداشت ازادانه از رمان از زمین تا ماه زول ورن و رمان نخستین انسانها در ماه نوشته هربرت جرج ولز
این فیلم در 14 دقیقه ودر 16 فریم درثانیه ساخته شد که در زمان خودش بهترین بود
فیلم در رده 84 بهترین فیلم قرن بیست قرار داره
عوامل:
کارگردان : Georges Méliès
تهیه کننده : Georges Méliès
نوشته شده توسط : Georges Méliès
Gaston Méliès
بازیگران: Georges Méliès
Victor André
Bleuette Bernon
Jeanne d'Alcy
Henri Delannoy
تاریخ انتشار: 1902 سپتامبر 1
زمان : 14 دقیقه (در 16 فریم بر ثانیه )
بودجه: 10,000 فرانک
ویرایش توسط ALTIN : 08-17-2010 در ساعت 01:40 PM
-
5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
تعطیلات موسیو هالت
Monsieur Hulot's Holiday
داستان:
مسویو هالت برای تعطیلات به سواحل دریا فرانسه میرود در هتلی که او ساکن ان است انواع ادم های سیاسی وا قتصادی هستند مردانی که بعضی از انها از سرمایه داری بعضی از سوسیالیت حمایت میکنه میان اتفاق های جالبی وخنده داری میافتد که مسیو هالت در وسط این اتفاقها قرار دارد........
درباره تاتی:
ژاک تاتی (نام اصلی ژاک تاتیشِف، ۱۹۰۸ - ۱۹۸۲)، سرگرمیساز و پانتومیمیستِ تالارهای موسیقی، پس از جنگ جهانی دوم به یکی از استعدادهای بزرگ کمدی در جهان بدل شد و موفق شد جهان استادان سینمای صامت همچون مکس لَندِر، چارلی چاپلین و باستر کیتُن را زنده کند. تاتی در نخستین فیلم خود، روز جشن (نام انگلیسی جشن در روستا یا روز برگ، ۱۹۴۹)، که ساختنش چندین سال طول کشید، در نقش یک پستچی فرانسوی ظاهر شد که با دیدن فیلمی مستند وسوسه میشود سیستم فنی پیشرفتهٔ پست در آمریکا را در روستای کوچک خود پیاده کند. اما نتیجهٔ کار فاجعهبار میشود. فیلمهای تاتی همگی با زبانی کاملاً تصویری نوعی فکاهه در خود دارند که با برنامهریزی بسیار دقیق و حرکاتِ درخشانِ پانتومیم به سامان رسیدهاند. تاتی در فیلم بعدی خود، تعطیلات آقای اولو (۱۹۵۳) کاراکتر تازهای بهنام آقای اولو معرفی کرد که آدمی معمولی، حواسپرت و از طبقهٔ متوسط فرانسوی است و در این فیلم برای گذراندن تعطیلات خود به تأسیسات تفریحی کنار دریا در برتانی میرود. دردسرهائی که اولو در این راه میکشد بهصورت یک سلسله تمهیدات بصریِ ظریفکارانه ع ضه میشود و حوادث همینطوری و بدون هیچ دلیل نطقی برای این شخص 'اتفاق میافتد' . تاتی با نخستین فیلم رنگی خود، دائی من (۱۹۵۸)، در عرصهٔ طنزی جدیتر گام نهاد.
طنز انسانی موجود در این فیلم با مثلاً فیلم آزادی از آنِ ماست (۱۹۳۱، رنهکلر) یا عضو جدید (۱۹۳۶ - چاپلین) بیشباهت نیست.
فیلم بعدی تاتی، وقتِ بازی (۱۹۶۷)، سه سال طول کشید و بهصورت رنگی و ۷۰ میلیمتری پاناویژن و صدای برجستهٔ پنج باندی ساخته شد. این فیلم سرشار از تصاویری تزئینی از گروهی جهانگرد آمریکائی است که آمدهاند پاریس 'واقعی' را ببینند، و سرانجام سر از گروهی جهانگرد آمریکائی است که آمدهاند پاریس 'واقعی' را ببینند، و سرانجام سر از شهری درمیآورند که انباشته از فولاد، شیشه، ورشو و پلاستیک است. وقتِ بازی امروز نزد بسیاری از فیلمسازان یک شاهکار مدرنیستی و نه صرفاً خندهدار، که فیلمی مستحکم و سرشار از طنزهائی هوشمندانه، شناخته میشود.
با این حال فیلم از نظر تجاری میلیونها دلار زیان به بار آورد و از آنجا که هزینهٔ آن را تاتی شخصاً متحمل شده بود تقریباً ورشکست شد. تاتی برای جبران این خسارت فیلم ترافیک (۱۹۷۱) را ساخت؛ آخرین اثر تاتی، رژه (۱۹۷۴)، فیلمی است برای کودکان که به سفارش تلویزیون سوئد ساخته شده و تاتی در این فیلم در نقش یک مجری پانتومیم در یک نمایش سیرک ظاهر میشود. پس از آن تاتی در ادامهٔ فیلم اولو فیلنامهٔ دیگری نوشت که اغتشاش نام داشت اما برای تولید آن نتوانست تهیهکنندهای پیدا کند. در طول فعالیت سیمائی خود پنج فیلم بلند داستانی را ساخت. با اینحال میتوان او را در ردیف اساتید سینمای طنز قرار داد و شایسته است به واسطهٔ وسعت نظر انسانی و یکدستی ممتاز آثارش در کمدی او را همطراز بزرگترین کمدینهای دوران صامت ارزیابی کنیم.
