NIGHTSIDE
فکر کنم اکثر بچه ها لا این مجموعه اشنا هستند
نایت ساید تا جلد ده منتشر شده و 6 جلد اون به فارسی ترجمه شده
من برای هر جلد دو هفته وقت در نظر می گیرم
کتاب ها رو تا هر جا که خوندید بیایید در موردش بحث کنیم ولی لطقت اگه پستتون حاوی اسپویلر هست هشدار بدید
من سری رو کامل خوندم سعی می کنم در بخث خا شرکت کنم
لینک اصلاح شده
http://www.4shared.com/dir/GrPyjN3X/Nightside.html
حمید شاید لازم باشه لینک رو اصلاح کنی!!!
توضیحات هر کتاب رو قبل از خواهندن کتاب می توانید بخوانید اما فقط یک کتاب
اگر جلد مثلا 3 را نخوانده اید توضیخات مربوط به جلد 4 را نخوانید
کتاب خوانی خوبی برای همه ارزو دارم
--------------------------
چيزي از طرف شـــب
تيلور يك نام است،جان تيلور .كارت شناسايي من ميگويد من يك كارآگاه هستم.ولي چيزي كه من واقعا درآن خبره هستم پيدا كردن چيزهاي گمشده است.اين قسمتي از موهبتي است كه از زمان تولد وكودكيم در نايت سايد با من بوده است.من براي مدت زيادي از اين جا رفته بودم با سلامت عقلي وآشكارا بي عيب.
من در خياباني روشن از فروغ آفتاب در لندن ميرفتم ؛اما كار به تازگي بسيار كند پيش ميرفت.بنابرين جوانا برت به آرامي كنار در حاضر شد.بوي پول مي آمد.از من خواست دختر نوجوان فراريش را پيدا كنم،من نگفتم نه.من جايي را كه دختر او رفته بود پيدا كردم.طرف شب.مايل مربعي از جهنم وسط شهر،جايي كه هميشه ساعت 3شب بود.جايي كه شما ميتوانيد در كنار هيولا ها راه برويد وبنوشيد.
جايي كه هيچ چيز آنطور كه به نظر مي آيد نيست.وهمه چيز ممكن است.من سوگند خورده بودم تا ديگر باز نگردم.ولي اينجا كودكي در خطر است وزني كه به من وابسته است.حالا من انتخابي ندارم-من به خانه ميروم..
-------------------------
ماموران روشنايي وتاريكي
من جان تيلور هستم،در نايت سايد كار ميكنم،قلب مريض، راز آلود وجادويي لندن،جايي كه هميشه 3صبح است.جايي كه خدايان واهريمنان معاملاتي را انجام ميدهند تا لذت هايي را بدست آورند كه هيچ جاي ديگري نميتوانند پيدا كنند.من موهبتي دارم كه ميتوانم چيز هارا پيدا كنم وچيز هايي در جاهايي بسيار بسيار خطرناك قرار دارند.براي مثال من حالا بدنبال جام نامقدس ميگردم،جامي كه جوداس در شام آخر از آن نوشيد.
آن هر چيزي را كه لمسش كند فاسد ميكند-ولي به آن قدرت عظيمي ميبخشد.پس من تنهايي كسي نيستم كه براي پيدا كردنش تلاش ميكنم.فرشتگان،شياطين،گناه اران وروحانيون-همگي در حال جستجو براي آن جام هستند كه به اين كار باعث نابودي نايت سايد ميشوند.
وچيزي كه در اين زمان هائذ اهميت است اين است كه جان تيلور،كسي كه ميتواند با موهبتش چيزها را پيدا كند،ميتواند آنهارا به سوي جام هدايت كند...
---------------------------------------
سوگ نايت سايد
نام من جان تيلور است،من در خياباني پرزرق وبرق در نايت سايد كار ميكنم ــقلب مخفي لندن.جايي كه هميشه ساعت 3نيمه شب است،جايي كه موجودات بي رحم وخدايان ازجهاني ديگر در كنار هم در تاريكي بي پاياني را ميروند.من استعدادي براي پيدا كردن چيز ها دارم،مردم...ويژگي...بدون هيچ مشكلي.