عوامل:
کارگردان : ژاک تاتی
تهیه کننده فرد اوریان
نوشته شده توسط : ژاک تاتی
Henri Marquet
بازیگران: ژاک تاتی
Nathalie Pascau
Micheline Rolla
تاریخ انتشار: فرانسه 1953 فوریه 16
زمان: 114 دقیقه.
ویرایش توسط ALTIN : 08-17-2010 در ساعت 07:23 PM
-
5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
زندگی من به عنوان یک سگ
My Life as a Dog
داستان:
در سال 1950 اینگما پسر بچه دوازده ساله هست که برادر و مادر مریضش زندگی میکند او عاشق سگ هست وعلاقه فروانی هم به لایکا سگ فضانورد روسی که چند روز بعد از پرتاپ به فضا از تشنگی وگرسنگی مرد دارد روابط او دوستانش عادی هست او یک سگ
هم دارد که اون خیلی دوست داره ولی با برادر بزرگش که همیشه اون مسخره میکنه رابطه چندان خوبی نداره و همیشه با اون درگیره و مادرشان به خاطر بیماری لا علاجش قادر به کنترل اون نیست وتصمیم میگیره اونو پیش عمو که در روستا زندگی میکنه بفرستند اولش محیط براش خیلی سخت و ناهنجار و نمی تونه دوری سگشو تحمل کنه ولی بعد......
جوایز:
این فیلم در دو رشته نامزد اسکار دوره 60 شد: بهترین کارگردانی ، بهترین نویسندگی : فیلمنامه نوشته شده بر اساس یکی اثر دیگر
همچنین نامزد بهترین فیلم زبان خارجی در بافتا
وبرنده بهترین فیلم زبان خارجی از گلدن کلوپ
این فیلم در مجموع برنده 11 جایزه از جشنواره های مختلف جهان شد
عوامل:
کارگردان : Lasse Hallström
تهیه کننده: Waldemar Bergendahl
بازیگران Anton Glanzelius
Tomas von Brömssen
تاریخ انتشار 1985 دسامبر 12 (سوئد)
زمان : 101 دقیقه.
کشور : سوئد
ویرایش توسط ALTIN : 08-17-2010 در ساعت 08:44 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
توتورو همسایه من
My Neighbour Totoro
داستان :
خوب تویه این تاپیک همه چی هست کلیک
خوب این مصاحبه میازاکی هنگامی که در امریکا بود برای دریافت جایزه خود از دانشگاه برکلی انجام داد:
یکی از حاضران در سالن میگفت "همسایه من توتورو" شما را بارها و بارها دیده است. خودتان چند بار این فیلم را تماشا کردهاید؟
ـ هایائو میازاکی: البته در جریان تولید آن ناچار بودم بارها و بارها و بارها فیلم را ببینم. اما پس از کامل شدن حتی یکبار هم آن را ندیدهام. اگر آن را الان تماشا کنم شاید حسی متفاوت نسبت به زمان تولید درباره آن داشته باشم.
* ترجیح میدهید مردم هم فیلمهایتان را یکبار ببینند؟
ـ نمیتوان امروز از مردم این را خواست. من از نسلی هستم که میتوانستیم هر فیلم را تنها یکبار ببینیم و همان یکبار هم بسیار ارزشمند بود. تجربهای بسیار گرانقدر. ما تلاش کردیم چیزهای مختلف را یکبار ببینیم نه یک چیز را چند بار.
* در ایالات متحده بسیاری از پدر و مادرها به بچههایشان یک ماهی میدهند تا با آن نخستین بار مرگ را تجربه کنند. شما هم تا به حال ماهی داشتهاید؟
ـ من یک ماهی در حوض خانهام دارم که 15 سال است آنجا زندگی میکند. خیلی پیر شده ... البته وقتی شما حیوان خانگی دارید، سرانجام یکروز باید با مرگ آن کنار بیایید. اما من فکر میکنم زندگی کردن با یک حیوان خانگی بسیار خوب است. این برای یک خانواده یا بچهها بسیار خوب است که همراه با یک سگ، گربه، پرنده یا چیزی شبیه اینها زندگی کنند و بزرگ شوند.
* این روزها پیدا کردن یک انیماتور جوان که از فیلمها و کارهای شما نیاموخته باشد بسیار سخت است. شما هم از کارهای انیماتورهای جوان میآموزید؟
ـ بله، البته من از آثار انیماتورهای جوان خیلی چیزها یاد گرفتهام. احساسم این است که برای ساختن فیلمهای خودم دارم خون آنها را میمکم.
* شما با جان لسهتر ـ انیماتور سرشناس آمریکایی و از مدیران پیکسار ـ دوستید. وقتی همدیگر را میبینید درباره چه چیزهایی با هم حرف میزنید؟
ـ (دستانش را به نشانه در آغوش گرفتن باز میکند و گویی لسهتر را در آغوش گرفته) به او میگویم برایت نگرانم. خیلی کار میکنی.
* شهر ساحلی یکی از فیلمهای شما بسیار شبیه ساحل سان فرانسیسکو است. آیا قبلا سان فرانسیسکو را دیدهاید، یا عکسهای آن را دیدید یا اصلا همه چیز به نظر اینگونه میرسد؟
ـ (میخندد) یک حقه کوچولو. من تصاویری از ایرلند، انگلیس، فرانسه، سان فرانسیسکو، سوئد و... داشتم. آنها را مثل موزائیک کنار هم قرار دادم، ولی خیلی مخلوط نکردم. بنابراین وقتی مردم ژاپن فیلم را میبینند به نظرشان یک منظره خارجی میرسد. اما اروپاییها آن را بسیار غریب مییابند، چون از هر بخش این قاره تکهای در فیلم هست. از سان فرانسیسکو هم تصاویری بود.
* شما باید نامههای تحسینآمیز زیادی از طرفدارانتان و هنرمندان جوان دریافت کرده باشید. آیا تا به حال نامه تحسینآمیز به کسی نوشتهاید؟
ـ هرگز. از آنجا که من در دوران جوانی توانایی و استعداد آنچنانی نداشتم، فکر میکنم نوشتن چنین نامهای کمی احمقانه باشد.
عوامل:
کارگردان هایائو میازاکی
تهیهکننده تورو هارا
نویسنده هایائو میازاکی
موسیقی جو هیسایشی[۱]
توزیعکننده توهو (ژاپن)
والت دیزنی (آمریکا)
مدت زمان ۸۶ دقیقه
زبان ژاپنی
درباره میازاکی:
تولد پنجم ژانویه ۱۹۴۱
توکیو
زمینه فعالیت کارگردانی، فیلمنامهنویسی
ملیت ژاپنی
سالهای فعالیت ۱۹۶۳ تاکنون
همسر آکمی اوتا
فرزندان گورو میازاکی
فیلم شهر اشباح وی موفق به کسب دریافت جایزهٔ اسکار بهترین فیلم انیمیشن، و همچنین خرس طلایی جشنواره فیلم برلین شدهاست.
آثار
* لوپن ۳
* لوپن ۳ : قلعه کالیوسترو
* کنان پسر آینده
* ناوسیکا از دره باد
* لاپوتا قلعهای در آسمان
* همسایه من توتورو
* خدمات تحویل کالای کی کی
* پورکو روسو
* شاهزاده مونونوکه
* شهر اشباح
* قصر متحرک هاول
* پونیو روی صخره کنار دریا
ویرایش توسط ALTIN : 08-17-2010 در ساعت 11:08 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
شب شکارچی
The Night of the Hunter
درباره فیلم:
شب شکارچی، یکی از بهترین فیلم هایی است که کاملا نمایشی از خوبی و بدی است. آن کودکان شجاعی را به تصویر می کشد که هدف خشونت هستند، به خاطر پولی که هیچ وقت از آن استفاده نکرده اند. در این فیلم اشارات زیادی به انجیل شده است و ساده ترین آنها نیز در میان خوبی و بدی است؛ در واقع تنها شامل هاری پاول است که از ملک «راشل کوپر» (لیلیان گیش) نگهداری می کند. این فیلم داستان هیولایی است که در تعقیب دو کودک است، که سرانجام توسط یک فرشته زیبا حمایت می شوند، یک پیرزن مهربان که از بچه ها سرپرستی می کند (از دو فرزند هارپر). آنها در یک دوئل شرکت می کنند که تفصیل آن نبرد میان خوبی و بدی می شود. صدای مردانه پاول و صدای مهربان مادربزرگ کوپر آوازهایی از انجیل را زمزمه می کنند: شیوه های سینمایی لاتن در این تنها اثر خود رویایی و شگفت انگیز هستند.
صحنه معروف کنار رودخانه با جستجوی همراه با عصبانیت، پاول، در تعقیب آن دو کودک آغاز می شود. در میان آسمان پرستاره و آرام، پرل کوچک یک لالایی می خواند. با این همه همگی ما از آنچه که اتفاق افتاده است و آنچه ممکن است اتفاق بیافتد آگاهیم؛ اما، لاتن، جرات این را دارد که صحنه رویایش را به گونه ای دنبال کند که داستان را به سمت یک داستان رویایی پریان ببرد، البته اگر آن را در منظر یک فیلم نبینیم. نتیجه چیزی است که بسیار دور از تصور است و از لحاظ سینمایی زیباست. تمامی صحنه رودخانه پر از شگفتی است.
عوامل:
کارگردان : چارلز لاتن
تهیه کننده: پل گرگوری
بازیگران: رابرت میتچوم
زمستان شلی
لیلیان گیش
توزیع کننده : یونایتد آرتیستز
تاریخ انتشار : 1955 سپتامبر 29
زمان : 93 دقیقه
بودجه : $795,000
ویرایش توسط ALTIN : 08-18-2010 در ساعت 12:04 AM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
اولیور تویست
Oliver Twist 1948
داستان:
آليور ، پسر بچهى يتيم پس از تحمل سختى زندگى در نوانخانهاى به لندن مىگريزد . او ابتدا به چنگ عدهاى نوجوان جيببر مىافتد كه در خدمت مردى به نام فاگين هستند . تا اين كه مرد پولدارى از مخمصه نجاتش مىدهد ...
درباره کارگردان:
وی در روز بیست و پنجم مارچ 1908 درکرویدون انگلستان چشم به جهان گشود. مرگ:شانزدم آپریل 1991 در شهر لندن انگلستاندر طول دوران زندگی کاری خود دو بار برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای فیلم های لورنس عربستان و پل رودخانه کوای گردید.وی علاوه بر کارگردانی تدوین گری نویسنده گی و بازیگری را نیز در پرونده کاری خود ثبت نموده است. وی به جهت خدمات هنری خود به کشور انگلستان افتخار لقب سر را نیز برای خود کسب نمود.