من در جستجوي چيزي متفاوت هستم،يك خواننده اپرا از خانواده ودوستانش جدا شده وبه نايت سايد آمده است.ومن استخدام شده ام تا علت اين راپيدا كنم.اما بيشتر از اين متعجب هستم كه طرفدارانش خودكشي ميكنند چون فكر ميكنند صداي او مرگبار است.براي بدست آوردن حقيقت من بايد به صداي فريبنده وزيبايش در كل نايت سايد گوش دهم.براي بيشتر زنده ماندن...
--------------------------
نفرين در شهر
جان تيلور يك نام است،من در نايت سايد كار ميكنم،قلب تاريك لندن،جايي كه ساعت هميشه 3نيمه شب است.جايي كه موجودات بي رحم وانسان ها ميتوانند از آرزو هاي تاريك يكديگر تغذيه كنند.من احساس ميكنم در خانه هستم.شايد چون در اينجا به دنيا آمده ام.من افراد،اشيا واين قضيه درباره آفريننده نايت سايد را پيدا ميكنم.
وبانوي بخت مرا استخدام كرده تا به اين مورد رسيدگي كنم.
ولي هميشه من آن را كشف ميكنم،نه درباره طرف شب.ولي درباره سوال بزرگ زندگي من:مادر من كه براي مدتي طولاني ناپديد شده بود دقيقا كه يا چه بود؟
دريافت حقوق يك چيز هستند ومهمانان ويژه چيز ديگر.
من بايد درباره نمايان شدن حقيقت درباره مادر پير عزيزم كه ممكن است چيز خيلي بدي باشد اخطار دهم،نه فقط براي نايت سايد،بلكه براي شروع واقعي همه چيز.با اين وجود ميتوانم توقف كنم...من جان تيلور هستم.چيزي را كه هستم پيدا ميكنم.اين كاري است كه انجام ميدهم.نتيجه هميشه اين است....
---------------
راه های نرفته
من جان تيلور هستم.من در نايت سايد متولد شدم،مايل مربعي پنهان در مركز لندن جايي كه هميشه زمان گرگ هاست،جايي كه هيولاها وخدايان در كنار يكديگر راه ميروند وجايي كه به تمام سولات تاريك پاسخ داده ميشود-هركدام به قيمتي.
من براي مدتي رفتم،اما دوباره بازگشتم،جايي كه زندگيم براي ديگران مفيدتر بود،پيدا كردن چيزهاي گمشده-يا دزديده شده.واقعي يا خيالي.به تازگي چيزي پيدا كردم كه براي همه خطرناك است.هويت مادري كه براي مدتي طولاني رفته بود.پايان چيزي بود كه او شروع كرده بود،كسي كه اطراف زمان صبح تاريخ بود.سپس او نايت سايد را آفريده بود-وحالا براي بهانه غيرطبيعي خودش،تصميم به خراب كردن آن گرفته بود.براي متوقف كردن گذشته اش حتي شروع كرده بود.
من سفرهاي سختي را انجام دادم-برگشت در زمان-زماني بي انتها-گذشته اي خيلي دور واحتمالا مرگبار-گذشته...
--------------------
تیز تر از دندان افعی
نام من جان تيلور است.من كارآگاه خصوصي براي اجاره در نايت سايد هستم.شهري تاريك وبد دردل لندن.جايي كه خورشيد در آن هيچ گاه نمي درخشد وجايي كه لذت وترس هميشه براي فروش است،البته به قيمت مناسبي.جايي زيبا براي تماشا يا زندگي كردن نيست.شما نميتوانيد فكرش را بكنيد.براي من اهميت دارد كه نزديك بود ويران شود.تنها توسط كسي كه خيلي وقت بود دلتنگش شده بودم.مادري نه كاملا انسان.اما من انجام ميدهم،من دراينجا بدنيا آمدم،دراينجا زندگي ميكنم ودراينجا دوستاني دارم.آنها نميتوانند به عنوان همراهي مودب كاملا قابل قبول باشند،اما آنها دوستان من هستند.بدون غرض،ميدانم تنها كسي هستم كه ميتواند اورا متوقف كند.مهم اين است كه چطور اينكار را بدون پيش بيني او انجام دهي.چرا كه هر عملي كه من انجام دهم،نه تنها نايت سايد را نابود ميكند،بلكه بقيه دنيا هم پيگيري خواهند كرد...
علاقه مندی ها (Bookmarks)