فیلم شناسی: پل رودخانه کوای(1957) ، دکتر ژیواگو(1965)،بزرگترین داستان عالم(1965)، لورنس عربستان (1962) ،سفر به هندوستان(1990)،الیور توییست(1948)،مادلین (1950)و...
عوامل:
کارگردان : دیوید لین
تهیه کننده: Ronald Neame
بازیگران: آلک گینس
رابرت نیوتن کی والش جان هوارد دیویس
تاریخ انتشار : 1948 ژوئن 30
زمان : 116 دقیقه
ویرایش توسط ALTIN : 08-18-2010 در ساعت 12:13 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
خارجی
The Outsiders
درباره کارگردان:
فرانسيس فورد كاپولا (Francis Ford Coppola) در 7 آوریل سال 1939 در دیترویت میشیگان به دنیا آمد
او یکی از مشهورترین کارگردانان و تهیه کنندگان آمریکایی – ایتالیاییتبار سینمای هالیوود است كه وي را بیشتر به خاطر ساخت 3 گانه پدر خوانده میشناسند.
کودکی و نوجوانی كاپولا در نیویورک گذشت. پدرش کارمینه کاپولا آهنگساز و موسیقیدان و مادرش بازیگر بود. او مدرک خود را در ادبیات نمایشی از دانشگاه هوفسترا گرفت و سپس به دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس رفت و به تحصیل در رشته فیلمسازی پرداخت و کار خود را در سینما با دستیاری راجر کورمن شروع کرد.
كاپولا در سال 1963 اولین فیلم خود را ساخت و 4سال بعد به فیلمنامه نویسی رویآورد و توانست در سال 1966 برنده اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شود. در همان سال کمپانی مستقل فیلم زئوتروپ را همراه با جورج لوکاس تاسیس کرد. اولین فیلم این کمپانی به کارگردانی جورج لوکاس و تهیه کنندگی کاپولا ساخته شد.
دومین فیلم آنها توانست در 5 رشته از جمله بهترین فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شود. کاپولا در سال1966 حالا تو بچه بزرگی هستی را کارگردانی کرد که نامزد نخل طلای جشنواره کن 1967 شد.
3 گانه پدر خوانده که برای کاپولا شهرت جهانی به همراه آورد در سالهای 1972، 1974 و 1990 ساخته شد. این فیلم در سال1973 برنده اسکار فیلمنامه اقتباسی و نامزد اسکار کارگردانی شد.
در سال 1975 کاپولا توانست برنده اسکار کارگردانی برای پدر خوانده 2 شود. این فیلم همچنین اسکار بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آن خود کرد. این سال برای کاپولا با موفقیت دیگری نیز همراه بود.
فیلم مکالمه محصول سال 1974 نامزد اسکار بهترین فیلم و فیلمنامه غیراقتباسی شد. پدر خوانده 3 هم در سال 1991 نامزد اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد.
اینک آخرالزمان (1979) نیز در میان آثار کاپولا از جایگاه ویژهاي برخوردار است. فیلمنامه این اثر را خودش نوشته است. این فیلم در سال 1980 نامزد اسکار کارگردانی، بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی و همچنین برنده نخل طلا و جایزه فیپرسکی جشنواره کن 1979 شد.
از دیگر کارهای او میتوان دراکولای برام استوکر 1992 و باران ساز 1997 را نام برد. فیلم ديگر وی جوانی بدون جوانی نام دارد که در سال 2007 ساخت و داستان یک پیرمردی است که پروفسور زبان است و در اثر اصابت صاعقه نه تنها جان خود را از دست نمیدهد بلکه بدن و فکر او جوانی خود را بازمییابد.
افتخارت هنري كاپولا:
1991 ، نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم پدرخوانده: قسمت سوم
1991 ، نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم پدرخوانده: قسمت سوم
1980 ، نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم اینک آخرالزمان
1980 ، نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم اینک آخرالزمان به همراه فرد روس، گری فدریکسون و تام استرنبرگ
1980 ، نامزد اسکار فیلمنامه اقتباسی برای فیلم اینک آخرالزمان به همراه جان میلوش
1975 ، برنده اسکار کارگردانی برای فیلم پدرخوانده: قسمت دوم
1975 ، برنده اسکار بهترین فیلم برای فیلم پدرخوانده: قسمت دوم به همراه گری فدریکسون و فرد روس
1975 ، برنده اسکار فیلمنامه اقتباسی برای فیلم پدرخوانده: قسمت دوم به همراه ماریو پوزو
1975 ، نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم مکالمه
1975 ، نامزد اسکار فیلمنامه غیر اقتباسی برای فیلم مکالمه
1974 ، نامزد اسکار بهترین فیلم برای فیلم گرافیتی امریکایی به همراه گری کورتز
1973 ، برنده اسکار فیلمنامه اقتباسی برای فیلم پدرخوانده به همراه ماریو پوزو
1973 ، نامزد اسکار کارگردانی برای فیلم پدرخوانده
1971 ، برنده اسکار فیلمنامه غیر اقتباسی برای فیلم پاتن به همراه ادموند نورث
1979 ، برنده جایزه فیپرسکی جشنواره کن برای فیلم اینک آخرالزمان
1979 ، برنده نخل طلای جشنواره کن برای فیلم اینک آخرالزمان
1974 ، برنده نخل طلای جشنواره کن برای فیلم مکالمه
1967 ، نامزد نخل طلای جشنواره کن برای فیلم حالا تو بچه بزرگی هستی
برخي از آثار كاپولا:
حالا تو بچه بزرگی هستی، 1966
پدرخوانده، 1972
مکالمه، 1974
پدرخوانده: قسمت دوم، 1974
اینک آخرالزمان، 1979
پدرخوانده: قسمت سوم، 1990
دراکولای برام استوکر، 1992
بارانساز، 1997
جوانی بدون جوانی، 2007
داستان:
عوامل:
کارگردان : فرانسیس فورد کاپولا
تهیه کننده: Gray Frederickson
بازیگران :توماس C. هاول - مت دیلون - رالف ماچیو- راب لا - پاتریک اسویز - امیلیواستیوز -تام کروز
دایان لین
توزیع کننده : برادران وارنر
تاریخ انتشار: 1983 مارس 25 (1983/03/25)
زمان: 91 دقیقه (نسخه اصلی)
کشور: ایالات متحده
زبان: انگلیسی
بودجه: 10 میلیون دلار
درآمد ناخالص: $25,697,647
ویرایش توسط ALTIN : 08-18-2010 در ساعت 08:23 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
Pather Panchali
Pather Panchali
\
داستان :
فیلم در سال 1920 میگذرد اپو در یک خانواده فقیر همراه پدر و مادرش و خواهرش دروگا و عمه پیر و فلجش زندگی میکند
پدرش ادم ساده دلی هست که زود همه چیز رو باور میکند او حتی قادر نیست از صاحب کار خود وام بگیرد
اونها در خانه زندگی میکند که سقف و دوار درست حسابی نداره
و در فصل باران مجبور هستند به خونه دوستان واقوام پناه ببرند دورگا برادر کوچکترش رو خیلی دوست داره و مثل مادر ازش نگه داری میکنه و دلمشغولی اونها بازی زیر درخت و نگاه کردن قطار هنگام حرکت هستش و دروگا از گاهی به باغ همسایه میره از اون میوه دزدی میکنه و با عمه و برادرش میخوره و روزی یه گردنبد هم میدزده اما در مقابل صاحب گردنبد اون رو انکار میکنه و گردن نمی گیره تا ین که پدر خانواده از این فقر به تنگ میرسه و برای در امد بیشتر به شهر میره ولی یک روز دورگا زیر باران زیاد بازی و رقص میکنه تا اینکه دچار تب میشه به علت فقر نمی تونند دکتر پیدا کنند و دورگا در زیر بماری حانش از دست میده وقتی پدر به خونه برمگرده و با شادی چیزاهایی که از شهر اورده به اونا نشون میده ولی خانه در سکوت هستش و بالاخره پدر میفهمه که دورگا مرده .
درباره فیلم:
اگه میخواید بفهمین که تویه زندگیتون چه چیزهایه با ارزشی دارین و چقدر خوشبختین این فیلمو ببینین در ضمن دستمال کاغذی یادتون نره.
موسیقی این فیلم از راوی شانکار سه تا زن مشهور و افسانوی هند هستش که سابقه همکاری باگروه بیتل و جرج هریسون را دارد
دختر معروفش نورا جونز خواننده جاز وپاپ امریکاست
عوامل:
کارگردان : Satyajit Ray
تهیه کننده: دولت غرب بنگال
بازیگران Subir Banerjee ,
Kanu Banerjee
Karuna Banerjee
Uma Dasgupta
Chunibala Devi
موسیقی: راوی شانکار
تاریخ انتشار : 1955
زمان: 122 دقیقه
کشور : هندوستان
زبان : بنگالی
جوایز:
* رئیس جمهور مدال طلا و نقره ( دهلی نو )
* 1956 در جشنواره فیلم کن -- بهترین بشر سند
* 1956 جشنواره کن -- برنده جایزه OCIC (ذکر خاص)
* 1956 جایزه فیلم ملی برای بهترین فیلم (هند)
* 1956 جشنواره بین المللی فیلم ادینبورگ دیپلم -- از شایستگی
* 1956 جایزه واتیکان ، رم
* 1956 طلایی ، مانیل
* 1957 سان فرانسیسکو جشنواره بین المللی فیلم -- دروازه طلایی بهترین فیلم
* 1957 سان فرانسیسکو جشنواره بین المللی فیلم -- دروازه طلایی برای بهترین کارگردانی
* 1957 جشنواره بین المللی فیلم برلین -- Selznick لورل طلایی برای بهترین فیلم
* 1958 جشنواره بین المللی فیلم ونکوور (کانادا) -- بهترین فیلم
* 1958 استراتفورد جشنواره فیلم (کانادا) -- 'جایزه منتقدین برای بهترین فیلم [94]
* 1959 نیویورک ، جشنواره فیلم -- بهترین فیلم خارجی
* 1959 جوایز هیئت ملی نقد کنید (نیویورک) -- بهترین فیلم خارجی
* 1967 جایزه Junpo (توکیو) -- بهترین فیلم خارجی [95]
* 1969 جایزه Bodil (دانمارک) -- بهترین فیلم غیر اروپایی از سال [96]
ویرایش توسط ALTIN : 08-18-2010 در ساعت 11:57 PM
-
5 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
زمان بازی
Playtime
داستان:
يک گروه توريست امريکايي وارد فرودگاه اورلي پاريس مي شوند و در کمال تعجب در مي يابند که همه چيز عروس شهرهاي جهان، درست مثل شهرهاي خودشان است. از طرف ديگر، »آقاي هالت« براي انجام کاري به مجتمع اداري عظيم و جديدي مي رود و در راهرو ها به هم شبیه اونجا گم میشه.......
عوامل:
کارگردان : ژاک تاتی
تهیه کننده : برنارد موریس
بازیگران : ژاک تاتی
تاریخ انتشار : 1967 دسامبر 16 (فرانسه)
زمان : 155 دقیقه
ویرایش توسط ALTIN : 08-19-2010 در ساعت 12:14 AM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
شاهدخت عروس
The Princess Bride
داستان:
وزلی ، پسرک کشاورزی ، را بازی می کند که عاشق دختر جوانی به نام باتر کاپ می شود . باتر کاپ برخورد های ناخوشایندی با او دارد ولی هر چه که باتر کامپ می خواهد او با یک " هر چه شما بخواهید " پاسخ می دهد . عشق آن ها دو طرفه می شود و بالاخره تصمیم می گیرند به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنند . پسرک که فقیر است تصمیم می گیرد از راه دریا مسافرت کرده بلکه پولی به دست آورد . خبر دزدیده شدن و کشته شدن وزلی توسط دزدان دریایی به باتر کاپ می رسد . باتر کامپ نیز که زندگی عاشقانه ی خود را نابود دیده است به نامزدی شاهزاده ی جوان ، هامپردینک ، در می آید
عوامل:
کارگردان : راب راینر
فیلم نامه نویس : ویلیام گلدمن
بازیگران : رابین رایت ، کری الوز ، مندی پاتینکین ، کریس ساراندون ، پیتر فالک و بیلی کریستال
جوایز :
نامزد اسکار بهترین آهنگ فیلم ، نامزد گرمی برای بهترین آلبوم موسیقی فیلم ، برنده ی بهترین فیلم نامه از انجمن نویسندگان آمریکا
ویرایش توسط ALTIN : 08-19-2010 در ساعت 12:37 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
حصار مانع خرگوش
Rabbit-Proof Fence
داستان:
وقتی نخستین موج مهاجران اروپائی وارد استرالیا شدند، بلافاصله نوعی تضاد و درگیری بین آنان و مردم بومی آن سرزمین که میراث پربار فرهنگیشان چندان شباهتی به فرهنگ اروپائی نداشت، به وجود آمد. در میانهٔ قرن نوزدهم، هنگامی که مهاجران سفیدپوست کنترل سیاسی آن قاره را بهعهده گرفتند، بسیاری از بومیهای استرالیائی را از زمینهایشان بیرون راندند، و فرزندان آنان را ـ به این بهانه که در یک محیط ̎متمدن̎تر وضعیت بهتری خواهند داشت ـ از آغوش خانوادههایشان دور کردند. در بخش اعظم قرن بیستم، سیاست رسمی دولت این بود که بچههای بومی دورگه را از خانوادههایشان دور کنند و به منزلهٔ بچههائی ̎سفیدپوست̎ در یتیمخانهها پرورش و در همانجا آموزش دهند تا بعدها بهعنوان پیشخدمت خانه یا کارگر به کار گرفته شوند. در سال ۱۹۳۱، ̎مالیِ̎ چهارده ساله (سامپی)، خواهرش، ̎دیزیِ̎ هشت ساله (سنزبری) و دختر عمویشان، ̎گریسیِ̎ ده ساله (ماناهان) ـ سه بچهٔ دورگه از غرب استرالیا ـ را به حکم دولت از خانوادههایشان گرفتند و به نهاد ویژهای فرستادند. این بچهها در آنجا مورد اذیت و آزار و فشار روحی و جسمی قرار گرفتند و به آنان گفته شد که خانواده، فرهنگ و زندگی خود را تا آن مقطع سنی فراموش کنند و خود را بهصورت اعضاء جدید جامعهٔ سفیدپوست استرالیا درآورند. ̎گریسی̎ و ̎دیزی̎ درمانده دست به گریبان ̎مالی̎ میشوند و ̎مالی̎ هم به این نتیجه میرسد که آنان به هر ترتیب شده باید خود را به خانوادههایشان برسانند. ̎مالی̎ نقشهٔ فراری گستاخانه را میکشد و هر سه دختر سفری پرفرازونشیب را بهسوی خانهشان آغاز میکنند؛ آنان هزار و پانصد مایل را پای پیاده بدون آب و غذا طی میکنند و حصارهائی را برای جلوگیری از نفوذ خرگوش در سراسر استرالیا تعبیه شدهاند، ̎راهنما̎ی خود قرار میدهند و جلو میروند.
عوامل:
کارگردان : فیلیپ نویس
تهیه کننده:فیلیپ نویس، کریستین اولسن و جان وینتر
فیلمنامهنویس : کریستین اولسن، برمبنای کتابی نوشتهٔ دوریس پیکینگتن
فیلمبردار : کریستوفر دویل
آهنگساز(موسیقی متن) : پیتر گابریل
بازیگران : اورلین سامپی، تیانا سنزبری، لورا ماناهان، دیوید گالپیلیل، نینگالی لافورد و دبورا میلمن
زمان : 94 دقیقه
تاریخ انتشار:۲۰۰۲
ویرایش توسط ALTIN : 08-19-2010 در ساعت 12:50 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
-
مهاجمان صندوق مقدس گم شده
Raiders of the Lost Ark
داستان:
«ایندیانا جونز» باستانشناسی است که در پی یک شیء دستساز گرانبها به مقبرهای در آمریکای جنوبی میرود. پس از پشت سر گذاشتن موانع خطرناک بسیار به محل شیء میرسد و کیسه شنی هم وزن آن را به جایش میگذارد. اما با اشتباه در محاسبه، مقبره شروع به لرزیدن و خراب شدن میکند. «جونز» و راهنمایش موفق به فرار میشوند ولی در بیرون «بلاک» باستانشناس دیگری که او نیز در پی شیء بوده، و افراد بومی منتظرشان هستند. «بلاک» شیء را میگیرد و دستور کشتن «جونز» را میدهد. «جونز» با پریدن به رودخانه فرار میکند. در بازگشت به آمریکا، مأموران اطلاعاتی به او میگویند که «هیتلر» در پی یافتن صندوق مقدس گم شده است تا از آن برای مقاصد سلطهجویانهاش استفاده کند. آنان از «جونز» میخواهند تا صندوق را پیدا کند و به آمریکا بیاورد. «جونز» مدال هیروگلیفی را میشناسد که از طریق ان میتواند صندوق را پیدا کند؛ مدال نزد «ماریون ریونوود» ، محبوبه سابق و دختر استادِ «جونز» است که حالا سالونی را در نپال اداره میکند. «جونز» به نپال میرود و پس از ساعتها کلنجار رفتن، بالاخره «ماریون» راضی میشود مدال را به پنج هزار دلار به او بفروشد. پس از رفتن «جونز» مأمور نازی، «توت» و افرادش به سراغ «ماریون» میآیند و مدال را میخواهند. «جونز» سر میرسد و پس از درگیری با نازیها، «ماریون» را نجات میدهد و با هم به مصر میروند. در قاهره، «صلاح» ، یک دوست قدیمی، به «جونز» میگوید که نازیها در خرابههای باستانی حفاری کردهاند. در اینجا پس از یک سری تعقیب و گریز، «ماریون» را ربوده و بهعنوان گروگان، نزد «بلاک» میبرند که اکنون با نازیها همراه شده است. «جونز» و «صلاح» با لباس مبدل به خرابهها میروند. و «جونز» با کمک مدال وارد معبدی زیرزمینی مملو از مارهای سمی میشود. او صندوق را پیدا میکند و زمانی که آن را بالا میفرستد، «بلاک»، «توت» و افرادش سر میرسند، «ماریون» را به حفره پر از مار پرتاب میکند و صندوق را با خود میبرند. «جونز» و «ماریون» با برگرداندن یک مجسمه غولپیکر که مارها از آن خارج شدهاند، دیوار معبد را خراب و فرار میکنند. سپس «جونز» به دنبال صندوق میرود و پس از مبارزه و کشتن نازیها، آن را که نورهای عجیبی از خود ساطع میکند، به قاهره باز میگرداند تا با کشتی به آمریکا بفرستد. اما نازیها کشتی را توقیف میکنند و صندوق و «مایون» را به جزیرهای مخفی میبرند، در حالی که «جونز» در کشتی پنهان شده است. در جزیره، «جونز» تهدید میکند که اگر «ماریون» را آزاد نکنند، صندوق را نابود خواهد کرد اما «بلاک» میداند که «جونز» هیچگاه یک اثر باستانی را خراب نمیکند. در اینجا او را دستگیر میکنند و همراه با «ماریون» به یک تیرک میبندند. «جونز» که میداند نور کورکننده صندوق خطرناک است، از «ماریون» میخواهد که به آن نگاه نکند. با باز شدن صندوق همه کشته میشوند و در انتها، «ماریون» و «جونز» تنها بازماندگان ماجرا همراه با صندوق به آمریکا میروند.
درباره کارگردان:
استیون اسپیلبرگ در هجدهم دسامبر 1946در ایالت اوهایو آمریکا به دنیا آمد. اسپیلبرگ دوران کودکی اش را در سالن های سینما و با دیدن فیلم های والت دیسنی و آثار با شکوه حادثه ای سپری کرد و همین مسئله موجب شد که در ساخت فیلم هایش نیز آن رگه های کودکی و فانتزی را رها نکند ، تا جایی که برخی لقب کودک -کارگردان را به او داده اند.
اسپیلبرگ از 12 سالگی برای خودش فیلم های آماتوری می ساخت ، فیلم نامه هایش را خودش می نوشت ، از دوستانش برای بازی استفاده می کرد و آنها را به خوبی هدایت می کرد. در 16 سالگی ، یعنی در سال 1964یک فیلم بلند به نام Firelight با زمان 2 ساعت و نیم ساخت. اسپیلبرگ به کالج ایالتی کالیفرنیا رفت و در آنجا در رشته سینما تحصیل کرد. در اواخر دهه شصت ، پنج فیلم دیگر ساخت اما بالاخره در سال 1968 با فیلم کوتاه آمبلین بود که مورد تحسین قرار گرفت.
اسپیلبرگ توانست با کمپانی کلمبیا ( Colombia Pictures ) قراردادی امضا کند و کارگردانی چند اثر تلوزیونی را به عهده بگیرد. این دوره کاری تجربه های بسیاری را برای اسپیلبرگ به همراه داشت.
اسپیلبرگ اولین اثر مهم و خلاقانه خود را که به اکران سینماها هم راه یافت در سال 1971 و با نام دوئل ساخت. دوئل اثری جاده ای ، دلهره آور و بسیار خلاق بود. دوئل ماجرای سفر یک فروشنده دوره گرد بود که اسیر دیوانگی یک راننده تریلر می شود ، راننده ای که تماشاگر هرگز چهره او را نمی بیند. اسپیلبرگ به خوبی از پس صحنه های تعقیب و گریز بر آمد و ایجاد دلهره را در متن کار قرار داد. او توانست با این فیلم ، توجه دست اندرکاران هالیوود را به خود جلب کند و خود را به عنوان یک استعداد تازه ، معرفی کند.
اسپیلبرگ در سال 1974 فیلم شوگرلند اکسپرس را ساخت. فیلمی در حد و اندازه های فیلم های معمول ، درباره زنی که شوهر خلاف کارش را از زندان فراری می دهد تا خانواده بتواند دوباره دور هم جمع شود. فیلم صحنه های تعقیب و گریز درخشانی دارد ، به ویژه در صحنه ای که زن و شوهر فراری ردیفی طولانی از ماشین های پلیس را به دنبال خود می کشند.
یکی از فیلم های بسیار موفق اسپیلبرگ فیلم آرواره ها ( 1975) است. فیلم آرواره ها ماجرای کوسه ای است که مردم یک شهر ساحلی را به ترس و وحشت می اندازد و کار و کاسبی شهر را کساد می کند. فیلم آرواره ها با دست گذاشتن روی ترس های اولیه و ذاتی بشر ، به فروش بسیار خوبی در گیشه دست یافت. در این فیلم هم تماشاگر کوسه را نمی بیند اما در لحظه لحظه فیلم ، حضور او را احساس می کند.
اسپیلبرگ فیلم بعدی اش را بر اساس داستانی که خود نوشته بود و مضمونی تکراری داشت ساخت. فیلمی درباره سفر موجودات فضایی به کره زمین. این فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم ( 1977 ) نام داشت. موجوات فضایی که اسپیلبرگ تصویر کرد ، وحشتناک و ویرانگر نبودند بلکه برعکس دوست داشتنی بودند و کنجکاوی ، آنها را به کره زمین کشانده بود. این فیلم در داستان گویی کمی ضعیف به نظر می رسد ولی با جلوه های ویژه باشکوه و جذابی که دارد ، این عیب پنهان مانده.
فیلم بعدی اسپیلبرگ یعنی 1941 ( 1979) که یک کمدی بزرگ و پرهزینه بود از نظر تجاری شکست خورد. غیر از چند صحنه خوب ، در باقی فیلم به نظر می رسد اسپیلبرگ کنترل کمی بر فیلمش داشته.
اسپیلبرگ در پروژه بعدی اش هم به سراغ ماجرایی خیالی و تا حدودی فانتزی رفت ، به نام ایندیانا جونز و مهاجمین صندوقچه گمشده ( 1981) ، فیلمی منطبق بر همه اصول سرگرمی سازی ، آنقدر منطبق که اسپیلبرگ دو فیلم دیگر هم از این مجموعه ساخت. ایندیانا جونز برای تماشاگر مملو از هیجان بود وحس ماجراجویی او را تحریک می کرد. در واقع این سری فیلم ها جزء مردم پیسند ترین فیلم های دهه هشتاد بودند.
اما اسپیلبرگ در سال 1982 ، دوباره به رویاهای دوران کودکی اش رجوع کرد و یک فیلم افسانه ای تخیلی و فضایی ساخت که نه تنها در بین کودکان بلکه در بین بزرگسالان نیز بسیار محبوب شد. ئی تی ، در زمان اکران رکورد فروش را شکست و مبدل به یکی از تجاری ترین فیلم های تاریخ سینما شد. منتقدین و تحلیل گران تفسیرهای مختلفی برای ئی تی ارائه داند ، تفسیرهای فلسفی و حتی سیاسی ، اما ئی تی برای اکثر تماشاگرانش یک فیلم دوست داشتنی و حتی عاشقانه بود ، عشق یک پسر بچه به دوست فضایی اش. بعد از این فیلم در سال 1983 ، اسپیلبرگ یکی از اپیزود های فیلم منطقه بین الطلو عین – فیلم را کارگردانی کرد و در سال بعد هم قسمت دوم از سری ماجراهای ایندیانا جونز ، به نام ایندیانا جونز و معبد مرگ.
در فیلم بعدی ، رنگ ارغوانی ( 1985) ، اسپیلبرگ دوباره و ارد دنیای بزرگسالان شد. رنگ ارغوانی از رمان آلیس واکر (Alice Walker ) اقتباس شد. این فیلم بحث های بسیاری را برانگیخت و بسیاری از منتقدین معتقد بودند این فیلم اقتباس بسیار بدی از کتاب واکر است و به شدت احساسی است. با این وجود فیلم نامزد دریافت 11 جایزه اسکار شد که هیچ یک را هم نبرد.
ویرایش توسط ALTIN : 08-19-2010 در ساعت 06:44 PM
-
4 كاربر برای این ارسال مفيد سپاسگزاری كرده اند :
علاقه مندی ها (Bookmarks)
علاقه مندی ها (Bookmarks)
قوانین ارسال
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
Forum Rules
علاقه مندی ها (Bookmarks)